اسلامیسازی علم
جهانبینی علمی مدرن غرب، که از عصر روشنگری، اصلاحات و انقلاب علمی قرن هفدهم سر بر آورده است، اکنون در اغلب نقاط دنیا قدرت یافته است. این قدرت عمدتاً با پیشرفتهای تکنولوژیکی بهدست آمده است که توهمی از حقیقت آفریدهاند؛ دور از حقیقت اصلی، با چنان وجههی نیرومندی که در نظر اغلب انسانها، شگفتی دستاوردهای تکنولوژیکی مدرن همچون معجزه بهنظر میآید: انتقال آنی صدا بین قارهها، گزارش زنده رویدادها به محض آنکه کیلومترها دورتر اتفاق میافتند، سفر به سیارات دور دست و امثالهم، همگی ثمرات توسعه و پیشرفتی هستند که دگرگونی بنیادین در جهانبینی پیشگامان تفکر علمی مدرن، آنها را ممکن کرده است. امروزه، علم تنها به مطالعهی طبیعت محدود نمیشود، بلکه میکوشد تا پایههای هستیشناسی سنتی دانش را نیز دگرگون کند. این تعدی و درازدستی علم در حوزهای که از گذشته در اختیار دین بوده است، به مجادلاتی در مورد ارتباط بین علم و دین، نقاط اشتراک و افتراق و دیگرموضوعات مرتبط منجر شده است. این پرسشها همواره توسط پیروان ادیان مختلف مورد بحث قرار گرفته و میگیرد، و این در حالی است که همراه با پیشرفتهای چشمگیر علمی بهویژه در حوزههایی همچون بیوتکنولوژی، جنینشناسی و مهندسی ژنتیک، علم همچنان به تعدی بیشتر و بیشتر به نظامهای اعتقادی انسان معاصر ادامه میدهد. این مشاجرات بحثهای صرفاً فلسفی نیستند، بلکه موضوعاتی مرتبط با زندگی واقعی انسانها هستند؛ موضوعاتی که طرح آنها، انسانها را به سمت گزینشهایی سوق میدهد که بر بنیادیترین ابعاد هستی او تأثیر میگذارند. دانش مدرن همراه با خود نظام اقتصادی جدیدی آفریده است که در آن جایی برای خدا وجود ندارد. این نظام اعتقادی همراه با تمام ارزشها و اصول اخلاقی خاص خود، در تلاش برای ایجاد یک جهانبینی مدرن در رقابت و تقابل با جهانبینی الهی است.
از آغاز بحثهای مطرحشده در مورد ارتباط میان اسلام و علم نوین، بیش از صد سال میگذرد. ارنست رنان (وفات 1892) را میتوان نخستین اندیشمندی دانست که بحث میان اسلام و علم را با هدف تهاجم به اسلام در سال 1883 مطرح کرد. پاسخ جمالالدین افغانی (وفات 1887) به ادعای رنان، نخستین پاسخ دنیای اسلام به جهانبینی علمی مدرن بود. با طرح چنین بحثهایی بود که تا سازگاری میان اسلام و علم بهمعنای جدید آن، نمایان شد. از آن پس، بحث بسیار پیچیده شد. در طول نیمه دوم قرن بیستم، ارتباط اسلام نه فقط با علم، بلکه با کلیت دانش مدرن با تمام متدولوژیها و مفروضاتش، به یک کانون جدل تبدیل شد. دیدگاههای مطرحشده در این بحثها بسیاری از مفاهیم بنیادی اسلام را زیر سوال برده و درصدد دگرگونی یا تضعیف آنها برمیآید. از همین روست که ادامه چنین مشاجراتی میتواند پیامدهای گسترده و دور از انتظاری به همراه داشته باشد. تا آنجا که این بحث، دیگر یک فراغت یا تفریح فلسفی برای دانشمندان مسلمان بهشمار نمیآید. آنچه مشهود است اینست که قدرت علم نوین، تنها به صدا و تصاویری که با استفاده از فناوریهای جدید به منازل میلیونها مسلمان تحمیل میشود، محدود نیست؛ بلکه گونههای بیشمار آن روزبهروز و به صورتی عمیقتر در بسیاری از تاروپودهای نظامهای اعتقادی اسلام، رخنه میکند: علم مدرن تنها در صدد آن نیست که پاسخی به پدیدههای فیزیکی بدهد، بلکه علاوهبر آنها، میکوشد تا "پاسخهایی" به دکترینهای بنیادینی که منشا و سرنوشت عالم و زندگی بشر را بیان میکنند، ارائه دهد.
لیف اشترن برگ نخستین اندیشمندی بود که گزارش جامعی از مشاجرات اخیر میان اسلام و علم را در کتاب خود، ارائه کرد. او با نگرشی تحلیلی و تجویزی و با بیانی شیوا، اندیشه و هدف خود را از طرح این بحثها، به تفصیل توضیح داده و با توصیف و تحلیل دیدگاههای مختلف در این زمینه، ابعاد این بحثها را بهروشنی نشان میدهد. "ضیاءالدین سردار"، "سیدحسین نصر" ، "موریس بوکایله" و "اسماعیل الفاروقی" چهار اندیشمندی هستند که آرا و نظریات آنها در چهار بخش این کتاب بهطور جداگانه مطرح شده است. در هر یک از این بخشها نویسنده میکوشد با طرح دیدگاههای مختلف و ساختارهای مربوط به آنها و با بهکارگیری عناوین و موضوعات مشابه، تحلیلی ساده از دیدگاههای رقیب ارائه دهد. نویسنده با این اندیشمندان یا پیروان آنها، ملاقات کرده و از این طریق به اطلاعات روزآمدی از زندگی و آثار آنها دست یافته است. لیف اشترن برگ در این کتاب تنها به طرح این مشاجرات اکتفا نمیکند، بلکه میکوشد با در نظر گرفتن بستر تاریخی ارائه این دیدگاهها و ایدهها، ارتباط میان این مباحث و پدیده در حال ظهور "مدرنتیه اسلامی" برقرار کند. او با بررسی آثار نوشتاری و سخنرانیهای این اندیشمندان و نقدهایی که بر این آثار نگاشته شده، ایدههای هر یک از آنها را معرفی کرده و به بحث میگذارد. او به دلیلی نامعلوم، نظرات ضیاالدین سردار (متولد 1951) و تعداد اندکی از دیگر اندیشمندان و متفکران که نظرات مشابهی را مطرح کردهاند، مقدم دانسته و در ابتدای کتاب خود در بخشی با عنوان "نگاهی دیگر به اسلام: سردار و اجمالیون" بیان میکند. او به شرح آثار اولیه سردار همراه با یادداشتهای مختصری در مورد منور احمد انیس، مریل وین ریویس، س. پرویز منصور و جروم آر. راوتز میپردازد. سردار به مدت 2 سال (1977 تا 1979) با مرکز تحقیقات حج در جده همکاری میکرد و در اوایل سال 1980 برای مدتی بهعنوان مدیر مرکز مطالعات سیاست و آینده در دانشگاه شرق ـ غرب شیکاگو مشغول شد و اکنون نیز استادپروازی سیاست علوم و تکنولوژی دانشگاه میدلسکس انگلستان است. ولی او با وجود این مسئولیتها تا آنجا که حرفهاش اجازه داده است، خارج از موسسات رسمی فعالیت کرده و مسیرهای آزاد و مستقلی را برای ابراز نظراتش دنبال میکند. با بیرون ماندن از موسسات علمی و سایر مجامع رسمی، وی توانسته است با دیدی بهتر مشکلات علم و دنیای اسلام را نظاره کند. این امر او را قادر ساخته است که یک تحلیل منحصر به فرد از مشکلاتی که هم با بعد ایدئولوژیکی و هم با بعد عملی علم در دنیای اسلام پیوند خورده است، ارائه دهد. انتقادهای تند و شدید وی از موسسات متحجر و طرز تفکر شایع در دنیای اسلام، نیز از استقلال وی حکایت میکند.
در دهه 1980، گروه نامنسجم سردار و همکارانش، واژهی "اجمالی" را بهعنوان سمبل ایدهها و رهیافتهایشان در مورد موضوعات مربوط به بحث، انتخاب کردند. این واژه که از دیوان شمس مولانا اقتباس شده است، در جهت انعکاس ماهیت کلنگرانه رهیافتهای این گروه بهکار میرود. دیدگاه "اجمالی" با این نگرش که غرب (تمدنش، فرهنگش، اقتصادش و قدرت نظامیاش) تهدیدی برای دنیای اسلام بهشمار میرود، تعریف میشود.
این گروه ادعای جهانشمولی ایدهها را، که بهوسیله تمدن غربی ابراز شده است، تهدیدی برای جهانبینی اسلامی میداند و به علم و تکنولوژی غربی به ایده ابزاری برای ترویج اقتصاد و تمایلات سیاسی غرب مینگرد. این آگاهیهای سردار در آثار او که دامنهی وسیعی از موضوعات، شامل علم، تکنولوژی، مباحث توسعه، فرهنگ و آیندهپژوهی را در بر دارد، نمایان است. او میداند که طی مدت توسعه این بحث در باب اسلام و علم، "علم اسلامی" با مسایل و مشکلاتی مواجه شده است، چون مبلغانی که ایده اسلامیشدن علم را ترویج میکردند، مفروضات و ذهنیتهای مختلفی داشتند. از نگاه سردار، علم به عالم و جهانبینیاش مرتبط است. برای او، علم یک فعالیت یا پدیده عینی نیست، بلکه یک فعالیت فرهنگی است. بهنظر او علم مدرن عمیقاً در تمدن غرب ریشه دوانده است که آن نیز به نوبه خود تهدیدی برای تمدن و فرهنگ اسلامی بهشمار میآید. سردار در "سیری در علم اسلامی" (1989) مینویسد: "دیدگاه اجمالی مشابه دیدگاه غزالی است." و نیز مینویسد: "اساس تفکر اجمالی، بازسازی، پیچیدگی و ارتباطات بینابینی است". سردار و دیگر اعضای گروه اجمالیون، اخیراً بیشتر از تلویزیون بهعنوان ابزار اظهار ایدههایشان استفاده کردهاند. مکان فعالیتهای آنها هم در طی روند این بحث جابجا شده است و اکنون تقریباً در مالزی مستقر شدهاند. همچنین تغییراتی هم در علایق خود سردار ایجاد شده است: او اکنون بیشتر به پسامدرنیسم، نژادپرستی، آیندهپژوهی و روابط اسلام و مسیحیت علاقمند شده است.
در بحث اسلامیکردن علم، سید حسین نصر (متولد 1933) سرشناسترین روشنفکر دانشگاهی است که مفهوم "علم مقدس" را بیان کرده است. وی بیش از بیست کتاب به زبان انگلیسی و بسیاری دیگر نیز به زبان فارسی تألیف کرده است. نصر در تهران متولد شد؛ اکنون نیز در قید حیات است و در ایالات متحده تدریس میکند. پروفسور نصر بیوقفه از تجدید ساختار تفکر علمی اسلامی برمبنای دانش مکشوف جانبداری کرده است. کتابهای متعدد وی میکوشد تا شالوده فلسفی یک علم مقدس را ترسیم کند. علمی که برپایه طبیعت غالب بنا نمیشود، اما میکوشد در مرزهای قوانین الهی عمل کند. خطوط اصلی نظرات نصر الهامگرفته از گستره وسیعی از دیدگاهها، از دکترینهای صوفیانه سنتی گرفته تا نظرات سنتگرایان فرانسوی نظیر رنهگنون (وفات 1951) و فریجوف شوان است.
وی علاوه بر تلاش برای تجدید ساختار یک علم برپایه تعلیمات جاودانه اسلام، بهطور مبسوطی در مورد رکود و دلمردگی علم در دنیای غرب نیز قلم زده است. از آنجا که وی مدتی طولانی در آمریکا زندگی کرده است، تأثیرات سکولاریزهکردن علم را از نزدیک دیده است. دغدغههای بشر مدرن برای استیلای بر طبیعت و کسب قدرت، علمی پدید آورده است که به وضوح نظام اکولوژیک را تخریب کرده است، بهطوری که هستی زمین به خطر افتاده است. نصر از برجستهترین متفکران اسلامی قرن بیستم است که همواره کوشیده است تا خوانندگان غربی خود را از فقدان معنویت در جامعه آگاه سازد. نصر از تهاجم تفکر غربی به کشورهای اسلامی آگاه است و به کرات در مورد اثر مخرب رخنه ایدههای سکولار به حکومت اسلامی قلمفرسایی کرده است. او بهخاطر آگاهی از قدرت "کلام"، همواره در انتخاب تعابیر خود بسیار دقت میکرد. آثار او شامل اصطلاحات محتاطانهای است که برپایه معانی سنتی واژگان بنا شده است. این نحوه کاربرد، بهانهای به دست مخالفان وی داده است تا او را "نخبهگرا" بخوانند. با این حال، نصر از این حقیقت آگاه است که اغلب مشکلات و آشفتگیهای تفکر مدرن ناشی از استفاده نادرست از اصطلاحات سنتی همراه با نوعی تحریف و سکولاریزهکردن زبان است.
دیدگاههای پروفسور نصر را باید در آثار مشهورش همچون کتاب "علم و تمدن در اسلام" (1987) و "ایدهآلها و واقعیتهای اسلام" و آخرین اثرش "نیازمند یک علم مقدس" (1993) جُست.
سومین دیدگاهی که اشتنبرگ مطرح میکند، دیدگاه اسماعیل راجی الفاروقی و موسسه بینالمللی تفکر اسلامی ( IIIT ) است. این دیدگاه از اندیشهها و تجارب خیل اندیشمندان مسلمانی که درموسسات تحقیقاتی و دانشگاهی آمریکای شمالی فعالیت میکنند، سر بر آورده است. تربیت و آموزش رسمی آنان عموماً برپایه تئوریهای سکولار دانش مبتنی بود و زندگی حرفهای آنها نیز در موسساتی شکل گرفت که توجهی به ارتقای نظام اعتقادی آنها نمیشد. تمام این عوامل باعث شکلگیری نیازی درونی برای توجه به مفاهیم عمیقتر اسلامی شد که در نهایت به تأسیس چندین سازمان نظیرمجمع دانشمندان علوم اجتماعی مسلمان ( AMSS ، تأسیس در 1971 ـ 1972) و انجمن مهندسان و دانشمندان مسلمان ( AMSE ) و مجمع طبابت اسلامی ( IMA ) منتهی شد. درساسل 1983 نیز، مجمع اسلامی آمریکای شمالی ( ISNA ) بهعنوان یک سازمان چتری تأسیس شد.
موسسه بینالمللی تفکر اسلامی در سال 1981 و به دنبال برگزاری کنفرانس سوگانو در سوئیس در سال 1977، تأسیس شد که توسط مجمع دانشمندان علوم اجتماعی مسلمان سازماندهی گردید. 30 تن از روشنفکران برجسته مسلمان در کنفرانس شرکت کردند و به اتفاقآرا به این نتیجه رسیدند که "بحران معاصر امت اسلام، بحرانی فکری و معنوی است و چاره کار را تنها باید در ساختارها و چارچوب آن جستجو کرد". بدین ترتیب در سال 1981 موسسه بینالمللی تفکر اسلامی درهرندون ایالات ویرجینیا تأسیس شد. به دنبال آن نیز یک سری اقدامات انجام شد، که از جمله آنها میتوان به برگزاری دومین کنفرانس در سال 1982 در اسلامآباد پاکستان و انتشار کتابی با عنوان "اسلامیسازی دانش: اصول اساسی و طرح اقدام" اشاره کرد.
این دیدگاه برپایه این مفروضات استوار است که امت مسلمان به نوعی رکود و رخوت دچار شده است؛ و ریشههای این رخوت را باید در تأثیرات سیل ایدههایی که برپایه نگرشی بیگانه به سوی اسلام سرازیر شده است، یافت. هواداران این دیدگاه بیشتر نگران علوم اجتماعی هستند تا علوم طبیعی؛ بدون شک میتوان در بین کارهای آنها چندین بیانیه و گزارش درباره علوم طبیعی و این که چطور شاخههای متنوعی از آن همچون بیولوژی، که مبانی نظری مغایری با جهانبینی اسلامی دارند، یافت، اما درکل بیشترین تلاش موسسه بینالمللی تفکر اسلامی و محققان دیگری که با این حرکت همراه بودند، در حوزه علوم اجتماعی متمرکز شده است. در هر حال از آنجا که علم نمیتواند در یک محیط خلاء یا کاملاً مجزا از شرایط فرهنگی و پیشینه تاریخی به سر برد، بنابراین میتوان اسلامیسازی دانش را بهطور کلی بهگونهای تعریف کرد که اسلامیسازی علم را در بر گیرد.
بر طبق این دیدگاه، مفروضات اساسی برای نهادینهکردن یک علم اسلامی، برپایه جهانبینیای استوار است که میداند کلمه جلاله خدا با تکتک حوزههای فعالیت انسان ارتباط دارد، چرا که خداوند، دنیا را با هدفی مشخص آفریده است و انسان را برای دوره مقرری جانشین خود قرار داده است. سرمشق و الگوی تقلید (اسوه حسنه) نیز همان پیامبر اسلام (ص) است. طبیعت نباید استثمار شود، بلکه باید بهعنوان امانتی که خالق یکتا به انسان عطا کرده است، شناخته و با آن رفتار شود.
گنجاندن دیدگاه موسسه بینالمللی تفکر اسلامی در کتاب اشتن برگ ممکن است تا اندازهای برپایه این امر توجیه شود که علم در نهایت بخشی از دانش است و طرح اسلامیسازی دانش در صدد اسلامیسازی تمام شاخههای دانش مدرن است، اما گنجاندن دیدگاه موریس بوکایله کمی مشکلساز بهنظر میرسد، چراکه نه دغدغهاش یافتن یک پایه هستیشناسی اسلامی برای علم است و نه خود را درگیر پیامدهای اخلاقی یا معنوی تحقیقات علمی مدرن مینماید. او تنها علاقمند است که "واقعیات" علمی مسلم را با آیات قرآن مرتبط کند. از زمان انتشار ترجمه انگلیسی کتابش، "انجیل، قرآن و علم" (1978)، او به پیشگام یک روند ناگوار در اعصار مدرن تبدیل شده است و مطالعات متعددش به اثبات منشاء الهی قرآن تنها بر این پایه محدود شده است که قرآن حقایق علمی مسلمی را در بر دارد که در زمان وحی آن برای انسان ناشناخته بود. مطالب و آثار بوکایله کاملاً قابل فهم است. او در محیطی ضداسلامی رشد کرده و شناخت اولیهاش از اسلام از نقد ناقص یک شرقشناس فرانسوی نشأت گرفت که اظهار کرده بود: "محمد (ص) نویسنده قرآن بود." او آنقدر تحصیلات خود را ادامه داد تا به جراح حاذقی تبدیل شد و با عنوان رئیس کلینیک جراحی دانشگاه پارس بازنشسته شد. در اواخر چهل سالگی، به اسلام علاقمند شد و عربی را آموخت و قرآن را به زبان اصلی مطالعه کرد. بالاخره زبان اعجاز قرآن، اثر خودش را بر بوکایله گذاشت و او از واقعیتهای علمی مسلمی که در قرآن بدانها اشاره شده بود، آگاه شد؛ واقعیاتی که تا همین اواخر برای انسان نامکشوف باقیمانده بود. این امر به وی اثبات کرد که قرآن کلام خداست و دیگر اینکه نمیتواند به دست پیامبر (درود خدا بر او باد) نوشته شده باشد. وی در نهم نوامبر 1976، ایده خود را در مقالهای با عنوان "اطلاعات فیزیولوژیکی و جنینشناسی در قرآن" در آکادمی ملی علوم فرانسه بیان کرد. این مقاله جرقه اولیه کتاب "انجیل، قران و علم" بود. انتشار ترجمه انگلیسی این کتاب در سال 1978، وی را به مشهورترین شخصیت دنیای اسلام تبدیل کرد. از آن پس، کتاب وی به تمام زبانهای معتبر دنیا ترجمه شد. بعلاوه این کتاب، شالوده یک فیلم (کتاب نشانهها) نیز بوده است. رهبران و سران بسیاری از کشورهای اسلامی از وی دعوت بهعمل آوردند و بسیاری از دانشمندان در خط و خطوطی مشابه او، آثاری منتشر کردهاند که به جستجوی انواع "حقایق علمی" در قرآن میپردازد. این واکنش استثنایی دنیای اسلام معیار مناسبی برای عمق رخوت مسلمانان فرهیخته بود. در اثر تعلیمات سکولار، مسلمانان با یک ایمان سست و متزلزل، سردرگمی در مورد میراث مذهبی و فرهنگیشان و نیازی دائمی به اطمینان از اعتقاداتشان، بزرگ میشدند. و زمانی که این "خاطرجمعی" را یک غربی که دانشمند هم بود به ارمغان آورد، ایمان و اعتقادشان اعتبار پیدا کرد. تا آنجا که خود بوکایله اذعان دارد، جستجوی او برای دین حقیقی، شک او در مورد ماهیت الهی انجیل و شیفتگی وی به قرآن، همه و همه ابعادی از مشروعیت کاوشهای معنوی وی است. در هر حال، نه کتاب "انجیل، قرآن و علم" و نه دیگر آثارش ـ "مومیاییهای فرانسه و تحقیقات پزشکی نوین" (1987) و "تشعشعات قرآن" (1989) ـ پایههای بحث اسلامیسازی علم را بنا نکرد و بهنظر میرسد که دیدگاه او در این کتاب بهخوبی گنجانده نشده است. بوکایله صرفاً یک گرایش را در این بحث ارائه میهد، نه یک "دیدگاه" را، و به گفته خودش، هدفش بررسی کتب مقدس در نور دانش علمی مدرن است. دو بخش آخر کتاب به بحث "ارتباطات و تعامل میان دیدگاهها" اختصاص دارد. در این بخشها نویسنده ضمن تحلیل وضعیت کنونی ارتباط میان دیدگاهها و نظریات را بهخوبی ترسیم و مکتوب میکند و نقاط همگرایی و اشتراک و نیز نقاط افتراق میان آنها را روشن میسازد. این کتاب مرجع ارزشمندی برای پژوهشهای بیشتر بهشمار میرود.
منبع: / سایت / آصف ۱۳۸۳/۰۶/۰۷
مترجم : سیاوش ملکی فر
نویسنده : مظفر اقبال
نظر شما