روز جهانی ارتباطات و جامعه اطلاعاتی
در 17 ماه مه 1965 اتحادیه جهانی مخابرات متولد شد و به همین دلیل، این روز به عنوان روز جهانی مخابرات در تقویمهای بینالمللی شناخته شد؛ بعدها البته این عنوان به صورت جامعتری و به نام «روز جهانی ارتباطات» هم تغییر شکل داد تا این که در دهه اخیر و همزمان با پیدایش تکنولوژی اطلاعات، و سپس سربرآوردن ترم «جامعه اطلاعاتی»، این روز نام بلندتر «روز جهانی ارتباطات و جامعه اطلاعاتی» را یافت. درباره بخش «ارتباطات» البته زیاد سخن رانده شده، ضمن اینکه در دوران جدید، به وضوح دیده میشود که این بخش در سایه بخش دوم یعنی «جامعه اطلاعاتی» نقش دوم را مییابد.
«تکنولوژی اطلاعات» اساسا واجد چه ویژگیها و ابعادی است که در کنار دیگر فناوریها نمینشیند و جایگاه مهمتری در زندگی فردی و جمعی انسانها طلب میکند؟ همه فناوریهایی که بشر در طول حیات خود تاکنون پدید آورده، از یک کشف یا اختراع ساده آغاز شده و حداکثر به یک صنعت (هر چند عظیم) ختم شدهاند، اما تکنولوژی اطلاعات بنا به گفته مانوئل کاستلز، موجد انقلابی بوده که یک «پارادایم فنی- اقتصادی» جدید را شکل داده است. او در کتاب مشهورش «عصر اطلاعات» به نقل از کریستوفر فریمن، مفهوم جدید را چنین توضیح میدهد: «... تغییر پارادایم در عصر حاضر را میتوان به عنوان گذار از تکنولوژی عمدتا مبتنی بر دروندادهای ارزان انرژی، به تکنولوژی به طور عمده متکی به دروندادهای ارزان اطلاعاتی که از پیشرفت حاصل از تکنولوژی میکروالکترونیک و مخابرات بدست آمده است در نظر گرفت...» کاستلز سپس میکوشد ویژگیهای اساسی این پارادایم جدید را احصاء کند که از دیدگاه او، شالوده مادی جامعه اطلاعاتی هستند.
از دید او، نخستین ویژگی پارادایم جدید این است که «اطلاعات»، ماده خام آن است؛ دوم این که تاثیرات این تکنولوژی فراگیرند؛ سوم این که به منطق شبکهسازی هر سیستم یا مجموعه روابطی اشاره دارد که از این تکنولوژیهای جدید اطلاعات استفاده میکنند؛ ویژگی چهارم از دید وی، اتکا به انعطافپذیری است؛ و نهایتا پنجمین شاخص را همگرایی فزاینده تکنولوژیهای خاص در درون سیستم بسیار منسجم میداند.
سوای تشریح این جزئیات جالب توجه و نیز تبیین کامل دیدگاه مبتنی بر آنها توسط کاستلز و البته بسیاری صاحبنظران دیگر، آنچه در این مجال مد نظر من است، بازگویی این نکات نیست(هر چند همه علاقهمندان این موضوع را به مطالعه آن دعوت میکنم) بلکه بیشتر تاکید بر همین نگرش پارادایمی به جای نگاه تکنولوژیکی به ICT است، چرا که به این ترتیب دیگر نباید و نمیتوان این فناوری را همعرض بقیه نشاند، و قدرت و یا ضعف در بهرهگیری از آن را چیزی در حد توانایی یا ناتوانی صنعتی در یک زمینه دیگر برشمرد و به توجیه آن پرداخت، بلکه توع ارتباط با آن را در حقیقت باید مانند برقراری ارتباط با دوره جدیدی از حیات بشری دانست، خواه بهرهگیری از آن و درک و فهم دوران جدیدی که از زندگی انسان و مقتضیات و شرایط آن پیش روست، و خواه عدم درک دوران جدید و مقاومت در برابر پیشرفت طبیعی و همیشگی زندگی فردی و جمعی بشر. با برجسته کردن این بعد از موضوع است که میتوان امیدوار بود صاحبنظران و خصوصا مدیریت این بخش در کشور، به اهمیت شایسته آن بیشتر واقف خواهند شد و برنامههای توسعه فناوری اطلاعات در کشور جدیتر انگاشته میشود، چیزی که اکنون غایب است.
کودکان و اینترنت
«کودکان»، امسال در محور عرصه جامعه اطلاعاتی واقع شدهاند، و دبیر کل سازمان ملل، «مراقبت از کودکان در فضای سایبر» را به عنوان شعار این نهاد در «روز جهانی ارتباطات و جامعه اطلاعاتی» اعلام کرده است. گسترش تکنولوژی اطلاعات و رسوخ آن به همه اجزای زندگی انسان، لاجرم تبعات فراوانی داشته و دارد که دسترسی سهل و سریع و ارزان همگان به اطلاعات از جمله آنهاست، و این واقعیتی است که از ابعاد اجتماعی و در نگاه به اقشار خاص جامعه، آسیبپذیری بالقوه را به همراه خواهد داشت. موضوع پالایش(فیلترینگ) اطلاعات در کشور ما، البته موضوع تازه یا کماهمیتی نیست و از ابتدای ورود اینترنت به ایران، به اندازه کافی و وافی مورد توجه بوده است، اما به نظرم در همین نقطه و با عطف به این شعار، میتوان دمی درنگ کرد و با دقت شایستهتری این مهم را دنبال کرد.
آنچه اکنون ما در مقوله فیلترینگ به صورت عمومی و یکپارچه و بدون هیچ لایهبندی و حق انتخاب و به صورت کاملا سیاه و سفید میبینیم، مصداق بارز نقض غرض است، یعنی علیرغم غلظت و شدت در ممنوعیت دسترسی همگانی به سیاههای از سایتهای اینترنتی، هیچ برنامه و نگرش مدونی در مصون نگهداشتن کودکان و لایههای آسیبپذیر اجتماع نداریم؛ در حقیقت اگر هدف مدیران و تصمیمگیران این عرصه، مصون ماندن از تبعات سوء فضای سایبر برای کاربران از جمله کودکان و نوجوانان و است، راه درستی انتخاب نشده است.
کافی است فقط این مدیران، گزارشی ارائه کنند از ابزارها و راهحلهایی که بطور خاص به این منظور و برای کودکان طراحی و تهیه و اجرا کردهاند، والا بستن سایتها از سر چشمه و برای همه و با فشار یک دکمه که هنری نیست و اساسا انتخاب سادهترین و دمدستیترین راه بشمار میرود. اما شایستهتر است که به جای ایجاد محدودیتهای گسترده و همگانی (حتا مثلا برای دانشگاهیان و علماء و دانشمندان و...)، از سویی با عنایت بیشتر به کرامت و شخصیت کاربران، به سهلگیری در فیلترینگ عمومی روی آورده شود، و از سوی دیگر در مقابله با آثار سوء این فضا برای کودکان، ابزارها و آموزشهای لازم برای والدین و مدیران فراهم گردد، و بدین ترتیب، فیلترینگ عملا به یک وظیفه اختیاری و البته متعهدانه تبدیل گردد که بدون تردید در مقایسه با روش بیقاعده کنونی، دستکم برای کودکان و نوجوانان ما اثربخشتر خواهد بود.
منبع: / سایت / ایتنا ۱۳۸۸/۰۳/۰۴به نقل از: نشریه دنیای کامپیوتر و ارتباطات
نویسنده : محمود اروج زاده
نظر شما