اطلاعات، جامعه اطلاعاتی و ساختارهای معرفتی
دکتر عباس حرّی استاد علوم کتابداری و اطلاعرسانی دانشکدة روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران است. با وی دربارة تعاریف اطلاعات و جامعة اطلاعاتی، ویژگیها، ضرورتها و نیز نگرانیهای ورود به چنین جامعهای گفتگو کردهایم.
*جامعة اطلاعاتی چه ویژگیهایی دارد؟
جامعة اطلاعاتی یک جامعة چند ساحتی و چندوجهی است که در آن تمام لایهبندیها و سطوح نیازمند اطلاعات هستند. نه اینکه فقط بخشی از آن برخوردار از اطلاعات باشند. اگر جامعه را مانند یک هرم فرض کنیم، در جامعة اطلاعاتی از رأس تا قاعده باید احساس نیاز به اطلاعات داشته باشند و از آن در تمام سطوح استفاده کنند. من اصطلاحی دارم به نام «اکوسیستم گلخانهای». کتابخانهها در مدارسها یک نمونة اکوسیستم گلخانهای هستند. در مدرسهای که درس، امتحان و بعد از آن کنکور (و حتی دانشگاه) وابسته به یک متن درسی واحد است، دانشآموز نیاز به مطالعه و استفاده از منابع کتابخانه ندارد. اما اگر محصل مجبور باشد از منابع دیگر استفاده کند و به سراغ کتابخانه برود، کتابخانه دیگر جزئی جدا از مدرسه نیست و در بافت کلی مدرسه جاافتاده است. در این صورت مدرسه به عنوان بخشی از جامعة اطلاعاتی است. یعنی نظام آموزشی ما اطلاعات مدار خواهد بود و بدون اطلاعات نمیتواند به کار خود ادامه دهد.
*در واقع تأکید اصلی شما این است که در جامعة اطلاعاتی، نمیتوان بدون اطلاعات زندگی کرد؟
بله. همینطور است. مثال دیگر در بخش کشاورزی است. در رأس هرم جامعه [ی اطلاعاتی] که محققان حضور دارند، کشاورزان نیز باید از یافتههای آنان بهرهمند گردند. مثلاً محققان کشاورزی دربارة بهینهسازی بذر، افزایش محصول و ... مقالاتی مینویسند.زمانی این تحقیقات، به اطلاعات مرتبط با جامعه تبدیل میشود که به زبان قابل درک برای کشاورز تفسیر شوند و کشاورز هم براساس این یافتهها کار خود را بهینه سازد. در واقع کاربر نهایی اطلاعات در اینجا کشاورز است و در قاعدة هرم قرار دارد. اما اگر محققان کشاورزی، صرفا با یکدیگر تبادل اندیشه داشته باشند و اندیشه آنها در جامعه نفوذ نکند و به ارتقاء درک کاربر نهایی نینجامد، هرگز جامعة اطلاعاتی کشاورزی نخواهیم داشت. در جامعة اطلاعاتی از رأس تا قاعده، همه باید نیاز به اطلاعات مرتبط با کار خود را احساس کنند. در حقیقت حرکت و زیست در چنان جامعهای بدون اطلاعات امکانپذیر نیست.
*قبل از ادامة بحث، شاید لازم باشد تعریف دقیقی از اطلاعات در جامعة اطلاعاتی ارائه بفرمایید. اطلاعات به معنای دانش و آگاهی است یا داشتن علم (Science) یا هر دو؟
اطلاعات به تنهایی پدیدة پیچیدهای است. دو نوع تعریف کلی از اطلاعات وجود دارد یکی تعریف ریاضی و دیگری تعریف معناشناختی.
تعریف ریاضی که قبلاً بیشتر در حوزة ریاضی و فیزیک مطرح بود، الان بیشترین بازتاب را در حوزة کامپیوتر دارد مثل بیت، بایت و ... از این دیدگاه تعداد بیتهای موجود در یک ارتباط (مثل تعداد پالسهای تلفن)، اطلاعات هستند که برای محاسبة آن هم فرمولهای خاص مورد نظر در ریاضی تعریف شده است.
اما در تعریف معناشناختی، هر چیز که بیرون از ذهن قرار دارد، چیزی جز داده یا دادههای خام نیست، وقتی ذهن به پردازش دادهها میپردازد، حاصل، اطلاعات برای صاحب آن ذهن میشود. من در این زمینه چندین مقاله هم دارم. در واقع هر پدیدهای که در مقابل ذهن من قرار دارد، چیزی نیست مگر تفسیری که من از آن دارم. یک کتاب، یا یک قطعه شعر را من یک جور درک میکنم و شما جور دیگری. یا ممکن است مدرکی که از طریق کامپیوتر به دست آمده برای شما حاوی هیچ اطلاعاتی نباشد چون محتوایش برای شما تکراری و آشناست و چیزی بر دانش شما نمی افزاید، اما ممکن است برای من که قبلاً با آن آشنا نبودم سرشار از اطلاعات باشد. به این ترتیب نمیشود اطلاعات را بیرون از دریافتکننده، ارزشگذاری کرد. در حقیقت با در نظر گرفتن استفاده کننده است که میتوان گفت این پدیده حاوی اطلاعات هست یا نه.
از طرف دیگر اطلاعات از طرف فرد یا جامعه اخذ میشود تا به تحقق و تقویت ساختار دانش در جامعه کمک کند. بنابراین اطلاعات یک هدف در خود نیست. بلکه در خدمت ایجاد ساختار معرفتی است.
* پس منظور از اطلاعات، فقط آگاهیهای علمی نیست.
بله. اطلاعات علمی نوعی اطلاعات است که دربارة صحت آن، از نظر شیوة دستیابی به اطلاعات، یا تردید نداریم یا تردیدمان اندک است. مقصودمان آن است که اطلاعات بر اساس پژوهش شکل میگیرد و نه بر گرفته از بیانهای احساسی و شخصی و بالطبع جامعه اطلاعاتی هم جامعهای است که اطلاعاتش از بستر پژوهش بهدست آمده باشد. اطلاعات شایعهگونه اگرچه جزئی از اطلاعات است ولی داشتن آن ارزشی ندارد.
در حالت عادی، اطلاعات جزء وجود افراد است و کسی بدون اطلاعات نمیتواند زندگی کند. مثلاً شما برای حرکت در یک راهپله باید از میزان و فاصلة پلهها اطلاع داشته باشید. اما احراز این نوع اطلاعات، جامعه را به یک جامعة اطلاعاتی تبدیل نمیکند. جامعة اطلاعاتی متکی بر اطلاعاتی است که حاصل پژوهش و جریانهای علمی است.
* بر اساس یک دیدگاه جامعة اطلاعاتی، جامعهای است که بیشتر کارها در آن به کمک رایانه انجالم میشود. به نظر شما این تأکید تا چه حد قابل تأمل است؟
نظرات دربارة تعریف جامعة اطلاعاتی متفاوت است. بله یک عده همین تعریف رایانهای بودن کارها را برای این جامعه مطرح میکنند. موکول کردن جامعة اطلاعاتی به سرانة رایانه در کشور شاید دیدگاه غالب باشد، ولی من معتقد نیستم که دستگاه و تجهیزات ما را به جامعة اطلاعاتی میرساند، چون ما الان هم میبینیم که به چه صورتی از این ابزار استفاده میشود. همانطور که صرف داشتن اتومبیل یک جامعه را صنعتی نمیکند، حضور رایانهها هم باعث اطلاعاتیشدن یک جامعه نمیشود. با این حال مزیت داشتن رایانه و ارتباطات شبکهای و اینترنت، بهدست آوردن اطلاعات است. اگر از این منظر که رایانه و تکنولوژی نوین امکان دسترسی به اطلاعات را تسهیل میکند به قضیه نگاه کنیم، رایانه را میتوان یک عامل برای جامعة اطلاعاتی دانست.
یک نکته دیگر هم هست. میگویند اشتغال در جامعة اطلاعاتی با اشتغال در جوامع پیشین و جامعة صنعتی تفاوت دارد و صحبت از کارگر اطلاعاتی میشود اما پیدا کردن مصادیق آن مشکل است. مثلاً در تعریف کارگر اطلاعاتی آمده است: کسی است که در فضایی کار میکند که یا به تولید اطلاعات میپردازد یا از آن استفاده میکند. با این حساب کسی که در سر چهارراهها روزنامه میفروشد، کارگر اطلاعاتی نیست؟ یا کسی که کاغذ تولید میکند جزء کارگران اطلاعاتی نیست؟ کسی که در حوزة فروش سختافزار است چطور؟ اینها یکسری ابهامات دارد.
* در حال حاضر در دنیا جامعهای داریم که بتوان تعبیر جامعه اطلاعاتی را در باره آن به کار برد؟
کسانی مانند فرانک وبستر که دربارة جامعهشناسی جامعة اطلاعاتی تحقیق میکنند بر این باورند که جامعه اطلاعاتی یک جامعة آرمانی است. اگرچه جوامعی وجود دارند که به سمت جامعة اطلاعاتی حرکت کردهاند و در مراحل مختلف این مسیر قرار دارند اما درهیچ کجای دنیا جامعهای نداریم که به قلة آرمانی جامعة اطلاعاتی رسیده باشد. فواصل جوامع در راه اطلاعاتی شدن با هم متفاوت است. کسانی که به اندازهگیری این فاصله هم میپردازند به ابزار و امکانات عینی نظر دارند نه خود اطلاعات و چگونگی حرکت آن در جامعه که تأکید خاص من است. اطلاعات ممکن است هر ابزاری را در خدمت بگیرد تا در جامعه حرکت کند.
مثلاً اگر یک روز صبح هنگام خرید یک جنس متوجه افزایش قیمت آن شوید اگر پرسوجو کنید میبینید اطلاعات بهگونهای منتقل شده است که همة فروشندگان آن جنس به راحتی از افزایش قیمت مطلع شدهاند. یعنی در فضای خاصی، اطلاعات به قدری راحت حرکت میکند که هیچ نیازی به امکانات تکنولوژیک نیست.
یا اگر مجرا یا مجاری انتقال شایعه در یک جامعه شناخته شود، میتوان اطلاعات را از همان مسیر در جامعه به جریان انداخت. من ندیدهام تاکنون در ایران تحقیقی صورت گرفته باشد تا مشخص شود گرههای انتقال اطلاعات چه چیزهایی هستند، تا اگر خواستیم اطلاعات را همهگیر کنیم، آن گرهها را کانون توجه قرار دهیم.
این کار، البته به یک تحقیق وسیع جامعهشناختی نیاز دارد، در برخی تحقیقات مبتنی بر نظرسنجی کارهایی انجام شد، ولی کار ناتمام است. میخواهم بگویم که به نظر من محوریت اطلاعات در جامعة اطلاعاتی، اصل مهمی در تعریف آن است. هر چه امکانات، تدابیر و ابزارها بیشتر در خدمت انتقال اطلاعات قرار بگیرند، جریان تبادل اطلاعات موفقتر خواهد بود و طبیعی است که امروز یکی از ابزارهای بسیار مهم برای انتقال اطلاعات رایانه است. ولی رایانه که در خدمت اطلاعات تحقیقی و پژوهشی و برای تمام لایههای جامعه باشد.
* بنابر با تعریف شما از جامعة اطلاعاتی، نگرانی در باره کاهش اشتغال نه تنها بی مورد است، بلکه افراد بیشتر میتوانند از کارها به ویژه در سطح تخصصی استفاده کنند. درست است؟
قطعاً همینطور است. البته نگرانی از دست دادن شغل چیز جدیدی نیست و در تمام دورههای تاریخ اجتماعی وجود داشته است. وقتی کشاورزی در زندگی بشر غالب شد بیم این میرفت که چوپانان و گلهداران کار خود را از دست بدهند. همین موضوع زمانی با ورود صنعت و برای اشتغال کشاورزان مطرح شد. الان هم برای جامعة اطلاعاتی و جامعة صنعتی با این قضیه مواجهیم. نکتة قابلتوجه این است که در طول تاریخ اجتماعی، هرگز نمیتوان بین مراحل شکلگیری جامعه، خط قاطعی رسم کرد که مثلاً عرصة کشاورزی کاملاً تمام شد و عرصة صنعتی پدید آمد. این اتفاق در هیچ زمانی و هیچکجا روی نداده است.
همانطور که الان که بحث جامعة اطلاعاتی و فراصنعتی میشود، هم دامداری داریم، هم کشاورزی و هم صنعت و هیچکدام از میان نرفته است.
اتفاقی که الان افتاده اینست که یک کشاورز نمیتواند مانند کشاورز چهارصد سال قبل عمل کند و موفق هم باشد. بلکه باید به مهارتها و ابزار جدید مجهز باشد در صنعت هم اگر صنعتگر به مهارتهای اطلاعاتی و مهارتی جدید مجهز نباشد، از بین خواهد رفت. هر فرد میتواند در حال حاضر هم پیشة خود را داشته باشد ولی باید به آگاهیهای امروز مجهز باشد. یک کشاورز امروز میباید به اطلاعاتی در مورد افزایش و بهرهوری محصول خود مواجمه باشد. این فرد هنوز هم یک کشاورز است ولی به اطلاعات علمی هم دسترسی دارد و از آن در کار خود استفاده میکند. بنابراین از نظر من هیچگاه جای نگرانی برای از دست دادن شغل وجود ندارد.
* برای رسیدن به جامعة اطلاعاتی برای کشورهایی مثل ایران چه ملزوماتی را باید در نظر گرفت؟ وضعیت کشورهایی شبیه ما چگونه است؟
رسیدن یا حرکت به سمت جامعة اطلاعاتی بسته به شتاب حرکتهاست و اینکه تا چه حد به آن اعتقاد داشته باشیم. جوامعی هستند که پیشینة معرفتی پایینتری نسبت به ما داشتند ولی با برنامهریزی و مدیریت اجتماعی صحیح، خیز برداشتهاند و از ما هم پیشی گرفتهاند باید دید در این جوامع چه اتفاقی افتاده است. در آنجا برای مثال ضوابط استخدامی براساس کاراییها و توانمندیهای تخصصی (که تعبیر دیگری است از اطلاعات مرتبط) تعیین میشود. ما هنوز دربارة چگونگی استفاده از رایانههای موجود در کشور تحقیق جامعی نداریم، به ویژه رایانهها در نهادهای دولتی.
نگهداری از یک اتومبیل در گاراژ منزل و استفاده نکردن از آن به عنوان یک ابزار تردد، حتی اگر در آمارها هم لحاظ شود، به معنی استفادة درست از ظرفیتها و داراییها نیست. این مسئله در مورد رایانهها هم صدق میکند.
مقالات، کتابها و سخنرانیهای زیادی هستند که در آنها به نظام آموزشی جزوه مدار، تک متن، و متکلموحده (در تمام سطوح) اشاره شده است. مجموعة این گفتهها و توصیهها چقدر در بهبود نظام آموزشی ما مؤثر بوده است؟ اگر مؤثر نبوده است چه دلایلی دارد؟ آیا مدیریتهای نظام آموزشی این مسائل را جدی نگرفتهاند؟ یا یک سری جبرها حاکم بوده تا مدیریت کارش را درست انجام دهد؟ یا اساساً هیچ ارزشگذاری در کار نبوده و هر کس براساس سلیقة خود عمل کرده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟
مدیریت و برنامهریزی در ادارة بخش های مختلف جامعه، نقش اساسی در راه رسیدن به جامعة اطلاعاتی و حرکت در آن مسیر دارد. به همین دلیل معتقدم برای رسیدن به جامعة اطلاعاتی یا جامعة دانش محور برنامهریزی نه تنها در یک سطح، بلکه در تمام سطوح و جوانب لازم است. چه بخش کشاورزی، بخش آموزش، صنعت، اقتصاد، بازرگانی و ... در این مسیر نباید به یک سری آمارهای کمّی خیلی دلخوش کرد که مثلاً در طول چند سال تعداد رایانههای ما چقدر افزایش یافته است. همانطور که تعداد بالای اتومبیل نشاندهندة درجة صنعتیشدن یک جامعه نیست، تعداد رایانهها نیز شاخص جامعة اطلاعاتی نیست. باید دید این رایانهها چطور به کار گرفته میشوند و چگونه در مبادلة اطلاعات اثرگذار بودهاند.
* مکرر شنیدهایم که در جامعة اطلاعاتی، دانش و اطلاعات، ثروت و سرمایه هستند و هرچقدر فردی اطلاعات بیشتری داشته باشد، توانمندتر است. دربارة این ویژگی جامعة اطلاعاتی هم توضیح بفرمایید.
تا یک سلسله امکانات مالی در اختیار نباشد، اطلاعات قابل تبدیل به ثروت حاصل نمیشود. مثلاً اگر جوانی دست به یک ابداع و اختراع بزند و وسیلهای جدید تولید کند، تا زمانی که آن وسیله به تولید انبوه نرسد، تبدیل به ثروت نمیشود. افراد محقق را عموماً ثروتمندان، اگر نگوییم میخرند، حمایت مالی میکنند. اگر حمایت مالی شخصی یا دولتی پشت یک پژوهش، اثر ابداعی و اختراع نباشد، امکان تبدیل آن به پول و سرمایه وجود ندارد. صفر علم به تنهایی قابل تبدیل به ثروت نیست، بلکه باید یک پشتوانة مالی داشته باشد. اگر درکشور ما تحقیق و پژوهش کم صورت میگیرد و به آن به عنوان یک کار اجتماعی ضروری نگریسته نمیشود، به علت سهم ناچیزی است که تحقیق در بودجة سالانة کشور دارد. این سهم ناچیز یعنی فقدان پشتوانة مالی. در کشورهایی که گامهای بلندی به سوی جامعة اطلاعاتی برداشتهاند، سرانة تخصیص بودجههای تحقیقاتیشان قابل مقایسه با کشور ما نیست.
* بدین ترتیب انسانها برای زیستن موفق در جامعة اطلاعاتی چه باید بکنند؟ بهویژه در صورتی که از پشتوانة مالی هم برخوردار نباشند.
به جز معدودی افراد که بدون تلاش، از انبوه ثروت برخوردارند، افرادی بودهاند که بدون پشتوانة میراثی یا پولی موفق شدهاند. بررسی این موارد نشان میدهد که موفقیت اینها هم به اطلاعات برمیگردد. یعنی توانستهاند میز و سرمایة اندک خود را در جایی بکار ببرند که احتمال رشد بیشتری وجود داشته است و در واقع شمّ درست انتخاب کردن را داشتهاند. آن چیزی را که عامة مردم شمّ درست مینامند من اطلاعات درست میدانم. هر کسی اگر مسیر خودش را براساس یک سری اطلاعات صحیح انتخاب کند، موفق خواهد شد.
البته یک مقداری از توفیق هم به تلاش و پیگیری مربوط می شود. این موضوع در نظامهای معرفتی هم مطرح است و یک فرد چه بسا صرفا با یک تولید اثر شناخته نشود و بنابراین نیاز به کار و تلاش مکرر داشته باشد.
مجموعاً دانش علمی و اطلاعات همراه با دو عنصر دیگر یعنی پول و تجربه ترکیب ایدهآلی را برای نیل به مقصود به وجود میآورد.
یک راه دیگر هم مطالعة زندگینامه افراد موفق است. بررسی این زندگینامهها نشان میدهد، اکثر آنها کسانی نبودهاند که حمایت میراثی باعث رشدشان شده باشد. این افراد تجربه را با اندکی سرمایه و تلاش و البته دانش علمی ترکیب کردند تا توانستهاند در مدت قابل دفاعی به موفقیت برسند. آسیبی که در جوامع مانند کشور ما وجود دارد این است که همة افراد جامعه، ثروتمندان معدود را شاخص قرار میدهند و میخواهند بدون گذشت زمان، به صورتی شتابزده به سطح آنها برسند و نتیجة آن اتفاقات ناخوشایندی است که در جامع رخ میدهد.
به هر حال من اصلاً معتقد نیستم که اگر افراد تغییر شغل دهند ما به جامعة اطلاعاتی نزدیک میشویم، صرف وجود ابزار هم به تنهایی ما را به این جامعه نمیرساند. ثروت هم به تنهایی ما را به این جامعه نزدیک نمیکند؛ جامعة اطلاعاتی خریدنی نیست.
من یک تعریف، بیشتر برای جامعة اطلاعاتی قائل نیستم و آن این است که در جامعة اطلاعاتی، اطلاعات علمی حاکم است. این به معنای دسترسی و فهم مقالات علمی سطح بالا از سوی کشاورز ساده نیست. بلکه منظور این است که اطلاعات علمی وقتی به دست یک کاربر معمولی میرسد بدون از بین رفتن ارزش علمیاش، قابل درک و کاربرد باشد. در واقع مروّجین کشاورزی کارشان همین است. یعنی دانش علمی را از رأس هرم (محققان) میگیرد و تبدیل به زبان قابل درک کاربر عادی (کشاورز) میکند.
* همانطور که در مورد دیگر فناوریهای ارتباطی شاهد بودیم، ورود آنها به جامعة ما باعث نگرانیهایی در برخی افراد شد. در مورد فناوریهای جدید اطلاعاتی و حدّ آرمانی استفاده از آنها در جامعة اطلاعاتی هم این نگرانیها وجود دارد. به ویژه کسانی معتقدند به این ترتیب فرهنگ جامعه دچار آسیب میشود. نظر شما دراین مورد چیست؟
من خیلی معتقد به این نیستم که تکنولوژی یا هر پدیدة جدید دیگری میتواند فرهنگ یک جامعه را دگرگون یا بیرمق کند یا از رونق بیاندازد. به نظر من اگر فرهنگی تا این حد سست و کمبنیه است که با حضور یکسری ابزارها هویّتش را از دست میدهد، دفاع از آن فرهنگ اساساً معنی ندارد؛ چون نشان میدهد فرهنگ، پایگاهی نداشته است که به این راحتی دچار تزلزل شده است.
از طرف دیگر باید توجه داشت که اگر معتقدیم فرهنگی غنی داریم، باید این غنای فرهنگی را با ابزارهای جدید برای جوانانی که در معرض فرهنگهای دیگر قرار دارند اثبات کنیم و از مجاری صحیح به آنان منتقل کنیم. ما در این زمینه هیچ تلاشی نکردهایم و پیوسته شعار میدهیم. باید از ابزار فناوری استفاده و برای مخاطبان محتوای متناسب با فرهنگ خودمان را عرضه کرد. اگر تلاش نداشته باشیم، طبیعی است که فرهنگ دیگران بر ما غالب خواهد شد و با بستن در و پنجره و منع ورود و تعبیة دیوار نمیشود جلوی محتوای خاصی را گرفت به خصوص که نسل جوان روحیة کنجکاوی دارد و هرچقدر با منع بیشتری مواجه شود، درجة کنجکاویاش بیشتر میشود.
این را تجربة منع کتاب هم نشان میدهد که کتابی که توقیف شده، با تیراژ وسیعتری از مجاری دیگر به دست افراد میرسد. ماهواره و اینترنت هم به این ترتیب است. به خصوص که الان دیگر بستن پنجرهها معنی ندارد. هرگز نمیتوان در جامعة امروز با تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی چیزی را مخفی کرد و مانع دسترسی به آن شد.
منبع: / سایت / ایران و جامعه اطلاعاتی ۱۳۸۳/۰۵/۲۰
نویسنده : عباس حری
نظر شما