موضوع : پژوهش | مقاله

پیش‌نیازهای ساماندهی نظام رسانه‌ها


تاکنون نظریه‌های مختلفی در زمینة ساماندهی نظام رسانه‌ای در کشورهای مختلف ارائه شده است. هر یک از این نظریه‌ها به رویکردهایی بستگی داشته که کمیت و کیفیت ساماندهی را مشخص می‌کرده است. به عبارت دیگر ساماندهی به واسطة تحولاتی که به شناخت انسان‌ها مربوط می‌شود به اشکار مختلفی صورت پذیرفته است. بنابراین می‌توان گفت قبل از این که بحث ساماندهی نظام رسانه‌ای مطرح شود باید عقبه فکری این موضوع مطالعه و بررسی شود. به عنوان مثال اگر خواشته باشیم بحث ساماندهی رسانه‌ای را در ایران مورد توجه قرار دهیم بررسی و کالبد شکافی این موضوعات ضرورت دارد. این که باور به یک بیماری مزمن جهان سومی تحت عنوان نظریة تزریقی پیام که اساساً از غرب نشأت گرفته است، دوم باور به تئوری هنجاری منبر که یک مسأله فرهنگی خاص ایران است و سوم ساختاری که مخاطب نه در سپهر پیام که در زیر چتر رسانه قرار دارد. به علاوه می‌توان گفت اکنون شرایطی در جهان صورت گرفته است که ساماندهی بدون توجه به آن بی‌فایده است؛ شرایطی که از رهگذر جامعة اطلاعاتی و جهان شدن، قدرت گزینشی مخاطب را افزایش داده است لذا با رعایت این ملاحظات تعریف عملیاتی ساماندهی ضرورت دارد؛ این که مقصود از ساماندهی چیست؟ و مرز ساماندهی تا کجاست؟


حدود سه دهه قبل در امریکا تمدنی ایجاد شد که بعدها پایه‌گذار معماری جهان شبکه‌ای شد. در این تمدن برخلاف گذشته که سلسله مراتب اخبار و اطلاعات به صورت عمودی و از طریق دروازه‌بانان خبری و ویراستاران متعدد به مخاطب می‌رسید فرایند ارتباطی به صورت افقی و با سطح تعاملی بالا انجام پذیرفته است.
امروزه به کمک چنین موج تحولی در عرصة ارتباطات، اطلاعات به صورت دیجیتالی ذخیره می‌شود و فوق متن‌ها امکان حجم بزرگی از اطلاعات را فراهم کرده است. بنابراین مخاطب معاصر در بطن بازاری از پیام‌های متنوع و متکثر قرار گرفته و از این رهگذر قدرت گزینشی او بیش از پیش افزایش یافته است. پیدا است که این پدیده بسیاری از نظریه‌های حوزْة ارتباطات از جمله نظریة گلوله‌های جادویی پیام را از اعتبار انداخته است. هم از این رو است که بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته سیاستگذاری ارتباطی خود را در قالب ساماندهی یا طراحی نظام ارتباطی نوین مورد بازنگری قرار داده‌اند. اکنون با توجه به معماری ثابت، هندسه متغیر و سیالیت و پویایی جامعة شبکه‌ای که ارتباطات به مثابه سیستم اعصاب آن به شمار می‌آید بازنگری و ساماندهی این حوزه در کشور ما نیز اهمیتی حیاتی دارد. با این رویکرد گفتگویی با دکتر محسنیان راد صورت گرفته است؛ که در پی می‌آید.

● حاجت به توضیح نیست که در خلال یکی، دو دهة اخیر، به کمک فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی، انقلابی در حوزة رسانه‌ها و ارتباطات پدید آمده است؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت سپهر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشورها به طور نسبی تحت تأثیر این جریان قرار گرفته‌اند. شاید به همین دلیل است که برخی از کشورها، تقریباً از یک دهة پیش، کوشیده‌اند تا اصلاحات لازم را در نظام ارتباطی خود انجام دهند. با توجه به این که ایران به عنوان کشوری در حال گذار، در معرض فرصت‌ها و چالش‌های ناشی از این جریان قرار دارد، به نظر می‌رسد که امر ساماندهی در حوزة رسانه‌ها نیز در ایران ضروری باشد. نوع نگاه و ارزیابی جنابعالی در این مورد چگونه است؟
وقتی شما تصمیم دارید به نظامی سامان دهید، مقصودتان چه ساماندهی است؟ به تعبیری، چنین برداشت می‌شود که شما دارای یک برداشت شبه آنومی هستید، که می‌خواهید به آن سامان دهید و از شبه آنومی خارجش کنید و نظامی با هنجارهای تعریف‌شده به آن نظام ببخشید. خود این تفکر یکی از نظریه‌های مربوط به حوزة رسانه‌ها است؛ منتها این نظریه، از یک دیدگاه، نظریه‌ای است که اهمیتش را از حیث کارکرد تا حدی از دست داده است. شاید اگر به منشأ چنین نظریه‌ای برگردیم، بهتر بتوانیم اظهار نظر کنیم. باید گفت که، در دهة 1930 نظریة تزریقی در باب تأثیر رسانه‌ها مطرح شد. تصور بر این بود که رسانه‌ها دارای کارکردی مشابه کارکردی که در عمل تزریق زیرپوستی با یک آمپول انجام می‌شود، هستند. به عبارت دیگر، مهم این است که شما پیام مناسبی را تهیه کنید و این پیام مناسب را داخل آن سرنگ (فرستنده یا روزنامه) جای بدهید و تزریق کنید. پس باید کوشش کنید هر دارویی داخل این سرنگ نرود و سرنگ آن هم به دست هر کسی نیفتد. بنابراین، باید کوشش کنید یک سرنگ به اسم سرنگ بزرگ ملی درست شود تا کل اقوام و ملت را پوشش دهد.
این تفکری بود که در غرب شکل گرفته بود. بزرگ‌ترین خصلت چنین تفکری، منفعل دانستن مخاطب است؛ مخاطبی که، در واقع، مطیع و در اختیار است و اگر به او تصویر زشت نشان دهیم، یادگیری زشت می‌کند و اگر تصویری خوب نشان دهیم یادگیری خوب می‌کند. این یک جور ساماندهی است. می‌دانیم که این نظریه در دهة 1950 در اثر یک سلسله تحقیقات تجربی رد شد.
تحقیقاتی که در اواخر دهة 1940 انجام شد نشان داد که عکس‌العمل‌هایی نیز از جانب مردم، به ویژه هنگام دادن رأی، صورت گرفته است. لازارسفلد در یکی از این تحقیقات مشاهده کرد که آنچه درون این سرنگ‌ها کشیده و تزریق‌ِشده با عکس‌العمل‌هایی که نشان داده شده کاملاً مغایر است. او نشان می‌دهد که آن دارو یا تزریق به هیچ وجه در رفتار مخاطب اثر نگذاشته و، مخاطب به راه خود رفته است. این جا است که این سؤال پیش می‌آید که چه اتفاقی می‌افتد که چنین شرایطی پیش می‌آید. به این ترتیب، ملاحظه می‌کنید که پشت سر اندیشه‌هایی چون ساماندهی نظام رسانه‌ای باید بحث‌های خردمندانه و عالمانه ارتباطات صورت پذیرد. باید ببینیم مرز ساماندهی‌ای که موردنظر ماست تا به کجا است. به عبارت دقیق‌تر، اختیار ما در ساماندهی تا کجا است. البته ساماندهی، به واسطة تحولاتی که به شناخت انسان‌ها مربوط می‌شود، به شکل‌های دیگری هم انجام شده است. مثلاً توجه کنید به ساماندهی که در فرانسه در دهة 1960 انجام شد. گفته شد که دولت باید به مطبوعات کمک کند؛ منتهی کمک دولت به مطبوعات باید تابع شمارگان (تیراژ) باشد. هر چه سطح شمارگان بالا رود، کمک باید کم‌تر شود. طبیعی است که پشت سر این تصمیم تفکری نهفته است. برای این که سطح شمارگان بالا رود، به هر دری نخواهد زد؛ با هر منبع قدرتی کنار نخواهید آمد؛ و صفحات نشریة خود را از هر نوع آگهی پر نخواهید کرد. این هم یک جور ساماندهی است.

● پس با این توضیح می‌توان گفت که قبل از این که بحث حوزة ساماندهی نظام رسانه‌ای مطرح شود باید تفکر پشت‌سر این سامانده را بررسی کرد. شما فکر می‌کنید بهتر است با چه رویکردی به این موضوع پرداخته شود؟
قبل از آن که وارد این بحث شویم، مطلب دیگری را توضیح می‌دهم که بعد مؤثر خواهد بود. الان شرایطی برای این موجود فعال ـ یعنی انسان که از اولش هم فعال بوده ـ به وجود آمده، که درجة گزینشگری آن بالا رفته است.
نکتة مهم آن است که شما همان موجود غیرمنفعل در مقابل رسانه هستید. گزینشگری شما در حال افزایش است. پس اگر موافق باشید نکتة مهمی را یادآوری کنیم و آن این که مخاطب رسانه‌ها هرگز موجودی منفعل نبوده است بلکه موجودی فعال بوده و تحولات جامعة اطلاعاتی اکنون سبب شده است که میزان گزینشگری مخاطب افزایش پیدا کند.
ما، در حوزة دانش ارتباطات، پدیدة خاصی داریم که ویژه ایران است. دربارة این که چرا ویژه است و چه ارتباطی با بحث قبلی پیدا می‌کند باید گفت که ما در میان رسانه‌ها دسته‌بندی‌ای داریم به نام رسانه‌های مدرن و رسانه‌های سنتی. به عنوان مثال، منبر یکی از شیوه‌های مؤثر ارتباطات سنتی است. در این مورد، یکی از دانشمندان خوب ارتباطات که سال‌ها است استاد ارتباطات در کانادا است، کتابی را در خصوص رسانه منبر نوشته است. بر این اساس، یکی از ویژگی‌های منبر این است که مخاطب در مقابل منبر بیش‌ترین شرایط منفعل بودن را دارد، چون شما در مسجد می‌نشینید و فقط گوش می‌دهید و به کسی هم هیچ برنامه‌ای از قبل داده نشده است. در هیچ یک از مساجد جهان، فهرستی برای برنامه‌های منبر وجود ندارد. منبر، منبر است. روحانی یک ساعت سخنرانی می‌کند بدون این که من از جزئیات گام به گام فهرست این مطالب مطلع شوم، در حالی که همه رسانه‌های دیگر فهرست دارند.
فکر نکنید که روزنامه فهرست ندارد. تیترهای درشت روزنامه به منزلة فهرست آن هستند. به طور خاص، تیتر و لید فهرست روزنامه را تشکیل می‌دهند. تلویزیون و ماهواره نیز فهرست دارند. وقتی فهرست می‌دهید یعنی لطفاً اگر می‌خواهید انتخاب کنید.
اگر چه ارتباطات عمودی و افقی را نه براساس فیزیک بلکه براساس خصلت‌هایش نگاه می‌کنیم، با این حال، باید گفت که در منبر فیزیک هم عمودی است یعنی روحانی در بالای منبر و شما در پایین در حداقل پس‌فرست (Feed back) قرار دارید، زیرا فرستنده هر گاه تمایل داشت پس‌فرست ایجاد می‌کند. یعنی به محض این که احساس کند که موضوع سخنرانی کمی کسالت‌وار شده است، با فرستادن یک صلوات افراد را برای شنیدن آماده می‌کند؛ پس منبر یک قدرت فرا ارتباطی به صاحب منبر می‌دهد. در تاریخ هم داریم که از بالای منبر حملات سنگینی به استبداد مثلاً به رضاخان، به محمدعلی‌شاه شده است.
در منبر، برای مخاطب، پای منبر بودن مهم است. بنابراین، اگر مخاطبی هم خیلی پیچیدگی بحث را نفهمید، مهم نیست؛ مهم این است که از ثواب پای منبر بودن برخوردار می‌شود. بنابراین، مخاطب در کمترین حالت گزینشگر بودن و در بیش‌ترین حالت منفعل بودن قرار دارد. حالا فکر کنید که چنین شرایطی هزار سال دوام بیاورد و قواعدش کاملاً نهادینه شود. حالا رسانه‌های مدرن زیر چتر کنترلی کسانی می‌روند که یک چنین تجربه تاریخی هزار ساله‌ای را پشت‌سر و چنین قواعد نهادینه‌شده‌ای را هم در ذهنشان دارند.
بنده، 10یا 12 سال پیش، یعنی در دهة 1360، اولین بار در یک سخنرانی در دانشگاه پلی‌تکنیک گفتم که ما بزرگ‌ترین اشتباهی که کردیم این بود که رادیو را جای منبر و تلویزیون را جای رادیو گذاشتیم و پیامدش ماجرای ویدئویی بود که آن موقع دچارش شدیم. حالا این نگاه یعنی، در واقع خصلت منبر بودن برای رسانه‌ها را شما اضافه کنید به آن تجربه تاریخی کل جهان. من این وضعیت را در مراکش، تونش، برونئی دیدم و دنبال کردم. در تحقیقاتی که خودم انجام داده‌ام به این نتیجه رسیده‌ام، که کشورهایی که دیرتر به رسانه‌های مدرن دست یافته‌اند دیرتر از حوزة نظریه تزریقی خارج شده‌اند.
خود ما نزدیک به سه قرن تأخیر دستیابی به کهکشان گوتنبرگ را داشتیم. اما چون نفت داشتیم و پولدار بودیم به رادیو و تلویزیون زودتر دسترسی پیدا کردیم. باز هم اختلاف‌مان 20 سال بود. حالا ترکیب این دو سبب شده است که در باب ساماندهی رسانه‌ها نزدیک ربع قرن سرگردان باشیم. ما در این سال‌ها است که دلسوزانه با هم جدل می‌کنیم. یعنی اگر آن‌هایی را که غرض داشتند کنار بگذاریم، بقیة کسانی که در این باب بحث کردند و نظر داده‌اند، همه در اثر دلسوزی بوده است؛ منتها نوع این نظریات بستگی به این داشته است که هر کس چقدر به آن نظریه باور داشته، چقدر به از پاره فرهنگ منبر برخوردار و متأثر بوده، و چقدر به این هنجارهای پاره فرهنگ منبر اعتقاد داشته است.
اکنون اگر به این سال‌ها نگاه کنیم، تقریباً آثار آسیب‌های وارده را خواهیم دید. الان شرایط جدید در جهان شکل می‌گیرد که فراتر از تمام این بحث‌ها است و آن همین مقوله جامعة اطلاعاتی و جهان شدن است. ظهور این پدیده بسیاری از کشورهای پیشرفته را هم دچار سردرگمی کرده است، اما دیده می‌شود که آن‌ها مشغول بررسی، مطالعه و برنامه‌ریزی هستند.
در چنین شرایطی، نخستین نکته‌ای که در آن خلأ به چشم می‌خورد، تعریف عملیاتی ساماندهی است؛ به این معنی که مقصود از ساماندهی چیست. البته برخلاف شما که اصطلاح ساماندهی را به کار می‌بریم، من اصطلاح دیگری را به نام طراحی نظام ارتباط جمعی در ایران، به کار می‌برم. پس فعلاً ساماندهی را کنار می‌گذاریم و اصطلاح دیگری را وارد بحث می‌کنیم تحت عنوان «طراحی نظام جمعی در ایران».
البته، 3 دهه است که در برخی از کشورها، مثل کانادا و انگلستان، هر 5 سال یک بار، متناسب با تحولات حوزة رسانه‌ها، قوانین لازم وضع شود. کارشناسان و متخصصان ما نیز باید پژوهشی درخصوص نظام ارتباط جمعی در ایران انجام دهند تا نمایندگان مجلس بتوانند، با تکیه بر چنین کاری، قوانین لازم را وضع کنند. من فکر می‌کنم در زمینة تحقیقات ارتباطی در ایران، در مقایسه با کشورهای دیگر، چندان عقب نیستیم و در این مورد می‌توان پژوهش‌های خوبی انجام داد.

● با این وجود، چرا کاری انجام نمی‌شود؟
اشکال کار این است که، در نظام ارتباط جمعی ما، بین رادیو و تلویزیون و مطبوعات تفاوت وجود دارد. نظام ارتباط جمعی می‌گوید که من موجودی هستم که در سپهری از پیام‌ها قرار گرفته‌ام که ـ در آن ـ همه گونه وسایل ـ اعم از رادیو و تلویزیون و مطبوعات ـ وجود دارند. این اشکالی است که ما در نظام ارتباط جمعی در آن گرفتاریم.
بنابراین، مشکلاتی که ما در حوزة ساماندهی با آن مواجهیم، در نگاه نخست، نظریه تزریقی است. دوم مسأله‌ای فرهنگی خاص تحت عنوان باور به نظریه هنجاری منبر است، و سوم این است که ساختاری در ایران طراحی کرده‌ایم که، مطابق آن، مخاطب را نه در زیر چتر پیام بلکه در زیر چتر رسانه قرار داده‌ایم؛ در حالی که عکس این موضوع صادق است یعنی شما ممکن است تلویزیون را در لحظة پخش یک سریال خیلی پرجذبه خاموش کنید و، به یک شایعه در تلفنی که در همان موقع به شما می‌شود، گوش کنید. قدرت آن تلفن بسیار بیش‌تر از فرستنده چندین کیلوواتی تمام‌رنگی و دیجیتال است. افزون بر آنچه گفتیم، تحول بسیار مهمی در پیش است و آن افزایش قدرت گزینشگری است.
افزایش گزینشگری مخاطب پدیده جالبی است. وقتی که زیراکس اختراع شد، کسی فکر نمی‌کرد این دستگاه اهمیتی پیدا کند، چون قبل از آن دستگاه فتوکپی وجود داشت. دستگاه کنترل از راه دور هم همین‌طور بود. شما پای تلویزیون می‌نشینید و اگر کوچک‌ترین مطلب با حرکت نامناسبی در صحبت گوینده ببینید با دستگاه کنترل کانال را عوض می‌کنید. این دستگاه کنترل از راه دور نمادی از قدرت گزینشگری مخاطب معاصر است.
پای منبر نمی‌توان کانال عوض کرد. پای منبر نمی‌توان بلند شد و رفت. شما می‌روید مسجد، که جایی برای عبور در آن نیست، انبوهی نشسته‌اند و گوش می‌کنند. قرار نیست مجلس را ترک کنید، یا کانال عوض کنید. ببینید گزینشگری چقدر تفاوت دارد.
هم‌اکنون حرف‌هایی بر سر زبان‌ها است که، در هفت نقطة تهران، امواج پارازیتی برای کانال‌های ماهواره‌ای فرستاده می‌شود، یا مقرراتی قرار است که برای اینترنت وضع شود. به نظر من، همه این‌ها تلاش‌هایی هستند دال بر این که، در واقع، نمی‌خواهند بپذیرند که قدرت گزینشگری مخاطب افزایش یافته است؛ این نپذیرفتن سبب می‌شود که بحث‌مان بر سر نقش ایوان باشد و به اصل قضیه فکر نکنیم.
امروزه اندیشه‌هایی به این سمت گرایش پیدا می‌کنند که نباید فکر کرد رسانه‌ها با مخاطب ـ مثل رابطة تلویزیون و خشونت ـ چه می‌کنند؛ بلکه باید این سؤال جدید را مطرح کنیم، که مخاطب با رسانه باید چه بکند. کسی که این اندیشه را وارد حوزة اندیشمندان ارتباطات کرد باور دارد که مخاطب منفعل نیست و گزینشگری‌اش در حال افزایش است. پس او با این نگرش در پی یافتن راه‌حل است؛ بنابراین، باید گفت که تا زمانی که آن چه گفته شد مورد چالش قرار نگیرد و نکات مبهم آن روشن نشود نمی‌توان به ساماندهی نظام رسانه‌ای تحقق بخشید. ببینید من، حدود 5 یا 6 سال پیش، اولین بار نظریه بازار پیام (Message Market) را مطرح کردم. ما نظریه‌ای داشتیم به نام مید یا مارکت(Media Market) ، این میدیا مارکت نظریة نظریه‌پردازان ارتباطات در بلوک شرق است.
کتاب‌های قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در حوزة رسانه‌ها این موضوع را مطرح کرده‌اند. مکتب فرانکفورتی‌ها هم در این مورد بحث‌هایی کرده‌اند. آن‌ها، در واقع، از تجارت رسانه‌ای صحبت می‌کردند؛ از این که سرمایه‌داری دارد در رسانه‌ها کار می‌کند. حرف من این نبوده است؛ بلکه از این نظریه بازار پیام بازارهای سنتی شرق ایده گرفتم و گفتم که در بازارهای سنتی شرق، در بازار کفاش‌ها صدها دکان کفاشی وجود دارند که بعضی‌ها سرمایه‌شان صدها برابر دکان همسایه است. بعضی‌ها دو نبش هستند، بعضی از آن‌ها سه نبش هستند؛ بعضی‌ها زیرپله و یک غرفه کوچک دارند؛ و بعضی‌ها وسط بازار کفش می‌فروشند. مشتری وسط بازار راه می‌رود و تصمیم می‌گیرد. بعضی مواقع، او ممکن است به تمام مغازه‌های بزرگ پشت کند و از یک دستفروش خرید کند. در بازار پیام و بازارهای سنتی، توان تبلیغات شما بسیار محدود است، و رقابت قیمت دارید. در بازار سنتی، گزینش‌گر مطلق کسی است که در وسط بازار حرکت می‌کند. شاخک‌های این دکان‌ها دائم برای این تنظیم می‌شوند که مخاطب چه چیزی می‌خواهد، و نیازهای او کدامند. او کفشی را که می‌دوزد، براساس نیاز مخاطب است. ببینید چقدر گزینشگری در بازار سنتی شرق وجود دارد. من هنگامی که این نظریه را مطرح کردم گفتم که جهان در حال رفتن به طرف بازار پیام است. پس باید از الان فکر کنیم و آن نظام بازار قبلی را کنار بگذاریم، و نظام بازار پیام را طراحی کنیم. در نظام بازار پیام، یک چیز خیلی زیبا است و آن این است که هیچ کس از این که می‌تواند کاسبی کند ناامید نمی‌شود.
در بازار پیام، همه امکان معامله و تجارت دارند. بنابراین، می‌بینید که هر یک از ما، با یک دوربین هندی‌کم ساده، به زودی می‌توانیم به عنوان یک فرستند، پیام‌های تلویزیونی به جهان بفرستیم.

● ولی در این جا این مسأله مطرح می‌شود که با توجه به وزن قدرت دولت‌ها، این دولت‌ها و کشورهای قدرتمند هستند که می‌توانند اطلاعات بدهند نه افراد معمولی. به نظر شما این موضوع در بازار پیامی که شما مطرح فرمودید چگونه قابل تحلیل است؟
سؤال خوبی است خود قدرت هم، در واقع، جابه‌جا و تعریف می‌شود. در واقع، قدرت در این جا سطح‌بندی دارد، و از آن ناشی می‌شود که بتوانید متناسب با نیاز مخاطب حرکت کنید. نیاز مخاطب قدرت را تعیین می‌کند. ما ماکروسافت، متناسب با نیاز مخاطب بی‌حوصله، طراحی کرد. اتفاقاً یکی از نمادهای زیبایی این تحولات سال 1357 اتفاق افتاد. مردم به تلویزیون رنگی پشت کردند و از روی دیوار نوشته‌ها و نوارها پیام گرفتند. این اتفاق‌ها دارند می‌افتند. همه این دیوارها دارند فرو می‌ریزند. کشورهایی که سرشان به بحث‌هایی گرم می‌شوند که ما در ایران دچارش هستیم، در آینده به مصیبت‌های سنگینی گرفتار خواهند شد؛ برای این که داریم ذائقه ارتباط جمعی جامعه‌مان را تغییر می‌دهیم بدون این که توان تولید مواد غذایی آن را داشته باشیم.
من کتابی نوشته‌ام که سال آینده منتشر می‌شود، تحت عنوان ایران در چهار کهکشان؛ تاریخ ارتباطات در ایران. در این مورد، سندی پیدا کردم. در این سند، رئیس پلیس زمان ناصرالدین شاه، که گزارش‌های شبانه‌ای از وقایع آن روز تهران می‌نوشت، گزارش داده است که دیشب در دارالفنون کنسرتی بوده است و چند تا از نوازندگان اروپایی اجرای برنامه می‌کردند. در این مراسم، سفیر عثمانی و آقای X و خانم Y و معلمان مدرسه دارالفنون حضور داشتند. در نیمه برنامه، وقتی که تنفسی اعلام شد، ایرانی‌ها رفتند؛ چون ما در دوره‌ای بودیم که گوشمان اصلاً آمادگی شنود موسیقی اروپایی را نداشت.
زمانی که دانشجوی لیسانس ارتباطات بودیم اولین فیلم‌های ژاپنی تهران دوبله می‌شد. بعد در روزنامه‌ها می‌نوشتند که از این فیلم‌ها استقبال نمی‌شود برای این که هنرپیشه‌ها همه به هم شباهت دارند و این شباهت باعث می‌شود تا بیننده اشتباه کند. اما، در دوره‌های بعد، یک سریال ژاپنی پربیننده‌ترین سریال تلویزیونی ایران شد. واقعاً چه کار کردیم که چنین اتفاقی افتاد. قطعاً نسل آینده، در این مورد، قضاوت خواهند کرد.
به هر حال، تا موارد برشمرده شده به انجام نرسند، هرگونه برنامه‌ریزی و ساماندهی بی‌ثمر است.

منبع: / سایت / ایران و جامعه اطلاعاتی ۱۳۸۳/۰۶/۲۷
نویسنده : مهدی محسنیان راد

نظر شما