بلا از دیدگاه عطار نیشابوری و مولوی(1)
بلا در ظاهر کلام، با لغاتی چون: سختی، مشقت و محنت مترادف است. اما این معنی، لایه ظاهری واژه را مدنظر دارد، زیرا در بلا و درد، رحمتها و نعمتهایی نهفته است که برای تشخیص آن، باید از دیدهای تیزبین برخوردار بود.
شلاق بلا، باعث هشیاری انسان و دورکننده او از ظلمت فراموشی خداوند است. در بلایا، نباید فقط با دید منفی نگریست، چرا که آثار مثبت آن میتواند انسان را تا بالاترین مراحل کمال، همراهی کند.
بیداری، جبران گذشته اشتباه، شکر بر نعمت، اکتساب بالاترین مدارج انسانی همچون: صبر، تسلیم و رضا، و عشق حقیقی، همه و همه در کیمیای بلا پنهان شدهاند.
بلا، قلب را میپالاید و من وجودی انسان را ویران میسازد تا از او هیچ نمانده و لایق تزیین به عشق الهی باشد.
بلا، تکلیف انسان را با خویش روشن میسازد؛ انسان درمییابد که تا چه میزان، از نعمت ایمان راستین برخوردار است.
وقتی لطف خداوند شامل حال مخلوقی گردد، حق تعالی او را با سرانگشت بلا و مصیبت از دیگرافراد جدا میسازد، و هیچ لذتی از آن بالاتر نیست که بنده، آنچنان مورد توجه پروردگارش قرار میگیرد که: او را میآزماید، میگدازد و مینوازد!
مقدمه
در برخورد با بلایا سؤالاتی از این دست ذهن انسان را به خود مشغول میدارد: چرا در زندگی مصائب و شدایدی وجود دارد که جان انسان را به درد آورده و گاه شخص مبتلا را تا سر حدّ کفر پیش میبرد؟ آیا ممکن است جهانی منهای بلا داشته باشیم؟
اگر افراد بیدین، دچار حادثهای تلخ یا ابتدائی جانفرسا میشوند، حتماً عقوبت اعمال ناشایست خود آنهاست، اما علت ابتلای انسانهای عابد و صالح چیست؟
آیا بلا و مصیبت فقط زیانمند است یا آثار و فوائدی هم به دنبال دارد؟
آیا میتوان گفت بلا در ظاهر نقمت و در باطل نعمت است؟
آیا میتوان یقین حاصل کرد حکمتی در کار است که ذهن تاریک ما را به آن راهی نیست؟
این سؤالات، زمینهساز انتخاب موضوع مقاله حاضر شد و برآنم تا آن را از دیدگاه رفیع مولوی و شیخ فریدالدین عطار نیشابوری مورد بررسی ققرار دهم.
بلا در لغت و اصطلاح
بلاء به فتح اول، در لغت به معنی آزمایش، سختی، غم، اندوه، (1) مصیبت و آفت است (2) و در اصطلاح صوفیان ظهور امتحان حق است بنده را در تحقق حالش هنگام ابتلاء. (3) و هر چه بلا بر بنده قوت بیشتری پیدا کند، قربت او با حق تعالی زیادتر میشود، و آنچه کافران اتفاق میافتد شقا میباشد. (4)
امتحان نیز به کسر اول، در لغت به معنی آزمودن و در محنت و بلیه افتادن است و در اصطلاح، آزمایش اولیاء است با بلا از خوف و حزن و قبض و هیبت و مانند آن که بر دل مقبولان درگاهش فرود میآید. (5)
بلا در قرآن و احادیث
بلا در قرآن با تعابیر گوناگونی مانند: ابتلاء، امتحان، اختبار و مشتقات دیگر وارد شده است که در اصل به معنی آزمایش کردن است لکن گاهی بوسیله نعمت است که به آن بلای حسن گویند و گاهی بوسیله مصائب، شدائد، محنت و بیماری است که به آن بلای سییء اطلاق میگردد. (6)
قرآن کریم امر هدایت را مختص به ذات باریتعالی میداند و هدایت را به تمام موجودات تعمیم داده است و میفرماید: الذی اعطی کلّ شیء خلقه ثمّ هدی. (7) در هدایت عمومی خدایتعالی هر چیزی را به سوی کمال وجودش راهنمائی کرده و آن را به هدف از خلقتش میرساند. (8) از میان همه انواع موجودات، نوع بشر نوعی از وجود است که امرش تمام نمیشود و به کمال نمیرسد مگر با یک سلسله افعال اختیاری و ارادی که آن نیز سر نمیزند مگر از اعتقاداتی نظری و عملی. در نتیجه خصوص این نوع باید تحت قوانین زندگی کند، حال چه قوانین حق و چه باطل. خدایی هم که عالم تکوین را راه انداخته باید برای او از طرفی یک سلسله اوامر و نواهی که جامع آن را شریعت مینامیم تشریع کند و از سوی دیگر حوادث اجتماعی و فردی پدید بیاورد تا انسان در برخورد با این دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعلیت دارد و در آخر یا سعادتمند شود، و یا شقی و بدبخت گردد، اینجاست که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن، هم بر این حوادث منطبق میشود و هم بر این تشریع. (9) با اینکه خداوند بر نهفتههای انسان آگاه است او را امتحان میکند تا آنچه در درون خود دارد کاملاً خالص و ظاهر گردد (10) : و لیبتلی الله ما فی صدورکم و لیمحص ما فی قلوبکم والله علیم بذات الصدور. (11) (واژه تمحیص از ریشه محص به معنای تخلیص و پاک کردن بکار میرود.) (12)
ابتلا سنت جاوید الهی است و طی آن مومن با جان و مالش آزمایش میشود و باید خود را برای سختیها و ناکامیهای دنیا آماده نماید. قرآن کریم میفرماید:
ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یأتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم البأساء و الضّرّاء و زلزلوا حتی یقول الرسول و الذین آمنوا معه متی نصرالله. الا انّ نصرالله قریب.
«آیا میپندارید بدون اینکه آنچه بر سر اقوام و ملل گذشته از مصائب درونی و برونی بیامد بر سر شما آید، داخل بهشت شوید؟ نه ممکن نیست شما نیز مانند آنها امتحان خواهید شد. آنها آنچنان آزمایش سختی شدند که دچار تزلزل گشته حتی رسول و مؤمنین گفتند: پس نصرت خدا چه وقت است آنگاه به ایشان گفته شد: آگاه باشید که نصرت خدا نزدیک است.»
در آین آیه کلمه بأساء به معنای شدت و سختی است که از خارج نفس آدمی به آدمی وارد میشود و ضراء شدتی است که به جان و تن انسان میرسد، و کلمه زلزال که به معنای لغزیدن است در این آیه شریفه کنایه از اضطراب و دهشت است و این آیه دلالت دارد بر اینکه مسأله ابتلا و امتحان در امت اسلام نیز جریان دارد و این سنتی همیشگی است. (13)
ابتلا مظهر تلطف خداوند است نسبت به بنده مومن رسول اکرم (ص) میفرمایند:
اذا احب الله عبدا ابتلاه و اذا احبه الحب البالغ اقتناه. قیل: یا رسول الله و ما اقتناه؟ قال: لایترک له مالاً و لاولداً.
چون خدای بندهای را دوست بدارد، او را به بلا گرفتار کند و چون او را به تمامی دوست بدارد میچیند. پرسیدند: ای رسول خدا، چیدن او به چه معنی است؟ گفت: او را دارائی و فرزندی باقی نگذارد. (14)
ابتلا محک ایمان مومن است تا مشخص شود چه میزان به معتقداتش پایبند است و در برابر آن بلا صبر و استقامت نشان میدهد.
حضرت رسول (ص) میفرمایند: اول ماکتب الله فی اللوح المحفوظ انی انا الله، لا الا اله انا، من لم یرض بقضائی و لم یشکر لنعمائی و لم یصبر علی بلائی، فلیطلب ربّا سوائی.
نخستین چیزی که خداوند در لوح محفوظ نوشت این بود که من خدایم و جز من خدایی نیست. کسی که به قضای من رضا ندهد و سپاس نعمتهای مرا نگذارد و بر بلاهای من صبر نکند، باید خدایی جز من بجوید. (15)
بلا برای انبیاء و اولیاء
محبوبترین خلق خدا - انبیاء و اولیاء – به بلاهای بزرگ و مصیبتهای بیشماری که دیگران تاب تحمل آن را ندارند، گرفتار شدند. جمله معروف البلاء للولاء مبین همین اصل است که خدا بندهای را که مورد لطف خاصه اوست، بیشتر گرفتار سختیها میکند.
امام صادق (ع) میفرمایند: ان اشد الناس بلاء الانبیاء، ثم الذین یلونهم ثم الامثل فالامثل. همانا پرگرفتارترین مردم انبیاء هستند و در درجه بعد کسانی که از حیث فضیلت بعد از ایشان قرار دارند و سپس هر کسی که با فضیلتتر است. (16)
و در حدیث قدسی آمده است؛ من احبنی ابتلیته: هر که مرا دوست بدارد، مبتلای بلای من شود. (17)
حضرت رسول (ص) نیز میفرمایند: ان الله ادخر البلاء لاولیائه کما ادخر الشهاده لاحبائه. خداوند بلا را برای اولیاء خود ذخیره کرده است همچنان که شهادت را برای دوستانش ذخیره کرده است. (18)
در ابتلاء حضرت زکریا (ع) آمده است: «چون قومش قصد کشتن او را کردند او فرار کرد. در آن موضع درختی بود، اشارت به آن درخت کرد، شکافته شد و زکریا به درون درخت رفت، ابلیس گوشه ردای زکریا را گرفت و بیرون درخت نگه داشت و درخت فراهم آمد. کفار رسیدند و ابلیس را بصورت پیری دیدند. از او پرسیدند که مردی به این صفت ندیدی کجا رفت؟ ابلیس گفت: درون این درخت است و گوشه ردای او را به آنها نشان داد. گفتند ای پی او را به چه تدبیر از میان درخت بیرون آوریم تا هلاکش گردانیم. شیطان گفت: همینجا هم میتوان او را هلاک کرد و تعلیم داد تا ارهای دو سر حاضر کردند و بر سر درخت نهادند تا به دو نیم ببرند، از غیب به زکریا ندا رسید که: هان تا ننالی و آهی نکنی که نامت از جریده صابران محو کنیم. (19)
ادامه دارد ...
منبع: ماهنامه / اطلاعات حکمت و معرفت / 1387 / سال 1 / شماره 1، فروردین ۱۳۸۷/۰۱/۰۰
نویسنده : پروین کاظم زاده
نظر شما