موضوع : پژوهش | مقاله

شاهراه اطلاعاتی، در خدمت چه کسی


«هربرت شیلر» یکی از شناخته شده‌ترین منتقدان رسانه‌ای جوامع غربی و به ویژه آمریکا می‌باشد. به اعتقاد وی، برخلاف تبلیغات گسترده‌ای که در مورد نهادینه شدن ارتباطات و دسترسی و تبادل آسان اطلاعات در جوامع مدرن می‌شود، روند تحولات به سمت تجاری شدن بخش ارتباطات و تبدیل شدن «اطلاعات» و حتی «توجه مردم» به «کالا» می‌باشد. به اعتقاد شیلر، به خاطر استیلایی که شرکت‌های غول‌پیکر غربی بر همه جوانب زندگی مردم دارند، برون رفت از شرایط موجود بسیار مشکل است.


● آقای پروفسور شیلر، هم‌اکنون رسانه‌های اصلی که تحت لوای «شاهراه اطلاعات»، در حال گسترده‌تر شدن هستند، دست به تبلیغات می‌زنند و مردم را دچار شور و هیجان می‌کنند. رسانه‌های متعلق به صاحبان شرکت‌ها با همه توانشان ما را مبهوت فرصت‌های جدید مصرفی می‌کنند. ما در آینده از طریق 500 شبکه فعال قادر خواهیم بود که حتی از داخل اتاق خوابمان هم به فروشگاه‌ها دسترسی داشته باشیم. از طرف دیگر، تنها شما و چند اندیشمند دیگر، به شدت منتقد چنین تصویرپردازی از امور هستید. شما به جای «دهکده جهانی»، یک بازارچه جهانی تحت کنترل شرکت‌هایی را پیش‌بینی می‌کنید که این شرکت‌ها در قبال دولت‌های ملی حوزه عمل خود، خیلی کم پاسخگو هستند. در این مورد برای ما توضیحات بیشتری می‌دهید؟
● من به گسترش شبکه‌های ارتباطی درست در این کشور [آمریکا] و جهان اعتراض ندارم، در صورتی که این شبکه‌ها سمت و سوی اجتماعی داشته باشد و نیازهای بسیار زیاد و سرسام‌آور مورد غفلت قرار گرفته‌ای را بازگو کنند که برای مردم آمریکا و سایر نقاط جهان وجود دارد.
چیزی را که من می‌خواهم بگویم، اصلاً محرمانه نیست. بیشترین اطلاعات درباره‌ آن، برای عموم مردم در دسترس است. در ارتباط با شاهراه مورد نظر ما، بسیار لاف زده شده است و مردم را به طور فزاینده‌ای تحریک کرده‌اند و کاملاً مشخص است که طرح‌ها و اغراض مرتبط با این شاهراه، تنها به خاطر برجسته نشان دادن آن است. در واقع، بهترین منبع اطلاعات در این مورد، «کلینتون» و «گور» [رئیس جمهور سابق آمریکا و معاونش] می‌باشد؛ ایده‌ای که طرح زیرساخت ملی اطلاعات برای اقدام (ان.آی.آی)، نام گرفته است.
در پشت همه تحریکات نشئه کننده‌ای که شاهراه الکترونیکی را شکل می‌دهند، منافع شرکت‌های بزرگ قرار دارد. این شرکت‌های غول‌پیکر به شکل کاملاً طبیعی همه چیز جهان را برای خود می‌خواهند؛ آنها در پی منافع خاص خودشان هستند. آنها درصدد ایجاد توازن براساس نیازمندی‌های خود هستند. آنها می‌خواهند بازارهایی را پیدا کنند که سودهای بسیار بالا را به آنها اختصاص دهد. این چیزی است که اقتصاد این شرکت‌ها براساس آن عمل می‌کند. آنها اهداف خاص خودشان را دنبال می‌کنند و با دستکاری این اهداف، آنها را به عنوان اهداف کل جامعه جا می‌زنند، اما هر گاه که ما بدان‌ها می‌اندیشیم، درمی‌یابیم که منافع ما با منافع این شرکت‌ها بسیار متفاوت است. از وقتی که سیاست «ان.آی.آی» شکل گرفت و به اجرا درآمد، منافع عموم مردم در حاشیه قرار گرفت. این سیاست در راستای منافع مردم نبوده، بلکه به خاطر منافع گروه بسیار کوچکی از شرکت‌های ذی‌نفوذ می‌باشد که همه این مباحث و برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌ها را هدایت می‌کنند.

● شما طی مقاله‌ای که در نشریه «نیشن» (12 ژولای، 1993) نوشته‌اید، نتیجه توسعه‌طلبی تجاری را نابودی و انقراض کره (زمین) ذکر کرده‌اید، ممکن است در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
● بله، یک مثال واضح در این مورد را می‌توان در خصوص کتابخانه‌های عمومی دید. کتابخانه عمومی یکی از دموکرات‌ترین مؤسسات در تاریخ آمریکا بوده است. وقتی زندگینامه شناخته‌ شده‌ترین نویسندگان این کشور را مطالعه می‌کنیم، در بسیاری از موارد می‌بینیم که آنها به طرز وحشتناکی مقروض بوده‌اند، با این حال آنها خود را مرهون کتابخانه‌های عمومی می‌دیدند و از این نهاد، امتنان و حق‌شناسی به جای می‌آورند. کتابخانه جایی بود که آنها بدون هر گونه مانعی وارد آن می‌شدند، کتابی را برمی‌داشتند و آن را مطالعه می‌کردند. کتابخانه‌های عمومی از جمله پیشرفته‌ترین مؤسسات [از نظر دموکراسی] در تاریخ آمریکا بود.
بنابراین، اصل عدم محدودیت و آزادی دسترسی عمومی، شالوده و سنگ بنای این نهاد دموکراتیک بوده است، اما اکنون چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ همچون بسیاری از چیزهای دیگر جامعه، اطلاعات نیز در حال تبدیل شدن به کالا جهت فروش می‌باشد، کالایی که به عنوان یک مال‌التجاره، دسترسی به آن تنها از طریق پرداخت وجه امکان‌پذیر است. اگر شما تجربه‌ای در مورد اتصال کامپیوترتان به پایگاه‌های اطلاعاتی داشته باشید، می‌دانید که برای این کار مجبور به پرداخت وجه خواهید بود.
البته حوزه اطلاعاتی که به سرعت درصدد تجاری شدن است، دولت می‌باشد؛ نهادی که قبلاً اطلاعات خود را آزادانه در دسترس همه قرار می‌داد. اگر اقلام اساسی و یا انواع کالاهای مهم در درون مکانیسم تجاری قرار گیرند، در این صورت، جامعه به صورت اتوماتیک دچار شکاف می‌گردد؛ زیرا همه مردم توانایی یکسانی در خرید ندارند، این تحولی است که در حال شکل‌گیری است. سیستم آموزشی ما، از مدارس عمومی گرفته تا دانشگاه، همه در حال تجربه این روند تازه هستند. یکی از بزرگ‌ترین نماینده‌های این روند تجاری جدید، شرکت «وایت» می‌باشد.
همان طور که شما می‌دانید، آقای وایت، با پخش برنامه کانال یک خود تقریباً در هزار دبیرستان، پیام‌های تجاری را، درست در داخل کلاس، به خود دانش‌آموزان می‌دهد. این بهترین مثال در رابطه با چیزی است که من درباره آن سخن می‌گویم، یعنی همان تغییر شکل عرصه عمومی به واحد تجاری، آنچه را که وایت با کلاس درس انجام می‌دهد، همان است که با مردم همه بخش‌های جامعه صورت می‌گیرد. در هیچ کجای جامعه نیست که شما بروید ولی شعور و احساستان مورد هجوم و مزاحمت [تبلیغات تجاری] قرار نگیرد.
تجاری کردن تمام و کمال فضا و اطلاعات به سرعت دنبال می‌شود. جوهره اصلی زندگی آمریکایی در جلوی چشمانشان در حال استحاله است. واقعاً طعنه‌آمیز است که چنین تحولی را به مثابه بهره‌دهی به جامعه، ارج می‌نهند. این یک حقه شگفت‌آور است. در شرایطی که امور به طور بنیادی به سوی بدتر شدن پیش می‌روند، ایجاد محدودیت جهت دسترسی به اطلاعات و تجاری کردن فضای عمومی در آینده، برای برخی بسیار سودآور خواهد شد.
بخشی از کار دولت کلینتون در ایجاد شاهراه اطلاعاتی، عبارت بود از به حراج گذاشتن اجاره بهای طولانی مدت طول موج‌های رادیویی. این یک تحول وحشتناک است. تحولی که تقریباً بدون هیچگونه تفسیر و بحث و جدلی صورت می‌پذیرد. حال، این اقدام چه معنایی دارد؟ معنایش این است که آنها دارند سهمی از اموال عمومی مثل طول موج‌ رادیویی را برای خود برمی‌دارند؛ اموالی که همچون جنگل‌ و آبشار به عنوان منابع طبیعی شناخته شده‌اند.

● همچون پارک ملی
● دقیقاً، همه اینها اموال عمومی و منابع ملی هستند. رادیو اساساً به مثابه منابع عمومی دانسته می‌شود، از مواردی مثل آن، شدیداً سوءاستفاده شده است. افرادی که مجوز پخش رادیویی را گرفتند، در تعهد خود نسبت به خواست عموم قصور کردند. مدیران رادیویی مردم را دور زدند و از موج رادیو برای منافع خاص خودشان بهره برده‌اند؛ این در حالی صورت گرفت که آنها دستور داشتند آن را در راستای منافع عمومی به کار بگیرند.
قانون ارتباطات فدرال مصوب سال 1934 ملزم می‌کند که ایستگاه‌های رادیویی باید «در راستای منافع، آسایش و نیازمندی‌های عامه مردم» عمل کنند.
این قانون حامی بهره‌گیری از امواج رادیویی به مثابه اموال عمومی است. تا زمان حاضر، اموال عمومی تا حدودی از تعدی مصون بود. اکنون، دولت به شدت از جانب شرکت‌های سودطلب تحت فشار و یورش گسترده و مضاعف قرار دارد؛ دیگر شرکت‌ها با اجاره کردن کوتاه مدت ارضاء نمی‌شوند. «ای.بی‌.سی» «سی.بی‌.اس» . همه شبکه‌های بزرگ دیگر در بهره‌برداری از حوزه‌های عظیمی از امواج، مجاز دانسته شده‌اند. اما در مقابل هیچ تعهدی را نپذیرفته‌اند. آنها اجاره بهای خود را به طور اتوماتیک می‌پردازند اما بدون آن که به طور مؤثر خود را با «منافع، آسایش، ضرورت‌های عامه» هماهنگ سازند، آن را تجدید می‌کنند. اکنون دولت در واقع این امتیازها را به بالاترین قیمت می‌فروشد. حال خریداران این امتیازها چطور آنها را برای عموم به کار بگیرند؟ دست‌اندرکاران دولتی می‌گویند کسب میلیاردها دلار یک فرصت باور نکردنی است. آنها می‌گویند درآمد ملی، 10 میلیارد دلار افزایش می‌یابد. دولت چیزی را دارد می‌فروشد که ما مردم، کمترین آگاهی از آن نداریم. چیزی که واگذار شده، کجاست؟ چه هست؟ این نامحسوس است.

● شما جایی نوشته‌اید که با تملک شبکه جدید اجتماعی ارتباطات توسط شرکت‌های فراگیر، شکل‌گیری «شاهراه اطلاعات»، به مثابه هدایت بخش عمومی، به سمت نابودی می‌باشد.
● بله، مگر این که بخواهیم شاهراه اطلاعات را براساس مدل موجود اینترنتی ایجاد نماییم. اینترنت با بودجه وزرات دفاع (آمریکا) شکل گرفت، اما شاهراه اطلاعات از طریق بودجه عمومی تغذیه می‌شود و واضح است که ارتش با ایجاد یک شبکه الکترونیکی، در پی منافع خاص خود است. مشخصاً، بسیاری از تحقیقات ما طی 50 سال گذشته با پول و اهداف نظامی تغذیه شده و انجام گرفته‌اند، در پی آن، «بنیاد ملی علوم» (ان.اس.اف) وارد عمل شده است. خود این بنیاد نیز بخشی از هزینه را متقبل شده است. مقدار پولی که توسط «ان.اس.اف» در نظر گرفته شد خیلی زیاد نبود اما برای یک سلسله آزمایش‌های آغازین توسط محققان دانشگاهی کافی بوده است. افراد در دانشگاه‌های سراسر کشور به این شبکه‌ها وصل شده‌اند و یافته‌های تحقیقاتی، پرسش‌ها و داده‌های خود را بین هم رد و بدل کرده‌اند. هر چه زمان می‌گذشت، این شبکه، افراد بیشتری را به خود جلب می‌کرد. اگر شما در دانشگاهی بودید، خواه عضو هیأت علمی و خواه دانشجو، می‌توانستید بدون هر گونه هزینه‌ای، امیدوار باشید که از این سیستم بهره ببرید. شاید کار ویژه آن بیش و کم مشابه یک سیستم واقعی دموکراتیک بوده باشد، اما بسیار شبیه سیستم کتابخانه‌ای بود. شما می‌توانید با هر کس که می‌خواهید، از طریق پست الکترونیکی ارتباط برقرار کنید، اما در شرایط فعلی، اینترنت کم کم در حال تبدیل شدن به یک سیستم تجاری است.

● روند شخصی کردن اینترنت چگونه اتفاق می‌افتد؟
● من نمی‌توانم همه‌ی مختصات آن را ارائه کنم. اما به عنوان مثال، در سال 1994 نیز همچون سال‌های دیگر، «ان.اس.اف» 12 میلیون دلار به اینترنت اختصاص داد. این پول از جاهای مختلف تأمین شده، این جایی است که شرکت‌های بزرگ بدانجا هجوم می‌آورند و به تجاری کردن این حوزه مشغول می‌شوند. اینترنت درست به همان سرنوشتی دچار می‌شود که ایستگاه‌های رادیویی در دهه‌های 1920 و 1930 دچار شده بودند.

● شرکت‌هایی مثل «چریس وایتل» و «دان‌اند برد استریت» برای آن که رد گم کنند، شاید بپرسند چرا منافع شرکت‌ها و عامه مردم نتوانند در کنار هم همزیستی داشته باشند؟ آنها ممکن است استدلال کنند که در حال ارائه خدمات اطلاعاتی قابل ملاحظه‌ای هستند. شما چه تناقضی در اینجا می‌بینید؟
● این یک معامله «فاوستی» است. شما روح خودتان را به خاطر یک لذت آنی می‌فروشید. به نفوذی که «وایتل» به درون سیستم مدارس عمومی کرده، توجه کنید. مگر ارتکاب جرم چیست؟ فرمول «وایتل» در کانال یک این است که هر بسته خبری ده دقیقه‌ای را با دو دقیقه تبلیغات تجاری ارائه دهد. کودکان مدارس در معرض امواج کانال یک، به طور روزمره پنج روز در هفته قرار دارند. محتوای آن چیست؟ عوارض و پیامدهایش چه می‌باشد؟ بله، قبل از همه یک تصور نادرستی در افراد ایجاد می‌شود مبنی بر اینکه کودکان واقعاً از اخبار بهره ‌می‌برند. هیچ دلیلی بر صحت این ادعا وجود ندارد. کودکان از این اخبار چه دریافت می‌کنند؟ در بهترین حالت، آنها چیزهای سطحی مشابه با یکی دو تا از نام‌ها و مکان‌ها را یاد می‌گیرند. این یک چیز درهم و برهمی است. این به اندازه کافی بد است، اما بدتر این است که کودکان، هدف تبلیغات تجاری شرکت‌هایی قرار می‌گیرند که آنقدر پول دارند تا در برنامه (تلویزیونی) «وایتل»، آگهی پخش کنند. من فکر نمی‌کنم که کودکان در چنین وضعیتی واقعیت‌ها را آن طور که هستند، دریابند. وایتل از برخی سوژه‌های پوچ تجارت مآبانه امروزین، بهره‌برداری می‌کند.
شرکت وایتل علاوه بر «کانال یک»، دست به تهیه به اصطلاح «پوسترهای آموزشی» و «لوح‌ها و بولتن‌های آموزشی» می‌زند و آنها را در کلاس‌ها و یا راهروهای مدارس قرار می‌دهد. پوسترهایی که تبلیغاتی هستند، درست در مقابل چشمان کودکان قرار داده می‌شوند و آنهایی که به اصطلاح حاوی اطلاعات هستند، در بالای سر کودکان قرار می‌گیرند. هر چند ممکن است در ظاهر این چیز مهملی به نظر آید، اما مثال خوبی است برای آن که بفهمیم آنها درباره‌ی چه چیزی فکر می‌کنند، منافع آنها در کجا قرار دارد و چطور حضور آنها، محیط آموزشی را کم‌ارزش می‌کند.

● حوزه‌ گسترده دیگری که نیاز به بحث و بررسی دارد، مقاومت عمومی در برابر همه اینهایی است که گفته شد. مقاومتی که در برابر نفوذ به فضای عمومی توسط شرکت‌هایی مثل «کانال یک تلویزیونی وایتل» و «استر برودکستینگ نت ورک» باید صورت گیرد. اقدامات پیشنهادی شما به مردم جهت شناسایی و مقابله علیه فروش امواج عمومی و همچنین شکل‌گیری یک شاهراه اطلاعاتی چیست؟ شاهراهی که اکنون شبیه یک کتابخانه نیست، بلکه شبیه بخشی از یک فروشگاه است.
● برخی از احتمالات مربوط به انجام و شکل‌گیری مقاومت، منتج از اوضاع متناقضی است که این تحولات آنها را ایجاد کرده‌اند. من یکی دو هفته پیش در «کانکتیکات» بودم، در نزدیکی آن، «گرین فیلد» و «ماساچوست» و انجمنی محلی، برای مقابله با حضور «والمارت» (فروشگاه زنجیره‌ای بسیار عظیم)، برنامه‌ریزی کرده بودند. اکنون، نوعاً شرکت بدقواره‌ای مثل «والمارت» می‌تواند مردم را متقاعد کند که اگر وارد شهر آنها شود، هر کسی می‌تواند از آن منتفع گردد. مردم می‌توانند قیمت‌های پایین‌تری بپردازند و با انواع مختلف کالا سروکار داشته باشند. هر چند ایجاد یک جنبش ملی مشابه بعید است، اما انجمن «ماساچوست» پیروز شد، «والمارات» بالاجبار آنجا را ترک کرد. مبنای سازماندهی در آنجا، حمایت از منافع محلی و خودمختاری محلی بود. مقاومت جامعه می‌تواند از تسلط شرکت‌های غول‌پیکر بر حوزه‌های خصوصی جلوگیری نماید.

● اگر شرکت‌های رسانه‌ای گزارش‌های سطحی و بی‌ارزش پخش می‌کنند، تنها مشغولیات‌شان خرید و فروش توجه عمومی به آگهی‌کنندگان شرکت‌هاست، در این صورت، چطور ما می‌توانیم ضرورت تغییر و تحول در سیاست‌گذاری را تبدیل به یک گفتمان عمومی کنیم؟ ما به جز از راه تغییر در مالکیت، چطور می‌توانیم به طریق اصولی و معنی‌دار، با این وضعیت مقابله کنیم؟
● به خوب مسأله‌ای اشاره کردید. فکر نمی‌کنم ما بتوانیم رسانه را رهبری کنیم. لازم است که ما بدان‌ها نزدیک شویم. بله، سؤال اصلی به ساختار مالکیت رسانه‌ها مربوط می‌شود. شما نمی‌خواهید که مشکل‌تان در خصوص این موضوع را با بسیاری از نهادهایی که در همین حوزه سازماندهی شده‌اند، در میان بگذارید. به عبارت دیگر، شما معتقد نیستید که شبکه‌های «سی.بی.اس» یا «ای.بی.سی» یا «ان.بی.سی» واقعاً در پی کشف این هژمونی و استیلا هستند.

● اما، در چنین موقعیتی ما دقیقاً از درک این نکته عاجزیم. رفتن به سمت خود رسانه‌ها یعنی ترک مخاصمه با مسأله یکه‌تازی مالکیت تجاری رسانه‌ها، در این صورت، تنها راه بدیل واقعی برای ما آن است که به مبارزه با این شرایط از طریق شبکه‌های رسانه‌ای مستقل برویم.
● این یک نبرد نابرابر است. تقویت یک سیستم مستقل رسانه‌ای، چیزی است که باید در پی آن بود، زیرا می‌دانیم که درصدد ورود به داخل سیستم رسانه‌ای شرکت‌ها نیستیم. من اعتقاد ندارم که چنین چیزی در این شرایط خاص می‌تواند اتفاق بیافتد. لازم است ما بپذیریم که کل نظام موجود، در شرایط زمانی خاص فعلی کاملاً سوار بر اوضاع است. واشنگتن نمی‌خواهد این مسأله را در معرض آزمون بگذارد که آیا مدل سوسیالیستی کنترل رسانه‌ها مفید است یا خیر؛ جنگ سرد مانع اجرای هر گونه تجربه این چنینی شد. به فشار مداومی که بر مردم کوبا اعمال می‌شود توجه کنید. واشنگتن با هر گونه امکان بروز یک بدیل اجتماعی هر چند کمرنگ‌تر هم مخالف است. لذا، وقتی که من می‌گویم آنها سوار بر اوضاع هستند، منظورم این است که آنها دیگر هیچ مخالف جدی را در مقابل توسعه‌طلبی خود نمی‌بینند. آنها اغلب از آنچه در اروپای شرقی و اتحاد شوروی اتفاق افتاد، به عنوان یک قدرت مانور ایدئولوژیکی خود علیه سوسیالیسم بهره می‌گیرند.
سؤال این است که در شرایطی که تنها جنبش‌های گسترده می‌توانند تمامی قدرت‌های شرکت‌های بزرگ را به چالش بکشند، ما چه می‌توانیم بکنیم؟ به نظر من، نمی‌توان تحول زیادی در رسانه‌ها ایجاد کرد، اما به هر حال، قابل تصور است که فشار سیاسی می‌تواند دولت را مجبور کند حداقل توجهی به نیازهای مردم داشته باشند؛ مردمی که نادیده گرفته شده‌اند. در حال حاضر، مهم‌ترین سؤال از آنهایی که دولت را ریاست می‌کنند، عبارت است از: نگاه شما نسبت به رسانه‌ها چیست؟ از چه طریقی شما می‌خواهید رسانه‌ها را آزاد بگذارید؟ آیا درصدد این هستید که شرکت مخابراتی جامعه خود را مجبور کنید که ده کانال را برای بهره‌برداری عامه اختصاص دهد؟
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات این است که رسانه‌های سرگرم‌کننده و رساننده اطلاعات، طالب مخاطبان زیاد هستند. آنها نمی‌خواهند به خاطر طرح برخی معضلات اجتماعی، دچار مشکل شوند. آنها چه تعداد فیلم درباره جنبش کارگری می‌سازند؟ از همه اینها گذشته، آمریکا به دست مردمی که کار می‌کرده‌اند، ساخته شده است؛ حال سؤال این است که تاریخ این مردم در کجاست؟ تاریخ سرگذشت جمعیت آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار کجاست؟ تاریخ سرگذشت زنان در کجاست؟ تاریخ تمام مردم آمریکا در کجاست؟ تاریخ کامل جنبش‌های اعتراضی آمریکا کجاست؟ آیا می‌توانید قضیه دراماتیکی را که به جنبش‌های اعتراضی آمریکا مربوط می‌شود، تصور نمایید؟ افراد سرگرم مسایل روزانه، معمولاً می‌گویند که با قضایای دراماتیک زیادی سروکار نداشته‌اند. چه کسی آنها را در غفلت نگه داشته است؟
ما می‌توانیم کار خود را با تغییر دادن مردم در سطحی ملی آغاز کنیم و آنها را نسبت به آن چه اتفاق می‌افتد، آگاه نماییم و در این خصوص به بحث و جدل دامن بزنیم. نیازمندان این کشور چه کسانی هستند؟ با آنها باید چگونه رفتار شود؟ با استراتژی ترسیمی خود، چه چیزی را برای آینده آنها در نظر گرفته‌ایم؟ اینها سؤالاتی هستند که لازم است ما آنها را مطرح کنیم، قبل از آن که جامعه [کاملاً] تحت سیطره شاهراه اطلاعاتی شرکت‌های مسلط قرار گیرد.

* شاهراه اطلاعاتی (Information Superhighway) به شبکه پیشنهادی ارتباطات و پردازش سریع داده‌ها در جهت انتقال و جابه‌جایی سریع تصاویر، صداها، فیلم و ... گفته می‌شود. اینترنت در واقع تنها بخشی از این شاهراه اطلاعاتی در کنار بخش‌های دیگری مانند ماهواره، تلفن، تلویزیون، رادیو و ... است، حال آنکه شهرت وب جهان‌گستر (WWW) باعث شده است که از اصطلاح شاهراه اطلاعاتی ابتدا وب جهان‌گستر به اذهان خطور کند. اینترنت در حال حاضر نسبت به ایده‌آلی که از شاهراه اطلاعاتی تعریف می‌شود به علت سرعت کم آن نقایص فراوانی دارد.


منبع: / ماهنامه / سیاحت غرب / 1383 / سال اول، شماره 11، اردیبهشت ۱۳۸۳/۰۲/۰۰
نویسنده : هربرت شیلر

نظر شما