نوآوری در اندیشه ادبی - رمان نو، برش در تاریخ روایت
فرانسین دوگاست،پورت - ترجمه سمیه نوروزی:
مجله «تل کل» و رمان نو
امروز، به لطف آثار فیلیپ فورست (۱۹۹۵) می توانیم به اهمیت این مجله که در سال ۱۹۶۰ توسط فیلیپ سولر تاسیس شد پی ببریم. از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۴، مقاله های بسیار مهمی به بررسی رمان نو در این مجله پرداخت. دقیقاً از شماره دوم مجله، سولر، با اشاره به «درهزارتو» و خلاصه هایی از آن «هفت پیشنهاد به آلن رب _ گری یه» می دهد: این مرد «مرگ» را به ما تحویل نمی دهد؛ بلکه این «ما» هستیم که خواهیم مرد...
«تِل کِل» به دفعات نوشته های رمان نویس ها را که توسط ژروم لندون و سولر فرستاده شده بود، منتشر کرد؛ در این متون آنها به همراه آلن رب گری یه، ژان تیبودو، کلود سیمون و ریکاردو از طرف انتشارات مینویی دعوت به کار شده بودند تا «فرهنگ رمان نو» تهیه کنند؛ به صورت گذرا اشاره می کنیم که این اقدام به نتیجه نرسید و رب گری یه از آن با بذله گویی یاد می کند.
ورود تیبودو، نویسنده «تشریفات پادشاهی» (۱۹۶۰) و ریکاردو که به تازگی «ناظرِ کَن» (۱۹۶۱) را منتشر کرده بود، به هیأت تحریریه تل کل، بر اتحاد آنها مهر تأیید زد. این اتحاد از نظر منتقدین بر انتشار «پارک» (سولر، ۱۰۶۱) که اساس آن اصول روایی رمان نوست، صحه گذاشت. تعدادی از منتقدین علیه اثر موضع گرفته و اعلام کردند که سولر را به خاطر رهایی از نوآوری متعادل، نخواهند بخشید.
همزمان، نویسندگان نیز با هم متحد شده و به تدریج نسلی جدید را بنا نهادند. آنها بر «لزوم نوآوری در اندیشه ادبی اثر» تأکید داشتند. همان چیزی که «شخص» اثر ژان _ لویی بودری در سال ۱۹۶۷ نشانگر آن است. درواقع می توان گفت که این اثر نمونه تجربه های رمانی این سال هاست. رمان ۸۱ قسمت دارد و فهرست مطالب آن، مثل یک نمودار دکارتی طراحی شده است. نُه ورودی دارد که هر یک از آنها با بازی با ضمایر شخصی به پایان رسیده است.
قطع رابطه ها
بازنویسی جزئیات اختلافاتی که به جدایی تل کل و رمان نو انجامید، ملال آور خواهدبود. در سال ۱۹۶۴، سولر همچون بارتر، رب گری یه را به ضد و نقیض گویی متهم کرد؛ او در مقاله ای که در تابستان ۱۹۶۴ در شماره ۱۸ مجله تل کل با عنوان «حق انتقاد» چاپ شد، به جایگاهی که به نظر می رسد رب گری یه دوباره در «برای رمانی نو» به اشیا داده است، اعتراض کرد. او بازگشت به روان شناسی نویسنده و نوعی «رمانتیسم مبهم» را رد کرد.
در طول این مذاکرات، ژان ریکاردو و ژان _ پیرفی از موضع های تل کل مبنی بر پذیرفتن رمان نویس ها دفاع کردند ( در آینده به آن خواهیم پرداخت) اما در ۸ دسامبر ۱۹۶۵، در کنفرانسی با عنوان «رمان و تجربه محدودیت ها»، سولر کسانی را که پیش از این حمایت کرده بود، مورد مواخذه قرارداد: «همه چیز مثل قبل شده است، شمارگان رمان های بالزاکی روزبه روز بیشتر می شود، انسان گرایی به همان صورت پیش می رود، انسانگراهای جوان تر جانشین پیرترها می شوند.»
ژان _ پیر ریکاردو: مشکلات رمان نو
ریکاردو که دانشگاه های سنتی را زیر سئوال می برد، در سال ۱۹۶۷ اثری با عنوان «مشکلات رمان نو» منتشر کرد که به وضوح موقعیت آن دوره را تشریح کرده است: نویسنده در اولین اقدام، مشکل رمان را در مسائل کلی ارائه و تصویرگری آن دانسته و سپس آن را با معنای اختصاص داده شده به ادبیات، مرتبط می داند. اساس اثر، تغییرات «فرم های رمانی» است. به نظر ریکاردو تصفیه و خلوص رمان، ادبیات را تبرئه می کند.
پس از آن، نویسنده به «روش خواندن» می پردازد که در این بخش مثال های متعددی از رب گری یه، سولر و... آورده است. یکی از قسمت های مهم به «جاده فلاندر» اثر کلودسیمون اختصاص یافته است. تحلیل نویسنده نشانگر «دنیایی رو به فساد» در اثر است _ ارتش به هم ریخته، فضایی برون اثر و نشانه و.... در مطلبی دیگر با عنوان «قلم و دوربین»، نویسنده با دلایلی عالی شباهت رمان و فیلم را مطرح کرده است.
رمان نو در سال های ۱۹۶۰
نویسندگان رمان نو در طی این دهه، همچنان شکوفا و بارور باقی ماندند. البته میشل بوتور با «متحرک» و به ویژه با «۶۸۱۰۰۰۰ لیتر آب در هر ثانیه» جهت خاص به نوشته هایش داد که در مورد آن به تفصیل بحث خواهیم کرد.
نظر شما