ضرورت تبلیغات اسلامی(1)
اگر بخواهیم تعریفی از «تبلیغ اسلامی» ارائه دهیم باید گفت: تبلیغ اسلامی عبارت است از رساندن پیام الهی به شیوه روشنگرانه از طریق ایجاد ارتباط و تشویق به پذیرش محتوای مورد نظر با استفاده از ابزارهای مشروع هر عصر.
*تبلیغات مسئله ای است پراهمیت و حساس، یعنی دنیا با تبلیغات حرکت می کند. آن قدری که دشمنان ما از حربه تبلیغات استفاده می کنند از طریق دیگری نمی کنند. و ما هم باید به مسئله تبلیغات بسیار اهمیت دهیم و از همه چیزهایی که هست، بیشتر به آن توجه کنیم.... شما می دانید که تبلیغات خارجی علیه ما زیاد است، شما باید با تبلیغ فرهنگ اسلامی به دروغ پراکنی های صداهای خارجی پاسخ دهید.
- صحیفه امام، جلد 17، ص243
*مبلغ دین، عالم انتخاب شده است و تبلیغ دین جزو وظایف علمای دین می باشد. آیا می شد بگوییم که افرا غیر عالم، تبلیغ دین را انجام دهند؟ نه، تبلیغ دین وظیفه ی عالم است. کسانی که می خواهند تبلیغ دین بکنند، باید از علم دین – در حدی که مورد نیاز آنهاست- برخوردار باشند. معنای این حرف این است که مبلغ دین باید در هر سطحی که مخاطبین خود را مشاهده می کند، برای بالا بردن آنها از آن سطح، همت بگمارد و باقی ماندن مخاطبین خود را در یک نقطه، تحمل نکند. اساس کار تبلیغ، بر پیش بردن مخاطب است. باید آنها را آگاه کرد و ترقی و رشد فکر داد و در جهت آگاهی دینی و تقرب به پروردگار و کمالات نفسانی پیش برد؛ مثل شاگردی که انسان او را روز به روز تربیت می کند و پیش می برد.
- بیانان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمع زیادی از روحانیون، فضلا و مبلغان اسلامی در آستانه ماه مبارک رمضان 27/10/74
مبلغ
پروپاگاندا در ابتدا نشر عقاید و افکار تعصب آمیز، اغلب از طریق دروغ و فریبکاری معنا شد؛ هر چند با تشریح بیشتر موضوع توسط پژوهشگران، بسیاری از آنان دریافتند که پروپاگاندا در تملک انحصاری رژیمهای خبیث و توتالیتر نبوده و اغلب حاکی از چیزی بیش از فریبکاری هوشمندانه است. معنای کلمه پروپاگاندا امروز به «تلقین»یا نفوذ جمعی از طریق دستکاری نمادها و روان شناسی فرد، تکامل یافته است. پروپاگاندا انتقال نقطه نظری با هدف نهایی پذیرش داوطلبانه دریافت کننده است به طوری که شخص آن را از آن خویش تلقی می کند. اما باید توجه داشت که هر اقناع کردنی پروپاگاندا نیست.
تبلیغ یک هنر بزرگ است و مبلغ کامل یک هنرمند بزرگ. هنر تبلیغ به کار گرفتن شیوه های موثر و اجتناب از شیوه های نادرست در انتقال پیامهای تبلیغی است.
تعیین موقعیت مبلغ در تبلیغات بستگی روشنی به تعریف ما از نوع تبلیغ دارد. اما در یک جمع بندی از تمام نظریات و نگرشهای موجود می توان گفت که مبلغ به عنوان یک رکن از عناصر اصلی و شکل دهنده اصلی فرآیند تبلیغی مطرح است و به هیچ عنوان نمی توان تبلیغی را تصور کرد که قوام و دوام آن بستگی تام به حضور این رکن اساسی یعنی مبلغ نداشته باشد. این حضور موثر نه تنها در آغاز برنامه تبلیغی بلکه در تمام مراحل روند اجرایی جریان تبلیغی مشهود است. مبلغ می تواند با انگیزه اعتقاد و حضور خود یک جریان تبلیغی را ایجاد کند، آن را با در نظر گرفتن اهدافش هدایت نماید و برنامه را به سر منزل مقصود برساند. به این ترتیب مبلغ را می توان اینگونه تعریف کرد که مبلغ، فرد، گروه یا سازمانی است که با در نظر گرفتن اهداف از پیش تعیین شده و با استفاده از شیوه ها و ابزارهای تبلیغی، پیام خاص به مخاطب یا مخاطبان می رساند تا ضمن ترغیب، القاء یا اقناع آنان، تغییر فکر یا رفتاری را بوجود آورد و تا رسیدن به مطلوب با مخاطب همراه است.
مبلغ باید برای رساندن پیام خویش به گوش مخاطبانش دو مساله مهم را همزمان و هماهنگ با هم مورد توجه قرار دهد. مساله اول، گسترش شعاع دایره نفوذ اجتماعی پیام یعنی افزایش عددی مخاطبان پیام است و مساله دوم تعمیق و تنفیذ پیام یعنی افزایش تاثیر پیام در افراد جامعه پیام گیرندگان.
دست کم پنج عنصر اصلی در یک فرآیند تبلیغی لازم است گردهم آیند تا بتوان آن را یک فراگرد صحیح تبلیغی نامید. این عناصر را ارکان تبلیغ می نامیم و عبارتند از: مبلغ، مخاطب، ابزار تبلیغی، هدف و برنامه.
مبلغ علاوه بر داشتن انگیزه قوی و پیام فرهنگی غنی و ویژگیهای شخصی لازم برای موفقیت نیاز به ابزار دارد.
تبلیغاتچی بیش از آن که در پی تبعیت از قواعد علمی یا کشف حقیقت های تازه باشد به افزایش میزان ترغیب فعالیتهای خود علاقه مند است. شاید گرایشی که برای یکسان پنداشتن تبلیغات با دروغگویی وجود دارد نتیجه خود تبلیغات باشد. نویسندگان مطبوعات غربی همیشه به سخن پردازیهای کمونیستها یا مانورهای تبلیغاتی آنان انگ تبلیغات می زنند در حالی که فعالیتهای دولت متبوع خویش در کشورهای خارجی را به عنوان برنامه های اطلاعاتی معرفی می کنند.
تبلیغاتچی باید به شکایت و ناراحتی آنها (مخاطبان) علاقه نشان دهد. از دنبال کردن آنها با شدت و سرسختی امتناع کند و درست مانند بومیان دشتهای سبز آرژانتین که به تعقیب یک گله اسب وحشی میپردارند، نخست در جهت آنها به راه افتد و سپس با حرکات مارپیچ جلو برود. تبلیغاتچی فقط پس از کسب یک اقتدار کافی است که باید دست به یک عمل شدید و ناگهانی بزند.
تبلیغات، عمودی و درست مانند یک صاعقه بر سر اشخاص فرود میآید و در آنها ایجاد واکنش و حالت دفاعی میکند به طوری که ممکن است عکسالعمل زیر بروز کند: «دارند روی من اعمال نفوذ میکنند.» این گونه ناشیگری واکنشهای معکوسی ایجاد میکند که باید به هر ترتیب شده از آنها احتراز جست.
بعد از انتخاب هدف (مخاطب) مناسب، وظیفه دیگر تبلیغاتچی جلب توجه مخاطب به موضوعات مورد نظر است. وقتی مخاطب نسبت به تبلیغاتچی بیتفاوت یا مخالف باشد، جلب توجه او دشوار است. تبلیغاتچی بعد از جلب توجه مخاطب سعی میکند هیجانات او را برانگیزد و به بازی بگیرد. بدیهی است که تنها با ارائه مجموعهای از اسناد بیزبان نمیتوان این کار را انجام داد. برای برانگیختن هیجانات از سمبلها بهرهگیری میشود.
همه مردم به طور یکسان تحت تاثیر ارتباطگر قرار نمی گیرند. در واقع همان ارتباطگر ممکن است از سوی عده ای از مردم واجد اعتبار بسیار و از سوی دیگران دارای اعتبار اندک ارزیابی شود. مضافا پاره ای از مردم ممکن است به اوصاف جانبی خاصی از گوینده بهای بسیار بدهند. چنین اوصافی می تواند گوینده خاصی را به نحو چشمگیری موثر یا بی اثر سازد.
این واقعیت که ما انسانها اغلب اعتبار یک ارتباطگر را هادی خود در قبول یا رد یک پیام می شماریم راه را برای تبلیغات بی ملاحظه می گشاید. گرچه اعتماد به یک منبع مطمئن در مواقعی که تخصص و قابل اعتماد بودن او به طور مستقیم در رابطه با موضوع مورد نظر باشد قابل قبول است، اغلب سر هم کردن اعتبار سهل تر از کسب آن است.
وقتی به این موضوع فکر می کنید که «اگر کسی به شما اعتماد و باور و علاقه ندارد، چگونه او را اقناع می کنید» متوجه می شوید که تبلیغاتچی های حرفه ای، وظیفه ای سخت دارند. واکنش ما در برابر کسانی که قصد اقناع ما را دارند معمولا به این صورت است که سوگیریهای آنان را زیر سوال ببریم و ذینفع بودن ایشان را در نظر بگیریم. با شناسایی سوگیری یک پیام، مخاطب بسته به موقعیت می تواند با بررسی دقیق محتوایی پیام یا رد آن از موضع خود دفاع کند ولی از دیدگاه مبلغ این امر مانعی سخت در جلب رضایت مخاطبان ایجاد می کند. از این رو برای مبلغ مهم است که در چهره یک مبلغ ظاهر نشود. به منظور کسب موفقیت ارتباطگر باید خود را بی غرض و قابل اعتماد بنمایاند. سخنور چینی «هان فی تزو» که در قرن سوم پیش از میلاد مشاور فرمانروایان بود این داستان را برای نمایش چگونگی بالا بردن اعتبار یک حاکم نقل می کند:
امیر سرزمین«وو» می خواست به سرزمین «هو» حمله کند. امیر یکی از مطمئن ترین مشاورانش را به خلوت خواند و از او خواست به طور علنی موضوع حمله به «هو» را مطرح کند. که مشاور این کار را انجام داد. امیر در یک حرکت نمایشی و برای اطمینان دادن به فرمانروای «هو» که به هیچ وجه قصد حمله ندارد بلافاصله مشاور خود را به قتل رساند. اهالی«هو» که از حسن نیت امیر اطمینان حاصل کرده بودند خلع سلاح شدند. امیر بلافاصله به حمله غافلگیرانه دست زد و سرزمین «هو» را تسخیر کرد. یکی از پندهای داستان «هان فی تزو» این است که ارتباطگران با اقدام آشکار علیه منافع خود می توانند خود را قابل اعتماد بنمایانند. اگر به ما باورانده شود که ارتباطگران از قِبَل اقناع ما چیزی به دست نخواهند آورد بلکه شاید چیزی هم از دست بدهند در آن صورت بدانها اطمینان خواهیم کرد و تاثیر آن بیشتر خواهد شد.
ویژگیهای مبلغ
ویژگیهایی که مبلغ باید خود را به آنها آراسته کند به قرار زیر است:
الف- آگاهی
مبلغی که می خواهد پیامی را برساند و نشر دهد، قبل از هر چیز باید پیام و زوایای آن را بخوبی بشناسد و بدون تکیه بر گفته های این و آن، خود به تحقیق بپردازد. شاید بتوان گفت یکی از بزرگترین ضربه هایی که به پیکر اسلام و منافع فکر اسلامی خورد از این ناحیه بود که کسانی بدون مسئولیت وتعهد در هر زمانی و بدون هیچگونه قابلیت و لیاقت علمی، بر مصدر بعضی امور بویژه علمی و تبلیغی قرار گرفتند و بدون کسب شرایط و آگاهیهای لازم، به عنوان عالم دینی، مفتی، قاضی شرع و...، اسلام را همچون پوستین وارونه در بین مسلمانان و نامسلمانان معرفی کردند. بنابراین اگر مبلغ بخواهد برای نفوذ در مردم و از دست ندادن وجهه خویش هر چه را بدان علم ندارد با استناد به «می گویند»ها به خورد مردم بدهد، بزرگترین ضربه را بر پیکره پیام فرود آورده است.
ب- ایمان به هدف
آنچه که به آگاهی جهت می دهد و همچون پشتوانه ای محکم در تمام مراحل تبلیغ مددکار مبلغ است، باور قلبی او به هدف می باشد. اگر پیامبر اکرم (ص) و دیگر پیامبران به خاطر ادای تکلیف الهی تسلیم نشدند همه به خاطر ایمان به هدف مقدسی است که هر دردی را شیرین و هر ناممکنی را ممکن می سازد.
ج- عمل
مبلغ نه تنها در مقام تبلیغ و رساندن، بلکه در عمل نیز باید خود اولین مجری و عامل به پیام و محتوای آن باشد. این کار از سویی اطمینان و اعتماد مخاطب را جلب می کند و از سوی دیگر به او ثابت می نماید که پیاده کردن محتوای پیام کار مشکلی نیست. اساساً، تبلیغ به خاطر اهمیت و بار عاطفی اش و نیز به خاطر سروکار داشتن آن با دل و قلب –نه مغز و استدلال صرف- باید به گونه ای باشد که به هدف برسد. و از مهمترین عواملی که از نقطه نظر عاطفی، در جلب اعتماد مخاطب و تمکین او در راستای این هدف نقش غیر قابل انکاری دارد، مسئله عمل است.
د- نرمش
از آنجا که تبلیغ یک فعالیت اجتماعی است و مبلغ در ارتباط مستقیم با افراد قرار دارد، دقت در نحوه بیان و ارائه مطالب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر مبلغ دارای رفتاری تند، خشن، و انعطاف ناپذیر باشد، دیری نخواهد پایید که افراد از گرد او پراکنده خواهندشد. همچنین اگر مبلغ با نرمی و مدارا پیامی را تبلیغ کند، جاذبه و کشش بیشتری در میان مخاطبان خواهد داشت. البته باید دقت شود که نرمش و انعطاف پذیری تا حدی است که اصول و مبانی مسلم، ثابت و استوار بماند.
ز- طرح و تدبیر
چنانچه مبلغ بخواهد تمام مطالب را در اولین برخورد با مخاطب در میان گذارد و مسائل و مسئولیتهای بزرگ را در وهله اول از او توقع داشته باشد، خویش را خسته خواهد کرد و نتیجه مهمی عایدش نخواهد شد. چنین شخصی به سواره ای می ماند که مرکب خویش را سریع پیش می راند وبا شتاب و تندی حرکت می کند ولی طولی نخواهد کشید که پس از طی چند منزل، خویشتن را خسته و مرکب را زخمی و رنجور خواهد کرد.
ح- پشتکار و اراده
پس از آن که پیامگذار با دقت، عوامل و موانع را ارزیابی نمود باید با قاطعیت هدف را تعقیب و با اراده ای استوار مشکلات را از سر راه بردارد و علاوه بر اراده قوی و درایت، باید با پشتکار قوی در راه تبلیغ با تلاش پیگیر هدفها را نیز دنبال نماید و لحظه ها را غنیمت شمرد.
تبلیغ
تبلیغ در غرب عبارت است از ایجاد تغییرات مطلوب در افکار عمومی به منظور رسیدن به اهداف مشخص. این تغییرات به هر وسیلهای که صورت پذیرد یک اقدام تبلیغی به شمار میرود. بسته به نوع هدف، ماهیت تبلیغات غربی تعیین میشود. این اهداف نوعاً اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی هستند و متناسب با این اهداف آموزههای تبلیغی شکل میگیرند. در تبلیغات غربی تغییرات در افکار عمومی وسیلهای برای کسب منافع اقتصادی و یا سیاسی است در حالی که در تبلیغات اسلامی رشد و تعالی جامعه هدف اساسی است؛ هر چند برای رشد جامعه ایجاد تغییرات در افکار عمومی الزام آور باشد.
در نظامهای دموکراتیک به تبلیغات از جنبهی نظری به عنوان آرمانی جدا از آرمان رهبران مینگریستند. در آن جا همواره نوعی شرمساری از تجربه فعالیت تبلیغات احساس میشد. روش تبلیغات در کشورهای استبدادی با روشهای موجود در کشورهای دموکراتیک تفاوت زیادی ندارد. زیرا هرگاه به تبلیغات به صورت کلی بنگریم و منابع تبلیغاتی خصوصی و رسمی را بررسی کنیم خواهیم دید که جایگاه گرایشهای تبلیغاتی در کشورهای دموکراتیک قطعاً بیشتر از کشورهای دیکتاتوری است.
ما در محیطی آکنده از پیام به سر می بریم. «آل رایز» و «جک تراوت» از متخصصان تبلیغات تجاری جامعه ما را پیام زده خوانده اند. یک آمریکایی به طور معمولی در طول زندگی خویش بیش از هفت میلیون آگهی می بیند یا می شنود، در مقابل یک پاک اندیش یا «پیوریتن» پرهیزکار متعارف که در قرن هفدهم در نیواینگلند هفته ای یک بار در کلیسا حاضر می شود در طول زندگی اش حدود سه هزار خطبه می شنید. این محیط آکنده از پیام بار شاقی است بر دوش فرستنده و گیرنده پیام اقناعی. ارتباطگر باید پیام را طوری طرح کند که نه تنها جذاب باشد بلکه توجه ویژه ای در این محیط شلوغ به خود جلب نماید. عصر تبلیغات ما به طرق دیگری متفاوت است. خطبه واعظ پیوریتن می توانست تا دو ساعت به طول انجامد اما امروزه یک آگهی سیاسی تلویزیونی 30 ثانیه یا کمتر به طول می انجامد. آگهی های مجله ها اغلب حاوی یک تصویر یا یک جمله است.
عصر ما آکنده از پیامهای کوتاه و اغلب تصویری است. هر چند این تصویرهای اقناع کننده اغلب در جلب توجه ما در محیط پیام آکنده موفق اند اما شعارها را جایگزین استدلال های منطقی می نمایند و موضوعات پیچیده را به کاریکاتورهای سیاه و سفید از منطق مبدل می سازند. اقناع در عصر جدید بسیار لحظه ای تر شده است. یک پیوریتن تمام هفته را منتظر خطبه و ماهها را در انتظار اخبار انگلستان می ماند حال آن که پوشش (C. N. N) از کشتار میدان «تین آن من» نقطه مقابل آن است. شاید تفاوت اصلی زمانه ما و روزگار گذشته در نحوه آموزش شهروندان نسبت به اقناع است. اگر شما شهروندان یک دولت- شهر یونان در قرن سوم قبل از میلاد بودید، آموزش شما حاوی چهار سال درس معانی و بیان به منظور تعلیم نحوه درک ادله اقناع کننده و چگونگی طرح استدلالها از سوی خودتان بود. چنانچه از این آموزشها برخوردار نمی شدید، می توانستید یک سوفسطایی را برای آموزش استخدام کنید.
ارسطو نخستین کسی بود که تئوری جامعی برای اقناع وضع کرد. تئوری ارسطو سه جنبه اقناع را تعیین کرد: منبع (ethos)، پیام (LOGOS) و احساس مخاطبان (PATHOS) . ارسطو برای هر جنبه به پیام دهنده توصیه هایی نمود. مثلاً ارسطو توجیه می کرد که خطیب خود را شخصی خوب و قابل اعتماد نشان دهد. به نظر ارسطو خطابه نویسان باید در تدوین پیام اقناع کننده ادله ای به کار برند که حاکی از ترغیب منطقی باشد و برای بیان نکات از مثالهای زنده تاریخی و فرضی استفاده کنند.
سیسرون حقوقدان رومی با بسیاری از گفته های ارسطو موافق بود. سیسرون که به خاطر دفاع از برخی اشرار و جانیان مشهور در دادگاه شهرت یافت آن چه را که خود وظایف خطیب می نامید، مدون کرد. این دستورالعمل سه جنبه داشت. مجذوب کردن (جا انداختن اعتبار خطیب)، آموختن (عرضه پیام با استدلالهای درست) و منقلب کردن (مخاطبان را از احساس انباشتن) . یکی از خدمات مهم سیسرون تکوین بیشتر نظریه ارسطو درباه آتکنوی (حقایق و وقایع خارج از کنترل فوری گوینده) و تبدیل آن به تئوری (statis) یا جایگاه موضوع است.
اقناع کنندگان امروزی در بسیاری از جوانب اقناع، مخاطب را رازی نمی بینند. در قرن بیستم به این سوال دیرینه که چه چیزی یک پیام را اقناع کننده می سازند سه پاسخ داده شد. تئوریهای جدید اقناع عمدتاً بر اصولی که حداقل از یکی از سه مکتب روانشناسی یعنی روانکاوی، نظریه یادگیری و رویکرد شناختی نشئت گرفته اند، تاکید می کنند.
رویکرد روانکاوی به اقناع یک ویژگی منحصر به فرد دارد. به لحاظ آگاهی عمومی، شاید شناخته شده ترین تئوری اقناع است ولی برای مبلغان حرفه ای شاید کمترین استفاده را داشته باشد. تئوری روانکاوی اقناع در اثر مشهور «ونس پاکارد» به نام اقناع کنندگان پنهانی در سال 1957 میلادی مورد توجه عمومی قرار گرفت. به اعتقاد «پاکارد» شرکتهای تبلیغاتی با استفاده مخفیانه از اصول روانکاوی آگهی هایی را خلق می کردند که به نحوی اعجاب آور قوی و موثر بود. در مقابل مبانی اقناع بر اساس تئوری یادگیری، حدود یک قرن است که توسط اقناع کنندگان حرفه ای، بویژه تبلیغاتچی ها و مبلغان سیاسی به کار می رود. تئوری یادگیری، الهام بخش شماری از منتقدان هم بوده است. بر اساس تئوری یادگیری پیام اقناعی هنگامی اقناع کننده است که توسط گیرنده آموخته و پذیرفته شود. تبلیغات باید در معرض دید قرار گیرد، درک شود، به یاد بماند و موجب عمل گردد.
بر اساس پژوهشهای «کار هولند» و همکارانش تقسیم فرآیند یادگیری به چهار مرحله شاید مهمترین موثرترین الگوی یادگیری در زمینه اقناع باشد. پیام اقناع کننده هنگامی اقناع کننده است که در هر یک از مراحل روانی زیر به گیرنده پیام پاداش دهد:
1- پیام باید توجه گیرنده را جلب کند. پیامی که نادیده گرفته شود اقناع نمی کند.
2- ادله باید فهم و درک شود
3- گیرنده پیام باید استدلالهای پیام را بیاموزد و آنها را به عنوان حقیقت بپذیرد.
4- ما هنگامی بر اساس این یادگیریها و اعتقادها، عمل خواهیم کرد که انگیزه ای برای انجام آن داشته باشیم.
پنج واقعیتی که اقناع کنندگان حرفه ای در مورد تبلیغات مدرن دریافته اند از این قرار است:
الف- آگهی هایی که دارای کلمات جدید، سریع، آسان، بهبود یافته، هم اکنون، ناگهانی، شگفت انگیز هستند کالای بیشتری می فروشند.
ب- در سوپرمارکتها، کالاهایی که در قفسه های هم ارتفاع با چشم قرار داده می شوند، بهترین فروش را دارند. در واقع یک بررسی نشان داده است که کالاهایی در ارتفاع کمر 74 درصد و کالاهایی در سطح کف 57 درصد فروش کالاهای در سطح چشم را داشته اند.
ج- آگهی هایی که از حیوانات، کودکان یا جاذبه های جنسی استفاده می کنند محصولی بیشتر از آنها که تصاویر کارتونی یا تاریخی دارند به فروش می رسانند.
د- کالاهایی که در ردیف قفسه های فروشگاه یا نزدیک ردیف خروجی قرار دارند بیشتر در معرض خرید قرار می گیرند.
ن- فروش چندتایی مثل فروش دو تا به یک دلار به جای دانه ای 50 سنت اغلب درک خریدار از ارزش محصول را افزایش می دهد.
مردم را می توان چه در شرایط گیجی و چه در زمان هوشیاری اقناع کرد اما نحوه دقیق تاثیر گذاشتن در هر یک از این حالات به طور قابل توجهی متفاوت است. «ریچارد دپتی» و «جان کاچیوپو» معتقدند که دو چیز برای اقناع شدن وجود دارد: مسیر جانبی و مسیر اصلی.
در اقناع شدن از مسیر جانبی، پیام گیرنده توجه و تلاش اندکی را معطوف پردازش پیام می کند. بعضی نمونه ها عبارتند از: تماشای تلویزیون در حین انجام کار یا شنیدن بحثی که چندان مورد توجه شما نیست. در شرایطی که فرد مسیر جانبی را برای اقناع شدن می پیماید اقناع به سرنخهای ساده ای نظیر جذابیت پیام دهنده بستگی دارد اعم از اینکه اطرافیان شما با موضع اظهار شده آن موضوع موافق باشند یا نه. در اقناع شدن از مسیر مستقیم گیرنده پیام کم و کیف واقعی اطلاعات ارائه شده را با فکر کافی و به دقت می سنجد. دو مطلبی که «دپتی» و «کاچیوپو» عنوان می کنند ما را متوجه دو مطلب مهم می کنند: یکی درباره خودمان به عنوان انسان و دیگری درباره تبلیغات در جهان معاصر. با توجه به توان محدود ما برای پردازش اطلاعات اغلب مسیر جانبی را برای ساده کردن مشکلات پیچیده انتخاب می کنیم. تبلیغات امروزی استفاده از مسیر جانبی اقناع شدن را ترویج می کند و برای استفاده از ظرفیت محدود پردازش ما به مثابه «خست ورزان در امر شناخت» طراحی شده اند.
با توجه به آنکه ما اغلب در مسیر جانبی عمل می کنیم مبلغان حرفه ای عرصه ای باز برای استفاده از شیوه های ذکر شده در جهت دستیابی بی دغدغه به اهدافی که در سر دارند می یابند.
به این ترتیب اگر بخواهیم تعریفی از «تبلیغ اسلامی» ارائه دهیم باید گفت: تبلیغ اسلامی عبارت است از رساندن پیام الهی به شیوه روشنگرانه از طریق ایجاد ارتباط و تشویق به پذیرش محتوای مورد نظر با استفاده از ابزارهای مشروع هر عصر.
ادامه دارد ...
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
نویسنده : کیانوش کیاکجوری
نظر شما