موضوع : پژوهش | مقاله

جهان رسانه و جهانى شدن


اشاره:

globalization واژه بحث‏انگیزى است که این روزها زنان و مردان غربى را نیز با پرچم‏هاى رنگارنگ به خیابان‏هاى شهرهاى کوچک و بزرگ اروپا کشانده و آنان را به اعتراض به آمریکایى شدن اقتصاد و فرهنگ جهان وا داشته است. واقعیت این است که جهان‏گیرى دموکراسى لیبرال غربى که نه فقط غربى شدن، بلکه آمریکایى شدن همه جهان را تجویز مى‏کند، از ظهور پدیده خطرناکى به نام جهان‏خوارى خبر مى‏دهد تا اقتصاد مسلط غربى و فرهنگ هالیوودى به راحتى بتواند همه را فرو بَلعد و به اسطوره حاکمیت ملى براى همیشه پایان دهد.

«جهان رسانه و جهانى شدن»، درنگى در پدیده جهان‏گسترى است که ما را به گفت‏وگوى دوباره با جناب آقاى دکتر صادق طباطبایى کشاند.


رسانه‏ها به طور بسیار پیشرفته‏اى جهان را به سمت یک فرهنگ یکپارچه که فرهنگ غربى و به تعبیر بهتر فرهنگ امریکایى است، سوق مى‏دهند. با توجه به حساسیت این موضوع و علاقه‏اى که دانشجویان به مصاحبه شما در پیش شماره 9 نشان دادند، در این گفت‏وگو مى‏خواهیم مجدداً سؤالاتى را در خصوص نقش فرهنگى رسانه‏ها از حضرت عالى پرسیده، درباره ابعاد اقتصادى جهانى شدن به گفت‏وگو پردازیم. به نظر شما، رسانه‏هاى جمعى به خصوص رسانه‏هاى تصویرى در عصر حاضر چه نقشى بازى مى‏کنند؟
در خصوص نقش فرهنگى رسانه‏ها چند موضوع اساسى وجود دارد که شایسته است جداگانه به هر یک اشاره کنم:
رسانه‏ها، در تبلیغ دموکراسى و فرهنگ غربى، سازنده افکار عمومى‏اند. ببینید، در جهان سرمایه‏دارى، حکومت مدعى دموکراسى است. اداره دموکراتیک یک کشور یعنى این که زمامداران موظفند هر چه مردم مى‏خواهند، انجام دهند. براى کشف نظر مردم باید نظرهاى آن‏ها را در قالب سؤالاتى جویا شد. در همین جا، حیله بزرگ نگرش سرمایه‏دارى ظاهر مى‏گردد. آن‏ها سؤالات خود را به گونه‏اى مطرح مى‏کند که جواب مورد نظر خود را دریافت کنند. در کتاب تکنوپولى آورده‏ام دو کشیش در این موضوع بحث مى‏کردند که آیا مى‏توان همزمان هم عبادت کرد و هم سیگار کشید؟ چون اختلاف نظر آن‏ها با بحث حل نشد، قرار گذاشتند طى سؤالى پاسخ خود را از پاپ دریافت کنند. اولى پرسید: آیا زمانى که در حال عبادتم، مى‏توانم سیگار بکشم؟ پاپ جواب داد: خیر، هنگام عبادت ذهن باید کاملاً متوجه خالق و معبود باشد. دومى پرسید: آیا هنگامى که مشغول سیگار کشیدن هستم، مى‏توانم عبادت کنم؟ پاپ جواب داد: بله، در هر حال مى‏توان عبادت کرد. ملاحظه مى‏کنید با کمى تغییر در فرم سؤال نتیجه مطلوب خود را اخذ خواهید کرد. حال فرض کنید نظام سرمایه‏دارى نوعى فیلتر خاص براى دودکش کارخانجات ساخته است و مى‏خواهد از طریق فروش این محصول در سطح وسیع به درآمد کلانى برسد. این سیستم دو کار مى‏تواند انجام دهد. یا از طریق آیین‏نامه‏اى حکومتى همه تولید کنندگان را مجبور کند از این فیلتر مخصوص خریدارى کنند که این راه خیلى مؤثر نیست. راه دیگرى که وجود دارد این است که از پشتوانه مردمى براى این کار استفاده کند. بر این اساس، ابتدا از مردم مى‏پرسند: در شرایطى که سلامتى انسان در خطر باشد یا محیط زیست ناسالم باشد، چه چیزى باید در اولویت سیاست‏هاى دولت قرار گیرد؟ پاسخ روشن است: «دولت موظف است با آلاینده‏هاى محیط زیست مبارزه کند». خوب حالا طبق نظر مردم کارخانجات موظف هستند دودکش کارخانه‏هاى خود را اصلاح کنند. پس از تمهید این مقدمات ناگهان فیلتر مخصوص در رسانه‏ها به طور وسیعى تبلیغ مى‏شود و در مدت کمى به فروش مى‏رسد و اگر کارخانه‏اى از خرید و نصب آن فیلتر امتناع کرد، با قانونى که خواست مردمى است، با او برخورد مى‏شود.

در حوزه سیاسى و اجتماعى هم رسانه‏ها نقش مؤثرى در سازمان دهى افکار عمومى بازى مى‏کنند؛ براى مثال رسانه‏ها با بهره‏گیرى از نظرهاى کارشناسانه مجرب‏ترین روان‏شناسان و جامعه شناسان به نوعى تبلیغ مى‏کنند که گویا تنها نظام سرمایه دارى غربى مروج، مدافع و حافظ آزادى و حقوق و کرامت انسانى است. این رسانه‏ها محتواى برنامه‏هاى خود را بر پایه سه عنصر اصلى آزادى، زیبایى و نشاط مى‏سازند که بدون تردید هر جوانى شیفته آن مى‏شود. در این شرایط، شما چگونه انتظار دارید جوانان و نوجوانان در کشورهاى مختلف و از جمله در خود امریکا، با تاریخ سراسر فریب و پر از ظلم و استثمار غرب آشنا شوند و بدانند که مثلاً همین امریکاى مدعى دموکراسى و کرامت انسانى در طى چند دهه با مردم ویتنام چه کرد؟ یا آن که دفاع یک جانبه او از اسرائیل چه جنایاتى در فلسطین به همراه داشته است؟
- نکته دیگر در مورد رسانه‏هاى غربى، خبرسازى و آماده ساختن افکار عمومى براى رویارویى با حوادث است. فرض کنید، اسرائیل در نظر دارد دست به کشتارى وحشیانه در سرزمین‏هاى اشغالى بزند. اگر این کار بدون مقدمه انجام شود، افکار مردم در غرب آن را نمى‏پذیرد؛ ولى اگر به مدت یک هفته جنازه چند اسرائیلى را که در اثر عملیات استشهادى یا به اصطلاح آن‏ها تروریستى کشته شده‏اند، نشان دهند و جوانان مسلمان را چهره‏هایى تروریست معرفى کنند، حمله اشغالگرانه، با عنوان عملیات ضد تروریستى، براى مردم توجیه مى‏شود. از این قبیل مسائل به اندازه‏اى فراوان است که به توضیح بیشتر نیاز ندارد. خلاصه این که در جهت توجیه برنامه‏هاى استکبارى، رسانه‏هاى خبرى کار توجیه افکار عمومى و مشروع جلوه دادن اعمال سیاستمداران غربى را عهده دار مى‏شوند.

فکر مى‏کنید قابلیت‏هاى برجسته رسانه‏هاى غربى که به برخى از آن‏ها اشاره کردید، چه آثار سوء اجتماعى به دنبال خواهد داشت؟
یکى از آثار و پیامدهاى سوء رسانه‏هاى جمعى رواج مصرف گرایى و جعل نیازهاى کاذب و... براى رسیدن به سود بیش‏تر است. جالب است بدانید که گسترش فرهنگ مصرف گرایى حتى به حوزه‏هایى راه یافته که با سلامت انسان به طور مستقیم سر و کار دارد؛ مثلاً در مورد دستگاه عکس بردارى M.I.Rکه براى سلامت انسان خطرهایى دارد - و خود از عوامل ایجاد سرطان است و تنها در مرحله‏اى که امتیاز استفاده از این دستگاه بر مضرات احتمالى آن بچربد باید از آن استفاده کرد - طورى تبلیغ شده که بیماران انتظار دارند براى یک دل درد ساده حتماً یک آزمایش M.I.Rبرایشان تجویز شود و اگر پزشکى این کار را نکرد، در ذهن بسیارى از مردم یک پزشک حاذق به حساب نخواهد آمد. علت این فرهنگ در حال شیوع، تبلیغات وسیعى است که در مورد آن شده و علت این تبلیغات، سود سرشارى است که کارخانجات بزرگ از آن مى‏برند. جالب است به مطلب دیگرى نیز در این زمینه اشاره کنم. بر اساس آمارى که کنگره امریکا منتشر کرده، تعداد کسانى که در اثر انژیوگرافى غیرضرورى دچار مرگ ناگهانى شده‏اند، به مراتب از کسانى که به علت گرفتگى عروق خونى جان سپرده‏اند بیش‏تر است؛ اما با وجود این گرایش به استفاده از این ابزارها حتى در مواقع غیر ضرورى در حال افزایش است. خلاصه این که رواج مصرف‏گرایى در عرصه‏هاى مختلف زندگى اجتماعى در خدمت سود بیش‏تر سرمایه‏داران غربى قرار دارد و این نکته‏اى است که ما عمدتاً از آن غافل هستیم.
نکته مهم دیگر در مورد پیامدهاى منفى رسانه‏هاى غربى، زوال نظام اندیشه و ساختار قضاوت در انسان‏هاى جهان سوم و حتى در خود جهان غرب است. امروزه، در اثر بمباران شدید اطلاعاتى، انسان‏ها به جایى رسیده‏اند که دیگر قدرت تفکر و تشخیص صحت و سقم اخبار را از دست داده‏اند؛ به طورى که هر چه به انسان امروزى بگویید باور مى‏کند؛ چرا که دلیلى براى باور نکردن ندارد؛ مثلاً اگر من به شما بگویم، همین کاغذى که پیش روى شما است پوست نوعى ماهى است که طى یک فرآیند شیمیایى و با استفاده از ماده‏اى به نام دى‏اکسین ساخته شده چه دلیلى مى‏توانید ارائه کنید که حرف من درست نیست؟ به خصوص اگر شما بدانید که رشته تحصیلى من شیمى بوده است. جالب است که پنجاه سال پیش جرج برنارد شاو گفته بود: در آینده هر ایده‏اى هر قدر هم که احمقانه باشد، بالاخره یک پروفسورى پیدا مى‏شود که از آن دفاع کند، خصوصاً این که تکنولوژى ارتباطى و تبلیغاتى هم از آن پشتیبانى کند. البته این حرف زیاد هم عجیب نیست. وقتى انسان با پدیده‏اى پر رمز و راز و پیچیده مثل کامپیوتر مواجه مى‏شود و توجیهى براى عملکرد گسترده آن ندارد، همه چیز را باور مى‏کند. پس به طور خلاصه مى‏توان گفت انسان‏هاى امروزى قدرت دفاعى فکر خود را در مقابل امواج داده‏هاى اطلاعاتى از دست داده‏اند و به اصطلاح به «ایدز فرهنگى» مبتلا شده‏اند!
بالاخره زوال فرهنگ‏هاى بومى و آداب و سنن اقوام و ملل یکى دیگر از آثار منفى رسانه‏هاى تصویرى غرب است؛ براى مثال شما ببینید چقدر ذائقه مردم ایران با پیتزا، ساندویچ و غذاهاى فرنگى عادت کرده است. همین طور در لباس پوشیدن و مصرف لوازم آرایشى، نوع آداب و رسوم اجتماعى و... چقدر خود آگاه یا ناخود آگاه تحت تأثیر فرهنگ غربى قرار گرفته‏ایم. در مسائل فرهنگى نظیر موسیقى هم کار به جایى رسیده است که رسانه ملى ایران موسیقى پاپ را بیش‏تر از موسیقى اصیل ایرانى پخش مى‏کند؛ چرا که مخاطبان بیش‏تر به این موسیقى گرایش دارند. شکاف نسل‏ها و فاصله میان والدین و فرزندان و حتى میان دو برادر که 10 سال با هم اختلاف سنى دارند، از آثار همین رسانه‏هاى خبرى و تکنولوژى ارتباطى است.

خوب با توجه به نقش بسیار رسانه‏ها در ایجاد تغییرات فرهنگى در جامعه و با توجه به گسترش روز افزون بهره‏گیرى از این رسانه‏ها و تکنولوژى ارتباطى چه آینده‏اى را براى فرهنگ ایران پیش بینى مى‏کنید؟ به نظر شما، آیا اقدامات انجام شده در این زمینه مى‏تواند تأثیر قابل توجهى در روند این تغییرات فرهنگى داشته باشد؟ در غیر این صورت، آیا فکر نمى‏کنید تصویرى که شما از آینده جهانى شدن ترسیم کردید، تنها نوعى وحشت و دلهره براى خانواده‏ها و جوانان ما فراهم مى‏کند؟
آینده نگرى در مورد فرهنگ ایران در صورتى که هم ما و هم غرب و امریکا با همین وضع حرکت کنیم، به هیچ وجه به نتیجه مطلوب و مطابق میل ما نخواهد انجامید و از این بابت باید احساس نگرانى کرد. متأسفانه باید بگویم که به رغم انذار به موقع و روشنگرانه مقام معظم رهبرى در سال 1372 در خصوص تهاجم فرهنگى و همچنین طرح مسأله شبیخون فرهنگى از ناحیه ایشان، تا امروز نتوانسته‏ایم کار شایسته‏اى در زمینه مقابله با این تهاجم انجام دهیم؛ چرا که هنوز واقعیت مسأله را به درستى نشناخته‏ایم و برنامه مدون و علمى هم در این زمینه تدوین نکرده‏ایم. به نظر من، راه مقابله با امواج این تهاجم، مخالفت با بهره‏گیرى از رسانه‏هاى تصویرى نیست. جریانى را که در پیش است نمى‏توان صرفاً با استفاده از سیم خاردار و سایر موانع فیزیکى مسدود کرد. بد نیست بدانید که یک شرکت آلمانى بنام NRWبا همکارى یک شرکت الکترونیک در سوئیس به تکنولوژى جدیدى دست یافته‏اند که قادر است کلیه سیگنال‏هاى اطلاعاتى، اعم از مخابراتى، رادیویى، تصویرى، دیجیتالى و... را از طریق سیم برق انتقال دهد. زمینه‏اى که پایه این تکنولوژى را تشکیل مى‏دهد این فکر بوده که گسترده‏ترین شبکه ارتباطى در جهان شبکه برق رسانى است و اگر بتوان با روشى خاص کلیه سیگنال‏ها را وارد شبکه برق کرد، مى‏توان بدون نیاز به وسائل دیگر، کلیه امواج و اطلاعات را نقل و انتقال داد. خوب شما فکر مى‏کنید نتیجه عملى این تکنیک چیست؟ به نظر من، نتیجه عملى این تکنولوژى آن است که شما در آینده قادر خواهید بود از پریز برق منزلتان یا دفتر کارتان به طور همزمان براى مکالمات تلفنى، دریافت کلیه امواج تلویزیونى(حداقل‏300 کانال) فاکس، اینترنت و... استفاده کنید. در این جا مجدداً تکرار کنم با اتخاذ سیاست‏هاى سلبى صرف کارى از پیش نمى‏رود. باید صورت مسأله را به درستى شناخت و سپس با یک فکر و تشکیلات جمعى به مطالعه در این زمینه نشست؛ راهکارهاى مناسب را براى برخورد با این مسأله پیدا کرد و به طور ایجابى وارد مرحله عمل شد. به نظر من، کارى را که تاکنون انجام نداده‏ایم، باید از امروز شروع کنیم که فردا دیگر خیلى دیر است.

به طور خلاصه، راهکارهاى پیشنهادى شما براى برخورد ایجابى با مسأله تهاجم فرهنگى چیست؟
پاسخ به این سؤال را به طور کامل و مبسوط در فصل «چه باید کرد» از کتاب «طلوع ماهواره و افول فرهنگ» آورده‏ام و دانشجویان عزیز را به آن کتاب ارجاع مى‏دهم. اجمالاً عرض کنم که در آن کتاب من راهکارهاى برخورد با مسأله تهاجم فرهنگى را به سه دسته تقسیم کرده‏ام: یکى در این رابطه است که مردم و خانواده‏ها - بدون توجه به این که دولت و سازمان‏هاى متولى امور فرهنگى چه مى‏کنند - در مقابل این تهاجم فرهنگى چه باید بکنند؟ در بخش دوم راه‏هایى را که دست‏اندرکاران و طراحان و مدیران و متولیان فرهنگ و اخلاق و ارشاد جامعه باید بدان روى آورند، ذکر کرده‏ام؛ مستقل از این که مردم و خانوادها چه مى‏کنند. بالاخره در فصل سوم زمینه‏هایى را که مشترکاً مردم و مسئولان باید انجام دهند، تشریح کرده‏ام.
خوشبختانه استقبالى که از این کتاب به عمل آمد، هم مرا شگفت زده کرد و هم نشان داد که مردم ما واقعاً دغدغه فرهنگ و آینده جوانان و فرزندان خود را در سر دارند.

اگر بخواهیم یک علت را به عنوان علت اصلى مشکلات مسؤولان در برخورد با مسأله تهاجم فرهنگى معرفى کنیم، شما از کدامین علت نام خواهید برد؟
به نظر من، مشکل اصلى این است که ما در مسائل مهم مملکتى از افراد کاردان به درستى استفاده نمى‏کنیم. در مقولات فرهنگى و عقیدتى، کارها و برنامه‏ها باید خیلى حساب شده باشد. خصوصاً که ما داعیه تفکر جهان شمولى داریم و مدعى هستیم که اسلام جوابگوى همه مسائل در همه عصرها و براى همه نسل‏ها است؛ ولى با وجود این ادعا که به نظر من ادعاى درستى هم هست، در مقام عمل به گونه‏اى برخورد مى‏کنیم که با هر اتفاق کوچکى به تعبیر برخى «اسلام را در خطر مى‏بینیم». شما این موضوع را بررسى کنید که چطور شد در سال‏هاى آغاز انقلاب حتى تا چند سال پس از انقلاب، به تعبیر امام، دین اسلام و مکتب تشیع مارکسیسم را به عقب راند و حرکت عظیم روشنفکران مذهبى را در ایران به وجود آورد و رژیم شاه و جهان استکبار را به وحشت انداخت.

خوب با تمهید این مقدمات مى‏خواهیم وارد بحث جهانى شدن از منظر اقتصادى آن بشویم و در خصوص روند جهانى شدن در عرصه اقتصاد و تبعات آن مطالبى را از حضرت عالى بشنویم. خوب است بحث را از این جا آغاز کنیم که چه روندى کشورهاى در حال توسعه را به بحث جهانى شدن اقتصاد راهنمایى کرد؟ و سرمایه داران با طرح این ایده چه سیاستى را دنبال مى‏کنند؟
در زمینه جهانى سازى Globalizationابعاد مختلفى قابل بررسى است که به نظر من مهم‏ترین آن جنبه فرهنگى جهانى شدن است که اشاره شد. در خصوص جهانى شدن از بعد اقتصادى آن نیز به اختصار نکاتى را با هم بررسى مى‏کنیم.
ببینید نظام سرمایه دارى ذاتاً افزون طلب است. این سود طلبى نیروى محرکه‏اى است که دامان هر انسان و هر صاحب سرمایه‏اى را مى‏گیرد. در چرخه«سرمایه، کار، ابزار تولید» محصول تولیدى است که باید به فروش برسد و ارزش افزوده را به صاحبان سرمایه بازگرداند. تولید انبوه براى رسیدن به سود انبوه نیازمند بازار مصرف است. بدیهى است که بازار مصرف اشباع ناشدنى نیست؛ خصوصاً اگر رقبایى در کار باشند. لذا باید براى تحصیل سود بیش‏تر به راهکارهایى جدیدى روى آورد. یکى از این راهکارها کاهش هزینه تولید است. عواملى که در هزینه تولید دخالت دارند، عبارتند از:
1- حقوق و مزد کارگر و ماده اولیه یا به اصطلاح ماده خام‏
2- مقررات و ضوابط قانونى، ضوابط و مقررات دولتى‏
3- مالیات‏ها و دیگر کسورات قانونى‏
4- ضوابط و معیاهاى زیست محیطى و تدابیر قانونى براى جلوگیرى از آلوده شدن محیط زیست‏
5- طى کردن مسیر کار از خط تولید به بازار مصرف و هزینه نقل و حمل و بیمه و...
6- هزینه‏هاى بازاریابى و خلع سلاح رقیب یا از میدان برون کردن او
بر همین اساس، بررسى عوامل یاد شده در دستور کارى سرمایه‏گذار قرار مى‏گیرد؛ مثلاً اگر تشخیص داده شد با ادغام مدیریت‏ها در یک سازمان هزینه تولید کاهش و سود بیش‏ترى عاید خواهد شد، چند کارخانه رقیب طى توافقنامه‏اى در هم ادغام مى‏شوند.
گام بعدى یافتن نیروى کار ارزان است. وقتى نیروى کار در جنوب اندونزى یا هندوستان با حقوقى برابر با صد دلار در ماه وجود دارد - در مقابل ماهى 10 - 15 هزار دلار مزد کارگر فنى در اروپا - سرمایه داران به فکر انتقال کارخانجات خود به چنین مکان‏هایى مى‏افتند. در این مناطق، علاوه بر نیروى کار ارزان، مقررات کارگرى، ضوابط هزینه ساز زیست محیطى و نظارت دولتى هم وجود ندارد. فاصله کارگاه تولید تا بازار مصرف نیز کم‏تر است. نتیجه این امر کاهش شدید قیمت محصول تولیدى خواهد بود. واضح است در این شرایط دیگر دولت‏ها نقشى جدى در نظارت بر سرمایه‏گذارى‏ها نخواهند داشت و به قول معروف این سرمایه «جهانى شده» از هفت دولت آزاد است. در طى این روند ضرورتى احساس شد که سازمان تجارت جهانى )WTO(به وجود آید و ضوابط خاصى براى این قبیل سرمایه گذارى‏ها اعلام کند. به نظر من، زمانى که همه کشورهاى جهان ناچار به عضویت آن سازمان درآمدند و صادرات و واردات کالا اعم از کالاى کشاورزى و تولیدى و صنعتى از هر گونه عوارض بازرگانى و گمرکى معاف شد و واردات و صادرات در یک نظام آزاد و بدون مرز و بدون نظارت دولت‏ها صورت گرفت، به طور کامل وارد دنیاى جهانى شده گشته‏ایم.

به نظر شما، این سیاست چه تبعاتى براى کشورهاى صنعتى در بر خواهد داشت؟
در مرحله اول موج فزاینده بیکارى از نتایج سیاست جهانى سازى است که در حال حاضر کشورهاى اروپایى را در برگرفته و روند آن نیز روزافزون است. این موج روز افزون بیکارى تبعات اجتماعى بحران‏زایى را هم به دنبال خواهد داشت. فرهیختگان و اندیشمندان کشورهاى مختلف هم اکنون مشغول بررسى آثار سوء و پیامدهاى عظیم اجتماعى جهانى شدن هستند و مرتب این آثار و پیامدها را به جوامع گوشزد مى‏کنند؛ براى مثال خوب است به یک نمونه از پیش بینى این متفکران اشاره کنم. به عقیده این گروه، تا سال 2010 کشورهایى مانند آلمان با جامعه «20 - 80» مواجه خواهند شد. «جامعه 20 - 80» یعنى جامعه‏اى که در آن فقط 20 درصد انسان‏ها و نیروهاى لایق، کار دارند و 80 درصد بقیه بیکارند. حال این نیروى 80 درصد بیکار چه باید بکند؟ در جواب گفته مى‏شود "to have lunch or to be lunch"یعنى «یا دارى و مى‏خورى و یا مى‏خورندت». بدیهى است انسان گرسنه چه مى‏کند؟ اولین کارى که برایش امکان‏پذیر است، دزدى و سرقت و تجاوز به حریم مردم است.
- از آثار و تبعات دیگر خروج سرمایه و تولید از کشورهاى صنعتى، کاهش درآمد دولت‏ها است. وقتى کالایى مثلاً در آلمان تولید نشد و گردش مالى در این کشور کاهش یافت، درآمد مالیاتى دولت هم کاهش مى‏یابد و بالطبع میزان خدمات دولتى اعم از رفاهى و تعاونى هم کاهش خواهد یافت. این امر در نهایت ضربات مهلک اقتصادى را حتى به کشورهاى صنعتى وارد خواهد کرد.

کشورهاى جهان سومى چه وضعیتى پیدا خواهند کرد؟ آیا انتقال صنعت به آن کشورها وضعیت اقتصادى آن‏ها را بهبود نخواهد بخشید؟
نه، کشورهاى جهان سوم در طى این فرایند تنها به دلیل نیروى کار ارزان، به کارگاه‏هاى تولیدى کشورهاى توسعه یافته تبدیل مى‏شوند و هرگز خود به کشورى صنعتى تبدیل نخواهند شد؛ زیرا پشتوانه علمى صنایع تولیدى به هیچ وجه به این کشورها منتقل نمى‏شود. این کشورها هر لحظه با خطر سقوط اقتصاد ملى یا خطر انتقال سرمایه به جاى ارزان‏تر مواجه هستند.

آیا انتقال کارخانجات تولیدى به کشورهاى جهان سوم به معناى تعطیل کار در کشورهاى توسعه یافته نیست؟
نه، در آن زمان تحقیقات آزمایشگاهى همچنان در کشورهاى توسعه یافته ادامه خواهد داشت؛ مثلاً کارگاه‏هاى طراحى یا آزمایشگاه‏هاى تحقیقاتى که توسط نخبگان و اندیشمندان اداره مى‏شوند و از محیطى سالم و هوایى پاک برخوردارند، همچنان در کشورهاى اصلى باقى خواهند ماند. در واقع مغز اصلى تولید و تهیه نقشه‏هاى نرم‏افزارى و سخت‏افزارى که توسط مدیرانى دانشمند اداره مى‏گردد، هرگز به جهان سوم انتقال نخواهد یافت. تنها ضایعات آلوده کننده زیست محیطى و... به مکان‏هاى یاد شده انتقال مى‏یابد؛ براى مثال چند کارخانه لوازم صوتى بزرگ در آلمان و هلند که تا چند سال پیش حدود نیم میلیون کارگر و نیروى متخصص در اختیار داشتند و نیازهاى مصرفى بخش اعظمى از جهان را تأمین مى‏کردند، وقتى با تولید ارزان ژاپن و کره مواجه شدند و آن‏ها را رقیبان خود حس کردند، ناچار گردیدند در هم ادغام گشته، به جنوب شرقى آسیا روى آورند. در نتیجه دفتر مرکزى این چند شرکتِ «جهانى شده» با حدود 200 نیروى کار در آلمان متمرکز شد، آن نیم میلیون کارگر رها شدند و کارگاه به جنوب اندونزى انتقال یافت. با بهره‏گیرى از تکنولوژى کامپیوتر و فاکس و اینترنت، آن 200 نفر هم به 40 نفر تقلیل پیدا کرد. در مرحله بعد، 30 تن از این مدیران دفتر کار خود را به منازل خود انتقال دادند؛ یعنى در حقیقت شرکت مادر، از آنان خواست اتاقى در منزل خود سامان داده، با استفاده از وسائل ارتباطى مدیریت خود را انجام دهند و با دفتر مرکزى که مرکب از 8 مدیر ارشد است و نیز با مرکز تولید در جنوب اندونزى مرتبط باشند. بر این اساس، آن ساختمان عظیم مرکزى با 30 طبقه و تجهیزات جانبى، تبدیل به دفترى در حد یک آپارتمان در طبقه چهلم برجى بزرگ در منطقه‏اى خوش آب و هوا در فرانکفورت شد. در گام آخر، این مدیران به سه گروه تقسیم شدند و دو نفر در کالیفرنیا، دو نفر در هنگ کنگ و دو نفر در دبى مستقر گردیدند؛ به طورى که با احتساب اختلاف زمان، هر کدام از این 2 نفر با یک شیفت کار در روز، 24 ساعته با مراکز تولید و تحقیق و فروش و کنترل در ارتباط هستند. تمام این سیاست‏گذارى‏ها طى چند مرحله و در عرض کم‏تر از 10 سال، از چند شرکت اروپایى، یک غول عظیم جهانى ساخت که دیگر تابع هیچ ضوابط و مقرراتى، جز اقتضائات سود و زیان و فروش جهانى، نیستند. بدین ترتیب است که ملاحظه مى‏کنید قیمت کالاهاى صنعتى خصوصاً صوتى و تصویرى روز به روز کاهش مى‏یابد؛ و با تنوعى که روز به روز پیدا مى‏کنند چه به لحاظ کیفیت کار و چه به لحاظ ظاهر و... هیچ گاه دچار اشباع بازار نخواهد شد. تبعات این جهانى سازى فقط متوجه کشورهایى نظیر ما و کشوهاى جهان سومى نخواهد بود. همان طور که گفتم کشورهاى به اصطلاح مادر هم از این رهگذر با بحران‏هاى عظیم و روزافزونِ کاهش درآمدهاى ملى و کاهش خدمات عمومى و... مواجه خواهند بود.

آیا کشورهاى صنعتى براى رفع این مشکل هیچ راه حلى ارائه نکرده‏اند؟
چرا، اما به نظر من این راه حل‏ها مقطعى است و در نهایت مشکل را به طور کامل حل نمى‏کند. راه حلى که کشورهاى صنعتى براى برخورد با این مشکل یافته‏اند این است که قانونى وضع کنند که بر اساس آن دولت به کارگرانى که بیکار مى‏شوند، تا مدتى حقوق پرداخت کند. اما از آن جا که دولت نمى‏تواند به هر کسى که بیکار است حقوقى پرداخت کند، آمدند و تعریف جدیدى از بیکارى ارائه کردند و گفتند بیکار کسى است که قبلاً کارى داشته و بعد به هر علتى که خارج از اراده آن کارگر بوده - از جمله همین بحث جهانى شدن اقتصاد و ادغام شرکت‏ها در هم و... - بیکار شده است. تازه همین افراد هم در یک دوره محدودى تحت حمایت دولت قرار مى‏گیرند و پس از مدتى هر کارى که دولت به او پیشنهاد کرد، باید انجام دهد وگرنه دیگر حقوقى به او پرداخت نمى‏شود. همان‏طور که مى‏بینیم این راه حل نمى‏تواند در دراز مدت موفق باشد.
راه حل دیگرى که برخى از کشورها در زمینه برخورد با مشکل بیکارى ارائه دادند، این بود که گفتند براى حل معضل بیکارى درِ دانشگاه‏ها را باز مى‏کنیم و دانشگاه را پارکینگ جوان‏هاى بیکار مى‏سازیم. این جوانان تا دوران تحصیلشان در دانشگاه تمام شود، از دولت کارى نمى‏خواهند و بحران بیکارى قدرى عقب مى‏افتد؛ ولى به هر حال بحران بیکارى بحرانى است که به نظر من از سال 2005 به بعد گریبان جوان‏هاى اروپایى را خواهد گرفت.

با وجود این فکر مى‏کنید کشورى چون ایران در قبال فرایند جهانى شدن چه اقدامى باید انجام دهد؟ قانون تجارت جهانى را بپذیریم یا نه؟
خدا نکند کشور ما در شرایطى قرار گیرد که مجبور به ورود در تجارت جهانى ( W.T.O) شود. خواهید پرسید چرا؟ چون اگر قوانین تجارت جهانى را پذیرفتیم یعنى قبول کردیم که در عرصه اقتصاد و تجارت مرزى بین کشورها وجود ندارد، دیگر نمى‏توان روى اجناس خارجى مالیات و سود بازرگانى و عوارض گمرکى و... گذاشت. اگر خواستیم سود بازرگانى و گمرکى براى تولیدات خارجى در نظر بگیریم، همین مقدار بازار کشمش و پسته و فرشى هم که داریم از دست خواهیم داد. اگر مرز گمرکى را برداشتیم اجناس خارجى با کیفیت بالا و قیمت پایین وارد بازار ایران مى‏شود. حالا تصور کنید در نمایشگاه اتومبیل در تهران اتومبیل بنز 240 را به قیمت 5/1 میلیون تومان مى‏فروشند و اتومبیل پیکان را با قیمت 5/7 میلیون تومان. شما هر چقدر هم بخواهید بگویید که این جنس تولید داخل است و روى آن تبلیغ کنید، کسى از شما نخواهد پذیرفت که بنز را با آن قیمت و کیفیت رها کند و به پیکان با این قیمت و کیفیت تن دهد. در این صورت، صنایع داخلى کشور به شدت و سرعت از بین خواهند رفت؛ موج بیکارى دامن کشور ما را هم خواهد گرفت و تبعات فرهنگى و اجتماعى خاص خود را به دنبال خواهد آورد.

خوب شما فکر نمى‏کنید شرایط جهانى به گونه‏اى دارد پیش مى‏رود که ما در آینده‏اى نه چندان دور مجبور به پذیرش قانون تجارت جهانى بشویم؟ اگر ایران در آینده مجبور به پذیرش این قانون شود، با توجه به تصویرى که شما از آینده جهانى شدن ترسیم نمودید، وحشت و دلهره شدیدى جوانان ما را فرا خواهد گرفت؛ این‏طور نیست؟
چرا، دقیقاً همان حرفى که قبلاً در مورد تهاجم فرهنگى زدم در این بحث هم باید تکرار کنم. ببینید جریانى در پیش است که نمى‏توان جلوى آن را با سیم خار دار و سایر موانع فیزیکى گرفت، بلکه باید سیستم را به طورى از درون قوى کنیم که فعل و انفعالات بیرونى آن را دچار بحران نکند.

در مسأله تجارت جهانى هم با یک چنین وضعیتى روبه‏رو هستیم. شرایط به هر حال ما را به پذیرش این قانون خواهد کشاند و چنان تبعاتى هم دیر یا زود در جامعه ما فراگیر خواهد شد. اما خوب چه باید کرد؟ آیا باید ساکت نشست و از آینده‏اى که در مقابلمان قرار دارد حرفى نزد؟
به هر حال، به نظر من، اگر ما بدون یک فکر دقیق وارد جریان تجارت جهانى شویم، در آینده نزدیک دچار مشکلات حادى در عرصه‏هاى مختلف سیاسى و اقتصادى و از همه مهم‏تر در بعد فرهنگى و دینى خواهیم شد.

پیشنهاد شما براى برخورد مناسب با مسأله تجارت جهانى چیست؟
من فکر مى‏کنم تصمیم‏گیرى در مورد موضوع تجارت جهانى در حال حاضر هم دیر شده است؛ اما به هر حال در گام اول باید آینده تجارت جهانى را به درستى براى جامعه ترسیم کنیم. به نظر من، در چنین شرایطى مطرح نکردن این مسائل چندان به صلاح جامعه و به خصوص نسل جوان ما نخواهد بود.
گام بعدى این است که با طرح‏هایى پخته و حساب شده شتاب این جریان را کند کنیم؛ چرا که به نظر من به هیچ وجه نمى‏توان سرعت این جریان را به صفر رساند. تنها کارى که امکان انجام آن هست این است که ما شتاب این جریان را کاهش دهیم تا براى تحلیل بهتر و ارائه راه حل مناسب‏تر زمان پیدا کنیم.

به نظر شما، آیا متفکران و فرزانگان ایران، به مسأله تجارت جهانى همان طورى نگاه مى‏کنند که شما نگاه مى‏کنید؟ و آیا تا کنون اقدامى مناسب در این زمینه انجام گرفته است؟
نه، بسیارى از متفکران و حتى مسؤولان رده‏هاى بالاى کشور این مسأله را خیلى جدى نگرفته‏اند و اقداماتى که تا کنون در این زمینه انجام شده به هیچ وجه در مسیر درست قرار نگرفته است. کاش فقط در مسیر درست نبودیم؛ چرا که در بسیارى از موارد سیاست‏هاى ما کارها را بیش از پیش خراب مى‏کند. دقیقاً همان اتفاقى که در مسأله تهاجم فرهنگى رخ داد و ما را با مسائلى روبه‏رو کرد که امروزه در حل آن مانده‏ایم، در مسأله تجارت جهانى هم در حال وقوع است و در آینده‏اى نزدیک ما را با مشکلاتى آن چنانى درگیر خواهد کرد؛ به عبارت دیگر، مسأله تجارت جهانى روندى است که دارد دنبال مى‏شود، این ما هستیم که باید نسبت خودمان را با آن تشخیص دهیم و دریابیم در کجاى این جریان قرار داریم یا مى‏خواهیم باشیم؟ حرف من در این زمینه همان حرفى است که در مورد مسأله تهاجم فرهنگى مطرح کردم: اگر ما زمانى که هشدار مقام معظم رهبرى در مورد شبیخون فرهنگى داده شد، عمق این هشدار را فهمیده بودیم و درست عمل کرده بودیم، به جایى نمى‏رسیدیم که ایشان پس از گذشت چند سال از آن هشدار، از عمق وجود فرمان مبارزه با فساد، فقر و تبعیض را صادر کنند؛ فرمانى که نشان مى‏داد که حداقل در این چند سال همه ما مسأله را اشتباه فهمیده‏ایم و به شیوه نادرستى رفتار کرده‏ایم.


منبع: / ماهنامه / پرسمان / 1382 / مرداد ۱۳۸۲/۰۵/۰۱
نویسنده : صادق طباطبایی

نظر شما