دین ها و عرفانهای دروغین را چگونه شناسایی و با آن مقابله کنیم؟
«اهدنا الصراط المستقیم»
شناخت راه و بیراه، یکى از دغدغههاى همیشگى افراد، جوامع انسانى، و تمام موجودات داراى آگاهى و آزادى بوده است. انسانهاى آگاه و آزاد در هر اقدام و تلاشى از خویش مىپرسند: کدام راه ما را به اهداف عالى آفرینش مىرساند؟ و کدام راه به نابودى، ضلالت، مشکلات و بنبست منتهى مىشود؟
انسان به تعداد انتخابها و تصمیمهاى خویش با این پرسش روبهرو است و به جرأت مىتوان گفت، جستجوى راه مستقیم، و رهایى از کژراهها و بنبستها آرمان جاودانه روح انسان است. زندگى انسانها پر از دو راهىها و چند راهىها و نقطههاى انتخاب و تصمیمگیرى است که انسان مجبور است از میان آنها یک راه را برگزیند و دیگر راهها را کنار نهد و دست کم، بین رفتن و توقف کردن یا بازگشتن از مسیرى که آمده، یکى را برگزیند.
انتخاب راه تابعى از انتخاب هدف و مقصد است. اگر انسان در انتخاب مقصد و هدف دچار اشتباه شود، به طور طبیعى، در انتخاب راه و روش هم گرفتار خطا خواهد شد، البته بدین معنا نیست که هر کس مقصدى را انتخاب کرد دچار انحراف نمىشود.
آشنایى با نظام آفرینش و نیازهاى انسان و شناخت درست و واقعى جهان آفرینش و توانمندىها و نیازهاى انسان و داشتن جهان بینى و انسانشناسى واقع نما و حقیقتگرا، و آشنایى با نظام مدیریت جهان و انسان شرط موفقیت در انتخاب راه بهتر در زندگى است. به عبارت روشنتر:
شناخت خدا و ایمان به او،
شناخت پیامبر و ایمان به انبیاى الهى،
امامشناسى و شناخت رهبران آسمانى،
قرآنشناسى و شناخت کتب آسمانى و ایمان به آنها،
معادشناسى و ایمان به روز قیامت،
مهمترین نیازهاى فکرى و فرهنگى انسان براى تشخیص راه و مقصد در زندگى است. بدون این آگاهىها، انسان نه مىتواند مقصد زندگى خود را مشخص کند و نه مىتواند راه و روش رسیدن به اهداف خود را تعیین کند.
جریانهاى سالم و ناسالم، مفید و زیانبخش، شایسته و ناشایست، حق و باطل، سازنده و تخریبگر، همه و همه با ترازوى ایمان و عبادت خدا سنجیده مىشوند. جریان سالم جریانى است که ما را در شناخت بهتر خدا و گرایش عمیقتر به او و هماهنگى بیشتر با قوانین او یارى مىکند. در مقابل، جریان انحرافى هر اندیشه حزبى، گروهى، مذهبى و فرقهاى است که راه معرفت و محبت و اطاعت و عبادت خداوند را سد مىکند و انسان را از فعالیتهاى خدایى و حرکت در راه او باز مىدارد و به توقف و بیراهه مىکشاند؛ اما این که از کجا باید فهمید ما در کدامین مدار از معرفت و محبت خداوند قرار داریم یا کژراهه را راه پنداشتهایم، نیاز به تمسک به ملاکها و معیارهایى دارد که کتاب آسمانى آن را فراروى ما قرار مىدهد.
راهنماى فراروى انسان
در اولین سوره قرآن، که در تمام نمازها خوانده مىشود و هیچ نمازى بدون قرائت آن در نزد خداوند مقبول نیست، این دغدغه بزرگ و همیشگى انسانها مطرح شده است و خداوند مهربان بشر را رهرو سه مسیر برشمرده است:
1. راه مستقیم؛ 2. راه مغضوب علیهم؛ 3. راه ضالین.
انسان، در حال نماز و به هنگام تلاوت قرآن و در سراسر زندگى، توفیق شناخت و حرکت در صراط مستقیم را از خداوند درخواست مىکند و از رب العالمین که رحمان و رحیم و صاحب روز کیفر و پاداش است، تمناى شناساندن و انتخاب راه راست و رهایى از دو کژراهه دیگر را دارد.
شاخصها و نشانههاى راه مستقیم چیست؟
قرآن مجید علائم و شاخصهاى این راه و آثار و دستاوردهاى حرکت در آن را در سورههاى متعدد قرآن برشمرده است. قرآن، در سوره حمد، راه مستقیم را راه کسانى مىداند که مشمول نعمتهاى فراوان الهى شدهاند. از آنجا که انسان خواهان بهرهمندى هر چه بیشتر از نعمتهاى خداوند است، براى دریافت نعمتهاى خدایى، خواهان شناخت صراط مستقیم و حرکت در این مسیر است.
قرآن کریم در آیه 69 سوره نساء، نشانههاى بیشترى از راه نعمت یافتگان را بر شمرده که اطاعت از فرامین الهى و دستورات رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم از آن جمله است:
«و من یطع اللَّه و الرسول فاولئک مع الذین انعم اللَّه علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقاً»
«و آنها که خدا و پیامبرش را اطاعت کنند، با آنان خواهند بود که خداوند به ایشان نعمت بخشیده است از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان و آنان همراهان خوبى هستند. »
اطاعت از فرمانهاى خدا و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم سبب مىشود انسان در اندیشه و عمل با پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان باشد و در پاداش و برخوردارى از نعمتها هم در شمار نعمت یافتگان الهى قرار گیرد.
شاخصهاى صراط مستقیم در برخى از آیات قرآن کریم بدین شرح آمده است:
1. «ان اللَّه ربى و ربکم فاعبدوه، هذا صراط مستقیم»(1)
2. «الم عهد الیکم یا بنىآدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدوٌ مبین و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»(2)
واژه صراط المستقیم در قرآن کریم 45 بار به کار رفته است و با دقت در موارد کاربرد آن، ویژگیهاى فراوانى از جمله شاخصهاى زیر را براى راه مستقیم مىتوان به دست آورد:
1. شناخت و ایمان به ربوبیت خدا و عبادت او، راه مستقیم است. (3)
2. راه مستقیم، همان دین استوار الهى است. (4)
3. راه ضالین و مغصوب علیهم نیست. (5)
4. راهى است که خداوند انسان را به سوى آن هدایت مىکند. (6)
5. شیطان در این راه کمین کرده و تلاش مىکند انسان را از آن منحرف نماید. (7)
6. راه پیامبر بزرگوار اسلام است. (8)
7. راه ایمان و اعتصام به خداست. (9)
8. راه خداست. (10)
9. راه پیامبران الهى و صدیقان و شهیدان و صالحان است. (11)
10. راه عدالتخواهى است. (12)
در یک جمعبندى کلى از آیات نوارنى قرآن کریم، مىتوان گفت راه مستقیم راهى است که انبیا و صدیقان و شهدا و صالحان پیمودهاند و هر کس، در هر مرتبه و منزلت علمى و معنوى، مسیرى غیر از آن را طى کند، به بیراهه و کژراهه رفته است؛ چرا که راه خدا راه آنان است.
2- جریانهاى انحرافى را چگونه بشناسیم؟
در دو سوى جاده مستقیم، مسیرهاى انحرافى بسیار قرار دارد. از مبدأ تا مقصد زندگى، در کنار بزرگراه هدایت الهى، هزاران، راه فرعى و انحرافى وجود دارد. راههایى که یا به پرتگاه منتهى مىشود، یا بن بست و سراب مىرسد، یا به باتلاقى مرگبار با پوششى سبز و رنگین مىانجامد و متأسفانه، هر روز هم بر تعداد این جادههاى انحرافى افزوده مىشود. جاده هایى به ظاهر زیبا و فریبنده که بشریت را به سوى خود مىخوانند و در برابر صراط مستقیم، داعیه دار سعادت بشرند نظامهاى سیاسى - اقتصادى و مکاتب فرهنگى - فلسفى فراوانى که زهر کشنده را در پوششى زیبا پیچیده و مدینه فاضله و شهر آرمانى را در انتهاى این جادهها به تصویر مىکشند.
با این حال، شناخت مسیرهاى انحرافى به سادگى براى رهروان کاروان زندگى میسر و مقدوراست؛ چرا که منشاء انحرافات پدید آمده در زندگى بشر را مىتوان در پیروى از افرادى دید که خود در مرتبه نخست، از تبعیت راه انبیاء - که در حقیقت راه خداست - سرباز زدهاند. قرآن کریم از این افراد چنین یاد مىکند:
خودسازى علمى و اخلاقى راه مصونیت از هرگونه انحراف است که در فرهنگ دینى «جهاد اکبر» شناخته مىشود.
1. شیطان «و یرید الشیطان ان یضلهم ضلالا بعیداً»(13)
2. طاغوتها که نماد آن «و لقد اضل منکم جبلاً کثیراً» است. (14)
3. فرعون، «و اضل فرعون قومه و ما هدى»(15)
4. کسانى که به خاطر موقعیت اجتماعىاى که دارند، به ناحق جامعه را به دنبالهروى خود فرا مىخوانند که قرآن از آنان به سادات و کبراء، بزرگان فرهنگى و اجتماعى یاد کرده است، «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا فا ضلونا سبیلا»(16)
5. اغواگران فکرى و اعتقادى که مظهر آنان سامرى است «و اضلهم السامرى»(17)
6. مجرمان سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، قاتلان نفوس محترم «و ما اضلنا اِلّا المجرمون»(18)
7. برخى از جنیان و آدمیان «ربنا ارنا الَّذَین اضلنا من الجن و الانس»(19)
8. ظالمانى که حقوق فرودستان را رعایت نمىکنند «فاغویناکم انا کنا غاوین»(20)
در یک جمعبندى، مىتوان کسانى را که انسان را از مسیر صراط مستقیم به سوى کجراهههاى انحراف و التقاط سوق مىدهند چنین فهرست کرد:
- شیطان و نیروهاى مرموز او.
- قدرتهاى ستمگر و جابر حاکم بر جوامع بشرى؛ مانند فرعون.
- خواص سیاسى، اقتصادى، فرهنگى که عامه مردم را به تبعیت از خود فرا مىخوانند.
- بدعت گذاران فکرى و فرهنگى؛ مانند سامرى.
- مجرمان و اوباش و آنان که به هیچ اصولى از اصول اخلاقى و اعتقادى پایبند نیستند.
به عبارت دیگر، جادههاى انحرافى را مىتوان چنین فهرست کرد:
انحراف
مهمترین انحرافات تاریخ بشر را مىتوان در چهار گروه زیر خلاصه کرد:
انحراف در نظام عقیدتى و جهانبینى.
انحراف در نظام سیاسى و مدیریت اجتماعى.
انحراف در نظام اقتصادى و اجتماعى.
انحراف در نظام اخلاقى - تربیتى.
گرچه افرادى که نامبرده شدند نقشى در تأسیس راههاى انحرافى داشتهاند و در نظامهایى که از آنها یاد شد انحراف ایجاد کردهاند، اما باید از نظر دور نداشت که انحرافات پدید آمده در زندگى بشر، گاه ریشه در جهل، و گاه ریشه در حاکمیت غرایز و هوسها داشته است. از اینرو، براى رهایى از عوامل انحراف و جلوگیرى از نظامهاى انحرافى داشتن ایمان و انجام دو نوع جهاد ضرورى است: «جهاد اکبر» براى رهایى از عوامل درونى و نامرئى؛ «جهاد اصغر» براى مقابله با فرعونها، هامانها، سامرىها و سران فرقهها و سرمایهداران قارون صفت روزگار.
نکتهاى که باید در جریانشناسى انحراف با مراجعه به فرهنگ قرآنى در نظر گرفت این است که قرآن در کنار کلمات «هدایت» و «رشد»، «صراط مستقیم»؛ و با واژههاى غىّ و ضلال مباحث «گمراهى و انحراف» را تبیین مىکند؛ گرچه ضلال، گمراهى ناشى از نداشتن آگاهى است و غى، مولود اطلاعات و دادههاى فریبنده و عقاید فاسد است.
هشدار پیامبر اعظمصلى الله علیه وآله وسلم
پیامبر اعظمصلى الله علیه وآله وسلم نسبت به سه جریان انحرافى هشدار داده و فرموده است:
«انما اخاف على امتى ثلاثاً، شحا مطاعاً و هوى متبعاً و اماما ضالاً». (21)
من تنها از سه چیز بر امتم بیم دارم:
حاکم شدن حرص و آز؛ پیروى کردن از هوى و هوس؛ پیشوا و حاکم گمراه.
انحراف اقتصادى، از آزمندى و افزونطلبى و وسوسههاى اقتصادى فرد و جامعه نشأت مىگیرد و انحراف اخلاقى مولود سلطه هوسها و غرائز بر زندگى انسانهاست. انحراف سیاسى نیز ریشه در گمراهى مدیران و مسئولان و قدرتمندان جامعه دارد. و همین سه گونه انحراف ریشه جریانهاى انحرافى دیگر است.
بدون شناخت راه مستقیم ابزارى براى شناخت جادههاى انحرافى در دست نیست. بدون ایمان به خدا و پیامبران و کتب آسمانى و شناخت حجتهاى الهى و رهبران آسمانى و بدون پیوند فکرى، قلبى، عاطفى و تمسک به قرآن و عترت، شناخت راه حق و باطل، شناخت صراط مستقیم، تشخیص جریانهاى انحرافى، و حرکت در مسیر سعادت و فلاح و رستگارى امکانپذیر نیست.
در فرهنگ قرآن و عترت، صراط مستقیم به معنى شناخت خدا و پیامبران و امامان معصومعلیهم السلام و اطاعت از آنان در تمام بخشهاى زندگى فردى و اجتماعى است.
هر اندیشه و نظام و فرقه و قانون و ساختار و سازوکارى که انسان را از معرفت الهى، عبادت الهى، اطاعت الهى و اولیاى الهى دور کند، جادهاى انحرافى و جریانى ساختگى و گوهرى بدلى است.
مهمترین ابزار شناخت راه و بیراهه و خط مستقیم و جریانهاى انحرافى، توحید و ولایت است. هر کس خدا و رهبرى الهى را بپذیرد، راه یافته است و هر کس در این دو مسأله به انحراف کشیده شود، امیدى به هدایتش نخواهد بود. در دعاى ندبه مىخوانیم: «فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الى رضوانک»(22)
آنها راه رسیدن به تو بودند و مسیرى براى دستیابى به رضوان و خشنودى تو.
امام باقرعلیه السلام فرموده است:
«یخرج احدکم فراسخ فیطلب لنفسه دلیلاً و انت بطرق السماء اجهل منک بطرق الارض فاطلب لنفسک دلیلا». (23)
وقتى یکى از شما مىخواهد چند فرسخ بر روى زمین سفر کند، براى خویش راهنمایى جستجو مىکند. تو که نسبت به راههاى آسمان از راههاى زمین ناآشناترى، براى خویش راهنمایى جستجو کن.
3- انواع و ابعاد انحراف کدام است؟
فاصله خطوط و جریانهاى انحرافى با صراط مستقیم، به نوع بینش و عملکرد آنان بستگى دارد. چه بسا بر رهروان یک جریان انحرافى مهر «ختم اللَّه على قلوبهم» خورده باشد و براى برخى دیگر هنوز راه بازگشتى باشد.
با نگاه به تاریخ پیامبران الهى، در برابر جریان سالم و زندگىساز ایمان، سه جریان انحرافى به چشم مىخورد که همه پیامبران نوع بشر را از این سه جاده خطرناک باز مىداشتند و آنها را به صراط مستقیم دعوت مىکردند:
1. جریان کفر؛ 2. جریان شرک؛ 3. جریان نفاق.
جریان کفر
جریان کفر ارکان ایمان را نادیده مىگیرد و وجود خدا و پیامبران و فرشتگان و کتابهاى آسمانى و روز قیامت را انکار مىکند. «و من یکفر باللَّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الاخر فقد ضل ضلالاً بعیداً»(24)
و هر کس به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبران و روز قیامت کفر ورزد، به راستى گرفتار گمراهى بسیار دورى شده است.
جریان شرک براى خداوند شریکان و رقیبان و فرزندان و همکاران و انداد و اضدادى تصور مىکند و در کنار راه خدا، راههاى دیگرى به سوى سعادت و نجات و فلاح مىجوید. این جریان هم، در گمراهى و انحراف مانند جریان کفر است، ولى خطرناکتر و پیشرفتهتر از آن است:
و من یشرک باللَّه فقد ضل ضلالاً بعیداً(25)
و هر کس به خدا شرک ورزد، به راستى به گمراهى بسیار دورى گرفتار شده است.
و من یشرک باللَّه فقد افترى اثما عظیما(26)
و هر کس به خدا شرک ورزد، دروغى بزرگ مرتکب شده است.
نسبت دادن اقدامات خدایى به دیگران (چه موجودات مرئى و چه نامرئى، چه انسانها و چه جنیان و فرشتگان، چه پیامبران و چه ناپاکان، چه پدیدههاى طبیعى و چه مخلوقات دیگر متافیزیکى، چه به افراد و چه گروهها و مجموعهها) و همچنین، دادن امتیازات و اختیارات خدایى به دولتها و حکومتها و شخصیتها، همه و همه، نمادهاى شرک است که ریشه مهمترین انحرافات دیگر است. شرک بزرگترین انحراف فکرى - فرهنگى در تاریخ بشر وام الفساد جریانهاى انحرافى است.
واژه شرک نزدیک به هفتاد بار در قرآن کریم آمده و ابعاد آثار فردى و اجتماعى و دنیوى و اخروى آن تبیین شده و وظایف مؤمنان را در برابر آن ترسیم گردیده است. قرآن مشرکان را مخالفان اصلى پیروزى دین خدا در سراسر جهان دانسته است. (27)
جریان نفاق
جریان نفاق سى و شش بار در قرآن کریم نقد و بررسى شده است. بیمارىهاى روحى - روانى منافقان و نقش آنان در گسترش بیمارىهاى اجتماعى، بدبینى آنان به خدا و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، روابط آنان با کفار و با یکدیگر، دلهره مداوم آنان از افشاگرىهاى جریان حق، و عذاب اخروى منافقان، و سرانجام وظیفه مسلمانان در برابر آنان تشریح شده است.
ان المنافقین فى الدرک الاسفل من النار. (28)
به راستى منافقان در پستترین جایگاه آتش قرار دارند.
«ان اللَّه جامع الکافرین و المنافقین فى جهنم جمیعاً»(29)
به راستى خداوند کافران و منافقان را در جهنم گردهم مىآورد.
امروز، این سه جریان (شرک و کفر و نفاق) تلاش مىکنند تا مردم را از حرکت در بزرگراه توحید باز دارند. (30)
کفار و مشرکان و منافقان در سه ویژگى اصلى دروغ، تکذیب، افتراء و بسیارى از ویژگىهاى فرعى دیگر مشترکاند. آنها با تکذیب پیامبران، دروغ بستن و تهمت زدن به خدا و پیامبران و بندگان خدا بزرگترین ظلم را به بشریت روا مىدارند و امروزه که از ابزارهاى بیشتر و قوىترى بهرهمند شدهاند، در اهانت به پیامبران الهى و دروغ پراکنى و شبهه آفرینى با تمام توان مىکوشند. در قرآن کریم، بیش از پنجاه بار واژه افترى به کار رفته و نقش آن در گمراهى بشر گوشزد شده است:
«و من اظلم ممن افترى على اللَّه کذباً لیضل الناس بغیر علم»(31)
«و من اظلم ممن افترى على اللَّه کذباً او کذَّب بآیاته»(32)
«انما یفترى الکذب الذین لا یؤمنون بآیات اللَّه»(33)
دروغپردازى و افترا و تکذیب خدا و پیامبران خدا و تأسیس شبکههاى دروغ پراکنى و انکار حقایق نظام هستى و وارونهسازى حقایق، راه و رسم همیشگى این سه جریان انحرافى در برابر مکتب انبیاى الهى است. نمونه بارز آن در زمان ما، معرفى موحدان به خشونت و معرفى خود به منجیان بشریت، توهین به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، تخریب اماکن مذهبى و سانسور شدید فجایع انسانى است.
التقاط و تحجر
علاوه بر سه جریان کفر و شرک و نفاق، دو گروه از مسلمانان هم، به دلیل جدایى از منابع اصیل اسلامى و قرآن و سنت و عترت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و استناد به دادههاى مکاتب غیر الهى، گرفتار کژراهه شدهاند. اینان تحت تأثیر امواج فکرى برخاسته از دنیاى کفر و الحاد و نداشتن الگوهاى فکرى - فرهنگى و به دلیل اطلاعات اندک دینى، معارف و احکام دینى را با اندیشهها و قوانین غربى یا شرقى مىآمیزند و با برداشتهاى ناقص و نادرستى که از رهنمودهاى پیامبر خدا و پیشوایان اسلام دارند در مسیرى حرکت مىکنند که آرزوى کافران و مشرکان و منافقان است. مطلق کردن تعقل، بى نیاز جلوه دادن بشر از وحى و آموزههاى وحیاتى، علمزدگى، تکیه بر علوم تجربى، تفکر اومانیستى، جایگزین کردن انسان به جاى خدا و. . . از مقولههایى است که در رشد التقاط بىتأثیر نبوده است.
امام صادقعلیه السلام فرموده است
«ایاک و خصلتین مهلکتین ان تفتى الناس برأیک او تقول ما لا تعلم»(34)
از دو خصلت هلاکتبار بپرهیز: اینکه بر اساس رأى خویش فتوا دهى و چیزى را که نمىدانى بگویى.
قرآن به شدت از گفتگوهاى بدون مدرک درباره خدا انتقاد کرده و فرموده است:
«و من الناس من یجادل فى اللَّه بغیر علم و لا هدى و لا کتاب منیر»(35)
برخى از مردم درباره خداوند بدون دانش و هدایت و کتاب روشنگر سخن مىگویند.
از امام باقرعلیه السلام نقل شده که آن بزرگوار فرمود:
«لو ان العباد اذ جهلوا وقفوا لم یجحدوا و لم یکفروا»(36)
اگر به راستى بندگان خدا وقتى چیزى را نمىدانند، توقف کنند و آن را انکار نکنند، گرفتار کفر نمىشوند.
جریانهاى انحرافى مولود تئورىهاى نادرست و غلط، و تأکید بر راهکارهاى بدون تحقیق و بررسى لازم است. پیامبر گرامىصلى الله علیه وآله وسلم فرموده است:
«من عمل بالمقائیس فقد هلک و اهلک و من افتى الناس و هو لا یعلم الناسخ من المنسوخ و المحکم من المتشابه فقد هلک و اهلک». (37)
هر کس به قیاس رفتار کند، خود و دیگران را هلاک مىکند و هر کس ناسخ و منسوخ و قوانین دائم و موقت دین و محکم و متشابه قرآن را نشناسد و فتوا صادر کند، خود و دیگران را نابود کرده است.
معصومینعلیهم السلام و جریانهاى انحرافى
در روزگار رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم محور اختلافهاى فکرى، توحید و نبوت بود. جریانهاى انحرافى عصر رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم را مىتوان سه جریان کفر و شرک و نفاق، پیروان ادیان تحریف شده مسیحت و یهودیت، و نیز صائبین و مجوس بر شمرد.
تمامى درگیرىهاى فکرى - فرهنگى پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله وسلم و مبارزات اجتماعى - سیاسى و جنگهاى نظامى آن بزرگوار با مذاهب و ادیان فوق بوده است. غالباً، جهاد فرهنگى و دعوت به ارزشها از سوى اسلام آغاز شده و عهد شکنى و همسویى با دشمن و اعمال خشونت و قتل و کشتار توسط کفار و مشرکان و اهل کتاب شروع شده است. مسلمانان نیز در تمامى این موارد به دفاع از جان و مال و آزادى و عزت خویش برخاستهاند، اما درگیرىهاى منافقان با پیامبر و مسلمانان عقیدتى و فکرى نبود و صف آرایى آنان بیشتر سیاسى - اقتصادى ارزیابى مىشود.
در عصر امامان، نه تنها جریان و گروههاى معارض و مخالف رسالت از میان نرفت، این جریانها به نام اسلام و به کمک فرقهها و جریانهاى پیچیده و منحرف دیگر به مبارزه با خط اصیل اسلام پرداختند. حوادث 275 سال حیات نورانى ائمه اطهارعلیهم السلام (تا پایان غیبت صغرى)، از ویژگىهایى برخوردار است که نیازمند بررسى دقیقترى است؛ جریان هایى که برخى از آنها هنوز زندهاند و در قالبهایى نو به میدان آمدهاند.
فرقههاى انحرافى در عصر معصومینعلیهم السلام به سه گروه تقسیم مىشوند:
1. فرق کلامى - اعتقادى؛ 2. فرق سیاسى؛ 3. فرق فقهى.
پیشوایان معصومعلیهم السلام درباره هر کدام از این فرق مواضع خاص داشته و براى هدایت آنان و واکسینه کردن جامعه در برابر القائات غیر اسلامى آنها، تمهیدات و اقدامات ویژهاى را اجرا مىکردند. در این دوره، همان گونه که انحراف درمسائل توحید و نبوت و معاد موجب پیدایش جریانهاى کلامى - عقیدتى منحرفى گردید، انحراف در مسأله امامت و خلافت نیز بستر پیدایش فرق سیاسى عصر معصومینعلیهم السلام و مبدأ انحرافات سیاسى دیگرى شد؛ گرچه همین موضوع نیز سبب انحراف عقیدتى و فقهى فراوان هم گردید. پیدایش فرقههایى مثل معتزله، اشاعره، ماتریدیه، کیسانیه، زیدیه، جارودیه، بتریه، فطحیه، واقفیه، ناصبىها، خوارج، اسماعیلیه، قرامطه، مفروضه، مرجئه و. . . مولود بینش نادرست به امامت و امامان منصوب از سوى پیامبر اعظمصلى الله علیه وآله وسلم است.
خوارج، بر اساس تلقى نادرست از آیه «ان الحکم الا للَّه»، ضرورت امامت و حکومت بر جوامع بشرى را انکار مىکردند و اندیشه بىنیازى از حکومت را تبلیغ مىکردند و به نوعى، پایهگذار آنارشیست و هرج و مرجطلبى در جامعه اسلامى بودند. وجود مقدس امیرمؤمنانعلیه السلام، در برابر این جریان، حرکتى کاملاً محتاطانه و مدبرانه کردند و تا دست آنان به خون شیعیان آلوده نشد دست به شمشیر نبردند. حضرت در خصوص نوع نگاه آنان به مسأله امامت و ویژگىهاى آنان مىفرماید: این شعار کلمه حقى است که ابزار دستیابى به باطل شده است. درست است که حکم و قانونى جز قانون خدا نیست، ولى اینان مىگویند: «لا أمرة الا للَّه» امیر و حاکمى جز خدا نیست، و حال آنکه مردم خواه ناخواه حکومت لازم دارند؛ یا نیکوکار یا بدکار. مؤمن پارسا در دولت حق وظیفهاش را انجام مىدهد و براى آخرت خویش کار مىکند، و در حکومت بدکاران، انسان بدبخت به لذتگرایى مىپردازد تا آنکه مدت عمرش پایان پذیرد و مرگ او را دریابد. (38)
بزرگترین انحراف سیاسى
کنار نهادن امیرالمؤمنین علىعلیه السلام و تکیه زدن بر کرسى خلافت به جاى آن امام همام بزرگترین انحراف سیاسى تاریخ اسلام است که ریشه در نادیده گرفتن وصیت پیامبر اعظمصلى الله علیه وآله وسلم تلقى نادرست از امامت و رهبرى الهى، و احیاى جاهلیت و تبارگرایى دارد و پیروزى نوعى عقلگرایى در برابر وحىگرایى است.
امامت، در تلقى شیعه، مقامى الهى و عهد و میثاقى آسمانى است که از سوى خدا و پیامبر تعیین مىشود، اما در تلقى دیگران، قراردادى بشرى و مقامى دنیایى است که بر اساس عقل گروهى و دموکراسى و شورا تعیین مىشود.
امامت در اندیشه شیعه جایگاهى فراتر از مدیریت و سلطنت و رسیدگى به کارها و نیازهاى جمعى دنیاى مردم دارد. به تعبیر امام رضاعلیه السلام:
«الامامة اس الاسلام النامى و فرعه السامى»
«ان الامامة زمام الدین، و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عز المومنین»(39)
امامت ریشه رشد یابنده اسلام و شاخه بلند آن است. امامت، رهبرى دین، مایه نظام مسلمانان، ساماندهى دنیا، و عزت مؤمنان است.
جایگاه اهل بیتعلیهم السلام در دنیاى طوفانزده، جایگاه کشتى نوح است که بدون آن راه نجاتى وجود ندارد. رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم فرموده است:
«انما مثل اهل بیتى فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق». (40)
اقبال لاهورى انحراف در مسأله خلافت و حکومت را ریشه گمراهى مسلمانان مىداند و مىگوید:
عرب خود را به نور مصطفى سوخت
چراغ مرده مشرق برافروخت
ولکن آن خلافت راه گم کرد
که اول مؤمنان را شاهى آموخت
تلقى نادرست از امامت و اینکه امامت به انتصاب الهى است یا انتخاب مردمى یا هیچکدام یا هر دو؛ تشخیص نادرست مصادیق امام منصوب و منصوص، انکار امامان حق و جایگزین کردن افراد فاقد صلاحیت، سبب پیدایش دهها جریان انحرافى در تاریخ اسلام و مسلمین شده. در پى آن، در فقه و مبانى فقه و عقاید و اخلاق و دیگر بخش هاى زندگى مسلمانان نیز جریانهاى انحرافى متعددى پدید آمد که با جنگهاى فرقهاى و تحریک دشمنان خارجى، مایه سلب عزت دین و دنیاى امت اسلامى گردید.
امام باقرعلیه السلام فرموده است:
«من دان اللَّه بغیر سماع من صادق الزمه اللَّه التیة الى یوم القیامه». (41)
هر کس بى آن که از پیشواى راستگو مطلبى را بشنود، به آن متعهد شود (و بر اساس حدس گمان یا به تقلید از دیگران) چیزى را جزو دین بداند تا روز قیامت گرفتار حیرت و سرگردانى خواهد بود.
بىشک، نتیجه جدایى از اهل بیت ونادیده گرفتن رهنمودها و هشدارهاى آن امامان همام در انتخاب راه، سرگردانى مسلمانان را در ابعاد مختلف در پى داشته است. پیامدهاى انزواى ائمه و غصب کرسى خلافت را مىتوان چنین به تصویر کشید.
- اختلاف در امامت و رهبرى و پیدایش دهها فرقه مذهبى در این زمینه.
- اختلاف در جبر و تفویض و پیدایش گرایشى جبرگرایى، تفویض گرایى و خط سوم (نه جبر ونه تفویض).
- اختلاف در رابطه عقل، و وحى و توانایىهاى عقل، که به پیدایش تفکر معتزله و اشاعره انجامید.
- اختلاف در حکم مرتکب گناه کبیره، که امت اسلامى را به سه گروه تقسیم کرد.
- اختلاف در رابطه ایمان و عمل که به دو جریان افراطى و یک خط وسط پایان یافت.
- اختلاف در رابطه علم و دین، که هنوز هم در قالب تفکیک دین از سیاست و حوزه و دانشگاه، مدیریت علمى و مدیریت فقهى ادامه دارد.
- اختلاف در تفسیر برخى آیات قرآن.
- اختلاف در حدوث و قدم قرآن که یک بحث بیهوده تاریخى و بهانهاى براى اختلاف مسلمین بود.
- اختلاف در مرجعیت علمى اصحاب و اهل بیتعلیهم السلام:
- اختلاف در روش برخورد با دولتهاى ظالم که در سه قالب (صلح، خشونت، خط میانه) تداوم یافت.
به طور مثال، ریشههاى اختلاف و پیدایش جریانهاى سیاسى در عصر علىعلیه السلام مسائل و عوامل اخلاقى - روانى زیر بود که گروههایى را به مخالفت و کارشکنى و سرانجام جنگ با حکومت علوى وادار کرد.
1) دنیاگرایى؛ 2) ریاستطلبى؛ 3) امتیاز جویى؛ 4) حسادت؛ 5) کینه جویى؛ 6) خیانت به بیت المال؛ 7)خودبزرگبینى؛ 8) رنجش از اقامه حدود الهى؛ 9) ناپارسایى؛ 10) ضعف بینش و باورها؛ 11) کژ فهمى دینى.
این مسائل سبب شد در برابر حکومت علىعلیه السلام جریانهاى مخالفى چون ناکثین و قاسطین و مارقین ظهور کنند که براى هر کدام از این عوامل مىتوان نمونههاى تاریخى ذکر کرد. (42)
روش مبارزه با جریانهاى انحرافى
مبارزه اهل بیتعلیهم السلام با جریانهاى انحرافى، با در نظر گرفتن شرایط زمانى و مکانى و نیز ظهور نحلههاى گوناگون، روشهاى متعددى داشته است که به برخى از آنها اشاره مىشود:
- آموزش و تبیین اندیشههاى اصیل اسلامى
این راه مهمترین راه درمان و پیشگیرى است و پیشوایان اهل بیتعلیهم السلام با تعلیم و تفسیر و تبیین حقایق قرآن و سنت نبوى و گسترش فرهنگ اسلامى بزرگترین اقدام پیشگیرانه را در ایران راه انجام دادند و با تمام توان، امت اسلامى را از افکار و آرا و فتاواى نادرست رهایى بخشیدند.
اهل بیتعلیهم السلام با این حرکت خود تفکرى را پىریزى کردند که آگاهى و تنویر افکار عمومى در رأس آن قرار داشت. از منظر این امامان همام تبیین حقایق اسلام و سیره رسول اعظم و ترویج عدالتخواهى و تشریح درست مبانى توحیدى، جامعه را از گزند القائات جریانهاى انحرافى نجات مىبخشید.
بزرگترین اقدام هر یک از پیشوایان معصومعلیهم السلام آموزش معارف و اخلاق و احکام دین به امت اسلامى بود. امروز، در عصر غیبت نیز، باز در مجالس و محافل مربوط به معصومینعلیهم السلام فکر و فرهنگ اسلامى به امت اسلامى منتقل مىشود:
«بموالاتکم علمنا اللَّه معالم دیننا و اصلح ما کان فسد من دنیانا. و بموالاتکم تَتَّمت الکمة و عظمت النعمة و ائتلفت الفرقه». (43)
در سایه پیوند با شما، خداوند نشانههاى دین ما را به ما آموخت و آنچه را از دنیایمان تباه شده بود اصلاح کرد. در سایه ولایت شما، سخن حق کامل و نعمت او عظیم شد و اختلافها به الفت و اتحاد انجامید.
امیر المؤمنینعلیه السلام در نامه به فرزندش امام حسن مجتبىعلیه السلام فرموده است:
«و انّما قلب الحدث کالارض الخالیة ما القى فیها من شىء قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبّک». (44)
به راستى دل نوجوان همچون سرزمینى آماده است که هرچه در آن افکنده شود مىپذیرد. لذا قبل از آنکه دلت سخت شود و فکرت مشغول گردد، به تربیت تو همت گماشتم.
امام صادقعلیه السلام فرموده است: (45)
«با دروا احداثکم بالحدیث قبل ان تسبقکم الیهم المرجئه». (46)
پیش از آنکه مرجئه به سراغ نوباوگان شما بیایند، به آنان حدیث بیاموزید.
پیروان جریان انحرافى مرجئه گروهى از مخالفان شیعه بودند که معتقد بودند با وجود ایمان قلبى، گناهان عملى زیانى ندارد؛ همانطور که اگر انسان کافر باشد، اطاعت و عمل او فایدهاى ندارد.
گاهى هم کلمه مرجئه به طور کلى بر اهل سنت اطلاق شده است؛ زیرا خلافت علىعلیه السلام را از خلفاى سهگانه به تأخیر انداختند. برخى هم مرجئه را کسانى مىدانند که حکم اسلام و کفرِ مرتکبان گناهان کبیره را به روز قیامت موکول مىکنند. مرجئه از نظر فکرى به نوعى تساهل و تسامح معتقد بودند و در برابر خوارج که در سختگیرى افراط مىکردند و مرتکبان گناه کبیره را کافر مىشمردند، قرار داشتند. آنان مىگفتند معصیت با وجود ایمان ضررى ندارد و انسان را شایسته جهنم نمىکند.
بنى امیه از تفکر مرجئه حمایت مىکردند و بیشترین بهره بردارى اعتقادى و سیاسى را نیز از آن کردند؛ چرا که چنین فرقهاى:
- سبب آرامش اجتماعى بود و مشکل قیام را حل مىکرد.
- مرتکب گناهان کبیره را کافر نمىدانست و نوعى همزیستى با گنهکاران را تجویز مىکرد.
- شعار قلب باید پاک باشد، عمل مهم نیست، و مغفرت خدا در انتظار همه عاصیان است را ترویج مىکرد. تفکرى که امروز به نام ایمان گرایى، با تأثیر پذیرى از آموزههاى مرجئه و مسیحیت تحریف شده، در برابر فقاهت و رسالههاى عملیه قد علم کرده است و منکر وجود باید و نباید در حوزه دین است. (47)
- مناظرات حق طلبانه و جدال احسن
مناظرات اهل بیتعلیهم السلام با جریانهاى انحرافى مانند غُلات، خوارج، جبرگرایان، زنادقه، صوفیه و واقفیه یکى دیگر از راههاى مقابله با اندیشههاى انحرافى بود که در کتب مناظرات و احتجاج نمونههاى فراوانى از آن را مىبینم.
شاگردان برجسته معصومینعلیهم السلام (مثل هشام بن حکم و مؤمن طاق) در برابر اندیشههاى انحرافى و مذاهب انحرافى موضع مىگرفتند، که نمونههاى آن در کتب احتجاج و حدیث و عقاید آمده است.
- رسالهها و آثار مکتوب امامان درباره فرق انحرافى
امام هادىعلیه السلام رساله مفصلى درباره جبرگرایى، تفویض و اثبات عدل الهى و خط میانه نوشتهاند که در تحف العقول آمده است. همچنین نامه امام سجادعلیه السلام به محمد بن مسلم زهرى نمونه دیگرى ازاین تلاش اهل بیتعلیهم السلام است.
- افشاى عملکرد رهبران انحراف و لعن و نفرین افرادى مثل کثیرالنوا، مسلمة بن کهیل، حکم بن عتیبه که زیدى و بُترى مذهب بودند و به بهانه انقلابى بودن افکار انحرافى را ترویج مىکردند. (48)
- گفتگوى خصوصى براى احیاى فطرت منحرفان.
- اطلاع رسانى و آگاهى بخشى.
- طرد و تحریم عوامل انحراف.
امام هادىعلیه السلام فرموده است: هر کس به گویندهاى گوش فرا دهد، گویى او را عبادت کرده است اگر او از خدا سخن بگوید خدا را، و اگر از شیطان سخن بگوید، شیطان را عبادت کرده است. (49)
- تذکر و هشدار به دوستان گرفتار در انحراف فکرى.
- معرفى کامل اندیشه اهل بیتعلیهم السلام و احکام دینى
- تأکید بر اینکه در موارد ابهام توقف و احتیاط لازم است.
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج 2، ص 200 در بابى با عنوان «باب ما جاء عن الرضا فى وجه دلائل الائمه و الرد على الغلات و المفوضه لعنهم اللَّه» آورده است:
ابوهاشم جعفرى از امام رضاعلیه السلام نقل کرده است که آن بزرگوار فرمود:
«الغلاة کفار و المفوضه مشرکون. من جالسهم او خالطهم او آکلهم او شاربهم او واصلهم او زوجهم او تزوج منهم او آمنهم، او ائتمنهم على امانة او صدق حدیثهم او اعانهم بشطر کلمة خروج عن ولایة اللَّه عزوجل و ولایة رسول اللَّه و ولایتنا اهل البیت». (50)
غلات کافرند و مفوضه مشرک. هر کس با آنان همنشین شود، آمد و شد کند، هم غذا شود، از آب آنان بنوشد، با آنان رابطه برقرار کند، به آنان همسر بدهد یا از آنان زن بگیرد، به آنان امان بدهد، یا آنان را بر امانتى امین بشمارد، یا گفتار ایشان را تصدیق کند یا با گفتن کلمهاى به آنان کمک کند، از ولایت خداوند عزوجل و ولایت پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم و ولایت ما اهل بیت بیرون رفته است.
طرفداران افراطى و دشمنان افراطى، هر دو، در ضربه زدن به یک حقیقت مشترک هستند، زیرا همیشه یکى براى دیگرى زمینه را فراهم مىکند و این حقیقت است که در این میان قربانى مىشود(51)
نواصب و خوارج و غلات و مفوضه دو سوى افراط و تفریط در برابر اهل بیت پیامبرعلیهم السلام بودند که بزرگترین مشکلات را براى صراط مستقیم الهى فراهم آوردند. شاید به همین دلیل بود که علىعلیه السلام فرمود:
«یهلک فى اثنان و لا ذنب لى محب مفرط و مبغض مفرط و انا ابرء الى اللَّه تبارک و تعالى ممن یغلو فینا و یرفعنا فوق حدنا کبرائة عیسى بن مریمعلیه السلام من النصارى». (52)
دو گروه درباره من هلاک مىشوند و حال آنکه من گناهى ندارم: دوست افراطى و دشمن تفریطى. من در پیشگاه خداوند تبارک و تعالى از کسى که دربارهمان غلو کند و ما را از حدمان فراتر برد اعلام برائت مىکنم؛ همانطور که عیسى بن مریم از نصارا اعلام برائت فرمود.
برخى شعارها و رفتارهاى شیعیان درباره امام حسینعلیه السلام و نحوه عزادارى براى آن بزرگوار و سرداران شعارهاى حسیناللهى و زینباللهى، به نوعى تداوم افکار و رفتار غلات در عصر ماست.
پی نوشت :
1) آل عمران، 51 و مریم، 36.
2) یس، 60 و 61.
3) آل عمران، 51.
4) انعام، 161.
5) حمد، 7.
6) بقره، 213.
7) اعراف، 16.
8) شورى، 52.
9) آل عمران، 101.
10) انعام، 126.
11) نساء، 69.
12) نحل، 76.
13) نساء، 60.
14) یس، 62.
15) طه، 79.
16) احزاب، 67.
17) طه، 85.
18) شعرا، 99.
19) فصلت، 29.
20) صافات، 32.
21) بحارالانوار، ج 77، ص 161.
22) بحارالانوار، ج 102، ص 105 و ج 78، ص 183.
23) کافى، ج 1، ص 184.
24) نساء، 136.
25) نساء، 116.
26) همان، 48.
27) توبه، 33؛ وصف، 9.
28) نساء، 145.
29) همان، 140.
30) همان، 61.
31) انعام، 144.
32) اعراف، 37.
33) نحل، 105.
34) بحارالانوار، ج 2، ص 118.
35) لقمان، 19.
36) بحارالانوار، ج2، ص 12.
37) همان، ص 121.
38) نهجالبلاغه، صبحى صالح. خطبه 40.
39) کافى، ج 1، ص 200.
40) بحارالانوار، ج 23، ص 105.
41) همان، ج 2، ص 93.
42) ریزشها و رویشها (دفتر هفدهم مجموعه از چشمانداز امام على) محمدباقر پورامینى ص 78.
43) مفاتیحالجنان، زیارت جامعه، ص 107.
44) نهجالبلاغه، صبحى صالح، نامه 30.
45) وسایلالشیعه، ج 12، ص 247.
46) سفینةالبحار، ج 3، ص 311مجمعالبحرین، ماده رجاء
47) فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى، ج 1، ص 76.
48) بحارالانوار، ج 72، ص 180.
49) تحفالعقول، با ترجمه آیةاللَّه جنتى، ص 536.
50) عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 203.
51) مراجعه شود به بحارالانوار، ج 25، ص 261 تا 350.
52) عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 201
منبع: / خبرگزاری / فارس ۱۳۸۹/۵/۱۲
نویسنده : محمود مهدیپور
نظر شما