مری ولستون کرافت
مری ولستونکرافت(Mary Wollstonecraft)؛ از بانیان جنبش فمینیستی. اثر مشهور وی، «احقاق حقوق زنان»، از متون کلاسیک فمینیستی محسوب میشود.
مری ولستونکرافت در ۲۷ آوریل ۱۷۵۹ در ناحیه «اسپیتال فیلد» در حومهٔ لندن متولد شد. او دومین فرزند از شش فرزند «ادوارد جان ولستونکرافت» و «الیزابیت دیکسون» بود. پدرش کشاورزی تنبل، شلوغ و مستعد حمله خشونت آمیز ناشی از مستی و مادرش یک زن ایرلندی بردبار بود. مری از همان آغاز نوجوانی مصمم بود که از یک زندگی سرشار و فعال برخوردار شود. وی با تجربه دردناک شخصی و موانع رو در روی یک زن مستقل که برای امرار معاش در تلاش است، آشنا بود و به تربیت خود پرداخت.
مری ولستون کرافت مدتی به معلمی پرداخت و در 1783 توانست سرمایه کافی برای تأسیس یک مدرسه دختران در نیووینگتون گرین در حومه شمالی لندن جمع آوری کند. در این مدت چند کتاب از جمله رمان Mary: a fiction را منتشر کرد. پس از آن در موسسه انتشاراتی جیمز جانسون که ناشرش بود مشغول به کار شد و در 1788 به عنوان یکی از اعضای مرکزی کانون جانسون محسوب شد و به طور منظم با دیگر نویسندگان رادیکال در چاپخانه او در «سنت پل چرچیارد» ملاقات کرد.
در این مدت تلاش های زیادی را در راستای برابری زنان و مردان انجام می داد. در 1792 بود که اثر مشهور خود «احقاق حقوق زنان»(A Vindication of the Rights of Woman) را منتشر کرد. در این اثر برای اولین بار عقاید روشنگری در مود مسائل و وضعیت زنان به کار برده شد. این کتاب به محض انتشار پر فروش ترین کتاب و نیز سنگ بنای فمینیسم مدرن گردید. ندای مری در کتاب استیفای حقوق زنان قرن ها طنین انداز بود. مطالبات وی برای پایان دادن به معیارهای دوگانه در کردار زنانه و مردانه، برای حقوق زنان در کار مستقل، زندگی مدنی و سیاسی هنوز هم اساس و پایه فمینیسم امروز را تشکیل می دهد.
افکار او در تساوی طلبی و بهره مندی از حقوق برابر با مردان، وی را به زندگی مشترک به صورت نامشروع و غیرقانونی سوق می دهد.
در 1793 مری به پاریس رفت تا خود شاهد انقلاب باشد. در آنجا، در 34 سالگی با یک افسر آمریکایی به نام «گیلبرت ایملی» ملاقات کرد و سخت به او دل بست. امید مری برای یک رابطه ماندگار با روحیه ماجراجوی ایملی که درگیر معاملات تجارت مشکوک بود، سازگار نشد. ثمره این دلدادگی، کودکی نامشروع بود. مری در حالی که باردار بود تنها ماند و در اوج کشتار زمان ترور انقلاب فرانسه شاهد قربانیان بی شماری بود که با گیوتین اعدام می شدند. نامه های فراوانی به ایملی فرستاد: روح من خسته شده - قلبم بیمار گشته. ایملی زمانی برگشت که فرزندشان به دنیا آمده بود اما بلافاصله مری را به یک سفر 6 ماهه برای جمع آوری اعانه به اسکاندیناوی فرستاد در حالی که با یک زن بازیگر، زندگی جدیدی را آغاز کرده بود.
در 1795، مری فرسوده از این ماجرای عشقی تصمیم گرفت خود را از بالای پل «پوتنی» به رودخانه بیاندازد. با وجودی که موفق به خودکشی نشد اما این ماجرا درمانی شد برای عشقش نسبت به ایملی.
مری دوباره قاطعانه تصمیم گرفت به زندگی خود سر و سامانی دهد. پس به لندن بازگشت و دوباره به کار در موسسه انتشاراتی جانسون پرداخت. جانسون گروه انقلابی بانفوذی را نیز هدایت میکرد و مری به عضویت این گروه درآمد. دیگر اعضا عبارت بودند از ویلیام گودوین، توماس پین، توماس هولکرافت، ویلیام بلیک و ویلیام ووردزورث.
مری با «ویلیام گودین»، فیلسوف آنارشیست، رابطه برقرار کرد. گودین نیر هم چون ماری، به نام آزادی خواهی، هرگونه نظارت و کنترل قانونی را در ازدواج رد می کرد. بدین جهت تازه هنگام تولد کودک این خانواده، آن ها علی رغم میل خود تن به ازدواج دادند. اما مری 11 روز پس از به دنیا آمدن دومین دخترش، در 10 سپتامبر 1797 درگذشت. گادوین درباره زندگی مری ولستون کرافت کتابی نوشته است.
منابع
- پاملا آبوت و کلر والاس. فرهنگ واژهها و اصطلاحات. جامعهشناسی زنان. ترجمهٔ منیژه نجمعراقی. تهران: نشر نی، ۱۳۸۵.
- http://www.rasekhoon.net
نظر شما