موضوع : پژوهش | مقاله

راهکارهاى تحقق انسجام اسلامى‏


در بحث وحدت و انسجام اسلامى جاى این پرسش است که براى اتحاد و همبستگى مسلمانان چه باید کرد؟ آیا نوشتن کتاب و مقاله، برگزارى همایش، و سخن گفتن از اهمیت و ضرورت وحدت و نقل آیات و روایات فراوان در این زمینه کافى است؟ آیا نمى‏بایست درصدد ارائه طرح‏هاى عملى و به قول مقام معظم رهبرى «منشور وحدت» باشیم که همه فِرَق و مذاهب اسلامى در عین حفظ عقاید مذهبى خود بتوانند در صف واحدى قرار گیرند و بنیان استوار اتحاد و انسجام اسلامى را برپا دارند؟
طلایه‏داران اتحاد اسلامى در یکى دو قرن اخیر به ویژه در تاریخ معاصر، در این راه، گام‏هایى را برداشته‏اند و راههاى را ارائه داده‏اند و در راه ایجاد وحدت و انسجام اسلامى دست به اقداماتى عملى و عینى زده‏اند. و موارد زیادى را به عنوان راهکارهاى تحقق و انسجام اسلامى ذکر کرده‏اند که در اینجا به برخى از آنها اشاره مى‏کنیم.


1- نهادینه‏سازى اصول مشترک‏
نخستین‏گام براى دستیابى شیعه و سنى به اتحاد و همبستگى، نهادینه‏سازى اصول مشترک بین آنان است. توحید و یگانگى خداوند، نبوت، معاد و حیات پس از مرگ، اصول مشترکى است که همگان بدان باور دارند ولى در صحنه عمل به فراموشى سپرده شده‏اند.
این اصول بیشتر حالت فردى به خود گرفته و به صورت باورهاى ذهنى و فردى درآمده‏اند و هیچ کارکرد اجتماعى و بیرونى ندارند. در حالى که این اصول هویت و کارکرد اجتماعى دارند. در زمان رسول خدا (ص) این اصول بناى حرکت اجتماعى، ساماندهى، شکل‏گیرى پیوندها بستگى‏ها و داد و ستدهاى انسانى بود و در روابط، مسئولیت‏ها و حقوق خصوصى و عمومى، اساسى و بین المللى مسلمانان چونان قاعده و قانون عمل مى‏کرد. لذا بر شیعه و سنى لازم است: نخست آنکه این اصول را از باور ذهنى و فردى به باورهاى عینى اعتقادى اجتماعى تغییر دهند پس از آن، فراتر از باور صرف بسان قاعده و قانون داد و ستد اجتماعى، بدان‏ها عمل کنند. تنها در این صورت است که مسلمانان به هم نزدیک و همفکرى و همدلى و همسویى در مرحله عمل به حقیقت مى‏پیوندد. و در غیر این صورت شاهد تنش‏ها و برخوردها در حیات اجتماعى - سیاسى مسلمانان خواهیم بود. همین ضرورت سبب شد که علامه شرف‏الدین علماى امت اسلامى را به این اصول توجه دهد و فراموشى آن را مصبتى بزرگ براى ملت اسلامى بداند: (1)
«افسوس صد افسوس که برادران مسلمان که به مبداء باور دارند و به یک دین، حضورشان در پهنه حیات، همیشه حضور دشمنانه بوده است. پیوسته با هم درگیر شده و بسان مردم بى‏فرهنگ، درگیرى را به اوج رسانیده‏اند.» (2)
کاشف الغطاء توجه به قرآن و پیروى از نصوص آن را به عنوان یکى دیگر از مشترکات براى رسیدن به یکدلى، همفکرى و همسویى کافى دانسته و یادآور مى‏شود:
«پس از آنکه مسلمانان بر وجوب اخذ و پیروى از نصوص قرآن کریم اتفاق دارند، دیگر چه عذرى براى این همه دورى و دشمنى متقابل دارند؟ قرآن کافى است براى وحدت و گردآوردن ایشان، حال اختلاف در غیرآن به هر پایه که مى‏خواهد برسد. زیرا قرآن مانند رابطه‏اى و رشته‏اى محکم، آنان را در بسیارى از اصول و فروع جمع مى‏کند، آنان را در محکم‏ترین روابط، یعنى توحید، نبوت، قبله و جز اینها از ارکان و دعائم اسلام، مشترک مى‏سازد. اختلاف رأى در فهم و استنباط از قرآن در پاره‏اى از مسائل، از قبیل اختلاف در اجتهاد است که باعث دشمنى و کینه نسبت به هم نمى‏شود.» (3)
سپس ایشان براى رفع توهم مى‏گوید: اختلاف اسلامى بین شیعه و سنى مسئله امامت است، که شیعه آن را اصلى از اصول و معتقد به نصّ و نصب از سوى رسول خدا (ص) است. در برابر اهل سنت امامت را خارج از اصول و اختلاف دارند در این که آیا نصب امام بر امت واجب است یا صرفاً مسأله‏اى سیاسى است که ربطى به دین ندارد. سپس آن بزرگوار یادآور مى‏شود:
«حال با این فاصله وسیع آیا کسى از شیعه را مى‏یابى که بگوید: کسى که قائل به امامت نباشد مسلمان نیست، (کلّا و معاذاللَّه)، یا کسى از اهل سنت را مى‏یابى که بگوید قائل به امامت خارج از اسلام است (لا وکلّا) پس قول به امامت و عدم آن با وحدت جامعه اسلامى و احکام قعطى آن، از قبیل حرمت خون و مال و عرض مسلمان و لزوم برادرى و حفظ حرمت یکدیگر و عدم جواز غیبت و بسیارى از امثال آن از حقوق مسلمان برمسلمان، برخورد ندارد و بدان صدمه نمى‏زند.» (4)
علامه سید شرف‏الدین، در کتاب «الفصول المهمه فى تألیف الامه» که مى‏توان از آن به عنوان منشور اتحاد و انسجام اسلامى یاد کرد، شرحى مبسوط در همین زمینه آورده است و اقوال و عبارت‏هایى را از علماى شیعه و اهل سنت نقل کرده که آنان به مسلمان بودن شیعه و اهل سنت حکم کرده‏اند و احترام متقابل را واجب شمرده‏اند. (5)

2- احترام علماى اهل سنت و شیعه نسبت به یکدیگر
یکى از راههاى وحدت و همبستگى میان مسلمانان، احترام متقابل شیعیان و اهل سنت به ویژه عالمان آنان به یکدیگر است. عالمان مذاهب باید به باورهاى طرف مقابل نیز احترام بگذارند و ادب در گفتار و نوشتار را رعایت کنند. به گونه‏اى بگویند و بنویسند که احساسات دیگران را جریحه‏دار نکنند. این سنت حسنه در گذشته در میان علماى فریقین معمول بوده است: حافظ ابروى شافعى، مولف مجمع التواریخ مى‏نویسد:
«میان جمال‏الدین المطهر (علامه حلى) و مولانا نظام الدین، مناظرات بسیار واقع شد. و مولانا نظام‏الدین، احترام او عظیم کردى، و در تعظیم او مبالغت نمودى و مباحثات ایشان از جهت استفادت و افادت بود، نه بر طریق جدل و لجاج و عناد. و شیخ جمال الدین حسن بن‏المطهر، هرگز برطریق تعصب بحث نکردى و در توقیر و تعظیم صحابه رضوان‏اللَّه علیهم، مبالغت فرمودى و اگر کسى در حق صحابه کلمه‏اى بد گفتى، منع تمام فرمودى و رنجش کردى.» (6)
عالمان بزرگ شیعى، در برخوردهاى علمى و غیرعلمى به عالمان و همچنین توده مردم اهل سنت احترام مى‏گذاشتند و بى‏احترامى به باورهاى آنان را روا نمى‏دانستند.
از باب نمونه، نقل شده است که یکى از آقایان ابواب فقه را به نظم درآورده بود و آن را چاپ کرد، نزد آیت الله بروجردى آورد. در اول کتاب توهین به خلفا شده بود. ایشان فرمودند: «نشر این کتاب حرام است» آن آقا، اشعار اول کتاب را تغییر داد. آن وقت ایشان اجازه نشر آن کتاب را دادند. (7) به نقلى دیگر ایشان به مؤلف دستور دادند که اشعارى که به خلفا اهانت شده حذف کنید سپس مجدداً آن را چاپ کنید هزینه و مخارج آن نیز به عهده من.» (8)
این قضیه بیانگر اهتمام آن بزرگوار نسبت به وحدت مسلمانان است. و نیز نقل شده به هنگام جنگ بین اسرائیل و مصر یکى از علما در اصفهان منبر مى‏رفته و به خلفا تعریض داشته است. آیت‏اللَّه بروجردى از اوضاع اصفهان اظهار ناراحتى کرده و فرموده‏اند:
«در این وقت که اسرائیل به مسلمانان حمله کرده است و آنان را قتل عام مى‏کند و سرزمین‏هاى مسلمانان را اشغال مى‏کند، راه انداختن جنگ بین شیعه و سنى چه معنى دارد؟ این کار درستى نیست.» (9)
آیت‏اللَّه شهید صدر، نیز در برخوردها و آثار خود به اهل سنت احترام مى‏گذاشت.
از باب نمونه در نخستین صفحه از کتاب «فدک اهل البیت» با احترام از خلیفه اول نام مى‏برد (10) و در سراسر کتاب نیز، همین شیوه را ادامه مى‏دهد. (11)
در آخرین پیام خود نیز، از خلفا به عنوان «خلفاى راشدین» (12) یاد کرده و توده اهل سنت را بسان شیعیان، برادران و فرزندان خود خوانده است:
«اى برادر و فرزند سنى‏ام من با تو همراهم، به همان اندازه که با تو اى برادر و فرزند شیعه‏ام همراهم.... طاغوت و اربابان او مى‏کوشند که به فرزندان نیکو و عزیز ما چنین القاء کنند... که مسئله، مسئله شیعه و سنى است.» (13)
بدون تردید اینگونه برخورد از سوى آیت‏اللَّه بروجردى و آیت‏اللَّه شهید صدر که هر کدام در روزگار خود از مفاخر حوزه و روحانیت بوده‏اند، در تألیف و همبستگى میان شیعه و سنى بسیار مؤثر بوده است. با نگاهى به تاریخ مى‏یابیم که از میان گفتگوها، نوشته‏ها، آنهایى اثربخش بوده‏اند که ادب را نگه داشته و از مرز اعتدال خارج نشده‏اند. نمونه‏هاى آن را مى‏توان در «المراجعات» و برخوردهاى آیت‏اللَّه بروجردى و شهید صدر با مردم و علماى اهل سنت مشاهده کرد. از باب نمونه المراجعات که داراى یکصد و ده نامه است که بین شرف الدین با شیخ الازهر، شیخ سلیم بشرى رد و بدل شده است. براى نشان دادن رعایت ادب از سوى هر دو، نخستین نامه‏اى که بین آنان رد و بدل شده است را در اینجا مى‏آوریم. نامه اول را شیخ سلیم در تاریخ 29 ذى قعده 1329 مى‏نویسد و اینگونه آغاز مى‏کند:
«درود و رحمت و برکت خدا بر علامه شریف، سید عبدالحسین شرف‏الدین موسوى. در گذشته حقایق شیعه را درک نکرده‏ام، زیرا با آنان هم صحبت نشده بودم. بسیار مایل بودم که با بزرگان شیعه به صحبت بپردازم و با عوام شیعیان نیز صحبت کنم و عقاید آنان را به دست آورم. اکنون که خدا توفیق عنایت کرد که به ساحل دریاى علم شما دست یابم و تشنگى خود را بزدایم، امیدوارم که خداوند مهربان با آب خوشگوار علم شما مرا سیراب کند... من قبلاً شنیده بودم که شما شیعیان معتقدید که از برادران سنى خود کناره‏گیرى مى‏کنید و با وحشت با آنان زندگى مى‏کنید. من شنیده بودم.... ولى شما را مرد خوش صحبتى یافتم که در مباحثه دقیق هستید و میل به نیکى دارید، در شوخى کردن لطیف هستید و شرافت خود را هم حفظ مى‏کنید... و با این روش اخلاقى شما شیعیان، شایسته هم‏نشینى و آرزوى هر ادیبى هستید... اگر اجازه فرمایید در دریاى علم شما غوطه‏ور شوم مسائل دقیق و مشکلى که از مدت‏ها پیش در فکرم ریشه دوانیده است حل کنم و اگر هم اجازه نفرمایید به میل و اختیار شماست. من در این بحث به فکر اظهار لغزش یا جستجو از بدى‏ها نیستم. من به فکر سرزنش نمودن یا آزار رساندن نیستم. بلکه خواهان حقیقت که گم شده من است مى‏باشم اگر حقیقت به دست آمد شایسته متعابعت است....»
علامه شرف‏الدین در پاسخ نامه چنین مى‏نویسد:
«درود و رحمت و برکت خدا بر مولاى ما شیخ الاسلام، مرا به نامه مهرانگیز خود آنقدر مورد لطف قرار دادید که زبان از سپاسگزارى آن عاجز است و نمى‏توانم قسمتى از وظایف خود را در تمام عمر انجام دهم. آرزوهاى خود را پیش من یافته‏اید و توجه به من نموده‏اید، در صورتى که خود قبله‏گاه امیدواران و پناه بیچارگان هستید. من از سوریه بر پشت اسب آرزو نشستم و به منظور دیدار شما آمده‏ام و در پناه شما بار سفر به زمین افکندم تا از علم شما استفاده کنم و از فضائل شما قطراتى به دست آورم و به امید آن روزى هستم که با امید زنده و آرزوى برآورده - به خواست خدا - از پیش شما بازگردم. شما در سؤالات خود مجاز هستید امر بفرمائید، نهى بفرمائید. از هرچه مایلید بپرسید، فضل، مخصوص شماست، گفتار شما حق است و حکم شما عدل. و السلام علیک.» (14)
به راستى اگر گفتگوها و بحث‏هاى شیعه و سنى در چنین محیط با صفایى و به وسیله مردانى چنین با اخلاص صورت گیرد، آیا نزاع و درگیرى پیدا مى‏شود؟ آیا حقیقتى پوشیده مى‏ماند؟... هرگز؟
برخورد شهید آیت‏اللَّه صدر با دکتر تیجانى نمونه دیگر از این برخوردهاى شایسته و گفتگوهاى محترمانه است که سبب جذب ایشان شده است:
«از گفتار و رفتارش بسیار لذت بردم... در این برخورد بود که یقین کردم شیعیان مسلمانند و تنها خدا را مى‏پرستند و به رسالت محمد (ص) ایمان دارند.» (15)
تیجانى که باورهاى وهابیت به مذاقش خوش آمده است با یک برخورد محبت‏آمیز و منطقى از سوى شهید صدر در عقاید پیشین خود شک مى‏کند و به مسلمان بودن شیعیان اعتقاد پیدا مى‏کند و در ادامه از دیدار خود با شهید صدر چنین مى‏گوید:
«من یقین کردم که اگر یک ماه با ایشان باشم شیعه خواهم شد تصمیم گرفتم چند روزى در خدمت ایشان باشم. در این مدت، هرگز به او نگاه نمى‏کردم، مگر اینکه در رویم تبسّم مى‏کرد و مى‏فرمود: امرى دارى، چیزى مى‏خواهى...» (16)
تیجانى به مدت 4 روز در خدمت شهید صدر مى‏ماند و از همه شبهاتى که دارد مى‏پرسد، از جمله از شهادت على (ع) در اذان، عزادارى، آراستن مزار امامان و اولیاء خدا به طلا و نقره، توسل و تبرک، عقیده شیعه نسبت به صحابه.... و شهید صدر بدون اینکه به عقاید دیگران بى‏احترامى کند، به گونه‏اى مستدل و مختصر به پرسش‏هاى او پاسخ مى‏دهد. (17)
گفتگوى دیگرى نیز از شهید صدر با دکتر تیجانى درباره جمع بین صلوتین نقل شده است، که در عین نقد دیدگاه تیجانى که همان دیدگاه علماى اهل سنت در این موضوع است. چنان منطقى و عقلانى و سرشار از ادب و تواضع و احترام بود که در تیجانى بسیار موثر واقع شد. (18)
متأسفانه شمارى از عالمان متعصب فریقین، گویا خود را موظف مى‏دانند که افزون بر بیان و اثبات مذهب خود، یا ابطال و رد دیدگاه‏هاى مذهب‏هاى دیگر، عواطف و احساسات خود را به طرفدارى یا رد مذهب‏هاى دیگر مجسم سازند. گویا در صحنه جنگند و حریف مى‏طلبند. اینگونه برخوردها جز تشدید اختلاف و برانگیختن احساسات و کینه‏ها و دشمنى‏ها و در نتیجه درگیرى، اثر دیگرى ندارد، رخدادهاى دردناک گذشته، شاهد گویایى بر این سخن است.
راه و روش على (ع) با خلفا و همچنین دیگر امامان معصوم (ع) و عالمان بزگوارى چون: آیت‏اللَّه بروجردى، شرف‏الدین، شیخ سلیم بشرى، شیخ شلتوت و... کاشف الغطاء و دیگر مصلحان شیعه و سنى باید الگوى عالمان مذاهب اسلامى قرار گیرد. از باب نمونه مالک پیشواى مالکیان روابط خوبى با امام صادق (ع) داشت و خرسند بود از اینکه امام به او احترام مى‏گذارد. (19)

3- ارتباط و پیوند عالمان مذاهب اسلامى با یکدیگر:
یکى از گام‏هاى بسیار مهم و اساسى در تقریب مذاهب اسلامى ارتباط عالمان و متفکران اسلامى فریقین با یکدیگر است. ما معتقدیم که براى اتحاد و همبستگى اهل قبله در درجه اول باید علماى حوزه اسلامى به تفاهم برسند. و راه تفاهم ایجاد پیوند و رابطه بین علماى مذاهب است که البته این رابطه به گونه‏هاى مختلف مى‏شود انجام گیرد. که تبادل فرهنگى، رفت و آمدهاى دانشمندان طرفین، تشکیل کنگره‏هاى مختلف به مناسبت‏هاى گوناگون. شرکت در مجالس و محافل یکدیگر، گفتگوها و مناظره‏هاى منطقى و سازنده، مکاتبه، تبادل نظر و مشورت با یکدیگر در مسائل علمى و مشکلات جهان اسلام... مى‏تواند نمونه‏هایى از این روابط و همبستگى به شمار آید.
به عنوان مثال ارتباط آیت‏اللَّه بروجردى با شیخ عبدالمجید سلیم و ارسال کتاب مبسوط شیخ طوسى به عنوان هدیه براى ایشان چنان در ایشان اثر گذاشته بود که در اواخر عمرش گفته بود:
«چه آن موقع که مفتى سرزمین مصر بودم و چه بعد که عضو لجته افتاء الازهر بودم هرگاه مى‏خواستم به کمیسیون فتوا بروم براى نظر دادن در مسئله‏اى حتماً پیش از رفتن کتاب مبسوط را مطالعه مى‏کردم.» (20)
بدون شک، ارتباط علماى شیعى و اهل سنت سبب مى‏شود که از باورهاى یکدیگر اطلاع یابند و در پى آن دروغ‏ها، تهمت‏ها و سخنان نادرستى که از سوى متعصبان و یا دشمنان علیه مذهب، پخش شده است خنثى شود. از باب نمونه پس از ارتباط و گفتگوهاى سیدشرف الدین با شیخ سلیم بشرى رئیس اسبق الازهر، او در پایان گفتگوها چنین مى‏نویسد:
«گواهى مى‏دهم که شما شیعیان در فروع و اصول در همان راهى هستید که ائمه از خاندان پیامبر (ص) بودند و شما این امر را به خوبى روشن ساختید و پرده از روى ابهامات برداشتید. در این باره تردید مایه سرگشتگى و شک موجب گمراهى است. شما حقایق را روشن گردانیدید و مرا به نتیجه مطلوب رساندید به گونه‏اى که نسیم قدسى و عطرآگین آن مرا سرمست ساخت و من پیش از ارتباط با شما در اثر دروغ‏ها و تهمت‏ها و سخنان ناروایى که از متعصبان و ستمکاران شنیده بودم راجع به شما شیعیان در اشتباه بودم و چون خداوند اجتماع ما را فراهم ساخت و با راهنمایى شما به علم هدایت و چراغ فروزان دست یافتم و با موفقیت و رستگارى بحث خود را به پایان مى‏برم، چقدر بزرگ است این نعمت الهى که توسط شما به من رسید و چقدر نیکوست بازتاب آن نزد من. الحمدللَّه رب العالمین.» (21)
همچنین ارتباط عالمان شیعى و اهل سنت سبب شد که شیخ مراغى بزرگ که از نخستین پایگذاران دارالتقریب بود براى ایراد سخنرانى در دانشگاه الازهر و خارج آن از علماى شیعه دعوت به عمل آورد. او با نقد «انسداد باب اجتهاد» اجتهاد را در شریعت اسلام با دلائل علمى اثبات کرد و اظهار داشت:
«اجماع محققین (در انسداد باب اجتهاد) بى‏اساس است و مى‏توان از غیر چهار پیشواى معروف تسنن، در صورتى که به نقل صحیح باشد و مرادشان فهمیده شود پیروى کرد.» (22)
این مقاله تحقیقى مقدمه‏اى بود براى تأسیس فقه مقارن با تطبیق در دانشگاه الازهر و صدور فتواى شیخ الازهر، شیخ شلتوت مبنى بر جواز پیروى از مذهب شیعه امامى. او خود در این باره مى‏نویسد:
«به هنگام ریاست دانشگاه الازهر فرصتى فراهم گشت تا فتوایى دائر بر جواز پیروى از مذاهب ریشه‏دار و اصیل اسلامى که شیعه دوازده امامى نیز جزو آنهاست صادر کنم.» (23)
آیت‏اللَّه هبة الدین شهرستانى نیز با ارتباطى که با شیخ محمد عبده مفتى دیار مصر و رشید رضا صاحب مجله «المنار» و گردانندگان مجله المقتطف و الهلال برقرار کرد، در حقیقت پیوندى میان پایگاه علمى تشیع و مراکز فرهنگى مصر و سوریه پدید آورد. نتیجه چنین ارتباط ارجمندى نشر مقالات، شعرها و گزارش‏هاى روشنگرى بود که از اندیشمند بزرگ شیعى سامرا در مجلات جهان عرب منتشر شد. (24)
در گذشته و در تاریخ معاصر، بسیارى از عالمان شیعى با علماى اهل تسنن ارتباط داشته‏اند یادآور شدیم که علامه حلى با علماى اهل تسنن روابط حسنه‏اى داشته است. در تاریخ معاصر نیز شهید صدر روابط بسیار خوبى با علماى اهل سنت داشته است. نوشته‏ها و پیام‏ها به ویژه آخرین پیام ایشان گویاى ارتباط بسیار خوب ایشان با علماى اهل تسنن است. از باب نمونه: دکتر تیجانى مى‏گوید: بر سید محمدباقر صدر وارد شدم منزلش پر بود از طلاب. سید برخاست و به ما سلام کرد و پس از آن مرا معرفى کردند، خیلى خوش‏آمد گفت و مرا کنار خود نشاند و سپس از وضعیت تونس و الجزایر و همچنین برخى از علماى معروف، مانند: حضر حسین، طاهر بن‏عاشور و دیگران از من سؤال کرد. (25) ارتباط و برخورد وى با اهل سنت به گونه‏اى بود که در گرفتارى‏ها و مشکلات گوناگون به او رجوع کرده و از ایشان نظرخواهى مى‏کردند. (26)
جویس وایلى، که درباره حرکت اسلامى عراق به شرح بحث کرده به هنگام نقد و بررسى اندیشه‏هاى شهید صدر، پس از آن که به همگانى بودن نهضت عراق و اندیشه اتحادى رهبر نهضت (شهید صدر) اشاره مى‏کند مى‏نویسد:
«تاریخ حرکت اسلامى عراق، بیانگر این است که عالمان شیعى با حزب اسلامى اهل سنت همکارى مى‏کرده‏اند و پیوندهاى بسیار خوبى با سران حرکت سنى، همانند شیخ امجدزهاوى و شیخ عبدالعزیر بدرى، در بغداد و نجف داشته‏اند، بالاتر از این، در سال 1960، حزب اخوان المسلمین و حزب الدعوة، تشکل جدیدى را به نام حزب اسلامى، پى‏ریزى کردند. که در آن حزب دکتر نعمان سامرایى، رئیس بود و شهید مهدى حکیم پشتیبان مالى، آن را بر عهده داشت.» (27)
عبدالرحیم حسن درباره مطلب بالا مى‏نویسد:
«از استاد خلیج سامرایى، از مؤسسان حزب اسلامى، درباره سخن بالا پرسیدم، پاسخ داد: مسئولیت پشتیبانى مالى مطرح نبوده است. بلکه همکارى بین دو طرف بود و آیت‏اللَّه حکیم و همچنین شهید صدر، این رابطه و همکارى را تأیید مى‏کرده‏اند.» (28)
ارتباط آیت‏اللَّه بروجردى با علماى مصر: دونامه تاریخى از دو شخصیت بزرگ عالم تسنن به آیت‏اللَّه بروجردى وجود دارد که هر یک به جاى خود بیانگر ارتباط و پیوند علماى اهل تسنن با علماى شیعه در سطح مرجعیت است. نامه اول: از رئیس فقید دانشگاه الازهر، استاد شیخ عبدالمجید سلیم است که در مجله رسالة الاسلام (29) درج شده است و نامه دوم، آخرین نامه شیخ محمود شلتوت است که رونوشت آن، توسط مرحوم محمدتقى قمى به دست ما رسیده است. مجله، رسالة الاسلام، با عنوان: «بین شیخى السنّه و الشیعه» (رابطه دو پیشواى سنى و شیعه مى‏نویسد:
«چون استاد جلیل، دبیرکل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه از ایران به قاهره برگشت، پیامى از حضرت مستطاب، حاج آقا حسین بروجردى، براى استاد بزرگ شیخ عبدالمجید سلیم، رئیس دانشگاه الازهر، داشت که استاد شیخ عبدالمجید در جواب آن پاسخ کتبى ذیل را فرستاد:
بسم الله الرحمن الرحیم‏
«خدمت حضرت آیت‏اللَّه السید الجلیل آقا حسین بروجردى حفظه‏اللَّه سلام علیکم و رحمته.
اما بعد: استاد محترم حضرت شیخ محمدتقى قمى، دبیر کل دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه پیام شفاهى آن جناب را که دستور داده بودید به من برسانند ابلاغ نمودند، شما اظهار لطف نموده و به ایشان از تقدیر و تشکر خود، در باره کوشش‏هایى که ما و جماعت تقریب بین المذاهب اسلامى، در راه خدمت به اسلام و مسلمین مى‏کنیم و از تأثیر این کوشش‏ها در راه وحدت کلمه مسلمین و ایجاد تفاهم بیشتر و هماهنگى بهتر، و اصلاح فسادى که مغرضین به وجود آورده‏اند، سخن گفته‏اید. خدا مى‏داند که این امر، بهترین و عزیزترین آرزوهاى من در زندگانى است و تا زنده‏ام به خاطر آن و در راه آن کار مى‏کنم و از خداى بزرگ مسألت دارم که به این آرزوها، جامه عمل بپوشاند و کسانى را که در راه آن مى‏کوشند تأیید فرمایید.
از اعتماد و وثوق حضرت عالى نسبت به شخص من و از این عطف توجه به کوشش‏هاى من، تشکر مى‏کنم. من، با آنچه که از شما مى‏دانم و سراغ دارم، همکارى شما را در این جهاد بزرگ خدایى بسیار بزرگ مى‏شمارم. زیرا که شما با علم و دانش و مقام و نفوذى که در ایران و غیرایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر ملت اسلام کار مى‏کنید.
فکر تقریب بین المذاهب اسلامى، از توجه و عنایت شما بسیار بهره‏مند بوده و از کمک‏ها و مساعدت‏هاى پر ارزش شما، در مناسبات مختلف، برخوردار بوده است. زیرا همان طور که از امثال جنابعالى انتظار مى‏رود، با علم و تقوى و بصیرتى که دارید، ارزش و اهمیت بزرگداشت مقام مسلمین و تقویت شوکت و عظمت آنان و رساندن آنان را به مقام شامخ، ولایتى که بایست بدان برسند، به خوبى درک کرده‏اید: «وللَّه العزه و لرسوله و للمؤمنین.»
آقاى بزرگوار، دانشمندان و علما که پرچمداران رسالت اسلامى هستند به شهادت قرآن، با خدا و فرشتگان، قیام به عدالت دارند و وظیفه خطیر و مهمى به عهده گرفته‏اند، لازم است که در تبلیغ این رسالت جهانى، با همدیگر همکارى کنند و با همه دورى راهها و اختلاف ملت‏ها، در اوضاع اسلامى تبادل نظر نمایند.
روزگارى برمسلمین گذشت که در آن، مورد هدف بسیارى از دسیسه‏هاى فکرى بودند که مى‏خواستند به آن وسیله آنان را از حق و حقیقت دور ساخته و به سوى باطل بکشانند و از دعوت به سوى خدا و جهاد در راه او بازداشته و مشغول به خود کنند. و آنان را طورى با اختلافات و جدال‏ها از هم دور نمایند که به طور کلى نابود شوند و از بین بروند.
هنوز هم آثار این دسیسه‏ها، بصیرت‏ها و عقل‏ها را تاریک ساخته و قلب‏ها و دل‏ها را به خود مشغول نموده و در میان بسیارى از مردم رسوخ دارد و آنان را از فهم صحیح حقیقت دین و درک اسرار و حقایق آن و قربانى دادن در راه اعتلاى نام آن، باز مى‏دارد، پس اولین وظیفه‏اى که بر عهده ما علماى اسلامى است، خواه شیعه باشیم یا سنّى، این است که: از اذهان و افکار مردم این مطالب را پاک کنیم و حقایق روشن و ارج‏دار اسلام و اصول محکم و شریعت سهل و ساده آن را طورى نشر دهیم که مردم را با حقیقت و هدایت خداوند بیدار و بینا سازد و آنان را با قدرت و جمال دل‏آرایى که دارد، در برگیرد، آنان را طورى تربیت کند که از روى فهم و محبت و علاقه پذیراى اسلام باشند نه از روى تقلید و وراثت، زیرا هر کس که حق را بفهمد آن را دوست دارد. و کسى که آن را دوست داشت، ایمان مى‏آورد، ایمانى که با وجود آن فداکارى و از خودگذشتگى آسان مى‏شود. هیچ یک از زرق و برق‏هاى دنیاى مادى و فانى مانع راهشان نمى‏تواند بشود.
دیگر اینکه اخیراً، از فوت عالم جلیل مرحوم سید محسن‏امین عاملى با خبر شدم، من وقتى از علم و اخلاص و جهاد او در راه دین و ملت، مطالبى شنیدم. از خبر وفات آن مرحوم، سخت متأسف شدم.
و اکنون خالصانه‏ترین تسلیت‏هاى خود را به حضور جنابعالى و به همه برادران شیعه امامیه اعلام مى‏دارم و از خداى بزرگ مى‏خواهم که فقید محترم را غریق رحمت فرماید و به ما و شما در این مصیبت اجر و ثواب صابرین را عطا فرماید.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏
جمادى الثانى 1731
عبدالمجید سلیم شیخ الجامع الازهر - قاهره‏

نامه دوم از شیخ شلتوت شیخ جامع الازهر
بسم‏اللَّه الرحمن الرحیم‏
آقاى بزرگوار، برادر ارجمند، امام بروجردى، قم، ایران، سلام علیکم و رحمةاللَّه.
اما بعد، قبل از هر چیز از سلامتى آن برادر ارجمند جویا بوده و دعا مى‏کنم که آن بزرگوار، همیشه مصدر و منبع برکات براى مسلمین و وحدت کلمه آنان باشد. خداوند عمر شما را طولانى کند و پیروزى و موفقیت را نصیب شما گرداند فرصتى را که با مسافرت برادر علامه و مکرم من، استاد قمى، ایده‏اللَّه تعالى فى جهاده المشکور، پیش آمده مغتنم مى‏شمارم تا نامه‏اى به ساحت آن جناب نوشته و از کوشش‏هاى شما تقدیر کنم.
و از خداى بزرگ و توانا خواستارم که آنچه را که براى خیر و اصلاح مسلمین آرزو مى‏کنید تحقق بخشد وشما را در کوشش‏ها و زحمات اصلاح‏طلبانه، در راه جمع کلمه مسلمین، و ایجاد الفت و محبت بین قلوب آنان، بیش از پیش، موفق فرماید.
من به شما مژده مى‏دهم که گام‏ها و قدم‏هاى ما را در راه تقریب، این گام‏ها و قدم‏هایى که یقین دارم شما با تمام قوا آن را تأیید مى‏فرمائید و به آن بزرگ‏ترین توجه و اهتمام و عنایت را مبذول مى‏دارید، به خواست و لطف خداوند و در سایه دعاى خیر شما، که بدرقه راه ماست، در راه پیشرفت موفقیت‏آمیزى پیش مى‏رود.
گروه برگزیده‏اى از رجال الازهر و برادرانى که در تقریب صمیمانه جهاد کرده‏اند، از روى ایمان و یقین ما را کمک و یارى مى‏کنند و به آنچه که براى دین و رسالت ارج‏دار جهانى و انسانى، که بدان گردن نهاده‏اند، برآنان واجب شده، قیام و اقدام مى‏کنند.
من امیدوارم که برادر عزیر، جناب استاد قمى، به زودى پیش ما برگردد، تا انشاءاللَّه از اخبار مسرّت‏بخش شما، خوش‏وقت شویم و از نظریات عالى و محکم شما، در برآورده شدن آرزوها و آرمان‏هاى مشترک خود مطلع گردیم. من بسیارى از مسائل را براى ایشان توضیح دادم تا به تفصیل خدمت شما عرض کنند. واللَّه المسئول ان یجمع بینا فى رضاه - و ان یدیم ربط قلوبنا للعمل فى سبیله، انّه سمیع الدّعا، لطیف لما یشأ.»
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏
24 ذیقعده الحرام، 1379، ه.
شیخ الجامع الازهر، محمود شلتوت / قاهره‏

بى‏شک این گونه رابطه‏ها و پیوندها در اتحاد و همبستگى مسلمانان نقش بزرگى دارند. از این روى، مراجعى چون: آیت‏اللَّه بروجردى حکیم و صدر، نه تنها آن را تأیید کرده که از آن بسیار خوشنود و خرسند بوده‏اند. انتظار مى‏رود که اینگونه کارها با توجه به برکات آن از سوى عالمان بزرگ شیعه و سنى ادامه و گسترش یابد تا زمینه کارهاى مهم‏ترى را فراهم نماید. همگامى و همسویى و پیوند این بزرگواران با علماى بزرگ اهل تسنن، علاوه بر اینکه زمینه‏هاى اختلاف را از بین برد و دست ایادى تفرقه‏برانگیز را برید، سبب گردید، مذهب شیعه، که تا آن روز در میان دیگر مذاهب پایگاهى نداشت و از سوى مخالفان طرد و مورد حمله واقع مى‏شد جایگاه ویژه‏اى بیابد و به انزواى آن پایان داده شود. کتاب‏هاى فقهى، تفسیرى روایى شیعه به وسیله آیت‏اللَّه بروجردى براى عالمان بزرگ ارسال و از سوى آنان چاپ و نشر شد.

4- نفى و طرد عوامل تفرقه‏
از گام‏هایى که علماى فریقین براى دستیابى به اتحاد و همبستگى باید بردارند، این است که موانع وحدت را که به برخى از آن اشاره کردیم بشناسند و به دیگر مسلمانان نیز، بشناسانند. و در حقیقت به نفى و طرد موانع و عوامل تفرقه از میان مردم بپردازند.
ماهیت استعمار، صهیونیسم جهانى، حکومت‏هاى استبدادى و توطئه‏هاى آنان را به عنوان دشمن مشترک براى توده مردم تبیین کنند تا مردم در دام آنها گرفتار نشوند. علامه سید شرف‏الدین در اجتماع مصریان فرمود:
«فرقت‏هما السیاسه فلتجمعهما السیاسیه؛ (30)
سیاست و مطامع سیاسى شیعه و سنى را از هم جدا کرده و اینک نیز سیاست باید آنان را کنار هم گردآورد.»
اگر دشمنان اسلام با سیاست و برنامه‏ریزى شیعه و سنى را از هم جدا کرده‏اند ما نیز باید با توجه به مصالح و منافع اسلام و مسلمانان، مسلمانان را به اتحاد و همبستگى برسانیم. دست دشمنان اسلام را در پشت صحنه‏هاى تنازع بین مسلمانان جستجو کنیم و به گونه‏اى مستمر و مداوم شیوه‏هاى گوناگونى را که آنان براى تفرقه و جدایى در جوامع اسلامى از آن استفاده مى‏کنند شناسایى کنیم و آمادگى لازم را براى خنثى کردن این توطئه‏ها و طرد و نفى آن را در امت اسلامى به وجود آوریم. در گذشته پیشگامان وحدت از علماى فریقین چون شیخ شلتوت، شیخ سلیم بشرى، آیت‏اللَّه بروجردى، شرف الدین، شهید صدر و... نسبت به توطئه‏هاى دشمنان اسلام هشدار داده و ما را از گرفتار شدن در دام آنان بر حذر داشته‏اند. پس از انقلاب اسلامى، امام خمینى (ره) و مقام معظم رهبرى بارهاى بار براین مسئله تأکید کرده و هشدارهاى لازم را به حوزه‏هاى علما و امت اسلامى داده‏اند.
جلوگیرى از تعصب‏هاى مذهبى، نشر و پخش کتاب‏هاى ضد وحدت، افشاى چهره‏هاى ضد وحدت و تلاش در جهت اینکه مذاهب اسلامى نسبت به یکدیگر شناخت پیدا کنند از دیگر تلاش‏هایى است که در راستاى وحدت و همبستگى باید بر آن تأکید و پافشارى شود. در حدیثى از امام على (ع) آمده است:
«لو سکت لجاهل ما اختلف الناس؛ (31)
اگر جاهل سکوت کند، اختلاف و چندگانگى در میان مردم نخواهد بود.»
از مرحوم آیت‏اللَّه ارباب استفتایى مى‏شود به این صورت که: آیا لعن افضل است یا صلوات؟ مرحوم ارباب پس از آنکه اصل پرسش را نادرست و مایه اختلاف دانسته و با پرسش‏کنندگان برخورد مى‏کند و به آنان توصیه مى‏کند که به مسائل لازم‏تر و ضرورى‏تر بپردازید در پاسخ یکى از شاگردانش که مى‏پرسد: آقا اصل لعن را شما روا نمى‏دانید هرچند بجا باشد آیا اینکه لعن نابجا منظورتان است؟ ایشان در پاسخ اصل لعن را ناروا مى‏دانند. سپس یکى از شاگردان ایشان (آیت‏اللَّه سید حسن مدرس هاشمى) اشاره مى‏کند که ایشان این حساسیت را پس از سفر حج و گفتگویى که با قاضى القضاة آنجا داشته پیدا مى‏کنند. (32)
کارهاى عوامانه که در طول تاریخ به عنوان تبرّى و اظهار ولایت انجام شده و احیاناً هنوز هم در برخى از جاها انجام مى‏شود ضربه‏هاى جبران‏ناپذیرى بر روابط شیعه و سنى وارد ساخته و مایه تفرقه و جدایى بیشتر این دو قشر از یکدیگر مى‏گردد. در زمان شاه طهماسب که لعن بر خلفا آشکارا صورت مى‏گرفت برخى از علماى شیعى که در حرمین شریفین ساکن بودند بر این کار خرده گرفته و نوشتند:
«این چه کارى است که شما مى‏کنید. شما فکر ما و امثال ما را که در میان اهل سنت زندگى مى‏کنیم، نمى‏کنید؟ فکر نمى‏کنید که این عمل شما ممکن است چه عواقب شومى را براى ما، دربر داشته باشد. تا چه رسد به مسائل دیگر.»
ائمه اطهار نیز از چنین اعمالى نکوهش کرده‏اند روایتى داریم به این مضمون که، شخصى خدمت امام صادق (ع) عرض کرد: فلانى، که از دوستان شماست، در مسجد مى‏نشیند و صریحاً به مخالفان لعن مى‏کند. امام ناراحت شدند و عمل او را محکوم کردند. سپس‏فرمودند: مگر نخوانده‏اید این آیه شریفه را (33)
«و لاتسبوا الذین یدعون من دون‏اللَّه فیسبوااللَّه عدواً بغیر علم؛ (34)
شما خدایان شرک را که مشرکان به جاى خداوند رحمان به خدایى مى‏خوانند، ناسزا نگویید، که آنان از روى بى‏دانشى تحریک شوند و متقابلاً به خداوند ناسزا بگویند.»
این گونه کارها باعث مى‏شود که آنان نیز تحریک شوند و به مقدسات شیعه توهین کنند. و یا نسبت‏هاى ناروایى به شیعه بدهند و بدتر از همه اینکه شیعه را تکفیر کنند و یا همانند تکفیرى‏هاى امروز، ریختن خون شیعه را مباح شمارند.

5 - شناختن و شناساندن پیامدهاى تفرقه‏
یکى دیگر از گام‏هایى که باید در راستاى اتحاد و همبستگى مسلمانان برداشته شود. شناختن و شناساندن پیامدهاى زیانبار تفرقه براى امت اسلامى است. تنازعات فرقه‏اى در گذشته سبب حوادث غم‏انگیزى در میان مسلمانان شده است. غارت‏ها، کشتارهاى دسته‏جمعى در نقاط گوناگون کشورهاى اسلامى بخشى از آن حوادث است. مسلمانان به جاى آنکه در صفى واحد و در کنار هم علیه دشمنان مشترک بسیج شوند علیه یکدیگر به نبرد برخاسته و درمقابل هم قرار گرفته‏اند. تاریخ سرزمین‏هاى اسلامى پر است از صحنه‏هاى چندش‏آور و رقت‏بار که در گذشته به چند نمونه آن اشاره کردیم. افزون بر کشت و کشتار، میراث‏هاى فرهنگى مسلمانان نیز در معرکه این تنازعات فرقه‏اى تخریب شد از باب نمونه: سلطان محمود غزنوى پس از کشتار مردم چنین عمل مى‏کند:
«مقدار پنجاه خروار دفتر وافض و باطنیان و فلاسفه ز سراهاى ایشان بیرون آورد و زیر درختان آویختگان بفرمود سوختن.» (35)
کتابخانه عظیم فاطمیان که حدود دو میلیون کتاب داشت پس از جنگ‏هاى داخلى و یورش ترکان به سوى پایتخت به یغما رفت. براى سربازان از جلد کتاب‏ها پاى‏افزار ساختند...» (36)
استعمارگران با همه توان برآنند که شیعه و سنى در کنار هم قرار نگیرند چرا که این کار نقشه‏هاى شوم آنان را خنثى مى‏کند. متأسفانه برخى از شیعیان نیز، براین پندارند که باید با اهل سنت مقابله کرد و به ویژه در برابر تکفیرى‏ها به شدت موضع‏گیرى کرد و حال آنکه این شیوه با قرآن و سیره اهل بیت (ع) ناسازگار ات و از نظر علمى و کاربردى نیز، شیوه‏اى ناموفق و شکست خورده تلقى مى‏شود زیرا چنین سیاستى اولاً حساسیت اکثریت مسلمانان را برمى‏انگیزد و جبهه مخالفان و منتقدان شیعه را از گروه اقلیت وهابى و معاند به بسیارى از مسلمانان گسترش داده و جبهه‏گیرى در برابر شیعیان را توسعه مى‏دهد ثانیاً اینگونه موضع‏گیرى‏ها براى شیعیانى که در کشورهاى مختلف زندگى مى‏کنند پیامدهاى ناگوارى دارد. و شیعیان را با عنوان یک گروه افراطى و تندرو با مشکلات و فشارهاى جدیدى روبه‏رو خواهد کرد. آیا ما مى‏توانیم نسبت به شیعیان دیگرى که در کشورهاى دیگر متحمل عوارض رفتار و گفتار ما خواهند بود و هزینه‏هاى سنگینى را تحمل خواهند کرد بى‏تفاوت باشیم؟ در اینجا به نامه‏اى که پیشواى شیعیان بخارا به یکى از مراجع نجف اشرف در صد سال قبل نگاشته، و شرایط سخت خود را در اثر بى‏پروایى گروهى که سپّ و لعن را رواج مى‏دهند گزارش نموده، اشاره مى‏کنیم. این نامه در نشریه: «درّةُ النجف» در آن روزگار انتشار یافته است.
به عرض حضور مبارک حضرت حجت الاسلام والمسلمین آیت‏اللَّه فى العالمین مى‏رساند... لابّد اخبارات اینجانب به سمع مبارک رسیده است که اهل عامّه حکم به کفر و امر به قتل و غارت ما، طایفه مردان و زنان و اطفال صغار را کشتند، حتى زن حامله را در میان راه شکم دریده و جنین هشت ماهه را در آورده و پاره پاره کردند، بعضى از دخترها را به کنیزى بردند و دکاکین و خانه‏هاى ما را غارت کردند... سبب اینگونه صدمات به ماها از بى‏تقیه‏گى حضرات مصنفین و مؤلفین و چاپخانه‏ها مى‏باشد. توقع آنکه امر بفرمایید تا لعن و طعن را از کتب بردارند و سپس از این چیزى که باعث اینگونه صدمات و ابتلائات مى‏شود ننویسند تا باعث نجات چندین کرور نفس در خارجه بشود.
آیت‏اللَّه شیخ الشریعه به این نامه پاسخ داده و از مسلمانان خواسته است که نزاع خانگى را موقوف سازند و با معاونت یکدیگر به معارضه با دشمنان اسلام برخیزند. پاسخ شیخ الشریعه با این جمله پایان مى‏پذیرد: تا کى مسلمین در خواب و اغترار، و اجانب هشیار و بیدار. (37)
توجه به این پیامدهاى زیانبار نقش مهمى در کاهش تفرقه و تنازعات فرقه‏اى ایفا مى‏کند. بنابراین عالمان دلسوز و متعهد باید به این مفاسد توجه داشته و جوامع اسلامى را نیز متوجه کنند.

6- تأسیس مؤسسه‏ها و بنیادهاى آموزشى مشترک‏
یکى دیگر از راههاى ایجاد وحدت و همبستگى تأسیس و راه‏اندازى مؤسسه‏ها و حوزه‏هاى علمى و آموزشى مشترک است. نشست و برخاست دانش‏پژوهان سنى و شیعه با یکدیگر و مواد آموزشى مشترک زمینه‏هاى لازم را براى همدلى و همفکرى و همکارى فراهم مى‏کند.
افزون بر این، این کار در دراز مدت آگاهى‏هاى آنان را نسبت به مذاهب یکدیگر افزایش مى‏دهد و در نتیجه داورى‏ها را منطقى و مبنایى مى‏سازد. در حقیقت ما خواستار بازگشت به صدر اسلام هستیم، که شیعه و سنى در کنار یکدیگر به تحصیل، تحقیق و تدریس مى‏پرداختند.
این طرح در روزگار امامان معصوم موفقیت بسیار بزرگى داشت تا جایى که بیشتر ائمه اربعه اهل سنت در کلاس درس امام صادق (ع) حاضر مى‏شدند. از باب نمونه: مالک بن‏انس رئیس مذهب مالکى، شاگرد امام بوده است. خود او در این زمینه مى‏گوید: مدتى جهت کسب علم به محضر امام صادق (ع) حاضر مى‏شدم. در ضمن این مدت سه صفت نیکو و پسندیده را در ایشان مشاهده کردم، و هرگاه که ایشان را مى‏دیدم به یکى از آن سه صفت ظاهر مى‏شد و جلوه مى‏کرد، یا نمازگزار بود، یا روزه‏دار بود و یا قرآن مى‏خواند و باید اذعان کرد که شخصى برتر از امام صادق (ع) در علم و عبادت و ورع و تقوى، نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده است. و تصور چنین انسانى به ذهن کسى خطور نکرده و با ذهن بشرى قابل وصف نیست. (38) همچنین «ابى‏حنیفه» امام و پیشواى مذهب حنفى، نجات و رستگارى خود را مدیون بحث‏هایى مى‏دانست که در دوران شاگردیش نزد امام صادق (ع) فراگرفته است. «آلوسى در کتاب «تحفه» خود از ابى‏حنیفه نقل مى‏کند که مى‏گفت: «لولا السنتان مهلک نعمان؛ (39) اگر آن دو سال نبود نعمان (ابى‏حنیفه) هلاک مى‏شد.» مقصود از دو سال، دو سالى است که ابوحنیفه نزد امام صادق (ع) شاگردى کرده است. عدّه زیادى از علماى اهل سنت، از آن حضرت روایت نقل کرده‏اند، تا جایى که نجاشى از حسن بن‏على وشّاء نقل مى‏کند که مى‏گفت: «انّى ادرکت فى هذا المسجد سبع مأة شیخ کلّ یقول حدثنى جعفر بن‏محمد (40)» من یافتم در این مسجد کوفه هفتصد دانشمند بزرگ را که تمامى آنها مى‏گفتند: حدیث کرد مرا جعفر بن‏محمد، کوفه مرکز فقه «ابن‏ابى لیلى» و «ابن‏شبرمه» و «سفیان ثورى» و «ابوحنیفه» بوده است. لذا مشایخ حدیثى که در آن عصر در مسجد کوفه حلقه درس داشته‏اند مى‏بایست بیشترین آنها از اهل سنت باشند. در مقابل وقتى که به کتاب‏هاى رجال و منابع حدیثى شیعه مراجعه مى‏کنیم. مى‏بینیم که اصحاب ائمه (ع) و فقهاى بزرگ عصر ائمه در نقل روایت به بسیارى از افراد مذاهب گوناگون، اعتماد کرده و از آنان نقل حدیث کرده‏اند.
همچنین شیخ طوسى که از علما بزرگ شیعه به شمار مى‏آید، جزء اساتید وى، ابوالحسن سوار مغربى، ابوعلى بن‏شاذان - ابو منصور سکرى، تنوخى، محمد بن‏سنان مى‏باشند؛ که همگى از علماى اهل تسنن بوده، و نیز، بسیارى از علماى اهل سنت در پاى درس ایشان حاضر مى‏شوند. (41) سید مرتضى، استاد شیخ طوسى نیز، یکى از بزرگ‏ترین اساتید خود را ابوعبدالله مرزبانى، که از علما معتزله است نام برده است. (42) علامه حلى، حکمت را در محضر خواجه نصیرالدین طوسى از علماى شیعه و على بن‏عمر کاتبى قزوینى شافعى فرا مى‏گیرد و خود نیز، براى طلاب علوم دینى از مذاهب گوناگون درس و بحث فقهى دارد. (43) شهید ثانى نیز، در نزد جمعى از علماى عامه، در فقه و حدیث و غیر اینها به نزد شانزده نفر از علماى مصر تلمذ کرد. و خود در بعلبک، از مذاهب خمسه شاگردانى داشت. (44) شهید اول نیز، با ابن‏جماعه که از علماى مشهور اهل سنت است هم عصر و شریک در بحث بود. ایشان در میان اهل سنت اشتهار خاصى داشت و براى آنان امامت مى‏کرد. قضاوت مى‏کرد و به هر چهار مذهب، فتوا مى‏داد (45). آرى به همانگونه که در گذشته شیعه و سنى در کنار یکدیگر به تحصیل و تدریس مى‏پرداختند امروز نیز باید چنین باشد.
یکى از نویسندگان ضمن اینکه عالمان مذاهب اسلامى را به شناخت مذاهب و مبانى یکدیگر و برقرارى ارتباط با یکدیگر تشویق مى‏کند، این چنین شکوه مى‏کند:
«علما و دانشمندان بزرگ ما از همان قرون نخستین عنایت داشتند که از علوم و روش‏هاى مکتب علماى عامّه در فقه، اصول، حدیث، تاریخ و شعر ادب، فلسفه، کلام، منطق و غیره استفاده کنند تا از این راه ضمن اینکه استادان بیشترى مى‏دیدند و خود را محدود نمى‏کردند، هنگام تدریس و تألیف و فتوا دادن با دیدى وسیع و جامع الاطراف و با بینشى ژرف و حقیقت‏نگر عمل کنند. شاید یکى از علل برترى فقه و اصول و حدیث شیعه بر عامّه نیز همین باشد. هرچند علماى عامّه هم کم و بیش از محضر علماى شیعه استفاده مى‏نمودند. کاش این روش ادامه مى‏یافت و عامه هم همانند ما از فقه و حدیث غنى اهل بیت عصمت و طهارت آگاه مى‏شدند و کار به جایى نمى‏رسید که پس از چهارده قرن اعتراف کنند که باب اجتهاد و محدوده نظریات آنها باید گشوده باشد و اعتراف نمى‏نمودند که تکیه بر مکتب چهار فقیه اقدم ابوحنیفه، مالک، شافعى و احمد حنبل، کار درستى نبوده و باید متروک گردد.» (46)
در گذشته، علماى مذاهب در محافل علمى یکدیگر شرکت کرده و از یکدیگر استفاده مى‏کردند و در این کار هیچ‏گونه تعصبى نداشتند. به عنوان مثال: علامه حلى با بسیارى از علماى اهل سنت ارتباط علمى داشته است. قاضى ناصرالدین بیضاوى، صاحب انوار التنزیل، قاضى عضدالدین ایجى، صاحب کتاب مواقف، محمد بن‏محمود آملى، صاحب کتاب فارسى نفائس الفنون، نظام الدین عبدالملک مراغى، ملابدرالدین شوشترى، ملاعزالدین ایجى، سید برهان الدین عبیرى... از جمله عالمانى بودند که علامه با آنان ارتباط علمى داشته است. (47)
در حقیقت باید گفت، ارتباط علمى او با دانشمندان اهل سنت بسیار گسترده بوده است. علت موفقیت و محبوبیت علامّه در میان مسلمانان شرکت او در محافل دانشمندان اهل سنت و به عکس و گفتگوهاى او با دانشمندان اهل سنت با حفظ حرمت آنان و مقدسات‏شان بوده است.
دفاع برخى از عالمان اهل سنت از علامه در برابر ابن‏تیمیه، نیز در همین راستاست. هنگامى که علامه حلى کتاب منهاج الکرامه فى اثبات الامامه، را نوشت و آن را به سلطان محمد خدابنده، هدیه داد. ابن‏تیمیه، ناراحت شد و بر آن ردّیه‏اى به نام «منهاج السنه» نگاشت. و همین کتاب بود که زمینه‏ساز فرقه وهابیت شد. ابن‏تیمیه در این کتاب، علامه را به تندى مورد انتقاد قرار داد. به گونه‏اى که باعث شد برخى از علماى اهل سنت به نکوهش او بپردازند.
ابن‏حجر عسقلانى، پس از آنکه علامه را به داشتن صفات نیکو و ملکات فاضله توصیف و او را پیشواى علماى شیعه معرفى مى‏کند، مى‏نویسد:
«ابن‏تیمیه، برخى از کتاب‏هاى او را رد کرد. من یکى از آنها را دیده‏ام که در ردّ وى غرض‏ورزى نموده و بسیارى از روایات صحیح و معتبرى را که او نقل کرده، مردود دانسته است، ابن یتمیه به واسطه مبالغه و اصرار در نکوهش علامه حلى، گاهى به امام على (رضى الله عنه) نیز گستاخى روا داشته و مقام او را پایین آورده است. (48) اما در برابر علامه کمترین اهانتى به او نکرد و هنگامى که یکى از ردّیه‏هاى ابن یتمیه را به او نشان دادند گفت: اگر ابن‏یتمیه مى‏فهمید که من چه گفته‏ام جواب او را مى‏دادم» (49)

7- مبحث‏هاى تطبیقى در حوزه‏هاى علمى و فرهنگى‏
دانشمندان و علماى فریقین باید در حوزه‏هاى علمى و کلاس‏هاى گوناگون درسى، اعم از تفسیر، کلام، فقه، اصول... اقوال علماى دیگر مذاهب را نقل کنند، و مورد بحث و بررسى قرار دهند و در حقیقت همواره بحث‏هاى آنان به صورت تطبیقى و مقارن انجام پذیرد. این شیوه نه تنها در فقه، که باید در تمام علوم اسلامى، عقاید، معارف قرآن و بحث‏هاى حدیثى دنبال شود. و نظریات گوناگون را با مدارک و دلائل آن، از منابع اصلى در کنار یکدیگر مطرح کنند و از بین آنها نظر خود را با دلیل، اثبات کنند. این شیوه بحث از مفیدترین و عالى‏ترین شیوه‏هایى است که دنیاى امروز به آن توجه دارد. همین شیوه در حوزه‏هاى علمى شیعى در بیشتر بحث‏ها، معمول و مورد استفاده بوده است. و اینک نیز این شیوه ادامه دارد. در گذشته شیخ الطائفه به تطبیق و مقایسه آرا و نظریات فقهاى اهل سنت پرداخته که در مباحث فقهى ثمره آن کتابى به نام «الخلاف» مى‏باشد. علامه حلى نیز از این شیوه پیروى کرده و آثارى از خود در این زمینه به یادگار گذاشته است. مانند: «تذکرة الفقهاء»، «منتهى المطالب» و... در سایر علوم نیز این روش از سوى عالمان شیعى مورد پذیرش قرار گرفته است. مرحوم آیت‏اللَّه بروجردى در میان معاصران از پیشگامان این شیوه حسنه است. هم‏اکنون نیز این شیوه در حوزه‏هاى علمى تشیع، پیگیرى مى‏شود. ما انتظار داریم همانگونه که حوزه‏هاى شیعى به این روش ادامه داده و با شهامت در محیطى کاملاً علمى و منطقى افکار و عقاید برادران اهل سنت را مورد بحث و بررسى و گفتگو قرار مى‏دهند، آنها نیز این روش را دنبال کنند. این روش نه تنها عاملى براى تقریب مسلمانان خواهد بود که افق‏هاى تازه‏اى را در مسائل علمى آشکار خواهد ساخت، و راه را بر بسیارى از سوءتفاهم‏ها و جدایى‏ها خواهد بست و در نتیجه عالمان مذاهب از اندیشه‏هاى یکدیگر بهره مى‏برند و به ارتقا و توسعه دانش خود مى‏پردازند.

8 - مناظره عالمان مذاهب اسلامى‏
یکى دیگر از راههاى تقریب و انسجام اسلامى گفتگوهاى علمى، بین عالمان مذاهب اسلامى است. گفتگو و مناظره و به تعبیر قرآن، «جدال احسن» از دیرباز در میان مسلمانان رواج داشته است. مناظره و گفت‏وگوهاى علمى، منطقى مؤدبانه و محبت‏آمیز... جوّ سالم و حسن نیت به وجود آورده و مایه تقرب و نزدیکى عالمان دینى به یکدیگر مى‏گردد. در دنیاى امروز، با توجه به پیشرفت‏هاى علمى در حوزه فناورى ارتباطات، عالمان مذاهب اسلامى به راحتى مى‏توانند از دورترین نقاط دنیا با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و به گفتگو بنشینند. با نگاهى به تاریخ مى‏یابیم که در گذشته دو نوع مناظره وجود داشته است:
الف: مناظره شفاهى.
ب: مناظره نوشتارى.
مصلحان و پیشگامان وحدت اسلامى، از هر دو شیوه براى برطرف کردن سوءتفاهم‏ها بهره گرفته‏اند. از باب نمونه، علامه شرف‏الدین آیت‏اللَّه بروجردى، شهید صدر، امام خمینى (ره) مقام معظم رهبرى از علماى شیعه و سلیم بشرى، شیخ محمود شلتوت، مراغى و... از علماى اهل سنت و بسیارى از دیگر عالمان شیعى و اهل سنت الگوى بسیار خوبى در این باب مى‏باشند. شرف‏الدین افزون برگفتگوهاى شفاهى کتاب المراجعات او نامه‏هایى است که بین ایشان و شیخ سلیم بشرى ردّ و بدل شده است نمونه ارزشمندى از مناظره‏هاى نوشتارى است که در تألیف قلوب مسلمانان و شناساندن چهره واقعى تشیع اثرى مهم داشته است.
پیش از آن، گفتگوهاى علامه حلى با علماى اهل تسنن بسیار اثربخش بوده است. او همان گونه که در گذشته بدان اشاره کردیم با بسیارى از علماى بزرگ اهل تسنن گفتگو داشته است و بسیارى از آنان از او به نیکى و عظمت یاد کرده‏اند از باب نمونه: قاضى بیضاوى مفسّر و متکلم نامى و مؤلف تفسیر مشهور «انوار التنزیل»، ضمن نامه‏اى که از یک مسئله اصولى سؤال کرده و پاسخ آن را نیز دریافت کرده است در آغاز آن چنین نوشته است:
«یا مولانا جمال الدین ادام‏اللَّه فواضلک، انت امام المجتهدین فى علم الاصول...» (50)
آیت‏اللَّه بروجردى، نمونه دیگرى است که در این راستا از گفتگوهاى شفاهى و کتبى استفاده کرده است. این گام از سوى مرجعیت در آن روزگار بسیار موثر افتاد به گونه‏اى که فرهنگ شیعه را از حصار آهنینى که دوستان نادان و دشمنان دانا بر گردش کشیده بودند رهانید. و شیعه را به عنوان مکتب و مذهبى منطقى و داراى روش‏هاى دقیق علمى براى استخراج احکام از متن شریعت و عامل به حدیث ثقلین، که همه فرقه‏ها به آن باور داشتند در بزرگ‏ترین پایگاه علمى سنى آن روزگار، یعنى جامع الازهر مصر، مطرح کرد. این حرکت حساب شده سبب شد که عالمان اهل سنت مذهب تشیع را دوباره مورد مطالعه و بازبینى قرار دهند و نتیجه آن در فتواى شیخ محمود شلتوت مفتى اعظم مصر، جلوه‏گر شد که در همین مقاله بدان اشاره شد.
امام خمینى (ره) و مقام معظم رهبرى نیز در این راستا گفتگو و پیام‏هاى بسیارى دارند که نقل اندکى از آن نیاز به مقاله‏اى جداگانه دارد.
گفتگویى که چندى پیش میان دو تن از شخصیت‏هاى شیعه و سنى: آیت‏اللَّه رفسنجانى و دکتر یوسف قرضاوى صورت گرفت و در رسانه‏ها و سایت‏هاى خبرى انعکاس ویژه یافت. نمونه‏اى دیگر از گفتگوهاى تقریبى و راهگشا بین مسلمانان است که گزارش مختصرى از آن در ذیل به نقل از مجله تقریب ارائه مى‏گردد. (51)
در چهارشنبه شب، 25/11/1385 شبکه تلویزیونى الجزیره برنامه‏اى را با عنوان دیدارى ویژه تدارک دید که در آن آیت‏اللَّه هاشمى رفسنجانى رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبرى و آقاى دکتر «یوسف القرضاوى» (52) رئیس اتحادیه علماى مسلمان در یک گفتگوى زنده شرکت کردند و پیرامون مسائل و مشکلات جارى جهان اسلام و موضع شعله‏ور ساختن فتنه مذهبى بین شیعه و سنى، به بیان نظرات خویش پرداختند.
اجراى این برنامه اختصاصى را آقاى «احمد الشیخ» (سردبیر خبر شبکه تلویزیونى الجزیره قطر) به عهده داشت. مجرى برنامه با اشاره به این نکته که این گفتگو به دعوت اتحادیه جهانى علماى مسلمین و در پى سفر هیئتى از این اتحادیه به تهران صورت گرفته، گفت: هریک از دو شخصیت شرکت‏کننده در این گفتگو، از دیدگاه خود نظر اسلام را درباره مشکلات امروز امت اسلامى و بحران‏هایى که با آن روبه‏رو است، هم‏چنین راههاى برون رفت از این بحران‏ها و چگونگى تعامل با جهان اطراف ما براساس رسالت امت اسلامى و وفادارى نسبت به بنیان‏هاى آن و در راستاى وحدت و رویکرد امت اسلامى در شرایط سختى که در آن قرار دارد، بیان خواهند کرد.
عناوین و محورهاى اصلى این گفتگو که در فضایى آرام و با همدلى دو طرف برگزار شد، عبارت بود از:
«تأکید بر مسئله وحدت مسلمین، یادآورى تأسیس دارالتقریب، طرح هفته وحدت در جمهورى اسلامى ایران، تلاش دشمنان و استکبار جهانى براى تفرقه‏افکنى، یادآورى آیاتى از قرآن کریم در باره تمسک به حبل‏اللَّه و برقرارى اخوت ایمانى، حمایت از کشورهاى اسلامى، ردّ اتهام شیعه کردن اهل سنت و سنى کردن شیعه، حمایت از یکپارچگى عراق و مخالفت با تجزیه کشورهاى اسلامى، تحریم اعمال تکفیرى‏ها علیه سنى‏ها و شیعیان، طرد مباحث اختلاف برانگیز و تأکید بر موارد اشتراک، پیگیرى مسائل اختلافى میان شیعه و سنى با تکیه بر اصول علمى و کارشناسى و به دور از تحریک احساسات و تشنّج‏آفرینى و کینه‏توزى سیاه و کورکورانه، بلکه با بهره‏گیرى از روح محبت و اخوت و پرهیز از طرح آن در میان عامه مردم، احترام به اهل بیت و صحابه رسول خدا (ص)، قدرشناسى از تربیت‏یافتگان مکتب نبوى (ص)، درک موقعیت علمى و استراتژیکى کشورهاى اسلامى در شرایط حساس و دشوار جهان امروز، روى آوردن به دیدگاه اهل اعتدال و میانه‏روهاى دو مذهب، ارایه معناى خردمندانه از «تقیه» تأکید برانجام عمل صالح و دفاع از مظلومان، حفظ حقوق اقلیت‏هاى مذهبى در کشورهاى اسلامى، مقاومت مسلمانان به ویژه عراقى‏ها و فلسطینیان در برابر متجاوزان و اشغالگران، مشارکت دادن همه اقشار مردم عراق در سرنوشت کشور خود و اداره حکومت، محکوم کردن کشتار مردم عراق و اعلان بیزارى از هرگونه ترور، انفجار و برادرکشى و بالاخره دعوت همگان و به ویژه عالمان دین به وحدت و یکپارچگى.»
در اینجا بخشى از سخنان شرکت‏کنندگان در این گفتگوى صمیمانه بیان مى‏شود:
آقاى هاشمى رفسنجانى در این گفتگو تأکید کرد که وحدت جهان اسلام از اولین روز پیروزى انقلاب اسلامى، سیاست امام راحل (ره) بوده است که توسط مقام معظم رهبرى ادامه یافته است.
وى افزود: اگر جهان اسلام وحدت داشته باشد، مى‏تواند مشکلات مسلمانان سودان، لبنان، عراق، فلسطین، سومالى و دیگر کشورها را حل کند.
وى، اقدامات گروههاى تکفیرى - علیه اهل سنت و شیعیان - را محکوم و از آن به عنوان «گناه کبیره» یاد کرد که مرتکبان آن مستحق جهنم هستند. وى حضور گروه‏هاى تکفیرى در عراق را مرهون سیاست آمریکا براى حضور این گروهها در عراق دانست.
آقاى رفسنجانى در بخشى دیگر از سخنان خود اظهار داشت:
«یکى از بنیان‏ها و مبانى عمومى جهت گسترش اسلام، پاسدارى از وحدت است و چنانچه این وحدت تحقق پیدا کند، خیر و برکت فراگیر شامل حال تمامى مسلمانان خواهد گردید و همه در آن سهیم خواهند بود. پس از پیروزى انقلاب، ما تمامى تلاش‏هاى خویش را جهت توانمندى صفوف و نزدیک‏تر شدن مذاهب به یکدیگر به کار گرفتیم. البته این راهى بود که مرحوم آیت‏اللَّه بروجردى و علامه شیخ محمد عبده و همچنین مؤسسه دارالتقریب پایه‏هاى آن را بنیان نهادند. ما نیز بعد از پیروزى انقلاب موضوع هفته وحدت اسلامى را مطرح کردیم و این راه را ادامه دادیم. بنیانگذار جمهورى اسلامى و همچنین آیت‏اللَّه خامنه‏اى مقام رهبرى جمهورى اسلامى همان راه را به صورت جدى و با پشتکار در پیش گرفتند، و در این ارتباط پیشرفت‏ها و دگرگونى‏هاى بسیارى به دست آوردیم و تعداد زیادى از علما در کنفرانس‏ها حضور پیدا کردند، که از جمله مى‏توان از جناب آقاى شیخ قرضاوى نام برد. همچنین تعداد زیادى از علماى مصر، تونس، مراکش، عراق، سوریه، عربستان سعودى و تمامى کشورهاى اسلامى در این کفرانس‏ها حضور داشته‏اند. ما میوه آن تلاش‏ها را چیدیم و به یکدیگر نزدیک شدیم و از خداوند مى‏خواهم که ما را در تقویت و پاسدارى از این دستآوردها یارى دهد».
«... فتنه‏انگیزى‏ها و تفرقه‏افکنى‏ها و تحریک احساسات میان شیعیان و سنى‏ها در واقع جزء نغمه‏هاى شیطانى است و برماست که در برابر وسوسه‏هاى شیطان فریب نخوریم. علما و همچنین مردم ایران از اعماق درون به وحدت اسلامى دل بسته‏اند و صمیمانه چشم به راه تحقق آن هستند. من مى‏دانم که علماى اهل سنت نیز با علماى ما همدلند. آنان به دنبال ایجاد تفرقه در میان مسلمانان نیستند. اما پاره از آدم‏هاى نادان وجود دارند که اینجا و آنجا اقداماتى را صورت مى‏دهند و سخنانى را مطرح مى‏کنند، اما وظیفه خردمندان و دانشمندان مسلمان است که فراتر از عملکردها و سخنان افراطى‏ها و تندروها عمل کنند و آنانى که به مصالح کلى اسلام توجه نمى‏کنند، نباید مورد اهتمام قرار بگیرند.»
در این گفتگو دکتر قرضاوى به طور صریح و مستقیم وارد مبحث روند گسترش تکفیرى‏ها در بین سنى‏ها و شیعیان عراق گردید و خواستار توقف آن شد.
وى، حکم علماى جهان اسلام در بین اهل سنت را تحریم اعمال تکفیرى‏ها علیه سنى‏ها و شیعیان توصیف نمود و اعلام کرد: باید همیشه از حق دفاع کنیم و در کنار صاحب حق باشیم.
دکتر قرضاوى، نیز بر حرمت ریختن خون مسلمان - چه شیعه و چه سنى - و تحریم شکستن حریم مساجد تأکید کرد و گفت: پس از انفجار در مرقد امام على (ع) و شهادت آیت‏اللَّه حکیم این عمل را محکوم کردیم.
قرضاوى در بخش پایانى سخن خود گفت:
«همه ما موظف‏ایم در مورد پاسدارى از وحدت این امت بسیار بسیار جدى، عمل کنیم و در برابر تلاش‏هاى تفرقه‏آمیز ایستادگى نماییم. برماست که همه بر حول محور وحدت‏بخش اسلام جمع شویم و اسلام را برتر از مذهب و فرقه به شمار بیاوریم و میهن اسلامى را بر فرقه‏گرایى برترى بدهیم و امت را بالاتر از نژاد و ملیت به شمار بیاوریم. و مصالح مهم‏تر را بر مصالح کم اهمیت ترجیح بدهیم. ما باید فراتر از این عمل کنیم. وقتى ما از گفتمان اسلام و مسیحیت استقبال مى‏کنیم و با آنها به گفتگو مى‏پردازیم و سعى مى‏کنیم با ایشان به تفاهم برسیم. چرا نباید براى نزدیک شدن هرچه بیشتر مسلمانان به یک‏دیگر تلاش نماییم چرا از گفتگو میان خود مسلمانان استقبال نکنیم؟ این امت باید وحدت خود را به دست بیاورد. امتى بزرگ، با یک میلیارد و نیم مسلمان مى‏تواند جایگاه شایسته خویش را بازیابد. به شرطى که در راه وحدت و تفاهم و همیارى گام بردارد و از توانایى‏هاى انسانى و امکانات اقتصادى و میراث تاریخى و متمدنانه و رسالت معنوى خویش به درستى استفاده کند، در این صورت مى‏تواند از زندان عقب‏ماندگى رهایى یابد و به فضاى پیشرفت و ترقى همه جانبه وارد شود و از دایره جهان سوم به عرصه جهان اول وارد گردد.» (53)
این مدل از گفتگوها، از سوى عالمان دین و رهبران جامعه اسلامى، درسى است آموزنده براى همه عالمان فریقین، که باب گفتگوى منطقى و صمیمانه را باز کنند و با پرهیز از اهانت و مجادلات غیرمنطقى در راه تقریب و انسجام اسلامى گام بردارند. متأسفانه برخى از افراد از فریقین با طرد و لعن و به تمسخر گرفتن اقدامات پیشگامان وحدت و طرح مسائل اختلافى گمان مى‏کنند که از مذهب خود دفاع مى‏کنند و یا به تبلیغ آن مى‏پردازند. و چنان مى‏گویند و مى‏نویسند که گویا در میدان جنگند و هل من مبارز مى‏طلبند. و حال اینکه، این گونه گفتار و اعمال جز تشدید اختلاف و تحریک احساسات و برانگیختن عداوت و کینه، اثر دیگرى ندارد. و به ویژه در جهان امروز با دشمنان که اسلام دارد و تیشه به ریشه است نه تبلیغ و دفاع از مذهب. به این افراد باید یادآورى کرد که از وحدت مسلمانان چه بدى دیده‏ایم که به دامن زدن تفرقه روى آورده‏ایم؟
چرا سخنى مى‏گوییم و عملى انجام مى‏دهیم که دشمنانِ در کمین، بهره آن را مى‏برند؟ باید به این عده گفت: شما در پى چه هستید و به کدام سمت و سو در حرکتید؟ آیا اختلاف و نزاع و کشمکش نصیبى غیر از ذلت و خوارى و زمین‏گیر شدن فرزندان اسلام را خواهد داشت؟ به گذشته برگردید و امروز جوامع اسلامى را مطالعه کنید، ببینید که براى عزت مسلمانان راهى به جز همان راهى که مصلحان و پیشگامان وحدت، رفته‏اند، وجود دارد؟ پیشنهاد کنید؟ با توجه به آنچه آمد، روشن شد که گفتگو راهى است بسیار مؤثر در دستیابى به وحدت و چیره شدن بر نابسامانى‏ها و مهار کردن آنها. دفاع از فرهنگ و تمدن اسلامى و توسعه آن تنها در سایه گفتگوهاى صمیمانه عالمان مذاهب اسلامى میسّر است.
«تنها با وحدت کلمه است که مى‏توان امیدوار بود که عمران و آبادى شکل بگیرد و راه توسعه و رشد هموار گردد و تمدن و مدنیت پیدا شود و رفاه و آسایش به خانه‏هایمان بازگردد و از بردگى و بندگى رها شویم، دل‏ها را یکدل کنیم و عزم و اراده‏ها را متمرکز و در راه اعتلاى اسلام و مسلمانان بکوشیم و به مقام و موقعیتى که شایسته آن بوده‏ایم برسیم.» (54)
افزون بر راهکارهایى که آوردیم. توسعه و تواناسازى شبکه‏هاى ارتباطى مشترک، گسترش همایش‏هاى علمى و دیگر همایش‏هاى مشترک به مناسب‏هاى گوناگون، به ویژه برگزارى کنگره حج، ایجاد کتابخانه‏هاى مشترک - مجله مشترک. پژوهشکده‏هاى مشترک، حوزه‏هاى علمى مشترک و... از دیگر گام‏هایى هستند که مى‏توانند در راه وحدت و انسجام مسلمانان تأثیر بسزایى داشته باشند.

پى‏نوشتها:
1) شرح این اصل را در مجله حوزه ش 124، ص‏16 به بعد بخوانید.
2) المراجعات، مقدمه، ص‏40.
3) دعوة التقریب من خلال رسالةالاسلام، ص‏104.
4) همان.
5) الفصول المهمه فى تألیف الامه، سید شرف‏الدین، ص‏8 - 38.
6) مجمع التواریخ، حافظ ابرو، ج 3، ص‏237.
7) مجله حوزه، ش‏44-43، ص 252-253.
8) همان، ص‏152.
9) همان، ص‏253.
10) فدک اهل البیت شهید صدر، ص‏11.
11) همان، ص‏26 و 44.
12) مباحث الاصول، ص‏151.
13) همان، ص‏151 - 153.
14) المراجعات، ص‏45 - 47.
15) آنگاه... هدایت شدم، ص‏82 - 83.
16) همان.
17) همان، ص‏89 - 94.
18) همراه با راستگویان. دکتر تیجانى، ترجمه سید محمد جواد مهرى، ص‏473 - 475.
19) یکى از افتخارات مالک بن‏انس این است که مى‏گوید: «وقتى به حضور جعفر بن‏محمد مى‏رسیدم، به من احترام مى‏گذاشت و من خدا را شکر مى‏کردم که او به من محبت دارد.»
20) مجله حوزه، ش‏43 - 44، ص 223.
21) المراجعات، شرف الدین، ص‏346 - 347، بیروت.
22) وحدت مسلمین، نگرشى به مقالات کنگره جهانى ائمه جمعه و جماعات، 607، سال اول، ش چهارم رسالة الاسلام.
23) همان، ص‏614.
24) هبة الدین شهرستانى، سید محمد علوى، ص 1، ابرار، هبةالدین شهرستانى، ص‏32.
25) آنگاه.... هدایت شوم، تیجانى، ص‏82، ترجمه مهرى.
26) ضمیمه جمهورى اسلامى، 19/1/61.
27) الفکر الجدید، ش‏6، ص‏306-307.
28) همان، ص‏328 / پاورقى.
29) سال چهارم، ش‏2، ص 218، به نقل مجله حوزه ش‏43 - 44، ص 270.
30) النص و الاجتهاد، ص‏14.
31) بحار الانوار، ج 75، ص‏81، مؤسسة الوفاء، بیروت.
32) مجله حوزه، مصاحبه آیت الله سید حسن مدرس هاشمى، حوزه 47، ص 42.
33) همان، ص 46 - 44.
34) سوره اعام، آیه 108.
35) تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‏اللَّه صفا، ج 1، ص‏237.
36) خطاط مقریزى، ح 1، ص‏400 و 409.
37) درّة النجف، ش‏3 و 4، مندرج در حوزه نجف و فلسفه تجدد در ایران، 367 - 370، دکتر موسى نجفى، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى.
38) تحفه الوسى، ص‏8.
39) رجال نجاشى، ص‏31.
40) مجله حوزه 22، ص‏71.
41) همان.
42) قصص العلماء تنکابنى، ص‏356 و 357.
43) 4 و5 حوزه 22، ص‏71 - 72.
44) همان.
45) همان.
46) مفاخر اسلام، دوانى، ص‏255، پاورقى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى.
47) مفاخر اسلام، ج 4، ص‏245.
48) مفاخر اسلام، دوانى، ج 4، ص‏251، به نقل لسان المیزان، ج 6، ص‏319، متأسفانه اخیراً همین کتاب به فارسى ترجمه شده و در هنگام حج به عنوان هدیه در اختیار حجاج فارسى زبان گذاشته مى‏شود.
49) همان، به نقل لسان المیزان، ج 2، ص‏317.
50) مفاخر اسلام، ج 4، ص‏253. در «اعیان الشیعه»، ج 24، ص‏237. مشروح نامه و پاسخ آن آمده است.
51) اندیشه تقریب، سال سوم، ش‏11، تابستان 1386، ص 5.
52) شیخ یوسف مصطفى قرضاوى در تاریخ 9/9/1926م. در مصر متولد شد و حفظ قرآن را تا 10 سالگى تمام کرد و سپس وارد دانشگاه الازهر شد و در سال 1953 مدرک عالى دانشکده اصول دین و در سال 1954 مجوز تدریس در این دانشگاه را دریافت کرد. در سال 1960 مدرک کارشناسى ارشد مطالعات عالى علوم قرآن و سنت و در سال 1973 مدرک دکترى را با رتبه عالى از دانشکده اصول‏دین دریافت کرد.
وى پس از فراغت از تحصیل، به عنوان ناظر امور دینى اداره اوقاف و فرهنگ اسلامى الازهر مشغول به کار شد، سپس مدیریت دفتر دینى قطر را بر عهده گرفت و به عنوان رئیس و مؤسس بخش مطالعات اسلامى در دانشکده تربیت و مدیر و مؤسس دانشکده شریعت و مطالعات اسلامى و نیز مدیر مرکز تحقیقات سنت و سیره، فعالیت‏هاى خود را که تا امروز ادامه دارد، پى‏گرفت.
53) متن کامل این گفتگو در مطبوعات مختلف و سایت‏هاى خبرى و علمى - فرهنگى از جمله سایت WWW. asra48. blogfa. comآمده است.
54) الفصول المهمه فى التالیف الامّه، شرف‏الدین، ص‏7.

منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1386 / شماره 191 و 192، بهمن و اسفند ۱۳۸۶/۱۲

نظر شما