معجزه وفاق
هنوز هم که هنوز است، گاهى «آیات» الهى جلوه مىکند و قدرت «غیب» را نشان مىدهد.
سالهاى حکومت ستم، گرفتار چنگ یأس و ترس و تفرقه بودیم،
ناامید از پیروزى و مقهور قدرت،
دشنام به «شب» مىدادیم و نفرین به ستم مىکردیم و در پى محورى براى وفاق بودیم تا دلها را به هم پیوند زند، مشتها را یکى کند، خواستهها و هدفها را متحد سازد، به گامها استوارى و پویایى بخشد.
«روح خدا» در جان فسرده مردم دمیده شد.
امام، صلاى بیدارى سرداد و فریاد زد و آگاه کرد و بسیج نمود و طاغوت را رسوا و اسلام را یارى کرد و شخصیت و عظمت از دست رفته امت اسلام را بازآفرید، کابوس ترس و وحشت از جبّاران را از میان برد و جرئت و جسارت حقطلبى به مردم بخشید و امت را به «معجزه خون» آشنا ساخت و رمز «پیروزى در سایه وحدت» را به مردم نشان داد.
دیرى بود که ساکنان «سلطنتآباد» ستم، از بیم هجوم لشکر بیدارى، خواب در چشم، نداشتند. بیداران و آگاهان نیز، منسجم و هماهنگ، همه جا، در شهر و روستا و حوزه و دانشگاه و کارخانهها و ادارات و میان پیران و جوانان، «مین بیدارى» و «بذر دیندارى» مىکاشتند. فرهنگ شهادتطلبى، آن بذرها را بارور ساخت.
از «پانزده خرداد» تا «19 دى» فصلى پر مخاطره بود و سالها سپرى شد تا آن بذرها به بار نشست و آن مینها به لحظه انفجار نزدیک شد و حماسه قم، «مطلعالفجرى» گشت که صدها خورشید را در آسمان بخت این امت فاتح، در مدار دین و در منظومه ایمان و بر محور وفاق و همبستگى به چرخش واداشت.
خون سرخ شهیدان، مسیر ظفر را ترسیم کرد.
کلید وحدت، قفلهاى بسته را گشود.
خون شهیدان، پشتوانه جوشش گشت.
همه جا، همه دیوارها، میدانها، گذرها، خیابانها و ... صحنه تجلى وحدت مؤمنانه گشت. طلبه و دانشجو در یک صف جهاد مىکردند و زن و مرد، پا به پاى هم در صحنههاى مبارزه حضور داشتند و پیر و جوان، یک شعار را فریاد مىزدند و همه خواستار «اسلام» بودند.
دوران عملیات آشکار فرا رسید. پس از انفجارى که در «19 دى» در انبار خشم مردم مؤمن صورت گرفت، نوبت به مانورهاى مقدماتى عملیات بزرگ رسید. تمرین فتح، با استفاده از تاکتیک «تظاهرات» و «راهپیمایى» و «اعتصاب» آغاز گشت. محورهاى تبریز، یزد، جهرم، کرمان، و ... میدان این مانورها بود که رنگ خون به خود مىگرفت.
این هجوم همزمان، سراسرى شد. بسترى براى مقدم رهبر وحدتآفرین فراهم آمد.
در «12 بهمن»، فرمانده عملیات به خطّ حمله آمد و ضمن سخنرانى توجیهى در «بهشتزهرا»، صدها هزار رزمنده را نسبت به جزئیات و هدف عملیات اصلى توجیه کرد.
امام به میهن متحد و منسجم ما آمد، نشسته بر بال فرشتگان و ایستاده بر بلنداى پیروزى.
امت هم، در صفوفى پولادین و عرفى آهنین، به استقبال رفتند و در این مسیر، خون دادند و جان نثار کردند. امام آمد و تا دمیدن خورشید «یوماللَّه 22بهمن»، ده روز به درازا کشید، دهه فجر، ده روز پر حادثه و سرشار از امید.
چشم تاریخ در انتظار لحظه انفجار بود و «زمان» گوش به زنگ، تا صداى انفجار «اللَّهاکبر» در فضاى ایران طنین افکند و آن لحظه موعود فرارسید و وحدت، معجزه آفرید و ایمان، سرنوشت مبارزه را با پیروزى رقم زد.
آن ده روز فجر، از ده قرن هم پربارتر و سرنوشت سازتر بود.
«کلمةاللَّه» بر فراز زمان جاى گرفت و ده روز خدایى، بر تارک تاریخ این کشور درخشید و جاودانه ماند.
مردم، پس از عبور از شهر شهادت، ارتفاعات ایمان را فتح کردند و پشت خاکریز «وحدت» موضع گرفتند، تا از ترکشهاى «تفرقه» مصون بمانند.
رمز عملیات در این مبارزه، «اللَّهاکبر» بود. در هر مرحله از عملیات، آتش توپخانه مردم صدها هزار خمپاره مشت آهنین را به سوى دشمن شلیک مىکرد.
در آن جنگ و گریز، نفرات دشمن تارومار مىشدند و با سنگهاى خشم مقدس، شیشه عمر سلطنت مىشکست و ساختمانهاى بیداد و فساد، خسارات کلى مىدید.
براى عبور از «رودخانه هراس» پلهاى متحرک ایثار، با پیامهاى شبانهروزى رهبر فراهم شد و مردم به دیار همدلى رسیدند و شعار وحدت سر دادند و شربت انسجام چشیدند. ولى نبرد همچنان ادامه داشت و سپاه تفرقه در پى شبیخون بود.
«خون» و «جان» که به صورت بستهبندىهاى «تن» براى مبارزه با «تانک» به خطوط مقدم ارسال مىشد، به موقع به کار گرفته مىشد. پیشتازان خداجوى و طلایهداران همدلى و رهاشدگان از دام نفسانیات، با پشت سر گذاشتن نهرِ «خود»، رو به شهر «خدا» پیش مىتاختند. نیروهاى پشت جبهه نیز، کیسههاى شن و شیشههاى کوکتل مولوتوف را پر از خشم مىکردند و به سوى مهاجممان مىافکندند.
هر دلى پایگاه قیام بود،
و ... هر خانهاى یک «مرکز اعزام نیرو»؛
و هر شهرى، «ستاد مرکزى ایمان»!
با جارى شدن سیلاب اشک داغدیدگان در دشت صداقت، خودروهاى خیانت و دروغ به گِل نشست و تیر آه مظلومان، عقابهاى ستم را از آسمان قدرت و حکومت سرنگون ساخت.
آنچه در شبهاى ظلم و در دشتهاى وحشت و بیم، با منورهاى یقین شناسایى شده بود در سپیدهدم پیروزى منهدم گشت و باقیمانده مزدوران به اسارت نیروهاى مردمى درآمدند.
اوضاع کمى آرام شد.
«22بهمن»، مرحله تثبیت نیروها در خطوط صبر و شروع اقدامات پدافندى در مقابل تکِ دشمن بود.
فرداى عملیات و صبح پیروزى، پاتکهاى دشمن از محورهاى فتنهخیز سنندج، گنبد و خرمشهر شروع شد.
ستون پنجم دشمن هم از محور ملىگرایى، لیبرالیسم و نفاق حمله کرد.
استکبار، جنگ تحمیلى رفاه علیه قناعت را به راه انداخت و نقشههاى تفرقه کشید و بذر فتنه و اختلاف افشاند و با تحریک قومیّتهاى مختلف، آن را آبیارى کرد و کنارى نشست تا شاهد رویش آن بذرها و به بار نشستن آن فتنهها باشد.
گرچه در این میدان، تلفاتى دادیم و هنوز هم گاه و بیگاه، جنازههاى متعفن تجملگرایى و تفرقهافکنى و چند دستگى و تقابل صفوف و تنازع قوا را تشییع مىکنیم، ولى خوشحالیم که این جنازهها را دفن مىکنیم و راه وحدتآمیز و الفتگرایانه خود را ادامه مىدهیم و از محور وحدت و حبلالمتین انسجام، جدا نمىشویم.
گرچه متأسفانه، برخى از همراهان انقلاب، از ارتفاعات ایمان پایین آمدند و همین سبب شد که مواضع فتح شده، گاه گاهى و در جاهایى به دست غیر خودى بیفتد، ولى باز هم همدلىها از هم نگسست و رشتهها استوار ماند و «اعتصام» به رشته ولایت و تمسک به این «عروةالوثقى»، تار و پود نظام و انقلاب و مردم را محکم ساخت.
اینک، هر چند سالهاست آن پیر و مراد، آن معمار بزرگ انقلاب، آن روح خدا در کالبد زمان رفته است، ولى یادگار او یعنى «انقلاب اسلامى» باقى است و «خلف صالح» او، با همان بصیرت و بیدارى و خروش و صلابت و قاطعیت، هدایت این امت و نظام را در دست دارد.
گرچه نسل نو، آماج فتنهها، سمپاشىها، شبههافکنىها و جدایىسازىهاست، اما بیعتى که با امام شهیدان داریم و میثاقى که بر وحدت و انسجام بستهایم، استوار و خللناپذیر است و اگر هر سو جبههاى براى رخنه در صفوف متحد ما مىگشایند، بیدارىِ «رهبران» و «رهروان» و همدلى دولت و ملت و اتحاد امت و امام، آن را خنثى مىکند.
نسل انقلاب، باید روح و فرهنگ انقلاب اسلامى و فرهنگ ایثار و شهادت را در فرزندان و نسلهاى آینده بدمد، تا این «خط نور» تداوم یابد و به «عصر ظهور» متصل گردد.
انقلاب شکست نمىخورد،
به شرط آنکه ما پیمان نشکنیم و عوض نشویم و میثاقها را از یاد نبریم.
«تا چنان بودیم، بودیم آنچنان
چون چنین گشتیم، گشتیم اینچنین»
و ... هرگز مباد که «تنگههاى اُحد» را رها کنیم و به جمع غنایم بپردازیم،
که نتیجهاش شکست و شهادت و ضعف خواهد بود.
وفاق و همدلى و انسجام و وحدت، هنوز هم مىتواند معجزهها بیافریند.
به این معجزه، ایمان بیاوریم، ... «معجزه وفاق»!
منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1386 / شماره 191 و 192، بهمن و اسفند ۱۳۸۶/۱۲
نویسنده : جواد محدثى
نظر شما