تفسیر الگوساز عاشورا از نگاه شهید مطهری
گام نخست در الگوپذیرى قیام عاشورا این است که راز جامعیت اسلام در کربلا درک شود و بر اساس آن، تفسیرى صحیح از این حادثه ارائه گردد. در صورتى این نکته از عاشورا قابل برداشت است که قرائتى الگوساز از آن صورت گیرد. بىتردید پیشوایان دینى از زمان پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) دستور اکید و بلیغ دادهاند که باید نام حسین بن على(ع) زنده بماند و باید سوگوارى آن حضرت هر سال تجدید بشود. سؤال اساسى این است که چرا چنین دستورى دادهاند و چرا این همه به این موضوع اهتمام داشتهاند؟ از این رو تحلیل ما از قیام امامحسین(ع) تعیین کننده است.
از نگاه شهید مطهرى حادثه عاشورا و تاریخچه آن، دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانى و یک صفحه تاریک، سیاه و ظلمانى. در نگاه دوم، قهرمان حادثه یزید بنمعاویه، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، شمر وامثال اینها است. وقتى این صفحه تاریک مطالعه شود فقط ظلم است، جنایت است و رثاء بشریت، که هیچ چیز غیر از گریه، زارى و مرثیه را نمىطلبد اما اگر صفحه مقابل مطالعه شود قهرمان این صفحه نورانى حسین است و اهل بیت و اصحاب او. این صفحه دیگر جنایت وتراژدى نیست بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلى حقیقت، انسانیت و حق پرستى است. البته هر دو صفحه این واقعه یا بىنظیر است یا کمنظیر و باید به هر دوى آنها پرداخت و آن را مورد تجزیه و تحلیل عبرتآموز قرارداد، اما به قول آن استاد فرزانه: "چرا ما صفحه نورانى این داستان را کمتر مطالعه مىکنیم در حالى که جنبه حماسى اینداستان صد برابر بر جنبه جنایى آن مىچربد و نورانیت این حادثه بر تاریکى آن خیلىمىچربد [1]"؛ "اگر ما صفحه نورانى تاریخ حسینى را خواندیم آن وقت از جنبه رثائىاش مىتوانیم استفاده کنیم و گرنه بیهوده است[2] "؛
"پس اول باید قهرمان بودنش براى شما مشخص بشود و بعد در رثاى قهرمان بگریید وگرنه رثاى یک آدم نفله شده بیچاره بىدست و پاى مظلوم که دیگر گریه ندارد و گریه ملتى براى او معنى ندارد. در رثاى قهرمان بگریید براى اینکه احساسات قهرمانى پیدا کنید، براى اینکه پرتوى از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهاى نسبت به حق وحقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید. شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادىخواه باشید، براى آزادى احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنى چه، شرف و انسانیت یعنى چه، کرامت یعنى چه؟[3] "
بنابراین بر اساس یک تفسیر که متاسفانه رواج هم یافته است پاسخ پرسش فوق این مىشود که ترغیب ائمه(ع) و اهتمام آنان در برپایى عزاى حسینى "براى این است که تسلى خاطرى براى حضرت زهرا باشد. " در این صورت "خیال مىکنیم حسین بن على در آن دنیا منتظر است که مردم برایش دلسوزى کنند یا - العیاذ بالله - حضرت زهرا(س) بعد از هزار وسیصد سال آن هم در جوار رحمت الهى منتظر است که چهار تا آدم فکسنى براى او گریه کنند تا تسلى خاطر پیدا کند![4] "
این نگاه نه تنها حیاتبخش، پویا و حرکتزا نیست بلکه به تعبیر شهید مطهرى مسخره و نتیجهاى جز خرابى دین و رکود در جامعه ندارد. اما در تفسیر دیگر، حرکت سیدالشهدا(ع) اسوه است و براى همه آزادىخواهان و غیرتمندان عالم طوفنده و جوشان است. در این تفسیر "حسین بن على درس غیرت به مردم داد، درس تحمل و بردبارى به مردم داد، درس تحمل شداید و سختیها به مردم داد. اینها براى ملت درسهاى بسیار بزرگى بود. پس اینکه مىگویند حسین بن على چه کرد و چطور شد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که حسین بن على روح تازه دمید، خونها را به جوش آورد، غیرتها را تحریک کرد، عشق و ایدهآل به مردم داد، حسّ استغنا در مردم به وجود آورد، درس صبر و تحمل و بردبارى و مقاومت و ایستادگى در مقابل شداید به مردم داد، ترس را ریخت، همان مردمى که تا آن مقدار مىترسیدند، تبدیل به یک عده مردم شجاع و دلاور شدند. [5]" از این منظر امامحسین(ع) پیامآور اسلام است، عاشورا نمایشگاهى مىشود که ابعاد مختلف اسلام به نمایش گذاشته شده تا انسانهاى دیگر از آن الگو بردارى کنند و در هر جامعهاى که شرائط زمان امام حسین را پیدا کرد قیام حسینى به راه افتد. با این تفسیر امامحسین(ع) دیگر مختص به یک زمان و مکان خاص نیست، براى همیشه تاریخ است وچون روحى در کالبد اجتماع حضور دارد. براى همین درسهاى بزرگ است که استاد مطهرى اصرار دارد حادثه کربلا در وجهه حماسى آن مورد تحلیل قرار گیرد و به یک سوژه بزرگ براى مسلمانان تبدیل گردد:
"اینکه من تأکید مىکنم که حماسه حسینى و حادثه کربلا و عاشورا باید بیشتر از این جنبه مورد استناد ما قرار بگیرد، به خاطر همین درسهاى بزرگى است که این قیام مىتواند به ما بیاموزد. من مخالف رثاء و مرثیه نیستم، ولى مىگویم این رثاء و مرثیه باید به شکلى باشد که در عین حال آن حس قهرمانى حسینى را در وجود ما تحریک و احیا کند. حسین بن على یک سوژه بزرگ اجتماعى است. حسین بن على در آن زمان یک سوژه بزرگ بود، هر کسى که مىخواست در مقابل ظلم قیام کند، شعارش "یا لثارات الحسین[6] "بود. امروز هم حسین بن على یک سوژه بزرگ است، سوژهاى براى امر به معروف و نهى از منکر، براى اقامه نماز، براى زنده کردن اسلام، براى اینکه احساسات و عواطف عالیه اسلامى در وجود ما احیا بشود. [7]
پی نوشت:
[1]. شهید مطهرى، مرتضى، حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص668.
[2]. همان، ص33.
[3]. همان، ص32.
[4]. همان، ص33.
[5]. همان، ص59.
[6]. مسند الامام الرضا، ج1، ص148.
[7]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج17، ص59.
منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۸/۱۰/۲۱
نظر شما