تأثیرات متقابل دین و توسعه
بر سر کار آمدن یک دولت اسلامی در ایران، کارشناسانی را که افول قریب الوقوع دین و افزایش سکولاریزه شدن ملتها را با توجه به فرآیندهای توسعه پیش بینی کرده بودند، به مبارزه طلبید.
«دین و توسعه»
درباره تعاریف یا اهداف هر یک از کلمات کلیدی که این نوشتار به بحث درباره آنها می پردازد یعنی «دین» و «توسعه» هیچگونه اتفاق نظری وجود ندارد. با وجود این، هم دین و هم توسعه نقش مهمی درآگاهی و کسب تجربیات بشری ایفا کرده اند.
از نظر تعریف، «توسعه» ایده ای از تغییر را دربرگرفته است اما اهداف چنین تغییری با گذشت چندین دهه، از «رشد» به «رفاه»، «نیازهای اولیه»، «عدالت» و «اقتدار» تغییر یافته است. (Moser 1993)
رواج بحث توسعه در ارتباط تنگاتنگ با رواج سرمایه داری، نوگرایی و سلطه غرب است (Mehmet 1995). همچنین توسعه بخشی از یک فرآیند جهانی است و تنها شامل کشورهای جهان سوم نیست (Slater 1992). الگوهای مختلف توسعه، کشورهای پیشرفته و جهان سوم رابه طرق مختلف دربرگرفته است.
طرحهای توسعه با توجه به روشهایی که عوامل فرهنگی از جمله دین را دربرمی گیرند، تغییر یافته اند.
علاقه فراوان به موضوع دین و توسعه از بروز باور مذهبی در عملکرد سیستمهای سیاسی جهان سوم نشأت گرفته است. (Haynes 1993). اهمیت دین در سیاست جهان سوم پس از انقلاب ایران در سال۱۳۵۷ آشکار گردید. بر سر کار آمدن یک دولت اسلامی، کارشناسانی را که افول قریب الوقوع دین و افزایش سکولاریزه شدن ملتها را با توجه به فرآیندهای توسعه پیش بینی کرده بودند، به مبارزه طلبید.
این انقلاب به تجدیدنظر درمورد رابطه بین دین، اقتصاد و سیاست منتهی شد؛ اما با وجود این، بیشترتحلیلها بر روی دو محور سه مورد اخیر، یعنی دین و سیاست متمرکز گردید.
دلیل اصلی وجود پایه و بنیان چنین غفلتی درخصوص ارتباط بین دین و توسعه اقتصادی بیشتر در جهت توسعه یعنی فرضیه های ضمنی مبنی بر جدایی اقتصاد از فرهنگ و بویژه دین بوده است. اغلب توسعه اقتصادی به عنوان ضرورتاً سکولار بودن، مدنظر قرار می گیرد.
دین: بستر رویش
آشکارترین مباحث دینی و اقتصادی با مطرح کردن فلسفه های تسهیل کننده یا بازدارنده توسعه از تعاریف عملگرایانه دینی استفاده کرده اند. نوشته های وبر و تجزیه و تحلیل وی از تأثیر دین در ارتقای توسعه سرمایه داری بطور جدی این مباحث را تحت تأثیر قرارداده است (Weber 1958).
وبر ویژگیهای اساسی اصول اخلاقی کالوینیست پروتستان را که به عنوان جایگاهی ایده آل برای توسعه سرمایه داری مدنظر داشت، تعیین کرد. وبر نوشته های بسیاری در مورد ارتباط بین دین و اقتصاد نوشت و به نظر می رسد که نوشته های او مقدمات تجزیه و تحلیلهای بیشتر دیگری را درمورد این ارتباط فراهم نموده است. شاید یکی از عمده ترین مباحث او تشخیص او از جنبه های دین باشد که احساس می کرد که ایده های توسعه را که دو مورد آن در زیر مورد بحث قرار می گیرد، تحت تأثیر قرار می دهد. یکی ازرایج ترین مباحث پروتستان در مورد توسعه اقتصادی تأکید آن بر «فردگرایی» است که امکان توجه داشتن به سود و منفعت را فراهم می آورد. مفهوم قرارداد فردی بین یک فرد و خدا از طریق حذف اعمالی از قبیل اقرار به گناهان تثبیت گردید و همچنین مبنای فردگرایی اقتصادی، سیاسی و قانونی را تشکیل داد. (Turner 1991).
فردگرایی اقتصادی درتضاد با سازمان فئودالی بود و سازمان سرمایه داری را ارتقا داد. با وجود این، نقش فردگرایی در سرمایه داری متناقض بوده است بطوری که کنترل دولتی افراد برای تداوم توسعه اقتصادی سرمایه داری ضرورت یافت.
همچنین فردگرایی، ایده ای که در آن دانش، اعمال و افکار در قالب افکار فردی جای می گیرد، مبنای بحث کلیدی دیگری از پروتستان درمورد توسعه سرمایه داری یعنی استدلال گرایی جهانی را بنیان گذارد. پروتستانیسم که در قالب ایده های هنجاری جای داشت در دیدگاههای ویژه اخلاق که اعمال روزانه اجتماعی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار می داد، تثبیت گردید. پروتستانیسم پیروانش رابه منطقی بودن ترغیب کرد که در آن استدلال گرایی از طریق ارزشهای جهانی مورد تعریف قرار می گرفت. چنین استدلالی درمیان ایده «دیدگاه صحیح منحصر به فرد خداوند از دلیل و برهان که فراتر از فکر بشر است»، قرار می گیرد: (Thrift 1996: 15). از نظر وبر استدلال صوری فرآیندی از صنعتی شدن و تفکری غربی بود که با استدلال عملی که جایگاه مشکل گشایی دارد و در آن مشکلات برمبنای تجربیات شخصی فرد مورد تعریف قرارمی گیرند، متفاوت بود (Ritzer 1995). تفکر استدلالی صوری مبنای طرح مدرنیزه کردن توسعه بود.
این طرح مستلزم تعریفی از توسعه به عنوان رشد اقتصادی همراه با الگویی خطی بود که انتظار می رود درآن کشورهای جهان سوم خط سیر اقتصادی کشورهای پیشرفته را در پیش بگیرند. مدرنیزه شدن در مفهوم پروتستان از استدلالی جهانی منتهی به اهداف تعریف شده جهانی، گنجانده شده بود. یکی از ویژگیهای اصلی در عملکرد جامعه پیشرفته، استدلال اقتصادی همراه با رشد اقتصادی به عنوان هدفش بود. تفاوتهای اصول اخلاقی کالوینیست پروتستان که رشد اقتصادی را بهبود بخشید با ادیان دیگری که مانع چنین توسعه ای شدند، مقایسه شد. ادیان دیگر اغلب به عنوان سدی در مقابل رشد اقتصادی (یک سد روانشناختی در برابر توسعه) عمل کردند. عاملهای دیگری از قبیل خانواده گرایی و جامعه گرایی به عنوان موانع توسعه بدون در نظرگیری واقعیتهای دیگر در دین گنجانده شد. (So1990). این عاملهای اجتماعی بر عدم وجود منبع انسانی در جوامع در حال توسعه اشاره داشتند.
برای مثال، وات در فصل اول کتابش به نام «بنیادگرایی اسلامی و نوگرایی» به طبیعت تغییرناپذیر باورهای مسلمانان به عنوان اولین خصوصیت جهان بینی اسلامی اشاره می کند:
برای مسلمانان تغییرناپذیری هم یک کمال مطلوب برای افراد و جوامع بشری و هم درکی از طبیعت واقعی بشریت و محیط اطرافش می باشد. تغییرناپذیری یک فرضیه همه گیر است که اکثر جنبه های جهان بینی استاندارد را رنگ و جلا می دهد و چنین تغییرناپذیری قائل شدن یک جایگاه مناسب در ارائه آن را توجیه می کند. به علاوه، قدردانی از آن چیزی است که برای یک فرد غربی بدون تلاش فکری همراه با دقت مشکل است. ایده توسعه بخشی از نگرش کلی هوشمندانه ماست. بنابراین برای غربی ها ارزش قائل شدن به نگرش افرادی که در افکارشان جایی برای توسعه، پیشرفت یا بهبود و تکامل اجتماعی وجود ندارد، بسیار مشکل است. (Watt 1988)
ادعاهای مشابهی از ادیان دیگر نیز مطرح گردید. به عنوان مثال، وبر معتقد بود که «اخروی بودن» کنفوسیوسیسم باعث عدم توسعه بسیاری از بخشهای آسیای شرقی شده است. با وجود این، رشد سریع اقتصادی اخیر برخی از این کشورها منجر به تفسیر دوباره کنفوسیوسیسم شده است. ظهور چهار ابرقدرت اقتصادی در آسیای شرقی باعث به وجود آمدن علاقه بیشتری در مورد مباحث ادیان آسیای شرقی در رابطه با موفقیت اقتصادی جاری این کشورها گردیده است. به عنوان مثال کیم (Kim 1994) اهمیت ارتباط بین وضعیت طبقاتی در کنفوسیوسیسم و وضعیت مالی در سرمایه داری کره را مورد بررسی قرار داده است. او نیاز برای رسیدن به سطح اجتماعی را ایدئولوژی اساسی کنفوسیوس معرفی می کند که بیشتر از طریق مقررات استعماری تبعیضی که کشورهای مستعمره را از به دست آوردن جایگاههای مطرح بازمی داشت، تقویت می شد. بنابراین محرک کره ای ها برای صنعتی شدن هم از علاقه آنها برای جمع آوری ثروت و هم رسیدن به سطحی که فرآیندی از ایدئولوژی های مذهبی و خط سیرهای تاریخی تلفیق شده بود، ناشی می شود. تجزیه و تحلیل های دینی چه در تقابل با تغییر و چه در راستای تغییر همچنان در گفت وگوهای توسعه امروزی مهم هستند. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل موفقیت توسعه ژاپن و جهانی بودن آن بر روی دو ویژگی اصلی جامعه ژاپنی متمرکز گردیده است. اولین مورد آن تضادگرایی، ارجاع و معتبرکردن دوباره ساختارها و ایده ها می باشد. تضادگرایی این اجازه را به ژاپنی ها داده است تا جنبه هایی از دین ژاپنی و سازمان اجتماعی را که برای رسیدن به اهدافش مفید بوده، حفظ کند.
سیستمهای ارجاعی هم این اطمینان را به وجود آوردند که اهداف اجتماعی و اقتصادی با هم هماهنگ هستند نه متضاد. دوم اینکه ربر ستون (Roberston 1992) برخی از توانایی های ژاپنی ها برابر جهانی شدن را به تزکیه شینتو از طریق مراسم مذهبی با حذف آنچه که مد نظر نیست، نسبت می دهد. بنابراین ژاپن یک فرآیند آگاهانه تغییر اقتصادی و مذهبی را تجربه کرد.
همچنین ارتباطات قوی بین گروههای مذهبی، توسعه اقتصادی را تحت تأثیر قرارداده است. به عنوان مثال در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم «اقلیت های» مذهبی عوامل اصلی اقتصادی در بریتانیا شدند. یک نمونه عملی از این مصداق صدوپنجاه هزار یهودی بودند که از اروپای شرقی در بین سالهای ۱۸۹۱ تا ۱۹۱۱ مهاجرت کرده بودند که باعث تغییر چهره صنعت نساجی در طول این مدت در بریتانیا شدند. تا سال ۱۹۱۱ یک سوم تمام افرادی که در صنعت پوشاک استخدام شده بودند، یهودی بودند.
بنابراین تفاوت های مذهبی و تفاوت های دیگر، بر یکدیگر تأثیر متقابل داشتند و بعضاً انگیزه تولید خط سیرهای معینی از رشد اقتصادی را فراهم کردند.
درحالی که مبحث تفکر مذهبی در مورد تغییر اقتصادی روبه رشد غالباً در بافت رشد اقتصادی لحاظ می شد ـ حتی نوشته های مکتوب اولیه چنین لحاظ کرده بودند ـ از نظر بسیاری از مردم توسعه فقط به معنی رشد نبود. تعریفی که گروههای مذهبی از قبیل انجمن دوستان از استدلال ارائه کردند تنها به معنی به حداکثر رساندن سود از طریق کار سخت نبود بلکه ارزشهایی از قبیل وجدان اجتماعی را نیز دربرمی گرفت. اصل مسؤولیت پذیری که برخی از سازمانهای تجاری انجمن دوستان آن را پذیرفتند، استانداردهای جایگزینی از توسعه فردی و اجتماعی را بنا نهاد. این سازمان های تجاری محیط کاری مناسبی فراهم کردند و مسؤولیت اجتماعی کارکنان خود را پذیرفتند که این نکته مبین این است که ایده های رفاهی حتی در حکومت سرمایه داری اولیه باعث تعدیل توسعه به عنوان رشد اقتصادی گردید. [1]
پی نوشت:
[1] این مقاله، ترجمه خلاصه فصلی از کتاب زیر است:
Parvati Raghuram,(1999) Religion and Development, in culture and Global change (eds)
Tracey Sketten and Tim Allen(1999) Routledge.
منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۸/۱۰/۲۵
نویسنده : پارواتی راگهیورام
مترجم : غلامرضا کیانی
نظر شما