موضوع : پژوهش | مقاله

زیارت قبور از نگاه فریقین(2)


در قسمت قبلی با رویکرد دینی، به بحث زیارت قبور در قرآن پرداخته شد. همان طور که وعده داده شد در این بخش، رویکرد دینی با نگاه به روایات شیعه و سنی ادامه می‌یابد. این نوشته، روایات شیعه و سنی را در رابطه با زیارت قبور، بررسی و طبقه­بندی می­کند. روایات اهل سنت در چهار بخش، تحلیل، و در آخر، نتیجه گرفته می شود که زیارت قبور بر طبق روایات شیعه و اهل سنت، مشروع می‌باشد.


زیارت قبور مؤمنین در روایات:
یکی از منابع دین، روایات است. روایات شیعه و سنی در رابطه با زیارت قبور، منشأ فتاوای مختلفی شده است؛ به همین خاطر در رویکرد دینی، بررسی روایات اهمیت بسزایی دارد.

روایات شیعه:
در کتب شیعی روایات زیادی درباره تشویق به زیارت رفتن قبور وجود دارد. از این روایات، استحباب زیارت قبور، متوجه شدن و شاد گشتن روح میت نسبت به زیارت رفتن او، نحوه سلام دادن بر مردگان و دعا کردن برای آنها برداشت می‌شود:
1. در روایتى "محمّد­بن­مسلم" مى‏گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم؟ آیا مردگان را زیارت کنیم؟ فرمود: بله. عرض کردم: آیا وقتى ما به زیارتشان مى‏رویم، آنان‏ صداى ما را مى‏شنوند؟ فرمود: بله، به خدا سوگند، چنین است، مسلّما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان مى‏گردند و با شما انس مى‏گیرند.
محمد‌بن‌مسلم مى‏گوید: عرض کردم: وقتى به زیارت ایشان رفتیم چه بگوییم؟
فرمود: بگو: «بار خدایا زمین را از پهلوهاى ایشان دور ساز (کنایه از آن که فشار قبر را از ایشان بگردان) و روان­هایشان را به سوى خود بالا بِبَر، و از جانب خویش خشنودیت را پیشبازشان بفرست، و از رحمتت، همنشینى براى آنان بگمار که دلتنگى و تنهایی­شان را مبدّل به أنس و آرامى کند و وحشتشان را مبدل به أمن ساز؛ چرا که تو بر هر چیز توانایى.”[1]
2. محمد‌بن‌مسلم از امام جعفر صادق و ایشان از امیر­الم‍ؤمنین چنین نقل کرده­اند که:
به زیارت مُرده‏هاى خود بروید. آنها از زیارت شما شاد مى‏شوند. [2]
3. "محمّد‌بن‌احمد‌بن‌یحیى" می‌گوید: من در «فید» (شهرکى است بین کوفه و مکّه) بودم و به همراه "على­بن­بلال" به طرف قبر "محمّد­بن­اسماعیل­بن­بزیع" مى‏رفتیم، على‌بن‌بلال به من گفت: صاحب این قبر از حضرت رضا(ع) برای من نقل کرد که آن حضرت فرمودند: کسى که بالاى قبر برادر مؤمنش رفته و دست روى آن گذارده و سوره «انّا انزلناه» را هفت مرتبه بخواند، از روز فزع اکبر در امان مى‏باشد. [3]
4. "عبد الله‌بن‌سنان" می‌گوید: به امام صادق عرض کردم: سلام کردن بر مرده‏هاى گورستان روا است؟ ایشان فرمود: آرى، به این صورت که مى‏گوئى:
«سلام بر خفتگان این سامان از مسلمانان و مؤمنان. شما طلیعه کاروان ما بودید و ما - اگر خدا بخواهد- به شما ملحق مى‏شویم.” [4]
5. در کتاب «من لا یحضره الفقیه» چنین نقل شده: حضرت فاطمه(س) هر روز شنبه صبحگاهان به زیارت قبور شهدا مى‏رفت و به سر قبر حمزه می‌آمد و از خداوند، طلب رحمت و مغفرت براى او می‌کرد. [5]
روایات شیعه، در باب زیارت قبور بسیار زیاد است که به جهت اختصار بر همین مقدار کفایت می‌شود.

روایات اهل سنت:
روایات اهل سنت را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:

دسته اول:
روایاتی که از آنها برداشت می‌شود در یک مقطع زمانی خاصی، اصل زیارت قبور ممنوع اعلام شده بود؛ اما پس از مدتی این منع توسط پیامبر برداشته شد. برخی از این روایات عبارتند از:
"بریده" از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل می‌کند: «من قبلاً از زیارت قبور نهیتان مى‏کردم؛ اینک زیارتشان کنید.” [6]

چند نکته:
الف) در کتب اهل سنت این دسته از روایات، از افرادی مانند حضرت علی(ع)، ام­سلمه، عایشه، انس‌بن‌مالک، جابر، ابو بریده، ابو سعید خدری نیز نقل شده است. [7]
ب) در کتب اصول فقه اهل سنت، یکی از مثال­های رایج برای نسخ روایت توسط روایت دیگر، همین احادیث زیارت قبور می‌باشد. [8]
ج) بحث دیگری که راجع به این دسته از روایات در علم اصول، مطرح است این است که آیا امر پس از نهی، دلالت بر وجوب دارد یا اینکه دال بر استحباب یا اباحه می‌باشد. این بحثی جدّی در علم اصول فقه می‌باشد که منشأ نظرات گوناگونی شده است. بنا بر هر مبنایی که پذیرفته شد حکم به وجوب و استحباب و اباحه زیارت قبور رفتن، مشخص می‌شود. [9]
د) در این احادیث نقل شد که در صدر اسلام، نهی از زیارت قبور وجود داشته است و سپس آن نهی برداشته شده است. برخی از حکمت­هایی که برای این نهی اول آورده­اند عبارت است از:
"ابن­بطال" درباره نهی اول از زیارت قبور چنین می‌نویسد: «زیارت قبور از اموری بوده که اهل جاهلیت به آن تفاخر می‌کرده­اند. با آمدن اسلام این کار حرام دانسته شد. وقتی این عادت جاهلی رخت بر بست، اسلام دستور به اجرای آن را صادر کرد؛ به همین خاطر این چنین حکم گذشته را نسخ کرد: نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها». [10]
برخی چنین بیان داشته اند که نهی به این ملاک بوده است که در آن زمان، اکثر اموات­، مشرک بودند؛ به همین خاطر از جانب پیامبر نهی از این کار صورت گرفت؛ ولی وقتی که اموات مؤمنین، زیاد گشت پیامبر، زیارت قبور را به اذن خدا رخصت دادند. [11]
احتمال سومی نیز داده شده است که در صدر اسلام، زیارت قبر، یاد مرگ و کشته شدن را متذکر می‌شد و ترس از جهاد را در دل­ها پدید می‌آورد؛ ولی وقتی اسلام قوت گرفت زیارت رخصت داده شد. [12]
هـ) این نکته نیز قابل توجه است که ما باید زمان این نهی و رخصت را به دست بیاوریم. در برخی از روایات، زمان این ترخیص را در غزوه خیبر[13](سال هفتم هجری) و در برخی غزوه حنین[14] (سال هشتم هجری) دانسته­اند. در برخی روایات اهل سنت، این اجازه بعد از رفتن پیامبر به زیارت قبر مادر، گزارش شده است[15] که برخی آن را در زمان فتح مکه(سال هشتم هجری) دانسته­اند. [16] گزارشاتی که از زیارت قبور شهداء احد توسط حضرت فاطمه(س) ارائه شده برای سال سوم به بعد است؛ زیرا این جنگ در سال سوم هجری رخ داد.
قدر متیقن این است که از سال هشتم به بعد، رخصت زیارت قبور رخ داده است و گزارشات زیارت قبور از پیامبر و صحابه برای بعد از سال هشتم است.
مطلب دیگری که می‌توان برداشت کرد این است که قاعده در جنگ این است بیشتر مردان در جنگ حاضر می‌شدند، به همین خاطر پیامبر گرامی دستور رخصت را با صیغه مذکر آورده است و این نمی­تواند دلیل خروج زنان از تحت این خطاب باشد؛ چون زنی در آنجا حاضر نبود که بخواهد مورد خطاب قرار گیرد؛ با این حال می‌توان خطاب را شامل زنان نیز دانست؛ چون تعلیل­هایی که در این روایات آمده هم شامل مردان و هم زنان می‌شود؛ مانند:
«فانّ فیها عبرة»، [17] «فانها تزهد فی الدنیا و تذکر الاخرة»، [18] «فانها تذکرکم الموت»، [19] «فانه یرق القلب و تدمع العین و تذکر الاخرة”. [20]
آنچه در این احادیث به عنوان علت استحباب ذکر شده است عمومیت دارد و شامل هر دو گروه می‌شود و اختصاصی به مردان ندارد. هر کجا که حکمت این حکم و امر وجود داشته باشد حکم نیز وجود دارد و فرقی بین حکمت و علت از این جهت نیست. فرق بین علت و حکمت در فرض نبودن حکمت و علت حکم است که در صورت نبودن علت، معلول که حکم است نخواهد بود؛ ولی در حکمت، با فرض نبود آن، حکم باقی است. [21]
نکته­ای که باید مدّ نظر داشت این است که زبان محاوره در اسلام، به صورت مذکر است. در اسلام وقتی خطاب برای مرد و زن مشترک باشد به دو صورت می‌آید:
الف: از الفاظ مشترک بین زن و مرد استفاده می‌شود؛ مانند لفظ موصول مشترک «مَن». به عنوان مثال در بحث زیارت قبور روایتی داریم که به این صورت آمده است. پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «إنی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فمَن شاء أن یزور قبرا فلیزره فإنه یرق القلب و یدمع العین و یذکر الآخرة.” [22] (من شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم؛ پس هر کس می‌خواهد قبری را زیارت کند آن را زیارت کند؛ زیرا آن، موجب رقت قلب و جاری شدن اشک و یاد آوری آخرت می‌شود.) این روایت، بر عمومیت حکم بر زن و مرد دلالت دارد؛ یعنی زن و مرد را یکسان شامل می‌شود و خطاب به کسی نیست تا گفته شود که ظهور در مردان دارد. [23] نظیر این حدیث را نسائی چنین ذکر می‌کند: «... ونهیتکم عن زیارة القبور فمَن أراد أن یزور قبرا فلیزره ولا تقولوا هجرا.” [24]
ب: خطاب به صورت مذکر به کار می‌رود؛ مثال­های قرآنی در این مورد بسیار است؛ مانند: آیاتی که با خطاب «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شروع شده است و بعد از آن نیز دستور به صورت مذکر بیان شده است.
بنابراین در دستورات عمومی به صرف مذکر بودن جمله­ای نمی­توان آن را مخصوص مردان دانست؛ مگر اینکه دلیلی جداگانه، زنان را از تحت عمومات خارج کند. به این منظور برخی از مخالفان زیارت قبور رفتن زنان، به دسته دوم از روایات ـ که می‌آید ـ تمسک کرده­اند.

دسته دوم:
روایاتی که از زیارت قبر رفتن زنان، نهی می‌کند. آنها عبارتند از اینکه:
1. "ابن­عباس": رسول­خدا(ص)، زنانِ زیارت کننده قبور را لعنت کرد. [25]
2. "ابن­­ماجه" از علی‌بن‌ابی­­طالب(ع) نقل می‌کند: پیامبر(ص) بیرون آمدند و زنانی را در حال نشسته مشاهده کردند. به آنان فرمودند: برای چه نشسته­اید؟گفتند: منتظر جنازه هستیم. پیامبر فرمودند: [میت را] غسل خواهید داد؟ گفتند: نه. رسول­خدا فرمودند: حمل خواهید کرد؟ گفتند: نه. ایشان فرمودند: آن را وارد قبر خواهید کرد؟ گفتند: نه. فرمودند: برگردید. از گناهکارانید نه از دارندگان پاداش. [26]
3. ابن عباس و "ابو هریره" و "حسان‌بن‌ثابت": رسول خدا(ص) زنانی را که به زیارت قبور می‌روند لعن کردند. [27]
می­توان گفت که مستمسک اصلی برای قائلین به حرمت رفتن زنان به زیارت قبر در بین اهل سنت، این دسته از روایات است.

بررسی روایات مذکور:

الف) بررسی سندی
اگر بخواهیم این روایات را مورد بررسی قرار دهیم باید گفت: از لحاظ سندی، روایت اول، ضعیف است؛ چنانچه "إلبانی" در ذیل این حدیث، در پاورقی سه کتاب سنن­ابی­داود، سنن­نسائی، سنن­ترمذی به این ضعف اشاره کرده است. [28] البته "شعیب الأرنؤوط" سند نقل "صحیح ابن حبان" به واسطه ابو هریره را «حسن» دانسته است[29]. روایت دوم، از نظر سند دارای مشکل است؛ زیرا در سند آن "دینار‌بن‌عمرو" قرار دارد که از نظر راوی­شناسان، مجهول، کذاب، متروک و کسی است که از او خطا سر می‌زند. [30] إلبانی[31] و "هیثمی"[32] و "حسین­سلیم­اسد"[33] این حدیث را تضعیف کرده­اند. روایت سوم از لحاظ سندی مورد قبول اهل سنت است.

ب) بررسی دلالتی
از لحاظ دلالتِ این روایات بر حرمت باید گفت:
روایت اول‌ ـ‌ بر فرض صحت سند ـ و سوم، فاقد شرط لازم برای استدلال بر حرمت است؛ زیرا احادیث متعددی در جواز زیارت زنان، صراحت دارد. آن احادیث عبارتند از:
1: از حسین‌بن‌علی(ع) نقل شده: فاطمه دختر پیغمبر، قبر عمویش حمزه را در هر جمعه زیارت می‌کرد؛ سپس نماز می‌خواند و نزد قبر او می‌گریست. [34] (در برخی نقل­ها به جای «جمعه»، «ایام» ذکر شده است.) [35]
2: "عبد الله‌بن‌ابی­ملیکه" نقل می‌کند: روزی عایشه از قبرستان می‌آمد. به او گفتم: «ای ام­المؤمنین از کجا می‌آیی؟» گفت: «از کنار قبر برادرم؛ عبدالرحمن»، به او گفتم: «آیا رسول خدا از زیارت قبور، نهی نفرموده است؟» گفت: «آری، پیامبر نهی نموده از زیارت قبور؛ ولی سپس به آن امر فرمود.”. [36]
3: روایتی از عایشه به این مضمون نقل شده که گفت: یکی از شب­هایی که پیامبر پیش من بود حالت منقلبی داشت، ردایش را بر زمین قرار داد. نعلین خود را در آورد و آن دو را کنار پاهایش قرار داد و گوشه إزارش را بر بسترش پهن کرد. طولی نکشید تا این که پیامبر گمان کرد که من خوابیده­ام. به آرامی ردایش را برداشت و کفشش را به پا کرد. در را باز کرد و خارج شد. من هم از بستر برخواستم. لباسم را پوشیدم و به دنبال پیامبر راه افتادم. تا این که پیامبر به بقیع رسید و در آنجا ایستاد و ایستادنش را طول داد؛ سپس دست خود را سه مرتبه بالا برد و بعد بازگشت و من هم برگشتم... و زودتر از پیامبر وارد شدم. پیامبر متوجه شد و من هم داستان تعقیب ایشان را گفتم. پیامبر علت این رفتن خود به بقیع را چنین بازگو نمود که «جبرئیل پیش من آمد و مرا مورد ندا قرار داد... و به من گفت: پروردگارت، تو را مورد امر قرار داده که به نزد اهل بقیع بروی و برای آنها استغفار کنی». عایشه به پیامبر می‌گوید: «یا رسول­الله! من چگونه برای آنها بگویم؟» فرمود: “بگو: سلام بر اهل دیار از مؤمنین و مسلمین و خداوند، گذشتگان از ما و آنان که بعد از ما هستند را رحمت کند و ما نیز اگر خدا بخواهد به شما ملحق می‌شویم». [37]
محور استدلال به این حدیث سوم، آموزش کیفیت زیارت بر عایشه است. اگر زیارت قبور بر زنان حرام بود، چگونه پیامبر کیفیت زیارت را بر همسر خود آموخت. [38]
مقتضای جمع بین این احادیث و دو حدیث مذکور، دو گونه است که هر دو در بین اهل سنت قائل دارد:
1. روایاتِ لعن، نسخ شده­اند؛ [39]چنانچه روایت عبدالله­ابی­ملیکه از عایشه بر این دلالت دارد.
2. دو حدیث مذکور را نسخ­شده ندانیم؛ با این حال دو قول وجود دارد:
الف: آن دو حدیث را، حمل بر کراهت تنزیهی کنیم؛ نه کراهت تحریمی(حرمت). [40]
ب: حمل شوند بر جایی که رفتن زن­ها برای زیارت قبور، مستلزم گناه و ارتکاب حرامی بشود. [41]
علاوه بر مطالب فوق باید در خصوص روایت سوم توجه داشت که در این روایت از لفظ «زوّارات» استفاده شده است. جواب بالا بر فرض این است که کلمه «زوّارات» صیغه مبالغه نباشد؛ اما اگر صیغه مبالغه باشد به معنای این می‌شود که پیامبر زنانی را که زیاد به زیارت قبر می‌روند لعن نمودند. با این فرض دیگر، زنانی که زیاد به زیارت قبر نمی­روند مورد لعن و نهی و خطاب حرمت نیستند. [42]
مضمون روایت دوم ـ بر فرض صحت سند ‌ـ ارتباطی به زیارت قبور ندارد؛ زیرا نکوهش پیامبر متوجه زنانی بود که برای انجام فریضه یا مستحبی به قبرستان نمی­آمدند و این ارتباطی به زیارت قبور ندارد. [43]

دسته سوم:
روایات مطلق دیگری داریم که امر به زیارت قبور کرده است و اشاره به نهی گذشته ندارد. به عنوان مثال ابوذر از پیامبر نقل می‌کند: «قبرها را زیارت کن که تو را به یاد آخرت مى‏اندازد.” [44]
این چنین امرهایی از ابوهریره و زید‌بن‌ثابت نیز نقل شده است. [45]

دسته چهارم:
روایاتی گزارش می‌دهد که سنت و سیره همیشگی پیامبر بر زیارت قبور بوده است؛ به عنوان مثال به این روایت اشاره می‌شود:
از عایشه نقل شده که سیره پیامبر بر این بود که هر شبی که ایشان نزد او بود، در آخر شب به بقیع مى‏رفت و مى‏گفت: “درود بر شما که در خانه مؤمنین آرمیده‏اید، و به شما آنچه که درباره فردا وعده داده شده بود، عنایت گردید، و ما نیز به شما إن­شاء­اللّه ملحق خواهیم شد، خدایا اهل‏ بقیع را بیامرز». [46]
در روایات مختلفی، نحوه رفتن پیامبر به زیارت قبر، با سلام­های متفاوت و خطاب قرار دادن­های گوناگون آمده است که از ذکر آنها صرف نظر می‌کنیم. [47]

نتیجه:
یکی از منشأهای اختلاف فتاوا درباره زیارت قبور، روایات است؛ به همین خاطر بررسی روایات، اهمیت بسیاری دارد. کاری که در این نوشتار انجام شد واکاوی روایات شیعه و سنی بود.
با بررسی روایات شیعه، تشویق به زیارت قبور برداشت شد.
روایات اهل سنت چهار دسته بود. پس از تحلیل این روایت ها، مشروعیت زیارت قبور بدست آمد.
در قسمت بعدی این نوشته با توجه به رویکرد دینی، به سیره صحابه و مسلمانان و دانشمندان شیعه و سنی پرداخته می شود.

ادامه دارد...

کتابنامه
1) ابن عساکر؛ تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر، بیروت، 1415ق.
2) أبو حفص، عمر‌بن‌أحمد‌بن‌عثمان‌بن‌شاهین؛ ناسخ الحدیث ومنسوخه، تحقیق سمیر‌بن‌أمین الزهیری، مکتبة المنار، الزرقاء، چاپ اول، 1408ق.
3) ابو حیان توحیدى، علی بن محمد بن عباس؛ الإمتاع و المؤانسة، مکتبه عنصریه، بیروت، چاپ اول، 1424ق.
4) أبو یعلى موصلی تمیمی، أحمد‌بن‌علی‌بن‌مثنى؛ مسند أبی یعلى، تحقیق حسین سلیم أسد، دار المأمون للتراث، دمشق، چاپ اول، 1404ق.
5) 4) امینى، عبد الحسین؛ الغدیر فى الکتاب و السنه و الادب، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، چاپ اول، 1416ق.
6) أندلسی، علی‌بن‌أحمد‌بن‌حزم؛ الإحکام فی أصول الأحکام؛ دار الحدیث، القاهرة، چاپ اول، 1404ق.
7) بزدوی حنفى، علی‌بن‌محمد؛ کنز الوصول الى معرفة الأصول(أصول البزدوی)، مطبعة جاوید بریس – کراتشی، [بی­تا].
8) بیهقی، احمد‌بن‌حسین‌بن‌علی‌بن‌موسی؛ سنن البیهقی الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، مکتبة دار الباز، مکه مکرمه، 1414ق.
9) ترمذی سلمی، محمد‌بن‌عیسى؛ الجامع الصحیح سنن الترمذی­، تحقیق أحمد محمد شاکر و دیگران، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [بی­تا].
10) تمیمی بستی، محمد‌بن‌حبان‌بن‌أحمد؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، ‌چاپ دوم، 1414 ق.
11) جعفر‌بن‌محمد‌بن‌جعفر‌بن‌موسى‌بن‌مسرور‌بن‌قولویه ‏؛ کامل الزیارات، مرتضوى، نجف، چاپ اول، 1356ق.
12) جناجی نجفی، جعفر‌بن‌شیخ خضر؛ منهج الرشاد لمن اراد السداد، تحقیق سید مهدی رجایی، المجمع العالمی لاهل البیت، چاپ اول، قم، 1414ق.
13) حاکم نیسابوری، محمد‌بن‌عبدالله؛ المستدرک على الصحیحین؛ تحقیق مصطفى عبد القادر عطا(با تعلیقات ذهبی)، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1411ق.
14) خراسانی، محمد کاظم؛ کفایة‌الأصول، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم، چاپ سوم، 1426ق.
15) رازی جصاص، أحمد‌بن‌علی؛ الفصول فی الأصول، تحقیق د. عجیل جاسم النشمی، وزارة الأوقاف والشئون الإسلامیة، الکویت، چاپ اول، 1405ق.
16) سبحانی، جعفر؛ الزیارة فی الکتاب و السنة، [بی­نا، بی­جا، بی­تا].
17) سبحانی، جعفر؛ گزیده راهنمای حقیقت؛ نشر مشعر، تهران، چاپ اول، 1386ش.
18) سرخسی، محمد‌بن‌أحمد‌بن‌أبی سهل؛ أصول السرخسی، [بی­نا، بی­جا، بی­تا].
19) شوکانی، محمد‌بن‌علی‌بن‌محمد؛ نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقى الأخبار، تعلیق یسیرة لمحمد منیر الدمشقی، إدارة الطباعة المنیریة، [بی­تا].
20) شیبانی، أحمد‌بن‌حنبل؛ مسند أحمد‌بن‌حنبل، مؤسسة قرطبة، القاهرة، [بی­تا].
21) صدوق، محمد‌بن‌على‌بن‌حسین‌بن‌بابویه؛ من لا یحضره الفقیه، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق.
22) طاهری خرم­آبادی، سید حسن؛ توحید و زیارت؛ مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1386ش.
23) طبرانی، سلیمان‌بن‌أحمد‌بن‌أیوب؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی‌بن‌عبدالمجید السلفی، مکتبة العلوم والحکم، موصل، چاپ دوم، 1404ق.
24) عسقلانی شافعی، أحمد‌بن‌علی‌بن‌حجر؛ فتح­الباری شرح صحیح البخاری، دارالمعرفة، بیروت، 1379ق.
25) عصیمی، صالح‌بن مقبل؛ بدع القبور: انواعها و احکامها، دارالحکمه، ریاض، ‏‎۱۴۲۶ق.
26) غزالی، محمد‌بن‌محمد؛ إحیاء علوم الدین‌ دار المعرفة، بیروت، [بی­تا].
27) قزوینی، محمد‌بن‌یزید؛ سنن ابن ماجه، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، ‌دارالفکر، بیروت، [بی­تا].
28) قشیری نیسابوری، مسلم‌بن‌حجاج؛ صحیح مسلم، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [بی­تا].
29) فیروزآبادی شیرازی، إبراهیم‌بن‌علی‌بن‌یوسف؛ التبصرة فی أصول الفقه، تحقیق د. محمد حسن هیتو، دار الفکر، دمشق، چاپ اول، 1403ق.
30) کلینى رازى، محمد‌بن‌یعقوب‌بن‌اسحاق؛ الکافی، اسلامیه، تهران، چاپ: دوم، 1362ش.
31) مبارکفوری، محمد عبد الرحمن‌بن‌عبد الرحیم؛ تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، دار الکتب العلمیة، بیروت، [بی­تا].
32) متقی هندی، علی‌بن‌حسام الدین؛ کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، مؤسسة الرسالة، بیروت 1989م.
33) مناوی، عبد­الرؤوف؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر­، تعلیق ماجد الحموی، المکتبة التجاریة الکبرى، مصر، چاپ­ اول، 1356ق.
34) نسائی، أحمد‌بن‌شعیب؛ المجتبى من السنن(سنن نسائی)، تحقیق عبدالفتاح أبو غدة، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، چاپ دوم، 1406ق.
35) نمری، یوسف‌بن‌عبدالله‌بن‌عبدالبر؛ التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق مصطفى‌بن‌أحمد العلوی و ‏محمد عبد الکبیر البکری، وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة، المغرب، 1387ق.
36) هیثمی، نور الدین علی‌بن‌أبی بکر؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، دارالفکر، بیروت، 1412ق.

پی نوشتها:
[1]. من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص181.
[2]. الکافی، ج‏3، ص230.
[3]. کامل الزیارات، ص 320.
[4]. الکافی، ج‏3، ص229.
[5]. من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص180.
[6]. المستدرک على الصحیحین، ج1، ص530.
[7]. ر. ک الغدیر ج5، ص 241-247.
[8]. اصول السرخسی، ج2، ص77؛ أصول البزدوی، ص224؛ الفصول فی الأصول، ج2، ص281؛ الإحکام فی أصول الأحکام، ج4‌، ص 485.
[9]. از کتب اهل سنت ر. ک: اصول السرخسی، ج1، ص19؛ التبصرة فی أصول الفقه، ص38. از کتب شیعه ر. ک: کفایة الاصول، ص76.
[10]. به نقل از: بدع القبور انواعها و احکامها، ص286.
[11]. الزیارة فی الکتاب و السنة، ص11.
[12]. منهج الرشاد لمن اراد السداد، ص 144.
[13]. المعجم الکبیر، ج4، ص35.
[14]. الإمتاع و المؤانسة، ص231.
[15]. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص532.
[16]. تاریخ مدینة دمشق، ج‏34، ص 364؛ المعجم الکبیر، ج5، ص82. کنز العمال، ج12، ص692.
[17]. مسند احمد بن حنبل، ج3، ص38.
[18]. سنن ابن ماجة، ج1، ص501.
[19]. سنن النسائی، ج4، ص90.
[20]. المستدرک على الصحیحین، ج1، ص532.
[21]. توحید و زیارت، ص239.
[22]. المستدرک على الصحیحین، ج1، ص532.
[23]. توحید و زیارت، ص230- 229.
[24]. سنن النسائی، ج1، ص654.
[25]. «لعن رسول الله زائرات القبور». سنن ابی داود، ج2، ص238. سنن ترمذی، ج2، ص136؛ سنن نسائی، ج4، ص94.
[26]. سنن ابن ماجه، ج1، ص502؛ مسند ابی یعلی، ج7، ص109و268؛ سنن البیهقی الکبری، ج4، ص77.
[27]. این ترجمه بر اساس این است که «زوارات»، صیغه مبالغه نباشد. «لعن رسول الله زوّارات القبور». سنن ترمذی، ج3، ص371. سنن ابن ماجه، ج1، ص502؛ کنز العمال، ج16، ص491.
[28]. ر. ک: سنن ابی داود، ج2، ص238. سنن ترمذی، ج2، ص136؛ سنن نسائی، ج4، ص94.
[29]. صحیح ابن حبان، ج7، ص 452.
[30]. سنن ابن ماجه، ج1، ص502.
[31]. پاورقی سنن ابن ماجه، ج1، ص502.
[32]. مجمع الزوائد، ج3، ص129.
[33]. پاورقی مسند ابی یعلی، ج7، ص109و268.
[34]. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص533؛ سنن البیهقی الکبری، ج4، ص78.
[35]. المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص30.
[36]. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص532؛ سنن البیهقی الکبری، ج4، ص78؛ التمهید، ج3، ص233؛ به همین مضمون: مسند ابی یعلی، ج8، ص284.
[37]. صحیح مسلم، ج2، ص669؛ سنن النسائی، ج4، ص91؛ صحیح ابن حبان، ج16، ص45.
[38]. گزیده راهنمای حقیقت، ص78.
[39]. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص530؛ ناسخ الحدیث و منسوخه، ص273- 275؛ ر. ک: سنن ترمذی، ج3، ص371.
[40]. ر. ک: فتح الباری، ج3، ص149.
[41]. ر. ک: تحفة الأحوذی، ج4، ص137؛ توحید و زیارت، ص224.
[42]. نیل الاوطار، ج4، ص165؛ همچنین ر. ک: فتح الباری، ج3، ص149؛ تحفة الأحوذی، ج4، ص136- 137.
[43]. گزیده راهنمای حقیقت، ص81.
[44]. فیض القدیر، ج 3، ص162، احیاء علوم الدین، ج4، ص490.
[45]. ر. ک الغدیرج5، ص241-247.
[46]. صحیح مسلم، ج2، ص669. به همین مضمون ر. ک: سنن نسائی، ج4، ص94؛ صحیح ابن حبان، ج7، ص444؛ کنز العمال، ج15، ص1006.
[47]. ر. ک الغدیرج5، ص248-249

منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۸/۰۹/۱۸
نویسنده : مجتبی صداقت

نظر شما