موضوع : پژوهش | مقاله

تناقض دیدگاه مولانا در ارتباط با مسئله کسب افعال از باری تعالی و اختیار بندگان


آنچه در این اجمال بررسی می شود، دیدگاهیست که از دیر باز مورد توجه متکلمان بزرگ اعم از شیعه، سنی( اشعری) و معتزله و دیگر فرق اسلامی بوده، و آن چیزی نیست جز مسئله « کسب» که عده ایی از فرق مختلف( مثلا متکلمان شیعه) آنرا رد کرده و عده ایی از فرق دیگر( اشاعره از اهل سنت) آنرا مورد قبول و توجه قرار داده اند، این نظر از اساس در مکتب اشعری و در میان اهل سنت بوجود آمد و پیروان ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری، که اشاعره نامیده می شدند، به آن متمایل گردیده و در میان آنها جایگاه خاص پیدا کرد، و آنطور که از بررسی آراء مولانا جلال الدین محمد بلخی برمی آید او نیز به این دیدگاه تمایل دارد، اما آنچه قابل توجه به نظر می رسد، اینست که وی در ارتباط با این مبحث و نظریه اختیار بندگان در نشر افکارش دچار تناقض است، که جهت روشن شدن موضوع به شرح بیشتر آن پرداخته می شود
بحث خود را از توحید آغاز می کنیم، چرا که این مسئله یعنی کسب افعال به مبحث توحید و (یا به عبارت بهتر به یکی از اقسام توحید مربوط می شود)
توحید، مراتب و اقسام مختلفی دارد که عبارت است از:
توحید ذاتی، صفاتی، افعالی و توحید در عبادت، که در اینجا هر کدامشان به طور اختصار توضیح داده می شوند که به روشن کردن موضوع کمک می کند.
«توحید ذاتی: یعنی اینکه ذات پروردگار یگانه است، مثل و مانند ندارد، ما سواء همه مخلوق اوست، و دون درجه و مرتبه او در کمال، بلکه قابل نسبت به او نیست.
توحید صفاتی: یعنی صفات خداوند از قبیل علم ، قدرت، حیات، و .... حقایقی غیر از ذات پروردگار نیستند، (بلکه) عین ذات پروردگارند، به این معنی که او به نحویست که همه این صفات بر او صدق می کند و یا به نحویست که آثار این صفات بر او مترتب است.
توحید افعالی: یعنی نه تنها همه ذاتها، بلکه همه کارها ( حتی کارهای انسان) به مشیّت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدس اوست.
توحید در عبادت: به این معنی که جز ذات پروردگار هیچ موجودی شایسته عبادت و پرستش نیست، پرستش غیر خداوند مساوی است با شرک، و خروج از دایره توحید اسلامی»1
اما آن بخش از توحید که اشاعره در خصوص مسئله « کسب» معتقد به آن هستند، توحید افعالیست، که در فوق ذکر شد، و معتقد اند که تمام افعال را خداوند است که در موجودات ایجاد می کند با این تعریف که« جبریه( اعتقاد داشتند) که انسان مجبور است، و حال آنکه معتزله اثبات می کردند که بنده مختاراست، اشعریه بر جبریه و معتزله اعتراض داشتند، و می گفتند همه کارهای بندگان مخلوق است، واین خداست که آنها را می آفریند و اگر انسان خالق ( اعمال ) باشد در کار خلق، شریک خداوند باشد، و آنگاه اگر انسان قادر باشد، ( باید) در همه احوال قادر باشد و حال آنکه چنین نیست، از سوی دیگر، اگر بنده از افریدن افعال خود عاجز باشد، خدا چگونه او را بر اعمالی که از فعل او نیست، محاسبه می کند؟ در اینجاست که اشاعره، به شیوه اعتزال، میان افعال « لا ارادی» مانند رعشه و افعال « ارادی» تمیز می دهند، و می گویند انسان جز بر افعال ارادی قدرتی ندارد، و خداست که به انسان این قدرت « کا سبه » را می بخشد و مراد از آن این است که خدا افعال را می آفریند، و برای بنده قدرت بر فعل آنها می بخشد، و از اینجا نتیجه می شود که انسان « کاسب» این افعال است و اختیار انسان برای انجام هر کاری تابع اراده اوست نه قدرت او ... و بنده جز اراده در افعال، که او را به سوی خیر یا شر متوجه می سازد، چیزی ندارد»2به عبارت دیگر« ذات فعل را از راه طاعت به جا آورده یا از راه معصیت، مثلا سیلی زدن از خداست لیکن بنده می تواند که آنرا به عنوان تادیب به جا آورد یا به عنوان ظلم، و همچنین سایر افعال، و بعضی دیگر از اشاعره معنی کسب را چنین گفته اند که؛ چون بنده عزم خود را مصمم نماید بر فعلی، پس خداوند خلق می نماید آن را عقب عزم او»3 مباحثی که گذشت معانی مختلف کسب از نظر اشاعره و طرح مسئله، و دیدگاه آنان در این خصوص بود، همین مسئله در لابه لای افکار مولانا جلال الدین بلخی به چشم می خورد، که البته با توجه به دیدگاه او در خصوص مبحث اختیار دچار چالش و تناقض می شود، پس دو مسئله در دیدگاه و افکار مولانا در این رابطه به نظر می رسد: اول اینکه، آن طور که از طرح نظرات وی بر می آید او معتقد به « کسب» است ، دوم اینکه، وی معتقد به اختیار نیز می باشد که همین مورد با رویکرد « کسب افعال» دارای تناقض است.
اینک طرح رویکرد وی در رابطه با « کسب افعال»
خلق حق افعال ما را موجد است
فعل ما آثار خلق ایزد است4
وی همچون اشاعره خلق افعال بندگان را از حق می داند و برای اثبات آن اظهار می دارد که انسانی که نمی تواند در روابط اجتماعی خود و اشراف بر زندگی، به طور کامل نقش خود را ایفا کند چطور می تواند بر خلق افعال قدرت داشته باشد، وی در این خصوص مثالی می آورد مبنی بر اینکه انسان حتی نمی تواند محیط بر دو عرض شود، و اگر پی معنی رود، از حرف غافل می شود و اگر در پی حرف برود از معنا غافل خواهدشد، و اینکه از محیط خود یکدم نمی تواند آنطور که شایسته است با خبر باشد:
زانکه ناطق حرف بیند یا غرض
کی شود محیط دو عرض
گر به معنی رفت شد غافل ز حرف
پیش و پس یکدم نبیند هیچ طرف5
وی حتی از زبان حضرت پروردگار هم، این مسئله را عنوان می کند، آنگاه که آدم علیه السلام آن گناه را انجام می دهد و بابتش خود را مقصر می داند واز خداوند پوزش می طلبد، و خداوند پس از پذیرش توبه او چنین می فرماید:
بعد توبه گفتش ای آدم نه من
آفریدم در تو آن جرم و محن6
به این معنی که این خدا وند بوده که فعل شر را آفریده، به این ترتیب آن گناه و کلا تمام افعال، بنا به دیدگاه مولانا از خداوند است، اما این دیدگاه محل اشکال است، چون با آنچه که انسان به طور آشکار در خود میابد در تناقض است، اولین اشکال در رابطه با عقاب و ثواب پیش می آید، اینکه اگر انسان دخلی در انجام اعمال خود نداشته باشد، پس چگونه می تواند مورد توبیخ و یا پاداش قرار گیرد، و اگر نفی قدرت باشد که البته با آنچه آشکارا در تمام موجودات علی الخصوص انسان یافت می شود کاملا منافات دارد، چرا که اشعریان چنانکه گذشت کسب و انجام فعل را به اراده نسبت می دهند و این در حالیست که تا انسان قدرت نداشته با شد اراده ایی ندارد، و حتی همان اراده هم متوقف بر قدرت اراده است، پس ارا ده در درجه دوم قرار می گیرد و قبل از آن قدرت است، پس اعمال هر موجودی مطابق میزان قدرت اوست و اینکه ما محیط دو عرض نمی توانیم باشیم منافاتی با وجود قدرت در انسان ندارد، مضافاً اینکه در حالی مولانا مسئله کسب را معتقد است که دم از اختیاری می زند که مورد توجه و اعتقاد فرق دیگر می باشد، که البته چگونه می شود جمع بین این دو نقیض کرد؟
یک مثالی پی فرقی بیار
تا بدانی جبر را از اختیار
دست کان لرزان بود از ارتعاش
وانکه دستی را تو لرزانی زجاش
هردو جنبش آفریده حق شناس
لیک نتوان کرد این با آن قیاس
زان پشیمانی که دادی لرزه اش
خود پشیمان نیست مرد مرتعش7
وی ضمن اینکه اختیار را عنوان می کند و آشکارا می گوید که انسان دارای اختیار است، هردو فعل ارادی و غیر ارادی را آفریده حق می داند و این در حالیست که پشیمانی از لرزش ارادی و بی جهت دست را به انسان نسبت می دهد، که اگرخلق افعال از خداوند است پس چرا انسان باید پشیمان باشد، چرا که پشیمانی زمانی معنی می دهد که انسان خود صاحب افعال خودش باشد، نه اینکه دیگری در او قرار دهد، در ارتباط با اعمال ارادی خداوند به انسان قدرت انجام اعمال را داده که او بتواند به اختیار خودش آن افعال را که در حدود قدرت اوست انجام دهد، در غیر اینصورت انجام عمل از یکی و پشیمانی از دیگری خواهد بود و این دو عقلاً با یکدیگر منافات دارند.
و این در حالیست که اختیار و آزادی انسان، مشخصه اساسی و زیر بنایی دیگری از اسلام است که ریشه در نصوص قرآنی و تعالیم نبوی و ائمه معصومین (ع) دارد، ضمن اینکه اگر خداوند آفریننده افعال انسانها باشد لازم می آید که خداوند از تمام ستمکاران ستمکار تر باشد، چرا که هم فعل قبیح را او انجام داده و هم بندگان را به خاطر گناه نا کرده مجازات می کند.

پی نوشت:
1- مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، انتشارات صدرا، چاپ سی و یکم، 1385، ص 3.
2- حلبی، علی اصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان اسلام، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1373، ص 93
3- حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی، باب حادی عشر، شرح فاضل مقداد، ترجمه محمد علی حسینی شهرستانی، تصحیح و تحقیق و تعلیق، محمود افتخار زاده، نشر بعثت، چاپ پنجم، 138.، ص 151
4- مثنوی معنوی، دفتر اول، ب 1519
5- همان منبع، ب 1521-152.
6- همان، ب 1528
7- مثنوی معنوی، دفتر اول، ب 1536 به بعد

منبع: / سایت / پژوهه دین ۱۳۸۸/۰۴/۱۱
نویسنده : بهمن صادقی مزد

نظر شما