ریان قمی
ویژگیهای فردی
ابوعلی ریان بن صلت از محدثان برجسته شیعی در سده دوم و سوم هجری بود. وی خراسانی(1) یا بغدادی الاصل (2) بود و دوران امامت امام کاظم و امام رضا و امام جواد و امام هادی (ع) را درک کرد و از ایشان کسب فیض نمود. همچنین ریان دو فرزند به نامهای محمد و علی داشت که هر دو آنها از راویان موثق و مورد اعتماد و از اصحاب و شاگردان امام هادی (ع) بودند.
ریّان از منظر دانشمندان رجال و حدیث
از دیدگاه علمای شیعه، ریان فردی مورد اطمینان است. نجاشی که از رجال نویسان قرن پنجم و متوفی به سال 450هجری است، در کتاب رجال خود مینویسد:
«ابوعلی ریان بن صلت اشعری قمی، از امام رضا (ع) روایت نقل کرده است. او از راویان موثق، راستگو و قابل اعتماد است، همچنین کتابی دارد که گفتار امام رضا (ع) درباره فرق آل و امة را بیان داشته است.»(3)
و خود با سه واسطه از ریان حدیث نقل کرده است، شیخ طوسی؛ متوفی به سال 460هجری میگوید: «ریان خراسانی الاصل و از اصحاب امام رضا و امام هادی(ع) بود.(4) و ابوعبداللّه برقی که از راویان و مؤلفان شیعی قرن سوم و متوفای سال 274هجری است، در کتاب رجالش مینویسد:
«ریان بن صلت از اصحاب امام رضا (ع) بود و در زمان آن حضرت میزیسته است.(5) »
ابن داود(6) ، کشی(7) ابن شهر آشوب (8) و بسیاری دیگر از بزرگان شیعه نیز از ریان بن صلت، به نیکی یاد کردهاند.
اساتید و شاگردان
ریّان در مسائل اعتقادی، فقهی، سیاسی به سه امام عصر خویش مراجعه و از آنان استفاده کرده است و خود نیز شاگردان ارزشمندی داشت که اسامی برخی از آنان چنین است:
1- علی بن ریان بن صلت اشعری قمی
وی فرزند ریان و از راویان موثق شیعه به شمار میرود. او از اصحاب امام هادی و امام عسکری(ع) بود و کتاب منثور الاحادیث از آثار اوست، عبداللّه بن جعفر حمیری و محمد بن علی بن محبوب از او روایت نقل کردهاند.(9)
2- عبداللّه بن جعفر حمیری
از بزرگان قم و از راویان موثق شیعی بود. وی از اصحاب و راویان امام رضا و امام هادی و امام عسکری(ع) به شمار میرود. حمیری در حدود سال 290هجری به کوفه رفت و مردم از وی حدیث شنیدند. کتابهای زیادی نیز تألیف کرد که از جمله آنها میتوان به کتاب «الامامة» ، «الادلائل» ، و «العظمة» و «التوحید» اشاره کرد.(10)
3- ابراهیم بن هاشم قمی
در اصل کوفی بود اما به قم سفر کرد و مقیم آنجا شد. وی از اصحاب امام رضا (ع) و از شاگردان یونس بن عبدالرحمن بود. گویند: ابراهیم اولین راوی اهل کوفه بود که احادیث شیعه را در قم انتشار داد و به گفته شیخ طوسی و نجاشی از راویان موثق و مورد اعتماد شیعه بود. کتابهایی تألیف کرده است که میتوان به «النوادر» و «قضایا امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد. شمار احادیث که او نقل کرده، بالغ بر 6414مورد است.(11)
ریان و امام رضا(ع)
ریان گذشته از منزلت روایی که نزد عالمان شیعی داشت، از سوی امامان معصوم(ع) نیز مورد تکریم قرار گرفته است. ریان خود میگوید:
«بیرون منزل امام رضا (ع) در خراسان ایستاده بودم که معمر؛ با یکی از اصحاب و اطرافیان آن حضرت خواست وارد منزل آن حضرت شود. گفتم: حال که نزد امام (ع) میروی از مولایم بخواه تا یکی از لباسهایش و چند درهم از سکههایی را که نام مبارک ایشان بر آن ضرب شده است، به من اعطا فرماید.
معمر گفت: وقتی وارد منزل امام (ع) شدم، پیش از آنکه من سخنی بگویم، امام (ع) فرمود: ای معمر آیا ریان نمیخواهد تا ما او را از لباس خود پوشانده، از پولهایمان مقداری به او ببخشیم؟
گفتم: سبحان اللّه! این همان خواسته ریان است که بیرون از منزل شما به من گفت.
امام (ع) تبسمی کرد و فرمود: همانا مؤمن به مقصود میرسد، از او بخواه تا وارد شود.
ریان خود ماجرا را ادامه میدهد و میگوید:
وقتی وارد شدم، سلام گفتم، امام (ع) سلامم را پاسخ داد و یکی از لباسهایش را به من داد و به هنگام رفتن نیز سی درهم در دستم گذاشت.»(12)
ریان در روایت دیگری میگوید:
«هنگامی که قصد سفر به عراق را داشتم، برای خداحافظی نزد امام رضا (ع) رفتم. در راه با خود گفتم: از امام تقاضا میکنم تا یکی از لباسهایش را به من ببخشد تا از آن برای خود کفنی تهیه کنم. مقداری پول نیز از ایشان میگیرم تا برای دخترانم انگشتر بسازم.
اما زمانی که با امام (ع) وداع کردم از غم فراق گریستم و خواستهام را بازگو نکردم. ولی امام (ع) با صدای رسا مرا مخاطب ساخت و فرمود: ای ریان! آیا دوست نداری چند درهم به تو بدهم تا برای دخترانت انگشتری بسازی. گفتم: ای مولای من، میخواستم امّا غم فراق مانع از اظهار شد. آنگاه حضرت یک لباس و چند درهم به من داد.»(13)
ریان در دستگاه خلافت مأمون
میگویند او از سخنوران دستگاه خلافت مأمون و از نزدیکان و خواص و صاحب سرّ وی بود.(14) و مأمون و فضل بن سهل او را برای انجام کارهای خود مأمور کردند در حدیثی آمده است:
«روزی مأمون به وی گفت: فردا به میان مردم برو و از فضایل و مناقب امیرالمؤمنین علی (ع) سخن بگو. ریّان در ضمن سخنرانی گفت: مأمون از پدرانش برایم این چنین نقل کرد که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس که من مولای او هستم، علی (ع) مولای اوست و فرمود: منزلت علی (ع) در نزد من جایگاه هارون نزد موسی است».(15)
با این حال پیداست که حضور ریان در دستگاه خلافت به خاطر تقیه بود؛ زیرا بنی عباس علویان و شیعیان را مورد آزار قرار داده، اموال آنها را ضبط و برخی را از شهرهایشان آواره کرده بودند ( اگر چه در دوران خلافت مأمون از طرف شیعیان و علویان شورشهایی پدید آمد و هیبت دستگاه خلافت از میان رفت. اما هنوز شرایط به نفع شیعیان هموار نشده بود.)
از نشانههای دیگر اعتقاد راسخ و تفکر صحیح و ارادت خالصانه او به امامان معصوم(ع) و درک درست از امامت و ولایت، روایتی است که مسعودی در کتاب اثبات الوصیة آورده است. بر اساس این خبر آن هنگام که امام رضا (ع) به دست مأمون در سال 202هجری به شهادت رسید، امام جواد (ع) هفت سال بیشتر نداشت، شیعیان بغداد و شهرهای دیگر در سوگ آن حضرت میگریستند. آن روز ریان بن صلت، صفوان بن یحیی، محمد بن حکیم عبدالرحمن بن حجاج و یونس بن عبدالرحمن و عدهای دیگر از بزرگان شیعه در خانه عبدالرحمن بن حجاج گرد آمده، به عزاداری پرداختند علاوه بر فقدان امام، اینکه چه کسی امامت و زعامت شیعه را به دست خواهد گرفت، شیعیان را در اندوه فرو برده بود. ناگاه یونس بن عبدالرحمان گفت: گریه را رها کنید تا بفهمیم عهدهدار ولایت از این پس کیست؟ و تا زمانی که این کودک ( امام جواد ) (ع) بزرگ شود، برای حل مسائل و مشکلات به چه کسی باید رجوع کنیم.
در این هنگام ریان بن صلت که از این گفته به شدت ناراحت شده بود، از جای برخاست و با یونس گلاویز شد و گفت تو تظاهر به ایمان میکنی و در دل نسبت به دین شک داری، اگر این کودک حجت خدا در زمین باشد، حتی اگر یک روز از عمر او گذشته باشد، گویا صد سال دارد، سخن او سخن امام کامل و بالغ است و اگر این چنین نباشد؛ حتی اگر هزار سال سن داشته باشد، همانند یکی از مردمان عادی است، سپس گفت: این گونه میبایست درباره امامام معصوم (ع) اعتقاد داشت.(16)
مقام فقهی
درباره جایگاه و مقام فقهی ریان، کشی روایتی را به نقل از علی بن محمد قتیبی در کتاب رجال خود آورده است که دلیلی آشکار به منزلت فقهی اوست. بر اساس این حدیث، ریان به مذمت کسانی پرداخته است که مدعی فقاهت بودهاند و آنها را تشویق به تحصیل علم و فهم مسایل و احکام دین کرده است.(17) گذشته از مضمون این حدیث، باید گفت بیشتر روایاتی که ریان از امامان معصوم (ع) نقل کرده، در ابواب مختلف فقهی است که نشان از توجه و عنایت خاص او به مسایل فقهی و فهم صحیح احکام شرعی دارد.
در این فرصت نمونههایی از احادیث او را بیان میکنیم:
1- از امام رضا (ع) شنیدم که فرمود: خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد؛ مگر برای تحریم شراب و...(18)
2- برای امام هادی (ع) نوشتم قطعه زمینی دارم که در آن به آسیابانی مشغولم. هم چنین از راه فروش ماهی و چوبهایی که از آن زمین به دست میآورم، کسب میکنم. آیا چیزی بر عهده من هست؟ امام (ع) در جواب فرمود: خمس آنها بر تو واجب است.(19)
3- از یونس بن عبدالرحمن شنیدم که امام معصوم (ع) فرمود:
زمین از آنِ خداوند است و آن را روزیِ بندگانش قرار داده است، کسی که سه سال پی در پی و بدون دلیل زمینی را معطل گذارد و از آن استفاده نکند، باید زمین را از او گرفت و به دیگری واگذار کرد. هم چنین اگر کسی حق خود را تا ده سال مطالبه نکند، دیگر حقی در آن مال ندارد.(20)
فرزندان صالح
جاودانگی دین و علوم اهل بیت(ع) در گرو تلاشهای مستمر راویان متفکر و اندیشمند در طول تاریخ تشیع بوده است. آنان که زندگی خویش را در راه دستیابی به این هدف بزرگ وقف کردند و فرزندان خود را به انجام این فریضه رهنمون شدند.
ریان قمی نیز به این وظیفه بزرگ عمل کرد، او دو فرزند خود به نامهای محمد و علی را به دانشگاه علم و اندیشه علوی روانه ساخت و دیری نپایید که آنان به جرگه حافظان علوم اهل بیت (ع) و ناقلان حدیث پیوستند.
1- علی بن ریان
از راویان و مؤلفان معروف شیعی است که دوران امامت امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) را درک کرد و از وجود پر فیض آنان بهره برد.(21)
رجال نویسان وی را از محدثان موثق و از شاگردان بنام آن دو بزرگوار دانستهاند. علی بن ریان همانند پدر و برادر خویش قدرشناس نعمت ولات و مطیع امر امامان معصوم(ع) بود و از طریق نشر علوم علوی و جعفری به حل مسائل فقهی میپرداخت. وی گاه به صورت شفاعی و گاه در قالب نامه پاسخ سؤالهای فقهی خود را بدست میآورد.
همچنین از راویان برجستهای چون پدر ریان و حسن بن راشد و عبیداللّه بن عبداللّه واسطی و یونس بن عبدالرحمن که از شاگردان سرشناس امام رضا (ع) بودند، استفاده کرده است.(22)
شیخ صدوق و ثقةالاسلام کلینی برخی از روایات او را نقل کردهاند که در این فرصت به بیان دو حدیث میپردازیم.
1- در روایتی علی بن ریان میگوید: به ابوالحسن امام هادی (ع) نوشتم مردی است از پدرش خواسته تا وصیت او را قبول کند آیا پدر میتواند از قبول آن امتناع کند؟
امام (ع) در پاسخ وی نوشت: خیر، نمیتواند.(23)
2- هم چنین از یونس نقل میکند از امام رضا (ع) سؤال کرد: یکی از افراد سرشناس بنی عباس گفته است شما غنا را جایز میدانید؟ آیا همین گونه است؟
امام (ع) فرمود: آن کافر دروغ میگوید، من چنین نگفتم.
سپس فرمود: او درباره غنا از من سؤال کرد گفتم مردی نزد امام باقر (ع) آمد و از غنا سوال کرد، امام باقر (ع) فرمود: اگر خدا بخواهد حق و باطل را از هم جدا کند غنا در کدام طرف است؟ گفت: در طرف باطل. امام فرمود پس تو خود حکم کردی که غنا از موارد باطل است. (24) از جمله آثار علی بن ریان کتاب «منثور الاحادیث» است که علی بن ابراهیم قمی آن را نقل کرده است.(25)
2- محمد بن ریان
او از راویان برجسته شیعی قرن سوم هجری است که دوران زندگی وی با روزگار امامت امام جواد و امام هادی و امام عسکری(ع) مقارن شد.(26)
محمد با درک درست مسئله ولایت به نگرشی خردمندانه و مثبت به اصل امامت، عشق و ارادت خالصانه خود را بر وجود تابناک آنان ابراز نمود. و پروانه وار از پرتو انوار قدسی آن بزرگواران بهرهمند گردید، از دریای بیکران علم و فضیلت آن سه امام معصوم(ع) کسب فیض نمود و مسائل اعتقادی و فقهی خود را نزد آنان فرا گرفت. بسیاری از بزرگان و راویان برجسته نیز از نقل روایات او بهره بردهاند.
رجال شناسان محمد بن ریان را فردی موثق و قابل اعتماد دانسته و به روایات او عمل میکنند.(27) در میان پیشگامان وادی فقاهت و محدثان شیعی کسانی چون شیخ صدوق، روایات این فرزانه را در کتاب تهذیب الاحکام و کتاب الاستبصار بازگو کردهاند و کلینی بزرگ و اندیشمند در کافی روایات محمد بن ریان را نقل کرده است.
اگر چه بیشتر احادیثی که محمد نقل کرده، در باب مسائل فقهی و احکام عملی است؛ اما گاه در پارهای از این روایات به بیان سیره عملی ائمه(ع) پرداخته است. بیان شیوههای برخورد امامان معصوم(ع) با دستگاه خلافت و عملکرد خصمانه و ناموفق برخی از خلفا برای خاموش کردن چراغ هدایت امامان معصوم(ع) از آن جمله است.
در این جا به بیان یک روایت در این باره میپردازیم:
محمد میگوید: مأمون عباسی برای آنکه امام جواد (ع) را هم رأی و همراه خود سازید هر از چند گاه به حیلههای گوناگونی دست مییازید و هر بار ناموفق از این کردار به امید نیرنگی دیگر مینشست. دیگر بار طرحی جدید اندیشه کرد و بر اساس آن تصمیم گرفت تا دختر خود را به عقد امام جواد (ع) در آورد تا بدین وسیله از طرفی به آن حضرت نزدیک شده، ایشان را زیر نظر داشته باشد و از سوی دیگر دامادی امام جواد (ع) برای او موجب رضایت شیعیان از حکومت مأمون گردد. مأمون برای انجام این کار مجلس شادباشی ترتیب داد و کنیزکانی را واداشت تا با جامی از گوهر از آن حضرت استقبال کنند. اما امام جواد (ع) به آنان توجهی نکرد و رغبتی نشان نداد. در این میان مردی به نام مخارق که از نوازندگان دربار بود و ریش بلندی هم داشت، به دعوت مأمون پیش آمد. او به مأمون گفت: اگر امام جواد (ع) اهل دنیا باشد دل او را به دست میآورم. پس از آن مقابل امام (ع) نشست و اهل خانه را نیز گرد خود جمع کرد و به نواختن و خواندن پرداخت. اما هم چنان آن حضرت (ع) به او توجهی نمیکرد. پس از گذشت چند لحظه امام (ع) سر برداشت و فرمود ای ریش بلند از خدا بترس.
محمد بن ریان میگوید: با این سخن امام (ع) گویا معجزهای رخ داد. ناگاه رعشهای بر اندام مخارق افتاد و نی از دستش رها شد و بیدرنگ هلاک گردید.(28)
آثار
از جمله آثاری که به ریان نسبت دادهاند، کتابی است که نجاشی از آن نام برده است و در آن سخنان امام رضا (ع) درباره فرق بین آل و امة را جمع کرده است.(29) اثر دیگر وی مجموعهای از روایت و احادیث است که از امامان معصوم(ع) نقل کرده است. عمده این روایتها درباره ولایتعهدی امام رضا (ع) (30) ، حرکت امام برای برگزاری مراسم نماز عید(31) ، زمان تولد امام رضا(ع) (32) ، آداب جنگ (33) و مسایل گوناگون فقهی همچون نماز، روزه، زکاة، اجارات و... میباشد،(34) و این روایات در طول تاریخ تشیع مورد استفاده فقهای شیعه قرار گرفته اند.
پی نوشتها:
1- و این روایات در طول تاریخ تشیع مورد استفاده فقهای شیعه قرار گرفتهاند.
2- رجال ابن داود، ص 154و رجال طوسی، ص .376
3- مستدرک علم رجال الحدیث؛ ج 3ص .412
4- رجال نجاشی؛ ج 1ص .379
5- رجال طوسی، ص 376و .415
6- رجال برقی؛ ص .54
7- رجال ابن داود؛ ص .154
8- رجال کشی، ص .546
9- معالم العلماء، ص 50و المناقب، ج 4ص .350
10- رجال نجاشی، ج 2ص 116رجال طوسی، ص 419و 433رجال برقی، ص 58کامل الزیارات، باب 93حدیث 4معجم رجال الحدیث؛ ج 12ص .26
11- رجال طوسی، ص 369رجال نجاشی، ج 1ص 89معجم رجال الحدیث، ج 1ص .316
12- قرب الاسناد، ص 342المناقب ابن شهر آشوب، ج 4ص 369رجال کشی، ص .546
13- قاموس الرجال، ج 4ص .398 - 394
14- تنقیح المقال، ج 1ص 436جامع المقال، طریحی، ص .68
15- همان.
16- اثبات الوصیة، ص 234و سیره پیشوایان، ص .539
17- رجال کشی، ص 547و 548ج 1037و جامع الرواة، ج 1ص .323
18- تهذیب الاحکام، ج 7ص .233
19- همان ج 2 ص 369.
20- تهذیب الاحکام ج 7 ص 233.
21- رجال طوسی، ص 419و .433
22- رجال نجاشی، ج 2ص 116کافی، ج 6ص .435
23- من لا یحضره الفقیه، ج 4ص 145تهذیب الاحکام، ج 9ص .206
24- کافی، ج 6ص .435
25- رجال نجاشی، ج 2ص .116
26- معجم رجال الحدیث، ج 16ص .83
27- رجال طوسی، ص .423
28- کافی، ج 1ص .494
29- رجال نجاشی، ج 1ص 379فهرست طوسی، ص 140الذریعه، ج 6ص .332
30- اعلام الوری، ص 322جامع الرواة، ج 1ص .323
31- اعلام الوری، ص 322جامع الرواة، ج 1ص .323
32- اعلام الوری، ص 322جامع الرواة، ج 1ص .32364 قرب الاسناد، ص .343
33- قرب الاسناد ص 343.
34- جامع الرواة، ج 1ص .323
منبع: www.hawzah.net
نظر شما