ابن خلدون درباره پزشکی غیر علمی چه می گوید؟
«و در اجتماعات بادیهنشینى نوعى پزشکى وجود دارد که غالبا بر تجربیات کوتاه و کم دامنه برخى از اشخاص مبتنى است و آن طب بطور وراثت از مشایخ و پیر زنان قبیله نسل به نسل بفرزندانشان منتقل مىشود. و چه بسا که بعضى از بیماران بسبب آن بهبود مىیابند، ولى نه بر حسب قانون طبیعى و نه موافق با مزاج است و قبایل عرب از اینگونه تجارب طبى بهره وافرى داشتند و در میان ایشان پزشکان معروفى وجود داشت مانند حارث بن کلده و دیگران. و طبى که در شرعیات نقل مىشود نیز از همین قبیل است و به هیچ رو از عالم وحى نیست، بلکه امرى است که براى عرب عادى بود و در ضمن بیان احوال پیامبر (ص) ذکر این طب از نوع آن احوالى است که در وى عادت و جبلت بوده است نه از جهت اینکه این امر بر این نحو عمل مشروع است، زیرا وى (ص) از این رو مبعوث شد که ما را بشرایع آگاه کند نه بخاطر اینکه تعریف طب یا دیگر امور عادى را بما بیاموزد چنانکه براى وى درباره تلقیح درخت خرما پیش آمد و آنگاه گفت: شما به امور دنیائى خویش داناترید.
بنابر این سزاوار نیست که چیزى از طبى که در احادیث صحیح منقول آمده است بر این حمل شود که مشروع است، چه در اینجا دلیلى بر این امر مشاهده نمى- شود. راست است اگر آنها را بر حسب تبرک و میمنت و صدق عقیده ایمانى بکار بریم از لحاظ منفعت داراى تأثیرات عظیمى خواهند بود که چنین اثرى سودبخش را در طب مزاجى نمىتوان یافت، بلکه سود مزبور از آثار [صدق] کلمه ایمانى است چنانکه در درمان کسى که از عسل شکم درد داشت روى داد [و مانند آن]، و خدا راهنماى آدمى براه راست است.» (مقدمه ابن خلدون، ترجمه گنابادی، ج2، ص1034)
نظر شما