احمد ابن ابى یعقوب  ابن واضح یعقوبى
موضوع : دانشنامه | ی

احمد ابن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى


احمد ابن ابى یعقوب ابن واضح یعقوبى؛ از تاریخ نگاران مشهور اسلامی.

نسب
وى احمد بن ابى یعقوب اسحاق بن جعفربن وهب بن واضح است که با لقب هاى گوناگون مثل کاتب و اخبارى از او یاد شده است، زیرا به کار کتابت و تدوین اخبار اشتغال داشته است. هم چنین وى را (اصفهانى) لقب داده اند، چرا که معتقدند وى اصالتا اهل اصفهان بوده است. چنان که به وى لقب (مصرى) داده اند که ظاهرا آن را از جدش (واضح) که در سال 162ق در عصر مهدى عباسى (متوفاى 169ق) والى مصر بوده، اخذ کرده است، اما لقب مشهورش همان یعقوبى است که از پدرش اسحاق ملقب به ابویعقوب براى وى به جامانده و به مرور زمان به شکل کلمه یعقوبى در آمده است. ظاهرا آوازه شهرت علمى احمد و نقش برجسته خانواده اش در مدیریت امور ادارى، منجر به معروفیت این نام شده است. یعقوبى هم چنین به نام هاى دیگرى خوانده شده است، از قبیل: (ابن واضح) که به جد اعلاى او باز مى گردد، (ابن یعقوبى) که به پدرش یعقوبى منتسب است و (ابن ابى یعقوب) و (ابن یعقوب) که باز هم منسوب به پدر وى مى باشد.

محل ولادت
وى در بغداد متولد شد و در همان جا نشو و نما کرد اما خیلى زود در سال 260ق بغداد را به قصد ارمنستان و خراسان ترک نمود و جوانى خود را در آن جا در خدمت دولت طاهریان گذراند. منابع موجود، به جز مطالبى پراکنده درباره جد اعلایش واضح، اطلاعات مفصلى درباره خانواده یعقوبى به دست نداده اند؛ مثلا گفته اند که واضح از موالى صالح بن منصور خلیفه عباسى بوده است و یا گاهى او را وابسته و ملحق به خود خلیفه نیز محسوب کرده اند و برخى دیگر از منابع، وى را از موالى مهدى عباسى مى دانند و این در حالى است که برخى دیگر حتى نام دیگرى مثل واضح بن عبدالله منصور خصى را بر او اطلاق نموده اند. ولى هیچ یک از این منابع، اصالت یعقوبى را مشخص نکرده اند و حتى بررسى هاى معاصر نیز در این باره اختلاف نظر دارند. برخى اشاره مى کنند که وى فارسى[ایرانى] و از شهر اصفهان بوده است و برخى دیگر در این که وى از (فارس) است یا (ارمنستان) تردید دارند.
خانواده یعقوبى روابط مستحکمى با دولت عباسیان داشته اند، به طورى که افراد خانواده اش در مراکز بسیار مهم و حساسى به کار گمارده مى شدند؛ مثل اداره کردن شهرها و اداره کردن امور نامه رسانى. چنان که (واضح) در عصر منصور عباسى، والى سرزمین ارمنستان و آذربایجان شد و در سال 162ق در عصر مهدى عباسى، والى مصر گردید. سپس در همان سال از اداره کردن مصر به خاطر اعتراضات مردم کناره گرفت، اما خلیفه وى را به ریاست امور نامه رسانى مصر گمارد. ظاهرا همین منزلت و ارتباط با دولت عباسیان باعث شد که وى را به نام (عباسى) نیز بخوانند.
آن چه گذشت، درباره جدش (واضح) بود اما پدر بعقوبى نیز از کارمندان برجسته نامه رسانى بوده است. (واضح) مذهب شیعه را به قیمت از دست دادن جانش برگزید، زیرا وى در سال 169ق ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على بن ابى طالب را به سوى مغرب فرارى داد، لذا هادى عباسى دستور قتل واضح را صادر نمود و برخى گفته اند دستور قتل وى را هارون رشید صادر کرده است. برخى از منابع اشاره مى کنند که واضح به خاطر سرپیچى از بیعت با هارون رشید، کشته شده است. در هر صورت، به نظر مى رسد که تمایلات شیعى وى برافراد خانواده و نوه هایش تإثیر گذاشته است.

اشتغالات
منابع تاریخى درباره کار یعقوبى سخنى نگفته اند اما سفرهاى زیاد وى، اطلاعات تاریخى و جغرافیایى دقیقش و نیز ذکر آمارها، کتاب ها و مدارک رسمى در کتاب تاریخش حاکى است که وى برخى از مناسب حکومتى را عهده دار بوده و چه بسا در دولت طاهریان خدمت کرده باشد، زیرا وى به مدت طولانى در بین آنان بوده است.

تاریخ وفات
یاقوت حموى اشاره مى کند که یعقوبى در سال 284ق فوت کرده است اما یعقوبى در کتاب خود (مشاکله الناس لزمانهم) مطلبى از دوره معتضد عباسى (متوفاى 279ق) آورده است که براساس آن مى توان به اشتباه حموى پى برد. دیگر آن که یعقوبى در کتاب (البلدان) خود مجموعه اى از سروده هاى خویش را درباره سقوط دولت طولون در سال 292ق گردآورى کرده است، و این امر حاکى از این است که وفات یعقوبى طبعا پس از تاریخ مذکور ربوده است.

تإلیفات
یعقوبى در باب تاریخ و جغرافیا هفت کتاب تإلیف کرده است که عبارت اند از: التاریخ، البلدان، اسمإ الامم السالفه، مشاکله الناس لزمانهم، المسالک و الممالک، فتوح المغرب و بالاخره کتاب مخصوصى درباره طاهریان. کتاب التاریخ وى از دو جزء تشکیل مى شود: در جزء نخست از آفرینش موجودات سخن به میان مىآورد سپس تاریخ پیامبران، فارس قدیم و عرب پیش از اسلام را ذکر مى کند. اما به همین اندازه بسنده نکرده و درباره تاریخ ملت هاى باستانى نیز بحث مى کند، از قبیل: آشوریان، بابلیان، هندیان، یونانیان، رومیان، مصریان، بربرها، حبشى ها، زنج ها، ترک ها و بالاخره چینى ها، و در جزء دوم منحصرا درباره تاریخ اسلامى بحث مى کند و در ابتدا به تولد پیامبر (ص)، غزوات و وفات ایشان پرداخته و سپس تاریخ خلفاى راشدین، امویان و عباسیان را تا عصر معتمد عباسى پى مى گیرد.
یعقوبى در تاریخ خود نظریه تاریخ جهانى را به شکل خلاصه و زنجیره وار ارائه مى دهد، چنان که مراحل تکامل امت اسلامى را در حوزه هاى مختلف سیاسى و فرهنگى نمایان مى سازد. اما کتاب (مشاکله الناس لزمانهم) رساله کوچکى است که متضمن گزارش هاى سیاسى، اقتصادى و ادارى برگرفته از عصر خلفاى راشدین، امویان و عباسیان تا زمان معتضد عباسى (متوفاى 289ق) مى باشد. وى نمونه هاى گوناگونى از آداب و رسوم مردم را که اساس همه آن ها پیروى از خلفا است ارائه مى دهد. وى در همین مورد مى گوید:
مسلمانان هر عصر از خلفا و شاهان اسلامى پیروى کرده و تابع شیوه و راه آنان هستند و به اندازه رفتارى که از آنان مى بینند عمل مى کنند و به هیچ وجه از اخلاق، رفتار و گفتار خلفا خارج نمى شوند.
گزارش ها و مطالب این کتاب مهم بوده و در واقع مکمل کتاب التاریخ وى محسوب مى گردد. اما درباره فتنه عثمان، یعقوبى منابع خود را ذکر نکرده و فقط در جزء دوم تاریخش به ذکر اسامى آن ها اکتفا نموده است و این امر مى طلبد که حوادث فتنه از نظر یعقوبى را با آن چه در منابع دست اول مثل کتب بلاذرى و طبرى آمده است، مقایسه کنیم.

اساتید
منابع یعقوبى در باب تاریخ اسلامى بر دو قسم است: عراقى و مدنى. ظاهرا جمیع راویان وى از طبقه اخباریان، محدثان، غزوه نویسان، شاعران و ستاره شناسان بوده اند، و برخى از آنان گرایش هاى علوى و عباسى نیز داشته اند، از قبیل: اسحاق بن سلیمان بن على بن عبدالله، ابویعقوب هاشمى بغدادى (اخبارى و محدث، متوفاى 198ق)، محمدبن کثیر و ابواسحاق قرشى کوفى (محدث، متوفاى 213ق). بررسى تإلیفات این افراد نشان مى دهد که برخى از مجلدات کتاب هایشان تماما به موضوع فتنه عثمان اختصاص داشته است، مثل واقدى (مدنى)، هیثم بن عدى (کوفى) و مدائنى. البته یعقوبى در تاریخ خود بر منابع دیگرى نیز تکیه مى کند، از قبیل: ابان بن عثمان بن عفان، ابوسعید قرشى اموى مدینى (غزوه نویس، متوفاى 105ق)، عیسى بن یزید بن بکر بن دإب، ابوالولید مدینى (اخبارى، محدث و نسب شناس، متوفاى 171ق)، وهب بن وهب بن کثیر، ابوالبخترى قرشى مدینى ساکن بغداد (اخبارى، محدث و شاعر، متوفاى 200ق)، نجیح بن عبدالرحمان، ابو معشر مدینى سندى از موالى بنى هاشم (غزوه نویس، اخبارى و محدث، متوفاى 218ق)، عبدالملک بن هشام بصرى، ساکن مصر (غزوه نویس و محدث، متوفاى 218ق)، عیسى بن اثر بغدادى ملقب به (ماشإالله حاسب) (ستارشناس، متوفاى 220ق)، محمدبن موسى خوارزمى، ابوعبدالله (دانشمند نجوم، ریاضى و تاریخ، متوفاى بعد از 232ق) و بالاخره حسن بن عثمان بن حماد، ابوحسان زیادى بغدادى (غزوه نویس و اخبارى، متوفاى 243ق).
از مقایسه حوادث فتنه در نزد یعقوبى با گفته هاى بلاذرى و طبرى مى توان پى برد که اصل مطالب وى از تإلیفات واقدى، مدائنى و نیز ابومخنف بوده است، گر چه در فهرست منابع یعقوبى نامى از ابومخنف برده نشده است و این امرى سوال برانگیز است که وى چه منظورى از این کار داشته در حالى که ابومخنف نیز مانند وى شیعه بوده است؟! خصوصا منابع تاریخى اى که پیش از یعقوبى یا پس از وى تإلیف شده اند همگى در روایات خود به ابومخنف نیز استناد کرده اند.
ظاهرا یعقوبى از کتاب هاى ابومخنف کاملا اطلاع داشته ولى ترجیح داده است نامى از آن ها به میان نیاورد. شاید علتش این بوده که ابومخنف از نظر یعقوبى در برابر خلفاى راشدین و صحابه سهل انگارى نموده، و از آنان به خاطر موضع گیرىهاى منفى در برابر على (ع) و شیعیانش، انتقاد جدى و شدیدى نکرده است.

● منبع: محمد ملحم، عدنان. «تاریخ نگاران عرب و فتنه کبرا». ترجمه سید عباس قدیمى نژاد. تاریخ اسلام، شماره 1 (بهار 1379).
 

نظر شما