وجود و علم در فلسفه صدرالمتألهین
بدون تردید مسئله اصلی معرفتشناسی epistemology در هر سیستم فلسفی همان درک واقع است که در رابطه بسیار نزدیک علم و وجود تجلی مییابد. برای ارزیابی و تحلیل این دو مسئله فلسفی، منطقا اولی را در هستیشناسی ontology و دیگری را در معرفتشناسی مورد مداقه قرار میدهند، هر چند برخی مسائل فلسفی نیز وجود دارد که در هر دو شاخه مورد بحث و تحقیق قرار گرفته به حدی که تفکیک آنها از یکدیگر و یا اختصاص به یکی از دو موضوع فوق چندان آسان به نظر نمیرسد.
ملاصدرا (محمد بن ابراهیم، صدرالدین شیرازی) (105. 979) از یک سو، در فلسفه خود (حکمه متعالیه) بر بداهت و اصالت وجود existence تأکید میورزد و در صدد اثبات این واقعیت است که وجود میتواند همه مراتب و درجات واقعیت reality را در برمیگیرد. بنابراین واژه وجود با واژه واقعیت معادل میشود. وی از سوی دیگر مدعی است که دلیل قابل قبولی برای تفکیک مرتبه وجود being از مرتبه عقل intelligence و یا هر نوع آگاهی و علم knowledge وجود ندارد. صفاتی مانند علم، اراده و قدرت قابل سلب از هیچ مرتبهای از وجود نیست. ولی درجات آنها به تبع درجات وجودی دارای شدت و ضعف است. به همین دلیل ملاصدرا علم را از مقوله وجود میداند. از اینرو مسئله ارتباط ویژه "وجود" و "علم" و یا وحدت این دو در بینش ملاصدرا جای تأمل و دقت بوده و در جهت شناخت دیگر اصول فکری وی نقش اساسی خواهد داشت. برای نیل به مقصود، مروری اجمالی بر مبانی و اصول کلی نظام معرفتشناختی ملاصدرا راهگشا خواهد بود. به نظر میآید که این اصول بیانگر عقیده او در زمینه ارتباط عقلانی "علم" به عنوان یک اصل معرفتشناختی و "وجود" به عنوان یک اصل مهم هستیشناختی خواهد بود.
اصول معرفتشناسی
ملاصدرا نظام معرفتشناختی خود را بر پایه اصول ویژهای بنا نهاده است که به طور خلاصه عبارتند از:
1. اصالت وجود
این اصل میگوید آنچه در جهان خارج واقعیت دارد وجود است، و آثار از وجود ناشی میشود نه ماهیت، ماهیات حدود و تعینات وجوداند. وی عالیترین اصل متافیزیکی یعنی نظریه اصالت وجود را برای نخستین بار در تاریخ فلسفه اسلامی به طور مبسوط مطرح نمود و جنبههای متعدد آن را به بحث و تحلیل گذاشت. این اصل در سراسر استدلالات فلسفی او سیطره داشته و به عنوان پایهای اساسی در بنای عظیم متافیزیک به کار وی آمد. او اظهار میدارد:
«وجودات حقائق اولیهاند در حالیکه ماهیات اعیان ثابتهاند که هرگز رائحه وجود را استشمام نکردهاند. » در نتیجه بر طبق این اصل همه اوصاف واقعی همانند علم به حقیقت وجود باز میگردند.
2. تشکیک در وجود
به نظر ملاصدرا وجود حقیقتی است دارای مراتب و درجات متعدد بر حسب شدت و ضعف، کمال و نقص، تقدم و تأخر. البته این تفاوتها با وحدت اولیه حقیقت وجود تضادی ندارد، زیرا در این مراتب ما به الاختلاف به ما به الاشتراک باز میگردد. وجود در هر کجا تجلی یابد همیشه با اوصاف خود، مثل علم، اراده و قدرت ظاهر میشود. در عین حال، چون مراتب پائین وجود، ظهور وجود ضعیف است آن اوصاف نیز مخفی و غیرقابل درکاند.
در دیدگاه صدرالمتألهین علم نیز ذاتا دارای تشکیک است. زیرا حقیقت علم به حقیقت وجود باز میگردد و مراتب آن از نازلترین سطح به عالیترین سطح در صعود میباشد. بنابراین نظریه، علم و وجود حقیقتاً بسیار به هم نزدیک بوده تا آن حد که صفات و ویژگیهای هر کدام بر دیگری میتواند صادق باشد.
3. تجرد ادراک
ادراک مجرد است زیرا نفس به عنوان فاعل درککننده مجرد میباشد. ملاصدرا با ارائه دلائل متعدد در آثار مختلف خود، تجرّد ادراک، مدرِک (مثلاً نفس یا عقل) و مدرَک (شیء درک شده) را اثبات نموده است. روند تحقیق علم و ادراک در تمام مراحل آن (ادراک حسی، ادراک خیالی، ادراک عقلی) مجرد است. و ماده نمیتواند نه خود درک کند و نه مورد درک واقع شود، زیرا ماده مرکب از اجزاء است و هر جزء آن از جزء دیگر غائب بوده، پس قادر نیست خود را درک کند چه رسد به اینکه متعلق درک شییء دیگر واقع شود. وی مدعی است که ادراک مجرد است زیرا اوصاف جسم از قبیل تقسیمپذیری و دارای ابعاد بودن را ندارد. در نتیجه ادراک، مدرِک و مدرَک هر سه مجرداند. و این تجرد شامل همه انواع ادراک: احساس، تخیل و تعقل میشود.
4. علم حضوری و علم حصولی
صدرالمتألهین علم را به حصولی و حضوری تقسیم میکند. در علم حضوری، معلوم در نزد عالم حاضر بوده و عالم بدون واسطه معلوم را ادراک میکند. در علم حصولی، معلوم خارجی پیش عالم حضور ندارند ولی به واسطه مفهوم ادراک میشود. ملاصدرا نهایتا علم حصولی را به حضوری ارجاع میدهند، زیرا در علم حصولی آنچه حقیقتاً درک میشود و نزد عالم حضور دارد همان وجود صورت یا مفهوم میباشد.
از اینرو علم را اینگونه میتوان تعریف کرد که نوعی وجود مجرد است که نزد ذات مدرِک حاضر میباشد. و در نتیجه، علم در دیدگاه صدرالمتألهین چیزی جز حضور بلاواسطه وجود نیست. ملاصدرا براساس این اصل که در هر یک از اقسام ادراک وجود مدرِک حضور دارد اصل اتحاد عقل و عاقل و معقول (و یا اتحاد مدرِک و مدرَک و ادراک) را که میتوان تلاقی سیستم معرفتشناختی و هستی شناختی وی دانست، به اثبات رساند.
5. اتحاد مدرِک، مدرَک و ادراک
ملاصدرا این اصل را به گونهای مبسوط و مستدل در آثار خود به خصوص اسفار مطرح ساخته و اتحاد مدرِک و مدرَک را در همه مراحل ادراک ثابت میکند.
«هر صورت ادراکی، چه محسوس و چه معقول، وجودش با وجود مدرِک متحد است. » صدرالمتألهین همچون ابنسینا (37. 428) با توجه به مراحل ادراک، آن را در چهار سطح: احساس، تخیل، توهم و تعقل تشریح میکند. او مدعی است، و نیز اثبات میکند، که هر صورت ادراکی، در هر یک از مراحل فوق، وجودش در ذات خود و وجودش برای مدرِک و قابل ادراک بودنش واحد است و نمونهای از وحدت در عین کثرت میباشد. بر این اساس، برای صورت ادراکی وجود دیگری که برای مدرِک قابل درک نباشد متصور نیست و گرنه این همان صورت نخواهد بود.
6. فاعلیت نفس در روند ادراک
ملاصدرا همچون ارسطو و ابنسینا، و بر خلاف پلوتینس Plotinus معتقد است نفس همراه با بدن به وجود آمده و مراحل کمال را از آن پس آغاز میکند تا به تجرد مطلق برسد. بر این اساس نفس جسمانیهالحدوث و روحانیه البقاء است. نفس فراتر از جسم بوده و آن را به کار میگیرد. در زمینه روند ادراک، ملاصدرا مدعی است در مراحل اولیه ادراک، یعنی ادراک حسی و خیالی، مدرک نفس است و نه اندام و قوای بدن. محسوسات ظاهری و تأثیرات اندام حسی چیزی جز معّدات برای نفس نیست که مجال حصول صورت را در نفس و بلکه ایجاد آن توسط نفس را فراهم میآورد.
«ادراک هنگامی تحقق مییابد که واهب الصور (یعنی نفس یا عقل) صورتی معرفتبخش، روشنگر و روحانی را اعطاء کرده که به واسطه آن ادراک یا علم پدید میآید».
این صورت در عین حال که مدرَک حقیقی است خود نیز مدرِک میباشد. و چون این صورت مجرد بوده و نزد نفس که خود نیز مجرد است حضور یافته، اتحاد مدرِک و ادراک تحقق مییابد.
نتیجهگیری
با توجه به اصول مذکور، نکات ذیل را میتوان استنتاج نمود:
1. بر اساس فلسفه ملاصدرا، تنها از طریق معرفتِ "حقیقت وجود" میتوان اصول حکمت و مبانی مسائل الهیه را شناخت. و تنها راه شناخت حقیقت وجود، بیتردید علم حضوری است. بنابراین در دیدگاه ملاصدرا علم حضوری سررشته پیوند ذاتی بین هر آن چیزی که تحت عنوان علم قرار میگیرد و بین موضوع آن یعنی واقعیت عینی میباشد، و این پیوند در یک ارتباط درونی بین عامل و معلوم حاصل شده که از بدیهیترین امور محسوب میگردد.
2. صدرالمتألهین از یک طرف ادعا میکند که شناخت وجود به نحو حضوری و با اتصال درونی از بدیهیترین امور است، و از سوی دیگر اثبات میکند که علم چیزی جز حضور بلاواسطه وجود نیست. وقتی در این دو عبارت دقیق میشویم نتیجه میگیریم که علم و وجود در مرتبه علم حضوری چنان در یکدیگر تلفیق شدهاند که باهم متحداند، و شناخت هر کدام متوقف بر شناخت دیگری است.
3. اساس نظام معرفت شناختی ملاصدرا بر شهود است، وی مانند سهروردی (54. 587) در حکمهالاشراق ابراز میدارد علم حضوری، عرفان حقیقی بوده و هیچگونه شک و تردیدی در آن راه نمییابد. و این علم گام اول در ارائه و اثبات دیگر انواع علوم است. این گام اساسی که متضمن علم قطعی است و در آن "حقیقت وجود" مستقیما مشهود میگردد موجب آن است که عقل ما برخی از اصول و مفاهیم را به عنوان معقولات ثانیه فلسفی انتزاع کرده و از طریق آن، تحقق و واقعیت وجودات خارجی را تبیین مینماید.
پىنوشتها
1. در اینجا واژههای «being» و «existence» هر دو معادل واژه "وجود"اند.
2. اسفار، ج 1، ص 3. 44.
3. همان، ص11. 118، حاشیه محقق سبزواری، ص 117، اسفار، ج1.
4. اسفار، ج 3، ص297، المشاعر، ص 63.
5. اسفار، ج، ص 9.
6. T. Izutsu، The fundamental structure of p. 77 Sabzawari's Metaphysics.
7. المشاعر، ص 4.
8. ر. ک به: اسفار، ج، ص 3. 74.
9. همان، ج 1، ص 433.
10. همان، ص 7. 71.
11. المبدأ و المعاد، ص 18. 185.
12. ر. ک به: اسفار، ج 1، ص 42. 446.
13. اسفار، ج 3، ص 29. 299.
14. محمدحسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص 70.
15. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ص 10. 110.
16. المبدأ و المعاد، ص8. 85.
17. المشاعر، ص 64.
18. ر. ک به: اسفار، ج 1، ص26. 286، ج 3، ص 280.
19. المشاعر، ص 64.
20. همان، ص6. 65، ر. ک به: اسفار، ج 1، ص 31. 322.
21. ر. ک. به: هنری توماس، بززگان فلسفه، ص 133.
22. اسفار، ج 8، ص 347.
23. اسفار، ج 1، ص 317.
24. المشاعر، ص 3.
25. همان، ص 30.
26. همان، ص 6.
27. همان، ص 63.
28. اسفار، ج 1، ص 26. 266.
29. سهروردی در مقدمه حکمهالاشراق میگوید: از آنجا که گفتار ما با استدلال منطقی ثابت نمیشود بلکه به وسیله بصیرت و شهود درونی حاصل میآید، از اینرو با شک و وساوس شکاکان از بین نمیرود، ص10.
30. المبدأ و المعاد، ص 8. 83.
31. اسفار، ج 1، ص498، در گنجایش این مقاله نیست که توضیح دهیم چگونه عقل با انتزاع معقولات ثانیه فلسفی و به کمک آنها، واقعیت حقایق عینی و وجودات خارجی را تبیین میکند.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره10
نویسنده : سید محمد حجازی
نظر شما