حسین ابن محمد اشعری قمی
ولادت
در حدود نیمه سده سوم هجری، در خاندان نامور و دانش طلب وفرهنگ دوست اشعری، در شهر قم، کودکی دیده به جهان گشود. او در خانهای به دنیا آمد که نور تشیّع و ایمان وعشق به خاندان وحی، درخشش خیره کنندهای داشت. برای این نورسیده نام حسین را برگزیدند. کنیهاش، ابوعبداللّه و شهرتش، اشعری قمّی و نام پدرش محمد بن عمران اشعری است.(1)
زمان دقیق و قطعی ولادت این محدّث بزرگ مرتبه را نمیتوان مشخص کرد؛ زیرا در منابع و مدارک دست اوّل و دیرینه عالمان اسلامی در این زمینه سخن قابل اعتمادی به چشم نمیخورد. با وجود این پارهای از شواهد و مستندات، مانند مطالعه در زندگی استادان و شاگردان او که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت، آنچه را که در ابتدا گفتیم، میتواند اثبات کند.
عصر شکوفایی
به هر حال، روزگار طلوع امید بخش این ستاره دانش فقه و حدیث شیعه را، میتوان روزگار ظهور مردان بزرگ و فرهیختگان برجسته حدیث، نامید. محدثان و فقهایی در این عصر زندگی میکردند که صاحب آثار ارزشمند و والایی در حوزه فقه و حدیث بودند؛ همانند محمد بن خالد برقی، احمد بن محمد بن خالد برقی (پدیدآورنده کتاب گرانسنگ محاسن، م: 281)، استاد مُسلّم و فرزانه حدیث شیعه ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی و دهها محدّث نامورِ دیگر.
حسین بن محمّد اشعری، در چنین زمانی ترقّی و رشد خود را آغاز کرد و با علوم اهل بیت (ع) آشنا شد. او در صدد برآمد که جان تشنهخویش را با بهره بردن از این سرچشمههای زلالِ معنویّت سیراب سازد و در این مسیر رنجهای فراوانی به جان خرید تا این که در سلسله بزرگترین محدّثان و استادان حدیث شیعی قرار گرفت.
خاندان
بر تمام کسانی که در زمینه تراجم محدّثان شیعی قلم میزنند و تحقیق میکنند، آشکار است که اشعریان قم، سهمی به سزا در نشر و گسترشِ معارف اهلبیت (ع) و روایات آنان داشتهاند. حسین بن محمّد در چنین خاندانی دیده به جهان گشود.
در این که پدرش، محمد بن عامر بن عمران قمی، در گروه راویان حدیث شیعی است، تردیدی نیست - همچنان که ابن قولویه قمی از او حدیث نقل میکند. - ،* ولی میزان وجاهت او در این علم چندان معلوم نمیباشد. عموی حسین بن محمد، عبداللّه بن عامر است که در ادامه از او نیز یاد خواهیم کرد.
استادان
در اینجا مناسب است، اشارهای گذرا و کوتاه به شخصیتهایی داشته باشیم که این راوی بزرگوار، در حوزه درس آنان زانوی شاگردی به زمین زد و از خرمن دانش انبوهشان، ذخیره علمی بیبدیلی را گرد آورد و در قالبِ روایت، به نسلهای آینده انتقال داد. در این جا به نامِ تعدادی از آنان بسنده میشود:
1. عبداللّه بن عامر بن عمران اشعری قمی: (2) این استاد پرآوازه و برجسته شیعی از چنان جایگاه رفیعی برخوردار بود که برجستهترین رجال شناس شیعه، در منزلت او مینگارد:
«ابومحمّد شیخ من وجوه اصحابنا، ثقة.»
کنیهاش ابومحمد و یکی از نخبگان و برگزیدگان عالمان شیعه و محدّثی موجّه است.(3) نام مبارک این محدّث بزرگ، در سرتاسر کتاب کافی مانند ستارهای میدرخشد و مرحوم کلینی از این استاد، روایات بسیاری نقل میکند.
2. احمد بن اسحاق قمی: (4)این محدّث قطعاً از برازندهترین عالمان و محدّثان پرورش یافته در مکتب امامان شیعه است. موقعیّت بلند مرتبه او را میتوان از کلام دانشمند رجال شناس شیعه به دست آورد. احمد بن اسحاق قمی نماینده و وکیل امام در میان شیعیان قم بود. هنگامی که شیعیان به خدمت امامان میرسیدند، او به عنوان پیشوای قافله مطرح بود. ایشان یکی از یاران خاص حضرت امام حسن عسکری (ع) و از یاران و روایتگران امام جواد و امام هادی (ع) محسوب میشد.(5)
3. معلّی بن محمد بصری: (6) نام این روایتگر مشهور در جای جای کتاب «کافی» همچون ستارهای درخشان، نمایان است. گرچه بعضی از بزرگان دانش رجال دربارهاش گفتهاند: از منظر نقل روایت و مذهب دارای لغزش هایی است؛(7) اما به گفته حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی، مدظلّه العالی:
«این که شخصیّتی همانند کلینی در چنین کتاب معتبری، این همه روایات از معلّی نقل میکند، این بهترین دلیل بر وثاقت و بزرگواری معلّی بن محمّد بصری است.»**
4. محمد بن عمران بن حجّاج بسیعی؛(8)
5. محمد بن احمد بن خاقان النهدی: (9) درباره این محدّث بزرگ گفته شده: محدّثی بسیار فاضل و نیکو حال و موجه؛ بلکه بعضی از بزرگان شیعه او را از اصحاب اجماع محسوب کردهاند؛(10)
6. احمد بن علویه اصفهانی، معروف به ابن ابی الاسود: (11) وی ضمن این که در گروه راویان جای دارد، شاعر توانایی هم بوده است.
نوشتهاند که او قصیدهای را در مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) سرود که 330 بیت داشت و در فصاحت و بلاغت و پندآموز بودن معانی و مضامین، در حدّی بوده که ابوحاتم سجستانی روزی در شهر بصره به پای خاست و چنین گفت:
ای اهل بصره! شاعر اصفهانی، در سرایش شعر و استحکام شعری و غنیّ بودن مضامین، بر شما غلبه کرد.
او در سال 320 به عالم باقی شتافت؛(12)
7. محمد بن بندار ذهلی: (13)کنیه این بزرگوار ابوجعفر و چون در قم دیده به جهان گشود و در همان جا زیست، به قمی هم شهرت دارد. دربارهاش گفتهاند:
روایتگری است موجّه و شاخص که کتابهایی تألیف کرده است.(14)
شیخ طوسی نیز به کتاب او اشاره کرده است و میگوید:
او را کتابی است به نام «المثالب».(15)
شاگردان
حسین بن محمد اشعری که برههای از عمر پربرکت خویش را در راه گردآوری اخبار و روایات خاندان عصمت و طهارت سپری کرد و به اندیشه در پیرامون آنها پرداخت، با گذشت روزگار، در گروه محدّثانِ عالیمقام شیعه جای گرفت. او که میراث گرانبهای احادیث خاندان عصمت و طهارت را در جان خود جای داده بود، برای حفظ این میراث، به تعلیم و تربیت شاگردان بزرگی پرداخت.
وقتی شاگردان حوزه درس او را ملاحظه میکنیم، به بزرگترین محدّثان مکتب تشیّع برمیخوریم که از این آبشخور زلال و گوارا عطش دانشطلبی خود را سیراب کردهاند و خوشه چین خرمن علم و فضل او بودهاند.. در اینجا تنها به چهرههای شاخص و ممتاز شاگردان او اشاره میکنیم:
1. محمد بن یعقوب کلینی: (16)
کلینی، صاحب کتاب «اصول و فروع کافی» است. این کتاب به گواهی تمامی صاحب نظران، در طی قرنهای گذشته تا کنون، از معتبرترین کتابهای حدیثی اسلامی و شیعی است. این کتابها در بردارنده سه محور کلّی است:
اعتقادات و باورهای دینی، منشهای اخلاقی و مسائل فقهی.
نجاشی درباره او میگوید:
دانشمند بزرگ و استاد حدیث شیعه در شهر ری و چهره برجسته آنان است، او از موثقترین و موجهترین مردم در نقل حدیث به شمار میآید. آن بزرگوار کتاب کافی را در مدت 20 سال تألیف کرد و در این راه زحمت فراوان کشید. در سال 329 ق در شهر بغداد بدرود حیات گفت و محمد بن جعفر حَسَنی، معروف به ابوقیراط، بر بدن پاک او نماز خواند و در محله باب الکوفه یا دروازه کوفه به خاک سپرده شد.(17)
شیخ طوسی در فهرست چنین مینگارد:
کلینی کنیهاش ابوجعفر و چهره موثّق و حدیث شناس بزرگی است.
سپس از ابن عبدون نقل میکند که قبرش را دیده و بر سنگ قبرش، نام خود او و پدرش حک شده است.(18)
2. محمد بن حسن بن ولید قمی: (19)
در شأن و منزلت این فقیه و محدّث نوشتهاند:
وی از استادان و دانشمندان قم و فقیه، پیشوا و چهره برجسته آنان بوده است. او در قم زیست میکرد و بسیار بسیار با وجاهت است. این بزرگوار استاد معروف شیخ صدوق است. او در سال 343 ق از دنیا رخت بربست و به آرامگاه ابدی خود شتافت.(20)
شیخ طوسی میگوید:
او محدّثی جلیل القدر و آشنا و متخصّص در فنّ روایتشناسی است.(21)
3. علی بن بابویه قمی: (22)
فقیه و دین شناس و محدث عالیمقام شیعه، پدر بزرگوار شیخ صدوق و یکی از مخلصترین عالمان طول تاریخ شیعه است. همو است که به وسیله حسین بن روح نوبختی، سفیر خاصّ حضرت صاحب الزّمان (ع) نامهای به حضور آن حضرت نوشت و از آن امام بزرگوار درخواست کرد تا از خداوند بخواهد به او فرزندانی عنایت کند. بعد از مدّتی نامه امام رسید که نوشته بود:
ما دعا کردیم و از خداوند متعال مسئلت کردیم. به زودی پروردگار توانا به شما دو فرزند پسر از فلان کنیز، عطا میکند.
زمانی نگذشت که این بشارت امام به وقوع پیوست و ابن بابویه، صاحب دو فرزند پسر شد: یکی به نام محمّد، که همان «شیخ صدوق» است و دیگری حسین بن علی بن بابویه.
به همین مناسبت بود که شیخ صدوق بارها و بارها افتخار میکرد و به خود میبالید که به دعای حضرت امام زمان (ع) به دنیا آمده است. زهی افتخار و عظمت و شکوه! علی بن بابویه در سال 329 ق رحلت کرد.(23)
4. جعفر بن محمد بن قولویه قمی: (24)
کنیهاش ابوالقاسم است. او یکی از دانشمندان و فقهای حوزه شیعه بود. هر چه او را در فقه و فضایل زیبای انسانی وصف کنیم، باز او بالاتر از آن است.(25)***
شیخ طوسی میگوید:
او چهره موجّه و صاحب کتابهایی است.(26)
این عالم فقیه و فرزانه، به سال 368 یا 369 ق، در بغداد از دنیا رفت و در نزدیک قبر مطهر حضرت موسی بن جعفر و حضرت جواد (ع) به خاک سپرده شد.(27)
5. جعفر بن محمد بن مسرور: (28)
این محدث یکی از استادان روایتی شیخ صدوق است و شیخ بارها او را در کتابهایش نام برده و ستایش نموده است. بر همین اساس میرداماد - که از محقّقان و ژرف اندیشان تراجم شیعه است. - او را در ردیف بزرگان حدیث و چهرههای صاحب منزلت یاد کرده است.(29)
ارزیابی شخصیّت
در دیرینهترین کتاب رجالشناسی شیعه درباره او چنین میخوانیم:
ابوعبداللّه اشعری قمی، صاحب منزلت و دارای چهرهای وجاهتمند است.(30)
دیگری میگوید:
او روایتگر بسیار بسیار ارزشمند و موجّهی است.(31)
میرزا حسین نوری، که فاضلترین رجال شناس اخیر شیعه است، درباره او مینگارد:
بنا به اتفاق تمام عالمان شیعه، سندی که به حسین بن محمد اشعری میرسد صحیح است و او محدّث موجّه و از بزرگان استادان روایتی ثقة الاسلام کلینی میباشد.(32)
باز مناسب است نظر یکی از دانشمندان معروف اهل سنّت به نام ابن حجر عسقلانی را در اینجا بیاوریم. او میگوید:
شیخ طوسی او را در سلسله مشایخ و استادان شیعه قرار داده و او از استادان معروف شیخ کلینی صاحب کتاب کافی است.
حسین اشعری کتابی به نام «طبّ اهل بیت (ع) » تألیف نموده که از بهترین کتابهای تألیف شده در این زمینه است.(33)
آقا بزرگ تهرانی میفرماید:
او محدّثی جلیل القدر و موجّه است و کلینی در کافی از این شخصیت روایات بسیار زیادی نقل کرد.(34)
در اینجا مناسب است روایتی را که نشانگر ارتباط این راوی با سفرای امام زمان (ع) است، ذکر کنیم؛ اما قبل از نقل روایت، لازم است مقدمهای را بیاوریم: در روزگار امام عسکری (ع) ، شخصی از راه امامان شیعه منحرف شد و گرایشهای خطرناکی پیدا کرد؛ به طوری که فساد عقیده او باعث گسترش فساد و فتنه در جامعه شیعه میشد. تا این که امام حسن عسکری (ع) دستور کشتن او را صادر کردند و فرمودند:
«هر کس که او را بکشد و مرا از شرّ او راحت کند، جایگاه او در بهشت خواهد بود.»
یکی از پیروان انقلابی و اصیل حضرت عسکری (ع) به نام جنید میگوید: من سلاحی خریداری کردم و رفتم او را از پای درآورم. در اینجا حسین بن محمد اشعری میگوید:
از ناحیه حضرت عسکری (ع) کمکهایی به جنید عنایت میشد. وقتی که حضرت عسکری (ع) از دنیا رفت، همان کمکها به وسیله حضرت صاحب الزمان (ع) به جنید ادامه مییابد. کم کم دریافتم کمکهای حضرت ولی عصر (ع) قطع شده است. من ناراحت و اندوهناک شدم (که نکند جنید هم راه امامان را ترک کرده و دچار لغزش عقیده شده است.) مدتی در این اندیشه بودم که توقیعی از حضرت حجت (ع) رسید که خبر مرگ جنید را داده بودند. پس از این توقیع بود که متوجه شدم قطع کمکها به علت وفات آن شیعه معتقد و ولایی بود، نه از جهت دیگر.(35)
از این روایت معلوم میشود که این راوی، روزگار امام عسکری (ع) را درک کرده و نیز با سفیران حضرت حجت (ع) ارتباط تنگاتنگ داشته و ظاهراً متن نامه آن حضرت را هم ملاحظه کرده است؛ و البته این امر همه نشانه آن است که حسین بن محمد، عالمی ولایت مدار و مورد توجه امام زمان خویش بوده است.
یادگار علمی
حسین بن محمّد که در گردآوری اخبار امامان معصوم (ع) سعی فراوان داشت، همه آنچه را که از امامان معصوم (ع) و استادان خود آموخت، در کتابهایی به یادگار گذاشت.
نجاشی به کتاب «النوادر» او اشاره کرده است.(36)
ابن حجر عسقلانی به کتاب دیگری از او اشاره میکند و مینویسد:
حسین بن محمد اشعری کتابی به نام «طبّ اهلالبیت» تألیف کرد که مانند آن تألیف نشده و کم نظیر است.(37)
استاد بزرگ حوزه قم، آیت اللّه جعفر سبحانی هم در اثر ارزشمند خود میگوید:
او صاحب کتاب «نوادر» است. روایاتی که او نقل میکند و در کتابهای روایتی شیعه ذکر شده، به 961 روایت میرسد. این زیادی روایت، بهترین گواه وسعت دانش و درایت او در حدیثشناسی است.(38)
رحلت
حسین بن محمد قمی، پس از سالها تلاش و کوشش در حفظ و گسترش سخنان گهربار امامان، مرغ جانش به سوی حق پرکشید. درباره سال و مکان مرگ این راوی، نظر قاطعی نمیتوان ابراز کرد؛ امّا شاید از مجموع دادههای تاریخی و گزارشهای تراجمنویسان بتوان حدس زد که آن بزرگوار در اوایل سده چهارم هجری قمری رحلت کرده است.
برخی روایات نقل شده توسط حسین بن محمد اشعری قمی
حسن خُلق
حسین بن محمد، با واسطه از رسول اکرم (ص) روایت میکند که:
روز قیامت، در ترازوی اعمال انسان چیزی بهتر و نیکوتر از حُسن خلق نهاده نمیشود.(39)
عزّت نفس
باز روایت میکند از رسول گرامی اسلام (ص) که فرمود:
هر کس از ما چیزی سؤال کند و نیازش را با ما مطرح کند، او را ناامید نمیکنیم؛ ولی اگر عزّت نفس را پیشه خود سازد و از ما سؤال نکند، خداوند او را بینیاز میگرداند.(40)
نیکی با خویشان
روایت میکند از حضرت رضا (ع) که فرمود:
ما چیزی را نمیدانیم که عمر انسان را زیاد کند جز نیکی کردن به خویشاوندان؛ چنان که ممکن است شخصی از عمرش بیش از سه سال باقی نمانده باشد؛ اما چون که به خویشان خود مهرورزی کرده است، خداوند متعال عمر او را سی سال قرار میدهد. و گاهی هم شخص دیگری - در تقدیر الهی - سی و سه سال از عمر او باقی مانده است، ولی چون پیوند خود را با خویشانش بریده، عمرش به سه سال کاهش مییابد.(41)
فهم دین
از حضرت صادق (ع) روایت میکند:
هنگامی که خداوند اراده نماید به کسی خیر برساند، فهم و درک او را در مسائل دین، زیاد میکند.(42)
منزلت راویان
باز حسین بن محمد روایت میکند از امام صادق (ع) که محدّثی از امام این را پرسش کرد که: مردی اخبار شما را در میان مردم نشر میدهد و قلبهای آنان و شیعیان شما را نیرومند و محکم میگرداند و فرد دیگری هم باشد که انسان عابدی است، ولی به نشر و ترویج اخبار شما نمیپردازد؛ کدام یک از این دو (محدّث و عابد) نزد شما بهتر است؟
حضرت فرمود:
آن محدّثی که روایات ما را منتشر میکند و قلبهای پیروان ما را نیرومند میسازد، بهتر است از هزار عابد.(43)
ارزش حفظ حدیث
روایت میکند از حضرت صادق (ع) که فرمود:
هر آن کس که چهل حدیث از احادیث ما را حفظ کند، خداوند او را در روز قیامت به عنوان دانشمندِ دین شناس مبعوث میفرماید.(44)
پینوشتها:
* «کامل الزیارة» باب 52، ص 137.
** این سخن را نگارنده در درس خارج فقه معظّم له در مسجد اعظم قم، از ایشان شنیده است.
*** کل ما یوصف به الناس من جمیل و فقه فهو فوقه.
1 - رجال نجاشی، جامعه مدرسین قم، ص 66؛ رجال شیخ طوسی، ص 469؛ خلاصة الاقوال، ص 52؛ نقد الرجال تفرشی، ص 109؛ وسائل الشیعه، ج 20، ص 178، ش 386؛ مستدرک الوسائل، چاپ قدیم، ج 3، ص 729؛ مجمع الرجال، ج 2، ص 196؛ تنقیح المقال، ج 1، ص 341؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 424؛ طبقات اعلام الشیعه فی القرن الرابع، ص 120؛ الذریعه، ج 24، ص 329؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 519؛ لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج 2، ص 265؛ جامع الروات، ج 1، ص 252؛ معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 72 و تهذیب المقال، سید محمد علی ابطحی، ج 2، ص 247.
2 - طبقات اعلام الشیعه، ص 120؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179؛ اصول کافی، ج 1، ص 17 و رجال نجاشی، چاپ داوری، ص 151.
3 - رجال نجاشی، ص 151؛ جامع الروات، ج 1، ص 494.
4 - موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179 و اصول کافی، ج 1، ص 33.
5 - رجال نجاشی، ص 66.
6 - سرتاسر اصول کافی و فروع کافی، از باب نمونه: اصول کافی، ج 1، ص 32 و 36.
7 - رجال نجاشی، ص 296.
8 - موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179.
9 - همان و تنقیح المقال، ج 2، ص 70.
10 - موسوعة الفقهاء، ج 4، ص 179 و رجال کشی، ج 2، ص 812.
11 - رجال شیخ طوسی، ص 447 و اعلام الشیعه، ص 120.
12 - تنقیح المقال، ج 1، ص 61؛ رجال نجاشی، ص 64 و حاشیه رجال شیخ، ص 447.
13 - رجال طوسی، ص 494؛ رجال نجاشی، ص 240 و فهرست شیخ طوسی، چاپ مرتضویه، نجف، ص 140.
14 - رجال نجاشی، ص 240.
15 - فهرست طوسی، ص 140.
16 - موارد متعدد از کتاب کافی و طبقات اعلام الشیعه، ص 120.
17 - رجال نجاشی، ص 266.
18 - فهرست طوسی، ص 136.
19 - اعلام الشیعه، ص 120؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179.
20 - رجال نجاشی، ص 271.
21 - فهرست طوسی، ص 156.
22 - اعلام الشیعه، ص 120.
23 - رجال نجاشی، ص 184.
24 - کامل الزیارات، باب 41، حدیث 5، ص 119 و طبقات اعلام الشیعه، ص 130.
25 - رجال نجاشی، ص 89.
26 - فهرست طوسی، ص 42.
27 - تنقیح المقال، ج 1، ص 233.
28 - طبقات اعلام الشیعه، ص 120 و موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 179.
29 - تنقیح المقال، ج 1، ص 226.
30 - رجال نجاشی، ص 186.
31 - نقدالرجال تفرشی، ص 21.
32 - مستدرک الوسائل، ج 3، ص 794، چاپ قدیم.
33 - لسان المیزان، ابن حجر، ج 2، ص 265.
34 - اعلام الشیعه، ص 120.
35 - مرآة العقول، ج 6، ص 198 و اصول کافی، ج 1، ص 524.
36 - نجاشی، ص 186.
37 - لسان المیزان، ج 2، ص 265.
38 - موسوعة طبقات الفقهاء، ج4، ص 179.
39 - اصول کافی، ج 2، ص 99.
40 - همان، ص 138.
41 - همان، ص 153.
42 - اصول کافی، ج 1، ص 22.
43 - همان، ص 23.
44 - همان، ص 49.
منبع: www.hawzah.net
نظر شما