دسیدریوس اراسموس
دسیدریوس اراسموس، دانشمند فدایی متون یونانی، فیلسوفی هلندی بود که یکی از نامدارترین انسانگرایان قرن شانزدهم گشت.
زندگی
دسیدریوس اراسموس (Desiderius Erasmus) در تاریخ 28 ماه اکتبر سال 1469 م در شهر رونزدام هلند به دنیا آمد. اراسموس فرزند نامشروع یک کشیش بود. پدر و مادر او در کودکی اراسموس درگذشتند و خانوادهای سرپرستی او را بر عهده گرفتند. اراسموس در دوران تحصیل خود نشان داد که حافظهای فوقالعاده دارد و بسیاری از آثار نویسندگان باستانی را از حفظ بود.
در سال 1947 و در سن هفده سالگی علیرغم میل خود به یک دیر سپرده شد اما بعد از چند سال صومعه را ترک کرد تا تعالیم مسیحیت را در پاریس فرا گیرد. او که از گذراندن این دوره ها خسته و دلمرده شده بود، به تدریس خصوصی و خواندن ادبیات کلاسیک روی آورد. وی علاقهی زیادی به مطالعهی کتب ادبی باستان داشت و تدریجاً در این امر تبحر ویژهای یافت.
اراسموس برای مدتی به پاریس رفت و به سال 1497 به آکسفورد رفت و به مطالعه در ادبیات یونانی پرداخت. در این هنگام بود که با بسیاری از اعیان و اشراف انگلیس و نیز تامس مور {کشیش انگلیسیای که در زمرهی رفرمیستهای انگلستان محسوب میشود} آشنا شد.
در سال 1499 با جان کولت (John Colet)، انسانگرای اهل آکسفورد، ملاقات کرد. کولت چنان تأثیری بر اراسموس گذاشت که راهب هلندی تصمیم گرفت زبان یونانی بیاموزد و به یکی از دانشمندان انسانگرا تبدیل شود. در عرض چند سال اراسموس به هدفش رسید و راهی را پیش گرفت که او را به مهم ترین انسانگرایاین اروپا تبدیل کرد.
اراسموس در کمبریج به تدریس ادبیات یونانی پرداخت، به فرانسه و ایتالیا رفت و با ژان دو مدیچی که بعدها با نام لئون دهم به مقام پاپی رسید آشنا شد. اراسموس در شهر پادوا از سرزمین ایتالیا به طبع برخی آثار خود پرداخت و به سال 1509 از ایتالیا عازم انگلستان شد.
پادشاه وقت انگلیس یعنی هانری هشتم از دوستان اراسموس بود. اراسموس در این سفر مدت 7 سال در انگلستان اقامت گزید و در ایامی که در منزل دوستش تامس مور به سر میبرد، کتاب «در ستایش دیوانگی» (Encomium moriae) را تألیف نمود. از انگلستان به هلند رفت و آخرین سالهای زندگیاش را در شهر بال سوئیس گذراند. او در آن جا گوشهگیری پیشه کرد و به تألیف و مکاتبه با بسیاری از چهرههای فرهنگی و سیاسی زمان خود پرداخت.
دسیدریوس اراسموس به سال 1536 م در شهر بال سوئیس درگذشت.
آثار
آثار اراسموس قلمرو گستردهای را در بر میگیرد که برخی از آنها بیانگر آراء او در خصوص رفرماسیون مذهبی میباشد. اراسموس ترجمهی جدیدی از انجیل از زبان یونانی به لاتین انجام داد و نیز تفسیرهایی از انجیل ارائه کرد که مورد توجه مارتین لوتر قرار گرفت اما خشم کلیسای کاتولیک علیه او را بر انگیخت.
یکی از آثار اراسموس که هنگام اقامت در دیر آن را نگاشته است، کتاب آنتی بربریک {ضد وحشیها} است. این کتاب که دفاعیهی فصیح از فرهنگ مشرکان باستانی است، پس از تألیف در دههی پنجاه عمر اراسموس منتشر گردید.
آثار اراسموس جزو اولین کتاب های پرفروش اروپا بود. کتاب های او توجه عامه مردم را- که در آن زمان تعداد افراد باسوادشان رو به افزایش بود- به خود جلب کرد. وجود چاپخانه ها باعث شد که کتاب های وی در دسترس مردم قرار بگیرد. برای مثال، کتاب در ستایش جنون فوراً یکی از کتاب های پرفروش شد و طی مدت زندگی نویسنده اش با شمارگان هزار نسخه، 42 مرتبه تجدید چاپ شد و فروشش تنها از انجیل کم تر بود.
اندیشه
اراسموس یکی از چهرههای نامآور جریان رفرماسیون مذهبی در قرن شانزدهم غرب است. در واقع میتوان گفت اراسموس به جهت حرکت به سوی اغراض اومانیستی در بستر دین مسیحیت حتی بر مارتین لوتر نیز مقدم بوده است. اراسموس را شاهزادهی اومانیست نیز نامیدهاند و این امر بیشتر به جهت نقشی است که او در دورهی رنسانس به نفع تفکر اومانیستی بازی کرده است. اگرچه اراسموس و مارتین لوتر هر دو از بانیان و بنیانگذاران رویکرد مدرن به دین مسیحیت هستند، اما تفاوتهایی نیز مابین این دو وجود دارد. در یک بیان کوتاه شاید بتوان گفت رویکرد رفرمیستی اراسموس معتدلتر و میانهروانه بوده است.
در واقع از اواخر قرون وسطی، کلیسا و مسیحیت کاتولیک گرفتار انحطاط ویرانگری گردیده بود، کشیشها اغلب به فساد مالی و دنیا طلبی مبتلا شده بودند و ظاهرگرائی و دوری از عمق معنوی تعالیم حضرت عیسی (ع) رواج یافته بود. بیتردید چنین وضعیتی نیازمند اصلاح بود و همین امر علیالظاهر اغراض اراسموس و لوتر جهت ایجاد رفرم در کلیسا را توجیه میکرد. اما واقعیت این بود که نگرش اصلاح طلبانهی اراسموس و لوتر مایههای اومانیستی داشت که بسط و گسترش آن میتوانست روح معنوی و دینی تعالیم حضرت عیسی (ع) را مسخ نماید. در واقع اصلاحات پروتستانتیستی اراسموس و لوتر {که به مسخ جوهر دینی مسیحیت میانجامید} اگر برای کلیسای کاتولیک خطرناکتر از فساد کشیشان نبود چیزی در حدّ آن بود، زیرا روح آموزهها و اصلاحات مدنظر اراسموس و شدیدتر از آن مارتین لوتر تماماً اومانیستی بود.
اراسموس اگرچه به کلیسای کاتولیک ایمان داشت اما معتقد به انجام یک سلسله اصلاحات در نظام کلیسای کاتولیک بود. البته مخالفت و انتقاد اراسموس از کلیسای کاتولیک آن قدر رادیکال و ریشهای نبود که به جدائی از کلیسای کاتولیک {نظیر لوتر} بینجامد، اما به هر حال آنچه اراسموس میگفت با روال عادی باورها و سلوک کشیشان کاتولیک هماهنگ نبود.
میتوان ویژگیهای اصلی آراء اراسموس را این گونه بر شمرد:
1- اراسموس برای ادبیات و فرهنگ یونان و روم باستان اهمیت بسیاری قائل بود و به تعامل و ارتباط مشترک مابین خرد مشرکان و مسیحیان اعتقاد داشت.
2- اراسموس از تن دادن به اقتدار کلیسا سرباز میزد اما خواهان حفظ وحدت کلیسای کاتولیک بود.
3- اراسموس اعتقاد داشت کتاب مقدس باید در اختیار همه باشد و هر فرد میتواند راهنما و راهبرد دینی خود باشد و بدینسان مقام روحانیت مسیحی را تضعیف میکرد.
4- اگرچه برخی انتقادات اراسموس به مفاسد کشیشها و انحطاط کلیسای کاتولیک درست بود اما در اندیشهی وی نحوه ای گرایش آشکار به سمت اومانیسم وجود داشت که او را بیش از پیش اسیر رویکرد مدرن میکرد. به تعبیر مارتین لوتر دربارهی اراسموس گویا که: او به انسان بیشتر میپردازد تا به خدا.
5- اراسموس از شیفتگان ادبیات و فرهنگ مشرکان باستان {یونانیان و رومیان باستانی} بود و مدعی بود که صورت کامل فلسفهی باستانی در مسیحیت ظاهر گردیده است.
اراسموس را باید یکی از چهرههای متقدم رفرماسیون و اومانیسم مسیحی دانست که گرایش میانه رو در رفرماسیون مذهبی اروپا را نمایندگی میکرد. او خواهان صلح و وحدت کامل در اروپا بود و مرّوج رویکرد پلورالیستی مدارای بین ادیان {که در قرن هجدهم رواج یافت} بود.
منابع:
1. www.bashgah.net
2. http://www.khanevadeyema.com
نظر شما