باز تولید هویت جدید اروپایى
نقطه آغاز در تشکیل و باز تولید هویت جدید اروپایى را بایستى در فروپاشى دیوار برلین دانست. سقوط دیوار برلین و اتحاد آلمان شرقى و غربى، نقطه شروع براى رسیدن به «اتحادیه اروپا» بود. پس از آن نیز، استقلال کشورهاى اروپاى شرقى و پیوستن به قراردادهاى همکارى اروپایى، گام دوم در جهت تشکیل اتحادیه اروپایى بود.
پس از تشکیل «دولت - ملت» به شکل امروزى و شکل گیرى روابط میان دولت ها براساس همکارى هاى بین المللى، رهیافت هاى متفاوتى براى این همکارى هاى متقابل ارایه شده است. نظام دوقطبى پس از جنگ جهانى دوم و دوران جنگ سرد، رهیافتى از تعامل میان کشورها ایجاد کرده بود که امروزه از آن به عنوان یک «مانع» در همگرایى وراى این دو قطب نام برده مى شود. عدم توفیق نظام دو قطبى و شکست بلوک شرق، راه را براى دستیابى به یک فضاى تک قطبى فراهم ساخت؛ ضمن آن که این آرزو را نیز در بسیارى از کشورها که قبلا در درون این دو قطب قرار داشتند، پرورش داد که مى توانند در فضایى مناسب تر به یک «همگرایى و همسویى منطقه اى» دست پیدا کنند. از این رو، میل به ایجاد سازمان ها و ارگان هاى منطقه اى براى این همگرایى پس از فروپاشى شوروى و پایان جنگ سرد، افزایش یافت.
در میان تلاش هاى گوناگون دولت ها، براى ایجاد همگرایى منطقه اى، تلاش براى تشکیل «اتحادیه اروپا» از اهمیت خاص برخوردار است. علاوه بر ابعاد سیاسى و روابط بین المللى، در قالب جامعه شناسى سیاسى و از نظر ابعاد فرهنگى و زمینه هاى فرهنگى براى ایجاد این اتحادیه، قابل مطالعه است. شناخت زمینه هاى فرهنگى و تاریخى و حتى سیاسى اتحادیه اروپا، به درک عمیق تر در تعاملات به این اتحادیه کمک شایانى مى کند.
نیم نگاهى به دیرینه شناسى اتحادیه اروپا
گرچه بسیارى تاریخ اتحادیه اروپا را از هفتم فوریه 1992 براساس پیمان «ماستریخت» (1) قلمداد مى کنند، ولى بسترها و سوابق تاریخى این اتحادیه، به گذشته هاى دورترى باز مى گردد. اروپا از تجربه دو جنگ جهانى خانمانسوز، درسهاى عبرت آموزى آموخت و یکى از مهم ترین درس هاى این دوره، اتحاد و همگرایى در میان کشورهاى اروپایى بود.
با نگاهى به اعلامیه «روبرت شومن» (2) 9 مى 1949 (که اروپایى ها هر سال این روز را به نام روز وحدت اروپا جشن مى گیرند) طرح تشکیل یک سازمان «فراملى» پیش بینى شده بود در قالب یک فدراسیون اروپایى بیان گردیده است.
پس از آن «جامعه اروپایى ذغال سنگ و فولاد» براساس معاهده 1951 پاریس و چند سال بعد «جامعه اقتصادى اروپا» موسوم به بازار مشترک بر اساس معاهده 1957 رم تشکیل شدند و پایه هاى اولیه طرح «اتحادیه اروپا» بنا گردیدند.
در سال 1965 «معاهده ادغام» به تصویب رسید و این معاهده از سال 1968 به مرحله اجرا درآمد. در واقع این ادغام، شامل سه سازمان اروپایى: جامعه اروپایى ذغال سنگ و فولاد، جامعه اقتصادى اروپا و جامعه اتمى اروپا بود. کشورهاى مؤسس و اولیه جوامع اروپایى، فرانسه، آلمان، ایتالیا و بلژیک، هلند و لوگزامبورگ بودند. در معاهده ادغام به روشنى ایده ایجاد «اتحادیه اروپا» به منظور هماهنگ سازى در سیاست هاى مالى و اقتصادى، و اتحاد سیاسى و امنیتى بود. این اقدامات دیپلماسى و سیاسى در راستاى ایجاد اتحادیه اروپا و هماهنگ سازى بسترهاى اقتصادى و زمینه هاى مالى کشورهاى عضو و از طرفى ایجاد «گفتمان واحد» براى رسیدن به «اتحادیه اروپا»، زمینه را براى پیمانى جامع فراهم ساخت، که امروزه به عنوان نقطه عطف مهم و اساسى اتحادیه اروپا، قلمداد مى شود و آن پیمان ماستریخت در سال 1992 بود.
پیمان ماستریخت
براساس پیمان ماستریخت، ساختار «اتحادیه اروپا» (3) بنا گردید. براساس تیتر پنجم این معاهده، کشورهاى عضو، براى دستیابى به «سیاست خارجى و امنیت عمومى واحد» با هم متحد مى شوند. و براساس تیتر ششم این معاهده، به منظور همکارى هاى قضایى و برخى از مسایل امور داخلى، «اتحادیه اروپا» منعقد مى گردد.
در مقدمه این معاهده، چشم اندازهاى آینده اتحادیه اروپا و زیربناى یک جامعه سیاسى، که نمایى از همگرایى منطقه اى است، به تصویر کشیده شده است. در این مقدمه، اصطلاح «مردم اروپا» به عنوان نمادى از همگرایى فرهنگى، تاریخى در میان اقوام اروپایى، یاد شده است. این اصطلاح در گذشته هاى تاریخى اروپا، خصوصا پس از جنگ جهانى دوم، در مقدمه اکثر معاهدات پیشین نیز آمده است. براى یافتن یا ساختن یک مفهوم ایده آل و آرمانى در میان اقوام اروپایى «صلح و آزادى» به عنوان مفهوم مشترک در نظر گرفته شده است. انتخاب این دو مفهوم نیز ریشه در تاریخ اروپا دارد. گرچه صلح و آزادى مى تواند به عنوان دو مفهوم با ارزش بشرى در همه فرهنگ ها نیز دیده شود، ولى تاکید و بازگویى آن در مقدمه پیمان اتحادیه اروپا، حکایت از رنج ها و مصیبت هایى دارد که ملت اروپا از فقدان این دو اصل به خود دیده است. «آزادى» پاسخى به دوران اختناق و خفقان قرون وسطایى است که روح تعالى و پیشرفت را با برداشت یکسویه از دین و حاکمیت میرانده بود و براى اروپایى ها «آزادى» به عنوان یک ارزش غیرقابل انکار در بیشتر اعلامیه ها و بیانیه هاى سیاسى دوران جدید غرب دیده مى شود. مفهوم «صلح» نیز پاسخى به نیازها و مشکلات چندین ساله اروپایى ها از جنگ هاى صلیبى تا جنگ هاى 30 ساله و بالاخره دو جنگ جهانى است که هم «زایشگاه» و هم «قربانگاه» آن اروپا بود.
در قسمت دیگرى از این مقدمه آمده است که «اروپا» بایستى همیشه با «یک صدا» حرف بزند و اقدام کند و در نهایت بتواند به خود دفاع کند. منافع عمومى که در مقدمه بر آن تاکید شده است، (6) نیروى محرکه و پتانسیل لازم براى ادامه حیات معاهده است. در همکارى هاى بین المللى، اجرا و رعایت منافع عمومى همه اعضا، رمز بقا و راز پایدارى آن است. از این رو کشورهاى اروپایى، نهایت سعى و تلاش خود را در راه اجراى منافع عمومى به کار مى گیرند تا ضمن از بین بردن زمینه هاى چالش و اختلافات میان اعضا، بر ادامه و استمرار آن نیز پافشارى کنند. تجربه جنگ هاى گذشته و درگیرى هاى عمیق تاریخ اروپا نشان مى دهد که منشا این اختلافات در رعایت نکردن و زیرپا گذاشتن و عدم احترام به «منافع عمومى» کشورهاى اروپایى بوده است و سیاستمداران اروپایى به درستى این اصل را در اتحادیه اروپا نهادینه کرده اند. از طرفى دیگر، مفهوم «استقلال» نیز براى اروپایى ها مفهوم خاصى است. زمانى که هنوز آتش جنگ جهانى دوم شعله ور بود، امریکا با پیوستن به حلقه متفقین، نتیجه این جنگ را تغییر داد و پس از آن با استراتژى هاى کمک مالى و سیاسى به اروپا، خود را در سیستم امنیتى - دفاعى و سیاسى اروپا شریک کرد و پس از آن اروپاییان (خصوصا در دوره جنگ سرد) خود را وامدار ایالت متحده مى دانستند و این واقعیت سیاسى همواره براى آنان زجرآور بوده است. در معادلات پس از فروپاشى شوروى و از بین رفتن دیوار برلین، اروپا تلاش کرد که به عنوان یک قطب سیاسى - اقتصادى «مستقل» در معادلات جهانى، نقش بازى کند.
پیمان ماستریخت که سرانجام با 12 عضو (فرانسه، آلمان، ایتالیا، بلژیک، هلند، لوگزامبورگ، انگلستان، دانمارک، ایرلند، یونان، اسپانیا و پرتغال) به تصویب رسید و از اول ژانویه 1993 به مرحله اجرا درآمد، داراى اصول مهمى است:
1. ایجاد پول مشترک اروپایى (یورو) و تاسیس بانک مرکزى اروپایى.
2. افزایش اختیارات قانونى جوامع اروپایى در زمینه هاى صنعت، بهداشت، آموزش، تجارت، محیط زیست، انرژى، فرهنگ، جهانگردى، حمایت از مصرف کننده و حمایت هاى مدنى.
3. توسعه همکارى هاى سیاسى میان کشورهاى عضو تحت عنوان «اتحادیه اروپایى».
4. کنار گذاشتن پدیده «فدرالیسم اروپایى» و پیش بینى پدیده «اتحاد سیاسى».
5. تاسیس پارلمان اروپا.
6. همکارى هاى قضایى.
گرچه اتحادیه اروپا، در میان اعضاى خود، به دنبال انسجام و یکپارچگى در همه ابعاد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى مى باشد، ولى شناخت جایگاه «انگلیس» در این اتحادیه از پیچیدگى هاى خاصى برخوردار است. انگلیس پول واحد اروپایى و حمایت هاى مدنى و مقررات مربوط به تردد آزاد شهروندان اروپایى را نپذیرفته است؛ اما در معادلات اتحادیه اروپا، نقش مهم و اساسى را بر عهده دارد.
معاهده ماستریخت در سال 1997 در پیمان آمستردام مورد تجدید نظر قرار گرفت، همان طورى که در سال 2001 در پیمان نیس ( Nice) اصلاحاتى صورت گرفت. اما مقدمه این پیمان که بر اصول و اساسى بنا گردیده است، همچنان بدون تغییر بر جاى مانده است.
رنسانس هویت اروپایى
یکى از آثار فرهنگى مهم تشکیل اتحادیه اروپا، تولد جدیدى از «هویت اروپایى» است؛ هویتى که اروپاى غربى را در دوره هاى متفاوت تاریخى خود، از فرهنگ رومى و سابقه تاریخى جدا کرده بود و در دوره هاى گوناگون به چالش کشیده است.
اوج چالش در «احساس مشترک» اروپایى بودن را بایستى در درون دو جنگ جهانى یافت؛ جنگ هایى که نه تنها بسیارى از بنیان هاى سیاسى و اقتصادى اروپا را سست یا مضمحل کرد، بلکه در حوزه فرهنگى نیز مفهوم «اروپایى بودن» را نیز دچار خدشه کرد. دو جنگ جهانى، در درون بلوک اروپا اتفاق افتاد و بنابراین نه تنها نمى توانست احساس مشترکى را نسبت به «بیگانگان» ایجاد کند، بلکه در درون خود به دنبال «بیگانه» مى گشت. پس از جنگ جهانى و دوران جنگ سرد بلوک اروپاى شرقى و غربى، بازتاب تازه اى از «هویت دوگانه» اروپایى شکل گرفت؛ هویتى که با توسعه برنامه هاى سیاسى - فرهنگى بلوک شرق، به دنبال یک هویت تازه و جدیدى از اروپاى شرقى به دست مى داد تا بتواند خود را از دیگرى به نام «اروپاى غربى» جدا سازد. گسترش زبان و ادبیات روسى، نظام اقتصادى کمونیستى و یکسان سازى فرهنگى تنها بخشى از برنامه هاى شوروى براى جداسازى این دو بلوک بود. در مقابل، بلوک غرب نیز با توجه به استراتژى هاى کلان خود در حوزه سیاسى، فرهنگى و اقتصادى در جداسازى و جداانگارى اروپاى شرقى و غربى مؤثر بود و همه این تلاش ها، توانست سالیان درازى یک مفهوم جدا ساخته از «اروپا» ارائه دهد.
نقطه آغاز در تشکیل و باز تولید هویت جدید اروپایى را بایستى در فروپاشى دیوار برلین دانست. سقوط دیوار برلین و اتحاد آلمان شرقى و غربى، نقطه شروع براى رسیدن به «اتحادیه اروپا» بود. پس از آن نیز، استقلال کشورهاى اروپاى شرقى و پیوستن به قراردادهاى همکارى اروپایى، گام دوم در جهت تشکیل اتحادیه اروپایى بود.
در وراى این تلاش هاى مشترک کشورهاى اروپایى براى تشکیل «اتحادیه اروپا» یک هویت جدید اروپایى در حال شکل گیرى است. در عین وجود تفاوت ها و مشخصه هاى فرهنگى کشورهاى اروپایى، یک مفهوم مشترک جدید، همه آنها را به هم متصل کرده است.
در پیمان ماستریخت این تفاوت هاى فرهنگى لحاظ شده است؛ به این صورت که اتحادیه اروپا به هویت ملى کشورهاى عضو احترام مى گذارد؛ در عین حال به «شهروندان اروپایى» (7) اجازه مى دهد که آزادانه در مرز کشورهاى عضو اتحادیه تردد کنند. اما به درستى، مفهوم شهروندان اروپایى چیست؟ و چه تاثیرى بر دگرگونى «هویت اروپایى» دارد؟
به نظر مى رسد، اتحادیه اروپا توانست این هویت فرهنگى و تاریخى را در قالب حقوقى و تحت عنوان «شهروندان اروپایى» احیا کند. در سال 1990 عبارت «شهروندان اروپایى» توسط «فیلیپ گنزالس» (8) پیشنهاد شد. در قالب شهروندان اروپایى، مردم کشورهاى اروپایى مى توانند از تمام مزایا و حقوق ناشى از اتحادیه اروپا بهره مند شوند؛ از آزادى هاى اساسى و حقوق بشر گرفته تا آزادى هاى رفت و آمد و مزایاى سرمایه گذارى، کار، تامین اجتماعى و....
بنابراین در قالب هنجارهاى حقوقى جدید و در چارچوب اتحادیه اروپا، مردم اروپا هویت جدیدى پیدا کردند، که این هویت در نهادهاى مختلف سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، باز تولید شده است.
یکى از حقوقدانان «حقوق اروپا» (9) در پاسخ به این سؤال که شهروند اروپایى کیست، به استناد ماده 8 پیمان ماستریخت پاسخ مى دهد: «هر کسى که داراى ملیت هر یک از کشورهاى اروپایى باشد، شهروند اروپایى تلقى مى شود. و این تعریف از شهروند اروپایى، در کانون حاکمیت کشورهاى عضو اتحادیه اروپا قرار گرفته است.»
اتحادیه اروپا براى ایجاد و تقویت این هویت جدید، حقوق و مزایایى را مقرر داشته است، که این حقوق مى تواند در ایجاد و تقویت روح و هویت اروپایى، تاثیر زیادى داشته باشد.
1. حقوق بشر و شهروندى:
از دیرباز حقوق بشر و شهروندى در اروپا در قالب کنوانسیون اروپایى 1950، راجع به حفظ حقوق بشر و آزادى هاى اساسى مصوب شوراى اروپا، مورد قبول کشورهاى عضو قرار گرفته بود و در اکثر قراردادهاى اروپایى تکرار شده است.
2. حق تردد و اقامت:
یکى از مسایل مهم و اساسى در اتحادیه اروپا، آزادى رفت و آمد شهروندان اروپایى به کشورهاى عضو است. همچنین شهروندان اروپایى مى توانند در هر یک از کشورهاى عضو اقامت داشته باشند. این آزادى تردد و اقامت که با از میان رفتن محدودیت هاى مرزى همراه بوده است، مرزهاى فرهنگى را نیز از میان کشورهاى عضو برداشته است و تلاش مى کند یک اتحادیه همه جانبه در این سرزمین پى ریزى شود.
3. حق راى:
همه کسانى که به عنوان «شهروندان اروپایى» واجد شرایط اند، صرف نظر از این که در سرزمین اصلى زندگى مى کنند یا این که مقیم کشور دیگر اتحادیه اروپا هستند، حق راى دارند. این حق راى نیز یکى از موارد مهم در پیوند دادن مفهوم جدید هویت اروپایى است که اولین بار در سال 1994 در اولین انتخابات سراسرى پارلمان اروپا به منصه ظهور رسید و همه ساکنین و شهروندان اتحادیه اروپا صرف نظر از ملیت خود، به عنوان شهروند اروپایى، نمایندگان پارلمان خودشان را انتخاب کردند.
4. حمایت سیاسى و کنسولى:
همه شهروندان اتحادیه اروپا در سرزمین کشورهاى غیر اروپایى یا در سرزمین کشورهاى عضو اتحادیه اروپا از حمایت سیاسى و کنسولى کشورهاى عضو اتحادیه اروپا برخوردارند. در این حق سیاسى، اتحادیه اروپا به عنوان یک «شخصیت حقوقى» از حقوق سیاسى و کنسولى همه شهروندان خود، صرف نظر از ملیت آنها، حمایت و پشتیبانى مى کند.
در سایه این حمایت هاى سیاسى و کنسولى، اتباع و شهروندان اتحادیه اروپایى به راحتى مى توانند در کشورهاى غیر عضو اتحادیه اروپا نیز از مصونیت ها یا مزایاى احتمالى و حداقل از حمایت سیاسى و کنسولى «اتحادیه اروپا» برخوردار باشند. همچنین شهروندان اروپایى، حق دادخواست و ارائه عریضه در محاکم اتحادیه اروپا را دارند؛ همان طور که حق استفاده از «میانجى» را نیز دارند و از نوعى حمایت «قضایى» اتحادیه اروپا نیز برخوردارند.
از نظر جامعه شناسى حقوق، چه حقوق و قوانین را بازتاب خواست عمومى و گرایش افکار عمومى بدانیم، یا خط هدایت افکار و تمایلات عمومى جامعه، قوانین و مقررات «اتحادیه اروپا» گامى اساسى و مهم در تشکیل «هویت اروپایى» بوده است. این گام از طریق تعریف «شهروندان اروپایى» در قالب ارائه حقوق و پشتیبانى هاى سیاسى، اقتصادى و قضایى، تحقق پیدا کرده است.
چشم اندازى به آینده
گرچه اتحادیه اروپا براى متحقق ساختن آرزوها و آمال درازمدت خود، موانع زیادى را از سر راه برداشته و به موفقیت هاى مهم و قابل اعتنایى دست یافته است، اما در ترسیم آینده روشن، همواره دچار محدودیت ها و مشکلاتى نیز بوده است.
مهم ترین مسئله فراروى «اتحادیه اروپا»، مسئله پیوستن کشورهاى شرق اروپا و ترکیه است که از نظر اقتصادى و فرهنگى و حتى سیاسى با کشورهاى توسعه یافته اتحادیه اروپا مثل آلمان، انگلیس و فرانسه، فاصله زیادى دارند و برداشتن مرزها با این کشورها، موجى از مهاجران شرق اروپا را به طرف غرب در پى خواهد داشت، که توازن و ثبات فرهنگى، سیاسى و اقتصادى اروپا را تهدید مى کند. بدون تردید «اتحادیه اروپا» براى پیوستن این کشورها، شرایط و محدودیت هاى زیادى را وضع کرده است، ولى زیربناهاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى این کشورها با زمان بندى الحاق این کشورها سازگارى ندارد و نیاز به زمان بسیار طولانى ترى دارد.
یکى دیگر از مسایل اساسى و مهم فراروى اتحادیه اروپا، رقابت آشکار و پنهان میان کشورهاى رقیب در آن است. انگلیس با داشتن شرایط و سوابق تاریخى خاص خود، همواره تلاش کرده است که از مزایا و امتیازات اتحادیه اروپا استفاده کند؛ بدون این که بخواهد هزینه آن را بپردازد. جداسازى شرایط براى تردد به سرزمین انگلیس و نگه داشتن پول ملى در برابر یورو، یکى از مصادیق اختلافات در درون قدرت هاى اروپایى است. آلمان نیز با داشتن وضعیت اقتصادى مدرن و پیشرفته تر نسبت به دیگر اعضا، در صدد کسب سهم بیشترى از قدرت مدیریت و سازماندهى در اتحادیه اروپا است؛ همان گونه که فرانسه نیز به عنوان یکى از کشورهایى که از بدو تشکیل اتحادیه اروپا نقش سازنده و مهمى داشته است و به عنوان یکى از بنیانگذاران اصلى اتحادیه اروپا بوده است، در صدد کسب نفوذ و قدرت بیشترى در آن است.
در کنار این رقابت ها قدرت هاى بزرگ اتحادیه اروپایى، مسئله «زبان رسمى» اتحادیه اروپا یکى از مقولات اساسى است. اختلاف نظر بر سر زبان رسمى اتحادیه اروپا که تقریبا تا سقف «25 زبان اروپایى» پیش بینى مى شود، میان زبان هاى انگلیسى، فرانسوى، آلمانى، اسپانیولى مطرح است و یکى از مشکلات آینده فراروى این اتحادیه است که کمتر از آن سخن به میان مى آید و اتحادیه اروپا را تهدید مى کند.
پى نوشت ها:
1. Maastricht
2. Declaration de Robertschuman
3. lunion Europeenne
4. Lesinterets communs
5. sanindependance
6. Traitesurlunion modifie par letraitede Nice: Preambule (Les Traites de rome, Maastrich, Amesterdamet Nice, textes Compares, la documentation fransaise, edition 2002)
7. citoyennetedelunion Eropeenne
8. Felipe Gonzales
9. Y ves doutriaux, le Traite sur Lunion Europeenne, Armandcolin, paris,
منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1381 / شماره 82، دی ۱۳۸۶/۱۰/۱۳
ویسنده : سید عباس پورهاشمى
نظر شما