موضوع : پژوهش | مقاله

اخوان سوریه و تفاهم با نظام


جماعت اخوان المسلمین شاخه سوریه اخیراً در برابر اوضاع و روابط سیاسی داخلی موضع سیاسی عاقلانه و متینی گرفته است که بخشی از این موضع به رابطه این جنبش با نظام سیاسی حاکم بر میگردد و بخشی دیگر از آن به تثبیت انسجام و وحدت ملی در رویارویی با خطرهای خارجی که موجودیت سوریه را تهدید میکند. اخوان المسلمین سوریه با گرفتن این موضع جدید، اراده جسورانه خود را برای تصحیح سیاست قدیمی اش در مخالفت با نظام سیاسی و در پیش گرفتن گزینههای تعارض نشان داده است. این سیاست قدیمی شکاف میان دو طرف را بیشتر و بیشتر کرد و نوعی گسست سیاسی و روانی میان دو طرف پدید آورد. انزوای سیاسی جماعت اخوان در داخل سوریه و سوء استفاده بیگانگان از آثار این نزاع داخلی در جهت انزوای سیاسی سوریه و ابراز بدترین اهانتها به این نظام درافکار عمومی غربیان از آثار این گسست بوده است.
ما می دانستیم که این موضع سیاسی معقول و آرام اخوان المسلمین سوریه از سالها پیش جوانه زده و چند سال پیش به تدوین برنامه کاری ای انجامیده که مستند به بازنگری ژرف در اشتباهات پیشین این جماعت و پذیرش گزینه فعالیت دموکراتیک و آرام و از رهگذر مشروعیت قانونی و نهادهای قانونی بوده است. ما همچنین می دانستیم که علنی شدن این برنامه از سوی اخوان سوریه نه فقط بستن پرونده ای قدیمی، بلکه گشودن صفحه ای جدید از همکاری برای ساختن دورانی تازه در این کشور است. اما آنچه که تاکنون برای ما معلوم نشده - بدون توجه به شایعات و گفته ها- این نکته است که چه چیزی این جماعت را واداشت تا به گزینه ها و پیمان های دیگری روی آورد که هیچ معنی و هدفی جز قطع پیوند تفاهم با نظام نداشته است؛ آخرین این گزینه ها، جبهه نجات ملی (جبهه الخلاص الوطنی) بود که از نیمه دوم سال 2005انتخاب شد.
این جماعت از ظرفیت سیاسی آرمانی ای برای چرباندن موضع ملی و وطنی اش برموضع جنبشی اخوانی اش و اقامه دلیل برراستی رویکرد و درستی بازنگری اش و واداشتن اهل تردید به اطمینان به خویش را دارا بود. این ظرفیت آرمانی درست مقطع زمانی 2005 تا 2008 را شامل میشود که دشوارترین سالهای تاریخ معاصر سوریه بوده است. در این مقطع، فشار اروپا و آمریکا برسوریه به آخرین حد خود رسید و این کشور محاصره سیاسی شد و دستگاه هایی از درون و بیرون، امنیت آن ر ا لرزاندند و چیزی نمانده بود که به وسیله دست های هرزه بیگانگان از پای درآید. همچنین بر صاحب این قلم پوشیده است که چرا اخوان سوریه، دراین مقطع گزینه ای را اختیار کردند که حداقل و هرچند به صورت غیر مستقیم دایره فشار را بر دولت سوریه تنگتر میکرد و به نام دموکراسی وحقوق بشر، مشروعیت فشارهای خارجی را از درون فراهم می آورد.
در لحظات سخت فقدان توازن سیاسی که دستهایمان را روی قلبمان گذاشته بودیم، واژگان سیاسی تعارض گرایانها را به زبان کینه برانگیزانه طایفه ای ومذهبی می شنیدیم و می خواندیم، که از باب امانت باید بگویم که تنها اخوانی ها مسئول آن نبودند. پس ازآن از هم پیمانی ناگهانی این جماعت با عبدالحلیم خدام به شدت شگفت زده شدیم. درحالی که این شخص تا چندی پیش از آن از عوامل سرکوب اخوان شمرده میشد. اما شگفتی بزرگتر ما از آن بود که این پیمان وحدت با برنامه آمریکایی توسعه دموکراسی درخاورمیانه بزرگ مرتبط شد و این جماعت حساب خود را از این برنامه و برخی از هم پیمانان خود دراین جبهه جدا نکرد.
انگیزهها و اسباب در پیش گرفتن چنین سیاست هایی آن هم در چنین لحظات دوران سازی که یک کشور در برابر آزمون های دشوار قرار میگیرد، هرچه که باشد، موضع اخیر آن در خروج از پیمان وحدت با عبدالحلیم خدام وجبهه نجات ملی و پیش از آن متوقف کردن فعالیتهای سیاسی مخالف نظام که نشانه حمایت از مواضع ملی نظام است، مسیر گذشته آن را تصحیح میکند و آن را به جایگاه طبیعی اش که باید در آن باشد برمیگرداند. این جایگاه طبیعی، مشارکت در تقویت توان درونی میهن و تثبیت قدرت سوریه بر مقاومت در برابر فشار بیگانه و صهیونیستهای متجاوز و مشارکت در سازندگی آینده سیاسی کشور از رهگذر نهادهای قانونی و گفت وگوی صادقانه ملی است.

منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 254، اردیبهشت ۱۳۸۸/۰۲/۰۰
نویسنده : عبدالله بلقزیز

نظر شما