فرصتها و ضرورتها
عبدالرحیم ساداتیفر، از کارشناسان آمریکای لاتین وزارت خارجه است که سوابق دیپلماتیک طولانی در این منطقه دارد. وی، کارمند سفارت جمهوری اسلامی در ونزوئلا (سالهای 72 - 68)، کاردار ج. ا. ایران در آرژانتین (سالهای 80 - 76) و سفیر ج. ا. ایران در کلمبیا در (سالهای 85 - 82) بوده است.
● جناب عالی، روابط ایران و آمریکای لاتین را در گذشته و حال چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه که از آمریکای لاتین به یاد دارم، این است که ما رابطه های دیرینه ای با بعضی از کشورهای منطقه لاتین، بویژه آرژانتین داشته و داریم، که این رابطه به بیش از صد سال می رسد، و سفیر ما در واشنگتن، سفیر اکردیتهی ما در آرژانتین بود. البته بعدها روابطمان با برزیل نیز شکل گرفت و به تدریج رابطه ی ما با بقیه ی کشورها که به یک یا دو دهه ی قبل از انقلاب اسلامی بر میگردد رو به گسترش نهاد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با بعضی از کشورهای منطقهی لاتین رابطه برقرار کردیم. پیش تر، روابط ما با این مناطق و کشورها، یک رابطه اقتصادی یک سویه بود و ما محصولات کشاورزی مورد نیاز و مصرف خود را به خصوص از آرژانتین، برزیل، پاراگوئه و تا حدودی از ونزوئلا تهیه کردیم. در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی، روابط اقتصادی ما با ونزوئلا به صفر نزدیک و این رابطه ها بیشتر از همه، روی آرژانتین و برزیل متمرکز شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی - و قطع رابطه با آمریکا، و نیز با تحت تاîثیر قرار گرفتن روابط ایران و کشورهای غربی، مانند انگلیس و کشورهای مشترک المنافع مانند زلاندنو، استرالیا و کانادا - ایران برایتاîمین مایحتاج کشاورزی، بیشتر به کشورهای جهان سوم، بخصوص آمریکای لاتین سوق پیدا کرد، که اوج آن در سالهای اولیه ی انقلاب اسلامی تا سالهای 1374 و 1375 شمسی بود. ما در آن زمان روابط تجاری گسترده ای با آرژانتین داشتیم، که حدود 700 - 800 میلیون دلار و حتی به یک میلیارد دلار رسید و بعد از آن برزیل. تا اینکه آن روابط دست خوش مسائل سیاسی شد و روابط تجاری ایران و آرژانتین به سمت صفر میل پیدا کرد و بدین ترتیب، روابط تجاری ایران و برزیل گسترش یافت و برزیل، جایگزین آرژانتین شد.
کشورهای امریکای لاتین - به خاطر بعد مسافت و اولویتهایی که در روابط خارجی خودشان دارند - ایران را بیشتر به عنوان بازار اقتصادی برای محصولات تجاری و کشاورزی خودشان می دانند تا یک شریک سیاسی. بنابراین اولویتهای سیاسی و روابط خارجی امریکای لاتین، کشورهایی هستند که در اولویتهای ایران قرار ندارند، مگر کشورهایی که الاَن در مناسبات بین المللی حضور جدی تری پیدا نموده و سیاستمستقل و حتی ضد آمریکایی اخذ کردند.
البته در گذشته هم کشورهای آمریکای لاتین در اولویتهای اولیه ی سیاسی نبوده و به عنوان شریک تجاری محسوب می شدند: زیرا ایرانِ اسلامی به خاطر بعد مسافت و ژئوپلیتک خاص خود، رویکرد ویژه ای در آمریکای لاتین نداشت، مگر پس از حضور دولتهای مستقل در منطقه که یک دورهی جدیدی از روابط با آنها تعریف شد، که این مراودات در دوران ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد، تبلور بیشتری یافت و رفت و آمدهای سیاسی بیشتری صورت گرفت.
● آیا غیر از بعد مسافت، علت دیگری برای عدم رغبت کشورهای آمریکای لاتین برای روابط با ایران وجود دارد؟
کشورهای آمریکای لاتین، از یک سو کشورهایی هستند که به لحاظ فرهنگی، زبانی و سابقه های تاریخی، علقه ها و پیوندهای خاصی با یکدیگر دارند - مثل کشورهای عربی که وحدت زبانیشان باعث یکپارچگی ناخواسته ای برای آنها شده است - و از سوی دیگر، حضور و نفوذ ایالات متحده در آن منطقه، باعث وابستگی سیاسی آنها به ایالات متحده امریکا شده، که یک نوع عدم تصمیمگیری سیاسی در روابطشان با جمهوری اسلامی ایران به چشم میخورد تا روابطشان با ایالات متحده.
بیشتر این کشورها، به لحاظ روابط تجاری، تراز بالایی - مثبت یا منفی - با ایالات متحده دارند: لذا موازنهی تجاری این کشورها با ایالات متحده در حدی است که عملا به آنها اجازه نمی دهد که وارد یک سری کارهای سیاسی جدیدی شوند که منافعشان را در ارتباط با ایالات متحده، به خطر می اندازد. از این رو ممکن است با اسرائیل رابطه برقرار کنند، چون آن موضع گیری ها در راستای روابطشان با ایالات متحده است. بنابراین، بعد اقتصادی رابطه با ایران برای آنها ایجاد نگرانی نمیکند، ولی وقتی روابطشان با ایران، رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرد، یقینا بر روابطشان با ایالات متحده تاîثیر میگذارد و به جز چند کشور: مانند ونزوئلا، بولیوی و کوبا، دیگر کشورها نمیخواهند وارد فاز جدیدی از روابط با ایران شوند، که مبادا روابط با سابقه و مستحکمشان با ایالات متحده، تحت تاثیر قرار گیرد.
● در سالهای اخیر، روابط کشورهای امریکای لاتین با ایالات متحده دستخوش تحولاتی اساسی شده، نظر شما در این رابطه چیست؟
ما نباید وابستگیهای متقابل امریکای لاتین و ایالات متحده را نادیده بگیریم بالاخص برای آمریکای لاتینی ها. اگر کشورهای امریکای لاتین بخواهند محصولات خودشان را به اروپا و یا آسیای جنوب شرقیبفرستند باید متحمل یک سری هزینه ها و رقابت ها شده و بازاریابی های جدیدی داشته باشند، در حالی که با ایالات متحده ی آمریکا چنین مشکلی را ندارند، هم به لحاظ بعد مسافتی و هم به لحاظ دست یابی به بازار. البته بخش عظیمی از بازار آمریکا، دست کشورهای امریکای لاتین است، که توسط مهاجرین آمریکای لاتین و حتی نفوذ فرهنگ آمریکای لاتین در ایالات متحده بوجود آمده. زبان اسپانیولی، زبان دوم ایالات متحده است و از 300 میلیون جمعیت آمریکا، تعداد زیادی از آن ها، زبان اسپانیولی می دانند. مردم و تجار آمریکای لاتین هم به طور سنتی، آدمهایی نیستند که اهل ریسک و دنبال بازارهای ناشناخته باشند. اگر هم با ایران علقه هایی دارند، به خاطر روابط تجاری دیرینه ای است که از قبل وجود داشته است. به همین جهت و به لحاظ اقتصادی، تاîثیر گذاری و تاîثیر پذیریشان در ارتباط با ایالات متحده خیلی زیاد است. به لحاظ فرهنگی هم طبیعتا تحت تاîثیر فرهنگ غرب هستند، ولی به لحاظ سیاسی، موضع گیری خاصی نسبت به امپریالیسم و به خصوص نسبت به آمریکا و غرب دارند، که در بعد فرهنگی این موضع گیری را ندارند. به همین دلیل، اگر شما نهضتهای منطقه را در دهه های قبل و در زمان جنگ سرد و یا قبل از فروپاشی شوروی، بررسی کنید، خواهید دید که چپ ها میتوانند به راحتی و بر اساس شعارهای ضد غربی و ضد امپریالیستیشان در منطقه نفوذ پیدا کنند و پایگاه هایی برای خود ایجاد نمایند، که این موضوع به همان روحیهی ضد غربی و ضد امپریالیستی منطقه برگردد. و لکن همین گروه های چپی که آن موقع کمونیستی بودند، چون نتوانستند ریشه دوانده و پایگاه عمیق و ماندگاری داشته باشند، بیشتر به سوسیالیسم و مسائل اجتماعی و فعالیتهای مردمی روی آوردند.
قشرهای زیادی از روشنفکران و تحصیل کردگان آمریکای لاتین معتقدند که بسیاری از مشکلات آنها نتیجه ی سیاستهای یک جانبه و استعماری ایالات متحده است:. یعنی احساس میکنند که بعد از خروج اسپانیایی ها و آزاد شدن کشورها از قید و بند استعمار اسپانیا، آنها دچار استعمار جدید شرکتهای چند ملیتی و ایالات متحدهی آمریکا شده اند. به همین دلیل کسانی را که در صحنهی اجتماعی، پرچم دار یک نهضت استقلال طلبانه، ضد آمریکایی، ضد غربی، ضد استعماری و حتی ضد اسپانیا میشوند را نهضتهای آزادی بخش و آن ها را لیبراتادور یا آزادی بخش گویند و عناوین دیگری به آن ها اطلاق نمیکنند. مثلا مردم در شیلی، آرژانتین، پرو، بولیوی و دیگر کشورهای منطقه، چه گوارا، فیدل کاسترو، سیمون بولیوار، ژنرال هیدینگز و حتی هوگو چاوز را بیشتر به عنوان افرادی نام میبرند که مردم آمریکای لاتین را از بندها رها و آزادشان کردند.
● با این اوصاف، باید روابط سیاسی این کشورها با ایران را بسیار مهم قلمداد کنیم...؟
بله! شناخت دقیق روابط آن کشورها با ایالات متحده یکی از محورهای اصلی کار ماست. در این مساله شکی نیست. اگر شما بخواهید در هر جایی فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی داشته باشید - نه فقط آمریکای لاتین، حتی در اروپا و جنوب شرقی آسیا - نیازمندید که آن بازار و سابقه ی آن را شناسایی کرده و روابط اش را با رقبای خودتان بشناسید و نقاط ضعف و قوت روابط آن کشورها را شناسایی نموده تا بعد بتوانید برنامه ریزی و سیاست گذاری لازم را انجام دهید، که این مساله، درباره ی شناخت رقبای ما در آمریکای لاتین نیز صادق است.
● در حال حاضر خیلی از محققان و سیاست مداران به طور صریح اظهار میکنند، که آمریکای لاتین دیگر حیاط خلوت آمریکا نیست. با توجه به حضور طولانی شما در منطقه، حضور و نفوذ آمریکا در این مدت چه تغییراتی داشته است؟
الاَن معادله های بین المللی خیلی فرق کرده است. ما نمی توانیم بگوییم که آرژانتین، برزیل، ونزوئلا، کوبا، و دیگر کشورهای امریکای لاتین، همان وضعیت سابق را دارند: زیرا این نوع وابستگی ها و این نوع تعاملات، شکل جدیدی از خودش را بروز داده است. وزیر خارجه ی سابق مکزیک - احتمالا آقای کاستانداس - میگوید: "ما در آمریکای لاتین چند نوع چپ داریم. یک نوع چپی است که با غرب و امپریالیسم راه می آید: مانند برزیل و آرژانتین. یک چپ دیگر هم هست مانند ونزوئلا که حالتی ستیزه جویانه با غرب و آمریکا پیدا میکند و یک چپ دیگر، رویکرد فیدل کاسترو و انقلاب کوباست که به لحاظ تفکری در ستیز با امپریالیسم است، ولی به لحاظ عملکردی، به علت محدود بودن قدرت و حیطه ی عملیاتی خودش و نزدیکی اش با ایالات متحده، زیاد وارد ستیزه نمی شود و سعی کند که مقاومت را در فازهایی ببرد که ستیزه جویی به شکل خصمانه اش وجود نداشته باشد تا بتواند کل سیستم را زیر سوال ببرد".
لذا هر کدام از این کشورها برای دست یابی به منافع خودشان، رویکرد خاصی در نظر گرفته اند. احساس میکنم که اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد در منطقه حرکتی کند، باید حرکتی اتخاذ کند که اولا بر اساس منافع ملی و ثانیا به صورت مشخص و برنامه ریزی شده باشد، این که ما از کجا میخواهیم شروع کنیم و به کجا برسیم، اهداف مان در آمریکای لاتین چیست؟ بیش از هر چیزی نیازمند بسترسازی فرهنگی هستیم. آمریکای لاتین، فضا و محیطی است که شما به لحاظ فرهنگی هر چقدر در آن وارد بشوید، باز هم جا دارد و حساسیت برانگیز نیست و دیگر اینکه کسی با شما کاری ندارد، بلکه ممکن است فضا را هم برای شما باز کند. برخی از کشورهای شرق آسیا مانند چین، کره جنوبی و ژاپن، علاوه بر فعالیتهای سیاسی و تجاری، بسترهای فرهنگی را نیز برای حضور خودشان آماده کردند ضمن اینکه روابطشان در هاله ای از ابهام هم نیست: یعنی روابطشان تحت فشار جریان های سوم نیست. در حالی که روابط ما با آمریکای لاتین، تحت فشار صهیونیست ها و آمریکایی هاست. لذا باید این مسائل را در نظر داشته باشیم و کارهایی را انجام دهیم که در آنها تدبیر باشد و به صورت چراغ خاموش یا نور پایین اما مستمر، در منطقه فعالیت کنیم تا پس از ده - پانزده سال بتوانیم نتایج دلخواه خودمان را بگیریم و در آنجا ریشه ای را بدوانیم که این ریشه بتواند به صورت یک نهالی سبز شود تا بعدها به درخت تنومندی تبدیل گردد.
● فرمودید که کشورهای شرق آسیا مانند چین، کره و ژاپن برای حضور خودشان بسترهای فرهنگی لازم را فراهم می کنند، آنها چگونه و از چه کانال هایی وارد می شوند؟
آنها سعی میکنند تا در همه ی زمینه های عمرانی، آبادانی، مبارزه با فقر و بی سوادی و آموزش وارد شوند. الاَن ژاپنی ها و کره ای ها علاوه بر کارهای اصلی که انجام می دهند، فعالیتهایی را آغاز کردند که به نوعی کمک و صدقه محسوب میشود. اینها با توجه به پشتوانه مالیشان، روی مراکز آموزشی کشورهای منطقه، مثل مدرسه سازی سرمایه گذاری میکنند: مدارس را با میز، کامپیوتر، لوازم التحریر، کتابخانه، سالن تلویزیون و اجتماعات و حتی آزمایشگاه تجهیز میکنند و امکانات آموزشی در اختیار آن بچه ها قرار می دهند. در کنار ارائه امکانات و تجهیزات آموزشی، خود سفارت خانه یا رایزنی فرهنگی نیز به صورت فعال، هفته یا ماهی یک بار، سمینارها و همایش هایی برگزارکنند و در طول سال، هفته ای را به عنوان هفته ی فرهنگی کشور خودشان مشخص میکنند و در آن هفته، فرهنگ، تاریخ و سیاست هایشان را می شناسانند و از خانواده و بچه های میهمان پذیرایی میکنند و با این امور، ذهنیت آنها را نسبت به خودشان و عملکردهایشان تلطیف می دهند. بعد از چند سالی که میگذرد، این حرکت خوب و مثبت، نه تنها در ذهن بچه ها ماندگار میشود و سمپاتی نسبت به آن کشورها پیدا میکنند، بلکه در خانواده هایشان هم چنین اتفاقی روی می دهد و به تدریج در سطح جامعه هم گسترش یافته و نهادینه میشود. اینها برای چی این کارها را انجام می دهند؟ به لحاظ این کهخواهند از خودشان، اثرات دراز مدت بگذارند. از آن طرف هم، کشورهای میزبان به علت فقر و مشکلات مالی از این کارها استقبال میکنند. این کشورها حتی به برخی از مناطقی که دولت مرکزی توانایی پوشش آن نواحی را ندارد، می روند و در آنجا نفوذکنند و این کارهای عام المنفعه را حتی در جاهای دورافتاده انجام می دهند. لذا کاریندارند که این شهر یا روستا خیلی دور است یا نزدیک. روی دانشگاه ها و دانشجویان سرمایه گذاری میکنند و از آنها میخواهند که به فلان موضوع یا شخصیتِ مرتبط به چین، کره یا ژاپن مقاله بنویسند یا تحقیق کنند، به بهترین مقالات و تحقیقات هم جایزه می دهند. به نفرات برگزیدهشان، بلیط مجانی و هزینه ایاب و ذهاب به آن کشور را می دهند. لذا دانشجویان زیادی به این صورت انگیزه پیدا میکنند و به سمت آن موضوعات و کشورها می روند. یا حتی بورسیه هایی را در ارتباط با کشورشناسی خودشان به دانشجویان منطقه می دهند. برخی کارهایشان را از طریق برنامه های ورزشی پی گیری میکنند و اگر ریز شویم، وارد فضای گسترده می شویم که هر کدام جای بحث و تحلیل جداگانه دارد، که میتوانیم مشابه آن را برای خودمان، برنامه ریزی و سیاست گذاری کنیم.
● آیا این گونه فعالیت ها برای خود کشورهای آمریکای لاتین، حساسیت برانگیز نیست؟
نه! در بخشهای فرهنگی در آمریکای لاتین فضا باز است. شاید به این دلیل است که به لحاظ ایدئولوژی، وابستگی خاص و آن چنانی ندارند: یعنی وابستگی های خاصی به یک ایدئولوژیک و یک مکتب ندارند. البته بیش از 70 - 80 درصد مردم کاتولیک هستند و رگه های مذهبی، اعتقادی و حتی بعضا خرافی هم در میان مردم منطقه وجود دارد، ولی در عین حال به لحاظ کارهای فرهنگی، افراد خیلی بازی هستند و حرف شما را گوش می دهند.
● یکی از مسائلی که باعث شده تا نگاه برخی از مسئولان ما نسبت به آن منطقه منفی باشد، این است که آنها بی دین و بی قید و بند معرفی شده اند، آیا این برداشت درست است؟
اگر قرار باشد که آنها را با خانوادههای مذهبیـِ نماز شب خوان خودمان که تحت تاثیر انقلاب و اندیشه های حضرت امام (ره) و شاگردانش قرار گرفته اند مقایسه کنید، بله، آن ها بیـ دین هستند، ولی این مقایسه درست نیست. همین الاَن، در آمریکای لاتین به دلیل وجود رگه های قوی مذهبی و حتی رگه های خرافی، فرقه های بسیار زیادی پیدا شده و پیرو و شیفته پیدا کردند. از طرفی افراد و گروه های خرافی و شیطان پرستی هم در آن منطقه فعالیت هایی دارند و اهداف خاص خودشان را پیگیری می کنند. شاید بتوان این روحیه را لطافت و ساده اندیشی دینی در آمریکای لاتین نامید، اما استعمار غربی هم از طریق همین کلیسا و مذهب توانست تسلط بیشتری بر مردم آمریکای لاتین پیدا کند و از همین رگه های مذهبی مردم منطقه، نهایت استفاده و سود را ببرد.
● برداشت و تحلیل آنها از اسلام و انقلاب اسلامی ایران چگونه است؟
در آمریکای لاتین، به خاطر بعد مسافت و تبلیغات منفی رسانه های غربی و مسائل درونی و پیرامونی شناخت مناسبی از ایران و اسلام وجود ندارد: یعنی مسائلی که در آمریکای لاتین وجود دارد و نوع تعاملاتی که آنها با اروپا و بخصوص با ایالات متحده آمریکا دارند، معمولا اخبار و نظراتی که از ایران راجع به آن جا وجود دارد، اخباری حاشیه ای و جنبی است، مگر خبری را که رسانه های غربی بخواهند به آن دامن بزنند، مثل مسائل آرژانتین یا موضع گیری هایی که در ارتباط با مسائل خاورمیانه است و نظراتی که ایران در این خصوص اتخاذ میکند، لذا در آن زمان هاست که توجه به ایران بیشترشود وگرنه در غیر این صورت، بیشتر در حاشیه است. خیلی از برداشت ها و تصوراتشان نسبت به اسلام و ایران، تحت تاîثیر تبلیغات و اخبار رسانه های غربی است. چون اخبار را از رسانه های غربی پی گیری میکنند. مردم آمریکای لاتین توقع آن چنانی ندارند که بخواهند جستجوی خبری داشته باشند، مگر این که اساتید و روشنفکرانشان که آن ها هم مسائل خاص خودشان را دارند تا بتوانند درباره ایران جستجو بکنند.
● وضعیت دین در آمریکای لاتین چگونه است؟
بیش از 70 - 80 درصد مردم آن جا مسیحی کاتولیک هستند. پیروان ادیان دیگر هم در آن جا حضور دارند و مسلمانان هم از اقلیت هایـ بزرگ در برخی از این کشورها هستند. در کلمبیا کلیسایی است بالای کوه، که راه ارتباطی اش به صورت پلکانی است و اگر قرار باشد که به کلیسا بروید، بیش از 45 دقیقه طول میکشد. خودم شاهد بودم که خیلی از پیرمردها، پیرزن ها و حتی جوان ها: اعم از دختر و پسر کلمبیایی، پاچه های شلوارشان را تا بالای زانو، بالا زده بودند و روی زانو از این پله ها بالا می رفتند. وقتی که به بالای کوه و کلیسا می رسیدند، اکثر زانوان غرق در خون بود. و این امر فقط به خاطر اعتقادات مذهبی است: زیرا این کار را میکنند تا به کلیسا بروند و حاجتشان را بگیرند. یعنی چنین رگه های مذهبی و اعتقادی و حتی بعضا خرافی هم در میان مردم منطقه وجود دارد. ولی در عین حال به لحاظ کارهای فرهنگی، افراد خیلی بازی هستند، حرفهای شما را گوش می دهند و شما با یک برنامه ریزی خوب می توانید مسائل و دغدغه های فرهنگی خودتان را منتقل کنید و از این نظر حرفهای شما را گوش می دهند بدون این که مقاومت جدی بر سر راه شما داشته باشند.
● در حال حاضر وضعیت واتیکان و گروههای میسیونری در منطقه چگونه است؟
میسیونرهای مسیحی در آن جا فراوان هستند، از فرقه ها و گروه های مختلف. خود واتیکان هم حضور دارد. خیلی از فرقه های دیگر مذهبی در آن جا فعال هستند، اما خود واتیکان حضور و فعالیت ندارد. پروتستان ها بسیار فعال اند. کلیسای انگلیس در آن جا فعال است. فرقه مون هم در آن جا حضور دارد، که رهبر آن ها یک کشیش کره ای است و در آن جا به شدت فعال است. بهائیت هم در آن جا فعال است و مراکز بزرگی در برخی از کشورها دارد. انواع و اقسام فرق مذهبی حضور دارند و از ساده اندیشی دینی و مذهبی و حتی به نوعی ول بودن عقیده و این که مردم تحت لوای هیچ پرچم و جریان مذهبی قرار ندارند، نهایت استفاده را میبرند و این وضعیت کمک کرده تا گروه ها و فرقه های مختلف مذهبی و غیر مذهبی بتوانند مکاتب و ادیان خویش را تبلیغ کرده و مراکزی برای خودشان دایر کنند.
● بهائی ها در کدام یک از کشورها بیشتر حضور و فعالیت دارند؟
بهائی ها الاَن بیشتر در پاناما، کاستاریکا و تا حدودی در شیلی حضور دارند. بیشتر در پاناما و کاستاریکا فعال اند. در آمریکای لاتین هم پخش هستند. در گویان، سورینام، جزایر دریای کارائیب، اکوادور و دیگر کشورهای منطقه حضور و فعالیت دارند، ولی فعالیتشان به پاناما و کاستاریکا نمی رسد.
● آیا واقعا زمینه برای پذیرش بهائیت وجود دارد یا اینکه عمدتا به خاطر کمکهای مالی فراوان و سرمایه گذاریهای اقتصادی کلان، توانستند مردم را به خودشان جلب و جذب بکنند.
ما آمار دقیقی نداریم، که مردم چقدر به این فرقه ها گرایش پیدا کردند و علت اصلی گرایششان چه بوده است؟ با توجه به اینکه فِرق مسیحی یک هم خوانی با دیگر فرقه های مسیحی دارند، راحت تر کار میکنند و پذیرش آن برای مردم راحت تر است و فِرَقی که به صورت ارائه یک سری جاذبه های جنسی فعالیت میکنند، جذابیتشان برای مردم بیشتر است.
● یکی از جریان هایی که از چند دهه ی پیش در این منطقه بوجود آمده و ریشه های مذهبیِ مسیحی دارد و متاîثر از مارکسیسم است، الهیات رهایی بخش است، دامنهی نفوذ و فعالیت آنها تا چه حدی است.
نهضتهای زیادی در آمریکای لاتین: اعم از چپ و غیر چپ وجود دارد و چنانکه خودشان هم می گویند "خوس تی سی سوسیال" می شود، یعنی دنبال عدالت اجتماعی هستند. و لذا این نهضت ها، عمده زمینه هایشان را در نوعی از سوسیالیسم پیدا میکنند. به همین خاطر است که در دوران جنگ سرد و یا کلا بعد از جنگ جهانی دوم، وقتی که شوروی به نوعی قدرت پیدا میکند و وارد آمریکای لاتین میشود، کمونیست ها به آن صورت نمیتوانند از مناسبات سیاسی و اجتماعی این منطقه طرفی ببندند و لذا بیشتر گرایشات در این منطقه، اگر چپ باشد، چپ سوسیالیستی و بر اساس عدالت اجتماعی است. آن هم به خاطر این است که این مردم علی رغم اینکه روی ذخایر و منابع زیرزمینی غنی و گنجهای بسیار زیادی نشسته اند ولی بعد از ورود استعمار اسپانیا و متعاقب آن ورود استعمار نو، باعث شده تا آنان از فرهنگ و ثروت خدادادیشان جدا شده و همیشه تحت ظلم باشند. به همین دلیل نهضتهایی که در این منطقه شکل میگیرد، نهضتهای اجتماعی است. یعنی شما نمی توانید نهضتهای آمریکای لاتین را مطالعه کنید بدون اینکه به اوضاع اجتماعی آن ها بپردازید. و یا اینکه چپ آمریکای لاتین را، چپ کمونیستی یا چپ با گرایشات سیاسی قلمداد کنید. آن چیزی که من تا حالا فهمیدم و به آن پی بردم این است که این چپ، با چپی که در اروپا و روسیه جلو رفت، تفاوتهای اساسی دارد. به همین خاطر در کلیساها نهضتی شروع میکنند به نام "کلیسای رهایی بخش" یا "الهیات رهایی بخش". این جریان هم برآمده از همان خواست مردمی است که می خواهند با فقر مبارزه و عدالت اجتماعی را برقرار کنند و همه با هم به صورت مساوی و مساوات زندگی کنند.
این نوع گرایشات، در کلیساهای رهایی بخش، مسائلی را مطرح میکنند که تا کنون در کلیساها وجود نداشته و عمدتا کارهای امدادی است، که میتوان آن را در چارچوب فعالیتهای کمیته امداد و گاهی جهاد سازندگی یا اردوهای جهادی دانشجویان ما مقایسه کرد.
از طرفی این کلیسا، مهمترین ریشه های ناکامی و بدبختی جوامع فقیر منطقه ی آمریکای لاتین را حکومتهای خود کامه و نظامی و وابسته به ابرقدرتهای بزرگ و استعمار کشورهای آمریکای شمالی و اروپایی دانسته و وظیفه ی کلیسا را حمایت عملی از محرومان و مقابله با ظالمان می داند. لذا بر ضرورت فقر زدایی و استقلال از طریق مبارزه و آموزش و آگاهی بخشی تاîکید و پافشاری میکند. در نظر این الهیات، کلیسا باید مشروعیت خود را با رهایی دادن فقرا از فقر بگیرد. برقراری عدالت اجتماعی، فقر ستیزی، استکبار ستیزی و تاکید بر حضور اجتماعی دین در عرصهی اجتماع و سیاست مهمترین ویژگیهای این الهیات هستند که رویکردشان مورد مخالفت کلیسای واتیکان و کشورهای استعمارگر منطقه بخصوص آمریکا نیز قرار گرفته است، تا جایی که لئوناردو بوف و افرادی مثل رئیس جمهور فعلی پاراگوئه که پیش از این یک کشیش بوده است، به خاطر اینکه مقررات کلیسای کاتولیک را رعایت نمیکنند کلیسا اخراج بشوند، و به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی مذهبی می پردازند. لذا مردم آنجا به دنبال یک کلیسایی هستند: که نسبت به حال و آینده افراد بی تفاوت نباشد و از طرفی در کنار سیاست مداران و سیاست بازان و استعمارگران قرار نگیرد.
● آیا همین انتظاری که مردم از کلیساها، بخصوص کلیساهای رهایی بخش دارند، از دیگر مذاهب و فرقه ها هم دارند، که سیاسی باشند و نسبت به اتفاقات و مناسبات اجتماعی، بی تفاوت نباشند؟
بله! بوف، یکی از تئوریسینهای برجسته این الهیات میگوید: "کلیسایی که به درد مردم رسیدگی نکند، اصلا کلیسا نیست، به درد هدایت مردم نمی خورد و از آن اهداف اصلی اش فاصله دارد". البته در مورد اسلام هم، آن چیزی که بعد از انقلاب اسلامی و آن هم توسط جمهوری اسلامی ایران، به جهانیان ارائه شد و در آمریکای لاتین هم بر اساس فعالیتهای عمیق و فزاینده ای که آقای ربانی داشتند و بالاخص با توجه به فعالیتهای گسترده سیاسی که در دوران آقای احمدی نژاد شکل گرفت، توانست جای پایی را برای خود باز و خود را نشان بدهد.
در کنار این دو دین ابراهیمی، عرفان و معنویتهای جدید هم در این منطقه بر اساس رگه های مذهبی و بعضا خرافی مردم بسیار رشد پیدا کردند. الاَن بعضی از صوفیان ترکیه به آمریکای لاتین آمدند و سعی دارند مکتب خودشان را در منطقه اشاعه می دهند، که رقص و سماع و تفکراتشان تا حدودی میتواند جاذبه های غربی را در کنار خودش داشته باشد و برای برخی مردم جالب و جذاب به نظر برسد. ضمن اینکه بعضی از فرق هندویی و بودایی هم روی روشنفکران و تحصیل کردگان این منطقه کار میکنند. البته اینها بیشتر افرادی را جذب میکنند که دنبال مذهب سیاسی یا کلیسای سیاسی نیستند. اینها دنبال این هستند که خودشان به نوعی با یوگا یا یک سری تمرینات این طوری، دنیا و ماورایی را برای خودشان ترسیم کنند لیکن اجتماع، یک کلیسا یا مذهب سیاسی می خواهد. منظورمان از کلیسای سیاسی عنوانی است که ماگوییم "دین از سیاست جدا نیست" و نه به عنوان مصطلح سیاست و سیاست بازی و جناح بندی و گروه بازی. بلکه کلیسای سیاسی را می خواهند که نسبت به افراد محروم و فقیر بی تفاوت نباشد.
با این اوصاف، فکر می کنید چه وجوهی از اسلام برایشان بیشتر جذاب است؟ عرفان، فقه، اخلاق، مسائل اجتماعی و یا سیاسی؟
اصل اسلام برایشان جالب و جذاب است. یکی به خاطر تبلیغات زیادی که علیه اسلام میشود و دوم اینکه مباحث اجتماعی، فلسفی، عرفانی و حتی مسائل عبادی اسلام برای آنها خیلی جدید و پر جاذبه است. اینکه اسلام چیست؟ و چه میگوید؟ راجع به زن، فقر، اقلیت ها، ظلم و... چیست؟ فلسفه روزه و نماز چیست؟ دوزخ و بهشت چیست؟ آیا خریدنی هستند؟ اینها مسائلی است که بعضا در کلیسا تحریف شده است و لذا وقتی میبینند که شما مدعی مسلمانی و دین داری هستید، می خواهند جواب این سئوالات را از زبان شما بشنوند. وقتی از زبان شما بشنوند و با سخنان دیگران مقایسه کنند، میتواند برای آنها جاذبه داشته باشد، به همین خاطر است که روند اسلام گرایی در منطقه، روندِ رو به رشدی است.
● وضعیت مسلمانان در این منطقه چگونه است و پیروزی انقلاب اسلامی چه تاîثیراتی بر آنها و اسلام گرایی در منطقه داشته است؟
با پیروزی انقلاب اسلامی، بارقه های امیدی در دل همه ایجاد شد. یک دسته از مسلمانان آمریکای لاتین، مسلمانان سنتی و وراثتی هستند که از طریق خانواده هایشان و به خصوص جمعهای اعراب بعد از مسائل فلسطین، لبنان و سوریه، به این منطقه مهاجرت کردند و پایبند به اسلام هستند و بعضی ها هم الاَن نه عربی بلداند و نه مسلمان اند. هیچ چیزی از اسلام نمی دانند. یک گروه هم مسلمانانی هستند که با مراکز اسلامی ارتباط دارند و توانستند تا حدودی خودشان و دینشان را حفظ کنند.
در منطقه، هر جا مهاجرت اعراب، بخصوص لبنانی، فلسطینی و سوری بوده، مسلمانان آن منطقه بیشتراند، مثلا فلسطینی ها در شیلی زیادند و سوری ها و لبنانی ها در آرژانتین و برزیل. لذا میتوان گفت که این سه کشور، محل تجمع مسلمانان در این منطقه هستند. البته مسلمانان کم و بیش در ونزوئلا، کلمبیا، پاراگوئه و دیگر کشورهای آمریکای مرکزی و مکزیک هم هستند یا جزیره سورینام که اکثرشان مسلمانان هستند. بیشتر مسلمانان در قسمت جنوبی آمریکای لاتین زندگی میکنند تا کشورهای شمالی این منطقه.
● کدام یک از کشورهای اسلامی با این کشورها و جماعت مسلمانان بیشتر ارتباط دارند: اعم از ارتباطات مذهبی، تجاری و حتی سیاسی؟
مشخص است. لبنان و سوریه، چون اکثر مسلمانان آن جا از اعراب لبنانی و سوری هستند و با کشورهایشان تبادلاتی دارند. البته تبادلات تجاری رقم بالایی نیست.
● آیا کشورهای اسلامی: مانند اندونزی، مالزی، عربستان، ترکیه و مصر فعالیتهای مذهبی، اقتصادی و سیاسی در این منطقه دارند؟
بله! دارند. اما فعالیتهای اقتصادیشان به آن صورت چشم گیر نیست. در کشورهای خاورمیانه فعالیت ایران از حیث روابط تجاری از همه برجسته تر است. بعد از آن در بین غیر مسلمانان، هند، بعد از آن چین و کره و ژاپن و اروپایی ها هستند که فعالیت دارند و روابط هیچ کدام از این کشورها، به روابط ایالات متحده با این منطقه نمی رسد.
● کدام یک از کشورهای اسلامی در آمریکای لاتین فعالیت تبلیغی و اسلامی دارند؟
به دلیل تنوع و تکثر فرهنگی منطقه و به لحاظ فعالیتهای فرهنگی و مذهبی، عربستان فعال تر از بقیه کشورهای اسلامی است. عربستان بر اساس توان مالی خودش توانسته یک سری از فعالیت ها را انجام دهد. به عنوان مثال در آرژانتین، در بوینوس آیرس، و در ونزوئلا مسجد بزرگی درست کرده و در بعضی از کشورهای دیگر، مساجد و مراکز اسلامی مشابهی را در حال ساخت دارد، که از این لحاظ، خیلیپول خرج میکند. ولی به لحاظ فرهنگی، مصر نماینده ها و روحانیونی را از الازهر به منطقه فرستد تا امامت جماعت و سرپرستی مراکز اسلامی ساخت عربستان را بر عهده بگیرند. یعنی تعاملات این جوری بین مصر و عربستان است که بُعد مالی اش بیشتر در دست عربستانی هاست و بعد فرهنگی و تبلیغی در دست مصری هاست، هر چند خود عربستان هم روحانیونی را به منطقه اعزام میکند.
● الاَن با چند کشور آمریکای لاتین ارتباط داریم؟
در گذشته با پنج یا شش کشور سفارت و رابطه داشتیم، اما در حال حاضر به یازده - دوازده کشور گسترش پیدا کرده و ما سفارت، سفیر و کاردار در آن جاها داریم.
● با این کشورها چه روابطی داریم؟
در حال حاضر، به جز کشورهایی که تعداد و مواضع آنها مشخص است و هم خوانی و هم سویی با مواضع جمهوری اسلامی دارند و علاوه بر فعالیت ها و روابط تجاری و اقتصادی، علاقمند روابط سیاسی و گسترش مناسبات سیاسی هستند، اکثر کشورها به دنبال روابط تجاری با ایران هستند. کشوری مثل برزیل یا حتی آرژانتین، در حال حاضر، بیشتر به دنبال حفظ روابط اقتصادی هستند، که آن روابط خوب را تا جایی که می توانند گسترش دهند.
● در روابط اقتصادی چه کالاها و محصولاتی مبادله میشود؟
قبلا روابط اقتصادی ما یک طرفه بود و شامل خرید کالاها و مواد اولیهی عمدتا کشاورزی، دامی و غذایی میشد، ولی در حال حاضر تحولات جدی تری صورت گرفته و روابطمان گسترش پیدا کرده، تا جاییکه به آنها خدمات فنی و مهندسی ارائه می کنیم. کشورهایی که هم خوانی سیاسی با ما دارند، مانند ونزوئلا، اکوادور، بولیوی و... بیشتر طالب خدمات فنی و مهندسی ما هستند و از این طریق ما میتوانیم صادرات غیر سنتی: از قبیل ارائه خدمات فنی و مهندسی، کمک به راه سازی، سد سازی، خدمات پالایشگاهی و گازی در سطوح مختلف داشته باشیم.
● فکر می کنید چه فرصتهای دیگری در روابطمان با آمریکای لاتین وجود دارد که کمتر به آن توجه شده است؟
ما فرصتهای علمی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی داریم، که اگر در داخل کشور برنامه ریزی خوب و منسجمی برای آمریکای لاتین داشته باشیم، واقعا این زمینه و بستر فراهم است، که بتوانیم کار کنیم، این منطقه کار مدام و مستمری را میطلبد.
مثلا سابقه تاریخی برخی از مناطق آمریکای لاتین به چندین هزار سال بر میگردد. همین مساîله به لحاظ باستان شناسی و میراث تاریخی می تواند محل تحقیق اساتید و دانشجویان باستان شناسی ما باشد. لذا اگر از این منظر هم وارد آمریکای لاتین شویم، دریای گسترده ای از کارهای پژوهشی برای دنیا است. در بخش ژنتیکی و آزمایشگاهی میتواند دریچه های جدیدی را برای ما باز کند. از لحاظ کشاورزی و نوع زمینه ای کشت هم همین طور. در پژوهش های نفتی، اکتشاف و استخراج نفت و گاز هم همین طور. با توجه به این که ما دید استعماری نداریم، لذا راحت تر از دیگران میتوانیم در آنجا فعالیت داشته باشیم تا آن مستشار اقتصادی و فنی غربی که علاوه بر حضور خودش، می خواهد حضور و سلطه نظامی و سیاسی هم بر آن کشور داشته باشد.
در بخشهای آموزشی و فرهنگی میتوانیم کارهای ماندگار و خوبی داشته باشیم. مثلا بخش سینما فضای بی نهایتی را میتواند ایجاد کند. علت آن هم ریشه فرهنگی در منطقه است که اجازهی حرکت در این زمینه و فضا را می دهد. در بخش ورزشی هم میتوان یک تعامل دو جانبهی جدی تری داشت. یک سری ورزش ها و بسترهایی در منطقه وجود دارد که ایران میتواند حرفهایی برایصادرات خدمات ورزشی داشته باشد، مثلا ورزش کشتی، وزنه برداری، جودو و رشته های رزمی: بخصوص رشته هایی که ما در آنها صاحب عنوان هستیم. میتوانیم مربیان و ورزش کاران خود را به آنجا ببریم و آنها هم طالب هستند که از تجربیات ما استفاده کنند و در مقابل می توانیم از تجربیات و بازی کنان آنها در رشته های ورزشی، نظیر فوتبال استفاده کنیم، چنانچه کم و بیش، الاَن در سطوح پایین و تقلیل یافته، از آنها استفاده می شود، که میتوان سطح آن را ارتقا داد و از دانش آنان بیشتر استفاده کرد.
● تصوراتی که از ایران دارند تا چه حد با واقعیت نزدیک است؟
خیلی از برداشت ها و تصوراتشان نسبت به ایران، تحت تاîثیر تبلیغات و اخبار رسانههای غربی است: زیرا اخبار ایران را از رسانه های غربی پی گیری میکنند. البته ایران را به عنوان یک کشور با سابقهی تاریخی زیاد میشناسند. بله! حتی در کتب درسی ابتدایی و کتب تاریخشان، از کوروش و داریوش نام میبرند و تاریخ ایران را کم و بیش می دانند. بیشتر اطلاعاتشان در همین است. بعد از آن، از امام (ره) و انقلاب مذهبی که در کشورمان پیروز شد، هم مطلع هستند. البته نه به صورت دقیق، بلکه کم و بیش مطالبی در این خصوص در نشریاتشان وجود دارد.
● فکر میکنید بهترین شیوه و ابزار مبارزه با این تبلیغات منفی علیه ما چیست؟
الاَن به لحاظ خبر رسانی، سایت ها و امواج رادیویی وجود دارد که خود صدا و سیما راه اندازی کرده، با اینکه خیلی کم است، اما همین قدر که توانسته است کارکردهای مثبت و موîثری داشته باشد، خیلی مهم است. الاَن ایرنا، سایت اسپانیولی دارد. صدا و سیما هم سایت و صدای اسپانیولی دارد. بحثهایی برای برنامه های تلویزیونی به آن زبان آغاز شده که صدا و سیما قصد چنین کاری را دارد. یا اینکه صدا و سیما تلاش میکند که شبکه های فارسی، انگلیسی و عربی ما برای مردم منطقه قابل دسترسی باشد. این کارها در حال انجام یا گمانه زنی است، ولی خیلی بیشتر از اینها باید انجام شود. یادم هست که دو - سه سال پیش، چینی ها یک شبکهی مستقل ماهواره ای به زبان اسپانیولی ایجاد کردند. چینی ها با توجه به جمعیت زیادی که در منطقه دارند یا کلونی ها، توانستند یک شبکهی مستقل تلویزیونی به زبان اسپانیولی راه بیندازند تا فرهنگ، هنر و ادبیات چینی را به زبان اسپانیولی معرفی و تبلیغ کنند. برنامه برای آشپزی چینی هم دارند. از همه مهم تر، اخبار و رویدادهای چین و مسائل سیاسی را از نگاه چین مطرح می کنند. لذا نه تنها اتباع چینی تبار آمریکای لاتین از این شبکه استفاده می کنند، بلکه روی اسپانیولی زبانهای دنیا و افراد دیگر منطقه هم تاثیرگذار خواهند بود.
● فکر میکنید نگاه سیاست مداران، روشنفکران، اساتید و رسانههای ما از آمریکای لاتین چه کم و کاستیهایی دارد و از چه مسائلی از آمریکای لاتین غفلت کرده ایم؟
از یک سو، باید شناخت جدی تری از مسائل سیاسی، فرهنگی و نهضتهای آمریکای لاتین داشته باشیم. باید این مسائل را بشناسیم که سیاست در آمریکای لاتین یعنی چه؟ فرهنگ یعنی چه؟ از سوی دیگر، خودمان را فقط از زاویه دید خودمان نبینیم: یعنی گاهی اوقات خودمان را در جای آنها بگذاریم و فعالیت ها، سیاست ها و عملکردمان را از دید آنها ببینیم، نه با دید یک فرد معتقد چارچوب دار. وقتی این گونه بیندیشیم به ما خیلی کمک میکند تا مسائل آمریکای لاتین و سیاستمدارانشان را بهتر تجزیه و تحلیل کنیم. ضمن اینکه ما کمبودها و کاستیهای زیادی هم داریم. شاید خیلی از وقت ها، در گفتارمان و قولهایی که می دهیم به آنها پای بند نباشیم و نتوانیم به آن عمل کنیم و التزام عملی به حرفهایمان نداشته باشیم، که اینها برای ما به عنوان یک مسلمان بد است، ولی زمانی که شما این قول ها را می دهید، ولیعمل نمیکنید، بدتر میشود. چون این مساله از دید کسی نگریسته میشود که هم به اجرای حرف شما نیاز دارد و هم این که به قول و حرف تان اعتماد میکند. ممکن است که یک بدقولی و بی اعتمادی مضاعفی را پیش بیاورد و تبلیغات منفی علیه ما را تقویت کند.
● وضعیت پژوهش در خصوص آمریکای لاتین و آمریکای لاتین پژوهی در کشور ما چگونه است؟
اگر چه دیر، کارهایی در این زمینه شروع شده، اما فراگیر و گسترده نیست. دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه، یکی دو تا بورسیه کوتاه مدت از دانشگاه های آمریکای لاتین برای آموزش به ایران آورد. در قم کارهایی در حال انجام است. در دانشگاه تهران قرار است رشتهی مطالعات اسپانیا و آمریکای لاتین دانشجو بگیرد، ولی متاîسفانه مرکز مطالعاتی مستقل و متمرکزی روی آمریکای لاتین که فراگیر و تخصصی باشد، نداریم و فقدان چنین مرکزی احساس میشود، بدجور هم فقدان آن احساس میشود. دولت در ادامهی گسترش فعالیت هایش باید به این مساîله هم توجه جدی تری داشته باشد تا ما شاهد راه اندازی چنین مرکز مطالعاتی تخصصی برای منطقه باشیم.
● چه پیشنهادات مشخصی برای مراکز فرهنگی و رسانه ای ما در خصوص آمریکای لاتین دارید؟
این مساîله نیازمند این است که چندین نفر از مطبوعات و رسانه ها با کارشناسان آمریکای لاتین و کسانی که در آن جا حضور داشتند، جلسات مشترکی داشته باشند و به راهکارهای عملیاتی برسند و حرف هایشان پشتوانه داشته باشد: هم پشتوانه و حمایت مالی و هم این که ابزار رسانه ای داشته باشند تا آن ملزومات را برای گسترش روابط فراهم کنند. روی ادبیات خودمان میتوانیم بیشتر کار کنیم. ما میتوانیم ادبیات اخلاقی، ادبیات مقاومت و جنگ خودمان را به زبان اسپانیولی ترجمه کنیم و در دسترس مردم آن منطقه قرار بدهیم. در زمینهی فیلم و سینما هم میتوانیم خیلی کار کنیم. ما راجع به دستاوردهای انقلاب اسلامی، فیلم، کتاب ترجمه شده از ادبیات خودمان، ادبیات مقاومت، دستاوردهای انقلاب، تاریخ معاصر و فرهنگ خودمان خیلی کم داریم یا اصلا نداریم، البته حدود 100 - 150 جلد کتابی است که آقای ربانی و دوستانشان در قم کار کردند، که بیش از 90 درصد آنها کتب مذهبی و دینی است. در صورتی که میتوانیم کتابهای اجتماعی، داستانی و فرهنگی هم برای آنها ترجمه و ارسال کنیم. در کنار کتابهای داستانی، میتوانیم مذهب، فرهنگ و تاریخ خودمان را به آنها بشناسانیم.
منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 262، شهرویور ۱۳۸۸/۶/۰۰
گفت و گو شونده : عبدالرحیم ساداتی فر
نظر شما