موضوع : پژوهش | مقاله

سایه شیعه ستیزی و ایران هراسی در جنگ یمن(1)


این مطلب با تکیه بر این مفروض که شیعه هراسی دولت های منطقه ای عاملی برای بروز ناآرامی ها بوده و تلاش برای تقبل امکان تاثیرگذاری ایران در منطقه را در پی داشته، بر آن است تا رویدادهای اخیر یمن را تحلیل کند. در شماره پیش نقش عربستان و سیاست های خبری العربیه بررسی شد. اینکه ادامه آن:


جنگ داخلی یمن و شیعه ستیزی عربستان سعودی
در طول قرن بیستم، کشور یمن هیچ گاه روی آرامش به خود ندید؛ زیرا نیمه اول قرن بیستم برای این کشور، یادآور منازعات قبیله ای، جنگ و خونریزی بود و پس از آن هم سلطه استعمار انگلستان بر یمن، بر ناامنی و بی ثباتی این کشور افزود. در سال 1918، یمن شمالی استقلال خود را از امپراطوری عثمانی به دست آورد، و در سال 1962 نیز در نتیجه انقلاب و سرنگونی نظام امامی، این کشور به جمهوری تبدیل شد. یمن جنوبی نیز در سال 1967 استقلال خود را از بریتانیا به دست آورد، پس از آن بود که منازعات داخلی بالا گرفت و در نهایت باعث گردید تا در یمن جنوبی یک رژیم مارکسیستی با حمایت بلوک شرق (چین و شوروی سابق) تاسیس گردد، که نام خود را «جمهوری دمکراتیک خلق یمن» نهاده و قانون اساسی خود را با الهام از قانون کمونیستی و غیردینی آلمان شرقی (سابق) تدوین نماید.
چالش میان رژیم کمونیستی یمن جنوبی و حکومت مردمی (خلق) یمن شمالی، همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال (1979)، به جنگی تمام عیار تبدیل شد، اما در دهه 80، دو طرف برای نوعی همکاری و هماهنگی نسبی به توافق رسیدند، که در نتیجه این همکاری ها، دو کشور با هم متحد شدند و سرانجام مذاکرات دو کشور برای «وحدت» در سال (1990)، به نتیجه رسید و کشور «جمهوری یمن» براساس قانون اساسی جدیدی که در آن دین رسمی یمن «اسلام» و منبع قانون گذاری نیز «شریعت اسلامی» ذکر شده است، تشکیل گردید و «صنعا» به عنوان پایتخت و «عدن» به عنوان مرکز اقتصادی و تجاری این کشور تعیین گردید.
البته بعد از «اتحاد» بازهم یمن روی آرامش به خود ندید و نیروهای سیاسی و احزاب مختلف، برای کسب قدرت، به مبارزه با همدیگر پرداختند، که سرانجام در سال (1994 م) عملاً میان نیروهای شمال (صنعا) و جنوب (عدن) مجدداً جنگی در گرفت، که با وساطت «سازمان ملل متحد» تا حدودی کنترل شد، اما اقدامات جدایی طلبان جنوب، هنوز هم ادامه داشته و هر از چند گاهی شاهد گروگان گیری اتباع خارجی ازسوی آن ها هستیم. هم اکنون نیز در حدود دوسوم از خاک این کشور از کنترل دولت مرکزی خارج می باشد. (Butters، 2009)
با این حال، مهم ترین مسئله کنونی در یمن، جنگ داخلی این کشور علیه نیروهای شیعه «الحوثی» است، که از سال 2004 آغاز شده و پس از 5 جنگ هم اکنون وارد مرحله مهمی شده است، به گونه ای که پای عربستان نیز به این قضیه باز شده و دولت یمن، ایران و حزب الله را متهم به حمایت از شیعیان زیدی این کشور کرده است.

کالبدشکافی ناآرامی ها
طبق آمارهای صورت گرفته در جولای سال 2009، جمعیت یمن 23 میلیون و 823 هزار نفر می باشد (CIA Factbook، Yaman). از آنجایی که کشورهای عربی منطقه آمار درستی از پراکندگی جمعیتی خود، به لحاظ قومی و مذهبی ارائه نمی دهند، لذا نمی توان آمار دقیقی از میزان جمعیت شیعیانِ این کشورها، از جمله یمن به دست آورد. با این حال، در منابع غیررسمی عنوان می شود که سنی ها در کشور یمن در اکثریت هستند و شیعیان زیدی (1) 40 تا 45 درصد از جمعیت این کشور را در اختیار دارند، ولی گابریل بائر (2) در کتاب خود تحت عنوان «جمعیت و جامعه در خاور عربی» (3) شیعیان زیدی را در اکثریت دانسته و معتقد است که 55 درصد از جمعیت یمن را شیعیان زیدی تشکیل می دهند. علاوه بر این، باید 2 تا 5 درصد پیروان مذهب شیعه جعفری و اسماعیلیه را نیز به جمعیت شیعیان یمن اضافه کرد (2003: 103، Baer). بنابراین، علی رغم زیدی بودن علی عبدالله صالح، رئیس جمهور و شماری از مقامات بلندپایه دولتِ یمن، اما متاسفانه دولت این کشور هم اکنون تحت سلطه سنی ها بوده و رئیس جمهور و دیگر مقامات زیدی هم، جز اسمی از شیعه بودن، هیچ علاقه ای نسبت به این مذهب ندارند و به عنوان حاکمان سکولار به شدت با این مذهب مخالفت کرده و از گروه های سلفی به خصوص وهابیون حمایت می کنند.
هرچند اکثریت بسیار زیادی از شهروندان یمنی را اعراب مسلمان تشکیل می دهند، ولی جامعه یمن، جامعه ای متکثر بوده و دو فرقه مذهبی اصلی آن عبارت از شیعه زیدی و سنی شافعی می باشد.
ازسوی دیگر، یمن فقیرترین کشور در جهان عرب بوده و انتظار می رود در دو دهه بعد، جمعیت آن دوبرابر شده و به بیش از 40 میلیون نفر برسد. نفت هم به عنوان منبع بیش از 75 درصد از درآمد این کشور به سرعت در حال پایان یافتن بوده و دولت هیچ راه مشخصی برای انتقال به اقتصاد پسانفتی را ندارد. از این رو، وضعیت بد اقتصادی کشور، امکان فراهم آوردن سرمایه های لازم جهت یکپارچه نگاه داشتن کشور را دشوار ساخته است. ازسوی دیگر، جنگ داخلی در استان صعده علیه شیعیان زیدی، جنبش جدایی طلب در جنوب و نیروهای القاعده، همگی دولت یمن را با خطر مواجه ساخته و بر مشکلات آن افزوده اند (6-2009: 4، Boucek).
بیشتر ساکنان یمن جنوبی مذهب شافعی، و یمن شمالی مذهب زیدی دارند. از این رو، در حالی که بیشتر زیدی ها در مناطق فقیر کوهستانی شمال و شمال شرق سکونت دارند، اما شافعی ها در مناطق جنوبی و غربی که تقریباً جلگه ای و غنی است، ساکن اند.
زیدی ها دارای سنت سیاسی و مستحکمی در یمن هستند، که به سال 893 میلادی بازمی گردد، زمانی که یحیی بن حسین (4) در سال 284 هجری قمری وارد یمن شد و سازمان سیاسی و مذهبی قدرتمندی را ایجاد کرد، که در اشکال گوناگون تا انقلاب سال 1962 و متعاقب آن جنگ هشت ساله داخلی که خاتمه بخش هزار سال امامت بود، بقا یافت. دراین میان، صعده (پایگاه شیعیان الحوثی) آخرین منطقه ای بود که تسلیم نیروهای جمهوری شد، لذا بسیاری ادعا می کنند که مردمان این منطقه هنوز بهای وفاداری خود به نظام سابق را می پردازند. گفتنی است که برای زیدی ها، صعده در حکم قم برای ایران است؛ یعنی یک مرکز مذهبی مهم به حساب می آید.
حوثی ها یک گروه شیعه زیدی در شمال یمن در استان صعده بوده و بدان دلیل «الحوثی» خوانده می شوند که نخستین رهبر آن ها، یعنی حسین بدرالدین الحوثی (نماینده سابق پارلمان) که در سپتامبر سال 2004 ازسوی نیروهای امنیتی دولت یمن به شهادت رسید، از خانواده برجسته ای از شهر الحوث میان صنعا و صعده بود. اعضای خاندان حوثی خود را از نوادگان حضرت محمد دانسته، از این رو سید یاهاشمی می باشند. حوثی ها خود را مدافعان جامعه شیعیان زیدی می دانند که تحت حملات شدید بوده و در خطر نابودی فرهنگی قراردارند. از نگاه آن ها اتحاد میان دولت و سلفی ها تهدیدی بزرگ برای شیعیان و سنت شان می باشد. به عبارتی، می توان گفت که نیروهای حوثی در واقع بازوی مسلح شیعیان یمن هستند، که در برابر تهاجمات دولت مرکزی از آن ها دفاع می کنند. به هرحال، جنگ داخلی کنونی فراتر از گروه الحوثی ها رفته و شامل بسیاری از قبایلِ صعده و استان های مجاور می باشد که شاهد نابودی خانه ها و مزارع خود توسط نیروهای دولتی در جهت حمایت از حوثی ها هستند. (2009، Johnsen).
هرچند این گروه پس از اولین برخوردها با نیروهای دولتی یمن در سال 2004 معروف شدند، ولی در دهه 80 قرن گذشته رشد و نمو بیشتری یافتند. به هر حال، در سال 1986 تشکیلات اتحاد «شباب مومن» (جوانان مومن) برای آموزش جوانان طایفه زیدیه به دست «صلاح احمد فلیته» شکل گرفت و ازجمله کسانی که به آموزش مبادرت کردند، «مجدالدین المویدی» و «بدرالدین الحوثی» بودند.
پس از اتحاد یمن شمالی و جنوبی در ماه مه سال 1990 و ایجاد احزاب متعدد، اتحاد الشباب با تاسیس «حزب الحق» که نماینده طایفه زیدیه بود، از یک تشکیلات آموزشی به یک گروه سیاسی تبدیل شد.
این تشکیلات از سال 2002 فعالیت های خود را با شعار الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر یهود و اسلام پیروز است، به عنوان شعارهای پس از هر نماز رسماً آغاز کرد و آن ها را نیز تاکنون حفظ کرده است. به گفته برخی منابع، جلوگیری دولت یمن از این شعارها در مساجد زیدیه یکی از دلایل مهمی بود، که باعث پیدایش درگیری ها بین حوثی ها و دولت در سال 2004 شد.
در جریان درگیری های نخستین بین نیروهای دولتی یمن و گروه الحوثی در سال 2004 «حسین الحوثی» که نماینده پارلمان در انتخابات سال 1993 و 1997 بود، رهبری این گروه را بر عهده گرفت و طی درگیری ها کشته شد.
این گروه به صورت رسمی خواستار فعالیت حزبی، تاسیس دانشگاه و در نظر گرفتن مذهب زیدی به عنوان یک مذهب رسمی در کنار سایر مذاهب از سوی دولت است. در مقابل، دولت یمن این گروه را به تاسیس یک کشور اسلامی و بازگشت به حکومت قبلی زیدیه در یمن متهم می کند.
رهبر کنونی این گروه، عبدالملک الحوثی که از لحاظ فکری و فرهنگی به دلیل دارا بودن شخصیت قوی - پس از کشته شدن برادرش حسین، با وجود برادر بزرگترش یحیی - به رهبری این جنبش برگزیده شد و از سال 2004 تاکنون توانسته است با کمک برخی از همفکران برادرش در شباب المؤمن، این حزب را هدایت و رهبری کند.
دولت یمن این گروه را به داشتن گرایشات فکری شیعه اثنی عشری متهم می کند، اما حوثی ها خود را شیعه زیدی دانسته و در برخی از مسائل و مناسبت ها، مانند جشن غدیر و عاشورا خود را با شیعیان اثنی عشری همسو می دانند. گروه الحوثی معتقد است: وضعیت فعلی یمن چیزی جز محدود کردن آزادی فعالیت دینی، سیاسی و تلاش برای از بین بردن فرهنگ و معتقدات زیدی ها ازسوی دولت نیست.
دولت یمن ادعا می کند که شورشیان به دنبال سرنگونی دولت فعلی و ایجاد یک حکومت مذهبی هستند و در تمامی این مدت نیز حملات خود را به «جنگ علیه تروریسم» مرتبط ساخته و ایران را متهم به حمایت از مبارزان شیعه می کنند. حال آنکه، طبق گزارش نهادهای غربی، تا به امروز، هیچ دلایل مستندی مبنی بر حمایت ایران در این ناآرامی ها ارائه نشده است. در واقع، ریشه های این جنگ را باید ترکیبی پیچیده از هویت های قومی، توسعه نیافتگی منطقه ای، بی عدالتی های اقتصادی - اجتماعی و نارضایتی های تاریخی دانست. (5) این منازعه همچنین به واسطه تنش ها میان جمعیت بومی شیعیان زیدی و بنیادگرایان سلفی سنی مذهب که به این منطقه آورده شده اند، تشدید یافته است. به علاوه، پس از آنکه رژیم صنعا شروع به استفاده از مبارزان قبیله ای برای مقابله با مبارزان شیعه کرد، این منازعه بُعدی قبیله ای نیز به خود گرفته است.

آغاز درگیری ها
دولت یمن از سال 2004، درگیر جنگ داخلی علیه مبارزان شیعه زیدی در استان شمالی صعده بوده است، که نقطه آغاز این درگیری ها، تظاهرات ضددولتی ازسوی اعضای جنبش «شباب مومن» به هنگام دیدار علی عبدالله صالح از مناطق شمالی کشور بود، که در آن، شعارهای ضددولتی، ضدآمریکایی و ضداسرائیلی سر می دادند. سپس ناآرامی ها به صنعا و تظاهرات مقابل سفارت ایالات متحده و اعتراض به حملات به عراق نیز کشیده شد و معترضان رژیم، عبدالله صالح را به دلیل همکاری اش با ایالات متحده در جنگ با ضدتروریسم مورد انتقاد قرار می دادند. دولت یمن پس از تلاش های ناموفق جهت آرام کردن اوضاع، سعی کرد تا حسین بدرالدین الحوثی از اعضای سابق پارلمان و رهبر شیعیان زیدی را به اتهام ایجاد ناآرامی و احیای امامت زیدی که در سال 1962 و پس از انقلاب جمهوری سرنگون شده بود، بازداشت کند، که به هرحال، این درگیری ها به سرعت افزایش یافته و علی رغم شهادت الحوثی در سپتامبر سال 2004، نبردها تحت رهبری خاندان الحوثی همچنان ادامه یافت.
تاکنون ما شاهد شش دوره جنگ در این منطقه بوده ایم، که در سال 2007 دولت قطر تلاش ناموفقی برای میانجی گری داشت. در سال 2008 نیز درگیری ها به خارج از صعده کشیده شد و استان های دیگر از جمله صنعا نیز کشیده شد، به گونه ای که عبدالله صالح مجبور شد در جولای 2008 اعلام آتش بس یک جانبه نماید. درحال حاضر نیز دولت یمن از ماه اوت 2009 (مرداد 1388) و به دنبال الغای «توافقنامه دوحه»، (6) حملات خود را از سرگرفته و به گفته خودشان «عملیات زمین سوخته» (7) را در پیش گرفته اند و پادشاه سعودی نیز به حمایت از دولت یمن، نیروهای خود را برای سرکوب ناآرمی ها به مناطق مرزی این کشور اعزام کرده است.
تلفات این جنگ در استان صعده بسیار زیاد بوده، به طوری که تاکنون 12 هزار نفر کشته و 25 هزار نفر زخمی به همراه داشته است. البته ویرانی 5 هزار واحد مسکونی، تخریب بیش از 2 هزار مزرعه و 5 میلیارد دلار خسارت از آثار این جنگ بوده است. همچنین، علاوه برنابودی زیرساخت ها، این جنگ باعث مهاجرت 130 هزار نفر شده و کمک های بشردوستانه را نیز محدود ساخته است (روزنامه کیهان، 28 مرداد: 1388 16).

ریشه های بحران
صاحب نظران در تبیین ریشه های این جنگ به موارد زیر اشاره می کنند:

1- افول جایگاه اجتماعی تحت رهبری هاشمی ها (نارضایتی تاریخی)
روزی که درگیری های صعده آغاز شد، مبارزان حوثی روی دو نکته تاکید داشتند: رفع تبعیض از مردم صعده، و نیز اعطای آزادی های مذهبی. در میان حاکمان سابق و رهبران جنبش جدید زیدی، عنوان می شود که دولت یمن اساساً نگاهی ضدهاشمی و ضدزیدی دارند و اگرچه برخی از حاکمان، دارای ریشه های زیدی هستند، ولی از ریشه اصلی خود فاصله گرفته و تحت تاثیر وهابی های مورد حمایت سعودی قرار گرفته اند. بنابراین، تا اینجا می توان جنگ صعده را ادامه فرایندی دانست که با انقلاب سال 1962 شروع گردید. در عین حال، از نگاه شیعیان زیدی، حکومت باید در دست طبقه هاشمی (فرزندان پیغمبر) و نه غیرهاشمی باشد و از آنجایی که علی عبدالله صالح، زیدی غیرهاشمی است، صلاحیت حکومت بر کشور را ندارد، علاوه بر اینکه دیکتاتوری 28 ساله وی هیچ نتیجه سودمندی برای کشور به همراه نداشته است. درعین حال، این نارضایتی نیز وجود دارد که از زمان انقلاب، دولت تلاش کرده تا طبقه هاشمی را از قدرت کنار نگه دارد، که در همین راستا، حوثی ها برای نافرمانی در مقابل دولت از فتواهای مذهبی استفاده کرده و اعلام کرده اند که باید در برابر حاکم ناعادل «خروج» (شورش) کرد Johnsen)، 2009).

2- ظهور بازیگران سیاسی و مذهبی جدید، به خصوص سلفی ها
با وجود اینکه وهابی ها بیش از یک درصد جامعه یمن نیستند، اما از آزادی عمل بیشتری برخوردارند و توانسته اند با سوءاستفاده از فقر مردم، اکثر پست های حساس در دولت و مجلس این کشور را به دست آورند، ولی گروه های شیعه در حاشیه بوده و هیچ مشارکتی در حکومت ندارند.
ازسوی دیگر، سطوح بالای ارتش، قوه قضائیه و سرویس های اطلاعاتی یمن در دست کسانی است که تحت تاثیر شدید سلفی گری قرار دارند و بسیاری از نهادهای دولتی یمن، از مبارزات جهادی در تمامی جهان و ازجمله عراق حمایت می کنند. در واقع، در همین چارچوب است که وزارت دفاع یمن در سال 2007 فتوایی را منتشر ساخت که طبق آن استفاده از زور علیه گروه الحوثی را مجاز و شرعی اعلام کرده بود (2007، Novak).
علاوه بر این، شماری از مقامات رده بالای بعثی عراق نیز پس از اشغال این کشور توسط ایالات متحده، به یمن گریخته و در کنار نیروهای یمن به مبارزه با شیعیان مشغولند. همچنین در فوریه سال 2007، یحیی الحوثی گزارش داد که اتحاد شباب، شماری از گروه های خارجی فراری از مصر، اردن، سوریه و سومالی با اندیشه های سلفی که در کنار نیروهای یمنی بودند را بازداشت کرده است (2007، Novak).

3- شکست مدیریتی کثرت گرایی مذهبی (اختلافات مذهبی)
دولت یمن برای مقابله با قدرت زیدی ها در استان صعده از گروه های سلفی وهابی در این استان حمایت کرده و عربستان را تشویق به تامین مالی آن ها نموده است. به همین جهت، در خلال دهه 1990، دو طرف، درگیری های زیادی داشتند، به طوری که سلفی ها گورستان های زیدی ها را ویران کرده و سعی می کردند تا جوانان آن ها را به مذهب خود بکشانند. گروه های زیدی هم با انتشار کتاب ها و جزوات، به مقابله با آنها پرداخته و سازمانی را از جوانان تشکیل دادند، که در کنار آموزش های مذهبی، آموزش های نظامی نیز تعلیم داده می شدند (2009، Johnsen).

4- فقر، نابرابری و مشکلات اقتصادی
زیدی ها همچنین از بی توجهی دولت به مناطق زیدی، معترض بوده و همان طور که یکی از ناظرین عنوان می دارد: «مردم این مناطق، دولت را فقط به واسطه موشک ها و تانک ها می شناسند» (2005، Al-Nida). علی رغم آنکه استان صعده ثروتمندترین استان های یمن است، ولی از سایر استان ها فقیرتر می باشد و همچنان در حاشیه بوده و مردم فقط از تجارت مرزی با عربستان و کشاورزی درآمد دارند.
به هرحال، اینک دایره خواسته های شیعیان فراتر رفته و خواستار پایان دادن به سیطره عربستان بر بخش هایی از سرزمین یمن، شامل سه استان و حدود 10 جزیره؛ عدم پذیرش حکومت سکولار؛ و برچیده شدن سیطره سیاسی غرب بر یمن می باشند.
با این حال عوامل دیگری نیز در شکل گیری جنبش زیدی در یمن موثر بوده اند، که از آن جمله می توان به نگرانی رهبران زیدی در نابودی مذهب زیدی و ترس دولت مردان یمن از نفوذ اندیشه های انقلاب اسلامی ایران در این کشور اشاره کرد. در این راستا، عنوان می شود که عبدالملک الحوثی، رهبر فعلی حوثی ها، اقدام به تدریس تجارب پیروزی انقلاب اسلامی ایران در فصول درسی جوانان زیدی در سال های گذشته کرده است (روزنامه کیهان، 16 شهریور 12: 1388).

مداخله عربستان در سرکوب شیعیان
از گذشته های دور، سعودی ها سیاست عدم امنیت و عدم ثبات در یمن را در استراتژی منطقه ای خود گنجانده اند؛ زیرا یمن قوی و با ثبات، هیچگاه مطلوب سعودی ها نبوده و در تاریخ معاصر یمن، به خوبی این موضوع قابل مشاهده است. در کنار این سیاست، وابستگی اقتصادی یمن به سعودی ها و پرداخت مستمری به شخصیت های سیاسی، اجتماعی و قبیله ای این کشور، موجب شده تا عربستان سعودی به بازیگر مهمی در صحنه سیاسی و اجتماعی یمن تبدیل شود.
هرچند عربستان سعودی هم اکنون به بهانه نفوذ مبارزان، به خاک این کشور، وارد این جنگ شده و هدف خود را عقب راندن آن ها اعلام کرده است، ولی بر همگان روشن است که این پادشاهی اهدافی فرای نیات اعلامی خود را دنبال می کند. حداقل 9 سال است که در درگیری های میان نیروهای شمال و دولت مرکزی یمن، نام عربستان سعودی به عنوان «عامل خارجی تحریک کننده» بر سر زبان ها است، که البته علی عبدالله صالح و پادشاه عربستان همواره این گزارش ها را تکذیب کرده اند و دلیل آن را تلاش حوثی ها برای به دست آوردن حمایت مردم جنوب یمن دانسته اند.
به هرحال تا شروع جنگ ششم، دولت های یمن و عربستان دخالت نیروهای سعودی در این جنگ را رد می کردند تا اینکه عربستان در این جنگ آخر مشارکت خود را علنی کرده و نیروهای خود را برای سرکوب شیعیان این کشور به یمن اعزام نموده است.
شیعیان استان صعده که در مجاورت عربستان قرار دارند، بارها و بارها این کشور را به دخالت در امور داخلی یمن و همکاری با دولت علی عبدالله صالح برای سرکوب شیعیان متهم کرده اند و در این مورد حتی با به نمایش درآوردن فیلم های ویدئویی، برخی از تجهیزات نظامی غنیمتی از ارتش یمن و عربستان را به نمایش گذاشتند، که ازجمله آن ها می توان به تعدادی از خودروهای نظامی عربستان اشاره کرد.
هم اکنون، جنگ صعده با ورود عربستان به جنگ با مردم این منطقه، ماهیت جدیدی به خود گرفته است، به ویژه اینکه، هزاران نفر از روستاهای هم جوار با صعده از شهروندان زیدی و اسماعیلی از این محورها تخلیه شده و مقامات نظامی عربستان به دنبال یک کمربند امنیتی حائل در داخل یمن و منطقه صعده هستند.
در این بین، دلایل عربستان سعودی برای مداخله را می توان به صورت زیر برشمرد:
1. جلوگیری از سرایت اندیشه های شیعی در کشور خود (با توجه به جمعیت قابل توجه شیعیان عربستان که غالباً هم در مناطق نفت خیز سکونت دارند. و نیز مجاورت عربستان با کشور یمن، از جمله عوامل تقویت کننده احتمال مداخله عربستان در امور داخلی یمن بوده است. شهروندان جنوب عربستان و به ویژه مناطق هم جوار با شمال یمن نیز، اقلیت های زیدی و اسماعیلی هستند که مانند بقیه مناطق عربستان، با سیاست سرکوب، تبعیض اجتماعی و اقتصادی، سلطه وهابیون و خفقان مذهبی روبه رو هستند. در طول تاریخ، جمعیت های سعودی، پیوند طبیعی با شیعیان زیدی شمال یمن داشته اند، که در شرایط مشابه در یمن زندگی می کنند). علاوه براین با افزایش قدرت حزب الله در کابینه ائتلافی سعد حریری، این کشور ادعا نمود که شیعیان الحوثی یمن به دنبال الگوبرداری از عملکرد سیاسی حزب الله برای کسب نفوذ در پایتخت و مراکز تصمیم گیری هستند، که این مساله می تواند نفوذ ایران، حزب الله و بطورکلی شیعیان را در منطقه افزایش دهد.
2. هراس از گسترش حوزه نفوذ ایران در منطقه؛ (با توجه به اینکه ایران کشوری شیعی است).
3. افزایش توان گروه های سلفی در کشور یمن؛ (با تداوم حمایت های مالی و سیاسی سابق از آن ها جهت تحکیم موقعیت خود در یمن).
4. کسب اعتبار از دست رفته خود در بین اعراب؛ (در گذشته، ریاض مرکز رفت وآمدهای مکرر هیئت های دیپلماتیک عربی بود، ولی هم اکنون اعتبار امیرنشین کوچکی، مثل قطر برای میانجیگری بین اعراب بسیار مقبول تر از آل سعود به نظر می آید).
5. توسل به بحران های خارجی جهت انحراف افکار مردم جهان از مسائل داخلی؛ (از مهم ترین این مسائل، می توان به جنگ قدرت میان شاهزادگان سعودی اشاره داشت، که با توجه به سن بالای ملک عبدالله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده است).
از سوی دیگر، شاهد حمایت سران کشورهای عربی از رژیم آل سعود در نبرد علیه الحوثی ها هستیم. در این رابطه، شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ای، حمایت قاطعانه کشورهای عضو را از تجاوز ارتش عربستان به خاک یمن اعلام کرد. لذا در بیانیه ای که توسط یوسف بن علوی، وزیر خارجه عمان در یازدهمین نشست این شورا قرائت شد، آمده است: «ما اطمینان کامل داریم که عربستان قادر به پاسخ به تجاوزات است و امنیت یمن و عربستان با امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس مرتبط است». حمد بن جاسم آل ثانی، نخست وزیر و وزیر خارجه قطر نیز تاکید کرد: «تزلزل در امنیت عربستان، تزلزل در امنیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس می باشد». این در حالی است، که شیخ جابرالمبارک، وزیر دفاع کویت در دیدار با ملک عبدالله، پادشاه عربستان، ضمن ارائه پیام امیر این شیخ نشین، از سرکوب شیعیان صعده حمایت کرد. همچنین منابع دیپلماتیک از دستور پادشاه اردن برای اعزام 450 نیروی زبده ارتش این کشور به عربستان برای همکاری با این کشور در سرکوب الحوثی ها خبر داد. (روزنامه کیهان، 21 آبان: 1388 16).
بنابراین، در تبیین چرایی مداخله عربستان باید عنوان داشت که در این مورد شاید نگاه رهیافت ابزارگرایانه توضیح قانع کننده ای برای این مداخله باشد. در واقع، هدف دولت مردان سعودی از مداخله در بحران داخلی یمن و کمک به سرکوب شیعیان این کشور، کسب مزایایی است که در بالا به آن ها اشاره شد. همچنین، مداخله آن ها بر اساس تقسیم بندی پنج گانه مایکل براون نیز در چارجوب مداخلات و تجاوزات فرصت طلبانه جای می گیرد.

نتیجه گیری
بحران داخلی یمن که از سال 2004 و با موضع گیری شیعیان زیدی یمن علیه آمریکا و اسرائیل آغاز شد و طی آن بسیاری از شیعیان یمن، اعم از زیدی و اثنی عشری به شهادت رسیدند، اکنون وارد مرحله جدیدی شده است، مرحله ای که عربستان، القاعده و آمریکا به صورت متحد علیه شیعیان می جنگند. کارشناسان سیاسی معتقدند که جنگ ششم صعده، حاصل نشست های محرمانه بین رئیس جمهور یمن و هیئتی از کنگره آمریکا به ریاست جان مک کین نامزد سابق ریاست جمهوری این کشور، در اوایل ماه آگوست گذشته است. در سال های اخیر، به ویژه در ماه های گذشته، شیعیان یمن با هجوم همه جانبه نظامی، تبلیغاتی و سیاسی شدیدی مواجه هستند. سال 2004 اولین یورش علیه شیعیان یمن صورت گرفت و اکنون پس از 5 سال از آن زمان، ششمین حمله، اما با دامنه ای وسیع تر آغاز شده و برای این جنگ، افق های روشن و شفافی نمی توان متصور شد.
در این میان عربستان سعودی به عنوان همسایه اصلی یمن همواره سعی کرده تا نقش برادر بزرگتر را در قبال این کشور ایفا کند، به همین دلیل مجاورت استان شیعه نشین صعده با شیعیان عربستان، منشا نگرانی ریاض از تاثیر حوثی ها بر آنان شده است. مقامات عربستان تصور می کنند که اقدامات حوثی ها، از لحاظ مذهبی بر عربستان تاثیر گذار است، چرا که در این کشور طایفه بزرگی از شیعیان وجود دارد. مقامات ریاض از این واهمه دارند که چنانچه حوثی های یمن به پیروزی دست یابند، شیعیان عربستان به حرکت در آیند و خواستار احیای حقوق پایمال شده خود شوند.
مقامات عربستان سال ها با رونق مدارس سلفی و وهابی در سراسر یمن و به ویژه جنوب این کشور و حمایت های مالی از برخی سران عشایر، قبایل و شخصیت های یمنی، به دنبال نفوذ و سلطه بر یمن هستند و حتی برخی مناطق مرزی در شمال یمن را به استان های مجاور خود الحاق کرده اند.
به طور کلی جنگ صعده امروز با وارد شدن علنی عربستان به جنگ با مردم این منطقه، ماهیت جدیدی به خود گرفته، به ویژه اینکه، هزاران نفر از روستاهای همجوار با صعده از شهروندان زیدی و اسماعیلی از این محورها تخلیه شده و مقامات نظامی عربستان به دنبال یک کمربند امنیتی تخلیه شده در داخل یمن و منطقه صعده نیز هستند. از سوی دیگر نظام های حاکم عربی حافظ منافع آمریکا و غرب، از عربستان سعودی در جهت سرکوب شیعیان الحوثی حمایت می کنند و در همین راستا دولت مصر، اردن و کویت به ریاض اطمینان دادند، که در درگیری با شیعیان الحوثی از وی پشتیبانی خواهند کرد.
در میان غبار خون و آتش جنگ صعده می توان تصویر اهریمنی جنگ روانی عربستان سعودی، دول عربی و ایالات متحده آمریکا برضد کشورمان را نیز مشاهده نمود. برهمین اساس، دولت عربستان بارها، بدون اینکه حتی مدرکی را ارائه دهد، ایران را به دست داشتن در جنگ داخلی آن کشور و حمایت از الحوثی ها متهم کرده است. از سوی دیگر، یک ماه پیش نیز، وسایل ارتباط جمعی نزدیک به آل سعود در عربستان، درمورد افزایش نفوذ ایران در منطقه دریای سرخ، که آن را خط قرمز امنیت خود می دانند، هشدار داده بودند. در واقع ریشه های این جنگ روانی عربستان در برابر ایران را باید در جایی ورای مرزهای یمن و در درون اختلافات ساختاری وهابیون با ایدئولوژی اسلام شیعی انقلابی کشورمان جستجو کرد.
عربستان و ایران اختلافات ساختاری بسیار عمیقی با یکدیگر دارند؛ زیرا این دو کشور نگاه و تفسیر متفاوتی از نظم بین المللی داشته و در صدد کسب رهبری جهان اسلام می باشند. بر همین اساس، مقامات سیاسی عربستان سعودی از قدرت نامتقارن ایران در منطقه، به خصوص در عراق، کسب برتری کشورمان در منطقه به واسطه دستیابی به قدرت هسته ای نگران هستند. علاوه براین، مقامات این کشور معتقدند که ایران می تواند با ایفای نقش فعال در مساله فلسطین، مشروعیت عربستان سعودی را زیر سوال ببرد.
مساله دیگری که این دو کشور را بسیار از یکدیگر متمایز می سازد، ایدئولوژی سیاسی و نحوه نگرش آنها به ساختارهای حکومتی است. در حالی که عربستان سعودی از ایدئولوژی حکومتی مبنی بر نظام پادشاهی اقتدارگرای سنتی حمایت می کند جمهوری اسلامی ایران چنین نوع حکومتی را نپذیرفته و بر ساختارهای دموکراتیک و حکومت روحانیون تاکید دارد. این عوامل، به همراه تفاوت های قومیتی، سبب شده است که تنش بسیار زیادی بین ایران و عربستان سعودی به وجود آید، به گونه ای که گروهی از کارشناسان معتقدند که از سال 1979 تاکنون جنگ سرد ایدئولوژیکی بین این دو کشور وجود داشته است.
علاوه براین، عربستان همواره خود را در نقش یک مدافع تمام عیار اهل سنت تعریف کرده و نسبت به کاهش نقش سنی ها در عراق، لبنان و یا کشورهایی؛ مانند یمن حساس و نگران است. عربستان، توانایی بر هم زدن بیشتر اوضاع در منطقه را از طریق حمایت از نیروهای ضد شیعی دارا می باشد. برهمین اساس، سیاست های سرکوبگرانه دولت یمن در کشوری که مردمان مسلمان آن از شیعه زیدی گرفته تا سنی شافعی مذهب، طی قرون متمادی پیوند نزدیکی داشته و در یک مسجد و در کنار هم نماز می خوانند، سبب شده تا اوضاع به گونه ای تغییر کند که جنگ کنونی، رنگ وبوی مذهبی و ضد شیعی به خود بگیرد؛ جنگی که در یک سر آن شیعیان زیدی و در سر دیگر آن دولت تحت حاکمیت سنی با پشتیبانی وهابیون قرار دارد. البته دولت یمن نیز در این میان بی تقصیر نبوده و به نوعی آب در آسیاب جنگ روانی آمریکا و عربستان برضد کشورمان ریخته است.
دولت یمن فهمیده که برای جلب توجه و کسب کمک های بین المللی، باید مشکلات داخلی خود را به نگرانی های گسترده تر منطقه ای و آمریکا پیوند دهد. از این رو عمداً حامیان حوثی را با القاعده یکی اعلام کرده و با وارد کردن آن ها در لیستی واحد، خطوط تمایز را از بین می برد. این تاکتیک به دولت یمن اجازه می دهد که جنگ علیه حوثی ها را تحت لوای مبارزه با القاعده دنبال کند.
ازسوی دیگر نیز تلاش دارد تا حوثی ها را مرتبط با ایران و حزب الله معرفی کرده و با بزرگ نمایی خطر شیعیان منطقه و گسترش نفوذ ایران، حمایت های کشورهای عربی را به دست آورد. درعین حال، موفق شده با ترساندن عربستان از نفوذ شیعیان زیدی بر شیعیان عربستان، مداخله این کشور را در سرکوب آن ها به دست آورد.

پی نوشت ها:
1. شیعیان زیدی ساکن استان صعده و دیگر مناطق یمن، شیعه پنج امامی هستند و معتقد به امامت زید بن علی، زین العابدین بن حسین بن علی (ع) هستند. زید بن علی گرچه خود را امام نمی دانست و به خون خواهی مظلومان عاشورا قیام کرد، اما پیروانش وی را به عنوان امام پنجم می شناسند و به همین دلیل زیدیه نامیده می شوند.
2.Gabriel Baer.
3. Population and Society in the Arab East
4. یحیی بن حسین رهبر فرقه هادویه در سال 284 ه ق در صعده یمن توانست با ترویج مذهب هادویه، حکومت زیدی را تشکیل دهد. حکومت زیدی ها بر یمن به صورت افت و خیز تا استیلای عثمانیان وجود داشت تا اینکه سقوط عثمانی ها، زمینه را برای حاکمیت مجدد آن ها فراهم کرد و تا سال 1964 حکومت در دست زیدی ها بود تا اینکه در این سال اعلام جمهوری شد.
5. در این رابطه نگاه کنید به بررسی کامل این جنگ از سوی گزارش گروه بحران بین المللی.
6. توافقنامه دوحه در سال 2008 میلادی تحت نظارت امیر قطر به امضاء رسید و براساس آن هر دو طرف متعهد شدند عملیات نظامی را علیه دیگری متوقف کنند. به موجب این توافقنامه، دولت یمن، حوثی ها را مورد عفو قرار می داد و اسیران دو طرف نیز بایستی آزاد می شدند. در مقابل، گروه الحوثی نیز سلاح هایی را که از نیروهای دولتی به غنیمت گرفته بود را باید به ارتش یمن باز می گرداند براساس این توافقنامه، کنترل استان صعده به عهده دولت مرکزی می بود و گروه الحوثی برای فعالیت خود بایستی یک حزب سیاسی تاسیس می کرد. به هر حال، این توافقنامه فقط در مورد تبادل اسیران جنبه اجرایی به خود گرفت و سایر بندهای آن به اجرا در نیامد.
7.Operation Scorched Earth.

 

منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 273، بهمن ۱۳۸۸/۱۱/۰۰
نویسنده : مهسا ماه پیشانیان

نظر شما