موضوع : پژوهش | مقاله

روش شناسی پیشرفت


1- نظریه های پیشرفت، روش شناسی های خاص خودشان را پیشنهاد می کنند. نظریه بدون روش یک توهم است، پس بایستی برای نظریه یک نوع روش شناسی ترسیم کرد و بدون نظریه و روش شناسی خاص آن نمی توان وارد حوزه تحقیقاتی مربوط به پیشرفت شد.
2- نظریه هایی که در باب پیشرفت سخن رانده اند اگر پیشرفت را با یک فرآیند تمدنی مشابه جهانی در نظر گرفته اند، پس در روش شناسی به قیاس تمسک کرده اند، یعنی اینکه فرمول پیشرفت را یک قیاس منطقی گرفته اند، که کبری آن یک قضیه عمومی تمدنی حاکم بر جهان است که امروزه تمدن غربی آن را ترسیم می کند، و صغری این قیاس قضیه مربوط به خصوصیات هر کشور طالب پیشرفت است.
3- آنچه به عنوان نظریه های تجدد، قبل از جنگ جهانی اول مطرح شده در قیاس ایرانی پیشرفت واقع شده و صغری ایرانی را نیز شکل داده که چارچوب مشروط از آن استخراج شد و نتیجه آن وابستگی شدید ایرانی ها به غرب و انگلوساکسونها بود، که وقایع ایرانی را تا حال شکل داده است.
4ـ نظریه های توسعه به عنوان کبری قیاس حکومت پهلوی واقع شد و نوسازی حکومت پهلوی را نیز به وجود آورد، که سپس بعد از انقلاب و بعد از جنگ نیز همین راه طی شد و امروزه نیز جهانی شدن یک کبری کلیه است که می خواهد جهان را از آن جهت که جهان است براساس استاندارد غربی شکل دهد و شاخص های جهانی ای را در حال تدوین است، و کبری های کلیه واقع شوند و جهان به عنوان صغری این قیاس واقع شود.
5- پذیرش این قیاس توسط کشورهای غیر غربی نیز به این دلیل است که اولا یک نوع تن پروری فکری به آنها حاکم شده و خلاقیت نیز در آنها ضد ارزش قلمداد می شود و سازمان های اداری، دولتی و غیر دولتی همه و همه ضد خلاقیت ترسیم شده اند(مثل سازمان های اداری دانشگاه ها و آموزش و پرورش ایران) و از طرف دیگر این تقلید گرایی توسط غربی ها با آب و تاب تبلیغ می شوند و سعی می کنند تا با ارتباطات سیاسی - فرهنگی این روحیه را در کشورهای مقصد بسط و گسترش دهند.(مثل ارتباطات سازمانی با دانشگاه های کشورها)
6- استقراء نیز روش دیگری است که در مقابل نظریه های وابستگی و توسعه و تجدد و تکامل گرایی و جهانی شدن، قد علم کرده و سعی می کند تا بومی گرایی را ترویج کند. اینکه هر توسعه زمانی توسعه و پیشرفت است که بومی باشد و براساس استقراءهای قومی شکل بگیرد و این رویه توسط هایدگری ها، سوسیالیست ها و مارکسیست ها ترویج شده و می شود.(هایدگری ها در بعد معرفت شناسی و مارکسیسم در بعد ساختاری - معرفتی)
7 ـ آنچه در این روش شناسی دیده شده این است که این روش از محیط مورد نظر هر استقراء دارای یک قیاس خفی در درون خود می باشد که این قیاس خفی یک کبری دارد که این کبری همان نظریه و تئوری است و این تئوری، استقراء را شکل و جهت می دهد و فهم این تئوری ها یکی از قدم های اساسی رهپویان این روش شناسی می باشد.
8 ـ بدون فهم نظام تئوریک، قیاس های خفی این گونه روش شناسی به رکود دچار می شود و حالت دوری به خود می گیرد و برخورد تزیینی با کشور و فرهنگ خود، شکل خواهد داد. و یک نوع مدح گرایی فرهنگی را رواج می دهد که روز به روز براندازه آن افزوده می شود. به گونه ای که نقد فرهنگی نا به هنجار شمرده می شود که این خود بر رکود و انحطاط کشور افزوده خواهد کرد مثل مارکسیسم فرهنگی و فرویدی ها در اروپا و جهان.
9 - این نوع بومی گرایی فرهنگی یک نوع خشونت را رواج خواهد داد، مثل برخورد خشونت با هر گونه تبادل فرهنگی یا فرهنگ های دیگر کشورها که این یک خودشیفتگی فرهنگی و سیاسی شکل می دهد و تعریف و تمجید از خود و یک خودمحوری به وجود می آورده که در نهایت به یک نوع استبدادگرایی دچار خواهد شد که رکود و انحطاط را نیز دچار ما خواهد کرد (مثل آنچه در دانشکده های ادبیات و الهیات در ایران رخ می دهد)
10- روشی که می تواند ارزش های مثبت هر دو روش را در خود جمع کند، ولی از ضررهای آن نیز دوری می کند، روش مناظره و گفتگو می باشد، که تبادل نظر و فکر را در پی دارد، که نه نقش قیاس های خفی را انکار می کند و نه چارچوب های بومی فکری و فرهنگی را نفی می کند، بلکه با در نظر گرفتن جامعه این منظرها به تشکیل چارچوب های سیال فکری - فرهنگی می پردازد، که راه را برای پیشرفت می گشاید.
11- فرایند پیشرفت براساس روش شناسی مناظره و گفتگو یک فرایند رسانه ای - ارتباطی است، که بایستی با توجه به سازمان رسانه ای و ساختار رسانه ای کشور شکل داده شود تا بتواند فرایند و پیشرفت ایران در جهان آینده را که جهانی رسانه ای - ارتباطی می باشد شکل دهد. پس فهم فلسفه فرهنگ، فلسفه ارتباطات و فلسفه رسانه ها و علوم انسانی های مربوط به این حوزه ها بسیار ضروری است.
12- روش شناسی نوع اول یعنی قیاس، یک نوع تقلید محور را ترویج خواهد کرد، که روش شنای نوع دوم یک نوع خلاقیت گرایی محض را دنبال می کند و روش شناسی نوع سوم یک نوع تعادل بین تقلید گرایی و خلاقیت گرایی را که نه دچار تقلیدگرایی و بحران گرایی شخصیت نوع اول خواهد شد (کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خود را نیز فراموش کرد) و نه رکودگرایی و درون گرایی نوع دوم و این گونه است که به یک نوع پیشرفت گرایی متعادل و مداوم دست می یابد. (آن که آهسته رود همیشه رود).

 

منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 275، اسفند ۱۳۸۸/۰۰/۰۰
نویسنده : ابراهیم فیاض

نظر شما