موضوع : پژوهش | مقاله

دیپلماسی رسانه ای


در منازعات بین المللی جدید پس از جنگ سرد، ایالات متحده سعی داشت که توجه خود را نه تنها روی واکنش های نظامی به مناقشات و بحران ها تمرکز کند، بلکه به نقشی که اطلاعات و رسانه ها ایفا می کنند توجه کند. دولت مردان آمریکا از ابزاری به نام رسانه در جهت هم نوا کردن افکار عمومی کشور خود و حتی جهانیان سعی می کنند تا برنامه های خود را به اجرا درآورند. دولت مردان آمریکایی به رسانه اعم از دیداری و شنیداری و نوشتاری، به عنوان یکی از اضلاع حل و فصل منازعات خارجی و داخلی می نگرند که در کنار دیگر اضلاع مثلث سنتی، دیپلماسی، اهرم اقتصادی و قدرت نظامی ضلع جدیدی به نام رسانه ها و کارکرد تبلیغاتی آن برای حل و فصل منازعات خارجی و داخلی قرار می گیرد. (1) جنگ های نوین رسانه ای با استفاده از ترکیب رسانه ها و ادوات جنگی پیشرفته، ابتدا با عملیات جنگ روانی آغاز می شوند و در حین جنگ نظامی و پس از آن به شکل گسترده و زیرکانه ادامه پیدا می کنند. ظهور رسانه های پیشرفته با بهره گیری از دانش نحوه تاثیرگذاری، سبب افزایش نقش رسانه در کنترل افکار عمومی شده است. امروزه رسانه ها نقش اجتناب ناپذیری در پیش برد برنامه های دولت ها بر عهده دارند و با ایجاد فضای رسانه ای برای شکل دهی به افکار عمومی و هدایت تصمیمات در بستر مطلوب، همواره مورد توجه دولت ها بوده اند. به طوری که دولت ها به یاری رسانه ها از قدرت بی نظیری در عرصه داخلی و خارجی برخودار شده اند که از آنها به عنوان مهم ترین منابع قدرت یاد می شود و دولت مردان با در اختیار داشتن رسانه ها عملاً کلیه اهداف و برنامه های خود را طراحی و اجرا می نمایند. از این منظر تسلط دولت ها بر رسانه ها قدرت فوق العاده ای را در اختیار هر یک از بازیگران صحنه بین المللی قرار می دهد که به واسطه این قدرت می توانند به تغییر باورها، نگرش های جمعی و یا شکل دهی به افکار عمومی در راستای سیاست های کلی دولت ها اقدام نمایند. (2)
تحت چنین شرایطی بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اساساً نقش رسانه ها به نقشی فراتر از اطلاع رسانی افزایش یافته است و رسانه ها در عصر اطلاعات و ارتباطات، علاوه بر کارکردهای سنتی خود به ابزارهای نوینی که در اختیار سیاست گذاران و سیاست مداران قرار دارد تجهیز شده اند. به طوری که تقریباً کلیه ابزارهای رسانه ای و ارتباطی در اختیار دولت ها قرار گرفته و خط مشی های کلی و جزئی رسانه ها را حکام و سیاست مداران تعیین می کنند و رسانه ها نیز بنا به دلایلی که ذکر خواهد شد کاملاً هماهنگ با دولت ها گام برداشته و در نتیجه مشکل خاصی نیز بروز نمی کند.
در چنین حالتی رسانه ها به ابزاری در اختیار دولت ها تبدیل خواهند شد به نحوی که تشخیص نقاط افتراق و اشتراک میان آنها مشکل می شود. به عنوان مثال در ایالات متحده آمریکا در سال 1994 قانون پخش رادیو و تلویزیون به تصویب رسید این قانون به تشکیل شورای مدیران رسانه های پخش، متشکل از هشت شهروند یعنی چهار دموکرات و چهار جمهوری خواه و رئیس سازمان اطلاع رسانی ایالات متحده آمریکا منجر شد. هدف از این اقدام، انسجام، یکپارچگی و همگرایی رسانه ها و حفظ توان آنها برای عمل کردن مطابق منشور صدای آمریکا بود. مصداق بارز هم سویی و وابستگی رسانه ها در همراهی با سیاست های ایالات متحده، پس از حادثه یازدهم سپتامبر شاهدی بر این مدعاست.
ایالات متحده پس از حادثه یازدهم سپتامبر توانست به نحو گسترده ای برای نیل به اهداف خود - مبارزه علیه تروریسم و غیره - به بسیج رسانه ای در این کشور مبادرت ورزد. به طوری که رسانه ها در این کشور چند ساعت پس از برخورد هواپیماهای بوئینگ با ارائه تصاویری از برج های دوقلو و پخش تصاویری از زنان و کودکان فلسطینی که در حال پایکوبی و شادمانی بودند، جنگ رسانه ای خود برای جلب افکار عمومی و شکل دهی افکار عمومی در حمایت از دولت بوش را آغاز کردند. این پرسش که تصاویر مخابره شده حقیقی بودند یا جعلی از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زیرا در آن لحظه تنها این واقعیت مهم بود که رسانه ها حضور داشتند و با همان ابزار همیشگی خود به شکل دهی اذهان و ایجاد جنگ روانی پرداختند. رسانه ها پس از حادثه یازدهم سپتامبر علی رغم انتقاداتی که از سوی برخی از مقامات آمریکا نسبت به آنها صورت گرفت، در خدمت دولت بوش قرار گرفتند و از جنگ تبلیغاتی دولت بوش حمایت و آن را سازماندهی کردند. بررسی دیپلماسی رسانه ای ایالات متحده و نوع رابطه رسانه ها با دولت در این کشور به ویژه پس از حادثه یازدهم سپتامبر و تاثیر رسانه بر افکار عمومی هدف اصلی این نوشتار را تشکیل می دهد.

1- جایگاه دیپلماسی رسانه ای در سیاست خارجی
به طورکلی دیپلماسی رسانه ای در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق می پذیرد:
الف- با مدیریت سازمان های دیپلماتیک رسمی کشور؛
ب- به صورت خودجوش توسط خود رسانه ها و مطبوعات و در راستای سیاست کلان کشور.
در شیوه نخست، دولت ها اقدام به تاسیس رسانه های ویژه دیپلماسی می کنند یا این که رسانه های موجود را به انجام اقداماتی در راستای سیاست های خارجی خود موظف می کنند. تاسیس رادیوهای مرزی مانند صدای آمریکا و بی بی سی از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزه های خارجی به منویات خود دست می یابند. در این شیوه برنامه ریزی دستگاه حاکمه برای هماهنگی تمامی بخش ها با رسانه ها ضروری است و در صورت عدم برنامه ریزی شکست آن قطعی خواهد بود. اوج دیپلماسی رسانه ای مربوط به پس از جنگ جهانی دوم است ولی ریشه تاریخی آن به جنگ جهانی اول بر می گردد. در آن زمان بانی هدایت رسانه ها در امر دیپلماسی آمریکا در جنگ اول جهانی، ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا بود که در هنگام ورود به جنگ، کمیته ای به نام کمیته کریل را برای هماهنگی بین وزارت دفاع وامور خارجه با رسانه های وقت تاسیس کرد. شیوه دوم همگامی و همراهی رسانه ها با اهداف و سیاست های خارجی کشور متبوع شان است. در این شیوه هر چند که رسانه ها دستورات خاصی را از طرف حکومت دریافت نمی کنند ولی به علت بلوغ حرفه ای در جهت سیاست های کلان نظام خود در سطح جهان عمل می کنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تاثیر گذاری آنها بیشتر است.

2- تعامل رسانه ها و سیاست خارجی
کارشناسان خارجی، افسران اطلاعاتی، ماموران سری، و دیپلمات ها بسیاری از کارکردهای سنتی خود را با روزنامه نگاران و رسانه ها واگذار کرده اند. به ویژه سخنگوها، دیپلمات های رسانه ای و کارشناسان ارتباطات به طور روز افزونی در جریان های داخلی دولت های خود نقشی تاثیرگذار یافته اند و بیش از این اصطلاحاتی نظیر خبر گزاری ها، هم اینک از جمله اثرات قابل توجهی هستند که سیاست گذاران و سیاست مداران مکرراً برای اعتبار سازی افکار عمومی به آن متوسل می شوند. اینک دیگر سیاست سازی و سیاست گذاری، بدون به کارگیری رسانه ها امکان پذیر نیست. رسانه ها نمی توانند بدون همکاری حکومت به پوشش امور بین الملل بپردازند. رسانه ها با انعکاس رویدادها و رساندن اطلاعات واقعی به مردم و نیز پالایش دیدگاه های عمومی در خصوص مسائل امور خارجه به شفاف سازی سناریوها کمک می کنند و با توجه به تحلیل داده ها و ارزیابی تصمیمات و اجرائیات نوعی تعامل را در سیاست خارجی کشورها ایجاد می کنند. (3)
گاهی رسانه ها به جای ارائه اخبار به ارائه تحلیل ها و تفاسیری می پردازند که بیشتر جنبه آگاهی همراه با آموزش برای مخاطبان جهانی دارند. رسانه ها در این نقش به درک ابعاد مختلف موضوعات و جریانات سیاسی نزد مخاطبان ملی و طراحان خود اقدام می کنند. رسانه ها همچنین نماینده نهادهای جامعه مدنی، رسانه های غیر دولتی، شرکت های چند ملیتی، افکار عمومی با نقش عمده در افزایش شفافیت موضوعات عرصه سیاست خارجی بازی می کنند. آنان چشمان ناظر گروه های فوق و ابزار اعمال فشار بر سیاست مدارن به منظور پاسخ گو کردن آنها هستند. تا مادامی که رسانه ها نسبتاً مستقل از قدرت سیاسی باشند، کنش گران سیاسی مجبورند با قواعد تکنولوژی و منافع رسانه ها کنار بیایند. رسانه ها چارچوب سیاست هستند و می توان گفت که حکومت کردن به ارزیابی های روزانه تاثیرات بالقوه تصمیم گیری های نهاد حکومت بر افکار عمومی وابستگی می یابد. (4) ارتباطات جهانی علاوه بر این که رهبران و مقامات رسمی را مهار می کند فرصت ها و امکاناتی نیز در اختیار آنها قرار می دهد تا اهداف خویش را به پیش ببرند. ارتباطات جهانی در دو موقعیت به بازنگری، مستقل و قدرتمند تبدیل می شود.
الف- هنگامی که مجریان برنامه های تلویزیونی جهانی بر جسته به صورت واسطه های سیاسی بین المللی ظاهر می شوند.
ب- در مواقع خلاء رهبری.
سوال اصلی این است که آیا رسانه های مستقل در قبال سیاست خارجی و روندهای دیپلماتیک به عنوان بازیگر کنترل کننده عمل می کنند یا ابزار پیشرفته تری در اختیار مقامات دولتی هستند. امروزه خبر و اطلاعات هر جا که تولید و توسط هر کس که ساخته شود، قدرت می آفریند. اما نیومن بر اساس تحقیقاتی که صورت داده خلاف این ادعا را دارد و می گوید که:
تکنولوژی رسانه ها خیلی کم مورد بهره برداری روزنامه نگاران و رسانه ها قرار می گیرد، درست به همان اندازه که در اختیار کسانی است که می توانند استعداد خود را به منظور بهره برداری از اختراعات جدید به کار گیرند. (5)

3- مدیریت رسانه ها در سیاست خارجی
فنون مدیریت رسانه با استفاده از دیپلماسی در ارتقای فرایند صلح، به خصوص در مواقع جنگ و کشمکش نقش دارد. زمانی که تصمیمات سیاست خارجی یا سیاست های صلح طلبانه اتخاذ می شود دولت ها این روش را با سه برابرکردن استراتژی های روابط عمومی در برابر رسانه ها همراهی می کنند. مقامات سیاست خارجی و مشاوران رسانه ای شان می توانند مطبوعات را نادیده بگیرند، مثلا هیچ پیامی را به رسانه انتقال ندهند، تلاش کنند که مدیریت رسانه را توسعه دهند و یا سیاستی را که فقط رسانه گراست تصویب کنند. با انتخاب هرکدام از این موارد، دولت بر رسانه با تعدیل درجریان اطلاعات، تاثیر می گذارد. این تلاشی است برای تاثیرگذاری بر محیط سیاسی از طریق رسانه، درست در زمانی که با قدرت های سیاسی مخالف که به همان اندازه بر رسانه تاثیرگذارند رقابت کند. وقتی دولت ها در کنترل وقایع دیپلماتیک موفق می شوند و از درجه بالایی از مشروعیت مردمی بهره مند می شوند رسانه های خبری پشتیبان آنها شده و نقش کارشناسان روابط عمومی در جهت حفظ و ارتقای این پشتیبانی برنامه ریزی می شود. اما هنگامی که یک دولت کنترل خود را در روند دیپلماتیک - سیاسی از دست می دهد رسانه مستقل و منتقد ظاهر می شود.
در این محیط سیاسی منفی نقش مدیران حرفه ای رسانه بسیار پیچیده شده و تلاش شان را براین می گذارند که از نفوذ رسانه برای تغییر نگرش شان و کم شدن انتقاد به سوی درک بیشتر و حتی تقویت جنبه حمایت گرایانه بهره گیرند. در عرصه های مشارکتی - دیپلماتیک روابط بین الملل، رهبران از رسانه برای باز نگه داشتن گزینه ها و نیز جلب رضایت عمومی تواماً استفاده می کنند. این جاست که رسانه ها با تنظیم تبلیغات سیاسی و برانگیختن پشتیبانی عمومی برای سیاست ها اوضاع را برای رهبران تحت کنترل درمی آورند. بعلاوه یک عنصر مدیریتی می تواند برای انتقال پیام هایی خاص به مخاطبان خاص از رسانه بهره گیرد، اضافه براین نقش رسانه ها به عنوان عامل انتقال دهنده مباحث عمومی در مورد مسائل سیاسی می تواند به مثابه ابزاری جهت هدایت و متمایل کردن افکارعمومی تبدیل شود. (6)
برای حصول بهترین نتایج دراین فرایندها رهبران و مشاوران حرفه ای مدیریت رسانه ممکن است از کانال های مختلف دیپلماتیک با در نظر گرفتن رسانه ها استفاده کنند. آنها می توانند نسبت به مخفی نگه داشتن تعاملات دیپلماتیک، پنهان نگه داشتن آن پشت درهای بسته یا صحنه سازی عمومی تصمیم گیری کنند و فعالیت با رسانه های مطرح شده را همچنان ادامه دهند از این رو متخصصان مدیریت رسانه درباره محیط رسانه ای و ویژگی های آن از قبیل: نظام سیاسی دولت شان، خط مشی ارتباطی، تنظیم اقتصادی - سیاسی رسانه و کانال ها و سازمان های خاص رسانه ای مطالعه می کنند. ثانیا امروزه تصمیم گیران با استفاده از رسانه ها از این مسائل مطلع می شوند. عملکردهای مطلوب، نقش برجسته سازی، قابلیت شکل دهی و انواع ارزش های خبری رسانه تا وقتی که ارتقای وقایع رسانه ای امکان پذیر شود. ثالثا رهبران شروع به کسب اطلاعات از رسانه های جهانی بین المللی می کنند که شامل: کانال ها و عملکردهای آنها و ارزش های خبری شان می باشد. همه این عوامل رهبران را قادر می سازد تا از رسانه ها در جهت حمایت امنیتی و مشروعیت بخشیدن به اقدام شان بهترین بهره را ببرند. از دو مثال در مورد موفقیت و شکست مدیریت رسانه به نحو مطلوب استفاده شده است. مدیریت رسانه موفق درمورد مسائل نظامی و دیپلماتیک آمریکا، در جنگ خلیج فارس مشاهده شد.
مدیریت رسانه بخشی از تلاش های دیپلماتیک، طی مراحل سپر صحرا مانند آنچه در خلال «طوفان صحرا” به کارگرفته شده بود، اما مدیریت رسانه در پایان جنگ موفقیت چندانی نداشت. از طرف دیگر دولت اسراییل در طی مراحل اسلو رسانه ها را به خوبی اداره نکرد. مدیریت رسانه ضعیف بود و هریک از مدیران رسانه ای و رهبران اسراییلی، به سختی باور داشتند که این مراحل می تواند به تنهایی نقش تعیین کننده ای داشته باشد. روند تصمیم گیری سیاست خارجی در محیطی که نسبتا به وسیله رسانه ها ساخته می شود، اتفاق می افتد. موفقیت رسانه دراین محیط به وسیله نظام ارتباط سیاسی حکومتی، خط مشی ارتباطات دولتی، ساختار اقتصادی - سیاسی و با کانال های ارتباطی خاص که عملکردهای رسانه های مربوط را به انجام می رسانند، تعیین می شود. فضای به وجود آمده توسط رسانه بر وقایع سیاست خارجی از طریق تصویر، برجسته سازی، نفوذ تصمیم گیران و وادارکردن آنها به واکنش از طریق رسانه با ویژگی های خاص خود، منعکس می شود. مفهوم محیط رسانه شامل فرایند بازخورد نیز می شود. فرایند درگیر شدن رسانه پیچیده است ولی اساساً دو جنبه دارد: اول، رسانه به مثابه یک منبع ورودی برای تصمیم گیری. دوم، رسانه به عنوان محیطی که رهبران باید هنگام اتخاذ تصمیمات و اعلان وپخش آنها، دقت و توجه کافی را به آنها مبذول دارند. رهبران و تصمیم گیران سیاست خارجی به وسیله رسانه ها تحت نفوذ قرار دارند. آنها از طریق مطبوعات، بسیاری از وقایع بین المللی را می آموزند و تعداد زیادی از پیام های پیش رو در حوزه بین المللی به وسیله کانال های ارتباط جمعی دریافت می شود. در اینجا، رسانه به عنوان منبع، قسمتی از محیط ورودی، درفرایند تصمیم گیری انجام وظیفه کرده و به رهبران، اطلاعات و داده عرضه می کند. این قسمت از فرایند اغلب با مفهوم «تاثیر سی ان ان” خلاصه می شود.
در فاز خروجی رهبران و مشاوران آنها باید به این نکته توجه کنند که آیا پیام تنها برای هدف های خارجی باید استفاده شود، پیامی را به دیگر رهبران بفرستند، یا باید تنها درداخل از آن بهره گیرند، مثلا به تصمیمات مشروعیت بخشند. این عمل، فرایندهای انتشار و راه هایی که درآن کانال های رسانه ای محصور می شوند را تحت تاثیر قرار می دهد. (7) رهبران و تیم های حرفه ای باید بررسی کنند که تمام داستان را بازگو کنند یا فقط بخشی از آن را، والبته از چه راه هایی، مهم این است که دقت کنیم که آیا اطلاعات منتشر شده تعهداتی گسترده یا محدود، مشخص یا مبهم را در برمی گیرد یا هیچ گونه الزاماتی در آن مطرح نیست. اگر منظور از پیامی تامین اهداف داخلی مثل صف آرایی دور پرچم بود برای این منظور باید برای قانونی ساختن آن نزد عموم کانال های مناسبی برگزید و اصطلاحات پسندیده ای را بیان نمود. وقتی یک حادثه بین المللی به وقوع می پیوندد، رهبران از طریق رسانه مطلع می شوند، فرایند ورودی و اثر سی ان ان. اطلاعات از طریق تصاویر ترکیبی مختلف پردازش می شود و خط مشی یا فرایند تصمیم سازی در همان حال دنبال می شود. مشاوران و کارشناسان روابط عمومی در این جریان شرکت کرده و صاحب منصبان با آنها مشورت نموده و نظر آنها را مورد رسیدگی قرار می دهند.
وقتی تصمیم اتخاذی با خط مشی تدوین شد «فاز خروجی” رهبران در تصمیم گیری توجه شان را به محیط رسانه «ملی وبین المللی” و اساساً به انتشار مدیریت رسانه معطوف می دارند. علاوه بر این باید اشاره کرد که زمینه ملی و بین المللی افکار عمومی نیز بر جریانات تاثیرگذار بوده و با آنها درگیر می شود. برای تصمیم گیری در سیاست خارجی زمانی که رخدادهای واقعی بررسی می شوند شناسایی هرکدام از مراحل آسان می نمایند ولی تصمیم در خلا گرفته نمی شود و محیط های رسانه ای در کنار هر جریان بوقوع می پیوندند. در محیط سیاست خارجی باید تمامی ابعاد را با هم در نظر گرفت بی توجهی به ابعاد محیطی دیگر، غیر از رسانه مانند نظامی و اقتصادی و غیره فرایند تصمیم گیری را با اختلال مواجه می کند. در یک تصمیم گیری آن هم در محیط بین الملل با توجه به ابعاد گوناگون باید رسانه را به عنوان متغیر ساختاری که همانا جزئی از جریان ترکیب دهنده است مورد توجه قرار داد.

4- جایگاه افکار عمومی در سیاست خارجی آمریکا
تعامل میان دولت، رسانه ها و افکار عمومی در آمریکا همواره محل بحث دانشگاهی ان بوده است. آیا افکار عمومی در آمریکا بر سیاست خارجی دولت تاثیر می گذارد یا تاثیر می پذیرد. بسیاری براین باورند که مردم آمریکا مردمی بی تفاوت، ناآگاه و بی تمایل به اظهارنظر هستند. (8) ولی مانند دیگر کشورها افکار عمومی در آمریکا به مسائل مختلف واکنش نشان می دهد. یا این که می گویند اخبار بیست و چهار ساعته شبکه هایی چون سی ان ان برای دولت مانع و مشکل ایجاد می کند بیشتر نوعی بزرگ نمایی است. دولت و رسانه ها معمولا در سانسور اخبار سیاسی و نظامی همکاری می کنند. اما همه رسانه ها در قبال دولت نرمش نشان نمی دهند. مطالعات گسترده ای پیرامون افکار عمومی آمریکا و آسیب پذیری آن در برابر تبلیغات سیاسی و عملیات روانی صورت گرفته است. آنالیز این تحقیقات نشان می دهد که:
الف- آمریکایی ان از حیث موضع گیری در برابر تهاجم کشورشان به کشورهای مختلف دنیا به چند دسته اساسی تقسیم می شوند.
ب- بسیاری از آمریکایی ان در برابر تبلیغات و عملیات روانی بسیار آسیب پذیر هستند.
ج- در برخی از مقوله های مربوط به سیاست های خارجی و نظامی آن کشور، بین دیدگاه ها و مواضع نخبگان سیاسی - اجتماعی و توده مردم تفاوت های بارزی دیده می شود.
در همین رابطه می توان به مثال های زیر توجه کرد. 82% سیاست مداران آمریکایی خواهان استفاده از نیروهای ایالات متحده در صورت حمله کره شمالی به کره جنوبی هستند، اما این تفکر 42% از افکار عمومی را با خود موافق می بیند، یا 61% از رهبران خواهان گسترش کمک های اقتصادی به دیگر کشورها هستند ولی، 8% افکار عمومی آمریکا با این طرح موافق است. (9)

5- نقش افکار عمومی درسیاست خارجی امریکا
افکار عمومی برروی فرایندهای مفهوم سازی، فرمول بندی و اجرای سیاست خارجی آمریکا نقش بارزی دارند، با اینکه گفته می شود آمریکایی ان از سیاست مداران متنفرند، اما افکار عمومی نقش های گوناگون از جمله نقش ارشادی، بازدارنده و تسهیل کننده برروی سیاست خارجی این کشور دارند.

الف- نقش ارشادی افکار عمومی
برخی اوقات افکار عمومی آمریکا علاقمند هستند تا قوه مجریه در امور خارجی دست به اقداماتی زند. مثلا پایان دادن به تحریم صادرات گندم به شوروی که جیمی کارتر درسال 1980 در تلافی مداخله شوروی در افغانستان علیه آن کشور وضع کرد. (10)

ب- نقش بازدارنده
افکار عمومی دراین نقش علاقه دارد که قوه مجریه به برخی از اقدامات خارجی خود خاتمه دهد. مثال بارز آن به جنگ ویتنام می توان اشاره کرد. مردم آمریکا از سال 1967 به بعد خواهان پایان گرفتن جنگ در ویتنام بودند. به علت همان مسئله جانسون (رئیس جمهور وقت) اعلام کرد که در انتخابات 1968 شرکت نمی کند و برای حل بحران مذکور به جای خود آورل هایمن را فرستاد تا با مقامات ویتنامی پیرامون پایان جنگ گفتگو کند. با نقشی که افکار عمومی بازی کرد رئیس جمهور بعدی آمریکا رونالد ریگان قول لغو این قانون را در مبارزات انتخاباتی سال 1980 داد.

ج- نقش تسهیل کننده
برخی اوقات افکار عمومی مردم آمریکا این انتظار را از دولت خود دارند که در برخی از حوزه های سیاست خارجی فعالیت بیشتری داشته باشد. مثلا در امور بهداشتی ودرمانی یا کمک های فنی آمریکا به کشورهای جهان سوم. افکار عمومی آمریکا بیشتر از دولت خود انتظار فعالیت در زمینه امور تجاری و اقتصادی و برخی اوقات هم در امور نظامی را دارند. با این حال می توان مثال هایی زد که تاثیرپذیری افکار عمومی از سیاست خارجی آمریکا را نشان می دهد. بعنوان مثال در انتخابات ریاست جمهوری، رونالد ریگان از تنش میان ایران وآمریکا استفاده کرد بخصوص «بحران گروگانگیری” که با این حربه توانست در انتخابات پیروز شود، در حالی که بدون این بهره بردای، ریگان شانس هیچ گونه پیروزی را نداشت. باتوجه به موضوع ارائه شده، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری افکار عمومی از دولت آمریکاباید تامل کرد که چه ابزاری این اعمال را انجام می دهد و آیا می توان پنداشت که دولت آمریکا وافکار عمومی دارای ارتباط مستقیم هستند، یا برای رد وبدل شدن اطلاعات بین خود ابزاری قابل تصور است، که در این فضا مؤثرترین ابزار را می توان رسانه که ابزار تبلیغات سیاسی است ذکر کرد. رسانه ها با استفاده از تاثیر پذیری افکار عمومی از اقناع توانستند به بهترین نحو از پس کاری چنین دشوار برآیند.

6- کارکردهای رسانه ها در شکل دهی افکار عمومی آمریکا
بسیاری از محققان براین باورند که رسانه ها یکی از منابع قدرتمند شکل دهی افکار عمومی آمریکا هستند. امروزه بیش از 90 درصد مردم آمریکا تلویزیون را مهمترین منبع کسب اخبار خود می دانند و هرشب بیش از سی میلیون آمریکایی بیننده اخبار شامگاهی شبکه های تلویزیون های آن کشور هستند. (11) بسیاری از شهروندان آمریکایی بیننده، دست کم یکی از شبکه های فاکس نیوز، سی ان ان و سایر منابع خبری تلویزیون های کابلی هستند و علاوه بر آن اخبار و تحلیل های خبری و سیاسی را از اینترنت و رسانه های نوشتاری و شنیداری پیگیری می کنند. طبق یافته های محققان آمریکایی، انسجام و توافق عمومی گسترده افکار عمومی آمریکا در زمینه حضور مستمر و فعال آن کشور در تعاملات بین المللی و بعضاً مداخلات متعدد، به تبلیغات، عملیات روانی رسانه ها و نخبگان آن کشور و فرآیند جامعه پذیری سیاسی موجود در آن، مربوط است. (12) رسانه های آمریکایی از سه طریق برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکایی ها استفاده می کنند:
الف- عرضه اطلاعات مربوط به موضوعات سیاسی از طریق پخش اخبار؛
ب- انتقال دامنه وسیعی از پیام های تبلیغاتی از مقامات حکومتی به توده های مردم؛
ج- بررسی قراردادن موضوعات مهم سیاسی روز در تفسیرهای خبری.

الف- تهیه اطلاعات
بررسی مرکز پژوهشی پو در سال 1997 نشان می دهد که مردم آمریکا برای کسب اخبار مربوط به جامعه و کشور خویش و دنیا، وابستگی شدیدی به رسانه ها به ویژه تلویزیون دارند. این بررسی ها نشان می دهد که بسیاری از اخبار منتشره رسانه های آمریکایی سوگیری دارد. به عنوان مثال در سال 1992، 89 درصد از روزنامه نگاران آمریکایی به کلینتون رای دادند. اما بیشترین سوگیری رسانه های آمریکایی زمانی به اوج خود می رسد که آن کشور درگیر بحران خارجی شود. رسانه های آمریکایی در هنگام وقوع بحران، اخبار و اطلاعات گزینش شده ای را در اختیار افکار عمومی قرار می دهند. این گونه اخبار و اطلاعات گاهی آنچنان افکار عمومی را تهییج می کند که حتی سیاست مداران آمریکایی را دچار حیرت می سازد. یکی از این سوگیری ها را می توان با مثالی بیان کرد. نشر خبر یورش سربازان عراقی به زایشگاهی در کویت و کشته شدن نوزادان نارس آن در زمان حمله عراق به آن کشور، نمونه ای از اخبار ساختگی رسانه های آمریکایی جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومی است. با توجه به اینکه بعدها در بررسی هایی نشان داده شد که خبر مذکور کذب محض است، ولی افکار عمومی آمریکا با شنیدن اخباری این چنین علیه صدام و رژیم بعث برانگیخته شد، به گونه ای که 72 درصد از آمریکایی ها از حمله آمریکا و متحدانش به عراق حمایت کردند.

ب- تفسیر اخبار
دومین کارکرد رسانه های آمریکا در شکل دهی افکار عمومی تفسیر و برجسته سازی اخبار است. رسانه های آمریکایی با برجسته کردن بعضی اخبار و کمرنگ کردن برخی خبرهای دیگر نقش پراهمیتی در جهت دهی افکار عمومی ایفا می کنند. تحلیل نظرسنجی های موسسه گالوپ نشان داده است که بسیاری از مسائلی که آمریکایی ها آنها را مسائل مهم می دانند مسائلی اند که توسط رسانه های عمده آن کشور برجسته شده و مورد تفسیر مکرر قرار گرفته اند. (13)

ج- ارسال پیام ها
سومین کارکرد رسانه ها جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومی ارسال پیام های سیاست مداران، رهبران سیاسی به جامعه است سیاست مداران، رهبران سیاسی و حکومت کنندگان آمریکایی برای تاثیر افکار عمومی مستمر و مکرر پیام هایی را از طریق رسانه ها برای توده های مردم ارسال می کنند. پیام هفتگی رادیویی رئیس جمهور و پیام های ماهیانه او که از طریق سایر رسانه ها ارسال می شود از این جمله پیام هاست. هدف عمده بسیاری از این پیام های رسانه ای دستکاری افکار عمومی در جهت منافع احزاب ملی آمریکاست. اما باید دید این اخبار تاثیری بر افکار عمومی دارند یا خیر. با تحقیقات پاترسون نشان داده شده، که بسیاری از مردم آمریکا به انتخاب گزینشی برنامه ها می پردازند به عبارت دیگر مردم آمریکا به آن قسمت از اخبار و پیام های تبلیغاتی توجه دارند که بدان علاقه مندند. بسیاری از مردم آمریکا نا هشیارانه تحت تاثیر عملیات تبلیغاتی رسانه های آن کشور قرار می گیرند با توجه به دیدگاه متقاعدسازی، پاره ای از پیام های تبلیغاتی تنها زمانی تاثیر دارند که با منافع و نیازهای مردم همسویی داشته باشد در غیر آن صورت ممکن است که تحریف یا دستکاری شوند. اما این فرایند با پیام های مستقیم تبلیغاتی «تبلیغات مستقیم” مربوط است. در حالی که امروزه حجم عمده تبلیغات به صورت غیر مستقیم و در پوشش اخبار غیر تبلیغاتی و پیام های آموزشی و اطلاع رسانی برای مخاطبان ارسال می شود. این گونه پیام ها آثار پایه ای بر مخاطبان برجای می گذارند، بدون آن که واکنش و مقاومت آنان را بر انگیزد و در دستگاه تبلیغاتی آمریکا برای نفوذ بر افکار عمومی عمدتاً از تبلیغات غیر مستقیم استفاده می شود.

7- حادثه یازدهم سپتامبر و کارکرد رسانه ها در آمریکا
بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران مسائل بین الملل، حادثه یازدهم سپتامبر را با حادثه پرل هاربر مقایسه کرده و به تحلیل این حادثه در سیاست خارجی آمریکا پرداختند. به اعتقاد آنان حادثه یازدهم سپتامبر آسیب پذیری های ایالات متحده را در برابر جهان خارج آشکار ساخت و موجب جهت گیری اساسی جدیدی در سیاست خارجی این کشور شد. به طوری که برخی از ناظران، سخنرانی بیستم سپتامبر جورج بوش در کنگره آمریکا را مشابه سخنرانی هری ترومن درباره ترکیه و یونان در دوازدهم می سال 1947 دانسته اند. از این منظر حوادث یازدهم سپتامبر و اعلان جنگ دولت بوش علیه تروریسم تاثیری پایدار بر سیاست های جهانی خواهد داشت، اما پیش از هر چیز، نظم بین المللی موجود به مرکزیت جهان غرب را تقویت می نماید و رشته های جدیدی از انسجام و پیوستگی در داخل و خارج میان قدرت های بزرگ به وجود می آورد. چنانچه بعد از این حادثه، جنگ علیه تروریسم در اولویت سیاست خارجی آمریکا قرار گرفت (14) و در بستر این محیط ذهنی حاکم بر آمریکا که تروریسم یک تهدید موجودیتی برای آمریکاست و محیط بین الملل پذیرای هژمونی آمریکا گردیده است، دیپلماسی رسانه ای آمریکا با حمایت رسانه ها برای مقابله با تروریسم شکل گرفت. حادثه یازدهم سپتامبر بهانه لازم را در اختیار ایالات متحده قرار داد تا با طرح شعارهایی چون مبارزه با تروریسم و دموکراتیزه کردن حکومت ها در خاورمیانه، مبارزه با سلاح های غیر متعارف کشتار جمعی، مبارزه با رژیم های حامی تروریسم، حقوق بشر، آزادی و غیره ابتدا به اشغال نظامی افعانستان مبادرت ورزد و سپس به دنبال اجرای چند عملیات روانی از سوی مقامات نظامی و سیاسی درون حاکمیت و همین طور رسانه ها و گروه های راست گرای افراطی، زمینه را برای حمله به عراق و حضور نظامی در خاورمیانه آماده کنند. (15) به طوری که از فردای حادثه یازدهم سپتامبر، شبکه های تلویزیونی سی ان ان و فوکس طی چند روز، تیتر بالای صفحات خود را از «آمریکا تحت تهاجم” به «آمریکا در جنگ” تغییر دادند. شیوه اطلاع رسانی و جنگ روانی که این دو شبکه راه انداختند بیانگر آن بود که این دو شبکه خصوصی به سازمانی حکومتی تبدیل شدند که پرچم آمریکا را زمینه اخبار و گزارش های خود در کلیه برنامه های خود قرار دادند. با این وجود دولت بوش از فضای رسانه ای جنگ در عراق اظهار نارضایتی کرد و نماینده تام الاختیار آمریکا - پل برمر - نیز به کرات در اولین سال حضور آمریکا در عراق از رسانه های این کشور انتقاد کرد.
دونالد رامسفلد وزیر دفاع وقت و دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا نیز به کرات اعلام می کردند که گرایش رسانه ها بیشتر تاکید بر خشونت و انعکاس مقولات خبری منفی بوده است. نارضایتی آنها از این مسئله بود که اساساً مردم فقط اخبار بدی را که به طور روزافزون در میان اعضای ارتش آمریکا شایع شده بود، می شنیدند. از این منظر بسیاری از منتقدین رسانه ها بر این باورند که پوشش منفی اخبار می تواند هزینه های جنگ برای ایالات متحده را افزایش دهد. با دلایلی که این کارشناسان ذکر می کنند، ایالات متحده تنها در صورتی در جنگ رسانه ای در عراق شکست خواهد خورد که تصمیم گیری ملی در این خصوص با تردید روبرو شود. این تردیدها نیز تنها با بدبینی ناعادلانه مردم آمریکا نسبت به جنگ عراق و سایر اقدامات آمریکا در نتیجه انعکاس خشونت ها و اخبار بد جنگ توسط رسانه ها شکل می گیرد. (16) با این وجود شواهد حاکی از آن است که اکثر رسانه ها در خدمت ایالات متحده قرار گرفتند و از جنگ رسانه ای دولت بوش حمایت و آن را سازماندهی کردند و مورد تشویق قرار دادند و به جای فعالیت، تحقیق، پژوهش درباره حادثه و ارائه تهدیدهای شفاف، اطلاعات محض و کورکورانه حاکم شد و میهن پرستی افراطی و اظهارات تندی مانند آنچه دان راتر، یکی از مشهورترین گویندگان اخبار در آمریکا بیان کرد به وظیفه تبدیل می شود: جورج بوش رئیس جمهور است و اگر او مرا برای ادای وظیفه فرا بخواند، من آماده هستم. بدین ترتیب سکوت مرگباری بر جبهه های داخلی و خارجی حاکم شد. در جبهه خارجی با ادعای سوگند نسبت به پیگیری داستان بن لادن، القاعده و طالبان و در جبهه داخلی با تصویب طرح موشک های پاتریوت و صدور مجوز استراق سمع شهروندان برای سرویس های مخفی اطلاعاتی یا دیگر اراده های دولتی بدون این که مجازاتی در انتظار آنها باشد، حقوق شهروندان آمریکایی را از اعتبار ساقط می کرد. (17) بنابراین، علی رغم نارضایتی ظاهری مقامات رسمی واشنگتن در خصوص همسویی رسانه ها با دولت مردان، رسانه ها در آمریکا تا حدود زیادی از دولت بوش حمایت کردند و عملاً به ابزار دست دولت برای رسیدن به اهداف طراحی شده واشنگتن در منطقه رسیدند.

8- دیپلماسی رسانه ای آمریکا
به طور کلی دیپلماسی رسانه ای در عصر جهانی شدن، بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورها به ویژه کشورهای قدرتمند را به خود اختصاص می دهد. به طوری که رسانه ها به مراتب نقش ابزار تبلیغات سیاسی دولت ها را بازی می کنند. آنها با دفاع از سیاست خارجی و با انگاره سازی و ارزش سازی القاء پیام و برجسته سازی نسبت به مشروعیت بخشی به سیاست های حکومتی و رساندن پیام های دست اندرکاران دیپلماسی کشور به افکار عمومی جهانی، نقش توجیه گر افکار عمومی را در عرصه سیاست خارجی ایفاد می نمایند. در این نقش آنها اشاعه دهنده فرهنگ، عقاید، آراء و تبلیغ کننده ایدئولوژی و ایده های سیاست خارجی کشورها عمل می کنند. (18) بنابراین شاید بتوان گفت که دیپلماسی رسانه ای به صورت عام به معنای به کارگیری رسانه ها برای تکمیل و ارتقای سیاست خارجی است. راما پراساد محقق آمریکایی دیپلماسی رسانه ای را به عنوان نقشی که رسانه ها در فعالیت های دیپلماتیک میان کشورها بازی می کنند، تعریف کرده است. از این منظر دیپلماسی رسانه ای در سیاست خارجی به دو صورت تحقق می یابد:
1- به مدیریت سازمان های دیپلماتیک رسمی کشور؛
2- به صورت خودجوش و در راستای سیاست های کلان کشور.
در شیوه اول، دولت یا اقدام به تاسیس رسانه های ویژه دیپلماسی می کنند و یا این که رسانه های موجود را به انجام اقداماتی در راستای سیاست های خارجی خود موظف می کنند. تاسیس رادیوهای برون مرزی چون رادیو صدای آمریکا (VOA)، بی بی سی (BBC) از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزه های خارجی به منویات خود دست می یابند. این شیوه همگامی و همراهی رسانه ها با سیاست های خارجی کشور متبوعشان است. در این شیوه هر چند رسانه ها ]به ظاهر[ دستورات خاصی از طرف حکومت دریافت نمی کنند ولی به علت بلوغ حرفه ای و همچنین مسئولیت پذیری حرفه ای در جهت سیاست های کلان نظام خود در سطح جهانی عمل می کنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تاثیرگذاری آنها بیشتر است. اما در نهایت به این نکات نیز باید توجه نمود:
الف- اساساً در کلیه نظام ها و رسانه ها عوامل آن کسانی هستند که قدرت سیاسی و اقتصادی را در کنترل خود دارند.
ب- محتوای رسانه های خبری غالباً منافع کسانی را منعکس می کنند که هزینه های شان را تامین می کنند.
ج- همه نظام های رسانه ای بر این ادعا پافشاری می کنند که به آزادی بیان پایبندند.
د- همگی بر اصل مسئولیت اجتماعی تاکید می کنند و مدعی هستند که با نیازهای مردم و منافع آنها خدمت می کنند. (19)
دیپلماسی رسانه ای آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر حاکی از نوع خاصی در رابطه رسانه ها با دولت داشت. یعنی علاوه بر شیوه اول مبنی بر انجام اقدامات رسانه ها در جهت سیاست خارجی از طریق مدیریت سازمان های دیپلماتیک رسمی از شیوه دوم نیز برای همراهی رسانه ها استفاده شد؛ به طوری که در پی حادثه یازدهم سپتامبر، کاخ سفید به کرات رسانه ها را مورد خطاب قرار داد و از آنها خواست تا با سیاست خارجی کشور همراهی کنند و خطاب به رسانه ها اعلام کرد: هر چقدر به شکل مستقل از دولت عمل نمایند، در معرض اتهام کمک به دشمنان تروریسم قرار خواهند گرفت. (20) بعد از این پیام، اغلب رسانه ها در آمریکا با دولت بوش همراه شدند و اشتیاق شان برای تحت خدمت بودن برنامه تبلیغاتی سیاست گذاران افزایش یافت. به طوری که شبکه هایCNN، FOX، NBC، CBS، ABCحدوداً در 10 کنفرانس به دعوت کاندولیزا رایس شرکت کردند. نیویورک تایمز در خصوص این نشست ها گزارش داد: نتیجه این نشست ها، توافقی بود برای حمایت از دولت. تایمز نیز افزود: این اولین بار است که شبکه های خبری به توافقی می پیوندند که از آنها می خواهند پوشش خبری شان را محدود کنند. رابرت مرداک از مدیران ارشد خبر نیز در گفتگو با فاکس نیوز گفت: ما آنچه را که وظیفه مان باشد انجام می دهیم. وی افزود: در مورد هر چیزی که تصمیم گرفته شود سی ان ان راهنمایی لازم را از مقامات دریافت می کند. راهنمایی از مقامات دقیقاً همان چیزی بود که استراتژیست های رئیس جمهور آمریکا می خواستند. همان طور که هلن توماس گزارشگر کاخ سفید گفت: برای اغلب مردم درخواست کاخ سفید از رسانه ها در زمان جنگ همانند یک دستور حکومتی بود و شبکه های اصلی غالباً همین عقیده را داشتند. البته برخی شبکه های ناراضی مسئله پیام های رمزدار را یک موضوع ثانویه می دانستند. به عنوان مثال نیویورک تایمز نقل می کند که خانم کاندولیزا رایس وزیر امور خارجه آمریکا این بحث را مطرح ساخته بود که نوارها، بن لادن را قادر می سازد تا با رسوخ در تبلیغات تنفر موجود را تقویت کرده و به طور بالقوه تعداد بیشتری از آمریکایی ها کشته شوند به طوری که چهار روز پس از آن که آمریکا بمباران افغانستان را شروع کرد از رسانه ها خواسته شد متن کامل بیانیه های بن لادن را چاپ نکنند. فاکس نیوز در اولین روز حمله نیروهای ائتلاف به عراق در راستای دیپلماسی رسانه ای آمریکا به نقل از منابع نظامی انگلیس اعلام کرد: 20 درصد از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خود را تسلیم کرده اند یا قصد تسلیم شدن دارند. این شبکه، بدون استفاده از منابع موثق و به طور گسترده از تسلیم شدن نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خبر داد. در روز سوم حمله نیز این شبکه خبری که نزدیک ترین منبع به پنتاگون محسوب می شود، به نقل از منابع آمریکایی اعلام کرد: پس از بمباران پناهگاه های زیرزمینی در بغداد، صدام در حالی که بر روی یک برانکارد حمل می شد، دیده شده است. بدون شک هدف هر یک از این گزارشات در جهت تشدید عملیات روانی علیه عراق بود. این امر خود حاکی از آن است که قدرت رسانه ای آمریکا به مراتب برتری محسوسی نسبت به عراق داشت (21) و همین امر در نهایت منجر به سقوط رژیم صدام، اعدام او شد. جان کرتلی، استاد گروه رسانه و حقوق دانشگاه مینیسوتا در خصوص دیپلماسی رسانه ای آمریکا پس از حادثه یازده سپتامبر می گوید: تلاش های دولت آمریکا برای تحت فشار قرار دادن رسانه به ویژه در مورد بیانیه های بن لادن، کاملاً غیرمشروع است. بنا به گفته وی تنها در صورت فقدان نیروهای قانونی باید از زور استفاده کرد. به اعتقاد وی روسای رادیو و تلویزیون و اصحاب رسانه کاملاً بر این امر واقفند که کمیسیون اجتماعات فدرال (FCC) از رفتارهای مستقل در رسانه ها چندان راضی نیستند. چنانچه میشائیل پاول رئیس کمیسیون اجتماعات فدرال اظهار داشته بود: به دلیل نبود رسانه ای با نفوذ، انگیزه های نیرومندی برای پذیرش هرگونه درخواست دولت بوش درخصوص محدود کردن پوشش خبری جنگ اخیر به وجود می آید. با این وجود به نظر می رسد که برخی رویه های مشابه هم در رسانه ها وجود دارد. چنانچه کاترین گراهام ناشر روزنامه واشنگتن پست زمانی گفته بود: برخی مسائل سری برای ما فاش شده است، ولی چون احساس کردیم مطرح کردن آنها برای افکار عمومی خطرناک هستند، در گفتگو با مقامات دولتی تصمیم گرفتیم آنها را فاش نکنیم. وی در سال 1988 در سخنانی در جمع مقامات سیا (CIA) گفت: برخی مسائل وجود دارند که افکار عمومی نیازی به دانستن آنها ندارند و نباید هم بدانند. معتقدم رشد دموکراسی زمانی است که دولت بتواند گام های مشروعی برای حفظ اسرارش بردارد و رسانه ها بتوانند تصمیم بگیرند چگونه آنچه را که می دانند منتشر کنند.
قبل از حمله آمریکا به افغانستان، واشنگتن پست گزارش داد که مقامات اطلاعاتی آمریکا، اعضای کنگره را مطلع کرده اند که شبکه القاعده احتمال زیادی دارد که دوباره و به زودی به آمریکا حمله کنند. این یک خبر مهم بود، اما آژیر هشدار در کاخ سفید به صدا در نیامد و جورج تِنت رئیس سیا در یک تغییر مواضع از واشنگتن پست خواست گزارش های تصویب نشده را منتشر نکند. روز بعد تایمز به نقل از سردبیر واشنگتن پست نوشت: به دنبال حادثه یازدهم سپتامبر مقامات دولت ابراز نگرانی کرده اند که برخی موضوعات و واقعیات خاص می توانند امنیت ملی آمریکا را به خطر بیندازند. وی افزود: در برخی موارد ما برخی واقعیات را که می تواند امنیت ملی را به خطر بیندازد و در ضمن چندان هم برای خوانندگان موثر نیستند را حذف کرده ایم. (22) نکته مهم در دیپلماسی رسانه ای آمریکا آن است که این کشور با اتخاذ تدابیری لازم نه تنها توانسته است تمامی رسانه ها را با خود همراه سازد بلکه توانسته است بدین وسیله طیف وسیعی از موضوعات و اطلاعات را نیز تحت کنترل خود درآورد. به عنوان مثال با افزایش میزان گزارش هایی که در روزهای اول حمله به افغانستان مخابره شد دولت آمریکا تصمیم گرفت تا مانع دستیابی افکار عمومی به عکس هایی شود که از طریق اینترنت در اختیار افکار عمومی دنیا قرار می گرفت. پنتاگون میلیون ها دلار هزینه کرد تا مانع از دستیابی رسانه ها به تصاویر ماهواره ای از بمباران افغانستان و در نتیجه تبعات منفی آن در پیشرفت نیروهای آمریکایی شود. زمانی که وزارت دفاع آمریکا قصد انجام این کار را داشت، به قانونی که به واسطه آن به دولت اجازه می داد در زمان جنگ ماهواره های غیرنظامی را تحت کنترل داشته باشد استناد کرد. بنابراین پنتاگون اقدام به خرید تمام تصاویر ماهواره ای نمود. (اما از ذکر این نکته نیز نباید غافل بود که در مواردی چون جنگ عراق، لبنان و در قضیه زندان ابوغریب عکس این قضیه نیز اتفاق افتاد).
در هنگام حمله نیروهای آمریکا به عراق، پس از تجاوز کویت توسط عراق، روسیه با سیستم cosmos مبادرت به عکس برداری از موقعیت نیروهای آمریکایی کرده بود. این عکس ها بیانگر آن بود که ادعای دولت بوش پدر در مورد حضور نیروهای آمریکایی بسیار اغراق آمیز بود و تحلیل عکس ها حاکی از آن بود که تعداد نیروهای آمریکایی 25 درصد کمتر از آن چیزی بود که آمریکایی ها ادعا می کردند. این گزارش کمتر در رسانه های ملی آمریکا منعکس شد ولی این مسئله برای طرفداران جنگ در واشنگتن بسیار نامطلوب و غیر قابل تحمل بود. در مورد جنگ افغانستان نیز آمریکایی ها تلاش کردند تا کار بهتری برای مخفی نگه داشتن اطلاعات انجام دهند. از این رو رسانه ها اغلب اخبار رسمی از جنگ را دریافت می کردند. چنانچه یک هفته پس از شروع جنگ هوایی آمریکا در افغانستان، پنتاگون انتشار اخبار روز به روز جنگ را شروع کرد و رامسفلد وزیر دفاع وقت آمریکا نیز با تایید این مساله گفت: اگرچه ممکن است کاستی هایی وجود داشته باشد.، اما اجازه دهید اخبار را این گونه دریافت کنیم. (23)

9- نتیجه گیری
در تحلیل کارکرد رسانه ها در دنیای معاصر یکی از انتقاداتی که همواره مطرح است، نقش دولت ها در شکل دهی به سیاست های رسانه ای و ایجاد فضای رسانه ای در شکل دهی به افکار عمومی و در نتیجه تحت اختیار گرفتن رسانه ها به صورت ابزار در اختیار دولت مردان و صاحبان قدرت می باشد. از این منظر بسیاری از کارشناسان و تحلیل گران ضمن نقد دخالت دولت در رسانه ها این گونه تحلیل می نمایند که اساساً انعکاس وارونه یا غیر واقع بینانه برخی حوادث - که به دلیل جانبداری از منابع دولتی صورت می گیرد - در بسیاری مواقع امنیت جهانی را به مخاطره انداخته و عامل گسترش روحیه پشتیبانی از جنگ می شود. چنانچه به واسطه دیپلماسی رسانه ای آمریکا بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که با حمایت همه جانبه رسانه های این کشور عمدتاً علیه کشورهای افغانستان و عراق صورت گرفت: تحت فضای رسانه ای 60 درصد مردم آمریکا و 80 درصد بینندگان اخبار شبکه «فوکس” به این باور رسیدند که اولاً در عراق سلاح های کشتار جمعی پیدا شده است؛ ثانیاً مدارکی مبنی بر ارتباط میان عراق و القاعده وجود دارد و ثالثاً کلیه افکار عمومی دنیا از دخالت نظامی آمریکا در دو کشور افغانستان و عراق حمایت می کنند. اما این مساله به معنای حمایت کامل و بی چون وچرای رسانه ها از دولت آمریکا تحت هر شرایطی نمی باشد چنانچه ملاحظه شد در قضیه زندان ابوغریب و جنگ لبنان این حمایت اتفاق نیفتاد و این به معنای آن بود که در مواقع بحرانی، وضعیت تاحدود زیادی با وضعیت های عادی تفاوت دارد و تحت چنین شرایطی رسانه ها ترجیح می دهند از دولت خود حمایت به عمل آورند و این در مورد رسانه های آمریکا نیز صادق بود. بنابراین این گونه نیست که رسانه در آمریکا به دولت وابستگی تام داشته باشند. از این منظر شاید بهتر باشد که بگوئیم در آمریکا اساساً رسانه ها از کار و همکاری با دولت به دنبال ارتقای موقعیت خود هستند. چنانچه کمک های مالی دولت به رسانه ها به همراه در اختیار قرار دادن مدارک سری برای رسانه ها از جمله پاداش هایی است که دولت آمریکا برای رسانه های این کشور در نظر می گیرد و این مساله تحت هر شرایطی اتفاق نمی افتد.

پی نوشت:
1- منصور ابراهیمی خوسفی، جنگ نرم 4، تهران، ابرار معاصر، 1386، ص 157.
2- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: - محمد سلطانی فر، «حقوق بین الملل، رسانه ها، صلح و امنیت بین الملل”، مطالعات سایبر ژورنالیسم، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، 1385.
3- «مجموعه مقالات سمینار رسانه ای ایران و آلمان”، تهران، وزارت خارجه، 1380، ص37.
4- مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات؛ قدرت؛ هویت، ترجمه حسین چاوشیان، تهران، طرح نو، 1380، ص377.
-5 St Martin''s press؛ New York. War is Media Technology Priving International Politics ". Camera، " Lights، Neuman J. p. 1996، 8
6- چاناوان ناوه، «نقش رسانه ها در تصمیم گیری سیاست خارجی؛ یک چارچوب نظری”، ترجمه حسین بصیریان جهرمی و بهنام رضا قلی زاده، تهران، دانشکده صدا و سیما، ص 9.
7- همان منبع، ص 10.
8- نیلوفر قدیری، «ارکان سیاست خارجی آمریکا”، همشهری دیپلماتیک، شماره 38، بهمن 1383، ص 8.
9- «افکار عمومی آمریکا و سیاست خارجی در سال 2004”، ابرار معاصر، شماره 104/64، اسفند 1383، ص16.
10- رضا داد درویش، کتاب آمریکا، ویژه نظام انتخاباتی آمریکا، تهران، ابرار معاصر، 383، ص 209.
11- حجت اله مرادی، «فرایند و منابع شکل دهی به افکار عمومی آمریکا”، عملیات روانی، سال3، شماره 9، تابستان 1384، ص 95.
. 12 pp، 2002، Columbia University: New York، Public Opinion، Roberts. J. V pp. 2002.. 29-26
13- همان منبع، ص 96.
-14 Collin Powell. p.. 22 Feb. / 2004 January. vol.. 83 No.، 1 A strategy of partnership" " foreign Affairs،
15- سیدقاسم منفرد، «تحلیل گفتمان سیاسی تعاملات کاخ سفید پس از واقعه 11 سپتامبر”، برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: - http://www.arnet.ir
، 16Is the Media Being fair in Iraq" ? The Washington quarterly-، Michael ? Hanlon and Niva Kemp. p 7، 2006.
17- سید قاسم منفرد، پیشین.
18- رها خرازی آذر، «دیپلماسی رسانه ای”، پژوهشنامه رسانه: فرهنگ و سیاست، مرکز تحقیقات استراتژیک، شماره اول، آذر 85، ص 104.
19- برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
- Herbert Altschull، Agents of power: The Role of the news media in Human Affairs، New York: Longman، 1984.
20 - برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
zmag.org media war without ends ، Norman Solomon.
21 - محمدحسین مقدم، جواد جمالی، «نقش قدرت نرم در پیشبرد استراتژی های نظامی آمریکا”، برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: - http://www.arnet.ir
22 - شهرود امیرانتخابی «دولت و رسانه در آمریکا پس از یازده سپتامبر” برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: www.arnet.ir-
23- همان منبع.


منبع: / هفته نامه / پگاه حوزه / 1388 / شماره 272، بهمن ۱۳۸۸/۱۱/۰۰
نویسنده : مهدی تفاوت

نظر شما