دیدگاه آنماری شیمل به زن در آینهی عرفان
دکتر فاطمه مغیثی
دکتری تصوف و عرفان اسلامی
دومین کنگره بین المللی فرهنگ و اندیشه دینی
چاپ شده در فصل نامه علمی- ترویجی آئین معنویت، قم، زمستان ۱۳۹۴ش، ش۴۲.
چکیده
یکی از متأخران عرصه شرق شناسی، آنماری شیمل است. وی در تبیین اسلام به موضوعات مختلفی پرداخته است از این جمله، کتاب “زن در عرفان و تصوف اسلامی” میباشد. حال باید دید نقش زن در تصوف و عرفان اسلامی چیست؟ وی به بیان دیدگاه قرآن و سنت در مورد زن می پردازد. زن، تجلی الاهی و جمال خداوندی است. مراجعه نکردن به منابع اصلی و گاه درست و کامل نشان ندادن دیدگاه اسلام به زن از نقدهای این کتاب به شمار می رود. در عرفان اسلامی، زن در مقام اعجاز مادری، بنیانگذار رحامت و جلوه گاه اسم الرحمن میباشد.
واژههای کلیدی: آنماری شیمل، زن، عرفان اسلامی، تصوف،کتاب زن در عرفان و تصوف اسلام
مقدمه
مطالعات اسلامی از سوی شرق شناسان، تاریخی دیرینه دارد. از دیر باز آموزه ها و رفتارهای مسلمانان برای آنان جذابیت داشت و می کوشیدند از زویای مختلف به این مسئله بنگرند چرا که بررسی رفتارها و آموزه های اسلامی، روزنه های جدیدی از حقیقت انسانیت به رویشان می گشاید. یکی از شرق شناسانی که در این امر جدّیت فراوان از خود نشان داد، آنماری شیمل بود. از وی آثار فراوانی در این زمینه به جای مانده است. آنماری شیمل سالهای بسیاری از عمر خود را به مطالعه بر جامعه اسلامی و آموزه های اسلام سپری نمود و توانست نکات ارزشمندی را استخراج کند. آثار وی آن قدر ارزشمند است که میتوان گفت دست کم، تحولی در شناسایی اسلام در دید خود مسلمانان ایجاد کرد.
شیمل در بررسی هایش از اسلام و سنت عرفانی اسلامی به موضوعی می پردازد که دست یافتن به آن پاسخ معماهای زیادی را خواهد داد. مسئله ی جایگاه زن در عرفان اسلامی یکی از مواردی است که ابهامات و پیچیدگی خاصی دارد. در این باره ضد و نقیض های زیادی از سوی افراد مختلف بیان شده است که در اکثر موارد اظهار نظرها مخدوش بوده و چهره ای که از اسلام در این مورد نشان می دهند، غیر صحیح است.
شیمل می کوشد نگاه اسلام به زن را بیان نماید. نگاهی از جنبه اجتماعی، فردی و خانوادگی و… . وی نه تنها در آثار ادبیات عرفانی ایران جستجو می کند، بلکه به عرفان اسلامی در دیگر سرزمین ها ازجمله پاکستان، هند و … می پردازد. کتاب “زن در عرفان و تصوف اسلامی” نوشته ماری شیمل است و بسیاری از یافته های او درباره زن در این کتاب منعکس گردیده است. این کتاب هر چند سیری اجمالی دارد اما نمای کلی خوبی در این موضوع به مخاطب می دهد.
اسلام و خصوصا عرفان اسلامی جایگاه خاصی برای زن قائل شده است. این اهمیت شامل نقش های مختلف زن می شود. زن در نقش همسری می تواند بسیار تاثیر گذار باشد و کانون خانوادگی را تبدیل به مهد ایمان نماید. در تربیت فرزند نیز در نقش مادری سهمی ویژه دارد چرا که فرزندی متولد می کند که امتداد وجودی خود اوست. فرزندی که تمامی خصلت ها و معنویت های روح خویش را از مادر به ارث می برد. متون اسلامی توجه خاصی به رعایت حال زنان دارد حتی در مورد دختران کوچک هم به محبت کردن توصیه می کند.
این نوشتار می کوشد نشان دهد دیدگاه عرفان اسلامی در مورد زن چیست و آن را از دریچه دید ماری شیمل بررسی نماید. مطالعه کتاب های وی بهترین راه تبیین این مهم می باشد. در عین حال به تحلیل و نقد دیدگاه وی نیز پرداخته خواهد شد. در این جستار، معیار و ملاک در نقد متونی است که عرفان اسلامی را بیان می دارد و کتاب های تاریخی ای که در مورد نقش زن در عرفان اسلامی سخن رانده اند.
شخصیت شیمل
آنه ماری برگیت شیمل هفتم آوریل سال ۱۹۳۲ میلادی (۱۸ فروردین ۱۳۰۱ شمسی) در شهر ارفورت در مرکز آلمان، در خانواده ای پروتستانآیین به دنیا آمد. مادرش خانواده ای دریانورد داشت که به جهان گردی علاقه ی وافر نشان می دادند و پدرش نیز به عرفان و فلسفه مشتاق بود. بدین سبب شیمل از همان دوران کودکی در چنین خانواده ای رشد کرد. از همان آغاز دوران نوجوانی به آموختن زبان های شرقی پرداخت و پانزده ساله بود که به فراگرفتن زبان عربی مشغول شد. در سن شانزده سالگی دوره دبیرستان را به پایان رساند و مراحل تحصیلات دانشگاهی را نیز پشت سر نهاد.
پروفسور شیمل از دانشگاه های مختلفی در جهان به کسب دکتری افتخاری نایل آمده است. وی دارای سه دکتری افتخاری از دانشگاه سند، اسلام آباد و پیشاور پاکستان است که به خاطر تحقیقاتش در زمینه های عرفان اسلامی، فرهنگ اسلامی در هند و پاکستان و خطاطی اسلامی به وی اهدا شده است. دانشگاه های اوپسالا سوئد، قونیه ترکیه و دانشگاه الزهرا (س) در تهران نیز به وی دکتری افتخاری اعطا کرده اند.
ابتدا در دانشگاه برلین تحصیل در رشته های زبان و ادبیات عربی و علوم اسلامی را آغاز نمود و در سال ۱۹۴۱ میلادی در سن نوزده سالگی رساله اش را با عنوان “خلیه و قاضی در مصر در اواخر قرون وسطی” به راهنمایی “ریچارد هارتمان” به پایان رساند با گرفتن درجه دکتری از این دانشگاه فارغ التحصیل گردید. (وایدنر، شناخت نامه پروفسور آنه ماری شیمل، آشنایی از آن سوی افق، ص ۲۰)
مدتی در وزارت امور خارجه به عنوان مترجم به کار اشتغال داشت. سپس از ژانویه سال ۱۹۴۶ تا سال ۱۹۵۳ میلادی در دانشگاه ماربورگ در رشته های زبان و ادبیات عربی و معارف اسلامی تدریس کرد و در همین دانشگاه، ضمن تدریس، در سال ۱۹۵۱ دوره دکتری تاریخ ادیان را نیز به پایان رساند. دانشگاه الهیات اسلامی دانشگاه آنکارا در سال ۱۹۵۴ وی را برای تدریس در رشته تاریخ ادیان به این دانشگاه دعوت نمود. دوران اقامت در ترکیه فرصت مناسبی بود تا بانو شیمل در گستره ادبیات کلاسیک ترکی و نیز در زمینه مسائل اسلام در دنیای جدید به تحقیقات دامنه داری دست بزند.
از سال ۱۹۶۱ به مدت شش سال به عنوان استاد و مشاور علمی در رشته های زبان و ادبیات عربی و مشاور علمی در رشته های زبان و ادبیات عربی و علوم اسلامی در دانشگاه بن به تدریس اشتغال داشت. در سال ۱۹۶۷ ، نخست به عنوان استاد و سپس از سال ۱۹۷۰ اختیار دار کامل کرسی تدریس تاریخ خاوری در دانشگاه هاروارد امریکا شد. وی نخستین استادی بود که کرسی تدریس در رشته های فرهنگ های هندی اسلامی را نیز به خود اختصاص داد. علاوه بر این در تابستان هر سال – انستیتوی مطالعات اسلامی در لندن به طور مرتب کلاس های درسی برای وی برگزار می کرد.
پروفسور شیمل از دانشگاه های مختلفی در جهان به کسب دکتری افتخاری نایل آمده است. وی دارای سه دکتری افتخاری از دانشگاه سند، اسلام آباد و پیشاور پاکستان است که به خاطر تحقیقاتش در زمینه های عرفان اسلامی، فرهنگ اسلامی در هند و پاکستان و خطاطی اسلامی به وی اهدا شده است. دانشگاه های اوپسالا سوئد، قونیه ترکیه و دانشگاه الزهرا (س) در تهران نیز به وی دکتری افتخاری اعطا کرده اند.
وی مدتی ریاست انجمن جهانی علوم دینی، عضویت آکادمی سلطنتی علوم هلند، عضویت آکادمی ایالت راین وست فالن آلمان، عضویت آکادمی علوم و هنر آمریکا، کارشناس موزه هنر نیویورک و ویراستاری بخش مربوط به اسلام دائره المعارف ادیان را به عهده داشت. بین سال های ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۳ به مدت ده سال ویراستار نشریه ی “فکر و فن” بود. ناشر این نشریه که چهل سال است به زبان عربی منتشر می شود، انستیتو گوته آلمان است و در واقع پل ارتباط فرهنگی میان آلمان و سرزمین های عربی زبان می باشد.
جوایز و نشان های افتخاری از سوی بنیادهای علمی و فرهنگی و مجامع ادبی کشورهای مختلف به بانو شیمل داده شده است از جمله؛
– نشان ستاره “قائد اعظم” پاکستان، جایزه “یوهان هاینریش فوس” برای بهترین مترجم از سوی آکادمی زبان و شعر آلمان،
– مدال “لووی دلاوبدا” و جایزه صلح اتحادیه ناشران و کتاب فروشان آلمان و … (رک. خندق آبادی، حسین، افسانه خوان عرفان : نگاهی به زندگی و افکار پروفسور آنه ماری شیمل)
در مورد مطالعاتش انگیزهاش را چنین بیان مینماید؛ هنگامی که در دهه ۱۹۵۰ میلادی در دانشگاه الهیات آنکارا به تدریس تاریخ ادیان، مشغول بودم سعی می کردم به محصلین خویش تمایزی را که رودلف اوتو بین راز هیبت و جلال و راز زیبایی و جمال قائل می شود، توضیح دهم. ناگهان یکی از دانشجویان به پا خاست و با غرور گفت: ” جناب استاد! ما مسلمانان این مطلب را قرن هاست که می دانیم. خداوند دو وجه دارد؛ یکی جلال، شکوه، قدرت و غضب وی و دیگری جمال، محبت و رحمت خداوندی” از آن زمان به بعد اندیشه نگرش و برخورد به اسلام از یک زاویه پدیدارشناسانه همواره در ذهن من وجود داشته است، به خصوص که می دیدم اسلام در چند کتاب عمده معدودی که در این رشته وجود داشته، به صورت بسیار بدی عرضه شده بود. (شیمل، تبیین آیات خداوند، ص ۳۱)
از این جا نگاهش به اسلام تغییر می کند و می کوشد دیدی واقع بینانه کسب کند تا شاید این پرده هایی را که غرب بر افکار اندیشمندان نسبت به اسلام افکنده است، پاک نماید. او با صراحت لهجه ای که فقط از یک محقق آزاداندیش ساخته است، می گوید: “اسلام، دینی است که بسیار در غرب بد فهمیده شده و حتی توسط عده ای از افراد ناوارد به نوعی بدویت و یا توحش متهم شده است.”( همان، ص ۳ ) وی برای زدودن این اندیشه تلاش بسیار مینماید.
شیمل روش هایلر را الگوی کار خود قرار می دهد و می گوید: “من معتقدم که نگرش پدیدار شناسانه برای شناخت و درک بهتر اسلام کاملاً مناسب است. به ویژه الگویی که فردریش هایلر در اثر جامع خویش، صور و ماهیت ادیان به وجود آورده است. چرا که وی می کوشد ابتدا با مطالعه پدیده ها و سپس سطوح عمیق تر و عمیق تر بازتاب های انسانی در مقابل الوهیت (ذات الهی) به کانون یا قلب یک دین وارد شود تا این که به درونی ترین امر مقدس هر دین دست یابد. امر مقدس یا خدای انتزاعی آن دین. “( همان)
روش وی در مطالعات اسلام شناسی اش، پدیدار شناسانه است. شیمل خود در این باره می گوید: “به اعتقاد من روش پدیدار شناختی برای درک بهتر از اسلام کاملاً مناسب است.”( آقایی نبارکی، سید محمد باقر، نگاه آنه ماری شیمل به اسلام، فلسفه و کلام، ص ۲۹)
نگاه پدیدار شناسانه در مطالعات در صدد این است که نگاهی واقع بینانه از آن پدیده ارائه دهد. به عبارت روشن تر تمام پیش فرض هایی که محقق در آن زمینه دارد، به تعلیق در می آید و نادیده گرفته می شود و اندیشمند می کوشد تنها آن چه را که می بیند و می شنود، گزارشگری کند و بعد در مرحله بعد گزاره هایش را بازخوانی و تحلیل می نماید. شیمل هم در مطالعات خود از همین روش بهره برده است و این امر در کتاب هایش بازتاب شایسته ای دارد.
کتاب زن در عرفان و تصوف اسلامی
پروفسور آنماری شیمل، آثار و نوشته های برجسته ای در حوزه های مختلف دارد. در حدود ۴۶ اثر به زبان آلمانی، ۱۸ اثر به زبان انگلیسی و یک عنوان به زبان ترکی از وی به یادگار مانده است. (ر.ک ناقد، خسرو، کتاب شناسی آثار پروفسور آنه ماری شیمل) برخی از مهم ترین آثار وی را می توان به این صورت برشمرد؛ سماع، ارزش و نماد اعداد، تصویرنگاری اسلامی، سالنامه اسلامی، سرزمین های اسلامی، شعر عرفانی در اسلام، خاطرات سفر به هند و پاکستان، تصویر عیسی و مریم در عرفان اسلامی، رمز اعداد، زندگی و افکار مولانا، شکوه شمس، ابعاد عرفانی اسلام، سر عشق، خاطرات ترکیه و …
در این میان، آنچه یکی از نقاط عطف آثار او به شمار می رود، کتاب “زن در عرفان و تصوف اسلامی” است. این کتاب موضوعی را پی می گیرد که از اهمیت به سزایی برخوردار است و آن بیان نقش زن در منظومه عرفان و تصوف اسلامی است. در بسیاری از موارد، جایگاه زن در تصوف و عرفان اسلامی نادیده گرفته می شود. مثلاً وقتی سخن از منصور حلاج به میان می آید، کسی حرفی از خواهر عارفش نمی زند در حالی که تاریخ تصوف و عرفان اسلامی، وجود زنان عارف بزرگی را گواهی می دهد که توانسته اند نقش تعیین کننده ای در مسیر تعالی عرفان ایفا کنند.
ماری شیمل دست بر موضوعی کلیدی می زند و میکوشد تبیینی از نگاه عرفان به زن ارائه دهد. وی کتابش را در دوازده عنوان از جمله زنان در آیین تصوف، عروسان خدا، ارزش نقش مادری در اسلام، زن به عنوان تجلی ای از ذات الهی و … می نگارد. از سویی به بیان دیدگاه پیامبر اسلام(ص) به زنان می پردازد و در جای دیگر به وجود روح زنان در اشعار هندی و پاکستانی اشاره می نماید.
این کتاب نگاهی تاریخی به این مسئله می اندازد و در عین حال به بیان نمونه های زنان برجسته در تاریخ عرفان و تصوف می پردازد. با توجه به فضای حاکم، نقش زنان را تحلیل می نماید تا بتواند گزارشگری درستی از زنان در تصوف نشان دهد.
هر چند کتاب ارزشمندی است اما نقایصی نیز دارد. نگارش آن از سیر منطقی برخوردار نیست. در فصل بندی های کتاب هم این اشکال به چشم می آید. وی می کوشد تا نگاه جامعی در این موضوع به مخاطب دهد اما در نهایت نتوانسته به شکل دقیق و صحیح تمام ابعاد مسئله را نشان دهد. شاید این امر ناشی از این است که منابع تاریخی که در دسترس او بوده و مطالعه نموده است، دقت کافی را نداشتند. به عنوان نمونه بیان می دارد که زنده به گور کردن دختران فقط قبل از زمان پیامبر اکرم(ص) بوده است. (شیمل، زن در عرفان و تصوف، ص ۳۴ ) در حالی که شواهد تاریخی (ر.ک سبحانی، جعفر فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص ۱۸ ) نشان می دهد که در زمان پیامبر اسلام(ص) نیز رخ داده است و ایشان (ص) با این امر ناپسند در مقابله بود و داستان های تاریخی نشان بیانگر روشن گری هایشان در این زمینه است. قرآن کریم زنده به گور کردن دختران را م ورد مذمت شدید قرار می دهد و می فرماید: “و اذا المؤوده سئلت”.(سوره مباره تکویر، آیه ۸) یعنی در روز قیامت از دختران زنده به گور شده سوال میشود. بنا بر این در زمانی که قرآن نازل شده، این کار را انجام می دادند. از طرفی نزول قرآن بر قلب پیامبر(ص) بوده است. کنار هم گذاشتن این نکات پرده از این واقعیت بر می دارد که در زمان پیامبر (ص) هنوز هم دختران زنده به گور می شدند و باعث ناراحتی پیامبر میشد.
عدم ویراستاری صحیح در این کتاب مانع میشود که مخاطب ارتباطی را که شایسته است، با این کتاب برقرار نماید. از آن جا که در این مجال اندک نمی تواند سطر سطر کتاب را در ترازوی نقد گذاشت، بنا بر این تنها به چند محور اساسی در این کتاب خواهیم پرداخت و از یک طرف آن را هم با ملاک خرد می سنجیم و از طرف دیگر، به سراغ منابع اصلی که عرفان اسلامی بر آن استوار است، می رویم تا ابعاد جایگاه زن در عرفان اسلامی آشکار گردد. آنچه در میان بحث هایش به روشنی دیده می شود، بیان زن در قرآن و سنت است. زن در آینه ی قرآن و سنت جایگاه خاصی دارد که در این مجال به قدر نمی از یمی می پردازیم.
زن در قرآن و سنت از منظر ماری شیمل
ماری شیمل در گزارش خود از جایگاه زن، به بررسی قرآن و سنت می پردازد. روشی که به کار می بندد، گزارشی از نمونه های تاریخی است که در قرآن ذکر شده است. اظهار می دارد تنها چهره منفی ای که در قرآن بیان شده است، مربوط به زن ابولهب در سوره ی مبارکه مسد می باشد. اما اغلب درباره زنان مؤمن و با ایمان سخن گفته شده است. با حضور اسلام در سرزمین عربستان، موقعیت زن در جامعه رو به بهبود می گذارد. زن مجاز می شود که اموالش را برای خود نگه دارد و آن را در هر جهتی که مایل بود، صرف نماید. همچنین حق ارث بردن را نیز کسب کرد که این امر تا پیش از ظهور اسلام امری غیر ممکن و غیر قابل تصور بود.
در روابط خانوادگی، قرآن کریم اهمیت خاصی برای زنان قائل شده است. شیمل اظهار می دارد اجازه شرعی برای تنبیه (مجازات)کردن همسری نافرمان در قرآن آمده است. البته در مورد این مسئله باید به نقد و بررسی نشست که توضیحش در ادامه خواهد آمد. همچنین شیمل اعتقاد دارد که در قرآن تأکید شده است باید روابطی عمیق میان زن و شوهر برقرار باشد. می فرماید: “آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها.” (سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۷ ) به راستی در سنت مذهبی، لباس به نشانه ی ” ALTER EGO ” یا همان روح همزاد است… یعنی نزدیک ترین چیزی که به انسان وابسته باشد.
یکی از نمونه های تاریخی که در قرآن ذکر شده است، مریم عذراء مادر عیسی مسیح(ع) می باشد که به عقیده وی نخستین بانویی است که به بهشت قدم خواهد گذاشت. برای او درختی خشکیده، خرماهایی بسیار شیرین به بار آورد.(سوره مبارکه مریم، آیه ۲۴ ، ۳۰ ، ۳۳ ) شخصیت برجسته دیگری که دیده می شود، حوّا همسر حضرت آدم (ع) نام دارد. آیین اسلام دکترین “گناه اولیه” را نادیده می گیرد به گونه ای که در هیچ جای قرآن نشانه ای مبنی بر این که حوّا مسبب اصلی و واقعی سقوط آدم بوده است، وجود ندارد. ماری شیمل در این باره به بیان داستان سرایی افرادی که نوشته هایی دارند، می پردازد. مثلاً کسائی اظهار می کند که حوا این جمله را شنید: “دیگر مجاز نخواهی بود در ارزشمندترین کاری که در زندگی وجود دارد، یعنی شرکت در نماز جماعت روز جمعه شرکت کنی!” (شیمل، زن در عرفان و تصوف اسلامی، ص ۷۱)
وی در ادامه، هاجر دومین همسر حضرت ابراهیم(ع) را معرفی می کند. او هفت بار بین مروه و صفا دوید تا برای – – فرزندش اسماعیل آبی بیابد. سرانجام آب چشمه ی زمزم از زمین جوشید. این روایت موجب شد تا زائران خانه خدا، هفت بار طواف کنند. نمونه ی دیگری که آن را به نقل از سنت عامیانه نقل می کند، دختر نمرود است که تحت تأثیر ایمان قوی ابراهیم(ع) قرار گرفت و مانند او به داخل شعله های آتش افکنده شد و او نیز سالم از میان شعله ها بیرون آمد. همچنین با همسر بسیار مؤمن و با ایمان فرعون مواجه می شویم. همان که حضرت موسی (ع) کوچک را نجات بخشید و مفسران نام “آسیه” را به او دادند. این بانوی پارسا، به عنوان مظهر زنی متقی و با ایمان معروف شد، زیرا پیامبر آینده را از داخل آب گرفت. با وجود مخالفت های شوهرش، او را راضی کرد وحضرت موسی (ع) را مورد حمایت خود قرار داد. این بانو برای برخی از مردم مظهر “زن کامل” است و به همراه حضرت مریم(س)، حضرت خدیجه، حضرت فاطمه زهرا(س) و دیگر زنان بهشتی وارد بهشت می شود.
ملکه سبا نیز در قرآن ذکر شده است که در تفاسیر قرآنی “بلقیس” نام دارد. سوره مبارکه نمل به این داستان پرداخته شده است. او به درخواست حضرت سلیمان(ع) پاسخ مثبت داد و حاضر شد دین او را بپذیرد و به همسری وی درآید. ابن عربی در این باره می نویسد: “به نظر من “بلقیس” به معنای خرد الهی است زیرا او همانا میوه ی “تئوری” است که ماهیتی ظریف دارد و “عمل” که دارای ماهیتی زمخت و نابهنجار است می باشد. درست مانند بلقیس که آمیزه ای از معنویت و زنانگی بود و پدرش به نوع جن و مادرش به نوع بشر تعلق داشت. از نگاه جامی، این بانو ملکه ای عاقل و مدبر و داناست.” در دوازدهمین سوره قرآن مجید، که به عنوان زیباترین داستان معرفی شده است، زندگی حضرت یوسف (ع) و جدایی او از پدرش یعقوب و خیانت برادرانش نقل شده است. در این داستان، از افتادن یوسف به قعر چاه و فروخته شدنش به عنوان غلام در مصر و … تعریف شده است. زلیخا همسر پوتیفار به دلیل عشقی که به یوسف(ع) دارد، مورد سرزنش و ملامت همگان – – قرار می گیرد. این داستان فراز و نشیب های بسیاری دارد اما سرانجام هنگامی که زلیخا به بانویی سالخورده مبدل شده است و امیدی به دوباره دیدن یوسف ندارد، مجسمه ای را که به او کمک نکرده بود به یوسف دست یابد، در هم می شکند. او خود را از قید مجسمه های بی روح رهایی می بخشد. بدین سان معجزه آسا با کمک تقوا و ایمان به خدا به وصال معشوقش می رسد. ادبیات عرفانی ما منعکس کننده این روایت قرآنی است که به نقل آن می پردازند و از نکات عرفانی اش بهره می برند از جمله ابو المؤید بلخی، شوکت بخاری، عمق بخاری، ناظم هروی، رکن الدین هروی، جامی هراتی و عطار، هجویری، سنایی … این داستان توسط وینسنز ون روزنوایگ شوانو به زبان آلمانی ترجمه شده است. تعدادی هم نوشته های منثور در ادبیات – فارسی، ترکی و هندی وجود دارد. حتی به زبان کشمیری هم نوشته شده است.
در این بخش نظر ماری شیمل در بیان زن از دیدگاه قرآن و سنت بیان شده است. هر چند برای جلوگیری از طولانی شدن کلام، بسیار و مختصر ذکر شد اما مهم ترین مسائل مطرح گردید.
بیانی در باب زن از منظر قرآن و سنت
ماری شیمل می کوشد تا در این میان به نگاه قرآن و سنت در باب زنان بپردازد. منابع مختلفی را بررسی می نماید و در قالب طرح نمونه های قرآنی نمای کلی نگاه به زن را تبیین می نماید. وی به عنوان یک شرق شناس، منابع مهم را سیر می کند و شاید برای وی بیش از این مقدور نبوده است. اما سوال این جاست که آیا شیمل توانسته است به درستی نگاه واقعی قرآن و سنت را در کتابش منعکس نماید؟
خلأیی که در سیر مطالعاتش دیده می شود، فقدان منابع اصلی می باشد. به عبارت دیگر وقتی در بیان دیدگاه قرآن و سنت است، باید کار اصلی را بر همین دو منبع متمرکز می نمود و بقیه منابع دست چندم را در اولویت های بعدی قرار داد. یعنی لازم بود وی ابتدا قرآن را به طور کامل بررسی کند و سپس تفاسیری که در این زمینه است، مراجعه شود و در مرحله آخر منابعی که فقط نقل کننده هستند، تبیین می گردید. شیمل این روش را اتخاذ نکره است و به همین جهت مطالبش گاهی از دید یک فردی که در خود سنت اسلامی است، دور از حقیقت به نظر می رسد. چنان که گذشت وی بیان می دارد اجازه شرعی برای تنبیه(مجازات) کردن همسری نافرمان در قرآن آمده است.
این بحث مربوط می شود به سوره مبارکه نساء آیه ۳۴ که احکام مربوط به زن ناشزه است. در این آیه، سه عمل ارشادی و تادیبی آمده که شامل ۱. موعظه ۲. هجر(روی تافتن) ۳. ضرب(زدن) می گردد. این سه عمل سلسله مراتبی اند. به عبارت دیگر در نشوز زن مرد نخست همسر خود را درباره ترک وظایف الزامی نصیحت کند. اگر فایده نداشت سپس مرد در بستر از زن رو برتابد و به او پشت کند. اگر این رفتار نیز مفید نبود و زن از اطاعت شوهر در وظایف زناشویی سر باز زد، مرد اجازه دارد همسر خود را بزند. بر اساس نظر امام خمینی (ره)، مصادیق نشوز این گونه است که: عدم تمکین زن از تمتعات جسمانی، پاکیزه نساختن بدن از چیزهایی که مانع تلذذند، ترک نظافت و آراستگی (در صورتی که شوهر بخواهد) و خروج از منزل بدون اجازه شوهر.(الموسوی الخمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج ۳، ص ۵۴۳ – ۵۴۴ )
زنانی که بدون اجازه ی همسر در اموری که متداول نیست، از منزل خارج می شوند مثلاً زنی بدون اطلاع همسرش و یا با نارضایتی اش به سفر برود. مسلماً این گونه رفتارها، بنیان خانوادگی را سست و متزلزل می نماید. کار ناپسند دیگری که می تواند زن را ناشزه کند، سرپیچی از تمکین جنسی همسرش می باشد. به عبارت روشن تر زمانی که شوهر انتظار دارد که نیازهایش برآورده گردد، زن از این عمل سرباز بزند.
در اسلام تحکیم کیان خانواده اهمیت بسزایی دارد چرا که کیان جامعه به آن وابسته است و آرامش افراد در آن تأمین می شود. در نتیجه می توان جامعه ای آرام، بدون فساد و جرایم داشت که سعادت افراد در آن تضمین خواهد شد. ساختن چنین جامعه ای تنها در گرو خانواده ای سالم تحقق می یابد. در اسلام بنای خانواده بر پاشنه محبت می چرخد اما از نظر حقوقی لازم است پشتوانه ای برای ضمانت اجرایی وجود داشته باشد. احکام این چنینی به همین جهت وضع شده است. علاوه بر این در مورد نشوز زن مراحلی ذکر شده است و مرحله آخر برخورد فیزیکی با اوست. ابتدا همسر درمقابل همسر نافرمانش، رو ترش کند و محبتش را کم نماید و بعد محل خوابش را جدا کند و اگر فایده ای نداشت، سپس می تواند برخورد فیزیکی کند، آن هم به طوری که پوست نه قرمز شود و نه کبود. همه اتفاق نظر دارند که این زدن، نباید به زن آسیب جدی وارد کند و موجب خون آلودگی بدن او شود. همچنین نباید جای ضربه، سیاه یا سرخ گردد. )برای نمونه ر.ک النجفی، محمد حسن،جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج ۱۱ ، ص ۱۳۳ (
چنین زدنی، شباهتی به “زدن” ندارد و بیشتر مانند یک تنبیه کودکانه است. در اسلامی قانونی کلی در مورد زدن وجود دارد. اگر زدن موجب جراحت گردد و یا حتی کمتر از آن قرمزی در پوست ایجاد نماید، دادن دیه واجب می شود. این حکم کلی است حتی اگر مادری فرزندش را بزند این حکم، صادق خواهد بود. تمام تأکیدهای اسلام بر این مسائل از این باب است که زن نقش مهم و کلیدی در خانواده دارد. نقشی که هیچ کس جز او نمی تواند از عهده ی آن برآید. بنابراین لازم است در این مورد قوانین خاصی وضع شود تا زنانی که کوتاهی می نمایند، به وظایف خود آگاه شوند.
بدیهی است که زدن با این هدف صورت می گیرد که زن از رفتار خود دست بردارد . بازگشت کامل زن به رفتار درست زناشویی به عواطف و احساس علاقه او به شوهرش وابسته است. پس زدنی که اسباب نفرت و ناراحتی را فراهم کند، نمی تواند این رابطه را اصلاح نماید. به عبارت دیگر، هیچ مردی از عمل زناشویی با همسرش در صورت بی میلی او به طور کامل بهره نمی برد. پس برای حل مشکل بازگشت همه جانبه زن (بدنی و روانی) به وظیفه زناشویی اش ضروری است که این امر با خشونت مرد محقق نمی شود. به همین دلیل در روایات اسلامی به تعابیر گوناگون از آزار رسانی به زنان و زدن آنان در غیر مورد نشوز و همچنین زدن خشونت آمیز(مدمی و مبرح) در مورد نشوز منع شده است.)علاسوند، فریبا، زن در اسلام، ص ۱۴۳ (
در روایات آمده است: “کسی که همسری بر می گزیند باید او را اکرام کند.” در روایت دیگر چنین نقل شده است: “کسی که زنش را سیلی بزند، خداوند مالک جهنم را مأمور می کند که به او هفتاد سیلی بزند. ” روایات در این زمینه بسیار است. در نهایت به ذکر این روایت در این باب بسنده می کنیم که فرمودند: ” زنان شما امانت در دست شمایند پس به آنان ضربه نزنید و از آنان کناره مگیرید.” )ر.ک النوری، حسین، همان، ج ۱۴ ، ص ۲۴۹ – ۲۵۰ (ا ین بیانات شریف نشان دهنده اهمیت اسلام به زن و توجه به جایگاه همسری او دارد که باید ارج نهاده شود و از هر گونه آزار و آسیبی در امان بماند. در جای دیگر ماری شیمل به این آیه قرآن اشاره می کند و اهمیت روابط خانوادگی در قرآن را به تصویر می کشد. آنجا که خداوند می فرماید: “آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها.” (سوره مبارکه بقره، آیه ۱۸۷) جا داشت در مورد این آیه به تفاسیر آن مراجعه شود و نکات ظریف تفسیری آن توضیح داده می شد تا جایگاه عمیق خانوده نزد مهم ترین کتاب مسلمانان روشن شود.
” هن لباس لکم و انتم لباس لهن ” لباس یعنی ساتر و هر کدام از زوجین دیگری را از پیروی فسق و فجور باز می دارد، پس بدیهای او رامی پوشاند و عورت او را مستور می کند و استعاره لطیفی در این کلام وجود دارد، چون انسان با جامه عورت خود را می پوشاند از دیگری، اما خود جامه از نظردیگران پوشیده نیست. در تفسیر ابن کثیر از ابن عباس و ابو هریره درباره این آیه نقل شده است که مسلمانان در ماه رمضان هنگامی که نماز عشا را می خواندند دیگر طعام و زن رابر خود حرام می دانستند، بعد جمعی از مسلمانان به حکم غریزه بعد از عشا مرتکب این اعمال می شدند و با اینکه این امور را گناه می دانستند آن را، مرتکب شده و این عمل راخیانتی به خودمی پنداشتند، پس عده ای از مردم ازاین مسأله به پیامبر(ص) شکایت نمودند، بنا بر این خداوند این آیه را نازل نمود: “علم الله انکم کنتم تختانون انفسکم ” یعنی ” خدا دانست که شما همواره با انجام این عمل نافرمانی می کنید و به نفس خود خیانت می نمایید “.
تختانون، همان معنای خیانت و نقص نهفته را می دهد، و آیه معنای استمرار را می رساند ،یعنی از ابتدای روز تشریع حکم روزه مسلمانان به طور سری خدا را نافرمانی می کرده اند. پس حکم خدا حرام بودن جماع و طعام در شب روزه بوده و با نزول این آیه نسخ شده است و این حکم جواز مباشرت در شب روزه است و(ابتغاء) منظور طلب فرزند است، پس آنها اگر چه ظاهرا جز قصد اطفای شهوت ندارند اما در واقع آنچه را خدا مقدر کرده که همان بقای نوع انسانی است محقق می نمایند.(ر.ک طباطبایی، محمدحسین،المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۲، ذیل آیه ۱۸۷ سوره بقره) باید یادآور شد که شیمل بسیاری از بیانات قرآنی را نادیده می انگارد و این مسئله به این منجر می شود که نتواند نگاه جامعی از قرآن ارائه دهد. علاوه بر این عنوانی که وی ادعا می کند، شامل سنت و روایات نیز می شود اما به آن نمی پردازد و متاسفانه نمی تواند حق مطلب را ادا نماید.
زن، تجلی الهی از منظر ماری شیمل
ماری شیمل در کتاب زن در تصوف و عرفان اسلامی فصلی را به با عنوان “زن، به عنوان تجلی ای از ذات الهی” بیان می دارد. در این فصل به ادبیات های عرفانی مانند ادبیات فارسی و ترکی استناد می نماید. در چنین ادبیاتی یار، مؤنث بیان می گردد. ادبیات ما سرشار از داستان عاشقانه ای است که عشق به یک زن را به تصویر می کشد. داستان عشق یوسف و زلیخا، شیرین و فرهاد، لیلی و مجنون، جمیل و بثنیه و وامق و عذراء … از این قبیل است. برای بسیاری از شاعران، مجنون به عنوان نمادی از حالات روحی آن ها محسوب می شد و یا دست کم آنان این طور مدعی بودند. در ادبیات کشمیری و یا حتی به زبان مالزیایی نیز نمونه هایی از این دست دیده می شود.
زن می تواند به عنوان تجلی ایده آل و بسیار کاملی از مخفی ترین آرزوهای شخصی یک فرد به شمار برود و شاید نمادگرایی “کعبه” نیز به این نکته مربوط می شود. شباهت میان کعبه و معشوق، حتی از دوران پیش از جامی نیز بسیار معروف بوده است. نویسندگان و شاعران قرون وسطایی بارها و بارها به ویژه در هنگام نقل کردن تجربیات خود در موسم زیارت حج این مکان را که مقدس ترین زیارتگاه برای مسلمانان جهان به شمار می آید به عروسی محجبه و یا دوشیزه ای باکره که به شدت مورد پرستش فرد عاشق می باشد، تشبیه کرده اند … به چیزی که شخص عاشق داوطلبانه حاضر است خطرناک ترین سفرها را از صحرا و بیابان های سوزان طی کند تا شاید بتواند معشوق را لمس کند.
ابن عربی برجسته ترین تعبیر را در مورد نقش زن دارد. در بیانی ژرف معتقد است “نفس” نه تنها ماهیتی زنانه دارد، بلکه “ذات” )در معنای جوهر الهی( نیز زنانه است، به گونه ای که زنانگی موجود در آثار او، شکلی است که خداوند متعال به بهترین شیوه در آن متجلی می شود. )شیمل، زن در عرفان و تصوف اسلامی، ص ۱۳۰ ) در این میان ماری شیمل به بیان برخی ادبیات عرفا در قرون مختلف می پردازد و در آخر نتیجه می گیرد که زن، زیباترین تجلی الهی محسوب می شود. لازم به ذکر است که هرچند باید اذعان داشت این نتیجه از مقدمات و شواهدی که ذکر می کند، استخراج نمی شود. اما اصل مدعا درست است و با متون دینی و عرفانی اسلامی سازگار است.
زن، جلوهگاه جمال خداوندی
در بخش گذشته شیمل ادعا کرد که زن، زیباترین تجلی الهی است. اما نتوانست به درستی آن را تبیین نماید و تنها به سیر تاریخی ادبیات عرفانی همراه با نمونه هایی از آن پرداخت. سزاوار است در اینجا بر اساس اصول و مبانی عرفانی این مدعا را ثابت نمود.
امیر المؤمنین (ع) می فرماید: “الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه” (نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸) سپاس خدایی را که با آفرینش خود برآفریدگان تجلی کرد. چرا که عالم هستی، تجلی خداوند جهان خلقت و تجلی گاه اوست و به همین جهت در آیات متعدد قرآن کریم از عالم و آدم به عنوان آیات و نشانه های خداوند یاد شده است. (ر.ک سوره مبارکه جاثیه، آیات ۲ – ۴ و سوره مبارکه یونس، آیه ۶ و سوره مبارکه روم آیه ۲۲ و ۴۶) عرفا هم در ادبیات خویش از این اندیشه بسیار بهره برده اند. در میان مظاهر جمال الهی، وجود زن چون آینه ای است که آن جمال در این آینه کامل تر و زیباتر جلوه کرده است. مولانا جلال الدین بلخی با اشاره به حدیثی از رسول خدا(ص) در بیان این مسئله می نگارد؛( مولوی، دفتر اول، ص ۱۱۰)
گفت پیغمبر که زن بر عاقلان غالب آید سخت و برصاحب دلان
باز بر زن جاهلان غالب شوند کاندر ایشان تندی حیوانست بند
کم بود شان رقت و لطف و داد ز آن که حیوانی ست غالب بر نهان
مهر و رقت، وصف انسانی بود خشم و شهوت، وصف حیوانی بود
پرتو حق است آن، معشوق نیست خالق است آن گوییا، وصف حیوانی بود
مولوی این حدیث را به پیامبر منسوب نموده که فرمود: ” انهن یغلبن العاقل و یغلبن الجاهل. ” مردان عاقل و خردمند، مغلوب زنان و مردان جاهل و تندخو، غالب برآن ها هستند. هر چند شاید در انتساب این کلام به پیامبر(ص) جای تأمل و تردید باشد، اما بستر مناسبی برای طرح رویکرد عرفانی درباره مقام و منزلت زن محسوب می شود. علاوه بر این مبانی عرفانی و برخی آموزه های وحیانی نیز محتوا و مضمون این سخن را تأیید می کند. گرچه تصور غالب و حاکم بر اندیشه مرد سالاری ممکن است این سخن را برنتابد و بدون دلیل قابل قبول آن را مردود بداند. مولوی معتقد است این کلام که منسوب به پیامبر(ص) می باشد، زن، مغلوب جاهلان و غالب برعاقلان و صاحب دلان است. سرّش در این نهفته که لطف، محبت و رقّت قلب وصف انسانی است و در عاقلان اوصاف انسانی بیشتر وجود دارد. بنا بر این زمینه ای را در مردان عاقل فراهم می سازد که مقام زن را در نظام خلقت به خوبی درک کنند و او را مظهر برتر جمال و کمال محبوب حقیقی بیابند و مغلوب او گردند. ولی تندخویی و خشونت و فکر برتری در افراد جاهل بیشتر است. بنا بر این آن ها از درک و شناخت لطایف وجودی و کمالات روحی زن بی نصیب اند و به همین جهت بر زنان غلبه دارند و محبت آنان به زن تنها جنبه ی حیوانی و شهوانی دارد.
شاه بیت سخن مولوی، بیت پایانی سروده اوست که در باب معرفی شخصیت انسانی زن نه تنها بیانی نیکو دارد، بلکه تمام بی مهری برخی عرفا به زن در اشعار متعدد مثنوی معنوی به طور کامل جبران شده است.
مولوی درصدد بیان این نکته است که محبوبیت و مخلوقیت که جزء هویت زن است باید بر این اساس تحلیل شود که زن، زیباترین و کامل ترین جلوه جمال حق تعالی در جهان است به گونه ای که محبوبیت و مخلوقیت او تحت تأثیر مظهر خالقیت اوست. از این رو گفته شده در واقع زن معشوق مرد نیست، بلکه پرتوی است از جمال حضرت حق تعالی، او جلوه ای است از خالق در کسوت مخلوق. برخی عارفان تصریح کرده اند: آدم چون در جمال حوّا نگریست، پرتو جمال حق دید بر مشاهده حوا ظاهر شد که ” کل جمیل من جمال الله. ” این سخن برگرفته از روایتی است که فرمود: ” وقتی حوا آفریده شد، آدم به سوی او نگاهی کرد دید موجود خوش سیمایی شبیه خودش است. با او سخن گفت و آن گاه به خداوند عرض کرد: این مخلوق خوش سیما که قرب او مایه انس من شده و نگاه به او برایم خوشایند است، کیست؟ خداوند فرمود: این حواست. آن گاه خداوند شهوت را به آدم القا کرد و از او خواست که حوا را در آغوش بگیرد. ” )مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۱۱ ، ص ۲۲۱ ) از این حدیث به دست می آید که قبل از آن که گرایش جنسی و شهوت بر آدم القاء شود، به حوا احساس محبت و علاقه داشت. یعنی آدم با نگاه به حوا پرتو جمال حق را مشاهده نمود. عرفان پژوهان معتقدند که زن عالی ترین نوع جمال دنیوی است ولی جمال دنیوی چیزی جز تجلّی و انعکاس صفات الهی نیست. بنا بر این، مولوی در سروده پرمغز خود گویا پرده ظاهر را کنار زده و در زن جمال ذاتی را واسطه ای تلقی می کند که از طریق آن جمال خود حق را متجلی می سازد.)ر.ک زمانی، کریم، شرح مثنوی معنوی، ج ۱ ، ص ۶۳۷(
در تحلیل سخن مولوی باید زن را رب النوع انسانی دانست. کسی که حقیقتاً از لطف و محبت و رقّت قلبی بهره مند است، در حقیقت او معشوق انسان نیست بلکه پرتو حق است، گویی او به قول ابن سینا رب النوع انسانی است، نه انسان معمولی.)جعفری، محمدتقی، تفسیر و تحلیل مثنوی، ج ۲ ، ص ۲۰۲(
در حقیقت، این رویکرد به زن بازتاب عرفانی، آموزه ای متعالی می باشد که فرمود: “آدمی بر صورت حق آفریده شده است.” )کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج ۱، ص ۱۳۴( مراد از صورت، مظهریت است که در وجود زن پرفروغ تر جلوه می نماید. با این توصیفاتی که در روایات وجود دارد و از سوی دیگر عارفان مسلمان نیز هر کدام با زبان خویش آن را تأکید می کنند، جایگاه زن در منظومه عرفانی آشکار می گردد. جایگاهی رفیع که در ادیان دیگر رد پایی هم از آن دیده نمی شود. همچنین خداوند نقش هایی به زنان سپرده است که دقت عمیق در آن ها هم تأییدی بر جایگاه زن می باشد. یکی از آن نقش ها، نقش مادری است.
ارزش نقش مادری در اسلام از منظر ماری شیمل
قرآن مجید به مؤمنین فرمان می دهد تا به والدین خود احترام بگذارند و این کار را تا پایان عمرشان هم ادامه دهند. )سوره اسرا، آیه ۲۳ ( در فرمایشات پیامبر اکرم)ص) نیز تأکیدات فراوانی در اهمیت مهربانی به والدین دیده می شود. البته احترام به مادر در وهله نخست باید انجام شود.
نقل می کنند که مرد جوانی به دیدن حضرت رسول)ص) آمد و از ایشان سوال کرد: “به چه کسی باید بیش از همه محبت و توجه کنم؟” ایشان)ص) فرمود: “مادرت!” مرد جوان پرسید: “پس از مادرم؟” ایشان)ص) دوباره فرمود: “مادرت!” مرد جوان سوال کرد: “در وهله سوم چه کسی؟” حضرت)ص) باز پاسخ فرمود: “باز هم مادرت!” مولوی نیز بر احترام به مادر اشاره می کند؛( دفتر ششم، بیت ۳۲۵۷ ) رحمت مادر اگر چه از خداست خدمت او هم فریضه ست و سزاست بنا بر این جای تعجب نیست که مادران در شرح احوال مردان بزرگ و فرهیختگان اندیشمند پاک سرشت، همواره نقشی بسیار مخصوص ایفاء می کنند. ماری شیمل اظهار می دارد :” که کودک در طی هفت سال اولیه عمر خود، مطلقاً از قسمتی که زنان خانه در آن سکونت داشتند، بیرون نمی آمد و به رسیدگی های محبت آمیز مادر و عمه ها و خاله ها و دایه ای مهربان سپرده می شد.” (شیمل، زن در عرفان و تصوف اسلامی، ص ۱۱۴ ) در این سخنی که شیمل روایت می کند، دقت کافی وجود ندارد و خالی از اشکال نیست. هرچند نقش مادر در تربیت و ادب فرزند تأثیر بسزایی دارد و مادران فداکاری می کنند اما این گزارش شیمل در بسیاری از موارد، نقض می شود و چه بسیار بزرگانی که از همان کودکی اساتید خصوصی و یا دایه داشته اند. البته این امر از ارزش و قدر مادر نمی کاهد. در حقیقت این گونه نیست که کودکان تا هفت سالگی از خانه بیرون نروند. شیمل در ادامه نمونه هایی همچون مادر بخاری( متوفی ۸۷۰ م)، مادر مجد الدین بغدادی(متوفی ۱۲۰۹ )، بی بی المنجمه، مادر ابن خفیف و … را ذکر می کند و به توصیف گذشت های و فداکاری های آنان می پردازد.
در شرح حال قدیسان بزرگ فرقه چشتیه در شمال هندوستان، مادران نقش بسیار اساسی ایفاء می کردند. زنانی که به مرقد قطب الدین بختیاری خاکی در نزدیکی دهلی (که در سال ۱۲۳۵ م از دنیا رفت) می روند، همواره دسته گلی روی مزار مادر او و نیز خویشاوندان زن این عارف بزرگ می گذارند تا مراتب اخلاص و احترام خود را بیان کنند. آنان همین کار را با مزار مادر برهان الدین غریب و مزار مادر مولانا در قرمان در آناتولی انجام می دهند. مادر فرید الدین گنجی شکر به معنای گنجی شیرین زنی پاک سرشت و قدیسی بسیار طاهر بود و کراماتی هم داشت. – – سارقی که به اتاق او رفته بود، ناگهان نابینا می شود. سپس سارق توبه می کندو از او عذرخواهی می نماید. در این حال دوباره به وسیله همین بانو شفا می یابد و مسلمان می شود.
داستانی هم از عمه مؤسس فرقه قادریه، عبد القادر گیلانی( متوفی ۱۱۶۶ در بغداد) نقل شده است. این بانوی بزرگوار مشغول جارو کردن زمین بود که ناگهان فریاد برآورد: ” خداوندا! همه جا را جارو کردم، حال می توانی بارانت را فرو بریزی! ” در همان لحظه، بارانی شدید شروع به باریدن گرفت… ما از زندگی نامه ی ابن عربی می دانیم که مادر او به دیدن فاطمه بنت المثنی که مادر معنوی این اندلسی بود، می رفت و آن بانوی بزرگوار به مادر ابن عربی بسیار احترام می گذاشت.
شیمل بیان می دارد که چنانچه روح را با ماهیتی زنانه در نظر بگیریم، وحدت روح با خدا، به وحدت مرد و زن شباهت پیدا می کند. چیزی که قادر است راه را برای خلقتی با ابعاد تازه بگشاید یا با تعبیر متفاوت ” کالبد جسمانی با وحدتی که با ذهن انجام می دهد، خود را باردار از اعمال نیک مشاهده می کند.” به هر حال هر نوع خلقت و آفرینش، همچون مادری دلسوز است. از مواد معدنی گرفته تا بشر… زیرا هر یک با برخوردی که با قدرتی برتر دارند، چیز شریف و نابی پدید می آورند. آهن و سنگ، آتش را پدید می آورند و هر عمل بشری که عنصر فعال با عنصر مفعول وحدت پیدا می کند، همچون تکوین و آفرینشی در نظر گرفته می شود. این خلقت و این تولد از همه حلقه ها عبور می کنند تا به قلم اولیه و لوح اولیه برسند … به همین دلیل، در زبان ترکی، شعری که در ذهن یک عارف به شکل الهامی ناگهانی و آنی شکل بگیرد، به عنوان ” DOGUS ” معرفی می شود. یعنی “تولد” یا “آن چه زاده شده است”. زیرا همان گونه که مولانا می گوید: “همه چیز در این عالم، همچون یک مادر است با این تفاوت که هیچ یک از درد دیگری با خبر نیست…”
ماری شیمل در این بحث گزارشی از نقش مادر در میان فرقه های صوفیه ارائه می کند. گزارش وی شامل نکاتی در مورد اهمیت جایگاه مادران می شود و این که چرا باید به مادر احترام گذاشت. از سویی کرامات مادرانی را تعریف می کند که توانسته اند بزرگ مردان تاریخ را پرورش دهند. تا حدی هم به چگونگی نگاه دین اسلام به جایگاه مادری می پردازد. اما جا داشت ماری شیمل به اصل این موضوع بیشتر بها دهد. به عبارت روشن تر اثبات نماید که چرا در اسلام نقش مادری این قدر ستایش شده است؟ چرا یک زن با پذیرش نقش مادری به سلوک و معنویت بهتری می رسد؟ مادران چگونه توانسته اند با رشد دادن خود، فرزندانی نیکو و معنوی پرورش دهند؟
اعجاز مادری، بنیان گذار رحامت
خالقیت با تمام شئون و ساحت آن اختصاص به خداوند دارد. در آیه قرآن هم این امر تأکید شده است: “أفرأیتم ما تمنون. أأنتم تخلقونه أم نحن الخالقون. “(سوره مبارکه واقعه، آیه ی ۵۸ و ۵۹ ) آیا آن چه در رحم می ریزد، دیده اید؟ آیا شما آن را در همه مراحل تا انسان شدن می آفرینید یا ما آفریننده ایم؟
از آن جا که زن محل ظهور خالقیت و رحامت است، بنا بر این به عنوان مظهر اسم الرحمن، بنیان گذار رحامت در میان انسان ها محسوب می شود. در آموزه های وحیانی، مسئله ی رحامت اهمیت و ضرورت ویژه ای دارد به گونه ای که قطع رحم در کنار فساد در زمین ذکر شده است.(سوره مبارکه بقره، آیه ی ۲۷ )
در آیه دیگر قاطع رحم مثل ناقض عهد الهی هر دو با هم مورد لعن و نفرین قرار گرفته است. (سوره مبارکه رعد، آیه ی ۲۵ ) از مجموع این گونه آموزه های متعالی به دست می آید که صله رحم اصل بنیادین در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان است و نتایج و برکات فراوانی در پی دارد. بنیانگذار و منشأ رحامت و محرومیت و وابستگی خانوادگی، زن می باشد. زیرا کسانی از اصل رحامت نسبت به همدیگر بهره مندند که از یک رحم متولد شده یا با واسطه به یک رحم مرتبط شوند. ( ر.ک جوادی آملی، عبد الله، زن در آینه ی جلال و جمال، ص ۳۸ – ۴۲ )
برخی عارفان معاصر با الهام از آموزه های وحیانی تصریح کرده اند که رحم از رحمان مشتق شده و در واقع رحم، جلوه ی اسم “الرحمن” رحامت از رحمانیت الهی سرچشمه گرفته است و انجام صله ی رحم در حقیقت پیوند با اسم الرحمن است و کسی که قطع صله ی رحم نماید از رحمت خداوند بی نصیب می شود. (حسن زاده آملی، حسن، ممدالهمم، فص عصمتیه فی کلمه فاطمیه، ص ۶۴۸ )
پس زن مظهر اسم الرحمن الهی است. البته زنی که عالمانه فرزند متولد می کند و در سایه ی عمل کردن به اسامی الهی، قدم در ملکوت می گذارد. نکته دقیق و ظریف این جاست که وقتی خداوند خود را در قرآن کریم به بندگان معرفی می نماید، به این اسم اشاره دارد. به عبارت روشن تر اولین آیه ای که در قرآن کریم می بینید، “بسم الله الرحمن الرحیم ” است. سوره حمد با این آیه کریمه آغاز گردید. اولین اسم خداوند که با آن خود را توصیف می نماید، “الرحمن” می باشد. این مهم، نشانده جایگاه ویژه این اسم الهی است.
امام خمینی(ره) درباره این اصل بنیادین جامعه انسانی از جنبه های مختلف سخن گفته است از جمله خطاب به فرزندش می گوید: “وصیت می کنم که با ارحام و اقربای خود خصوصاً خواهران و برادران و خواهر زادگان، با مهر و محبت و صلح و صفا و ایثار و مراعات رفتار کنید و به همه فرزندانم وصیت می کنم که با هم یک دل و یک جهت باشند و با مهر و صفا رفتار نمایند.” (خمینی، روح الله، جلوه های رحمانی( نامه ی عرفانی امام به احمدآقا)، ص ۴۸ )
شاید به دلیل نقش بنیادین زن در مسئله رحامت است که در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده : “الجنه تحت اقدام امهات “. ( علاءالدین، علی المتقی، کنزالعّمال، ج ۱۶ ، ص ۴۶۱ ، حدیث ۴۵۴۳۹ ) طبق این حدیث، بهشت که آن همه اوصاف در قرآن کریم برای آن ذکر شده چون خاک در زیر پای مادران است. این نشان دهنده ارزش و منزلت فوق العاده مادر است. در نگاه عرفانی، زن کارگاه صنع الهی است چون غرض از آفرینش انسان، بلکه مطلق خلقت آن است که حق تعالی که واجد کمالات ذاتی ازلی و ابدی است، به کمال اسمائی که متوقف به ظهور است تجلی می کند و زن محل ظهور این تجلی است. از این رو زن مثل شجره طیبه است که ریشه آن محکم و استوار و شاخه های آن در آسمان است و در همه اوقات به اذن الهی میوه می دهد.
خداوند می فرماید:” من الله هستم و من رحمانم. ” رحم را خلق کردم. هر کسی که صله رحم نماید، من نیز به او می پیوندم و هر کسی قطع رحم کند، من نیز از او می بُرم. اهل عرفان معتقدند این آموزه متعالی شاهد این نکته است که وصل رحم با شناخت انسان از حقیقت کلیه ظهور نمی یابد و قطع رحم به پست شمردن آن و کم گذاشتن حق آن است. پس رحم از اسم رحمن مشتق است. (حسن زاده آملی، حسن،همان، ص ۶۶۶ – ۶۶۷ )
با توجه به این بیان عمیق عرفانی، معلوم می شود که زن به عنوان یک مادر نه تنها در نظام خانواده، بلکه در نظام آفرینش نقش بنیادین دارد. مادر در واقع هدایتگر انسان است که سنگ نخست تربیت، هدایت و سعادت آدمی به دست توانا و همت والای او گذاشته می شود و اوست که می تواند مردان و زنان بزرگ هدایت و تربیت کند. پس این هدایت گری که خداوند فرمود: ” الذی خلق فسوی. و الذی قدر فهدی”( سوره مبارکه اعلی، آیه ۳۲ ) اولین تجلی اش در وجود زن ظاهر می گردد. چون او نخستین مربی و هدایتگر انسان در فرایند خلقت و تولد کودک است.
یکی دیگر از اسرار ملکوتی زن این است که می تواند مظهر “نفس کُل” باشد. همان طور که برخی مردان الهی مظهر عقل کُل محسوب می شوند. از این رو عارفان از حضرت فاطمه (س) به جوهر قدسی و صورت نفس کلی یاد کرده که از عالم عقلی افاضه شده و در نشئه دنیا به صورت بشری تجلی نموده است.
انسان کامل اگر مرد باشد مظهر و صورت عقل کل است و اگر زن باشد مظهر و صورت نفس کل. بنا بر این سید اوصیا و سرّ پیامبران و رسولان حضرت علی اعلی صورت و مظهر عقل کلی به تمام ترین وجه ممکن است و حقیقت ام الکتاب، سیده نساء عالمین فاطمه زهرا(س) بتول صورت و مظهر نفس کل بر وجه اتم است. از همین روست که بر اساس روایات پیامبر(ص)، حضرت (س) را به طوری دوست می داشت که از او به “ام ابیها” یعنی مادر پدر یاد می نمود. از آن جا که عقل کل در واقع به مثابه پدر و نفس کل به مثابه مادر تلقی می شود و موجودات از آن دو ظهور یافته اند و مادر انوار فضایل، فاطمه، عقیله رسالت و مظهر نفس کلی است، از این رو بر اساس رویکرد عرفانی از آن حضرت به ” ام ابیها” یا به تعبیر زبان فارسی “مادر پدر” یاد شده که مقام خاتمیت از اوست.(حسن زاده آملی، حسن، همان، ۶۴۷ – ۶۴۸ )
گاهی زن به عنوان یک انسان سرچشمه آفرینش، گاهی به عنوان یک همسر، محبوبه خلقت و گاهی به عنوان تجلی اسم الرحمن، بنیان گذار رحامت و گاهی به عنوان یک مادر، خاک پای او به اندازه ی بهشت ارزشمند است. نتیجه و خاتمه شرق شناسان کوشیده اند تا نمایی دقیق از اسلام و جامعه اسلامی نشان دهند. در این میان آنماری شیمل، شخصیتی است که توانسته در این عرصه گام بردارد. وی به ابعاد مختلف اسلام پرداخته است. اختصاص بخشی از مطالعاتش به نقش زنان و نگارش “کتاب زن در عرفان و تصوف اسلامی” نشان می دهد که تا چه اندازه این موضوع برایش قابل اهمیت جلوه کرده و از سوی دیگر بیانگر آن است که بیانات و فرامین اسلامی در مورد زنان، نظر وی را به خود جلب نموده است. همین امر موجب گردیده تا به این مسئله بپردازد.
در منظومه عرفان و تصوف اسلامی، زن از جایگاه بلندی برخوردار است. جایگاهی که در هیچ سنت عرفانی دیگر یافت نمی شود. در ادیان هندو، یهودیت، مسیحیت و … نمی توان نقش زن را چنین والا دید. این نگاه متعالی به زن در ادبیات عرفانی اسلام هم به خوبی به چشم می آید. بررسی ادبیات هند و پاکستان و کشمیر و … جلوه های فراوانی از آن را به تصویر کشیده اند.
در کتاب آسمانی مسلمانان به نقش والای زن اشاره شده است و رد پایی از توهین نسبت به زن دیده نمی شود. در سرزمین عربستان، پس از ظهور اسلام و نزول آیات قرآن کریم، زنان ارزش و منزلت خاصی پیدا کردند. چرا که در میان عرب جاهلی توهین به زنان از جمله زنده به گور کردن دختران، امری متداول بود. قرآن کریم به تبیین نظام حقوقی زن در خانواده و ارث و مادری و… می پردازد. زنان را که پیش از این از ارث محروم بودند، مستحق آن معرفی می کند و نظام حقوقی برای زن در نظر می گیرد. اموال و دارایی هایی همچون مهریه و نفقه و… برایش لحاظ می گردد.
در ساختار قرآنی و روایی اسلام، زن در نقش مادری ازرشی خاص و منحصر به فرد می یابد. نقشی که با سختی های فراوان همراه است و قرآن کریم به این سختی اشاره می کند. کسی که این سختی ها را بپذیرد و در انجام این عمل، کوتاهی نکند، در دنیا و آخرت اجر فراوانی کسب می نماید.
زن در پرتو نقش مادری به رشد معنوی و بالندگی خواهد رسید و با این عمل است که مظهر اسم رحمن الهی می شود. امر مهم فرزند آوری، بر دوش پرتوان مادران گذاشته شده و پایه های اساسی تربیت از دستان پر مهرش خواسته شده است. با انجام این دستور الهی مظهر اسم خالق الهی خواهد شد و می تواند به پرورش یک نسل بپردازد.
این نگاره تنها قطره ای از دریایی است که اسلام درباره زن مطرح نموده است. به جاست در این زمینه بیش از این پژوهش صورت گیرد. روشن شدن ابعاد مختلف این مسئله موجب نتایج عملی و کاربردی در جامعه اسلامی خواهد شد و از آن جا که نقش زن، بسیار در نسل پروری تعیین کننده است، پیشرفت جامعه را به ارمغان می آورد.
مراجع
۱ – قرآن کریم
۲ – نهج البلاغه
۳ – ناقد، خسرو، تیر ۱۳۷۱ ، کتاب شناسی آثار پروفسور آنه ماری شیمل، ماهنامه هنر و معماری کلک، شماره ۲۸
۴ – خندقآبادی، حسین، ۱۳۸۱ ش، افسانه خوان عرفان : نگاهی به زندگی و افکار پروفسور آنه ماری شیمل، تهران، موسسه
توسعه دانش و پژوهش ایران
۵ – وایدنر، اشتفان، ۱۳۸۲ ش، شناخت نامه پروفسور آنه ماری شیمل، آشنایی از آن سوی افق) مجموعه مقالات و سخنرانی
های سمینار بزرگداشت آنه ماری شیمل شانزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب(، تهران، انتشارات مرکز بازشناسی اسلام –
و ایران – آقایی نبارکی، سید محمد باقر، خرداد ۱۳۹۱ ش، نگاه آنه ماری شیمل به اسلام، فلسفه و کلام، اطلاعات حکمت و
معرفت، شماره ۷
۷ – شیمل، آنه ماری، ت ۱۳۷۶ ش، بیین آیات خداوند، ترجمه عبدالکریم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
۸ – — — – ——– ، – – – – – – – – – – – – ۱۳۸۱ ش، زن در عرفان و تصوف اسلامی، ترجمه فریده مهدوی دامغان، تهران، ناشر موسسه نشر تیر
۹ – بلخی، جلال الدین، ۱۳۸۵ ش، مثنوی معنوی، تهران، انتشارات هرمس
۱۰ – مجلسی، محمدباقر، ۱۴۰۳ ق، بحار الانوار، بیروت، نشر دار احیا التراث العربی
۱۱ – جعفری، محمدتقی، ۱۳۷۸ ش، تفسیر و تحلیل مثنوی، تهران، نشر انتشارات اسلامی
۱۲ – کلینی، محمد بن یعقوب، ۱۳۸۸ ش، اصول کافی، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه
۱۳ – جوادی آملی، عبدالله، ۱۳۷۶ ش، زن در آینه ی جلال و جمال، قم، نشر اسراء
۱۴ – حسن زاده آملی، حسن، ۱۳۷۸ ش، ممدالهمم ) فی شرح فصوص الحکم(، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۱۵ – خمینی، روح الله، ۱۳۷۱ ش، جلوه های رحمانی) نامه ی عرفانی امام به احمدآقا(، انتشارات معاونت فرهنگی بنیاد
شهید انقلاب اسلامی
۱۶ – علاءالدین، علی المتقی، ۱۴۱۳ ق، کنزالعّمال، بیروت، نشر موسسه الرساله
۱۷ – سبحانی، جعفر، ۱۳۹۱ ش، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران، نشر مشعر
۱۸ – الموسوی الخمینی، روح الله، ۱۳۶۶ ش، تحریر الوسیله، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه
۱۹ – النجفی، محمد حسن، ۱۴۰۰ ق، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه
۲۰ – علاسوند، فریبا، ۱۳۹۰ ش، زن در اسلام، قم، نشرهاجر
۲۱ – النوری، حسین، ۱۴۰۷ ق، مستدرک الوسائل و مستنبط الوسائل، قم، موسسه آل البیت
۲۲ – طباطبایى، سید محمد حسین، ۱۴۱۷ ق، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه
علمیه قم
۲۳ – زمانی، کریم، ۱۳۷۴ ش، شرح مثنوی معنوی، تهران، انتشارات اطلاعات
نظر شما