موضوع : پژوهش | مقاله

ادیان جدید(2)


فصل دوم: مطالعات ادیان جدید; گذشته و حال/ گاردون ملتون (36)

دانش «مطالعات ادیان جدید» به عنوان یک حوزه مستقل و یک تخصص ویژه در عرصه مطالعات دینى و جامعه‏شناسى دین از دهه 1970 مطرح شد و از آن زمان تا کنون صدها کتاب و هزاران مقاله براى فهم سرشت و ماهیت این ادیان نوشته شده که به ارزیابى‏نقش احتمالى آنها در قرن آینده پرداخته‏اند . در سال 1970 تعداد افرادى که در این زمینه کار مى‏کردند از تعداد انگشتان دست فراتر نمى‏رفت، اما امروزه صدها دانشمند دل‏مشغولى اصلى و اولیه‏شان تحقیق و نوشتن در این زمینه است و بسیار بیشتر از این تعداد در همین حوزه در حال فعالیت هستند . در همان سال به ندرت مطلب، مقاله یا تریبونى پیدا مى‏شد که به آن موضوع بپردازد، اما امروزه همایش‏هاى گوناگون، حوزه‏ها و فضاهاى جدید و متنوعى را در عرصه مطالعات ادیان جدید طرح مى‏کنند و به تریبون‏هایى تبدیل شده‏اند که به تداوم این بحث‏ها کمک مى‏کنند .
با این همه، پرسش این است که «آیا چیزى آموختیم؟» ، «آیا پیشرفتى در این مطالعات داشته‏ایم؟» شاید جالب‏ترین مسئله، همین جهان پسامدرنى باشد که پیش روى ماست; آیا ما باید آن را پیشرفت‏بدانیم یا خیر؟ البته مى‏توانیم ادعا کنیم که ما تعریف‏هایى پراکنده و تفکیک‏شده‏اى را ارائه کرده‏ایم که، برطبق ارزیابى‏هاى صورت گرفته، برخى از آنها به کم‏ارزش کردن موضوع انجامیده و در برخى مواقع جامعیت آنها ناکافى بوده است . براى دریافت و درک جهت‏گیرى‏هاى موجود در نگاه خودمان به ادیان جدید باید به برخى مسائل اساسى‏اى که به سرشت، ماهیت و اصل موضوع مورد بحث‏برمى‏گردند، دست‏اندازى کرد:

1 . نکته اول این است که مطالعات ادیان جدید در دهه 1970 یعنى زمانى که مطالعات ادیان و پژوهش‏هاى اجتماعى ناظر به دین سر برآوردند، به عنوان یک شاخه مستقل بروز یافتند . از همان آغاز حوزه‏اى چند رشته‏اى به نظر رسید که براساس موضوع با هم پیوند خوده‏اند که حتى به لحاظ روش‏شناختى و جهت‏گیرى نیز رویکرد واحدى نداشتند . . در درون آکادمى‏ها مطالعه ادیان جدید تداخل پیدا کرد; مثلا مطالعات ادیان شرق، ادیان زنان و مکتب راز گشایى با هم درآمیختند . افرادى نیز به عنوان انسان شناس، جامعه شناس و روان‏شناس در این کار وارد شدند . از این رو، بر سر موضوعات اتفاق‏نظرى وجود نداشت، با این حال و با وجود تمام این اختلاف نظرها از وقتى که اصطلاح «ادیان جدید» یا «جنبش‏هاى نوپدید دینى‏» به جاى اصطلاح «فرقه‏ها» مطرح شد، پیشرفت و تحول زیرکانه و جالب توجهى در عرصه مطالعات ادیان جدید رخ داد .{1}
ایجاد مطالعات ادیان جدید به عنوان یک رشته مستقل بر دو پیشینه استوار است:
الف . رشته قدیمى تاریخ ادیان .
ب . مطالعه فرقه‏ها، (Cults) که در جامعه‏شناسى و الهیات به یک مساله محورى تبدیل شده بود .
در طى این قرن، مطالعه در زمینه ادیان جهان، ما را به صف‏آرایى خیره‏کننده عقاید و اعمالى که آدمیان از آنها پیروى مى‏کنند، آگاه ساخت و جهت‏گیرى پژوهشى و مطالعاتى ما را به این سمت رهنمون شد که دریابیم چه چیزى در این میان «امرى عادى و بهنجار» است . دیدگاه‏هاى ناشى از مطالعات تطبیقى ادیان آشکارا تقویت‏شد و چونان توده‏اى از جنبش‏هاى مردمى قرن حاضر، جوامع بزرگى از ادیان بزرگ جهان را به سمت غرب سرازیر ساخت .
هم‏زمان، آزادى عقیده در غرب باعث تکثر و ازدیاد تعداد انتخاب‏ها و گزینش‏هاى دینى در درون آن فرهنگ شد . در ایالات متحده آمریکا، شمار مذاهب مختلف و فرقه‏هاى دینى از 87 در سال 1970، به 350 در سال 1900 و تقریبا به 2000 در این ایام رسید .{2} بیشترین تعداد از این دو هزار مذهب را گرایش‏ها و مذاهب مسیحى تشکیل مى‏دهند (که شامل تمام 350 فرقه سال 1900 مى‏باشد) اما درصد روزافزونى از آنها در میان دیگر ادیان در حال شکل‏گیرى هستند . این مذاهب و گروه‏هاى دینى عبارتند از: فرقه‏هاى و سانتریا (39) و حتى گروه‏هاى زیادى که از نگاه مذهبى غیردینى هستند، مانند کافران و انسان‏گرایان .
در آغاز این قرن برخى از اربابان کلیسا در آمریکا در این اندیشه فرو رفتند که آنچه در غرب در حال انجام است تنها تجزیه و تفرق مسیحیت نیست، بلکه تعدادى عقاید و باورهاى جدید و غریب دینى در این گستره در حال شکل‏گیرى و بروز هستند; مانند علم‏گرایان مسیحى، (40) روح‏گرایان، (41) مورمون‏ها (42) و تئوزوفیست‏ها . (43) در دهه‏هاى 20 و 30 همه اینها در قالب فرقه‏هایى نظیر «صلح الهى پدر» (44) و شهود یهوه (45) با برچسب فرقه انحرافى، (Cult) نام گذارى شدند و مجموعه‏اى از کتاب‏هاى ضد فرقه‏اى مسیحیان (از جمله پروتستان‏هاى محافظه‏کار) از اخطار و هشدار نسبت‏به بروز چنین گروه‏ها و گرایش‏هایى داد سخن دادند. {3} براى آنچه که در آمریکا واژه فرقه " " Cult به کار مى‏بردند، در اروپا واژه مذهب، (Sect) استعمال مى‏شد .
اولین مطالعات غیر الهیاتى این «فرقه‏ها» زمانى بروز کرد که نخستین فعالان رشته جدید جامعه‏شناسى دین و روان‏شناسى دین توجه خود را به گزینش‏هاى دینى اقلیت معطوف داشتند و چندین کتاب و مقاله را در دهه 1940 عرضه کردند . با پایان گرفتن جنگ جهانى دوم، مطالعه علمى دین بروز کرد و دوره‏هاى آموزشى و علمى‏اى درباره روان‏شناسى و جامعه‏شناسى دین برگزار شدند و نیاز به کتاب‏هایى که تمام اطلاعات این زمینه را به اختصار در خود داشته باشند، به تولید چنین آثارى انجامید . این کتاب‏هاى درسى با تمام اختصارى که در آنها به کار رفته بود، اطلاعات ارزشمندى را در باره فرقه‏ها در خود جاى داده بودند که پایه و بنیاد مطالعات بعدى در این زمینه شد . یک نمونه از درکى که از فرقه‏ها در یکى از این کتاب‏ها مطرح شده است، نگاه میلتون یانگر (46) است که در کتاب درسى‏اش تحت عنوان دین، علم و فرد (47) آمده است:
اصطلاح فرقه، (Cult) کاربردهاى مختلفى دارد که معمولا به طور ضمنى از گروه کوچکى که در پى یک تجربه عرفانى است و فاقد هر گونه ساختار سازمانى بوده و از وجود یک شخصیت و رهبر فرهمند برخوردار است، حکایت مى‏کند . برخى از این مؤلفه‏ها (مانند عرفان) ویژگى فرهنگى بودن آنها را برجسته مى‏سازد که در این طرح طبقه‏بندى ما نامناسب و بى‏مسما است . به هر حال، ما نیازمند واژه‏اى هستیم که گروه‏هایى را که شبیه مذهب (48) هستند، شامل شود و در عین حال به لحاظ واژه‏شناسى دینى از یک گسست و جدایى شدید از سنت دینى حاکم بر جامعه حکایت کند . از این رو با به کار بردن واژه Cult گروه‏هایى را مد نظر قرار دادیم که در اوج افراطى‏گرى نسبت‏به «کلیساى جهانى‏» قرار دارند . یک Cult اساسا کوچک، کوته زیست، اغلب بومى و بیشتر ساخته‏شده در پیرامون یک رهبرى حاکم و غالب مى‏باشد که به دلیل ناسازگارى باورها و اعمالش با اعمال سنتى حاکم بر جامعه و نیز به خاطر یافتن جانشینى براى رهبرى فرقه، اغلب با مشکل مواجه است . فرقه‏ها اغلب کوچک باقى مى‏مانند و به آسانى از هم مى‏پاشند و تبدیل شدن آن‏ها به یک مذهب یا فرقه نهادینه‏شده و سازمان‏یافته بسیار نادر است . دلمشغولى اصلى فرقه‏ها مشکلات افراد بوده، توجه آنها به مشکلات اجتماعى بسیار اندک است . در مقایسه با با Sect در این‏جا هرج و مرج بیشتر و قوى‏تر است زیرا نظریه «رفتار درست‏» آنها (چه مقصود ترک گناه باشد یا اجراى عدالت اجتماعى) به مشکلى براى اتحاد و یکپارچگى اجتماعى مبدل مى شود . فرقه‏ها «موجودات عجیب الخلقه‏» دینى هستند; در آنها گوناگونى‏هاى بسیار به چشم مى خورد که بر الگوهاى حاکم و غالب که به واسطه آنها آدمیان در پى حل مشکلات خود مى باشند مبتنى هستند . فرقه‏هاى پاک و خوب در غرب رواجى ندارند، اکثر گروه‏هایى که فرقه نامیده مى‏شوند از نوع Sect نیستند شاید بهترین نوع از این دست فرقه‏ها را گروه‏هاى گوناگون روح گرا و برخى گروه‏هاى «مسلمان‏» در میان سپاه پوستان آمریکایى تشکیل دهند.{4}
بسیارى از آنچه که جزو مطالعات ادیان جدید به حساب مى‏آیند تعریف‏هاى یانگر را به چالش مى‏کشند و درصدى از پیشرفت ما در زمینه مطالعات ادیان جدید را با این محک که هنوز نگاه ما به ادیان جدید با همان برداشت است، مى‏توان سنجید!
دومین نکته با اهمیت‏تر که باید به آن توجه داشته، این است که ما با یک پرسش پایدار مواجه هستیم که هنوز راه‏حلى براى آن پیدا نکرده‏ایم; و آن این پرسش مهم است که ادیان جدید یا جنبش‏هاى نوپدید دینى کدامند؟
اجازه دهید با اندکى دل‏واپسى و اضطراب، به ارائه یک تعریف کاربردى بپردازم . در طى 35 سال گذشته، من با تقسیم‏بندى سه لایه سازمان‏هاى دینى کار کردم که آنها را طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم مى‏نامم; گروه‏هاى دینى اولیه یا طبقه اول گروه‏هایى هستند که از هواداران و پیروان خویش وفادارى دینى اولیه را مى‏طلبند . آنها فرصت‏هاى منظم و مداومى را براى عبادت (یا چیزى معادل آن) فراهم مى‏آورند و گروهى مرجع و مبنا هستند که فرد دین باور هویتش را از آن کسب مى‏کند . این‏ها گروه‏هایى هستند که در گردونه حیات، کارهاى اساسى و مهم مربوط به زندگى را سامان مى‏دهند که از جمله آنها مى‏توان ازدواج و مراسم مربوط به کفن و دفن اشاره کرد (از جمله این گروه‏ها به عنوان نمونه مى‏توان از کلیساى متحد متدیست، کلیساى اتحاد و خانواده) نام برد .
گروه دینى ثانوى یا طبقه دوم; سازمانى است که به یک دسته از کارکردهاى دینى بسیار محدود و معین مانند تعلیم و تربیت، تبشیر، انتشارات، خدمات اجتماعى، فعالیت‏هاى اجتماعى و غیره مى‏پردازند، اما خدمات منظم و مداوم یک گروه اصلى و مبنا را ندارند . مانند: انجمن تبلیغى انجیلى بیلى گراهام، (49) انتشارات شام بالا، (50) مؤسسه کتاب مقدس مودى . (51) گروه‏هاى دینى اولیه وقتى رشد و توسعه مى‏یابند، به ایجاد ساختارهایى دست مى‏زنند که نقش بازوان انتشاراتى، تعلیمى و تبلیغى را ایفا مى‏کنند . گروه‏هاى مستقل طبقه دوم براى خدمت کردن به دسته‏اى از گروه‏هاى دینى طبقه اول ظهور مى‏کنند . گروه‏هاى دینى طبقه سوم اساسا ترکیبى از گروه‏هاى دینى و یا سازمان‏هایى هستند که روى گفت‏وگو میان گروه‏هاى دینى اولیه یا همکارى این گروه‏هاى دینى در رسیدن به هدف معین تاکید دارند مانند: شوراى جهانى کلیساها، (52) فدراسیون جهانى بوداییان . (53)
گروه‏ها یا جنبش‏هاى دینى جدید از نوع گروه‏ها یا جنبش‏هاى دینى طبقه اولى هستند که به دور از فرهنگ دینى غالب و حاکم (همچون مسیحیت غرب) که در آن واقع شده‏اند، فعالیت مى‏کنند و از میان کسانى در پى جذب هوادار هستند که این فرهنگ، فرهنگ میزبان جدید آنهاست . با این تعریف دایره شمول ادیان جدید را توسعه دادیم تا شامل جنبش‏هاى جدید دینى برآمده از ادیان قدیمى فرهنگى دیگر مانند هیرکریشنا یا ذن بودیست‏شود . هم‏چنین شمارى از این جنبش‏هاى جدید دینى که از سنت‏هاى دینى کوچک‏تر بیرون آمده‏اند مانند سنت‏سنت‏مات پنجابى (54) (ماموریت نور آسمانى)، آیین شینتو (مهیکارى) (55) و آیین زرتشت (مزدازنان). (56) دسته دومى از جنبش‏هاى دینى جدید که باز نمود سنت‏هاى دینى قدیمى‏تر هستند و با گذشت چندین نسل هیچ‏گاه با فرهنگ غالب و حاکم هماهنگ و متحد نشده‏اند، مانند تئوزوفى و روح‏گرایى، نیز مشمول این تعریف مى‏شوند . باید متذکر شوم که در طى قرن‏هایى که مسیحیت‏سنت دینى غالب و حاکم در غرب بوده، یک سنت رقیب دیگر که ما آن را با عنوان مکتب گنوسى مى‏شناسیم هرگز نمرده است . این مکتب در قالب اقلیت‏هاى دینى مختلفى مقاومت کرد و ماندگار شد، در قرن شانزدهم و به دنبال نهضت اصلاح دینى پروتستانى که فضایى را براى ابراز وجود دیگر ادیان در سراسر اروپا پدید آورد، این مکتب نیز حیات دوباره یافت .{5} امروزه یک جامعه «گنوسى‏» جدید در بیرون از چارچوب جنبش‏هاى رمزگشایى ظهور کرده است و تئوزوفى، جادوگرى آیینى و جنبش عصر جدید (59) {6} که خیلى متاخر است، نهادینه ساخته است . البته سنت مسیحى نیز در این میان بى‏نصیب نبود; علم و تفکر جدید سنت مسیحى به ایجاد سازمان‏هاى دینى جدید ادامه داد . در نهایت، به ناگاه، بدعت‏هاى افراطى جدیدى در درون فرهنگ میزبان بروز کرد که از این میان جنبش علم شناسى (60) بارزترین نمونه از قرن گذشته است . اما ویژگى یگانه‏اى که تمام این گروه‏هاى مختلف مانند اکانکار، (61) عهد الهه (62) و فرقه صوفى در آن شریکند، این است که هر کدام از این جنبش‏ها براساس اسطوره‏اى فعالیت مى‏کنند که با آنچه فرهنگ دینى غالب بر آن مبتنى است، تفاوت بنیادین دارد .
به این ادیان بدیل باید آن گروه‏هاى دینى جدیدى را اضافه کرد که به آن اجماع دینى حاکم و اصلى پایبندند و در عین حال با ایجاد یک تحول الهیاتى یا داشتن رفتار و کردارى متفاوت با اکثریت جامعه، خود را متمایز و روزآمد ساخته‏اند، مانند: جنبش خانواده (63) و شهود یهوه که بى‏درنگ در این گونه مواقع به ذهن مى‏رسند.{7} اینان با وجود این‏که در درون فرهنگ دینى مسیحى ظهور کرده‏اند، به تثلیت‏باور ندارند و شیوه زندگى اجتماعى خویش را روزآمد کرده‏اند و همیشه از یک اخلاق جنسى متفاوت سخن به میان مى‏آورند .
تبلیغ براى جذب هوادار، به ویژه اگر از منظر سرقت گوسفندان نگاه شود، همیشه در میان جوامع دینى یک مساله نزاع‏آمیز بوده است . به طور کلى، ادیان مهاجر یعنى جوامع متشکل از انسان‏هاى دور از وطن که از دینى غیر از دین میزبان تبعیت مى‏کنند، اما براى فرهنگ میزبان مزاحمتى ایجاد نمى‏کنند و کوششى هم براى جذب هوادار روا نمى‏دارند (مانند جماعت‏بوداییان امریکا و کلیساى ارتدکس آلبانیایى) ادیان جدید تلقى خارج نمى‏شوند . با این تعریفى که از ادیان جدید ارائه کردیم، آیین‏هاى سوکاگاکامى، مرکز ذن لوس آنجلس داخل ولى جماعت‏بودائیان امریکا و آ . اس کاکون (64) و مراقبه یوگایى سیدا (65) داخل معبد هندویى نیوجرسى (66) و معبد سیرى ونکاتسوا (67) را در پیترزبورگ خارج مى‏شوند .

اهمیت ویژه مطالعه ادیان جدید این است که ما را به یک اجماع نظر عمومى مبنى بر این‏که ادیان جدید ادیانى معتبر و حقیقى هستند رسانده است . تعداد اندکى ممکن است ادیانى بد باشند که هدایت آنها به دست انسان‏هایى شریر است، اما همه آنها دین هستند . این ادیان موضوعاتى جالب توجه‏اند که مطالعه آنها ما را به برخى از واقعیت‏هاى مهم جامعه، به صورت کلى، رهنمون مى‏شود .(اگرچه ما مخالف آنها بوده در مقابل آنچه آنها ارائه مى‏کنند جایگزین‏هاى زیادتر و متنوع‏ترى را ارائه مى‏کنیم) . به هر حال، همه ما بر این نکته اتفاق نظر داریم که پدیده‏اى که ما در لباس ادیان جدید با آن مواجه هستیم، نوعى نسخه بردارى و وام‏گیرى از ادیان قدیمى‏تر و از فرهنگ عمومى مى‏باشد . اگر ما ادیان جدید را در پرتو جنبش‏هاى تجدید هیات افریقایى، فرقه‏هاى رهبانى بودایى یا مسیحى، گروه‏هاى تبشیرى مسیحى در جهان سوم و خاستگاه‏هایى از ادیان غالب جدید مشاهده مى‏کنیم این امر به روشنى حاکى از استمرار همان مشاهدات در غالب ادیان جدید به طور خاص و پدیده دینى به طور عام است . ما هم چنین تصدیق خواهیم کرد که مطالعه در ادیان جدید با همان روش‏هایى صورت مى‏گیرد که در مطالعات دیگر ادیان مفید یافته‏ایم .
اگر به ادیان جدید به عنوان ادیان حقیقى و معتبر نگاه کنیم، به طور ضمنى تصدیق خواهیم کرد که اینها نیز مانند ادیان قدیمى از انسان‏ها تشکیل شده‏اند و هم‏گروه‏ها و هم اعضاى آنها از کمال به‏دورند . در ادیان جدید نیز مانند ادیان قدیم با هیچ سطح و نوعى از رفتار قابل سرزنش و محکوم مواجه نیستم . برخى از این گروه‏ها (چه قدیمى و چه جدید) به فعالیت غیرقانونى و خلاف متهم شده‏اند و در تعداد اندکى از این گروه‏ها رهبر و یا اعضاى آنها در دادگاه به اتهام اعمال غیرقانونى و خلاف محاکمه و محکوم شده‏اند . حق این است که با مشاهده چنین اعمالى آنها را محکوم کرد و ما آن اعمال را محکوم مى‏کنیم . البته مى‏دانیم که دسته کوچکى از ادیان جدید به انجام چنین اعمالى متهم شده‏اند و از میان این دسته کوچک اتهام تعداد بسیار اندکى در دادگاه ابت‏شده است . هم‏چنین مطرح شدن برخى از این نوع پرونده‏ها دلیل قانع کننده‏اى براى محکومیت‏یا حتى سوء ظن نسبت‏به اکثریت‏بیشتر این گروه‏ها نیست .
مشکل واقعى ما در مطالعات ادیان جدید اساسا همان نقطه شروع «منفى‏» است; به عبارت دیگر، مجموعه‏اى از ادیان جدید که به مطالعه آنها مى‏پردازیم به آنچه «نیستند» تعریف شده‏اند تا آنچه «هستند» . تمام این ادیان گروه‏هایى دینى‏اند که به طور کامل مستقل از فرهنگ حاکم عمل مى‏کنند; از این رو همیشه درباره کل این مجموعه چیز معنادارى براى گفتن نداریم . تقریبا هرآنچه با سرشتى «مثبت‏» درباره چیستى آنها بیان مى‏کنیم، نادرست است . به این معنى که یک گروه را با ویژگى‏هایى مانند (رهبر فرهمند، اعمال مذهبى مشترک، جمعیت‏شناسى مشترک و غیره) یک دین جدید نمى‏خوانیم، بلکه آن را براساس ویژگى‏هاى نداشته، دین جدید مى‏خوانیم . ابتدا آن را به خارج از وفاق فرهنگى «هنجار» تعریف مى‏کنیم . با این تعریف منفى، این گروه یک دین جدید و در نتیجه موضوعى براى مطالعه ما محسوب مى‏گردد، اما هر یک از این ادیان جدید در مقایسه با دیگرى با آن وفاق فرهنگى حاکم به گونه‏اى متفاوت، اختلاف دارند و از این رو بسیار متفاوت به نظر مى‏رسند . حال تصور نمایید چگونه مى‏توانیم به خصوصیات و ویژگى‏هاى مشترک میان گروه‏هایى مانند عهدالهه، گروه شفابخش رئیکى (68) و کلیساى اتحاد برسیم!
ادیان جدید مانند ادیان قدیم ممکن است تصدیق کننده فرهنگ (69) یا رد کننده فرهنگ (70) باشند . ادیان جدید بسیار متفاوتند; از ادیان بسیار سلسله مراتبى و ریاست مدار تا ادیان کاملا هرج و مرج طلب . برخى از آنها زنان را دون‏پایه مى‏دانند، در حالى که برخى دیگر بر سر افزایش حقوق زنان با یکدیگر رقابت مى‏کنند . برخى از جنبش‏هاى دینى جدید جهت‏گیرى خانوادگى دارند برخى دیگر در هر گامى خانواده را از بیخ و بن تخریب مى‏کنند . برخى گروه‏ها بر اعمال معنوى و روحانى تاکید دارند و برخى دیگر هرگونه نیازى را به چنین اعمالى رد مى‏کنند . برخى دل‏مشغول خط مشى اجتماعى هستند، ولى برخى دیگر در قبال کسانى که بیرون از گروه هستند و نیز در قبال ساختارهاى جامعه غیر دینى و عرفى بى‏تفاوتند . برخى گروه‏ها از طبقه متوسط و در حال حرکت‏به سمت‏بالا هستند، اما برخى دیگر هرگونه منفعت جویى مادى را مردود مى‏شمارند .
مطالعات ادیان جدید به سمت‏بررسى ادیان و جنبش‏هاى دینى «جدیدتر» گرایش دارد; یعنى آن ادیانى که در پایان جنگ جهانى دوم در غرب ظهور یا توجه ما را جلب کردند و یا حتى ادیانى که از دهه 1960 مطرح شده‏اند . این جریان از مرشدان دینى هندى تبعیت مى‏کند که در تلاش بودند تا در میان جامعه انگلو بدون توجه به رشد هندوئیسم قومى، طرفدارانى را پیدا کنند . اینان به سمت مسیحیان رانده‏شده از سوى مسیحیت رومى، پروتستان و گروه‏هاى انجیلى رفتند; چون داراى تفاوت نظرى و رفتارى بسیار گسترده‏اى بودند . در عین حال این جریان شامل گروه‏هاى قدیمى‏ترى که هنوز با فرهنگ غالب آشتى نکرده‏اند (از تئوزوفى گرفته تا مکتب سوئدنبرگ) (71) نیز مى‏شود .
بر مبناى چنین تعریفى، اکنون در آمریکاى شمالى بین 700 تا 1000 دین جدید وجود دارد . این رقم شامل ادیان متافیزیکى، اشتراکى، عصر جدید، جادویى، عرفانى، هزاره‏اى و شرقى مى‏شود . در اروپا نیز همین تعداد ادیان جدید وجود دارد، افزون بر این، پنجاه درصد از ادیان جدیدى که در اروپا فعال هستند، در امریکاى شمالى نیز فعالیت دارند . شمار ادیان جدید در اروپا و امریکاى شمالى در طى پنجاه سال گذشته پیوسته رشد کرده است . شمار ادیان جدید با داخل یا خارج دانستن برخى از گروه‏هاى مسیحى مانند (ادونتیست‏ها، قدیسان ایام خیر (72) ، گروه‏هاى اشتراکى و مستقل انجیلى) تغییر بسیارى خواهد کرد .
این‏که مى‏گوییم در امریکاى شمالى چیزى حدود هزار دین جدید فعالیت دارند، به این معناست که آمارى که در نوشته‏هاى عمومى آمده و تعداد آنها را بین سه تا پنج هزار تخمین زده‏اند و اغلب با نام «فرقه‏» از آنها نام برده‏اند، کاملا نادرست است . بعد از یک نسل مطالعه در این زمینه، هیچ شاهدى بر این تعداد به‏دست نیامده است .
ادیان جدید از بستگان کوچک جمعیت میزبان نیز به حساب مى‏آیند . در امریکاى شمالى ادیان جدید در ارائه آمار، به جاى سخن گفتن از دهها هزار عضو، از صدها هزار سخن مى‏گویند . براى آن‏که برداشت درستى از شمار اعضا داشته باشیم، باید گروه‏هایى مانند قدیسان امروزى، شهود یهوه و مجموعه‏اى از گروه‏هاى دینى طبقه اول و دومى را که نهضت عصر جدید (73) تشکیل مى‏دهند نیز در ادیان جدید داخل بکنیم . «قدیسان امروزى‏» شمار اعضاى خود را در آمریکا پنج میلیون نفر و شهود یهوه نزدیک به یک میلیون نفر گزارش کرده‏اند و تحقیقات نشان مى‏دهد که نهضت عصر جدید یک و دو دهم درصد - بین سه تا پنج میلیون نفر را به خود اختصاص داده است . تحقیقات هم‏چنین نشان مى‏دهد که بیست درصد از جمعیت‏به برخى از اشکال مدیشن عمل مى‏کنند و به عقایدى همچون تناسخ و طالع‏بینى معتقدند، اگرچه این ویژگى‏ها هیچ گونه اطلاعات خاصى را درباره وفاداران به گروه به دست نمى‏دهند . بنابراین، ادعاهایى نظیر این‏که شمار عضویت در ادیان جدید، ده، بیست‏یا سى میلیون نفر است، حدسیاتى بى‏پایه و سطحى‏اند .
در غرب تمام ادیان جدید ادیانى شهرى هستند . ادیان جدید اغلب یک مرکز واحد روستایى را با هدفى خاص (معمولا به عنوان یک مرکز عزلت گزینى و رهبانى‏گرى) بنا مى‏نهند، اما تقریبا تمامى مراکز دینى جدید در شهر یا شهرک‏ها یافت مى‏شوند . ادیان جدید باید تعداد نسبتا اندک اعضاى خود را از میان شهرنشینان جذب کنند . در شهرهاى کوچک یا روستاها به ندرت مى‏توان تعداد اندکى را یافت که با آن یک گروه قابل ملاحظه را شکل داد . ادیان جدید با ایجاد مراکزى در یک منطقه شهرى شروع کرده و سپس به دیگر نقاط آن شهر جابجا مى‏شوند .
جهت‏گیرى اصلى ادیان جدید در جذب هوادار به سمت جوانان بین 18 تا 25 سال و میان‏سالان 35 تا 40 سال معطوف است . اکثریت هواداران ادیان جدید کسانى هستند که مرحله گذار را سپرى مى‏کنند; چه گذار از کودکى به دوره بلوغ یا گذار از چیزى که اغلب به آن بحران زندگى میان‏سالى مى‏گویند { . مطالعات ادیان جدید بر گروه‏هاى جوان متمرکز است نه گروه‏هاى میان سال . }
پیشگویى کردن درباره هواداران ادیان جدید مشکل است . با کنار نهادن شمارى از فرضیه‏ها در طى بیست‏سال گذشته، باز باید از آنچه هنوز نمى‏دانیم بیشتر از آنچه مى‏دانیم سخن بگوییم . مردمى که به ادیان جدید ملحق مى‏شوند به لحاظ علمى از دسته‏هاى مختلف جامعه‏اند، اگرچه در برخى گروه‏ها این افراد از تحصیلات بهترى برخوردارند . هم‏چنین اینان از میان جوامع مختلف دینى حاکم در جامعه هستند که به نسبت‏حضورشان در کل جمعیت، در این ادیان عضویت دارند . و باز برخى ادیان جدید اغلب به شکل یک یا چند گروه دینى ظاهر مى‏شوند . براى نمونه شمار نامتناسبى از هواداران شیطانیسم را کاتولیک‏هاى پیشین تشکیل مى‏دهند .
به نظر مى‏رسد که استثناى بزرگ در این غربال دینى یهودیت است . بسیارى از گروه‏ها درصد بالاترى از یهودیان را در مقایسه با آنچه درباره کل جمعیت گزارش شده است، گزارش مى‏کنند . ما واژه یهودى را براى دو پدیده متفاوت به‏کار مى‏بریم، لذا این گونه محاسبات تا حدودى فریب دهنده‏اند . تنها پنجاه درصد از جوامع قومى یهودى به طور رسمى و به نام، در یک کنیسه یعنى به عنوان دین یهودى نام‏نویسى شده‏اند . بنابراین، با آن‏که یهودیان تمایل زیادى به بروز و ظهور در قالب ادیان جدید نشان مى‏دهند، شمار اندکى از آنها از پیشینه دینى خود روى برمى‏گردانند . شمار بسیار اندکى از آنها خود را در قالب ادیان مسیحى، مانند یهودیت مسیحایى، عرضه مى‏کنند در عین حال بیست و پنج درصد آنها در قالب ادیان شرق بروز کرده‏اند . بیشتر این گروه‏ها کوچک هستند و در نتیجه شمار یهودیانى که تحت تاثیر ادیان جدید واقع مى‏شوند اندک است، اما این نکته قابل توجه است که شمار بسیار زیادى از آنها یهودیان قومى و نژادى هستند که نه تنها پیرو، که پایه‏گذار جنبش‏هاى جدید دینى هستند .
تلاش‏هاى مستمرى انجام مى‏گیرد تا در فرآیند انتخاب، کسانى که در ادیان جدید مشارکت دارند یا به عضویت آنها درآمده‏اند، به نوعى پاتولوژى دست‏یازند . تا این لحظه هیچ گونه نارسایى روان‏شناختى یا انحراف قابل توجه از الگوهاى فرهنگى در ادیان جدید مشاهده نشده است . باید متذکر شد که تمامى ادعاهاى اولیه مبنى بر وجود آسیب و بیمارى در میان ادیان جدید برپایه مشاهده نمونه‏هاى بسیار کوچکى از اعضاى پیشین این گروه‏ها که به دقت انتخاب شده‏اند، استوار است . با این همه، اکنون بعد از یک نسل تکثیر ادیان جدید ما متوجه این نکته شده‏ایم که هیچ حوزه گسترده‏اى براى استعانت از روان‏شناختى یا تشخیص تاثیرات روان‏شناختى نه در اعضا و نه در افراد خارج از این گروه‏ها، وجود ندارد . تنها یک استثنا وجود دارد که استرس مزمن باقى‏مانده در میان اعضایى است که با بازپرورى (74) از فرقه جدا گشته‏اند، اما با افول جداکردن افراد از فرقه، این موارد نیز از بین مى‏روند .{8}

آزمایش بدیهیات
اگر به دهه 1950 برگردیم خواهیم دید که جامعه شناسان بر این عقیده بودند که فرقه‏ها گروه‏هایى زوال‏پذیر هستند که تنها یک نسل دوام مى‏آورند . امروزه این عقیده را همه ما به کنار نهاده‏ایم، چون با شمارى از ادیان جدید مواجه هستیم که موجودیت آنها به نسل سوم و حتى بیشتر رسیده است . از میان شمار زیاد ادیان جدید برخى مى‏آیند و مى‏روند، اما آنهایى که مى‏میرند، مرگشان هیچ ارتباطى با سپرى شدن یک نسل از موجودیت آنها ندارد . اکثر نهضت‏هاى نوین دینى که نوعى موفقیت را در تجربه خویش دارند، به خاطر آینده قابل رؤیتى که دارند، از چنین وضعیتى برخوردار هستند .
این عقیده که ادیان جدید میرا و زوال‏پذیر هستند، به طور کلى بر این باور استوار است که این ادیان در پیرامون یک رهبر فرهمند بنیان شده‏اند و با مردن این رهبر قلب تپنده گروه از آن گرفته مى‏شود . مرگ رهبر به مثابه یک حادثه تلخ و ویرانگر به تصویر کشیده مى‏شود . ما اینک مى‏دانیم که قضیه اینگونه نیست . بنیان‏گذاران ادیان جدید به ویژه در نسل جدید، مهم هستند، اما بسیارى از آنان به سرعت‏به مساله تاسیس سازمانى که بتواند گروه را به آینده دراز بعد از مرگ رهبرى کنند، توجه نشان مى‏دهند . هر دینى که بتواند در زمان حیات رهبر تداوم یابد، فراتر از میزان حیات بنیان‏گذار دوام خواهد یافت . اگرچه مرگ رهبر حادثه‏اى ناگوار است، اما ویرانگر نیست . در طى دهه گذشته ما شاهد گروه‏هایى بودیم که حادثه مرگ رهبر را پشت‏سر گذاشتند، بدون این‏که وقفه‏اى در تپش قلب حیات آنها رخ داده باشد.{9}
ادیان جدید توسط یک نفر (و گاهى توسط جمعى کوچک) ایجاد مى‏شوند . با رشد و نمو این ادیان نسل اولیه به سرعت متحول مى‏شود; یک ایدئولوژى منسجم شکل مى‏گیرد و دسترسى بلاواسطه به بنیان‏گذار دیگر امکان‏پذیر نخواهد بود . این دوران تحول سریع تا حدودى دوره آزمایش است که طى آن، بنیان‏گذار به بررسى و آزمایش عقاید جدید مى‏پردازد و باقیمانده این دوره صرف آموزش آهسته تعالیم کاملا جدید دینى به کسانى مى‏شود که در دینى دیگر یا بدون اعتقاد به هیچ دینى پرورش یافته‏اند . در نسل دوم روند این تحول به طور قابل توجهى کند مى‏شود، اما هیچگاه متوقف نمى‏شود .(البته مؤلفه تحول مطالعات موردى ما را به سرعت قدیمى و کهنه و در قبال حیات گروه، نارسا خواهد ساخت) .
ادیان جدید با تنوع زیادى رواج مى‏یابند . آنها نگاه اصلى خود را از یکى از ادیان متنوع موجود گزینش مى‏کنند; تلفیقى آگاهانه از دو یا چند سنت‏یا خیلى به ندرت، اسطوره دینى بدیعى را پیشنهاد مى‏نمایند . ادیان جدید، تلفیقى از الگوهاى سازمانى گوناگون، از دیکتاتورى تا دمکراسى بى‏چفت و بند را مى‏پذیرند و همگى در میانه این دو سایه گزیده‏اند . آنها اغلب در طى نسل اول متحول مى‏شوند و چون گروه رشد کند و الهیات آنها کامل شود، دوران گذار از نسل اول به نسل دوم آغاز مى‏گردد .
ادیان جدید به لحاظ رویکردى که نسبت‏به جذب هوادار دارند، گوناگونند . برخى از آنها تبشیرى هستند و براى جلب هوادار از فنون تبلیغى پرفشارى استفاده مى‏کنند . برخى دیگر رویکردى بسیار پایین را در جذب هوادار اتخاذ مى‏کنند و از هوادار بالقوه مى‏خواهند که برخى نوشته‏هاى گروه را به دست آورده و بخواند و از این طریق، گام نخست را در برقرارى ارتباط با گروه بردارد .

درباره مطالعات ادیان جدید
ما به عنوان کسانى که در حوزه ادیان جدید مطالعه مى‏کنیم، عموما در پى نوعى نگرش «عینى‏» نسبت‏به چیزى هستیم که روى آن کار مى‏کنیم . ما هم‏چنین مى‏دانیم که عینیت محض اسطوره گذشته «پوزیتیویستى‏» ماست . اکنون کاملا واقف شده‏ایم که در تنگ ماهى فعالیت مى‏کنیم و هر کلمه‏اى که مى‏نویسیم و هر سخنى که مى‏گوییم چه بسا در مباحث عمومى روبه‏رشد درباره جنبش‏هاى نوین دینى بر ضد ما استفاده شود . اما باید از موضوعى که درباره آن پژوهش مى‏کنیم فاصله بگیریم . این فاصله ما را وامى‏دارد تا احساساتمان را نسبت‏به گروه‏ها کنار نهیم . احساسات منفى در قبال گروه‏ها ممکن است از اعتقادات مذهبى یا جوامع دینى و یا نگاه ما به اقلیت‏هاى دینى به عنوان برهم زنندگان نظم فرهنگى و یا آثار نامطلوب مواجه شدن با برخى از اعضاى این گروه‏ها، ناشى شده باشد . احساسات مثبت ما از تعهدات ما نسبت‏به آزادى دین‏هاى اقلیت، آثار مطلوب پیشینى که از اعضاى این ادیان داریم، یا از دیدگاه مطلوبى‏که نسبت‏به همه ادیان به طور کلى داریم، ناشى مى‏شود . هیچ کدام از این احساسات نباید موانعى بر سر راه پژوهش‏هاى ما ایجاد کند، در عین حال که باید نسبت‏به احساسات فردى خودمان آگاه بوده و در تحقیقاتمان براى آنها حسابى را باز کنیم .

این احساس رضایتى که نسبت‏به خودمان در این پژوهش‏ها احساس مى‏کنیم، در دهه 1980 با مطرح شدن مساله شست‏وشوى مغزى به چالش کشیده شد . طى دهه 1960 مطالعه و تحقیق در ادیان جدید را به عنوان یک مطالعه جالب و جذاب و داراى دستاوردهاى فرهنگى کاملا بى‏خطر تعقیب مى‏کردیم، اما در دهه 1970 این دیدگاه به چالش کشیده شد و صداهایى بلند شد که ادعا مى‏کردند، ادیان جدید فقط متفاوت نیستند، بلکه مخرب نیز هستند و نیز مطالعه در باره رهبران فرهمند مذهبى دیگر خریدارى ندارد . این بنیان‏گذاران فقط نوآوران دینى نبودند; اینان افرادى شیطانى تشنه قدرت نیز بودند . و آخر این‏که اینان موجب شده‏اند، تا واژه «فرقه‏» که به خاطر بار منفى‏اش کنار نهاده شده است، به عنوان مناسبترین نام، براى این گروه‏ها برگزیده شود .
در پایان دهه 1970 مخالفت‏ها ادیان جدید با نظریه شست‏وشوى مغزى همگام شدند;{10} فرضیه‏اى که اعلام مى‏داشت که ادیان جدید اصولا براى جذب هوادار، مردم را اغوا مى‏کنند و آنها را به طورى درگیر فرایند کنترل ذهن مى‏نمایند که اختیار ملحق شدن، مشارکت‏با ترک گروه را از آنها سلب مى‏نمایند . طى اوایل و میانه دهه 1980 نظریه شست‏وشوى مغزى از همه طرف; از فلسفه حقوق گرفته تا مطالعات دین پژوهى، از روانشناسى تا مطالعات جامعه شناختى مورد توجه قرار گرفت .{11} در ابتدا این نظریه به خاطر این‏که در ظاهر توضیحى قابل قبول در توجیه شور و هیجان و دلدادگى که ما در برخى ادیان جدید با آن‏ها مواجه هستیم! ارائه مى‏کرد; جذاب بود . اما براى هر پدیده‏اى که این نظریه ظاهرا توضیحى ارائه مى‏کرد دلیل قانع کننده‏اى نداشت .
براى نمونه، الگوى شست‏وشوى مغزى تصویرى که از ادیان جدید ارائه مى‏کند اغلب به شکل محیط زندان است که افراد را در چنگ خود اسیر ساخته و اجازه رهایى و فرار به آنها نمى‏دهد . اما وقتى این گروه‏ها حتى آنهایى که بحث‏انگیز بوده‏اند را به طور وسیع در نظر مى‏گیریم درمى‏یابیم که حد و مرزهایى که ترسیم کرده‏اند کاملا نفوذپذیرند . تنها تعداد اندکى از تمامى کسانى که با گروه در تماسند در مراسم گروه حاضر مى‏شوند و تعداد ملحق شوندگان حتى از این تعداد نیز کمتر است . نیمى از کسانى به این گروه‏ها مى‏پیوندند بدون هر گونه مداخله بیرونى آنها را ترک مى‏کنند . بر فرض این‏که فعالیت گروه توسط یک نهاد هدایت‏شود باز به تصور من با وضعیتى مواجه خواهیم بود که بیست و پنج درصد در طول سال از عضویت گروه خارج مى‏شوند .
پیش فرض‏هاى نظریه شست‏وشوى مغزى بیش از انکار ناجورى که نسبت‏به تحقیق در زمینه ادیان جدید روا داشته‏اند پایان مرگبارى را براى آن رقم زدند . این پیش فرض درکى تام از ادیان جدید ارائه مى‏دهد که نه بر تحقیقات تجربى بنا شده است و نه نسبت‏به تحقیقات بیشتر جهت‏دهى مى‏کند . یعنى در ظاهر به یک پیش فرض «علمى‏» شبیه است اما در عمل فاقد کارایى یک نظریه علمى است . همان‏گونه که بیست‏سال قبل زمانى که نظریه شست‏وشوى مغزى رد شد، کار درستى بود اینک نیز بخش‏هاى باقیمانده این نظریه از ارائه هر گونه اطلاعات تجربى و آزمایش‏پذیر براى وقوع شست‏وشوى مغزى ناتوان است، اگر چه این‏جا جاى طرح مجدد نزاع{12} شست‏وشوى مغزى نیست اما باید متذکر شویم که اواسط دهه 1980 ما نظریه شست‏وشوى مغزى را رد کردیم; مستندات این واقعیت در بسیارى از اسنادى که از سوى مجامع آکادمیک که بیشتر دلمشغول این بحث‏بوده‏اند، وجود دارد{13} متعاقب آن دادگاه‏ها نیز این نظریه را رد کردند .{14} ره‏آورد آن انکار اولیه آن بود که در طى 15 سال گذشته مطالعات ادیان جدید از آن بحث گذشت و بدون این‏که اشاره‏اى به نظریه‏هاى شست‏وشوى مغزى داشته باشد، کارش را تعقیب کرد . دوم این‏که از نظر قانونى نیز دادگاه بر ضد اعمال فن بازپرورى حکم صادر کرده‏اند و برخى سازمان‏هاى بزرگ نظیر شبکه مراقبت از فرقه (75) نیز از آن حمایت نموده است .
با ازدیاد شمار بسیار زیاد ادیان جدید نهادهایى مانند شبکه مراقبت از فرقه مى‏توانند خدمات درخور توجهى ارائه نمایند و ساختارى که به مثابه سگ نگهبان در میان تندروى‏هاى سازمان‏هاى دینى گوناگون انجام وظیفه مى‏کند براى همه ما مفید خواهد بود . از میان ما از جمله خودم که با شبکه مراقبت از فرقه مخالفت کردیم دو دلیل داشتیم: اولا ما با فرضیه شست‏وشوى مغزى انگونه که مارگرت سینگر (76) به روشنى بیان کردند; و استفاده از آن در دادگاه براى به چنگ آوردن چندین میلیون دولار از ادیان اقلیت، مخالفت کردیم . ما با دیگر اشکال تئورى‏هاى اجتماعى مؤثر که بر فشار زیادى که برخى از ادیان جدید بر اعضاى خود به عنوان بخشى از برنامه مقدماتى وارد مى‏سازند و یا زندگى پر دامنه‏اى که ویژگى برخى از ادیان جدید است، عکس‏العمل نشان مى‏دهند، هیچ‏گونه نزاعى نداریم . ثانیا: ما مخالف بازپرورى غیر داوطلبانه هستیم; مراقبتى که از خود مریضى بدتر است در حالى که هدف این مراقبت کاهش درد است . ما با آنچه عموما «مشاوره خروج‏» نامیده مى‏شود یا با دیگر اشکال مداخله غیراجبارى توسط افرادى که با عضویت فرد در دین جدید به مبارزه برمى‏خیزند، مخالفتى نداریم . امید که در آینده فرصتى به دست آید تا درباره شست‏وشوى مغزى که عموما چیزى مربوط به گذشته است و فرضیه سینگر که کنار نهاده شد، شاید و نیز درباره موضوعات بزرگ‏ترى مانند سوء استفاده‏هایى که در گروه‏هاى دینى پرنفوذ، چه جدید و چه قدیمى اتفاق مى‏افتد و چگونگى بحث از موضوعاتى که این مسایل پدید مى‏آورند، باب گفت‏وگویى بگشائیم .

آینده تحقیق در زمینه ادیان جدید:
اما اگر مباحث مربوط به «فرقه‏» را به کنار نهیم این دوره نمادین که در حال وارد شدن به آن هستیم ترغیبمان مى‏کند که به جهت‏گیرى‏هاى آینده مطالعات ادیان جدید نیز نظر افکنیم . با این تحقیقات به کجا مى‏رویم؟ اجازه دهید به طرح چند پیشنهاد مبادرت کنم . مهم‏تر از همه ما باید به یک نگاه رادیکال‏تر در زمینه بین‏المللى کردن تن دهیم .

اول: ویژگى این دهه گفتگو میان دانشمندان اروپا و آمریکاى شمالى و درک اوضاع یگانه‏اى است که زیرساخت‏هاى رشد ادیان جدید در اروپا، مى‏باشد . ویژگى دهه بعد را باید جمع شدن اطلاعات درباره جنبش‏هاى نوپدید دینى دانست . که در حال گسترش در تمامى نقاط به ویژه افریقا و امریکاى جنوبى هستند . نوشته‏هاى بسیارى تحت اشراف «کلیساى مستقل افریقایى‏» درباره ادیان جدید در افریقا منتشر شده است . اضافه بر این افریقا اکنون منزل تمامى ادیان جدیدى است که ما در اروپا و امریکاى شمالى از یوگاى ساهایا (77) تا علم‏شناسى شناختیم . به همین اندازه جنبش‏هاى نوپدید دینى بومى در امریکاى جنوبى ظهور کرده‏اند; جنبش‏هایى هم‏سان که در فضاى میان آیین کاتولیک رومى و گروه‏هاى تبشیرى امریکاى شمالى سر برآورده‏اند . برزیل با تاریخى از ادیان بومى افریقایى و روح‏گرایى اروپایى (78) محیطى مساعد را براى رشد و شکوفایى ادیان جدید فراهم آورده است . طى دو سال آینده مجموعه‏اى از کتاب‏ها در دسترس ما خواهد بود که حاوى اطلاعات بنیادین درباره ظهور و بروز جنبش‏هاى نوین دینى بر مبناى کشورها هستند .{15}

دوم: ما باید توجه نوینى را به نهضت‏هاى مسیحى جدید مبذول داریم . گسترش سریع نهضت کاریزمایى موجب بروز پدیده‏اى شده است که هنوز بررسى نشده است . این پدیده در یک طرف از تنوع الهیاتى جالب توجه و در سوى دیگر از ظهور نبى - رسولان آخر الزمانى که پنجاهه‏گرایى را در میان اعمال مذهبى تعقیب مى‏کنند، تشکیل شده است . باید به خاطر داشت که این پدیده ناشى از همان تلاشى است که در زمینه بازپرورى فرد معتقد به پنجاهه یعنى عضو کلیساى متحد پنجاهه‏گرا که به افول شبکه مراقبت از فرقه انجامید، صورت گرفت .

سوم: ما نسبت‏به ادیان جدید در میان جامعه سیاه پوستان غفلت کرده‏ایم . به استثناء امت اسلام (79) ما تقریبا از ارائه توضیح درباره مشارکت افریقایى - امریکایى در ادیان قدیمى جدید غفلت کردیم; از رشد دین‏هاى افرو - کوبایى در اروپا و امریکاى شمالى غافل شدیم و نسبت‏به شناخت ورود کلیساهاى مستقل افریقایى به انگلستان قصور کردیم . نوشته‏هاى ما در امریکا به مطالعات پوچ درباره ادیان جدید غیرسنتى که در میان جوامع سیاه‏پوست فعالند، پرداختند .

و آخر این‏که طى سى سال آینده آنچه که ما «ادیان جدید» مى‏نامیم عادى خواهد شد . آنها دیگر در سرزمین ادیان خانه دائمى ساخته‏اند و دیگر براى رسانه‏هاى خبرى فاقد جذابیت‏خواهند بود . آنها دیگر از میان تعمید آتش گذشتند و به عنوان یک اقلیت اما شناخته شده در میان اعضاى جوامع بزرگ دینى نگریسته مى‏شوند . این واقعیت‏باید ما را نسبت‏به دو پدیده آگاه سازد . ما باید شاهد ادیان جدید بیشترى باشیم که همچنان ظهور مى‏کنند (روندى که نشانه‏اى از کندى در آن دیده نمى‏شود .) و دیگر این‏که ادیان جدید قدیمى که نسل دوم و سوم خود را پشت‏سر مى‏گذارند زمینه بسیار متفاوتى براى ما فراهم مى‏سازند تا به درک واقعیت‏هاى ظهور ساختارهاى جدید دینى در آینده نایل آییم .
برخى از همکاران من در مطالعات دینى از احساس خستگى و ملالت‏شکایت داشتند . آنان به من گفته‏اند که چیز جدیدى در حوزه مطالعات خاص آنها در سال‏هاى اخیر یا دهه‏هاى اخیر گفته نشده است . اما ما در مطالعات ادیان جدید با چنین مشکلى مواجه نیستیم . ما سرزمینى غول‏پیکر با مرتعى نچرانیده و زمینى جدید که پیش روى ما در حال ظاهر شدن است، مواجه هستیم که آماده کشت و بارور شدن است . ما باید به این نکته واقف باشیم که براى تمام مدت زندگى‏مان چیزى براى تحقیق و مطالعه خواهیم داشت .

یادداشت‏ها:
1. نوشته‏ها درباره ادیان جدید بسیار زیاد است، اما گزیده‏اى از آنها که داراى رویکردى علمى در بررسى موضوع هستند عبارت‏اند از:
1. Eileen Barker, New Religious Movements: A practical Introduction (London: Her Majesty|s Stationary of fice, 1989).
2. John A . Saliba, Understanding New Religious Movements (Grand Rapids, Mi: William B. Eerdmens, 1995).
3. Timothy Miller, ed., America|s Alternative Religions (Albany, NY: State University of New York Press, 1995).
4. James R . lewis, Cults in America: A Reference Handbook (Santa Barbara, CA: ABC-Clio, 1998).
5. Lorne L. Dawson, Comprehending Cults: The Sociology of New Religious Movements (Toronto: Oxford University Press, 1998).
6. Massimo Introvigne, Le nuove Religioni (Milano: Sugarco, 1989).
برخى از عناوین دیگرى را که بعضى از آنها در ادامه نام برده مى‏شود مى‏توان به این لیست اضافه یا جایگزین کرد .
2. دو جلد کتاب که اساسا به پلورالیزم جدید و ظهور بسیارى از ادیان غیرمسیحى در امریکا پرداخته‏اند، عبارت‏اند از:
1. J. Gordon Melton, Enyclopedia of American Religions (Detroit, MI: Gale Research, 6th edition, 1998).
2. James R. lewis, The Encyclopedia of Cults, Sects and New Religions (Amherst, NY: Prometheus Press, 1998).
آمارى که در متن ذکر شده است از کتاب اولى نقل شده است .
3. مهمترین متن ضد فرقه‏اى که بارها تجدید چاپ شد، کتابى است تحت عنوان:
1. Jank . Van Baalen, The Chaos of Cults (Grand Rapids, MI: William B.Eerdmans, 1938, 27thPrinting, 1975.
4 J. Milton Yinger, Religion, Society and the Individual (New York: Macmillan Coompany, 1975): 154-55.
5. در زمینه تعریف آنچه که به صورت متنوع تحت عنوان سنت رمزگشایى غربى یا خانواده مذهبى حکمت‏باستانى از آن نام برده مى‏شود، این کتاب‏ها مفیدند:
1. Antoine Favre, Access to Western Esotericism (Albany, NY, State University of New York Press, 1994).
2. Antoine Faivre and Jacob Needleman, eds, Modern Esoteric Spirituality (New York: Crossroad, 1992).
3. Wouter J. Hanegraaff, New Age Religion and western Culture: Esotericism in the Mirror of Secular thought, (Ieiden: Brill, 1996).
4. J. Gordon Melton, James Lewis & Aidan Kelley, New Age Encyclopedia (Detroit: Gale Rescarch, 1990).
6. جامعه رازورى جدید بسیار متفاوت است از آنچه در تبلیغات بازرگانى رسانه‏ها درباره کتاب‏ها و علایق نسبت‏به قدرت شفابخشى یا دیگر چیزها صورت مى‏گیرد; البته اگر آن را از نگاه نویسندگانى چون:
Rene Guenon, Rudolf Steiner andFritj of John Reuchlin, Paracelsus, Jacob Boehme و یا حتى نویسندگان معاصر نظیر: Priestess Starhawk David Spangler, Willis Harman and Wiccan ببینیم .
7. در میان گروه‏هایى که در فهرست فرقه قرار گرفته‏اند، چندین گروه جدید مسیحى مانند کلیساى محلى، (Iocal Church) که در خارج از مرزها شکل گرفته است و توسط مهاجران به امریکا آورده شد و همچنان به کارهاى تبشیرى‏اش ادامه داد . در حال حاضر شمارى از کلیساهاى مستقل و جدید افریقایى در حال نهادینه کردن خودشان در میان جامعه افریقایى امریکایى هستند .
8 . بحث مهم درباره آسیب‏شناسى (پاتولوژى) در ادیان جدید در این کتاب به اختصار آمده است:
1. James R.lewis and David G. Bromley, The Cult Withdrawal Syndrome: A Case of Misattribution of cause, Journal for Scientific study of Religion, 26,4 (1987): 508-22.
9. نگاه کنید به:
Timothy Miller,ed, When Prophets Die: the Post charismatic Fate of New Religious Move ments (Albany, NY: State University of New York Press, 1991).
ما موارد بسیار اندکى را سراغ داریم که مرگ رهبر تاثیر مخرب و منفى بر حیات گروه داشته باشد .
10. مدافعان اولیه نظریه شستشوى مغزى عبارتند از:
1. Paul A. Verdier, Brain washing and the cults (No. Hollywood, CA: Wilshire Bookcompany, 1977).
2. Margaret thaler Singer, Comingout of the Cults", Psychology Today (2January, 1979), 80
11. در باره موضوعات قانونى نگاه کنید:
1. James T. Richardson, "legal Status of Minority Religionsin the United States" Social Compass, 42,2 (1995), 249-64.
نگاهى روان‏شناختى و مفید نیز در کتاب زیر ارائه شده است:
2. Marc Galanter, Cults faith, Healing and coercion (New York offord University Press, 1989).
بیانات جامعه‏شناختى اولیه را مى‏توان در این کتاب، که برنده جایزه برترین کتاب هم شده است، یافت:
1. Eileen Baraer, the Making of amoonie: choice or Brain Washing (Oxford: Blackwell ( 1989).
و نیز در:
2. James T. Richardson. "A social Psychological Critique of Brainw ashing Claimesabout Recruitment to New Religions.
3. David G. Bromley and Jeffrey K. Hadden, eds, Religion and the social Order: the Handbook on Cults and Sects in America (Greenwich, ct: JaI Press, 1993).
12 . براى کسانى که علاقمندند درباره این نزاع بدانند، کتاب زیر نقطه شروع خوبى است:
1. Bavid G.Bromley and James T.Richardson,eds, The Brainwashing/ Deprogramming Controversy (New York Edwin Mellen Press, 1983).
13. از جمله مفیدترین نوشته‏هاى مختصرى که درباره شستشوى مغزى انتشار یافته‏اند، نوشته‏هاى زیر است:
1. Dick Anthony "Religions Movements and Brainwashing" Litigation: Evaluating Key testimony".
2. Thomas Robbins and Dick Anthony, eds, In God Wetrust: New Patterns of Religious Pluralism in America (New Brunswick NJ: Trasaction Press, 1989).
14 . در پرونده ایالات متحده علیه فیشمان، (Fishman) به مدافعان اولیه نظریه شست‏وشوى مغزى مارگارت سینگر و ریچارد افشه اجازه داده نشد که درباره این موضوع صحبت کنند و دادگاه علیه مدافعان و توجیه کنندگان علمى این نظریه راى داد . در نتیجه به هنگام نزاع و چالش دادگاه‏ها به طور قانونى این گونه شهادات را رد خواهند کرد .
15. International Diretory of theworld Religions. Vols 1- (Atlanta, GA: Scholars Press, Forth Coming 1999).

پى‏نوشت‏ها:
1. casestudy.
2) خانم پروفسور الین بارکر، Eileen Barker) ، استاد جامعه‏شناسى با گرایش ویژه به مطالعه ادیان در مدرسه علم اقتصاد لندن، Londonschoolof Economics) اشتغال داشته، بنیانگذار و رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان جدید در انگلستان مى‏باشد . برخى از دلمشغولى‏هاى پژوهشى او عبارتند از ادیان جدید، تحولات در ادیان، در دوره بعد از کمونیسم و پلورالیسم در اروپا است . بیش از 160 اثر از او به چاپ رسیده است که از جمله آن‏ها کتابى است تحت عنوان The Making of a Moonie که برنده جایزه کتاب برتر انگلستان شد و نیز کتابى با عنوان Movements New Religious که به زبان‏هاى مختلف در سراسر دنیا برگردانده شده است .
3. New Religious Movements (NRMs)
4. Alternative Religion.
5. Sects
6. Cults.
7. Human Potential Movement.
8. Unification Church.
9. Moonies.
10. International Society for Krishna Consciousness.
11. Hare Krishna.
12. Scientology.
13. Rajneesh movement.
14. Family.
15. Children of God.
16. Greata wakings.
17. Christian Science.
18. Yehovah|s Witnesses.
19. Mormons.
20. Neo Paganism.
21. Satanism.
22. Guru.
23. NRMs.
24) براى کسب اطلاع بیشتر درباره تنوع و برخى دیگر از ویژگى‏هاى مشترک جنبش‏هاى نوپدید دینى به منابع زیر مراجعه کنید:
1. Barker, Eileen, New Religious Movements: A Practical Introduction, London: HMSo ( and edition 1999).
2. Dawson, Lornel. (ed) Cults in Context: Readings in the Study of New Religious Movements, Toronto: Canadian Scholars| Press. (1996).
3. Melton J. Gordon, Encyclopedic Handbook of Cults in America (Revised and Up dated Edition) New York & London: GarlandPrass (1992).
4. Miller Timothy (ed) America|s Alternative Religions, Albany NY: University of New York Press. (1995).
25. Brainwashihg.
26. Barker, Eileen, (1989) The Making of a Moonie: Brain washing or choice? Oxford: Basil Blackwell; veprinted by Gregg Revivals, Aldershot, 1993.
27. True Selves
28. Ant. Cult Movement (ACM)
29. Bromley, David G. and Jeffrey K.Hadden (eds) The Handbook on cults and Sects in America, Cparts A&B) Greenwich CT & London: JAI Press (1993).
30. Jonestown.
31. Solar Temple.
32. Aumshinrikyo.
33. Heaven|s Gate.
34) براى کسب اطلاعات بیشتر و پرسش‏هایى که ممکن است مطرح باشد به منبع ذیل مراجعه نمایید:
Eileen Barker, New Religious Movements: A practical Introduction
35) اطلاعات بیشتر در این زمینه را مى‏توانید از مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان جدید، (INFORM) که یک مرکز خیریه وابسته به مدرسه علوم اقتصادى لندن است، بیابید . این مرکز با حمایت وزارت کشور و کلیساهاى اصیل در سال 1988 تاسیس شد و اطلاعات جامع و روزآمدى درباره ادیان جدید ارائه مى‏کند .
36) پروفسور گاردون ملتون، (Gordon Melton) از محققان و استادان این حوزه است که کتاب‏ها و مقالات متعددى تاکنون از او به چاپ رسیده است . این مقاله توسط نویسنده در سال 1999 در کنفرانسى در مرکز مطالعات ادیان جدید در ایتالیا ارائه شده است .
37. Nondenominational.
38. Voudou.
39. Santeria.
40. Christian Scientists.
41. Spiritualists.
42. Mormons.
43. Thesophists.
44. Father Divine|s Peace.
45. Yehovah|s Witnesses.
46. Milton Yinger.
47. Roligion Science The individal.
48. Sect.
49. Billy Graham Evanelistic.
50. Shambhala Press.
51. Mooky Bible Institute.
52. World Councilof Churches.
53. World Buddhist Federatiou.
54. Punjabi Sant Mat.
55. Mahikari.
56. Mazdaznan.
57. Rosicrucianism
58. Specutative Freemasonry.
59. Newage.
60. Scientology
61. Eckankar.
62. Covenant of the goddess.
63. The Family.
64. Iskcon.
65. Siddha Yoga Meditation.
66. Hinu Temple of New Jersey.
67. Sri Venkateswara.
68. Reiki healing group.
69. Culture - affirming.
70. Culture - denying.
71. Swedenborginnism.
72. Latter - day Saints.
73. New Age Movement.
74. deprogramming.
75. Cult Awarness Network.
76. Margret Singer.
77. Saha Yoga.
78. European Spiritism.
79. Nation of Islam.


منبع: / فصلنامه / هفت آسمان / شماره 15 ۱۳۸۶/۰۴/۲۸
نویسنده : باقر طالبی دارابی

نظر شما