فرهنگ نقد از نگاه امام خمینی (3)
محور نظام (ولایت فقیه)
بدون نظم و نظام و ناظم، نمی توان امور کشور را سامان و سازمان داد. قانون اساسی کشورها، پشتوانه بی زبان نظامها به شمار می روند. باید مرجع دیگری باشد که از آن قانون سخن بکشد و او را به زبان آورد. رهبری جامعه، چنین نقشی دارد. او قانون را به زبان می آورد و راه را بر رهروان، روشن و هموار می سازد؛ از این روی، در معارف دینی ما سخن از (قرآن صامت) و (قرآن ناطق) به میان آمده است.
رهبری چون برق در تن سیم است. کالبد جامعه به روح و حیات نیاز دارد، تا ادامه حیات دهد. آن نیروی توانایی که پراکندگیها را پیوند می زند، استعدادها را شکوفا می سازد، نیروها را بسیج و سازمان می دهد، رهبر است.
امام علی(ع) می فرماید: (مکان القیم بالأمر مکان النظام من الخرز یجمعه ویضمّه، فان انقطع النظام تفرق وذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابداً.) 101
جایگاه زمامدار در این کار، جایگاه رشته ای است که مهره ها را به هم فراهم آورد و برخی را ضمیمه برخی دیگر دارد. اگر رشته ببرد مهره ها پراکنده شود و از میان رود و دیگر به تمامی فراهم نیاید.
رهبری عمود خیمه نظام است و رشته جمع کننده تک تک مردم. انتقادها و خرده گیریها تا جایی آزاد است و میدان دارد که نخواهد این عمود را بشکند و آن رشته را بگسلد. اگر نقد وارد این حریم گردد، به انگیزه سست کردن محور نظام و پاره کردن ریسمان وحدت و انسجام مردم، بی گمان خط قرمز نادیده انگاشته و از آن گذشته است.
بحث از این نیست که کسی درباره مسائل نظری ولایت فقیه، تحلیل و بررسی علمی نداشته باشد. این شیوه نقد و بررسی در مسائل علمی و نظری، همواره در میان فقها و حوزه ها مطرح بوده و هست. کارشناسان و خبرگان در این گونه مسائل علمی سلیقه ها و برداشتهای گوناگونی ارائه داده و در نوشته هایشان به یادگار گذاشته اند.
بحث از این است که اگر بر اساس قانون اساسی و با رأی مستقیم مردم، یا بارأی مردم به خبرگان رهبری، فردی رهبری امت را عهده دار گردید و در رأس نظام به عنوان پیشوا و جلودار برگزیده شد، و در راستای اختیارهای قانونی عمل کرد، کسی حق ندارد با صراحت یا با کنایه، به این مرز و حق بتازد و مشروع بودن آن را زیر سؤال ببرد و در تصمیم گیریهای او که براساس قانون شرع، قانون اساسی و مصلحت نظام است، چون و چرا کند. امام علی(ع) می فرماید: (فان اجتمعوا علی رجل وسمّوه اماماً، کان ذلک لله رضی فان خرج عن امرهم خارج بطعن او بدعة ردوه الی ما خرج منه فان ابی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل المؤمنین وولاه اللّه ماتولی.) 102
پس اگر گرد مردی فراهم گردیدند و او را امام خود نامیدند خشنودی خدا را خریدند. اگر کسی کار آنان را عیب گذارد، یا بدعتی پدید آرد، او را به جمعی که از آن برون شده باز گردانند و اگر سرباز زد، با وی پیکار کنند ـ که راهی دیگر را پذیرفته ـ و جز به راه مسلمانان رفته و خدا در گردن او درآرد آن را که بر خود لازم دارد.
اصل لشگر بی گمان سرور بود
قـوم بی سـرور، تن بی سر بود
وجه و چهره نظام اسلامی در مقام امامت و رهبری تبلور و تجلّی می کند و شکوه و شکوفایی انسانها در پرتو وجود او عینیّت می یابد. رهبری، در حقیقت هم ایدئولوک نظام است و هم زمامدار و هم پشتوانه معنوی، فرهنگی و دینی برای مدیران اجرایی.
ولایت فقیه، به عنوان روح قانون اساسی و شالوده و اساس نظام اسلامی، امروز از مرحله نظریه پردازی گذشته و به مرحله قانونی رسیده است. و چون در متن قانون اساسی این مسأله به رسمیت شناخته شده و نمایندگان مردم در خبرگان قانون اساسی، آن را با حوزه اختیاری گسترده، در قانون جای داده اند و سپس اکثریت به آن رأی داده اند، از آن پس هرگونه چون و چرا در اصل زنده و حیاتی (ولایت فقیه) و زیر سؤال بردن و انتقاد به آن، قانون شکنی و گذر از خط قرمز نظام و فساد در زمین به شمار می رود.
این که شماری پنداشته اند: (هیچ خط قرمزی در طرح مباحث نظری و مسائل سیاسی جز آنچه قانون اساسی به صراحت مشخص و تبیین کرده وجود ندارد و هیچ مقامی مصون از انتقاد و سؤال نیست) باید به این نکته توجه کنند و خود را به نادانی و غفلت نزنند که همان قانون اساسی که آنها آن را به عنوان خط قرمز می شناسند، مواردی را به عنوان خط قرمز نظام تعیین کرده که از آن جمله است: (ولایت فقیه) و رهبری فقیه عادل و مدیر و مدبّر. پوشیده نماند که مقصود این اشارت آن نیست که رهبری مصون از خطا و معصوم و از هرگونه انتقادی مبرّا و به دور است. امام علی(ع) با آن که معصوم بود خود را بی نیاز از یادآوری و رایزنی نمی دانست و از مردم می خواست که او را در ادامه رهبری و اداره امور یاری و مدد رسانند. 103
امام خمینی نیز به روشنی می گوید: (هیچ کس نباید خود را مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند، البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است.) 104
کسانی و جریانهایی که از آغاز با ولایت فقیه و ولیّ فقیه درافتادند و زبان به انتقاد گشودند و اکنون نیز، با فضای جدید، سوداهایی در سر می پرورند، به خاطر قدرت و اقتدار آن بوده و هست. اینان از این که بتوانند این دریای بی کران را از جوش و خروش باز ایستانند و او را به عقب نشینی وا دارند، ناامید شده اند، از این روی هر روز به بهانه ای بر این برج و باروی مقدس یورش می برند. و در این لشکر کشی، به تازگیها ترفند جدیدی ساز کرده اند و آن هماهنگ نشان دادن خود با یکی از جناحهای کشور و این ترفند، شماری از ساده لوحان را به سویی انداخته که دشمن در پی آن بود و آن انتقاد کینه توزانه و غرض آلود، از ولایت فقیه و اختیارها و... است.
امنیت ملی
در هر کشوری مسأله امنیت ملی، از مهم ترین و بنیادی ترین دغدغه ها و حساسیتهای مسؤولان آن کشور به شمار می رود و برقراری امنیت، درهمه جا، نشانه اقتدار دولت و نظام است. برقراری امنیت و آسایش مردم، جلوگیری از هرج و مرج خواهان، بر هم زنندگان امنیت و آسایش مردم و... وظیفه اساسی دولتهاست.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز، به این نکته، به روشنی اشاره دارد که شورای عالی امنیت ملی، برای تأمین منافع ملی و پاسداری از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی، تشکیل می شود و با بهره گیری از امکانات مادی و معنوی کشور و هماهنگ کردن فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، با تهدیدهای داخلی و خارجی مقابله می کند. 105
به کارگیری توان مادی و معنوی برای پدیدآوردن و برقرارکردن امنیت ملی و پاسداری از آن رویارویی با جریانهایی که به آشوب و بلوا دامن می زنند، نشانگر این معنا است که (امنیت ملی) جزء خطوط قرمز حکومتهاست. در نظام جمهوری اسلامی نیز، این خط قرمز مورد توجه قرار گرفته و به هرگونه انتقاد و انتشار مطلب و یا نوشته ای که بخواهد این اصل را کمرنگ سازد و آرامش مردم را بر هم زند گذر از خط قرمز خواهد بود. هرگونه حرکتی که جوّ عمومی جامعه را دچار تزلزل و آلودگی روانی سازد و مردم را کلاف سر درگم کند و زمینه انتخاب و گزینشهای درست را از آنان بگیرد، حرکتی است علیه امنیت ملی.
البته این سخن به این معنی نیست که آزادیهای مشروع از بین برود و جوّ خفقان و استبداد بر اندیشه ها و قلمها، حاکم گردد؛ اما معنی آزادی هم این نیست که نخاله ها و عقده ایها و رجّاله ها سر برآورند و میدان دار آزادی بیان گردند و به نام آزادی هرگونه فکر تخریبی را القاء کنند.
نظام خوش آیند آن است که زمینه ای فراهم سازد تا جوهره انسانی انسانها رشد یابد و این به معنای آزاد گذاشتن فتنه انگیزی و فتنه گری که امنیت ملی را از بین می برد، نیست: (انتقاد غیر از توطئه است. لحن توطئه با لحن انتقاد فرق دارد... این لحن آزاد نیست، توطئه آزاد نیست، انتقاد آزاد است.) 106
آزادی و امنیت ملی کامل کننده یکدیگرند. اگر قرار باشد آزادی بیان و قلم امنیت جامعه را به خطر بیندازد، باید آن آزادی مهار گردد، تا کسانی به بهانه آزادی، هرگونه رطب و یا بسی را به هم نبافند و نظام و امنیت آن را زیر سؤال نبرند. نباید گذاشت آزادی ملعبه شود: (الآن آزادی پیش بعضی از اشخاص، ملعبه شده است که هر چه دلشان می خواهند، باید بنویسند و بگویند....) 107
امام راحل و آینده نگر، برداشت نادرست دگراندیشان و دشمنان کینه توز را از آزادی مطرح کرده و به آن پاسخ داده است: (آزادی مطلق باید باشد که آنها می گویند این است که: چریک فدایی و فلان دسته منافق و فلان دسته کافر و فلان دسته ای که هیچ اعتقاد به اسلام ندارند، اینها آزاد باشند، بیایند هر چه دلشان می خواهند بگویند، هر کاری می خواهند بکنند و لو فرض کنید به ضد اسلام حرف بزنند، آزادند و لو به ضد جمهوری اسلامی حرف بزنند، آزادند و یک دسته نفهم هم می گویند نخیر باید این چیزها باشد... این روزنامه ها نمی فهمند، یا فهمیده عمل می کنند چرا باید این روزنامه ها دامن بزنند به اختلافات... روزنامه ها را به بازی گرفته اند.) 108
هشدار امام به روزنامه ها، گویای موقعیت ویژه ای است که روزنامه ها دارند. آنها اگر در دست ناپاکان دین به دنیا فروشان، وابستگان به قدرتها و محفلهای خارجی و پشت کردگان به انقلاب باشد، امنیت کشور را به خطر می اندازند و اگر در دست پاکان و انسانهای شریف، مسلمان، انقلابی، علاقه مند به وطن و ملت باشد، امنیت می آفرینند.
پس روزنامه هم می تواند امنیت بیافریند و هم می تواند تشنج آفرینی کند. که در آشوب کوی دانشگاه دیدیم، بسیاری از روزنامه های دگراندیش و متأسفانه پاره ای از روزنامه هایی که با بودجه بیت المال اداره می شوند،چگونه به آشوب دامن زدند.
اگر بررسیها،گزارشها، انتقادها، با انصاف و عدل همراه باشد و در تجزیه و تحلیل های روزانه حقایق را کتمان نکنند و عیبهای کوچک را بزرگ جلوه ندهند، درست نویسی را به درشت نویسی بدل نکنند، و در یک کلام، از موهبت آزادی قلم و بیان به شایستگی بهره برند، نقش مهم و بنیادی در تأمین امنیت فرهنگی و فکری مردم دارند و اگر رفتاری غیر از این داشته باشند، و به جای استوار ساختن باورها دست به ویرانگری بزنند و از نعمت آزادی سوء استفاده کنند و انتقاد را به انتقام دگرسازند، برخلاف مسیر مردم و قانون گام برداشته اند.
در پایان این بخش، اصل نهم قانون اساسی را که بیانگر مرز آزادی در پیوند با امنیت ملی است، یادآور می شویم: (در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یاگروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی و تمامیت ارضی ایران کم ترین خدشه ای وارد کند و آزادیهای مشروع را هر چند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.) 109
وحدت ملی و روح امید
از محورهای بنیادی یک نظام، (وحدت ملی) آن است. آنچه می تواند یک جامعه را در برابر آفتها و آسیبهای گوناگون مقاوم سازد، وفاق اجتماعی و همگرایی نیروها و روح امید و امیدواری مردم نسبت به آینده نظام است.
امام خمینی، دو هدف اساسی را همیشه دنبال می کرد: وحدت ملی و دمیدن روح امید به کالبد مردم و جامعه با سیری در اندیشه امام درخواهیم یافت، وحدت ملی و امیددادن به مردم، از اصول اساسی تفکر ایشان است که هم در بیان و هم در بنان ایشان جلوه ای خاص یافته است. امام ترفندهای دشمن را به خوبی دریافته بود که در پی ویران کردن چه چیزهایی است. به گفته مقام معظم رهبری: (دشمن سه هدف مرحله یی و مقطعی را تعقیب می کند: اول عبارت است از تخریب وحدت ملی... دوم تخریب ایمان و باورهای کارساز در دل مردم... سوم: تخریب روح امید و تخریب آینده در ذهن مردم... اسم این تخریبها را هم (اصلاح) می گذارند.) 110
امام، با تمام توان در برابر این سه هدف ویرانگر دشمن ایستاد و دیگران را نیز به ایستادگی فرا خواند. او، در مقام بیان فرهنگ نقد، همواره به این نکته اشاره داشت که انتقادها نباید مردم را سست و دلسرد کند و آنان را نسبت به نظام و مسؤولان آن بدبین و بی اعتماد گرداند: (ما امروز احتیاج به این داریم که این ملت را امیدوار کنیم و دلگرم... نباید این مردم را سست شان کنیم... باید همه کوشش کنیم که امید ایجاد کنیم.) 111
انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر، وظیفه ای است دینی و همگانی؛ اما باید در انجام این دو فریضه بزرگ روشی را برگزینیم که آن رویه و روش هم معروف و پسندیده باشد، نه منکر و ناپسند. (مع الأسف بعضی از نویسندگان و گویندگان به جای انتقاد سالم و هدایت مفید، با انتقاد کینه توزانه می خواهند افراد جامعه را به جمهوری اسلامی بدبین کنند، اینان به جای نهی از منکر، خود مرتکب منکر می شوند.) 112
روح حاکم بر انتقادها و ایرادها و خرده گیریها باید این باشد که نابسامانیها سامان یابد، نارضایتیهای مردم ریشه یابی گردد و درمان شود. دشواریها و گرفتاریهای آنان شناسایی و از راه قانونی، برای آنها راه حل ارائه شود. شکل و شیوه انتقاد باید به گونه ای باشد که مردم را از صحنه انقلاب و اسلام خارج نکند، بلکه پرتو امید در دل آنها بیفکند و خرسند از این باشند که کسی و کسانی برای برداشتن بازدارنده از سر راه آنان و سامان دادن نابسامانیهای زندگی آنان دل می سوزانند و پی گیرند: (در جمهوری اسلامی همه باید با انتقادها و طرح اشکالها راه را برای سعادت جامعه باز کنند.) 113
اگر در انتقادهای سیاسی و اجتماعی منتقدان، این جهت و این هدف رعایت نشود، و نقد آلودن فضای ذهنی و فکری مردم و به ناامیدی کشاندن و دلمرده ساختن آنان را در پی داشته باشد، این انتقاد نیست، بلکه به گفته امام: (انتحار) 114 است.
روشن است در این گونه شیوه ها و انتقادهای ویرانگر تر و خشک و باگناه و بی گناه، همه خواهند سوخت. هدف از انتقاد، باید آن باشد و فکر و دل خدمتگزاران را به یکدیگر نزدیک کنیم و مردم را در صحنه های سازندگی امیدوار و پرنشاط گردانیم، نه آن که تیشه به ریشه منافع ملی و مردمی خود بزنیم: (در هر حال، یکی از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه هایی که کارشان القاء بدبینی نسبت به جناح مقابل است پرهیز نمود. شما آن قدر دشمنان مشترک دارید که باید با همه توان در برابر آنان بایستید.) 115
در این فراز از رهنمود امام راحل چند نکته اساسی به چشم می خورد:
1. حرکت در جهت پیوند دلها و از بین بردن کینه ها و کدورتها، کاری خدا پسندانه است.
2. هنر ناقدان و مصلحان اجتماعی، باید آن باشد که مواضع خدمت را به یکدیگر نزدیک کنند و به وحدت نیروها و همدلی آنان در پیشبرد هدفهای نظام و خدمت به مردم، مدد رسانند.
3. در هر جامعه ای آتش بیاران معرکه مایه فتنه و فساد و دو دستگی هستند. آنان که به هیچ جناحی پایبند نیستند و هدفی جز جوّسازی و بدبین کردن نیروهای انقلابی به یکدیگر ندارند، آنان را باید شناسایی کرد و از خود دور ساخت.
4. سرگرم شدن در جبهه خودی و نقد و بررسی عملکردها، بزرگ کردن عیبهای کوچک و کاستیهایی که در درازمدت قابل جبران است، نباید ما را از غیرخودی و دشمن مشترک غافل سازد. یکی از آفتهای سیاسی و اجتماعی برای یک نظام توانا و قدرت مند همین است که در مسائل جزیی سرگرم شود و از مسائل اصلی و اصولی و دشمنیهای بیرونی غافل بماند.
امام خمینی، با توجه به این اصول و این که وحدت ملی مردم، به هیچ روی نباید فدای چیز دیگری بشود، می گوید: (ممکن است هر کس در فضای ذهن و ایده های خود نسبت به عملکردها و مدیریتها و سلیقه های دیگران و مسؤولین انتقادی داشته باشد، ولی لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعی و ابرقدرتها، که همه مشکلات و نارساییها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعی منحرف کند و خدای ناکرده همه ضعفها و مشکلات به حساب مدیریت و مسؤولیت مسؤولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبی گردد که این عمل، کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسؤولین نظام را از بین می برد و زمینه را برای ورود بی تفاوتها و بی دردها به صحنه انقلاب، آماده می کند.) 116
باورها و ارزشهای پایدار دینی
آخرین بخشی که در این نوشتار در باب مرزهای انتقاد و خطهای قرمز به آن می پردازیم، برگرفته از آخرین اصل قانون اساسی است که در ذیل آن آمده: (محتوای اصل مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات براساس موازین اسلامی و پایه های ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است.) 117
روح این اصل آن است که در این کشور، چند چیز از اصول پایدار و ثابت و دگرگونی ناپذیرند:
1. اسلامی بودن نظام
2. جمهوری بودن آن
3. ولایی بودن حکومت
4. مردمی بودن
هر قلمی و سخنی که به این اصول اساسی خدشه وارد سازد و بخواهد به حریم آنها دست اندازی کند، ناسالم است و گذر از خط قرمز.
مقام معظم رهبری در تفسیر و بیان نمونه ها و مصداقهای خط قرمز، خطاب به دشمنان انقلاب، می گوید: (شما انقلاب را زیر سؤال ببرید، اصل انقلاب را نفی کنید نظام جمهوری اسلامی را نفی کنید و کسی چیزی نگوید؟ بدیهی است این خط قرمز است. این قابل تحمل نیست.
گزارشهای نامربوط که به چیز دیگری مربوط است آن را می کشانند به یک جایی که به نظام ضربه بزنند، یا زیر سؤال ببرند. دستگاه هم تاحالا چیزی نگفته و حرفی نزده است، ولی توجه داشته باشید که اینها خط قرمز است.) 118
بی گمان، نظام اسلامی، و ارزشها و باورهایی که این نظام بر آنها استوار است و در اصل سوم قانون اساسی، به روشنی بیان شده، در حوزه نقد و انتقاد ناقدان نمی گنجد. با پذیرفتن این اصول و در چارچوب آن باورها و ارزشها، اگر انتقادی صورت بگیرد تا زمانی که به سست کردن نظام و ارزشهای آن نینجامد، آزاد است و این نکته را امام راحل، به روشنی در رهنمودها و سخنان و سیره عملی خود، ترسیم کرده است.
امام با آن که نقد و انتقاد را مایه هدایت و رشد و تعالی می دانست و همواره اهل سوز و درد را دعوت به خیرخواهی و نقد هدایت گرانه و سالم می کرد، اما نسبت به باورهای دینی و پایه های اعتقادی و اصول ارزشی حساسیّت ویژه داشت و غیرت دینی و شجاعت و صلابت او در این زمینه زبانزد همگان است.
امام در مسأله عزل قائم مقام رهبری، این واقعیت را به اثبات رساند که چارچوب دوستی و پیوند او با دیگران بر محور باورها و ارزشهای پایدار دینی و مصلحت نظام اسلامی است؛ از این روی به روشنی به نمایندگان مجلس شورای اسلامی یادآور شد: (سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست. در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت، بلافاصله به مردم معرفی می شود.) 119
و به همه کسانی که در جامعه پایگاه و مخاطب دارند، گوشزد کرد: (طلاب عزیز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه ها و رادیو تلویزیون، باید برای مردم این قضیه ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم.) 120
پایداری امام بر اصول پایدار، شکوفه بسیار داد، اسلام را به ژرفای دلها برد، باورندگان به اسلام را فزونی بخشید. البته شماری هم تاب این اصول مداری امام را نداشتند و از گردونه و چرخه نظام به کنار ماندند.
پی نوشتها:
1. سوره (آل عمران)، آیه 103.
2. سوره (انفال)، آیه 63.
3. سوره (مائده)، آیه 5.
4. سوره (عصر)، آیه 5.
5. سوره (آل عمران)، آیه104.
6. همان.
7. (اصول کافی)، ج639/2، دار صعب، بیروت.
8. (فرهنگ معین) و (لغت نامه دهخدا).
9. (مجموعه رسائل)، ج20/1.
10. (اسلام و مقتضیات زمان)، شهید مطهری285/.
11. (انسان کامل)، شهید مطهری، 194.
12. (اثباة الهداة)، حر عاملی، ج71/1، مطبعه علمیه قم.
13. (صحیفه نور)، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، ج97/14، وزارت ارشاد اسلامی.
14. (تحف العقول) 337/1، مؤسسه اعلمی، بیروت.
15. (میزان الحکمه)، ری شهری، ج57/10، دفتر تبلیغات اسلامی.
16. سوره (بقره)، آیه 206.
17. (صحیفه نور)، ج170/20.
18. همان مدرک201/.
19. همان مدرک، ج74/13.
20. (نهج البلاغه)، صبحی صالح، خ176، ترجمه شهیدی، 185/.
21. (فهرست غرر)، ج389/7.
22. (تحف العقول)، 179، بیروت.
23. (صحیفه نور)، ج96/21.
24. همان، ج178/18.
25. سوره (زمر)، آیه 18.
26. سوره (ذاریات)، آیه 55.
27. (اصول کافی)، ج638/2؛ (فهرست غرر)، ج203/7، چاپ دانشگاه.
28. (اصول کافی)، ج133/2.
29. (تحف العقول)، 302/، بیروت.
30. (سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی)، ج25/2، پیام آزادی.
31. همان149/.
32. (صحیفه نور)، ج48/21.
33. همان، ج190/4.
34. همان، ج120/1.
35. (تحف العقول)، 263/، بیروت.
36. (تحریرالوسیله)، ج466/1.
37. همان.
38. (اسلام و مقتضیات زمان) 285/.
39. (صحیفه نور)، ج180/21.
40. (حوزه و روحانیت در آئینه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، ج273/1، سازمان تبلیغات.
41. (بحارالانوار)، علامه مجلسی، ج75/70؛ ج165/74 (با اندک اختلافی در تعبیر).
42. سوره (مائده)، آیه 25.
43. (صحیفه نور)، ج97/14.
44. (همان 244/.
45. (اصول کافی)، ج193/2.
4. همان163/.
47. (نهج البلاغه)، نامه 53/، ترجمه شهیدی328/.
48. (صحیفه نور)، ج237/14.
49. همان/ 97.
50. همان99/.
51. همان.
52. همان.
53. (خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفی)، 230/، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
54. همان234/.
55. همان.
56. (بحارالانوار)، علامه مجلسی، ج194/75، مؤسسة الوفاء.
57. (صحیفه نور)، ج78/13.
58. سوره (ق)، آیه 16.
59. سوره (انفال)، آیه 48.
6. سوره (بقره)، آیه 268.
61. سوره (اعراف)، آیه 27.
62. سوره (مائده)، آیه 91.
63. (صحیفه نور)، ج29/19.
64. (اصول کافی)، ج300/2.
65. (تعلیم و تربیت)، از مجموعه تبیان، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
66. (فهرست غرر) 396/.
67. (صحیفه نور)، ج62/14.
68. سوره (مائده)، آیه 91.
69. (بحارالانوار)، ج230/74.
70. سوره (ص)، آیه 64.
71. سوره (حجر)، آیه 47.
72. سوره (حشر)، آیه 10.
73. (حدیث ولایت)، مجمعه رهنمودهای مقام معظم رهبری، ج83/2، تهیه و تنظیم دفتر مقام معظم رهبری.
7. (بحارالانوار)، ج580/75.
75. (تحف العقول) 87/.
76. (صحیفه نور)، ج236/14.
77. همان، ج233/19.
78. (بحارالانوار، ج97/10.
79. (سرگذشتهای ویژه)، جمعی از فضلای حوزه، ج92/1.
80. همان75/.
81. مفردات راغب، واژه (نصح).
82. (لسان العرب)، ابن منظور، واژه (نصح).
83. سوره (اعراف)، آیه 68.
84. (فهرست غررالحکم)، ج382/7.
85. (صحیفه نور)، ج239/14.
86. همان 258/.
87. (فهرست غررالحکم) 291/.
88. (صحیفه نور)، ج96/14.
89. (نهج البلاغه)، نامه26/، ترجمه شهیدی288/.
90. (بحارالانوار)، ج66/72، مؤسسه الوفاء.
91. (نهج البلاغه)، خ118، ترجمه شهیدی117/.
92. (حدیث ولایت)، به رهنمودهای مقام معظم رهبری، ج82/3.
93. روزنامه (جمهوری اسلامی)، 75/2/15.
94. (صحیفه نور)، ج268/14.
95. همان269.
96. همان244/.
97. همان.
98. همان269/.
99. همان244/.
100. همان145/.
101. (نهج البلاغه)، خ166، ترجمه شهیدی143/.
102. همان، نامه 6، ترجمه شهیدی275/.
103. همان، خ216/.
104. (صحیفه نور)، ج48/21.
105. (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با اصلاحات)، اصل 76.
106. (صحیفه نور)، ج268/17.
107. همان، ج352/13.
108. همان170/.
109. (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)، اصل نهم.
110. روزنامه (جمهوری اسلامی)، 78/9/26.
111. (صحیفه نور)، ج230/14.
112. همان62/.
113. همان248/.
114. همان40/.
115. همان، ج48/21.
116. (صحیفه نور)، ج94/21.
117. (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران).
118. روزنامه (جمهوری اسلامی)، 75/2/15.
119. (صحیفه نور)، ج106/21.
120. همان212/.
منبع: / فصلنامه / حوزه / شماره 96
نویسنده : ابوالقاسم یعقوبى
نظر شما