مفهوم جاهلیت در قرآن و متون تاریخی
موضوع : پژوهش | مقاله

مفهوم جاهلیت در قرآن و متون تاریخی

یکی از مباحث مهم به ویژه در تاریخ اسلام مبحث «جاهلیت» است. واژه جاهلیت ریشه در قرآن دارد و مورخان برای آن معانی متعددی بیان نموده‌اند که با یکدیگر متفاوت است. دقت در قرآن و متون تاریخی روشن می‌نماید که معنای اصلی جاهلیت نادانی نیست، بلکه جاهلیتی که در قرآن و سنت و حتی بسیاری از متون تاریخی بیان شده یک نوع حالت نفسانی و کیفیت روانی است که از پیروی از هدایت الهی سرباز می‌زند و حکومت خدا را در امور زندگی نمی‌پذیرد. پس جاهلیت یعنی سفاهت، خشونت، ناهنجاری، بی‌ارادگی، شتابزدگی و عدم قدرت بر نفس نه صرفاً نادانی و عدم علم. در نتیجه جاهلیت یک مفهوم است که محدوده زمانی و مکانی ندارد.


مفهوم جاهلیت در قرآن
کلمه جاهلیت ریشه در قرآن دارد و برای اولین بار در آیات مدنی مطرح گردید. در قرآن مشتقات اسمی و فعلی آن به صورت‌های جاهل، جاهلون، جاهلین، جهاله، یجهلون، تجهلون و جهول به کار رفته است. ولی کاربرد بیشتر این واژه به صورت جهل است که معانی متفاوتی دارد.
حال با توجه به آیاتی که مشتقات واژه «جهل» در آنها ذکر شده است، معنا و مفهوم جاهلیت در قرآن را مشخص می‌نمائیم. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ یوسف گفت: پروردگارا؛ زندان برای من از آن چه مرا به سوی آن می‌خوانند محبوب‌تر است و اگر حیله را از من باز نگردانی من به سوی آنها تمایل می‌کنم و از جاهلان می‌گردم.»
از این آیه استنباط می‌شود که گناه موجب سلب علوم خدادادی است و جهل تنها بی‌سوادی نیست، بلکه انتخاب لذت آنی و چشم‌پوشی از رضای خداوند، نیز جهل محض است. 1
در آیه 89 سوره یوسف نیز آمده است: « قَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ؛ [یوسف] گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید آنگاه که شما نادان بودید.» بنابراین جهل تنها به معنای ندانستن نیست، بلکه غلبه هوس‌ها نوعی بی‌توجهی است. انسان گناهکار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش دوزخ را برای خود می‌خرد.2
آیه 67 سوره بقره: « وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَهً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ ‌و هنگامی را که موسی به قوم خود گفت خدا به شما دستور می‌دهد که ماده گاوی را سر ببرید، گفتند آیا ما را به تمسخر می‌گیری؟ گفت: به خدا پناه می‌برم از اینکه از نادانان باشم.»
این تعبیر بیانگر آن است که استهزای دیگران جز کار عناصر نادان نیست. چون استهزا کنندگان یا آفرینش فرد یا کردار و رفتارهای او را به مسخره می‌گیرند و چون موضوع آفرینش و زشتی و زیبایی افراد از آن خداست، بنابراین هیچ یک از آنها در خور استهزا نیست. با این بیان انجام این عمل زشت فقط توسط افراد نادان انجام پذیر است و استهزا در موضع حکم و بیان شریعت از نادانان است.3
بنابراین در این آیه جهل در برابر عقل به کار برده شده نه علم، چون مسخره کردن نشانه بی‌خردی است که حضرت موسی از آن به خدا پناه می‌برده.
در سوره زمر آیه 64 شرک به خداوند را جهل معرفی کرده و می‌فرماید: « قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ؛4 ‌آیا به من دستور می دهید که غیر خدا را عبادت کنم ای جاهلان.»
در این آیه به صراحت مسئله توحید در عبادت مورد اشاره قرار گرفته است که در جاهلیت عبادت بتها و سجده در برابر آنها وجود داشت و انجام این عمل شرک و نشانه جهل است.
خداوند در این آیه آشکارا بت‌پرستان را مردمی جاهل می‌داند که هم نسبت به خداوند و هم نسبت به مقام والای خود جاهل هستند.5
آیه 55 سوره قصص سخنان لغو و بیهوده را نوعی جهالت معرفی می‌کند: «وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجَاهِلِینَ؛ ‌و هرگاه سخن لغو و بیهوده‌ای بشنوند از آن روی می‌گردانند و می‌گویند اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان، سلام بر شما ما طالب جاهلان نیستیم.»
در آیه 72 سوره احزاب خیانت به امانت مصداق بارز جهل شمرده شده است: «إِنَّا عَرَضْنَا الأمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولا؛ ‌ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم آنها از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آن را بر دوش کشید او بسیار ظالم و جاهل بود.» در این آیه بزرگ‌ترین و مهم‌ترین امتیاز انسان بر تمام جهان خلقت بیان گردیده است، ولی افسوس که از همان آغاز بر خویشتن ستم کرد و قدر خود را نشناخت و آنچه شایسته حمل این امانت بود انجام نداد.
آیه 63 سوره فرقان کبر و خودخواهی را کلید کفر و جهالت می‌داند: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الأرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلامًا؛ ‌بندگان خاص خداوند رحمان آنهایی هستند که با آرامش و بی‌تکبر بر زمین راه می‌روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب می‌سازند به آنها سلام می‌گویند.»
آیه 6 سوره حجرات اعتماد به اخبار فاسقان را جهل می‌داند و می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ ‌ای کسانی که ایمان آوردید اگر فاسقی خبری برای شما آورد پس جستجو کنید، مبادا که در اثر تفحص نکردن به قومی آزار رسانید و بر کرده خود سخت پشیمان شوید».
درنتیجه بر اساس آیه ششم سوره حجرات برای اینکه عملی جاهلی نباشد، ابتدا باید پیرامون آن تحقیق و تفحص نمود سپس اقدام کرد.
آیه 17 سوره نساء جهل را سرچشمه غرایز و هوس‌هایی دانسته است که پایدار نباشند: « إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا؛ جز این نیست که خداوند توبه کسانی را می‌پذیرد که از روی نادانی کار ناشایستی می‌کنند،‌ سپس توبه می‌کنند خداوند از اینان درمی‌گذرد و خدا دانای فرزانه است.» ‌این آیه شرط قبولی توبه را در آن می‌داند که انجام گناه از روی نادانی و بی‌توجهی به عواقب آن باشد.6
از امام صادق(ع) نقل شده: «هر گناهی که انسان مرتکب می‌شود اگر آگاهانه باشد در حقیقت جهل است؛ زیرا خود را در خطر قهر الهی قرار می‌دهد.»7
در آیات زیر نیز به صراحت واژه جاهلیت آمده است:
1ـ خداوند در توصیف کفار مکه می فرماید: «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الْجَاهِلِیَّهِ؛ ‌آنگاه که کافران در دل‌های خود، تعصب(آن هم) تعصب جاهلیت ورزند.»
حمیت در اصل از ماده «حمی»‌به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید و یا بدن انسان و مانند آن به وجود می‌آید و به همین دلیل به حالت تب «حمی» گفته می‌شود. از این جهت به حالت خشم، نخوت و تعصب خشم‌آلود نیز حمیت می‌گویند و این حالتی است که بر اثر جهل، کوتاهی فکر و انحطاط فرهنگی در میان اقوام جاهلی فراوان است و سرچشمه بسیاری از جنگ‌ها و خون‌ریزی‌ها می‌شد. 8
پس یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های عرب جاهلی یاری کردن خویشان در هر فرصت و شرایطی بود.9 به طوری که در ضرب المثل آنها آمده است که «برادرت را یاری کن چه ظالم باشد، چه مظلوم».
2ـ آیه 33 سوره احزاب، که خداوند می‌فرماید: « وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الأولَى؛ ‌و در خانه‌هایتان قرار بگیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌های خود را آشکار نکنید.»
منظور از تبرّج آن است که زن زیبایی‌ها و آرایه‌های خود را در برابر چشمان نامحرمان به نمایش بگذارد. «اظهار الزینه و مایستدعی به شهوه الرجل» به عبارت دیگر خودنمایی، خودآرایی و خوش‌نمایی زن برای جذب چشم‌ها و دل‌ها و ایجاد زمینه هوس و فتنه است که خداوند از آن نهی می‌نماید.
در این آیه سخن با زنان است، به ویژه زنان پیامبر را مورد خطاب قرار داده و آنان را از اندیشه و پدیده جاهلی بر حذر داشته تا دیگر زنان مسلمان بدانند از آنجا که احتمال سقوط در مرداب جاهلیت برای زنان پیامبر وجود دارد، این احتمال برای آنها نیز هست. یعنی اینکه زن باید ثبات داشته و خود را با آلودگی‌های جاهلی دمساز نکند و به خودآرایی جاهلانه نپردازد.
3ـ در سوره مائده، آیه 5 می‌فرماید: « أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْمًا لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ؛ ‌آیا حکم جاهلیت را می‌جویند؟ برای مردمی که اهل یقین هستند چه حکمی از خدا بهتر است.» بنا به نقل رشیدالدین میبدی در «کشف الاسرار» یهودیان از پیامبر(ص) در حق زانیین حکمی می‌خواهند که خداوند نفرموده است. با توجه به اینکه آنها کتاب دارند مانند اهل جاهلیت که فاقد کتاب بودند عمل می‌نمایند. چون در جاهلیت حکم رجم را بر ضعفا واجب کرده و بر اقویا چنین نبود.10
مصداق جاهلیت در آیه مذکور خودگرایی است که از مهم‌ترین اجزای تشکیل‌دهنده نظام جاهلی محسوب می‌شود و بیانگر نوعی فساد سیاسی در جامعه جاهلی است.
4ـ آیه 154 سوره آل عمران که خداوند می‌فرماید: «وَطَائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ؛ ‌و گروهی در فکر جان خود بودند، و درباره خدا، گمان‌های ناروا همچون گمان‌های جاهلیت می‌بردند.»
در این آیه هر پنداری نسبت به خداوند که با باورهای اسلامی سازگار نباشد، پندار جاهلی خوانده شده است. چون این مردم نسبت به خداوند، چگونگی و قدرت خداوند و تحقق وعده‌های او پندار نادرست داشتند که غیر مطابق با واقع بوده، اوصافی که مردم زمان جاهلیت، خدا را به آن وصف می‌کردند.
شرک و بت پرستی بدترین نوع انحراف فکری در عصر جاهلی بود که آنها را از توحید و خداشناسی دور کرده بود. هر چند که در پرتوی تعلیمات حضرت ابراهیم(ع) و برخی پیامبران پیشین، در زوایای دل خود خدا را می‌شناختند و او را آفریدگار جهان می‌دانستند، ولی در عمل برخی از پدیده‌های عالم مثل بت‌های دست ساخته را شریک خدا قرار می‌دادند.
آنچه در این آیه به عنوان مصداق جاهلی ذکر شده است خودخواهی، خودبینی، خودپرستی و خودکامگی است که به دنبال آن قدرت‌گرایی و سلطه‌جویی بروز می‌کند و انسان را از خدا و آخرت دور می‌نماید.
نتیجه اینکه در آیات فوق، قرآن مصادیقی را محکوم می‌کند، اما نه به طور مطلق، بلکه شکل جاهلی آنها که اساساً با معیارهای واقعی اسلام ناسازگار است. از این جهت از نظر قرآن هر انسان متکبر و خودرأیی جاهل محسوب می‌شود.
در قرآن، جاهلیت به عنوان یک مفهوم تلقی می‌شود نه یک زمان؛ اگرچه در برخی از متون اسلامی به زمان جاهلیت قبل از اسلام اشاره شده است، ولی این به آن علت است که می‌خواسته از یک روش مقایسه‌ای استفاده کند، ولی باز در این موارد نیز به خصلت‌های جاهلی تکیه شده نه زمان جاهلی.
قرآن کریم عصر قبل از بعثت را عصر گمراهی آشکار معرفی می‌نماید، گمراهی که در بینش، رفتار و قضاوت مردم مشاهده شده و خداوند آنها را با وصف جاهلیت مطلق توصیف می‌نماید. به همین دلیل برخی در رابطه با مکان ظهور اسلام می‌نویسند: «داستان قدیمی که اسلام در بیابان ظهور پیدا کرد مدت زیادی می‌گذرد تا از بین برود. این مسئله می‌تواند گویای شرایط نامطلوب مکان ظهور اسلام باشد که در کنار عوامل طبیعی، ناشی از جهل و جهالت مردم نیز بود.

مفهوم جاهلیت در متون تاریخی
اولین و مهم‌ترین متن و منبع تاریخی اسلام پس از قرآن، نهج البلاغه است که می‌توان مفهوم جاهلیت را به روشنی در آن مشاهده کرد.
امیرمؤمنان عصر جاهلیت را چنین توصیف می‌نماید: «خداوند پیامبر اسلام را وقتی فرستاد که از دیرباز پیامبری نیامده بود، ملت‌ها در خوابی طولانی فرو رفته بودند، سر رشته کارها از هم گسیخته و آتش جنگ‌ها در همه جا شعله‌ور بود. دنیا را تاریکی، جهل و گناه تیره کرده بود. فریبکاری آشکار، برگ‌های درخت بشر پژمرده و زرد شده و امید ثمری از آن نبود. آب‌ها فرو رفته و فروغ هدایت خاموش شده بود، بدبختی به بشر هجوم آورده و چهره کریه خود را نمایان کرده بود. ترس دل‌های مردم را فراگرفته و تنها پناهگاهشان شمشیر بود.» 11
حضرت در جای دیگر می‌فرمایند: «هرگز مباد که شما نیز چونان جفاپیشگان جاهلیت باشید که نه در دین ژرف‌نگر بودند و نه از خدا اندیشه‌ای درست داشتند.»12
مقام معظم رهبری در شرح و تفسیر خطبه 26 نهج البلاغه بیان می‌دارد که دوران جاهلیت دو گونه نابسامانی دارد:
1ـ نابسامانی مادی که مردم از لحاظ رفاه در سطح پایینی بودند و امنیت نداشتند.
2ـ نابسامانی معنوی که عبارت است از گمراهی و حیرت مردم، به این معنا که آنها راه روشنی در مقابلشان نیست و به دنبال یک چیز بالا و والا نیستند. به این سبب، تفکر، اختیار و ابتکار در چنین دوره ای وجود ندارد.13
در سایر متون تاریخی نیز به مفهوم جاهلیت پرداخته شده که اهم آنها عبارتند از:
جوادعلی، جاهلیت را به معنای حماقت، حقارت، سفاهت، خشم و تسلیم‌ناپذیری در برابر اسلام و احکام آن می داند.14
بلاشر می‌نویسد: «در اسلام بر تمام خصوصیات نفسانی عرب مانند مزاج جنگی، حساسیت و شرافت نسبت به عربیت، قساوت در مورد انتقام، شرب خمر، قماربازی و مانند آن صفت جاهلی اطلاق می‌شود.»15
عمر فروخ نیز معتقد است: «جاهلیت نامی است که قرآن کریم به عصر پیش از اسلام اطلاق نموده، زیرا اعراب در آن عصر، بت می‌پرستید و با یکدیگر به نزاع می‌پرداختند،... گاهی فرزندان خود را زنده به گور می‌کردند و شراب می‌نوشیدند... و چنین است که ملاحظه می‌کنیم واژه جاهلیت از جهلی گرفته شده که در برابر حلم بوده نه جهلی که متضاد علم است.»16
احمد امین مصری نیز می‌گوید: «جهل در برابر علم نیست، بلکه به معنای سفاهت، خشم، تکبر و افتخارات بیجاست.»17
ابن‌خلدون دوران جاهلیت را چنین توصیف می‌نماید: «این قوم بر حسب طبیعت، وحشی و یغماگر بودند و موجبات وحشی‌گری چنان در میان آنها استوار بود که جزء خوی و سرشت آنها شده بود و از این طریق از قید فرمانبری حکام سرباز می‌زدند. خوی آنها غارتگری بود و روزی آنها در پرتو نفیره‌ها فراهم می‌آمد...»33
طبری عصر جاهلیت را این‌گونه معرفی می‌نماید: «قوم عرب خوارترین، بدبخت‌ترین و گمراه‌ترین قوم بود که در لانه‌ای محقر و کوچک میان بیشه شیر(ایران و روم) زندگی می‌کرد. سوگند به خدا، در سرزمین عرب چیزی موجود نبود که مورد طمع و یا حسد بیگانگان باشد. هر آن کس از اعراب که می‌مرد یکسره به دوزخ می‌رفت و هر آنکه زندگی می‌کرد و حیات داشت، گرفتار خواری و مشقت بود و دیگران لگدمالش می‌کردند، سوگند به خدا که در سرتاسر زمین قومی را نمی‌شناسم که خوارتر و تیره بخت‌تر از عرب باشد.»19
سرانجام فیلیپ حتی می‌نویسد: «منظور از جاهلیت که غالباً به روزگار جهل و وحشی‌گری اطلاق می‌شود، دورانی است که عربستان قوانین و پیامبری که وحی به او رسد و کتاب منزل داشته باشد، نداشته است».20
تمام معانی و مصادیق ذکر شده در آثار مورخان مذکور در رابطه با جاهلیت با آیات مطرح شده مطابقت دارد. در کنار نظرات مذکور در خصوص مفهوم جاهلیت، برخی دیگر، جاهلیت را فقدان دانش درباره چیزی از موجودات می‌دانند که قادر به دانستن است. بنابر این دیدگاه، جاهلیت نتیجه محدودیت‌های هوش ما یا ناشناخته بودن خود ماده است و در دو قسم «مطلق» و «نسبی» قابل بررسی است.
جاهلیت مطلق آن است که شخص قادر نیست خود را از آن خلاص نماید. چنین جاهلیتی مسلماً غیر اختیاری است، ولی با تلاش اخلاقی می‌توان از جاهلیت نسبی رهایی یافت.21
برخی مورخان و نویسندگان عرب نیز بیشتر بر امّی بودن اکثریت عرب جاهلی و فقدان قدرت خواندن و نوشتن آنها تأکید نموده‌اند.22
در برخی از متون تاریخی به روابط تجاری موجود بین اعراب و وجود مظاهر تمدن در پاره‌ای از نقاط جزیره العرب، به ویژه یمن و به اصطلاح عربستان خوشبخت «Arabia Felix» ‌اشاره شده است.
به همین دلیل، تعدادی از آنها جاهلیت را به عنوان نوعی عقب‌ماندگی و جهل نمی‌پذیرند و اصل جاهلیت را قبول ندارند. افرادی چون دکتر یحیی الجبوری و دکتر گوستاو لوبون فرانسوی از این دسته هستند.23
اما ساختن ساختمان‌های مرتفع و روابط تجاری موجود در برخی از نقاط شبه جزیره عربستان نمی‌تواند دلیل علم و دانش آن مردم باشد و از این طریق اصل جاهلیت را برای آنها انکار کرد.
از مجموع نظرات مطرح شده می‌توان چنین نتیجه گرفت که مورخان در رابطه با مفهوم جاهلیت دیدگاه واحدی ندارند و چنان که مشاهده شد برخی از مورخان قائل به کاربرد واژه جاهلیت برای دوران قبل از اسلام نیستند. گروهی نیز جهل را مقابل علم دانسته و منظور از آن را نادانی و نداشتن علم و آگاهی می‌دانند و به ویژه بر روی تعداد باسوادهای مکه و مدینه تأکید می‌ورزند. اینان عده باسوادها را در مکه مقارن ظهور اسلام هفده نفر و در مدینه مقارن هجرت پیامبر یازده نفر ذکر کرده‌اند.24
در دوران معاصر به ویژه از آغاز قرن بیستم میلادی تعدادی از مستشرقان، نادانی را معنای ثانوی جهل دانسته و می‌گویند جهل در دوران قبل از اسلام نه مقابل علم بلکه مقابل حلم بود و حلم را بردباری، بخشندگی، لیاقت، درایت و نیک‌اندیشی معنا نموده و مفهوم جهل را خشونت، ناهنجاری، خودستایی، بی‌ارادگی و شتابزدگی می‌دانند که از اشعار جاهلی نیز استنباط می‌شود.
دکتر عباس زریاب‌خوئی به نقل از گلدزیهر در این رابطه می‌نویسد: «مقصود از جاهلیت نادانی نیست و جهالت در برابر حلم است نه علم، مسلّم است که جاهلیت در برابر اسلام است و مقصود از آن در قرآن عصری است که با تمام موازین و ارزش‌های اخلاقی، دینی و فرهنگی درست در مقابل اسلام بوده است.»25
برخی از محققین و اندیشمندان در نفی این مسئله که جاهلیت صرفاً به معنای نادانی و عدم علم نیست دلایلی می‌آورند که عبارتند از:
1ـ قرآن به عنوان بزرگ‌ترین معجزه تاریخ در بین مردم آن جامعه با همان توانایی‌های علمی و ادبی نازل شد و همان مردم را به تحدی دعوت کرد. حال این سئوال مطرح می‌شود که اگر مردم آن دوران افرادی نادان و به دور از علم و ادب بودند آیا تحدی فضیلتی برای قرآن محسوب می‌شد؟
2ـ در اشعار عرب جاهلی نیز این معنا تأیید شده است و منظومات شعری بیانگر اوج اقتدار ادبی آنان است.
3ـ هدف و غایت بعثت پیامبر، اتمام مکارم اخلاقی است. «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق»‌و واژه اتمام بیانگر این واقعیت است که آن حضرت شاهد رشد عقلانی مردم و وجود گونه‌هایی از مکارم اخلاقی در آنها اما به صورت نیمه تمام بودند و هدف آن حضرت کامل کردن آنهاست.
4ـ در احادیث معصومین نیز واژه جهل صرفاً به معنای نادانی به کار برده نشده است؛ به طوری که پیامبر عظیم الشأن اسلام فرمودند: «جاهل کسی است که به معاشران خود ظلم نموده و به زیردستانش ستم روا دارد و بر برتر از خود بزرگی فروشد و بی‌تمیز سخن گوید.»29
5ـ لغت‌دانان نیز جهل را صرفاً مقابل علم نمی‌دانند و آن‌را فقط به نادانی ترجمه نکرده، بلکه بیشتر به معنای پرخاشگری، ستم کردن، شدت عمل، عدم بردباری، فخرفروشی وخود بزرگ‌بینی دانسته‌اند.
پس جهل آن مردم یعنی اینکه اقوال، حکم‌ و نصایح آنها با سلوک و رفتارشان منافات داشت مثل تجاوز، توحش، قساوت، اسراف و مقدس شمردن آنچه که برایشان نه سود و نه ضرری داشت.
جهل یعنی آنکه سخنی می‌گفتند که به آن عمل نمی‌کردند و جاهلیت به این معنا به وجه عام بر عرب قبل از بعثت منطبق بوده است. بنابراین جهل یعنی نداشتن حلم، سفاهت، حماقت، تهور و عدم قدرت بر ضبط نفس که جاهلیت در این معنا در بین مردم قبل از ظهور اسلام بسیار رایج بود.
کلام را با سخنی از امیرمؤمنان علی(ع) در رابطه با جاهلیت به پایان می‌بریم. آن حضرت می‌فرمایند: «آنان فرمان شیطان را می‌بردند و به راه او می‌رفتند و به سرچشمه‌های او وارد می‌شدند. علم‌های او به وسیله آنان به راه می‌افتاد و پرچمش بر پای می ایستاد. شیطان مردم را زیر پای فتنه‌ها لگدمال کرده و مانند گاو آنها را زیر سم‌های خویش بمالید و با سر سم‌ها بر روی پیکر آنان ایستاد و همه مردم در آن فتنه‌ها سرگردان، حیران و نادان بودند.»27

نتیجه‌گیری:
از بحث مربوط به جاهلیت در قرآن و متون تاریخی این نتایج حاصل می شود:
1ـ جاهلیت برهه محدودی از زمان در خلال تاریخ نیست بلکه جاهلیت، زمان‌شمول و مکان‌شمول است. حالت و کیفیت خاصی است که در هر زمان و مکان می‌تواند پدید آید و محدود به زمان و مکان نیست. بنابراین جاهلیت مفهوم است نه زمان.
2ـ جاهلیت تنها مفهومی مقابل علم و تمدن نیست، بلکه در برابر حلم است و مرتبه‌ای در برابر عقل محسوب می‌شود.
3ـ جاهلیتی که در قرآن و سنت بیان شده است یک نوع حالت نفسانی و کیفیت روانی است که از پیروی از هدایت الهی سرباز می‌زند و حکومت را در امور و مسائل زندگی به رسمیت نمی‌شناسد و به این جهت خودگرائی، خودخواهی و خودآرایی از معانی و مصادیق اصلی جاهلیت در قرآن و بسیاری از متون تاریخی است.
4ـ شناخت جاهلیت مقدمه شناخت حیات اسلام است. چون تا باورها، فرهنگ، تمدن، آداب و رسوم جوامع جاهلی شناخته نشود، میزان تأثیر آئین جدید آشکار نمی‌شود و مهم‌تر اینکه شناخت جاهلیت قدیم و نشانه‌های آن در شناخت روابط جاهلی دنیای کنونی مفید است؛ زیرا جاهلیت نوین مجموعه‌ای فشرده از جاهلیت قدیم به اضافه انحرافات تازه است.
5ـ اسلام با توصیف جاهلیت درباره دوران قبل از خود می‌خواست یک برخورد فرهنگی با نمادهای جامعه جاهلی داشته باشد. پس اسلام برخورد نامعقول با دوران قبل از خود نداشت و همه چیز را نفی و انکار نکرد، بلکه به جداسازی سره از ناسره پرداخت.

پی‌نوشت‌ها:
*. عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان.
1ـ‌ قرائتی، تفسیر نور،ج 6، ص56
2ـ همان، ص 114.
3ـ‌ طبرسی، مجمع البیان، ج1،297-298؛ عتیق نیشابوری، تفسیر التفاسیر،ج 1،ص84.
4ـ زمر/64.
5ـ مکارم شیرازی، ج19،ص524-529.
6ـ قرائتی، تفسیر نور، ج2، ص258.
7ـ طباطبائی،ج 7،ص101-103؛ طبرسی،ج 4،ص268
8ـ‌ مکارم شیرازی، 22ج، ص96 .
11ـ همان، ج 15،ص147-149.
9ـ نیکسون، تاریخ ادبیات عرب، ص79.
10ـ میبدی، کشف الاسرار و عده الابرار، ج8،ص44 .
11ـ نهج البلاغه، خطبه 88، 89،212 .
12ـ عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ص 1845.
13ـ سیدعلی خامنه‌ای، درس‌هایی از نهج البلاغه، ص 52-57.
14ـ‌ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام،ج 1،ص51 به نقل از دارالمفضل، ج1،ص40.
15ـ‌ عمرفروخ، تاریخ الادب العربی،ج 1،ص47 .
16ـ همان ج 1،ص73.
17ـ‌ احمد امین، فجرالاسلام، ص60.
18ـ ابن خلدون، مقدمه، ص281، 285.
19ـ طبری، جامع البیان، ج4،ص25.
20ـ حتی، تاریخ عرب، ص 109.
21- joseph f.Delany,the Catholic Encyclopedia. VI I 2,3
22ـ ابن سعد، طبقات الکبری،ج3،ص522و 526 و 531 و 613؛ بلاذری، فتوح البلدان،ص 471؛ ابن قتیبه، المعارف، ص240؛ آلوسی، بلوغ الارب،ج 1،ص41، احمد سباعی، تاریخ مکه، ص24.
23ـ‌ گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص87-101 .
24ـ بلاذری، همان، ص471 ؛ آلوسی، همان، ج3،ص368 ؛ ابن قتیبه، الشعر و الشعراء ، ص334 .
25ـ خرمشاهی، دایره المعارف تشیع،ج 5،ص284 ذیل واژه جاهلیت.
26ـ نهج الفصاحه، به اهتمام مجیدی خوانساری،ص155.
27ـ نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، خطبه دوم، ص 8.

فهرست منابع:
1ـ قرآن کریم
2ـ نهج البلاغه
3ـ آلوسی، سید محمد شکری، بلوغ الارب فی معرفه احوال العرب، مصر، 1342 ق.
4ـ ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، 1336.
5ـ ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت، 1373 ق.
6ـ امین، احمد، فجرالاسلام، بیروت، 1696 م.
7ـ الحاج حسن، حسین، حضاره العرب فی عصر الجاهلیه، بیروت، 1405 ق.
8ـ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الشعر و الشعراء، به کوشش احسان عباس و یوسف نجم، بیروت، 1964 م.
9ـ همو، المعارف، قاهره، 1300 هـ.
10ـ بلاذری، احمدبن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، تهران 1367.
11ـ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، قم، 1366.
12ـ جعفری، مهدی، مسند حضرت فاطمه، بی جا، 1373.
13 ـ(آیت الله) خامنه‌ای، سید علی، درسهائی از نهج البلاغه، تهران، بی تا.
14ـ خرمشاهی، بهاء الدین، دایره المعارف تشیع، ذیل واژه جاهلیت.
15 ـ سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ترجمه باقر صدری نیا، تهران،1380.
16 ـ سباعی، احمد، تاریخ مکه، مکه المکرمه، 1372 ق.
17ـ طباطبائی، محمد حسین، تفسیرالمیزان، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی و محمد علی گرامی قمی، تهران، 1364.
18 ـ طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، بیروت، 1408 ق.
19ـ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ترجمه علی کرمی، تهران، 1380.
20 ـ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، نجف، 1386 ق.
21ـ عتیق نیشابوری، ابوبکر، تفسیرالتفاسیر(تفسیرسورآبادی)، به تصحیح سعیدی سیرجانی، تهران، 1381.
22 ـ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی، بیروت، 1964 م.
23 ـ قرائتی، محسن، تفسیر نور، تهران، 1379.
24 ـ لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید‌هاشم حسینی، تهران 1358.
25ـ معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، تهران، 1372.
26ـ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرار و عده الابرار، به اهتمام علی اصغر حکمت، تهران، 1371.
27 ـ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، 1374.
28ـ نیکلسون، رینولد، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه کیوان دخت کیوانی، تهران،1380.
29ـ نهج الفصاحه، به اهتمام غلامحسین مجیدی خوانساری، قم، 1385.
30-GIBB,H.A.R,Mohammedanism(Anhistorical/survey,America,1962.
31-Guillaume,Alfred,Islam,England,1956.
32-Hamidullah , Mohammad , Introduction OF Islam , Qum , 1982.
33-Josephf.Delany,The Catholic Encyclopedia,VII.
34- Montgomery Watt,William,Islam,England,1999.
35-The Encyclopaedia Of Islam , Volume I.


منبع: / ماهنامه / معارف / شماره 47
نویسنده : احمد رضا بهنیافر

نظر شما