موضوع : پژوهش | مقاله

دیوارهای شرمندگی


دیوارهای شرمندگی عنوانی است که سالها پیش توسط کندی یکی از رئیس جمهوران آمریکا به دیوار برلین اطلاق شده بود. دیواری که فاصله ای بیست و هشت ساله را بین مردم آلمان ایجاد کرد.
دیوارهای شرمندگی امروزه به مرزهای جغرافیایی و سیاسی که بین کشورها به صورتی خفقان آور فاصله ایجاد کرده، گفته می شود که زندگی و آرامش مردم دو سرزمین را در همسایگی هم با مشکلاتی مواجه کرده است. مرزهایی از قبیل مرز بین آمریکا و مکزیک و...
اما دیوارهای شرمندگی در حقیقت تمام مرزهای بین کشورها، بدون استثنا هستند. مرزهایی که دنیا را تکه تکه کرده، تمدن ها و فرهنگ ها را اسیر خود نمودند و تلاش برای تعارف آنان را به منظور ارتقا سطح و پویایی بیشتر به پوچی می کشاند.
برای اطلاق عنوان دیوار های شرمندگی به مرزهای بین کشورها الزاماً نباید رئیس جمهوری با تحصیلات آکادمیک سیاسی باشیم. اجباری نیست که هرروز با هزار پیچ و خم سیاسی رو به رو شده باشیم و تمام زندگی مان حول مسائل دیپلماسی و سیاسی سپری شود. دانستن علم و منطق سیاست نمی خواهد. شناخت فرهنگ خاور و باختر هم لازم ندارد.
تنها منطق ساده انسانهاست. منطقی مشترک بین تمام موجوداتی که صرف نظر از تفاوت های ناچیزشان در رنگ پوست، زبان، محل تولد و ... همگی فکر می کنند، عشق می ورزند، اشتباه می کنند و می بخشند. این منطق تنها یک تفکر ساده زیر سایه رویای جهان بدون مرز نیست. این منطق سرچشمه تمایلی است در جهت از بین رفتن این دیوارها و موجودیت هزاران هزار هکتار خاک همبستگی است. این دیوارها ظاهری حجیم و آهنین دارند به تلنگری از جنس ایمان و جسارت و جرات فرو می ریزند و غرور ابلهانه، زیاده خواهی و جاه طلبی عده ای سودجو را زیر خود دفن می کنند. و بعد انسانهایی هستند با حق تساوی، کنار هم که از تمدنها و ارزشهایشان با هم سخن می گویند.
دنیا خاک خوبی دارد. می توان میلیون ها درخت تمدن را کنار هم کاشت و هیچ درختی جای درخت دیگر را تنگ نمی کند. هیچ ارزش واقعی برخواسته از طبیعت بشر مزاحم سایه خنک برگ های سبز درخت همسایه اش نمی شود.
مرزی میان ارزشها، تمدن ها و هم زبانی ها نیست. دیواری بین حس دوستی و یک رنگی نیست. هر چه هست عقاید پوچ و کاغذی است. تمایلات پوسیده ناسیونالیستی اقلیتی است که چشم دل بر حقیقت بسته اند. انگیزه های سلطه طلبی عده ای با روابط تیره و تار و عنکبوتی بین خودشان است که فاصله های بین مردم دنیا انداخته تا بتوانند انگیزه های بهره کشی خودشان را جامه عمل بپوشانند و بی رحم و متجاوز در میان حیرت و استیصال مردم عادی، شیرینی همبستگی، برابری، برادری و عدالت را از دلهایشان بدزد تا با جنگ افروزی بین تمدن ها بازار سکه هایشان را رونق بخشند.
برای انسان اندیشمند امروز دنیا تصویری به سادگی زمین های بازی کودکان دارد. کودکان در میان دیوارهایی متمادی در پی هم می دوند و گاهی از پنجره کوچک این دیوارها لبخندی نثار هم می کنند و در پایان بازی، در فاصله بین دیوارها و یا در جایی از زمین بازی که دیگر دیواری میانشان نیست در نهایت یک رنگی و یک دلی دستهای هم را می گیرند و اتحادشان سایه سنگی دیوارها را سرد و مایوس می سازد.
انسان اندیشمند امروز می داند که با تمام حرکت سریع دنیا به سمت جنگ و خونریزی، هنوز فرجه هایی برای یکی شدن است. پنجره های نیمه باز که هنوز هم از میان آن می توان طرح تبسم های برادرانه را بر روی چهره هایی تبسم از یاد برده نشاند و دیدن یک تبسم نیرو و جسارتی می شود برای برداشتن دیوارهایی که شرمندگی اش را بیش از این نمی توان تاب آورد.

منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
نویسنده : سیما پروانه گهر

نظر شما