مشکلات فوکویاما
راجر اسکروتن
مترجم: علی محمد طباطبایی
از فحوای کلام فوکویاما در مقاله جدیدش در opendemocracy.net که در عین حال به عنوان موخره بر چاپ جدید کتاب معروفش «پایان تاریخ و…» نیز منتشر شده چنین به نظر من می رسد که او به این مسئله آگاهی یافته که اتحادیه اروپا در مسیری دموکراتیک به جلو نمی رود و این که گرایش های موجود در آن که برای اولویت دادن به «حقوق گروه ها» در برابر حقوق فردی در حال افزایش است اتحادیه اروپا را در مسیر برخورد با فلسفه روشنگری قرار می دهد دقیقا همان مسیر برخوردی که توسط کمونیست ها و فاشیست ها پیشتر از این انتخاب شده بود و دیگر این که نوع دیوان سالاری موقر اما بی نیاز از پاسخ دهی که اتحادیه اروپا در تلاش ایجاد آن است در سراسر قاره دقیقا نقطه مقابل آرمان هایی است که در قانون اساسی ایالات متحده تقدیس می شود. فوکویاما میان تروریست های اسلامی با کسانی که تا به امروز در تاریخ اروپا و در میان خود دیده ایم شباهت هایی می بیند: با بلشویک ها، ناسیونالیست های افراطی، هیچ انگارهای بادر ماینهوف. همه آنها در واکنش به جهان مدرن با هم مشترک هستند و همه شان در جست وجوی یک جامعه ناب و الینه نشده از خود بی خود نشده هستند، جامعه ای که مطابق با سید قطب در «سایه قرآن» می روید. و پاسخ من به آن چنین است: بله و نه. فوکویاما این نظریه را که لیبرال دموکراسی از مسیحیت نشٲت گرفته است به ساموئل هانتینگتون نسبت می دهد و این که از این رو هیچ گونه قانون جهانشمول برای تاریخ وجود ندارد که مطابق با آن جوامع بشری در همه جا همراه با تفوق اقتصادی در حال رشد خود به مسیر لیبرال دموکراسی بروند. دلایل فوکویاما برای نپذیرفتن این نظریه آنقدر ها هم قانع کننده نیست. آن گونه که او معتقد است، افراط گرایی قرائتی است از «سیاست های هویت سازی مدرن»، اما این توضیحی کافی برای موضع و نگرش او نیست. اصول و عقاید حزب محافظه کار انگلیس نیز قرائتی از «سیاست های هویت سازی مدرن» است اما این حزب به طور کل نگرش فلسفه روشنگری درباره جدایی میان حوزه عمومی و خصوصی را می پذیرد و علاوه بر آن به قانون سکولار و نهادهای آزاد کاملا وفادار است و هرگز یک تروریست هم به وجود نیاورده است.مسیح به ما آموخت که بر چنین چیزهایی غلبه کنیم و بهای آن گونه بودن را هم خود پرداخت. شاید این تاثیر طولانی مدت فداکاری او است که باعث شده تاریخ اروپا تا این اندازه زیاد به یک جریان از رهایی دائمی از حقایق ناخوشایند زندگی شباهت داشته باشد. اما این واقعیت فقط می تواند همان نظریه ای را تایید کند که فوکویاما آن را به هانتینگتون نسبت می دهد: این که پیشروی تاریخ به سوی لیبرال دموکراسی دستاورد محلی فرهنگ مسیحی است.
نظر شما