دین طبیعی(1)
دین طبیعی یا (خداشناسی طبیعی)(1) عبارت است از این عقیده که با شیوه های معقول است و بس که آدمیان می توانند از جملگی قضایای حقیقی علم کلام که دانستن آنها ممکن و ضروری و پسندیده است، آگاه شوند. دین گرایان طبیعی دربارة اکثر گزاره های زیر اتفاق کرده اند و از خردگرایان مسیحی یا ایمان گرایان(2) تا ملحدان در نوسان بوده اند.
1. جز خدای واحد وجود ندارد.
2. خدا به کمال برخوردار از فضایل اخلاقی و عقلانی است.
3. قدرتهای فعال خدا در عالم عیان می گردد و به پایمردی قوانین طبیعی- اخلاقی و فیزیکی- که از جانب خدا تقدیس یافته اند، خلق و نگهداری و مرتب می شود.
4. ترتیب رویدادها مشیت عام را می سازد.
5. مشیت خاص در کار نیست؛ معجزه یا دیگر دخالتهای الوهی نظم طبیعی قانونمند را نقض نمی کند.
6. به انسانها طبیعت خردگرا عطا شده است که به آنان امکان می دهد حقیقت را وظیفه خویش را- در جایی که موافق با طبیعتشان بیندیشند و برگزینند- بشناسند.
7. لازمة قانون طبیعی پیروی کردن از زندگی اخلاقی است و ادای دین به خدا و همسایه و خود.
8. خالصترین شکل پرستش و تکلیف مذهبی عمده عبارت است از پیروی از زندگی اخلاقی.
9. خدا جان جاودان به آدمیان عطا کرده بود.
10. پس از مرگ به هرکسی مطابق کردارش ثواب یا عقاب تعلق می گیرد. آنان که قانون اخلاقی را به جای می آورند و مطابق طبیعت زندگی می کنند رستگارانند و بهره مند از پاداش ودیگران مستوجب عذابند.
11. دیگر عقاید و کاربستهای مذهبی متضاد با این احکام باید به دیدة انتقاد نگریسته شوند- به عنوان نهادها و عقاید سیاسی یا اشتباهاتی که باید محکوم شوند و در صورت اقتضای مصحلت نیز نابود گردند.
به این ترتیب دین طبیعی نامی است که به مجموعه ای از دعاوی معرفت شناسانه و فلسفی داده اند. گاهی با توجه به موجبه ها و گاهی هم سالبه ها دربارة آن بحث کرده اند. متمایز ساختن دین طبیعی مثبت و سازنده در قالب دیدگاهی متفاوت با دین طبیعی سیلی یا انتقادی، هرچند هم مفید فایدت در مؤکد ساختن ویژگیهای دین گرایان طبیعی خاص یا آثارشان، این حقیقت را از دیده پنهان می سازد که در عرصة دین طبیعی موجبه ها مهر انتقاد می خورد و سالبه ها مهر سازندگی. شک گرایی آکادمیک، ایمان گرایی هرگونه نظری که در آن بر کشف و شهود یا احساسات غیرمعقول تکیه می کنند تا حقیقت مذهبی را مستقر سازند یا دعوی مذهب غیرمعقول به تلویح مورد انکار دین گرایان طبیعی بوده است. نیز هر نوع فلسفه ای را مردود می شمرده اند که طبق آن لاوجود بودن خدا موکد شود یا چنین دعوی کنند که دربارة روابط موجود بین خدا و آدمیان چیزی معلوم کسی نمی شود.
دین گرایان طبیعی دربارة آنچه روش شناسی معقول را می سازد، اختلاف نظر فراوان داشته اند. عده ای بر این بوده اند که استدلالهای ماتقدم ضمان اعتقادات مذهبی آنهاست و عده ای هم دعوی کرده اند که نتیجه گیری آنها مبتنی بر شواهد و قراین کاملاً تجربی است. جهان بینی خاص دین گرایی طبیعی جهان بینی ایستایی است و توقع چنین می رود که جمله آدمیان نسبت به مذهب واکنش یکسانی داشته باشند. هرگونه نسبیت تمام عیار با غایب شناسی دین طبیعی ناسازوار است. به همین نسبت هم سبق ذهن راجع به طبیعت یکپارچة بشری بدیهی است. جملگی آدمیان معقول در هر دور ومکانی همواره دیدگاه مذهبی یکسانی دارند و خواهند داشت. چنین دیدگاههایی را در عرصه سنت و مرجعیت تأیید نمی کنند، چه این دو از نظر دین گرایان طبیعی منبع خطا و فساد و فضل فروشی است. در عرصه تاریخ، به جای تکامل مذهبی، خطای مذهبی وجود دارد.
دین گرایان طبیعی مدعی اند که همه یا اکثر گزاره های حقیقی در علم کلام را- منوط به اینکه آدمیان دربارة علم کلام به درستی تعقل کرده باشند- می شناسند وشناخته اند. گوناگونیها در اعتقاد مذهبی و نه در احکام مذهبی حقیقی را لازم است تبیین و توجیه کرد. آیینهای مذهبی، یعنی صورت عمده ای که چنین گونه گونیها به خود می گیرد، محصول خطای ساده ألانه یا شیطانی است. از جمله خطاها و اشتباهات ساده دلانه ای که موجب پیدایش گونه گونی مذهبی می شوند عبارتند از بیماری و جنون و فریب و ترس واستدلال خطا و انتقال اطلاعات غلط. کسانی که مروّج خطاهای شیطانیند، کشیشانند و حاکمان و هنرمندان و همین طور هم اشخاص بی وجدانی ه به حقیقت توجهی ندارند و به کسانی که می خواهند زیر نگینشان بیاورند یا به طریقی از آنها سوءاستفاده کنند، استدلال غلط تحمیل می کنند. خطا که پا می گیرد، با زور و مرجعیت و نیرنگ کسانی حفظ می شود که با فریبکاران نخستین فرقی ندارند.
حقیقت جز در جایی که آدمیان به تعقل آزاد باشند کشف نمی شود فقط هم در جایی حفظ می شود که آدمیان آزاد باشند از خطاها انتقاد کنند، حتی خطاهای جزم اندیشانه موردنظر اولیای امور. در جامعه ای که انتقاد را، در صورت استدلال یا طنز و طبیعت نهی می کنند، روی خوبی و سعادت و پایداری را نمی بینند. بحث آزاد ضرورت است. حکومتها یا نهادهای سیاسی که جلو آن را می گیرند باید سرنگون شوند. سانسور و سرکوب، در صورت مشروعیت و عملی بودن، باید دربارة مروجان دروغهای آشکار معمول گردد.
اگر دین طبیعی را به صورت تجریدی در نظر گیریم، نسبت به سرنوشت بشر دید خوش بینانه ای دارد: در دنیای نظم یافته ای که آفریدگارش خدایی مهربان باشد، شر اساسی وجود ندارد. وانگهی فرض هم بر این است که از مذهب حقیقی، در صورت معلوم شدن، جملگی آدمیان تبیعت می کنند زیرا آن را حقیقی می یابند و متوجه می شوند که پیروی از آن به نفع خودشان است. دربارة سرنوشت واقعی آدمیان، خداگرایان طبیعی نظری جز بدبینی وانتقاد ندارند وتازه در امر اصلاح طلبی نیز از نظر سیاسی ویرانگرند.
دین طبیعی در میان خردگرایانی نشو و نما کرده است و بس که در جوامع نسبتا بسته خویش، از آزادی و فراغت انتقاد کردن از عقاید مذهبی عامه و مصوب برخوردار بوده اند. تیمار برای عقل و تکیه بر منابع کلاسیک و پسند نکردن خرافات متداول موجب شده است که دین طبیعی به لحاظ جهان بینی اشرافی باشد. در جایی هم که چنین نبوده است، خاصه در ایالات متحده امریکا، صورتی از اعتراض متحد با جمهوری خواهی بوده است. به سبب نداشتن هوادار از صاحبنظران طراز اول و عدم حاکمیت بر دلها، هیچ گاه- حتی در عصر روشنگری نیز- اصل عقیدتی متداولی نبوده است و همچنان که فراخور دیدگاهی است که فلسفة تاریخ سلبی دارد، از ابتدای پیدایش دیگرگون نشده است.
عناصر موجود در موضع دین گرایی طبیعی به قدرت تفکر مذهبی انتقادی است. سرو کله ایزدان دروغین و شیادان در عهد عتیق پیدا می شود، خدای صاحب عنایتی(3) که آفریدگار و نگهدار جهان است نیز در عهد عتیق می آید. گفته پولس رسول درباره شریعت امم(4) (رساله پولس رسول به رومیان 15-13/2) بنیانی برای دین طبیعی فراهم می کند. در میان آثار ماقبل سقراط، نوشته های پراکنده ای که در آنها به وجود یکتا (واحد) و لوگوس (Logos= عقل)، کلمه(5) پرداخته اند و از مفاد آنها بر می آید که درصدد طرح انداختن علم کلامی معقولی بوده اند. افلاطون و ارسطو، به شیوه های متفاوتشان به علم کلام معقول و همین طور هم به مکتوبات انتقادی دربارة منشأ ایزدان کمک کرده اند. اپیکوریان و رواقیان و افلاطونیان به بسط و نقد بیشتر علوم کلام عقلانی مشابه دین طبیعی می پردازند و دربارة وجود صفات ایزدان و روابطشان با آدمیان بحث می کند. سیسرون که این نظرات را به رومیان و متفکران بعدی انتقال داده است، شایستة لقب بنیانگذار دین طبیعی است و شاید هم نخستین دین گرای طبیعی بوده است- گواینکه موضع دین گرای طبیعی را هرگز با دل و جان نمی پذیرد.
جملگی اصول تعریف کنندة دین طبیعی در آثار سیسرون، خاصه در کتاب سوم De natura dearum پدیدار می شود. سیسرون، مانند دین گرایان طبیعی بعدی، دین فلسفی را از دین متداول متمایز می کرده و با توسل به وثاقت و عقل و فایدت، از دین متداول دفاع می کرده است. سیسرون که در دوران هرج و مرج سیاسی و ناباوری مذهبی- که کیش ها را حیلتهای سیاسی تلقی می کرده اند- می نوشته است، بیرنگ نظراتی را می آورد که برای متفکران بعدی که خود را در اوضاع و احوال یکسانی یافته اند، جاذبه داشته است. چنین نظراتی در مکاتب قدیم، در کافرکیشی فلسفی کسانی نظیر پلوتارک و سلسوس و امپراتور ژولیان و حتی در آثار مدافعان مسیحی سرسپرده ابطالگری بر جای مانده است.
مسیحی سازی اروپا تا دوران رنسانس به دین طبیعی پایان می دهد. با این حال در این دوران دیرپا نیز اندیشه های ضروری برای جان بینی تاله گرایانه(6) به شیوه های گوناگون زنده نگه داشته می شود. جنگ و جدل بر سر حدود ایمان و عقل معمولاً به این تر تیب پایان می یافته که برای وجود خدا دلایلی می آورده اند و اغلب هم دربارة صفات خدا بحث می کرده اند. قانون طبیعی جلوه ای از جلوه های مشیت عام الاهی و تکالیف اخلاقی خاص بر جای می ماند. عالمان مسیحی و مسلمان دربارة جاودانگی جهان و بقای روح به بحث نظری می پردازند و استدلالهایی که می آورند از استدلالهای امثال رواقیان و سیسرون متینتر بوده است. فرقه گرایی و بدعت و ضد روحانیگری در جملگی کشورهای غرب که نظریات مربوط به نیرنگ را پدید می آورده یا زنده نگه می داشته اند و نمونه های مقنع به دست می داده اند، رایج بوده است.
دین طبیعی با فلسفه و علم و تمدن نو دوره رنسانس احیا می شود و در عین حال هم با قیام مذهبی ملازم با این دوره نیز که آزادی و فرصت وانگیزه به متفکران مذهبی می دهد، مدیون است. وانگهی، بنیاد نهادن دین وحیانی (آسمانی)(7) بر دین طبیعی و یافتن بنیان اساسی برای وحدت مسیحی و پایان دادن به مناقشات فرقه ای، مایه تحول بیشتر دین طبیعی در سده های شانزدهم و هفدهم می شود. سوسینین ها و متعهمدان (باپتیست ها) و فیلسوفان و دانشمندان دوره رنسانس در پیدایش مجدد جهان بینی تاله گرایانه در اروپا نقش داشته اند.
شاید نخستین کسی که به دین گرایان طبیعی (deists) استناد می کند و این لفظ را استعمال می کند پی یر ویره(8) باشد- نام اثرش هم تعالیم مسیحی(9) (1564). نزد ویره کالوینیست، دین طبیعی گونة تازة بدعت بوده است که در جنجال اصلاحات در ناتورالیسم ایتالیایی دروة رنسانس پدید می آید. وی اعتقاد دین گرایان طبیعی را به خدا مانند اعتقاد ترکان و یهودیان می شمارد و در ادامه می گوید که در تلقی آنان آموزه مبشران(10) و رسولان [مسیح] جز «افسانه و رؤیا» نیست. آنها به شیوة اپیکور به آفریدگار می پردازند. «در بین آنها کسانی هست که به بقای روح اعتقاد دارند: عده ای دیگر با اپیکوریان اتفاق نظر دارند و بر همین روال دربارة مشیت خدا با توجه به آدمیان: از آنجا که خدا کاری به کار امور بشری ندارد، گردانندة این امور تصادف است یا احتیاط یا جهل آدمیان بر حسب پیشامد وقایع».
از نظر ویره، این «ملحدان» از آزادی مکتسب در دوران اصلاح دین برای خرده گرفتن به بت پرستی و خرافه سوءاستفاده می کنند، وی با وحشت به دین گرایان طبیعی پرخاش می کند، عین راجر اسکام- که همان زمان Scholemaster را نوشته- به «انگلیسیان ایتالیایی شده» پرخارش می کرده است. به عنوان متفکر مبرزی که این نظرات را ممثل می کرده است، از ژان بادکین هم می توانیم نام ببریم- نویسندة Colloquium Heptaplomeres (1588). در این نوشته، گفتگویی دربارة مذهب آمده است و تاله گرایی(11) از جملة مناظره کنندگان است. نیز می توانیم فهرستی از دین گرایان طبیعی را بر گزینیم که رابرت برتون در تحلیل ماخولیا [1621](12) به دست داده است یا می توانیم دین طبیعی را در نوشتة سرتوماس مور- با عنوان ناکجاآباد(13) (1516)- در قالب الگوی آن چیزی بررسی کرد که متفکران قرن شانزدهم، ملهم از کشفیات در دنیای نو [امریکا]، اُسوه دین عقل می انگاشته اند- دینی که منکر نجات بخشی و کارآیی آن بوده اند.
در اروپا در نیمه نخست قرن هفدهم تعدادی دین گرای طبیعی پدید می آید. منازعات بر سر ماهیت و منبع حقیقت مذهبی سبب پدید آمدن مجموعه مکتوباتی می شود و در شکل گرفتن دین طبیعی در نیمه دوم قرن به کار می رود. شک گرایی مأخوذ از منابع کلاسیک و آثار مونتنی و ایمان گرایان پروتستان و کاتولیک را به لحاظ فلسفی بسط می دهند و به آثار تاریخی و مذهبی اطلاق می کنند. بسیاری از استدلالهای مربوط به دین طبیعی انتقادی در مکتوبات شک گرایان و ایمان گرایان یافت می شود. در بررسیهای دیگر برای عقل و قانون طبیعی ارزش بیشتری قائل می شوند و بعدها به دعاوی مثبت دین گرایان طبیعی میدان می دهد. حقوق دانانی نظیر هوگو گروتیوس به عقل و قانون طبیعی به عنوان مبانی اخلاقیات و قانون متوسل می شوند؛ متفکرانی چون ریچارد هوکر درصدد یافتن اصل آشتی دهندگی در عقل بر می آیند و پی می برند که عقل وجه مشترک جملگی جدلی نویسان مذهبی است. امانیست های مسیحی پرورش یافته در فلسفه اسکولاستیک که می خواسته اند انسانهای معقولی باشند، به مذهب عقلانی مقدم با مسیحیت، ولی سازگار با آن، اعتقاد می آورند. فیلسوفانی که شک گرایی را باطل می شمرده اند- از جمله رنه دکارت و لرد هربرت چربوریایی (که اغلب وی را نخستین خداگرای طبیعی انگلیسی می نامند)- معمولاً بر آن می شوند وجود خدا را ثابت کنند و دینی عقلانی را در قالب بخشی از نظام فلسفیشان در کار آورند. تماس هابز این کار را به چنان شیوه ای می کند که مذهب به پدیده طبیعی کامل تبدیل می شود و دست آخر هم آنقدرها معقول از کار در نمی آید. ولی علم، برخلاف داشتن نقش در بگومگوهای مربوط به علم کلام و فلسفه و تاریخ، در رشد دین طبیعی همچنان نقشی نداشته است.
دین گرایان طبیعی اوان قرن هفدهم جز این نمی خواسته اند که بگذارند با آسایش خیال، معتقد به مذهب فرزانگان باشند. مانند اکثر فرزانگان نیز از سر بی احتیاطی آن را وعظ نمی کرده اند. دین طبیعی را در قالب اعتراضات عصیان آلود نکته سنجان در حلقه تئوفیل دوایو می یابیم- همو که مدتها چنین می انگاشته اند مولف Les Quatrains du Deiste (حدود 1626 ) است. گاهی نیز آن را به صورت جایگزین بی دردسر اعتقاد در میان نکته سنجان و آقامنشانی می یابیم که در تلقی آنان با مذهب مستقر سخت سازوار بوده است. در میان محققان، توماس کامپانلا آن را در ناکجا آباد خود- با عنوان شهر خورشید )حدود 1602)- معرفی می کند. در فرانسه هم مبرزترین هوادار دین طبیعی احتمالاً ایزاک دلاپیرره بوده است- مؤلف Du Rappel des Juifs (1643) و Praeudamitae(1655). در انگلیس نیز لرد هربرت چربوریایی در آثار متأخرش(14) سویة انتقادی دین طبیعی را ممثل می سازد و در De veritate (621) مباحث سازنده مربوط به دین طبیعی را موکد می کند.
ادامه دارد ...
منبع: / سایت / باشگاه اندیشه
به نقل از: فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول 1385نقش ها
مترجم : صالح حسینی
نویسنده : راجر ل. امرسون
نظر شما