موضوع : پژوهش | مقاله

مطالعه تطبیقی دین


تاریخ پیدایش مطالعه تطبیقی دین به مثابه جنبشی آکادمیک، به اواخر قرن نوزدهم بازمی گردد.
این اصطلاح در آن زمان همانند امروز، ناظر به مطالعه بین فرهنگی تمام صور و سنت های حیات دینی بود که با مطالعه و یا توضیح و تبیین صرفا یکی [از آنها] تفاوت داشت. به معنای دقیق کلمه؛ مطالعه تطبیقی دین شامل بررسی آگاهانه تاریخی و نظام مند اختلافات و اشتراکات میان ادیان می شود.
بررسی تشابهات و تفاوت ها، عملکرد مبنایی و اصلی ذهن انسان است. افراد و فرهنگ ها از گذر مفهوم ارتباطات و الگوها تجربه خود از جهان را سازماندهی می کنند. این فرایندی است که نبود آن سبب آشفتگی و بی نظمی می شود و یا در بهترین حالت حقایق صرفا منفک از هم را درپی خواهد داشت. همچنین، دانش تخصصی در هر حوزه نیز از گذر کشف یا ایجاد مفاهیم و مقولاتی که به داده های نامرتبط نظم و معنا می دهند، پیشرفت می کند. در این میان، تطبیق، فرایندی است که از گذر آن، تعمیم ها و طبقه بندی ها پدید می آیند و خود مبنای هر نوع کار علمی و تفسیری است. مفهوم «دین» مانند تعریفی آکادمیک از حوزه ای از فرهنگ عبارت است از مقوله ای تطبیقی و بین فرهنگی.
مطالعه نظام مند دین به مثابه یک موضوع بدون رویکرد بین فرهنگی امکان ندارد. بدون این رویکرد، مطالعه دین برابر است با جدا کردن مجموعه های واجد داده های تاریخی نامرتبط، و یا برابر است با تعمیم های نظری ای که صرفا بر دیدگاه و رویکرد یک فرهنگ مبتنی هستند. ازاین رو، نسل جدید علما و اندیشمندان کوشیده اند واژه ها و اصطلاحات عینی یا دست کم بین فرهنگی به وجود آورند تا به کمک آنها بتوان موضوعات مربوط به زمان ها، مکان ها و زبان های مختلف را توصیف و تبیین کرد؛ زیرا درست همان طور که زمین شناسان بر مبنای سنگ ها و صخره هایی که برحسب اتفاق در اطراف شخص قرار دارد، زمین شناسی نمی سازند، به همان سان فرد نمی تواند در مورد دین بر مبنای زبان و هنجارهای یک نمونه واحد دست به تعمیم زند. سنگ های موجود در اطراف شخص همانند دین بومی خاص او، فی نفسه نمونه هایی از برخی ویژگی های عام و مشترک مؤلفه های زمین شناختی، ساختارهای شیمیایی و رشد تکاملی هستند. بنابراین، بدون شناخت این عناصر «تطبیقی» نمی توان اشتراکات و افتراقات پدیده های دینی را درک کرد. بدون آنها بررسی برخی کارکردها و ساختارهای بین فرهنگی در یک نظام دینی معین غیرممکن خواهد بود.
پس، تحلیل تطبیقی، رویکردها، مراجع (منابع) و مواد مربوط به هر دین مطالعه تفسیری دین را توأمان، می سازد و به کار می گیرد. افزون بر این، این منابع به ناچار باید نتیجه ترکیبی و مشترک کار بسیاری از متخصصان باشد؛ چراکه هیچ کس به تنهایی نمی تواند دانش تخصصی و دست اولی درمورد تمام فرهنگ های دینی دنیا در اختیار داشته باشد. هرچندمقایسه یا تطبیق ابزاری است که می توان آن را به طور بومی یا درمیان داده های منطقه ای و تاریخی محدود به کار بست؛ اما درعین حال مقاله حاضر بر کارکردهای تعمیمی و بین فرهنگی آن تأکید می کند.

تطبیق: عامل گزینش
فرایند تطبیق از ساختاری مبنایی برخوردار است. اول آن که نقطه مشترکی باید وجود داشته باشد تا مقایسه دو یا چند چیز میسر شود، به ویژه این که، خود اصطلاح تطبیق واجد این ایده است. این اصطلاح از دو جزء لاتینی «com» (به معنی با یا همراه) و «par» (به معنای مساوی یا برابر) مشتق شده است، اما تطبیق نباید صرفا به دیدن و بررسی اشتراکات محدود شود. افزون بر این، تطبیق می تواند باتوجه به جنبه ای از آنچه مشترک است، تفاوت ها را نشان دهد. به عنوان مثال، در تعابیر روزمره، می توان خانه های جدید (=عامل مشترک) را باتوجه به قیمت (=معیار انتخاب شده یا جنبه ای از تفاوت) مقایسه کرد. به همین منوال، ادیان[=عامل مشترک و فراگیر] را می توان باتوجه به میزان جمعیت (=پیروان) آنها، یا نوع مرجعیت، یا دیدگاه هایشان درباره جنسیت مقایسه کرد؛ یا می توان مناسک و شعائر را باتوجه به شیوه های خاص آنها برای رفع و از بین بردن ناخالصی ها و ناپاکی ها مقایسه کرد. تاریخ مطالعه تطبیقی دین عبارت است از تاریخ این عوامل مشترک و معیارهای اختلاف و به کارگیری آنها توسط اندیشمندان این حوزه.
مقایسه یا تطبیق فی نفسه یک فعالیت است و نه یک نظریه یا ایدئولوژی. در عین حال این مقوله ابزار بسیاری از نظریه های مختلف بوده و ازاین رو هم برای مقاصد علمی و هم مقاصد دینی به کار گرفته می شود. به عنوان نمونه تطبیق ابزاری است برای:
* نشان دادن برتری یک دین خاص؛
* نشان دادن این که دین یکسره بر یک حقیقت (واقعیت) واحد (یکسان) مبتنی است؛
* تضعیف مدعیان مطلق گرایانه هر دین از طریق نشان دادن این که آن دین، یگانه نیست؛
* ارائه تفسیری آرمانی از ادیانی که ممکن است پایین تر، حاشیه ای یا بیگانه تلقی شوند؛
* نشان دادن امکان «فهم و درک» ادیان دیگر از موضوع و دیدگاه خود آنها؛
* نشان دادن یا آزمودن نظریه های مختلف (درباره دین) با ارائه «شواهدی» به سود آنها در فرهنگ های مختلف.

مثال: چگونه داستان خلقت در کتاب مقدس در پرتو چند رویکرد «تطبیقی» (مقایسه ای) کاملا متفاوت تجلی پیدا می کند؟ از نگاه مؤمنی که این داستان برایش داستانی منحصربه فرد و یگانه و کلمه حقه خداوند تجلی کرده، هر تطبیق و مقایسه ای با داستان ها و گزارش های دیگر مربوط به «خلقت» [عالم] ممکن است نشانگر برتری سفر پیدایش باشد. در این صورت، داستان بابلی مربوط به خلقت، انومالیش [=حماسه خلقت در دین بابلی]، را در قیاس با توحید «ناب» کتاب مقدس می توان حاکی از ایده ای مشرکانه درخصوص جهان دانست. «انومالیش» داستانی است که در آن رب النوع ها تولیدمثل می کنند و آشفتگی ها و بی نظمی ها را دفع می کنند.
این داستان به گونه ای تعصب آمیز در برابر و در تقابل با ماجرای سفر پیدایش قرار داده می شود که در آن خدای متعالی از آغاز بانی خلقت جهان بوده و هیچ مثل و مانندی ندارد. (اما از نگاه کسانی که به اسطوره های خدایان علاقه مندند، داستان سفر پیدایش به نحوی کاملا متفاوت تصویر شده است. در اینجا داستان کتاب مقدس، داستانی امروزی و روایتی بطریقی از اسطوره هایی تلقی می شود که زمانی یک رب النوع اولیه را با درخت مقدس و ماری که به همراه داشت محترم و مقدس می شمردند. در این توالی تطبیقی، داستان کتاب مقدس در قالب داستانی بازسازی می شود که قدرت رب النوع را – که در سفر پیدایش به همان حوا (علت هبوط آدم و اسطوره سرسپردگی و فرمانبرداری زن به مرد) تبدیل می شود – تنزل داده است.
از منظر کسانی که به وحدت تمام ادیان و اتحاد انسان با خدا (الوهیت) گرایش دارند، جنبه تطبیقی مربوط به داستان سفر پیدایش می تواند ناظر به آفرینش انسان ها بر صورت خداوند در زمانی پیش از «هبوط» باشد.
اسطوره هایی که توحید اصیل را توصیف می کنند کنار این مسئله گذاشته می شود تا نشانگر عمومیت این موضوع باشد. مقاله حاضر عمدتا بر تطبیق گرایی آکادمیک تأکید می کند. در عین حال نقش پیشین (سنتی) رویکردهای دینی نیز آن چنان فراگیر بوده که مستلزم توجهی مقدماتی است.

صور دینی تطبیق
از کسانی که با انگیزه مذهبی به سراغ مقایسه و تطبیق می روند، چنین انتظار می رود که از اعتقادشان به عنوان معیار تطبیق استفاده کنند. اقدامات و کوشش های مسیحیان در حوزه تطبیق در طول تاریخ نمونه های متعددی از این مسئله را در اختیار ما می نهد.

نمونه هایی از مطالعه تطبیقی دین در مسیحیت
متألهان مسیحی می بایست وجود ادیان دیگر و خدایان آنها را توجیه می کردند و شیوه های سنتی به کار رفته در این خصوص شامل طیفی از تفاسیر مثبت و منفی ای بود که به اختصار به این شرح بودند: ریشه های اهریمنی (شیطانی)، این خدایان «مشرک» که این گونه همگان خود را وقف آنها کرده اند، چه کسانی یا چه چیزهایی هستند؟ شاید آنها واقعا هم خدا نباشند بلکه شیاطینی باشند که درپی بندگان (عبادت کنندگان) خود می گردند؟ چگونه مبلغان می بایست وجود «صلیب های» تراشیده شده را در معابد مایاها که به پیش از ورود مسیحیت بازمی گشت، توجیه می کردند؟ این شباهت های بارز و آشکار را به آسانی می شد، ریشخند شیطان دانست و آنها را تقلیدی از دین حقیقی تلقی کرد.
حقایق تمثیلی (رمز): شیوه دیگر تطبیق مسیحی این بود که ادیان دیگر را واجد نمادهایی از حقایق مسیحی تلقی می کردند. مسیحیان از پیش با این مفهوم آشنا و مأنوس بودند که در تورات تصاویر و وقایعی وجود دارد که به شکلی تمثیلی و رمزی ظهور مسیح را از پیش بشارت داده است. به عنوان مثال قربانی های عربانیان بالکان به مثابه نماد قربانی مسیح تفسیر شدند. همچنین، الهه های ادیان دیگر به عنوان اوصاف خدای حقیقی در نظر گرفته شدند، به عنوان مثال، الهه آتنه به عنوان «حکمت» خدا تفسیر شد.
دین طبیعی در برابر دین وحیانی: مسیحیان همچنین مفهوم دین طبیعی را در برابر دین وحیانی گذاشتند. این مفهوم به آن معناست که تمام انسان ها از آنجا که به صورت خدا آفریده شده اند، از یک توان طبیعی برای شناخت خدا برخوردارند. در نتیجه، این استعداد (موهبت) وجود ادیان دیگر را توجیه می کرد. با این همه، هرچند تمام انسان ها به معرفت اولیه خدا دسترسی داشتند؛ اما معرفت «وحیانی» تجلی کامل خدا از طریق عیسی بر اجتماعاتی بود که کتاب مقدس داشتند و به آن باور داشتند. در مقام مقایسه، عیسی طبعاً تحقق شوق و آرزوی درونی (فطری) مؤمنان دیگر تلقی می شد و مسیحیت متعالی ترین، کامل ترین و عام ترین دین تلقی می شد.
گفت و گو: ایده گفت و گوی بین ادیان برخاسته از الهیات جدید است. گفت وگو یعنی اتخاذ موضع «شنوندگی» در برابر دیگران، و نه موضع جزمی و تعصب گرایانه که دیگران را محدود می کند. به عنوان مثال، بیانیه کلیسای کاتولیک رم در شورای دوم واتیکان، (1962-1965) از اعضای خود خواست تا به وجود «امر قدسی» در ادیان و سنتهای دیگر احترام بگذارند و همچنین به منظور مطالعه ادیان دیگر کمیته ای دائمی تشکیل دهند و از طریق گفت وگوی آزاد به تحقیق در معنای [ باورهای] آنها بپردازند. ویلفرد کنت ول اسمیت (1916-2000) پژوهشگر مطالعات تطبیقی و صاحب نظر در اسلام، تأکید کرده است که مطالعه تطبیقی دین مستلزم توصیف مسئولانه ویژگی های زنده (رایج) ادیان مردمان دیگر به نحوی است که آن افراد دیگر، خود قادر باشند آن موارد را به عنوان موضع خود بپذیرند.

وحدت گرایی
در برابر مقایسه های مسیحی، رویکرد دینی دیگری وجود دارد که آن را وحدت گرایی نامیده اند. این رویکرد تأکید می کند که تمام ادیان به یک حقیقت معنوی مبنایی واحد اشاره می کنند؛ اما این کار را از طریق صور فرهنگی و زبان های مختلف انجام می دهند. درست همان طور که آب، آب است، صرف نظر از کلمه ای که برای نامگذاری آن استفاده می شود، در تفکر وحدت گرایانه نیز خدا، خداست صرف نظر از نامش. حتی در دنیای یونان باستان نیز آموزه مشهوری وجود داشت تحت عنوان «تساوی (برابری) خدایان». از این رو هرودوت؛ مورخ یونانی قرن پنجم ق. م گفته است که خدایان مصر در اصل نام های مصری الهه های یونانی هستند. آمون نام دیگری برای زئوس بود، «هوروس» همان «آپولون» و «ایزیس» معادل اسمی الهه «دیمیتر» بوده است.
وحدت گرایی در مکتب رواقی کلاسیک و طی رنسانس اروپا و بعدها توسط مکتب رمانتیک، تعالی گرایان (ترنسندنتالیستها) و جنبشهای عصر جدید، گسترش یافت و رونق گرفت. این پدیده فرض اصلی بسیاری از سنتهای عرفانی و آسیایی بوده است.
در خاور دور، بودایی ها عموماً خدایان چینی و ژاپنی را مظاهر و تجلیات بوداهای آسمانی تفسیر می کنند. بوداها خدایان اصیل (اصلی = مادر) و خدایان بومی (محلی) مظاهر آنها هستند. وحدت گرایی اشکال گوناگونی دارد. از نگاه برخی، انگیزه وحدت گرایی آن است که تمام انسان ها اساساً شبیه هم هستند. بسیاری از پژوهشگران مجموعه ای از مفاهیم را می یابند که زیربنای ادیان جهان را تشکیل می دهند، از آن جمله اند نیاز به تقدیس موجودی الهی و پذیرش مسئولیت اخلاقی. برخی در جست وجوی باورهای مشترک درخصوص صلح و آرامش هستند. در عین حال، برخی دیگر مبنای وحدت دینی را تجربه معنوی یا تجلی الوهیت تلقی می کنند. در این چشم انداز، اختلافات عقیدتی و ساختاری صرفاً امور ثانوی و تعابیر و تفاسیر ظاهری از برداشتی شهودی و مشترک از آن راز «مطلقاً دیگر»اند که مبنای تمام حیات را تشکیل داده است.

منابع:
1. روزنامه همشهری 7/11/86، 
نوشته: ویلیام. ای. پاون ، 
ترجمه: علیرضا رضایت

نظر شما