آگاهی به مصادیق علم الهی و تاثیر آن در زندگی
هیچ تردیدی نیست که علم شهودی الهی همه آفریده ها را دربرمی گیرد و این علم به شکل احاطی می باشد، چنان که به شکلی بسیار دقیق و لطیف همه ابعاد و سطوح و مراتب را دربرمی گیرد و چیزی از آفریده ها و حالات و صفات آن ها بیرون از دایره این علم قرارنمی گیرد.
براین اساس، سخن گفتن از موارد علم الهی، بیهوده می نماید، ولی از آن جایی که قرآن به برخی از موارد علم الهی که بیش از صد مورد می باشد، توجهی خاص دارد، نویسنده بر آن شد تا با نگاهی به این موارد خاص و مذکور در قرآن، رابطه آنها را با زندگی بشر ارزیابی و تحلیل نماید. پرسشی که نویسنده مطرح می کند این است که چرا خداوند به انسانها نسبت به علم و آگاهی خود به این موارد آگاهی می دهد و آگاهی انسان نسبت به این علم الهی چه نقش و تاثیری در زندگی و رفتارهای او به جا می گذارد آنچه در این مطلب می آید بازخوانی شماری از این موارد و تحلیل تاثیر آن در باورها و رفتارهای انسان است. اینک با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم:
هشدارها، عامل غفلت زدایی از بشر
انسان موجودی است که بیشترین حوزه معلومات وی را علم حصولی و اکتسابی تشکیل می دهد. این بدان معناست که معلومات و دانسته های بشر، تصاویر ذهنی و یا مفاهیمی است که سایه ای از حقیقت را آشکار می کند و همواره علم آدمی به بیرون از خود و امور خارجی درهستی، علمی سایه گون و تصویری مات و خاکستری است؛ چرا که منابع و ابزارهای شناختی و معرفی بشر از جمله حواس و عقل نمی تواند ارتباط کامل و احاطی با چیزهای بیرون از خود برقرارکند و تنها ابعاد و یا گوشه ای از حقیقت بر او آشکار می شود.
البه این گونه نیست که تمامی دانسته های بشر از قبیل علوم حصولی و تصاویر ذهنی باشد، چرا که انسان نسبت به وجود وحالات خود علم شهودی و حضوری دارد، چنان که نسبت به برخی از چیزهای خارجی نیز چنین حالتی در وی پدید می آید تااینگونه اتحاد و یگانگی میان عالم و علم و معلوم ایجاد شود. براین اساس می توان گفت که گاه میان انسان و چیزهای خارجی ارتباطی خاص ایجاد می شود و اتحاد میان شاهد ومشهود تحقق می یابد.
با این همه، چنان که گفته شد، بیشترین دانسته های بشری درحوزه علوم اکتسابی و حصولی دسته بندی می شود و علوم شهودی و حضوری وی بسیار اندک می باشد. این درحالی است که علم الهی نسبت به چیزها، علم شهودی است و اصولا علم حصولی برای خداوند تصور نمی شود.
مشکل اساسی انسان این است که علوم حصولی هرچند دانش های ارزشمند و تصاویری از حقایق بیرونی و خارجی است، ولی نواقص موجود در این علم، آدمی را در حالتی از جهل و غفلت قرار می دهد، زیرا مردمان تنها قادر به شناخت سطحی از سطوح و لایه ای از لایه های آن چیز می باشند و آن سطح قابل دسترسی برای بشر نیز همین سطح مادی و ظاهری آن می باشد. این گونه است که چیزها درنظر آدمی به شکل پدیده های جدا از یکدیگر به نظر می آیند. این بدان معنا خواهدبود که انسان ناتوان از درک درست ارتباط مستقیم وتاثیرگذار میان پدیده ها باشند، چنان که ناتوان از درک ارتباط فقری میان پدیده ها و آفریدگار آن می باشند.
به سخن دیگر، دانش انسانی با خاستگاه علم حصولی، چیزها را پدیده های صرف و محض می یابد، این در حالی است که در واقعیت امر این گونه نیست بلکه چنان که قرآن تصویر می کند، همه چیزها، آفریده ها و آیه های الهی هستند به گونه ای که دمی نمی توانند بی آفریدگار معنا یافته و وجود داشته باشند. این ارتباط میان خدا و چیزهاست که به آنان وجود می بخشد و موجودیت آن ها را تضمین می کند. امساک الهی که در برخی از آیات آمده (نحل، آیه79 و نیز حج، آیه65 و زمر، آیه42 و ملک، آیه19) و یا فقر ذاتی موجود که در برخی دیگر از آیات بدان اشاره شده است، (فاطر، آیه15) همه همان معنای آیه بودن و آفریده بودن را تأکید می کند؛ البته آفریده بودن چیزها به معنای استقلال آنها نیست، چرا که آفریدگاری الهی بی پروردگاری او نیست و این بدان معناست که هیچ آفریده ای در هیچ یک از آنات وجود نمی تواند مستقل باشد و با ربوبیت الهی بقا نداشته باشد. از این رو می بایست تأکید کرد که همه آفریده ها در وجود و بقا نیازمند به خداوندگار خود هستند و دمی نمی توانند از وی مستقل شوند و استقلال از خدا برای موجودات هستی امری بی معنا و بلکه به معنا نیستی و نابودی است.
اما آن چه قرآن از رابطه فقر ذاتی آفریده ها با آفریدگار بیان می کند، تنها برای مؤمنان واقعی معنا و مفهوم می یابد و بیشترین مردم دچار غفلت از این رابطه هستند، چرا که علم حصولی و تصاویر ذهنی از چیزها نمی تواند این رابطه را شناسایی کرده و به انسان نشان دهد. این جاست که خداوند به اشکال مختلف می کوشد تا این غفلت را از انسان بزداید و او را به حقیقت چیزهای هستی آگاه کند. هشدارهای الهی به اشکال گوناگون، تلاشی از سوی خداوند برای غفلت زدایی از بشر است تا دریابد که آن چه به چشم ظاهر می آید تنها گوشه ای از حقیقت و جلوه ای خاکستری از حقیقت نورانی هر چیزی است که همان خداوند می باشد، چرا که هستی با تمامی عظمت خود، نور خداوندی است و اگر انسان در تحلیل رابطه موجودات با آفریدگار به این ارتباط فقری عالم و آگاه شود، پیش از آن که چیزی را ببیند خدا را پیش و پس و همراه آن خواهد دید. به معنای دیگر، انسان چیزی جز نور الهی نمی بیند که در همه چیزها ساری و جاری است و آن چه را به عنوان موجود می دیدید در حقیقت سایه های آن نور وجود می باشد. از این رو گفته اند که آن چه عارفان می بینند خدا است و مگر غیر از خدا چیزی در هستی دیده می شود.
انسان هایی که گرفتار علم حصولی هستند و به ظاهر چیزها می نگرند، برای خود و دیگر چیزها اصالت و استقلال تصور می کنند و آن ها را پدیده هایی جدا از خدا و بی نیاز در وجود از او می یابند و هنگامی که به خود می نگرند از شرافت خود مبهوت می شوند و گرفتار خودستایی می شوند (نجم، آیه32) و به جایی می رسند که انسان محوری به جای خدا محوری در زندگی اجتماعی و دنیوی آنان می نشیند و خود را بی نیاز از خدا و آموزه های وی می یابند و با محوری بخشیدن به خود و نیز کرامت و شرافت بخشی به فردگرایی، همه هستی را با محوریت خود تحلیل می کنند و این گونه غرق در شهوات مادی می شوند.
مواردی از علم خدا
چنان که گفته شد، علم الهی به همه هستی است و هیچ چیزی بیرون از دایره علم احاطی خداوند نیست، با این همه خداوند در آیات قرآنی بر مواردی از علم خود تأکید کرده است. این موارد بیش از صد مورد می باشد که در این جا به بخشی از آن ها اشاره می شود تا پس از آن تحلیل شود که این موارد چرا مورد توجه خدا در قرآن قرارگرفته است و بر آن تأکید شده است.
علم برآینده افراد از نسل بشر و فرشتگان
خداوند در آیه24 سوره حجر از علم احاطی خود بر همه افراد آینده از نسل بشر تأکید می کند و در آیات 26 و 28 سوره انبیاء حتی دایره آن را گسترش داده و از علم خود به آینده فرشتگان نیز سخن به میان می آورد.
علم به عملکرد انسان
در آیه255 سوره بقره و 76 سوره حج و 34 سوره لقمان، علم خود را به عملکرد انسان در آینده مورد گوشزد قرار می دهد و در همان حال بیان می دارد که آدمی از آینده کار خود ناآگاه است. به این معنا که خداوند نسبت به آینده آدمی و کارهایش علم و آگاهی کامل دارد در حالی که آدمی خود از آینده کار خود بی خبر می باشد.
علم به اجل انسان ها و امت ها و...
از دیگر موارد علم الهی که مورد تأکید قرار گرفته می توان از علم خداوند به اجل انسان ها و امت ها (انعام، آیه 2 و حجر، آیات 4 و 5 و عنکبوت، آیه 5) و علم همه جانبه و برتر خداوند نسبت به انسان ها (آل عمران، آیات 15 و 20)، علم خداوند به اسرار و رازهای نهفته در درون و اندیشه های قلبی انسان ها (بقره، آیات 77، 235 و 255 و آل عمران، آیات 29 و 118 و 119 و آیات بسیار دیگر)، علم الهی به تمامی اعمال خیر و نیک انسان ها (بقره، آیات 197 و 215 و 217 و 273 و آیات دیگر)، احاطه علمی خداوند به افتادن دانه ها در دل خاک تیره (انعام، آیه 59)، علم الهی به افتراها و تهمت (نحل، آیه 103 و نور، آیات 11 تا 19)، القائات شیطانی (حج، آیه 52) نام امامان پیش از آفرینش و خلقت (بقره، آیات 30 تا 33 و تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 54 حدیث 87)، تمام مراحل بارداری زنان (رعد، آیه 8 و فاطر، آیه 15)، انفاق ها و بخشش های پیدا و نهان (بقره، آیات 261 و 265 و 267 و 270 و 273 و آیات دیگر)، ایمان و کفر انسان ها (نساء، آیه 25 و ممتحنه، آیه 10 و آیات دیگر)، تاثیر اسباب نظام هستی (بقره، آیه 255 و المیزان، ج 2، ص 332)، تغییر سرنوشت هر قوم بر اثر دگرگونی و نوع رفتار و عملکرد آنان (انفال، آیات 52 و 53)، توطئه ها ونقشه های سری (نساء، آیه 108 و توبه، آیات 107 و 110 و محمد، آیات 20 و 26)، حالات انسان ها و دگرگونی رفتار و فرجام ایشان (نور، آیه 64 و روم، آیه 54)، خلف و عده (توبه، آیات 77 و 78)، خواسته های آدمیان (انسان، آیه 30 و نساء، آیه 134)، رزق و روزی موجودات (هود، آیه 6 و عنکبوت، آیه 60)، عمر آدمی و کم و زیاد شدن آن (آل عمران، آیه 145 و آیات دیگر)، مقدرات اشیاء (حجر، آیه 21)، وسوسه نفس (ق، آیه 16) سخن به میان آورد. این موارد به خوبی نشان می دهد که چرا مورد توجه و تاکید قرار گرفته است.
آثار علم انسان به مصادیق علم الهی
با نگاهی گذرا به همین فهرست کوتاه و عناوین اصلی درمی یابیم که خداوند با تاکید بر این موارد خاص از علم خود، می کوشد تا آدمی را از غفلت بیرون آورد و ایشان را نسبت به رفتارهای آشکار و نهان خود هوشیار گرداند تا بی گدار به آب نزنند و گناه و جرمی را مرتکب نشوند که در قیامت بازخواست الهی و عذاب دوزخ را به همراه داشته باشد.
این که آدمی از وسعت علم خدا آگاه شود و بداند که علم خداوند مطلق، گسترده، شهودی، دقیق، لطیف است و بشر ناتوان از احاطه علمی بر علم خداوند می باشد (بقره، آیه 255) و این که وسعت علم الهی، لازمه ربوبیت و پروردگاری اش تا این گونه هر موجودی را به کمال شایسته و بایسته اش برساند (انعام، آیه 80 و اعراف، آیه 89) بی گمان رفتار خویش را بازسازی می کند و به خود اجازه نمی دهد تا در برابر خداوند و در محضر خداوند گناهی مرتکب شود و یا رفتاری ریایی انجام دهد چرا که خداوند بر سر و اخفی آگاه است و هیچ سطحی از سطوح وجودی و ابعادی موجودی بر او پوشیده نیست.
اقرار به علم الهی به مواردی از این دست به معنای آن است که انسان می بایست همواره خود را مواظبت و مراقبت نماید، چنان که موجب می شود تا خود را در یک امنیت همه جانبه احساس کند، چرا که می داند خداوند به همه امور وی آگاه است و دمی او را به حال خود وانمی گذارد، بنابراین روزی و رزق وی را تا زمانی که اجل وی در دنیاست تامین می کند و او را از بلایایی که جانش را می ستاند نگه می دارد. این گونه است که توکل و اعتماد به خداوند در شخص افزایش و تقویت می یابد و در زندگی خود را تحت خداوندی می داند که پروردگار اوست و او را همان گونه که از همه جهت زیر نظر و مراقبت دارد می کوشد تا زمینه های رشد و بالندگی کمالی وی فراهم گردد. تدبر و تفکر در گستردگی و شمول علم خداوندی نسبت به همه حرکات و موجودات (انعام، آیه 80) به معنای پذیرش ربوبیت مطلق الهی است و کسی که ربوبیت مطلق خداوندی را باور داشته باشد به گونه ای دیگر رفتار می کند که در صورت جهل این گونه رفتار نمی کرد، چرا که خود را در محضر خداوند خبیر و لطیف و بصیر می یابد و می کوشد تا خطا و گناهی از وی سر نزند و از دیگر سو نسبت به از دست دادن چیزی اندوهگین و محزون نگردد و از آینده خود خوفناک و هراسناک نباشد، چرا که نسبت به از دست داده، ربوبیت الهی را نسبت به خود می بیند و نسبت به آینده پروردگاری اش را می داند. بنابراین در همین دنیا به گونه ای رفتار می کند که اهل بهشت رفتار می کنند.
به سخن دیگر از مهم ترین کارکردهای علم آدمی به علم خدا بر هستی و خود این است که از گناه اجتناب می ورزد (نساء، آیات 107 و 108) چنان که از ظلم و ستم به دیگران (فاطر، آیات 37 و 38)، هواپرستی (نساء، آیات 135) سرمستی (انفال، آیه 47)، بدگویی (نساء، آیه 148) بخل ورزی (آل عمران، آیه 180)، اطاعت از دشمن و رابطه پنهانی با آنان (محمد، آیه 26) خیانت (نساء، آیت 107 و 108) فرار ازمیدان جهاد (آل عمران، آیه 153) خودستایی (نجم، آیه 32) اجتناب می کند، چرا که خود را در محضر خداوند می یابد و او را شاهد و ناظر بر افکار و اعمال و نیات خویش می داند.
چنان که همین علم و آگاهی نسبت به حضور در محضر خداوند موجب می شود تا به خداوند امید بسته (یوسف، آیه 83)، اطاعت همه جانبه از خداوند را در دستور کار خود قرار دهد(نور، آیه 53 و حجر، آیه 1) و به ایمان واقعی دست یابد (بقره، آیه 256) و به کارهای نیک و خیر چون انفاق تشویق شود (بقره، آیه 215 و آیات دیگر) و تقوای الهی را پیشه گیرد (بقره، آیه 231 و آیات دیگر) و بر خداوند توکل نماید (اعراف، آیه 89 و آیات دیگر) و به رعایت حقوق دیگران (نساء، آیه 127)، عدالت(همان) و صبر (یوسف، آیه 83) بپردازد.
این ها تنها نمونه هایی از برکات و آثار علم انسان به علم مطلق و شهودی الهی است که در زندگی وی ظاهر می شود و اجتماع نیز از این علم و آگاهی وی سود می برد، چرا که وفای به عهد (مائده، آیه 7 و توبه، آیات 77 و 78) و قیام خالصانه به عدالت و اجرای آن (مائده، آیه 8) و عفت و حیا مداری (نور، آیه 30) تنها بخشی کوچکی از رفتارهای درست و راست چنین شخصی خواهد بود.
از این روست که خداوند در آیات پیش گفته و آیات بسیار دیگر به مواردی از علم خود توجه می دهد تا هوشیاری آدمی را برانگیزد و به او هشدار دهد که در محضر خداوند است و انسان عاقل در محضر خداوندی که آگاهی و عالم به پیدا و نهان و سر و خفی اوست نمی بایست گناه کند و یا به کارهای بدگرایش یابد و یا از خداوند نومید گردد و به خداوند قادر و توانا توکل نکنند و امور خویش را به وی تفویض ننماید. در حقیقت این شیوه ای تربیتی است که خداوند در پیش گرفته و بسیاری از مردم نیز از آن درس می گیرند و به تصحیح و اصلاح رفتارهای خویش می پردازند.
منبع: / روزنامه / کیهان ۱۳۸۹/۷/۱۹
نویسنده : محمدرضا سلمانی
نظر شما