جهانی شدن و اندیشه اسلامی
نویسنده:زکیمیلاد
ترجمه: سید محمد موسوی (مهیار)
هفتهنامه پگاه حوزه
نویسندگان عرب کوشیدهاند توصیف و تحلیلی از وقایع به وجود آمده ارایه دهند. تصویر جهانی شدن هنوز در جهان عرب، به صورت یک تصویر کامل، در نیامده است و تاثیرات ناشی از این پدیده هنوز باقی و جاودان مانده است.
بنابراین، توصیف این پدیده که طبیعت حقیقی آن دشوار و در هم تنیده است، مشکل به نظر میرسد. این موضوع بیانگر تفاوت آرای این نویسندگان است، که فراتر از ضعف ساختاری خویش، گامی فراتر نمینهند و بیش از اندازه بر مفاهیم و موضوعات تولید شدهی جوامع پیشرفته تکیه دارند. فاصلههای ذهنی و فکری آنان، نه تنها در این موارد کم نشده، بلکه روندی رو به رشد و فزآینده داشته است. بین دنیای ما و جهان پیشرفته، شکافهای بزرگی از نظر تاریخی، تمدنی و سایر موارد مربوط به زندگی بشری، وجود دارد. نویسندگان عرب به درستی نمیدانند که از جهانی شدن چه میخواهند، آنان نمیتوانند ابعاد و ویژگیهای آن را با استفاده از روشهای کمی و کیفی، تعیین کرده، با طبیعت، فلسفه، و گرایش و چارچوب ظاهری آن، هماهنگ و سازگار شوند. ما پیش از این که دیدگاهمان را نسبت به جهانی شدن کامل کنیم و ابعاد و تغییرات و نوسانات آن را در واقعیات امروز خودمان درک کنیم و چگونگی پاسخ به آن را بیاموزیم، با دیدگاههای مختلف و نقادانهی غرب در مورد پساجهانی شدن و پایان جهانی شدن، مواجه خواهیم شد. مشابه این مورد را میتوان در مورد مقولههایی چون نوگرایی و پسانوگرایی، جامعهی صنعتی و جامعهی پسا صنعتی، فلسفه و پایانِ فلسفه، و تاریخ و پایان تاریخ، به وضوح مشاهده کرد.
اندیشهی اسلامی وجهانیشدن
هنوز راهی طولانی در پیش است تا نویسندگان اسلامی به مقولهها و پدیدههای مدرن بپردازند. از نظر توصیف، تحلیل و نقد کاری در مورد این مسایل، هنوز صورت نگرفته است، که این خود بیانگر عدم درک مناسب این گونه مسایل است. جهانی شدن مورد توجه مراکز مختلف جهانی بوده و باعث برانگیخته شدن بحثها و انتقادات گستردهای شده است، امّا با وجود این، مقولهی جهانی شدن نتوانسته است توجه نویسندگان جهان عرب را همانند اذهان عمومی به سوی خود جلب نماید. استثنایی که در این راستا میتوان به آن اشاره نمود، مقولهی همانند سازی یا همان مشابه سازی است که این موضوع توجه نویسندگان اسلامی را که در زمینهی اندیشههای اسلامیِ مربوط به این گونه مطالب، کارهای جدی و شایان ذکری انجام دادهاند، به خود معطوف داشته است؛ گر چه علاوه بر نویسندگان اسلامی، این مقوله توجه سایرین را نیز به سوی خود جلب نموده است. دلیل این توجه، ناشی از ابعاد دینی و قانونی آن بوده است.
غیبت اندیشههای اسلامی در راستای مقولههای مهمِ فراگیر، بر حضور و تاثیر گذاری این اندیشهها در عرصهی جهانی، تاثیر واضح و آشکاری گذاشته است. این امر در زمانی روی میدهد که اسلام توانسته است به عنوان یک دین، یک ایدئولوژی و یک تمدن، توجه بسیاری از جهانیان را به خود جلب کند و همین مسئله باعث شده تا نبود اندیشهی اسلامی در مسایل مهم جهانی، به صورت یک معما درآید و نبود توانایی ادبیات اسلامی در تجزیه و تحلیل، و نقد جهانی، آشکار و مبرهن گردد. جهانی شدن موضوع ارایه شدهی غرب است و غرب است که بر آن اِعمال نظر میکند و با این کار خویش جهان را به وحشت انداخت که البته انتقادات بسیاری بر آن وارد شده و با مقاومت فراوانی رو به رو گشته است؛ البته این بدان معنا نیست که جهانی شدن تنها مقولهی تحمیلی بر ملتها است که علی رغم میل آنها بوده و راه انتخاب دیگری نداشته باشند. اسلام دارای قابلیتهای فعّال اخلاقی، قانونی و تمدنی فراوانی است که امکان زیادی را برای ارایه یک جایگزین مناسب به جای جهانی شدن دارا است و اساسا با شکل کلی و اهداف جهانی شدن غربی تمایز دارد. اسلام دینی است که بدون داشتن صفات ناپسندی چون نژاد پرستی، تبعیض و تقسیم طبقاتی، برای جهان و جهانیان ارایه شده و یکی از نخستین ایدئولوژیهای مذهبی و متمدنی است که میباید در اولویت جهانی شدن قرار گیرد. الجبیری سعی نمود تا میان جهانی شدنِ برگرفته از غرب و جهانی گرایی نشئت گرفته از اسلام، تفاوت و تمایز قائل شود. جهانی شدن یک مقوله است و جهانی گرایی موضوعی دیگر. جهانی گرایی درهای خود را به سوی جهان و فرهنگهای مختلف باز کرده و تفاوتهای ایدئولوژیک را حفظ میکند، اما جهانی شدن به نفی دیگری میپردازد و بیشتر به جای این که به خلق مباحث ایدئولوژیک بپردازد، یک شکاف فرهنگی بوجود میآورد.
مفاهیم اسلامیِ جهانی شدن، نیازی را بر میانگیزاند که دکتر رابرت کرین۱ بنیانگذار مسلمانِ مرکز احیای تمدن در دو دههی پیش، آن را «تعامل صلحآمیز» خوانده است. او میان خصومت نهفته در برخورد تمدنها و بی تفاوتی در همزیستی مسالمتآمیز، تمایز قائل شده است. یکی از مرتبطترین آیاتی که دیدگاه اسلام را در این خصوص ترسیم میکند، آیهی ۱۳ سورهی حجرات است «هان ای مردم! همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدهایم و شما را به هیئت اقوام و قبایلی در آوردهایم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شما است که خداوند دانای آگاه است.» این آیه شالودهای را برای روابط میان اقوام و تمدنها بر اساس شناخت یک دیگر و نه بر اساس برخورد و نفی یک دیگر بوجود آورده است. اگر تمدنها به شناخت یک دیگر مبادرت نورزند، برای حصول به یک موفقیت در زمینهی گفتوگو هرگز نمیتوانند از برخورد و رویارویی نجات یابند. شناخت یک دیگر مفهومی متعالی است و یکی از مهمترین نیازهای تمدنها و ملل به شمار میرود و هر ملت و تمدنی خواستار فهم متقابل و بدون سلطه و تخریب و امپریالیسم است. شناخت یکدیگر باعث حضور دیگری، واز بین رفتن «نفی و انکار» آن میگردد. این امر رابطهی متقابل و همکاری و ارتباطی را به وجود میآورد و جایی را برای «حذف» به وجود نمیآورد. درک اسلامی از جهانی شدن نیز باعث شناخت دیگری میشود که خود به معنای ارتباط و وسعت جهانی قلمداد میشود.
جهانی شدنی که غرب ارایه میکند، بر اساس مطامع اقتصادی، مصالح مادی و افزایش محدودیت بر بازارها استوار است که خود باعث افزایش نزاعها و برخوردها میشود. شرکتهای چند ملیتی که به شرکتهای چند قارهای نیز مشهورند، باعث به وجود آمدن جهانی شدن، و از مبلغان اصلی آن بودهاند. آنها بیشترین توانایی را در اداره و سمت و سو دادن به آن دارند. در پانزده سال گذشته، این شرکتها به رشد بسیار بالایی رسیدند که نتیجهی آن فرآیند جهانی شدن بود؛ جهانی شدنی که منشای آن غربی بود و براساس پایههای اقتصادی و کسب منافع مادی است. سایر جنبههای جهانی شدن از قبیل جنبههای فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و رسانههای جمعی نیز به منظور بهبود و ترقی اهداف اقتصادی به کار میروند. جهانی شدن منافع و عقاید بسیاری را در خدمت خود گرفته و باید اذعان کرد که این جهانی شدن نیست که دنیا بدان نیاز دارد و یا آن چیزی که جهان در آستانهی قرن بیست و یکم در انتظار آن بود، جهانی شدن نبوده است.
واقعیتها و نتیجهگیریها
۱ـ شکی نیست بشریت در راستای مخاطرات و چالشهایی که جهان با آن روبرو است، به ویژه در زمینههای حقوق بشر، آزادی، برابری اجتماعی، مدیریت محیطی، هشدارهای جهانی بهداشت، فقر، مسکن، قحطی و کمبود آب، نیازمندِ به وجود آوردن یک درک و فهم بینالمللی است که این امر تنها با ارتقای ارتباط و تماس در تمام سطوح، بین انسانها صورت میگیرد. ما از آن جهانی شدنی حمایت میکنیم که سطح آگاهی و اطلاعات ما را نسبت به مسایل، مشکلات و سایر مقولهها و نگرانیها، افزایش بخشد.
۲ـ دنیا به جهانی شدنی که نو و تغییر شکل یافته باشد و شامل تمامی ملتها شود نیاز دارد تا این که نقش بازیگرِ انحصاری را بر منافع ملل مختلف، بازی کند. اگر جهانی شدن با انتقاد قدرتمند و مقاومتی سخت رو به رو است. به دلیل شکلِ تک وجهی، و ارایه شدهی آن توسط غرب است. جهان با این گستردگی و وسعت نمیتواند پذیرای دیدگاه واحدی باشد و بدان نیازی هم ندارد.
اگر غرب بخواهد بر جهان اعمال زور کند، مسلما سایر ملتها چنین باری را تحمل نخواهند کرد که این خود عقلانیت تاریخ را نشان میدهد.
۳ـ مشکل واقعی، جهانی شدن نیست، بلکه گوناگونی و گسترش تمدنهای جهان است. این مسئله باعث شده تا غرب در مقولهی جهانی شدن ذی نفع باشد و تا زمانی که اهداف نوگرایانهاش تحقق نیابد، قادر باشد شرایط جهانی را در راستای خواستههای خویش مهار کند. چالشی که سایر ملتها با آن رو به رو هستند، به اجرا گذاشتن پروژههای توسعهای و نوگرایانه آنها است؛ زیرا جهانی شدن حاصل پیشرفت و ترقی است، و سایر ملتها، به پیشرفتی نیاز دارند تا هماهنگ با آن باشد. مشکل غرب نیز این است که تمام برنامههای خود را در راستای استیلای جهانی تغییر داده است. چالش واقعیِ جهانی شدن، ناشی از توسعه و پیشرفت دنیای متمدن است.
بزرگترین تحولی که برای غرب میتواند وجود داشته باشد ـ پس از آن که به بزرگترین عامل نفوذ بر پیشرفت و مسایل مورد توجه جهانی تبدیل شد ـ تغییر دیدگاهش نسبت به جهان است. غرب بیشتر از آن که جهان تا به حال به او داده، از آن طلب میکند. غرب از نوگرایی چه چیز دیگری بیش از این میخواهد؟ غرب پس از آن که هر چه از تمدن خواست، بدست آورد، دیگر چه چیزی را میخواهد؟ این فکر که غرب در دیدگاههایش تجدید نظر کرده و آن را تغییر خواهد داد، آرمان گرایانه به نظر میرسد. با این همه، تاریخ به عنوان بهترین آموزگار انسان، به ما میآموزاند که جهان به صورت یکسان باقی نمیماند و تنها در یک مسیر گام بر نمیدارد. غرب بیانگر اوج پیشرفت، اوج نوگرایی و تمدن و حتی پایان تاریخ نیست. تاریخ در هر زمانی تغییر مییابد و ممالکی که تمدن خویش را از دست دادهاند، دوباره به آن نایل خواهند شد.
۴ـ تهدید واقعی که فرهنگها و هویتهای جهانی را به مخاطره انداخته است، به دلیل ضعف و افت موجود در این فرهنگها است بنابراین، هویتها و فرهنگها باید از درون به احیای مجدد خود بپردازند تا این که از فساد موجود مصون بمانند و قدرت لازم را برای حفظ اهداف و دستاوردهای متعالی خویش، بدست آورند. جهانی شدن پرسشهای ویژهی خود را بر میانگیزاند که هم قابل ذکر و هم ابراز نشدنی هستند و دریچههای بیشتری را به سوی جهان و به سوی آینده خواهد گشود.
نظر شما