اسرائیلی خوب؛ اسرائیلی بد!
طی چند سال اخیر و به ویژه از سال جاری، فیلمهای نسبتاً قابل توجه و بسیاری در سینمای خارج ساخته و نمایش داده شدهاند که دارای بار سیاسی بالا بودهاند. «سیرینا»، «کاپوتی»، «شببخیر و موفق باشید»، «یونایتد 93»، «مونیخ»، «اینک بهشت»، «عروس سوریه»، «جنگ درون»، «در جستوجوی قانون در جهان اسلام» و... از آن جمله هستند. این نشان میدهد که برخلاف سینمای بیبو و خاصیت ایران که در آن با موضوعات به شدت محدود و بیخطر روبهرو هستیم، در آن سوی مرزها، سیاست همچنان در آینه سینما بازتاب دارد. ممکن است البته این جهتگیریهای سیاسی لَه یا علیه عقاید رسمی نظام ما باشد یا نباشد، اما به هر حال نشان از پویایی سینمایی دارد که در اینجا به غلط گمان میرود نشانة موفقیت آن همان بریدگی از سیاست است! برخی از فیلمهایی که در بالا از آنها یاد شد، نگاهی کاملاً جانبدارانه و بر مبنای سیاستهای رسمی آمریکا و نظام ایدئولوژیک غرب به جهان دارند و در این میان جهان اسلام و خاورمیانه بیش از هر منطقة دیگر تحت این نوع نگرشها هستند. اما برخی دیگر، رهیافتی جدیتر و مسئولانهتر به قضیه داشته و گرچه رد پاهایی از همان دیدگاه کلیشهای به مسلمانان نیز در آنها قابل جستوجو است، حتی ممکن است لحن تعدیلشدة آنها بیشتر بر مبنای جهتگیریهای جناحی باشد (مثل جهتگیری مایکل مور علیه حزب جمهوریخواه آمریکا در دو فیلم مستند اخیرش که بیش از آنکه ناشی از نگرش عدالتمحورانه او باشد مبتنی بر هواخواهی نسبت به حزب دموکرات این کشور است)، ولی در هر حال گویای نوعی تغییر جهت در سینمای سیاسی کاملاً تکانگارانهای است که پیش از این در آثاری از قبیل «بدون دخترم هرگز» مشهود بود.
از این پس قصد بر آن است در هر شماره از ماهنامه سوره، به یکی از این آثار سیاسی بپردازیم. بدیهی است که انتخاب هر فیلم نه به معنای تأیید نه به معنای نفی همه جانبه آن است، منتها در پایان مجموعه بررسیهای آثار مزبور، جمعبندی از جایگاه جهان اسلام در سینمای خارج (با تأکید بر سینمای غرب) ارائه خواهد شد.
فیلم «مونیخ» که در مراسم امسال اسکار، یکی از مطرحترین فیلمها بود، توسط یکی از نامآورترین فیلمسازان آمریکا، استیون اسپیلبرگ، ساخته شده است. عمدة شهرت اسپیلبرگ، در ساخت آثار هیجانآور و سرگرمکننده با رگههایی از ژانر علمی تخیلی است که عموماً مخاطبان نوجوان و جوان را نیز در بر میگیرد: «آروارهها»، «ئیتی»، «برخورد نزدیک از نوع سوم»، «شرکا ایدیانا جونز»، «پارک ژوراسیک»، «جنگ دنیاها»، «گزارش اقلیت» و «هوش مصنوعی» اما در این بین آثار سیاسی نیز جایگاه خاص خود را دارند مانند: «امپراتوری خورشید»، «آمستار» و «فهرست شیندلر».
فیلم اخیر، یکی از سیاسیترین فیلمهای اسپیلبرگ است که دم خروس یهودیگری نیز به خوبی در آن پیداست: حکایت یهودیان تحت جریان آنتی سیمتیزم و هوکوه در آلمان نازی است. تصویری که اسپیلبرگ از یهودیان در این فیلم ارائه میدهد، منطبق بر همان سیاستی است که سالها صهیونیستها با توسل به آن، حضور خود در فلسطین را موجه میانگاشته و میانگارند، یعنی مظلومیت تاریخی قوم یهود. نگاه رمانتیک و احساساتگرایانهای که اسپیلبرگ در این فیلم نسبت به یهودیان میافکند، سمپاتی مخاطب را نسبت به این قوم چنان بر میانگیزد که زمینة تاریخی مزبور را به عنوان حق مسلم یهودیان جهت داشتن یک کشور مستقل تثبیت میکند. البته با دانستن اینکه اسپیلبرگ خود یک یهودی است و با لابی یهود در آمریکا نیز در ارتباط است، بار ایدئولوژیک فیلم سنگینی بیشتری پیدا میکند. «فهرست شیندلر» البته اگرچه فیلم عامهپسندی است و با رگ خوابی که کارگردانش از تماشاگر در دست دارد، با استقبال نسبی نیز مواجه شد، اما نزد منتقدان واجد ارزش چندان دانسته نشد و بیان آن به علت انطباق با کلیشههای مرسوم در برانگیختن عواطف خام تماشاگر، ضعیف و عوامفریبانه تلقی گردید. این فیلم اسپیلبرگ باعث شد که نگاه جهان اسلام به آثارش دقیقتر شود و حتی از سری فیلمهای سرگرمکننده و تریلر ایندیانا جونز نیز قرائتی استخراج شود که دال بر تلاش این کارگردان در جهت تقویت مبانی بنیادی صهیونیسم به نحوی ظریف است.
اما فیلم «مونیخ» که باز بحث جریان یهودیگری منتها از زاویه دیگری را پیش میکشد، این بار به جای آلمان نازی، فلسطینیها را در مقابل یهودیان قرار داده است. قصه فیلم از واقعة گروگانگیری المپیک 1972 مونیخ آغاز میشود که طی آن چند فلسطینی، ورزشکاران اسرائیلی مستقر در هتل را به گروگان میگیرند تا در ازای آزادی آنها، اسرائیل نیز زندانیان فلسطینی را رها کند. نهایت این قضیه البته با کشتار گروگانگیران و گروگانها خاتمه مییابد، اما این واقعه بستری است تا اسپیلبرگ وقایع بعدی را نیز که عبارت از انتقام صهیونیستهاست به تصویر بکشد. این امر با جلسة محرمانهای که نخستوزیر وقت اسرائیل، گلوامیر، با برخی مشاورانش میگذارد شروع میشود؛ جلسهای که برای حفظ حیثیت و کیان صهیونیسم، ترور مخفیانه برخی از رهبران عرب که به نظر میرسد در واقعة مونیخ دست داشتهاند به تصویب میرسد. تصویری که اسپیلبرگ از نخست وزیر اسرائیل در این عرصه ارائه میدهد، بیشباهت به پرسونای جورج بوش نیست که بر حسب دفاع از کیان ملت آمریکا که دست به اشغال عراق و افغانستان زده است و به نظر میرسد که این شباهتسازی عمدی نیز باشد چرا که برخی از سخنان گلدامیر دقیقاً پهلو به استدلالهای بوش میزند و ظاهراً موضع ضد بوش اکثر سینماگران غرب در این نوع رویکرد بیتأثیر نبوده است. اما این اولین شوک فیلم مونیخ است و با انتخاب اونر، یکی از محافظان گلدامیر، به عنوان رهبر گروه عملیاتی تروریستی، این شوک ادامه پیدا میکند. اونر که شخصیت اصلی فیلم نیز هست، زندگی آرامی را در کنار همسر باردارش سپری میکند ولی با این عملیات که قرار است کاملاً مخفیانه نیز باقی بماند، آرامش زندگیاش از هم پاشیده میشود. او در کنار یک سازندة بمب، که قبلاً شغل عروسکسازی داشته است، یک راننده، یک تیرانداز ماهر و یک پاککننده (کسی که مأموریت دارد در پایان عملیات هر گونه اثر از گروه تروریستی را پاک کند) عملیات را آغاز میکند و طبق لیستی که از طرف دولت اسرائیل به او داده شده است، به ترور رهبران عرب میپردازد. اما در مسیر این روند پُرخشونت، رفتهرفته نه تنها احساس امنیت جانی گروه رو به نقصان میگذارد، بلکه آرامش فکریشان در اعتقاد به سلامت نفس دولتمردان اسرائیل نیز دچار خدشه میشود. سوژههای ترور اونر بیشتر آدمهای فرهنگی هستند و همین او را دچار شک میکند، به ویژه آنکه در پایان در مییابد که یکی از مهمترین افراد که نامش در لیست وجود دارد از طرف سازمان CIA تحت حمایت است و دسترسی به او ممکن نیست و این تحت الحمایگی نیز ناشی از توافقی است که دولت آمریکا با برخی گروههای عرب مبنی بر آسیب رساندن به سازمانهای متبوع خود از طرف آنها داشته است. بدین ترتیب اسپیلبرگ، در ارتباط بین آدمهای اسرائیل، اعراب و آمریکا، دولت آمریکا را به باد انتقاد میگیرد که سیاستش در قبال خاورمیانه سیاستی دوگانه است و البته میدانیم از رهیافت صهیونیستهای افراطی نیز هست. در اوایل فیلم نیز که قرار است ورزشکاران اسرائیلی به گروگان گرفته شوند، این ورزشکاران آمریکایی هستند که در اقدامی(البته ناخواسته) به عربها کمک میکنند تا به مقر اسرائیلیها برسند و این نشان میدهد که اسپیلبرگ بهرغم آمریکایی بودنش، همچنان بر طبل صهیونیستها میکوبد و به زعم خود نقش بازدارندة آمریکا را در تحقق کامل اهداف اسرائیل به چالش میکشد تا به خوبی سخن از زبان افراطیان یهودی گفته باشد. اما این انتقاد متوجه اروپا نیز هست. اونر برای دسترسی به سوژههای ترور، با یک گروه تروریستی فرانسوی همکاری میکند که هیچ کاری به حقانیت یا عدم حقانیت دو طرف ماجرا ندارند و هر کس که پول بیشتری بدهد برای او کار میکنند. روحیه کاسبکار از این گروه، در برداشتی تعمیمیافته، ناظر به سیاست دوگانهای است که صهیونیستهای تندرو، آن را متعلق به اتحادیه اروپا در قبال مباحث خاورمیانه میدانند. اما در این میان، اسپیلبرگ، خود در رهیافتی دوگانه در عین اینکه آمریکا و اروپا را به دلیل دوروییشان در قبال اسرائیل به باد انتقاد میگیرد، جریان تروریسم دولتی اسرائیل را هم در موقعیت سرزنشکرده نمایش میدهد و به نظر میرسد این بزرگترین چالش اثر باشد. اونر و گروهش در یک وضعیت رو به فروپاشی قرار میگیرند تا جایی که یکی از اعضای گروه صراحتاً به اونر میگوید که ما با این کارها داریم از ایمان پاکی که به جریان صهیونیسم داریم دور میشویم. نحوة تصویرسازی ترورها، به خوبی موقعیت مظلوم فلسطینیها را نشان میدهد به ویژه در صحنهای که داخل تلفن یکی از آنها بمبی کار گذاشته شده است و ناگهان به جای سوژه مورد نظر، دختر خردسال او گوشی تلفن را بر میدارد. اگر در این صحنه از زیرکی اسپیلبرگ، که تداعیگر انساندوستی تروریستهای اسرائیلی است، بگذریم، در عین حال معصومیت سوژههای ترور نیز تداعی میشود. این مظلومیت و مصدومیت در گفتوگوی یک فلسطینی با اونر، که خود را آلمانی جا زده است، به خوبی پیداست. جوان فلسطینی که نامش علی است در مقابل استدلال اونر که مبارزات فلسطینیها را بینتیجه و موجد خشونت بیشتر میداند ابراز میکند که شما اروپاییها عذاب وجدان ناشی از یهودیآزاریتان را به ما فلسطینیها تحمیل کردهاید. پدران ما یهودآزار نبودهاند. بلکه پدران شما بودهاند و این شما هستید که باید تقاص گناه پدرانتان را پس بدهید نه ما! اگر ما مبارزه میکنیم امیدمان به تحقق آرمانی است که اگرچه ممکن است دهها سال طول بکشد، اما ما برای رساندن پیام مظلومیت خود به جهانیان این مبارزه را ادامه میدهیم و از مرگ هراسی نداریم.
این عبارات که از زبان یک فلسطینی شنیده میشود، استدلالی محکمتر از آن دارد که اونر بتواند پاسخی به آن بدهد. علی اگرچه در نهایت کشته میشود، اما تأکیدی که کارگردان بر مرگ او دارد نشانة اهمیت سخنان اوست. اما قضیه چیست؟ آیا اسپیلبرگی که برای جریان آشوتیس در فیلم فهرست شنیدلر مجلس عزا راه میاندازد، حال ضد صهیونیست شده است؟!
به نظر میآید که نهضت انتفاضه و عملیات استشهادی در طول چند سال اخیر، صرفاً معطوف به درگیری اعراب و اسرائیل نبوده است و پیام سمبلیک آن را دست کم بخشی از جریان سینمای آمریکا تا حدی درک کرده است. از این رو حمایت از صهیونیسم دیگر به صراحت سابق انجام نمیپذیرد و در کنار آن برای پرهیز از مطلقگرایی، که دیگر خریدار چندانی در این مورد ندارد، سعی میشود بحث مظلومیت فلسطینیها نیز مطرح شود. بدین ترتیب، هم وجهه روشنفکرانه و عدالتطلبانه فیلم حفظ میشود و همچون فیلم فهرست شیندلر متهم به یک جانبهنگری نمیگردد و هم در عین حال مشروعیت قضیة صهیونیسم نیز محفوظ باقی میماند. آنچه اسپیلبرگ در فیلم «مونیخ» نقد کرده است، خود صهیونیسم نیست، بلکه ماشین تروریسم دولتی آن است که دیگر آش را چنان شور کرده که خود آشپزها نیز به فغان آمدهاند! از قضا مرثیهسرایی که در قالب فلاشبکهای مربوط به کشتهشدگان صهیونیست در واقعة مونیخ انجام میگیرد، به روشنی حس سمپاتیک فیلمساز را نسبت به اسرائیل نشان میدهد. در این مرثیهسرایی البته یادی از صبرا و شتیلا و کفرقاسم نمیشود و در مسیری به ظاهر انصافمدارانه، یهودیان و اعراب دو روی یک سکه بر شمرده میشوند به نحوی که هر دو مظلوم و ستمدیدهاند و قربانی سیاستهای سوء دولتهای اسرائیل، آمریکا و اروپا شدهاند. در این فیلم با مبارزه اعراب همدردی میشود، اما هیچ ایرادی نیز به عدم مشروعیت سکونت یهودیان در فلسطین اشغالی به عمل نمیآید و همان بحث سازش به جای جنگ به عنوان آرمان و تم اصلی فیلم مورد تأکید قرار میگیرد. فروپاشی گروه اونر در آخر فیلم به نوعی بر فلج بودن سیاستهای خشونتگرایانه و ماشین جنگی دولت اسرائیل صحه میگذارد اما در این بین هیچ اشارهای به این موضوع نمیشود که اصولاً ذات صهیونیسم با نژادپرستی، میلیتاریسم و تجاوز سنخیت دارد و این نوع انتقادها بیشتر به حبابهای کف شبیه است. اما با این حال، از اسپیلبرگ توقعی بیش از این نمیرود و همین که در آخرین فیلم تصویری نسبتاً درست از استدلالهای فلسطینیها ترسیم شده است باز هم غنیمت است، غنیمتی که البته بیش از آنکه به انصاف سینمای آمریکا باز گردد به وسعت لازمة انقلاب سنگ و عملیات استشهادری مربوط میشود که پیامش تا آن سوی سرزمین هالیوود نیز رسیده است.
تاریخ انتشار در سایت: ۲۹ اسفند ۱۳۸۴منبع: / ماهنامه / سوره / شماره 26 ۱۳۸۵/۰۰/۰۰
نظر شما