شرایط اجتهاد در نظام اسلامی
محمدابراهیم جناتی
منبع: اندیشه حوزه 1374 شماره 1
بر همگان واضح است که اجتهاد اصل حرکت در همگام کردن فقه با رویدادهای متطور زندگی است و یکی از علل عقبماندگی آن از روند رویدادها بخصوص از رویدادهای حکومتی به کار گرفته نشدن آن در مبانی و منابع معتبر شرعی آنهاست.اجتهاد وسیله مشروع و مناسبی است که یا به کارگیری آن در مبانی و منابع شرعی، میتوان بین رویدادهای نو آیین و فقه اسلامی همگامی و سازگاری به وجود میآورد و عقبماندگی و فاصلهها را از بین برد.بر این اساس اگر اجتهاد در بین نباشد و یا به اجتهاد مجتهدان پیشین در احکام موضوعات که متناسب با شرایط و ویژگیهای داخلی و خارجی آنها بود بسنده شود، مسائل تازه و حوادث واقعه و موضوعات مستحدثه بیپاسخ خواهد ماند و زندگی دگرگون یافته انسانی در جوامع اسلامی بدور از حاکمیت اسلام قرار خواهد گرفت و برای پیروانش مشکلاتب به وجود خواهد آمد.از این رو، همان گونه که پدیدهها استمرار دارد، باید اجتهاد نیز بر اساس مبانی استمرار داشته باشد.
البته، نه به سکب و شیوه اجتهاد تقلیدی مصطلح؛ زیرا با آن نمیتوان در برابر رویدادهای متنوع و پیچیده و موضوعات مستحدثه و یا تحول یافته پاسخگو شد، بلکه به سبک و شیوه پویا؛زیرا اجتهاد پویا و بالنده با همه ضوابط و شرایطش چشمه جوشانی است در دل فقه برای همگام کردن آن با رویدادهای زندگی در بستر زمان.آن کس که شناخت صحیح از مبانی فقهی اجتهادی و آگاهی کامل از ابعاد حکومت اسلامی و ادراک شرایط خاصی که بر هر زمان حاکم است داشته باشد، به این نظریه اذعان خواهد کدر و آنکه فقه و فقاهت را جاودانه و جهان شمول و فراگیر میداند و اجتهاد را که خداوند در خدمت فقه قرار داده وسیلهای برای همگام کردن آن با رویدادهای متطور زندگی تلقی میکند، چارهای جز تسلیم در برابر این شیوه اجتهادی ندارد؛زیرا بدون آن نتوان به مقصد و مقصود رسید.
پس اجتهاد راهی است وسیع و مطمئن که فقه اجتهادی را همپای زمان و مظاهر نو آیین آن و روابط انسانها در جهان را، پیرو هر دین و با مسلکی که باشند، همراه با قدرت تفکر و دانش در حرکت قرار میدهد و مجتهد را به ژرفای معارف الهی و به دقایق احکام اسلامی برای حل مشکلات و پر کردن خلأها و برطرفچ کردن نارساییها رهنمون میسازد.پس آن راهی است اجتهاد وسیله مشروع و مناسبی است که با به کارگیری آن در مبانی و منابع شرعی، میتوان بین رویدادهای نو آیین و فقه اسلامی همگامی و سازگاری به وجود آورد و عقبماندگی و فاصلهها را از بین برد.بسیار مفید و سازنده و در نهایت وسعت، ولی باید دید رهروان چگونه آن را بپیمایند. آنچه مسلم است، اینکه راه اجتهاد به یکسان و به گونه مطلوب در طول تاریخ پیموده نشده است، در روزگاری رهروانش بر ظاهر نصوص بسنده کردهاند، بدون اینکه تفریعی و تطبیقی در آن به عمل آورده باشند؛و در روزگار دیگر به ظاهر آنها اکتفا نکرده ولی به دستاوردهای پیشینیان بسنده داشتهاند، بدون اینکه در برابر آنها حتی با تحول ویژگیهای موضوعات اظهار نظر کرده باشند؛در روزگاری نیز با بررسی فروع و اصول و مصادیق کلی ولی بدون بررسی ابعاد قضایا و ویژگیهای داخلی و خارجی موضوعات که در بستر زمان متحول میباشند و در نتیجه این تحول احکام آنها نیز متحول میشوند پیش رفتند؛و سرانجام، در زمانی با بررسی فروع اصول و مصادیق قوانین کلی و ارتباط بین آنها و نیز با بررسی ویژگیهای موضوعات و استخراج احکام آنها به وسیله اجتهاد از راه منابع معتبر شرعی شیوه اجتهادی نوین پدیدار ساختند، با نظر به اینکه صاحب آن قانون، تحول احکام را در برابر تحول زمان و مکان و احوال-که در تحول ویژگیها و خصایص بیرونی و درونی موضوعات نقش دارند-بر اساس مصادر و ادلّه شرعی پذیرفته است.
در این زمان امیدواریم در دامنه گستردهای شاهد این شیوه اجتهادی باشیم؛زیرا بدون این شیوه هیچ گاه نمیتوان بر مشکلات قایق آمد.
در هر حال، این نوسان اجتهادی معلول کیفیت رشد و توسعه و گسترش جامعه اسلامی و بینش و تفکر فقیهان و مجتهدان و پیدایش حوادث واقعه و موضوعات مستحدثه و نیازهای جامعه و شرایط آن بوده است.امروز که نظام اسلامی برپاست و همه ابعاد زندگی دگرگون شده، باید در برابر رویدادها و ارتباطات بین جهانیان از راه اجتهادی بر اساس منابع معتبر شرعی پاسخگو شد و از هیچ کوششی کوتاهی نکرد هنگامی که موضوع و شرایط تازهای در زندگی فرد و یا جامعهای به وجود میآمد و مورد ابتلای فرد و یا جامعه قرار میگرفت، به ضرورت، مسؤولان فقه اجتهادی نیز به تبیین و شناخت و بیان احکام اسلامی مربوط بدان موضوع میپرداختند.اینکه تلاشهای اجتهادی به دنبال احساس نیاز رخ میداده و میدهد تا اندازهای طبیعی است، ولی تأخیر در مقام پاسخ و بطرف کردن نیازها از راه منابع اسلامی در برخی از موارد صحیح نبوده؛زیرا مشکلاتی را برای مسلمانان به وجود آورده است.امروز که نظام اسلامی برپاست و همه ابعاد زندگی دگرگون شده، باید در برابر رویدادها و ارتباطات بین جهانیان از راه اجتهادی بر اساس منابع معتبر شرعی پاسخگو شد و از هیچ کوششی کوتاهی نکرد.
لازم به یادآوری است در عصر حاضر اجتهاد پویا که با تحول زمان و مکان و احوال و عرف بر اساس منابع معتبر شرعی تحول میپذیرد، تکیه گاه محکم و استوار تئوری حکومت اسلامی و جوابگوی فقه به نیازهای بشری در همه زمینهها میباشد.
بنابر این، نادیده انگاشتن این وسیله بالنده که نیروی محرک فقه و فقاهت است، رکود و رخوت فقه و اجتهاد را در پی خواهد آورد و از این رهگذر خسارتهای علمیو عملی جبران ناپذیری را در نظام اسلامی باید پذیرا شد.سیر قهقرایی و بازگشت به تاریکیهای اخباریگری، نتیجه محتوم مقاومت در برابر اجتهاد فقیهان جامع الشرایط است.لذا وظیفه دانشمندان و عالمان دین است که در تأیید و تشیید اصل آزادی آراء و نظرهای اجتهادی و فقهی کوشا باشند و موانع فکری و فرهنگی و ذهنی آن را که رسوبات باقی مانده از جریان اخباریگری است، با سختکوشی در مسیر روشنسازی اذهان و تنویر افکار و صبر و تحمل در برابر تیرهای تهمت و افترای جو سازان بیسواد و عوامزدگان بیادراک و مقدس مآبان بیشعور و خودباختگان بیاراده در برابر آراء پیشینیان از میان بردارند تا بتوانند مشکلات را حل و خلأها را پر و نارساییها را برطرف کنند.
شرایط اجتهاد
شرایط اجتهاد بر دو نوع است:
نخست:شرایطی که در تحقق اصل اجتهاد دخالت دارد.
دوم:شرایطی که در مطلوبیت اجتهاد، بخصوص در حکومت اسلامی، دخالت دارد.
لازم به ذکر است که نباید بین این دو خلط شود، بلکه باید حد و مرز هر کدام مشخص گردد؛زیرا خلط کردن بین آنها و یا به حساب آوردن شرایط نوع اول را به عنوان شرایط نوع دوم، نمایانگر این است که مطلب را نفهمیدند.امید است افراد غیر وارد این گونه بحثها را تصدّی نکنند.
شرایطی که در اصل اجتهاد دخیل است عبارتند از:
1-آشنایی با ادبیات عرب به مقداری که مجتهد بتواند ظواهر ادلّه و منابع و مبانی اصلی استنباط را که نخستین آنها کتاب خدا و دومین آنها سنّت رسول خدا(ص)است درک کند
2-آگاهی از مباحث اصول فقه که مبانی استدلالی استنباط را عهدهدار میباشد.
3-آشنایی با علم رجال در حدی که بتواند روات اسناد را شناسایی کند.
4-آگاهی از آراء و نظرهای مجتهدان پیشین تا از این طریق تجربه علمی آنها را فرا گیرد و خبرگی بیشتر به دست آورد.
5-بررسی فتاوای عامّه که شناسایی آنها میتواند فقیه را در اطلاع یافتن به ویژگیهای موارد فقهی کمک کند و علاوه بر این در شناخت خلافات که عنصر مهمی در اجتهاد است، او را یاری دهد.
6-تسلط بر تفسیر قرآنکه حداقل آن احاطه بر آیات الاحکام میباشد، از حیث عام و خاص، مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن، محکم و متشابه، و ناسخ و منسوخ.
شرایط و ویژگیهایی که در مطلوب بودن اجتهاد و مجتهد بخصوص در حکومت اسلامی دخالت دارند به دو قسم میشوند، برخی از این شرایط مربوط به مرحله پیش از استنباط و برخی دیگر مربوط به هنگام استنباط است.
*ویژگیهای مجتهد پیش از استنباط:
ویژگیها و شرایطی که مجتهد باید پیش از آغاز به استنباط دارا باشد عبارتند از:
1-داشتن شناخت عمیق و دقیق از مبانی شریعت و فقه اجتهادی؛زیرا در غیر این صورت، هیچ گاه مجتهد نخواهد توانست به شکل صحیح و مؤثری از به کارگیری عنصر اجتهاد در مبانی، به گونه موجّه و مستدلّ استفاده کند و این گاهی موجب میشود که در نتیجه بعضی از اراء و فتاوای او چهره واقعی و درخشنده شریعت اسلام برای دارندگان اندیشههای واقعگرا و منصف لکهدار شود و یا اصل آن مخفی بماند که البته پیامدهای آن بر همگان واضح است.
2-درک جهانبینی شریعت؛زیرا مجتهدی که این ویژگی مهم شریعت را درک نکرده باشد، مانند کسی است که روح کلی بر قوانین را ادراک نکرده است و چون دین اسلام جهانی بوه و بالتبع، فقه اجتهادی آن نیز جهان شول میباشد، باید آراء و نظرات مجتهد نیز بخصوص در نظام اسلامی، جهان شمول و برای همه ملتها، از هر قوم و نژاد که باشند، مفید و ثمربخش باشد.چنین دستمایهای، بدون شناخت جهانبینی شریعت، امکانپذیر نیست.پس استنباط فاقد این ادراک، دارای عواقب ذیل خواهد بود:
اولا:برای همگان ثمربخش نیست و فایده آن برای جمعیت خاصی از جهانیان محدود میشود.
ثانیا:همان گونه که الآن شاهدیم فقط به مسائل فردی و عبادی محصور میگردد، با اینکه امام صادق(ع)در پاسخ به پرسشی میفرماید:خداوند قرآن را برای جمعیت و زمان خاصی قرار نداده است و لذا تا روز قیامت در هر زمانی و برای هر جمعیت نو و تازه است(بحار، ج 92، ص 15).
3-درک روح شریعت که مبتنی بر آسانگیری و گذشت است باعث پدیدار شدن دستورات سخت و خشن خواهد شد که فقه اصیل اجتهادی از آنها رو گردان است. همچنین طبایع سالم جهانیان، حتی برخی از مسلمانان نیز از آن متنفر میشوند.
افزون بر این درک واقعیتهای زمان و عینیتهای خارج با همه ویژگیای آن نیز یک ضرورت است؛زیرا در غیر این صورت، آراء و نظرات مجتهد قابل اعتماد و فراگیر نخواهد بود؛زیرا تفریع و تطبیق از راه به کار گیری اجتهاد در منابع اجتهادی شرعی حاصل میشود و در این صورتی مفید و صحیح و قابل اعتماد خواهد بود که مجتهد واقعیتهای زمان و عینیتهای خارج را بدرستی شناخته باشد این در حالی است که شناخت صحیح آنها بدون درک شرایط زمان و شناخت جامعه و آشنایی کامل به آنها امکانپذیرنیست.
در این زمان بیش از هر زمان دیگر بر فقیهان و مجتهدان لازم است که عینیتهای خارج و واقعیهتهای زمان و روابط انسانهای مختلف با یکدیگر در بعد دینی، مذهبی، فرهنگی را مدّنظر داشته باشند و تلاش کوشش خود را در مسیر یافتن احکام خدا از راه مایهها و منابع و پایههای شناخت معتبر اصلی استنباط به کار گیرند.تنها در این صورت که میتوانند احکام را بر موضوعات واقعی مرتب سازند.
ما امروز شاهد انتشار دهها رساله عملیه یکنواخت
در محدوده مسایل فردی و عبادی و به شیوه سنتی در جامعه اسلامی هستیم.بدون اینکه تحولی در طرح مسایل آنها از نظر کمی و کیفی پدید آمده باشد
4-پایبندی مجتهد به واقعیتها، پایبندی به واقعیتهای زمان و نفوذناپذیری در برابر عوامل نفسانی و ذهنی و خارجی در استنباط، مانند تلقینهای نادرست و اعتراضهای ناوارد و وسوسههای بیجای افراد ناآگاه و یا مغرض و مقدس مآبهای بیشعور و بیادراک که میتوانند در برداشتهای مجتهد از منابع اجتهاد نقش داشته باشند.از این رو، مجتهد موظف است که پیش از اجتهاد استنباطی، خود را از امور یاد شده تجرید کند.جمله معروف«الفقیه متّهم فی حدسه»گویای این معناست که بعضی از عالمان پیشین از این مطلب آگاهی داشتهاند و در مقام استنباط در صدد تجرید خود از امور یاد شده بودهاند. لزوم این تجرید، بدین جهت است که اجتهادی که از راه نفوذ عوامل مذکور جهت گیرد، شرعی به حساب نمیآید؛زیرا از ماهیت خویش جدا شده است.حتی اجتهاد ازراه رأی و تفکر شخصی(که برخی از عالمان اهل سنت قائلند مورد پذیرش برخی دیگر از عالمان اهل سنت و عالمان شیعه نیست)نباید بریا حفظ ماهیت خویش از راه عوامل نفسانی و ذهنی و خارجی جهت بگیرد.لذا اگر اجتهاد، چه از منابع شرعی و چه از منابع شرعی و چه از رأی و تفکر شخصی، از راه امور یاد شده منشأ گیرد، واجب العمل نخواهد بود، بلکه میتوانیم بگوییم:در صورتی که عوامل یاد شده به دید مجتهد در مقام استنباط جهت دهند وی با آن دید، احکام را از منابع شری استخراج کند اجتهاد او شرعی نیست و هیچ گونه ارزش و اعتباری را ندارد؛زیرا آن اجتهادی از دیدگاه شرع، اجتهاد معتبر محسوب است که دید برای مجتهد از راه منابع معتبر شرعی پدید آید نه از را ه غیر آن.
5-توانایی در تحلیل قضایا و ابعاد آنها و شناخت موضوعات واقعی؛زیرا در غیر این صورت ممکن است احکامی بر غیر موضوعات خود مترتب شود افزون بر این نیز آگاهی از اوضاع اجتماعی جامعه خود و عرف و عادات مردم نیز بایسته است و اگر معتمد دارای این شناخت نباشد هیچ گاه نخواهد توانست آراء مفیدی برای آنها داشته باشد؛چه، احکامی که بر این عرف و عادت مبتنی است با تغییر و تحول آنها نیز تحول میپذیرد و با عادات و عرف جدید سازگار میشود؛به عنوان مثال در زمانهای پیشین سکوت دختر در امر ازدواج نمایانگر اذن و رضایت او میدانستند، چنان که در حدیث آمده است: «اذنها صماتها»و بدین جهت در هنگام ازدواج بدان بسنده میکردند، ولی در حال حاضر که شرایط و عرف تغییر کرده بعضی بر این اعتقادند که به سکوت دختر در هنگام عقد نتوان بسنده کرد، زیرا مبنای حدیث بر عرف زمان پیامبر بوه است، اما امروز که عرف تغییر کرده، دختر باید از راه لفظ، اذن و رضایت خود را اعلام کند و سکوت او کفایت نمیکند.
خلاصه، مجتهد باید جامعه را در همه شؤون آن در مقام فتوا در نظر داشته باشد؛زیرا ممکن است فتوایی صادر کند که برای بعضی مفید باشد ولی برای جامعه ضرر داشتهباشد.در این صورت آن فتوا را صادر کند زیرا نمیتوان جامعه اسلامی را فدای فرد کرد.
همچنین آگاهی از جوامع دیگر یک ضرورت است؛زیرا نیازها و مناسبتها و روابط و خواستهای هر جامعه از نظر کمّی و کیفی با جوامع دیگر فرق میکند و این آگاهی مجتهد میتواند نقش مهم و قابل توجهی در استنباط مسائل مربوط به روابط بینالمللی و حکومتی داشته باشد.
متحول نشدن اجتهاد در بستر زمان و مطابق با
تحول شرایط زمان، رکود فقه و عدم کارایی آن را به دنبال خواهد داشت
بنده بر این باورم مجتهدی که در حکومت اسلامی دارای مقام مرجعیت است، باید دیدی وسیع در ابعاد گوناگون داشته و نیز در تمام مسائل(چه آنها که مربوط به جامعهای که در آن زندگی میکند است و چه آنها که مربوط به جهان اسلام و سرنوشت امت اسلامی است)دارای آگاهی کامل باشد؛زیرا دین اسلام جهانی است و مرجعی که رسالت اسلام را بر دوش خود حمل میکند حافظ و نگهبان از حریم اسلام است و خود را در معرض قرار داده و مردم نیز او را پذیرفتهاند بدون آگاهی از شرایط و اوضاع جوامع بشری در ابعاد گوناگون و حیلهها و تزویرهای حاکم بر جهان، نمیتواند در مصالح عالیه اسلام و اسمت اسلامی صاحب نظر مفید و دارای تشخیص واقعی باشد و دیدگاههای سازندهای برای حل مشکلات جامعه خود و همه جوامع اسلامی داشته باشد.
امام خمینی(ره)در این زمینه فرموده است:«آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیتبرخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت دو قطب سرمایهداری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم میکنند از ویژگیهای یک مجتهد جامع است(صحیفه نور، ج 21، ص 98).
رساله علمیهای که مطلوب است
ما که بر این اعتقادیم فقه اسلامی جهان شمول است و میتواند جهانیان را تا روز قیامت در همه ابعاد زندگی مادی و معنوی هدایت اسلامی کند، نباید در نظام اسلامی تنها به بیان احکام مسائل فردی و عبادی در مقام استنباط از منابع و منابع بسنده بداریم و با آنها رسالههای علمیه تنظیم کنیم بلکه باید احکام مسائل و قوانین حکومتی را از مبانی و منابع آنها استنباط و رسالهای درباره آنها تنظیم کنیم، با در نظر گرفتن حکومت اسلامی و نیاز آن باید در رسالههای علمیه مسائل فقهی مناسب که عبارتند از:مسائل فقهی عبادی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تجارتی، حقوقی، جزایی، روابط بینالمللی و مسائل فقهی حکومتی، همه، بیان شوند تا امکان پاسخگویی در برابر آن فراهم شود. همچنین باید احکام مسائل مستحدثه مناسب با هر بابی را با تعبیرات مطابق با فرهنگ و اصطلاحات عصر در آنها گنجاند تا بتوانند همگان از آن بهرهمند شوند؛زیرا در صورتی که مطابق با اصطلاحات خاص سنتی باشد، همگان نمیتوانند از آنها بهرهمند شوند.
ما امروز شاهد انتشار دهها رساله علمیه یکنواخت در محدوده مسائل فردی و عبادی و به شیوه سنتی در جامعه اسلامی هستیم، بدون اینکه تحولی در طرح مسائل آنها از نظر کمّی و کیفی پدید آمده باشد.لذا رسالهها نمیتوانند نقش خود را همگام با تحول زمان و مظاهر نو آیین آن و مسائل ابعاد حکومتی ایفا کنند.واقعا در جامعه اسلامی این همه رسالههای رنگانگ و تکراری که بیشتر صاحبنظران و عالمان آگاه و حوزویان را بابهتزدگی و حیرت مواجه ساخته و سبب پیدایش آنها، نبودن نظام و مقررات خاصی در این رابطه در حوزه است نیازی ندارد.اگر حوزه دارای سازمانی در این رابطه بود ما امروز قطعا با چنین مسألهای روبهرو نبودیم.
ما در بررسی کامل که در ادوار ششگانه کیفیت بیان فقه داشتهایم، به این نتیجه رسیدهایم که رسالههای عملیهای که امروز پخش میشود در زمان تشریع و زمان صحابه که حدود 100 سال ادامه داشت در زمان تابعین و پیروان آنها وجود نداشت و تنها از زمان شیخ بهایی پدید آمد.سید مرتضی اگر چه رساله«جمل العلم و العمل»و علاّمه حلّی رساله «تبصره»داشتند، ولی به گونه این رسالهها نبودند و ما این مطلب را در(کتاب ادوار فقه و کیفیت بیان آن)مشروحا بیان کردهایم.
در هر حال، مردم آن زمان از راه پرسش و پاسخ مشکلات خود را حل و نیاز خود را برطرف و به وظایف دینی خود آگاهی پیدا میکردند.رسالههای علمیهای که امروز متداول شدند نه علامت اجتهاد است و نه نشانه مرجعیت و صلاحیت برای آن، علامت و نشانه اجتهاد تنها توانایی پاسخگویی به مسائل مورد نیاز مردم مسلمان از راه ادله شرعی است.پس این مسابقه در چاپ رسالههای تکراری چیست؟بخصوص در حکومت اسلامی که با آن نمیتوان هیچ مشکلی از مشکلات آن را حل یا هیچ خلایی را پر و یا یک نارسایی را برطرف کرد.
شیخ انصاری رساله عملیّه ننوشت
شیخ انصاری با اینکه مرجعیت عام شیعه را در ابتدای مرجعیت، با اصرار علما و صاحب نظران در سن پنجاه و دو سالگی به دست آورد، رساله مستقلی ننوشت و هر چه مقلدین به او فشار میآوردند که رسالهای تنظیم کند نمیپذیرفت.شیخ تنها نه حاشیه نویسی بر سه رساله پیش از خود اکتفا کرد که عبارت بود از:رساله بغیة الطالبشیخ جعفر کاشف الغطاء، رساله نجاة العباد صاحب جواهر(که این دو به زبان عربی نوشته شده)و رساله نخبه کلباسی اصفهانی(که متن و حاشیه هر دو به زبان فارسی بود). تنها رساله عملیهای که از شیخ منتشر شده رساله عملیه بسیار مختصری در خصوص باب عبادات میباشد که به سال 1269 نگاشته شده است، ولی این رساله به سبک رسالههای متداول و معمولی نبود؛زیرا در آن به بیان احکام ضروری باب عبادات اکتفا شد.
اما رسالهای که به عنوان«رساله مسأله»مشهور است، آن را خود شیخ ننوشته بلکه گردآوری مسائل و استفتائات مختلفی است که از داخل و خارج، از محضر او پرسیدهاند و بناب تقاضای عدهای از مقلدین، فردی(که شاید مسؤول استفتائات وی بوده است)آنها را گرد آورده و بدان ترتیب و تنظیم داه و به عنوان رساله عملیه در اختیار عموم نهاده است.از آن جا که وی هر استتائی را در ضمن یک مسأله بیان کرده این کتاب به کتاب مسأله مشهور شده است.چون در طی این سؤال و جوابها فروع گوناگونی گشوده میشود که شاید در رسالههای عملیه به چشم نخورد، تا کنون نیز این امر تداوم یافته که مسؤول استفتائات یک مرجع تقلید پس از گردآورد تعدادی از این مسائل و تنظیم آنها را به چاپ میرساند و دردسترس عموم مقلدان قرار میدهد.
بر این رساله شیخ، میرزای شیرازی(ف.1312 ه.ق.)و شهید شیخ فضل الله نوری(ف.1327 ه.ق.)حاشیه دارند.رساله«ذخیرة المعاد»هم که از باب طهارت تا اعتکاف را در بر گرفته است، شیخ آن را به عنوان رساله عملیه ننوشته ، بلکه همان پرسش و پاسخهایی است که توسط مولی شیخ علی شوشتری جمع آوری شده و انتشار یافته است.همچنین رساله«صراط النجاة»شیخ مجموعه استفتائات گوناگونی است که از ایشان به عمل آمده و شیخ محمد علی یزدی با توجه به آشناییاش به فتاوی و آرای شیخ اعظم آنها را جمع آوری کرده است.
این رساله مورد توجه فقها و علما قرار گرفت و پس از ترجمه آن به عربی، از سوی میرزای مجدّد شیرازی و میرزا حبیب الله رشتی و شیخ محمد طه نجف بر آن حاشیههایی نوشته شد.
شیخ رساله دیگری به عنوان«سرور العباد»دارد، لیکن شیخ آن را به عنوان رساله عملیه ننوشته، بلکه همان پرسش پاسخهایی است که توسط حاج محمدعلی یزدی جمعآوری، و در سال 1271 ه.ق در زمان خودش و در بمبئی به سال 1302 با حواشی میرزای شیرازی چاپ شده است.
مناسک حج فارسی شیخ، رسالهای است مستقل در باب اعمال حج و عمره، و لیکن در هیچ مسألهای از آن فتوای شیخ بیان نشده، بلکه همه مسائل، مطابق با احتیاط آمده است.وی در مقدمهای بر آن نوشته است:«من این رساله را به این سبک تنظیم کردم تا چه در این زمان و چه پس از آن نیازی به مناسک دیگر نباشد».
این رساله از ویژگی و درخشندگی خاصی در میان رسالهها برخوردار شده و جایگاه بلندی در میان مناسک به خود اختصاص داده و از زمان تألیف تا کنون همواره مورد توجه و عنایت فقها و مراجع تقلید بوده است.در بیان اهمیت این رساله همین بس است که مراجع بزرگی بر آن حاشیه نوشتهاند که از جمله میتوان از:میرزای بزرگ شیرازی، آخوند خراسانی، سید یزید، سید اسماعیل صدر، میرزای نائینی، حاج شیخ عبد الکریم حائری، بروجردی، سید احمد خوانساری، شیخ محد مهدی بیگدلی، شیخ محمدعلی معزّی و شیخ منصور سبط الشیخ دزفولی نام برد.
این مناسک در سال 1301 ق.با حاشیه میرزای شیرازی(ف.1312 ه.ق.) و در سال 1321 با حواشی میرزا حسین تهرانی(ف.1326 ه.ق.) و آقانجفی(ف.1332 ه.ق.)و سید کاظم یزدی(ف.1337 ه.ق.)و سید اسماعیل صدر(ف.1337 ه.ق.)و در سال 1332 در تهران با حواشی میرزای مجدد شیرازیو میرزا محمدتقی شیرازی و سید محمدکاظم یزدی و در سال 1356 در عظیمآباد هند و نجف اشرف با حواشی میرزای شیرازی و در سال 1381 در تهران با حواشی سید احمد خوانساری چاپ شد.
این رساله توسط بعضی از فضلا به عربی ترجمه شد و به سال 1301 با حواشی میرزای شیرازی در چاپخانه صبح صادق عظیمآباد هند به چاپ رسید.
*پیروان شیخ اعظم:
مراجعی که رساله عملیه ننوشتند و مانند شیخ انصاری تنها به حاشیه زدن بر رسالههای عملیه اسلاف خود اکتفا کردند، فراوانند که در این جا با چهره برخی از ایشان آشنا میشویم:
1-مرحوم آیة الله شیخ احمد قزوینی، مشهور به، مولیآقا(1247- 1307 ه.ق.)نیز نظیر شیخ انصاری، از انتشار رساله عملیه مستقلی خودداری کرد و به تحشیه رسالههای پیش از خود بسنده داشت.که از جمله میتوان از حواشی او بر رسالههای ذیل نام برد:نجاة العباد مرحوم صاحب جواهر، نخبه مرحوم کلباسی اصفهانی، صیغ العقود مرحوم زنجانی و رساله پرسش و پاسخ شیخ اعظم انصاری.البته مرحوم مولیآقا رساله پرسش و پاسخ مستقل از خود به جا گذاشته است.
2-حضرت آیة الله العظمی مرحوم میرزا محمدحسن شیرازی معروف به میرزای مجدد شیرازی(1230-1312 ه.ق.)هم از نوشتن رساله عملیه ابا داشت و علی رغم اصرار مقلدان بدین کار تن در نداد و تنها بر نجاة العباد مرحوم صاحب جواهر و نخبه مرحوم کلباسی اصفهانی و مناسک حج شیخ انصاری حاشیه نوشت.
اما کتاب مجمع الرسائل که به نام او چاپ شده است، اثر خود او نیست، بلکه مجموعهای از استفتائات است که بوسیله مرحوم حاج محمد حسین اصفهانی معروف به خبری گردآورده شده و به ضمیمه چند رساله دیگر از همین قبیل به چاپ رسیده است.این رساله برای نخستین بار در تهران بدون حاشیه و در سالهای 1309، 1314، 1323 به طبع رسید.
این رساله از شهرت خاصی در میان رسالهها برخوردار شد و در جایگاه بلندی قرار گرفت و نظر همگان را به خود جلب کرد لذا علمای بزرگ عصر بر آن حاشیه زدند که از آن جملهاند:
آیة الله حاج میرزا خلیل تهرانی(ف.1326 ه.ق.)آیة الله آخوند خراسانی(ف.1329 ه.ق.)، آیة الله سید اسماعیل صدر موسوی اصفهانی (ف.1338 ه.ق.)، آیة الله آقا شیخ محمدتقی، معروف به آقانجفی (ف.1332 ه.ق.)، آیة الله شیخ محمدعلی ثقه الاسلام اصفهانی(ف.1332 ه.ق.)، آیة الله آقا سید محمدکاظم یزدی(ف.1337 ه.ق.).
در این میان رساله مجمع المسائل را نیز وی به عنوان رساله عملیه مستقل ننوشته، وی بلکه مجموعهای است از حواشی او بر رسالههای عملیه پیشین:سراج العباد و صراط النجاة و سرور العباد مرحوم شیخ اعظم انصاری، نجات العباد مرحوم صاحب جواهر، نخبه شیخ محمدابراهیم کرباسی، طریق النجاة مرحوم سید زینالعابدین طباطبایی تهرانی و نیز پرسش و پاسخهای او که به وسیله مرحوم سید اسدالله قزوینی جمعآوری و چاپ شد.
3-حضرت آیة الله شیخ محمدحسن شریعتمدار استر آبادی(1249-1318 ه.ق.) نیز به جای تألیف رساله عملیه مستقل، در ارائه فتوای خود تنها به حاشیهنویسی بر رسالههای پیشین و جمعآوری استفتائات بسنده کرد.
4-استاد الفقهاء و المجتهدین آخوند ملا محمدکاظم خراسانی(1255- 1329 ه).از این فقیه گرانقدر و دانشمند بزگر نیز رساله عملیه مستقل منتشر نشده، بلکه او هم نظیر استادش شیخ اعظم، به حاشیهنوسی بر رسالههای پیش اکتفا کرده است که از آن جمله است از:حاشیه بر تبصرة المتعلمین علاّمه حلّی که به ضمیمه تبصرة به عنوان تکملة التبصرة چاپ شده است، حاشیه بر منهج الرشاد شیخ جعفر شوشتری، حاشیه بر وسیله النجاة فاضل شربیانی که به سال 1322 در تهران به همراه متن کتاب به چاپ رسیده است، حاشیه بر مجمع المسائل میرزای مجدد شیرازی(ف 1312 ه.ق) و حاشیه بر منتخب المسائل سید حسین کوه کمرهای(ف 1299 ه.ق.)آخوند رسالهای به عنوان ذخیرة العباد لیوم المعاد دارد، لیکن آن به عنوان رساله عملیه نوشته نشده بلکه مان پرسش و پاسخهاست که از او گردآوری شده.این رساله همه ابواب فقه از طهارت تا دیات را دارد و بر این رساله میرزا محمدتقی شیرازی و سید ابوالحسن اصفهانی حاشیه دارند.
5-شیخ عبد الصمد جزائری(ف 1337)نیز بر تحشیه جامع الشتات میرزای قمی بسنده کرد و رساله مستقلی ننوشت.
جز اینان بزرگان دیگری نیز هستند که برای پرهیز از طولانی شدن از ذکر آنها خودداری میشود.
*حاشیهنویسیهای شیخ و پیروان او
شیخ انصاری و پیروانش حاشیه بر رسالههای عملیه قبل از خودشان ظاهرا این هدف عمده را تعقیب میکردند که بدین وسیله از مقام شامخ علمی و فقهی گذشتگان تجلیل کنند و آنها را مورد احترام خود قرار دهند.آنان با فروتنی و تواضع بسیار خود تصمیم گرفتند تا یاد فقهای پیشین را در میان مردم زنده و جاوید نگه دارند تا اینکه مردم هرگز ایشان را از دعای خیر فراموش نکرده، قدردان زحمات و کوششهای بیوقفه آنان باشند.ما در کتاب ادوار فقه و کیفیت بیان آن فصلی به رسالههای عملیه و ویژگیهایی را که باید دارا باشد اختصاص داده و در آن جا آنها را مشروحا بیان داشتهایم و از همین روی، لذا دیگر نیازی به بیان آنها در این جا نیست.
شرایط اجتهاد گسترده و فراگیر
اجتهاد وسیع و گسترده و فراگیر در مسائل حکومتی و غیر آنها نیازمند این است ما از محیطهای محدود که خانه و مدرسه است بیرون رویم و به جامعهای که در آن زندگی میکنیم و حکومت اسلامی برقرار است وارد شویم و به گونه کامل از شرایط و ویژگیها و نیازهای آن آگاهی پیدا کنیم و سپس جوامع اسلامی بلکه جهان را مورد بررسی قرار دهیم و از شرایط و نیازها و از همه مسائل اجتماعی آنها آگاهی پیدا کنیم و پس از طی این مراحل، به بازنگری مواد اصلی استنباط و مبانی فقه بپردازیم و بعد با توجه به قانون تحول اجتهاد، با تحول زمان و رویدادها، آن اجتهاد را در منابع و مایههای اصیل برای استخراج احکام موضوعات و حوادث واقعه به کار گیریم.
به نظر میرسد که مجتهد با رعایت این شرایط است که میتواند پاسخگوی نیازها شود؛زیرا فقه اسلامی دارای اصول و قوانینی است که در کتاب خدا و سنت رسول وجود دارد ولی تنها به کارگیری اجتهاد را در منابع و مایههای اصیل برای استخراج احکام موضوعات و حوادث واقعه به کار گیریم.
به نظر میرسد که مجتهد با رعایت این شرایط است که میتواند پاسخگوی نیازها شود؛زیرا فقه اسلامی دارای اصول و قوانین کلی است که در کتاب خدا و سنت رسول وجود دارد ولی تنها با به کارگیری اجتهاد پویا در آنها میتوان در برابر مسائل نو آیین پاسخگو گردید، مشکلات را حل و خلأها را پر و نارساییه را برطرف کرد.
مطلبی را بجاست در این جا تذکر دهیم، و آن اینکه با اجتهاد مصطلح هیچ گاه نمیتوان پاسخگو شد.در نتیجه تحولهای زمانی، مکانی، عرفی، احوالی موضوعات اگر چه از تت اصلی و یا قاعدهای بیرون میشوند ولی چنین نیست که یکسره از حیطه همه اصول فقهی و قاعدهای بر کنار بمانند، بلکه با خروج آنها از شمول یک اصل و یا قاعده در حیطه اصل و یا قاعده دیگر قرار میگیرند و از این طریق دارای حکمی متناسببا اصل و یا قاعده انطباق یافته کنونی میشوند و هیچ موضوعی و حادثهای از احاطه اصلها و قاعدههای فراگیر فقه اسلامی بیرون نمیماند.
7-شناخت موضوعات فقهی:اگر موضوعات به دقت مورد شناسایی قرار نگیرند، نمیتوان احکام آنها را به گونه روشن بیان کرد؛چرا که حکم تابع موضوع است، همان گونه که عرض تابع معروض است و همواره بر موضوع معین بار میشود.پس هر گاه موضوع دارای ابهام باشد، حکم نیز گرفتار ابهام میشود و اگر دارای ابهام نباشد، حکم آن نیز معلوم و بر آن بار میشود.هر گاه در طول زمان، بعد از بررسی مدد، معلوم شود که آن موضوع و یا ویژگی درونی و یا بیرونی آن، تغییر و تحول یافته حکم دیگری متناسب با آن برایش بیان میشود.بدین جهت مجتهد باید در بستر زمان درباره موضوع و ویژگیهای آن نگرش داشته، بررسی نو به نو به عمل آورد.البته برخی از موضوعات مانند قبله، نصاب، کرّ و امثال اینها هستند که باید توسط مجتهدین تعیین و مشخص شوند، ولی لازم نیست که تعیین و شناخت همه موضوعات توسط خود مجتهد انجام شود، بلکه میتوان از نظر متخصصین و کارشناسان در هر رشته کمک گرفت.
پس این بینش که«وظیفه مجتهد تنها بیان احکام شرع است نه تشخیص موضوعات» به نظر ما ناتمام است، زیرا تا زمانی که او موضوعات را تبیین نکرده باشد، نمیتواند احکام آنها را بیان کند و در نتیجه فقه اسلامی متهم به عدم توانایی در پاسخگویی به حوادث و رویدادهای نوین میگردد.
8-نفوذناپذیری در برابر آرا و فتاوای بزرگان پیشین؛زیرا نفوذپذیری و خودباختگی در برابر آرای آنها پیامدهای ناپسند و دور ا واقعیتهای زمان را دارد.البته روشن است که بررسی اقوال و نظرات فقیهان و علمای سلف فوایدی دارد، مانند آگاهی بر تجربهاستنباطی در طول تاریخ گذشته و اشراف بر شهرتهای فتوایی و موارد اجماعات محصل. چنین پیامدهایی خواهد داشت:تأثرپذیری از فتاوی و نظرات فقهای پیشین بدون توجه به نیاز جامعه و شرایط زمان و تحول موضوعات از نظر شرایط و ویژگیهای درونی و بیرونی عبارتند از:
الف-متحول نشدن اجتهاد در بستر زمان و مطابق با تحول شرایط زمان، رکود فقه و عدم کارآیی آن را به دنبال خواهد داشت، زیرا تأثیر زمان و مکان و شرایط آنها در ماهیت و کیفیت موضوعات و عناوین و ملاکات احکام، تحول شرایط و ویژگیهای موضوعات را میطلبد و تحول آنها باعث تحول، اجتهاد بر اساس منابع آنها نیز میشود و در نتیجه این تحول احکام آنها متحول میشوند.بر این اساس، شرعا نمیتوان از فتوای پیشینیان بدون بررسی ویژگیهای موضوعات در طول زمان پیروی کرد؛زیرا فتاوای آنها مطابق شرایط و ویژگیهای درونی و یا بیرونی خاص موضوعات زمان آنها بوده که در این زمان وجود ندارند.در این صورت باید با توجه به شرایط جدید باب کار اجتهاد بر اساس منابع شرعی گشوده و حکم جدید برای آنها بیان شود.اجتهادی این گونه چیزی جز نظریهای بر خلاف نظر مشهور را به دنبال ندارد.و حتی اگر اجتهاد در فرض مزبور خلاف نظر مشهور را نتیجه ندهد، آن اجتهاد هیچ گونه اعتبار و ارزشی را نخواهد داشت و صاحب آن مجتهد مطلوب نخواهد بود.
ب:باب هر گونه برداشت نوین بسته و این خود باعث شود فقه از همگامی با رویدادها و تکامل و گسترش از ناحیه مصادیق باز ایستد و در نتیجه لطمه بزرگی بر پیکرش وارد شود.باید دانست مجتهدان گذشته ، اگر چه مطابق شرایط و موازین اجتهاد احکام موضوعات را از منابع اسلامی استخراج کردهاند ولی این نه بدین معناست که آنان معصوم از خطا بودهاند تا لزوما از هر گونه برداشت نوین از منابع شرعی که بر خلاف نظر آنها باشد صرف نظر کنیم، بخصوص با توجه به تحولاتی که برای موضوعات در طولزمان پدید میآید.باید دانست نتیجه اعمال اجتهاد و استنباط از منابع و مایههای اصلی استنباط، یعنی کتاب خدا و سنت رسول او و اجماع و عقل، نمیتواند برای همگان یکسان باشد؛زیرا اختلاف نظر در مسائل اجتهادی و نظری، امری طبیعی است و توقعی جز این از صاحبنظران، توقعی ناروا و ناشی از جهل یا تجاهل نسبت به مفهوم و معنای اجتهاد است.
به اعتقامد ما احترام به علمای سلف(علی الله مقامهم)، در روشن نگه داشتن مشعل فروزان اجتهاد است و مقصود از این اجتهاد، اجتهادی جامد و راکد و ایستا نیست که بر اسسا ملاکهای معتبر شرعی، اما بدون سنجیدن ابعاد قضایا و بدون در نظر گرفتن عنصر زمان و مکان، که از عوامل تعیین کننده در مقام تفریع و تطبیق میباشند، صورت میپذیرد، بلکه مقصود از آن اجتهادی پویا و بالنده و مترقی است که در همه زمینهها بر اساس ملاکهای معتبر شرعی و سنجیدن ابعاد قضایای فردی، اجتماعی، جهانی، سیاسی، اداری، قضایی، حکومتی و...و با در نظر گرفتن دو عصر زمان و مکان تحقق مییابد، و این اجتهادی است که به فقه جامعهساز، در همه زمینهها عینیت میبخشد.
در هر حال، لازمه چنین اجتهادی مقدم داشتن دستاورد خویش بر آراء و فتاوای آن بزرگان است و تاریخ فقه شیعه نیز گواه صادق این ادعاست.
آیا میتوان کسی را که اجتهد فقهیاش از منابع و پایههای شناخت بر خلاف برداشتهای فقیهان پیشین است ولی به دلیل نو بودن و ناخوش آمدن با مذاق دیگران از استنباط خویش صرف نظر کند، فقیه نامید؟
کوتاه سخن اینکه علمای سلف اگر چه منابع معتبر استنباطی و شیوههای آن را برای ما معین کردهاند ولی با این وصف آنان در مقام استظهار و برداشت از منابع، معصوم از خطا نبودهاند تا آن جا که راه را بر هر گونه اجتهاد و برداشت نوین از منابع بر خلاف نظر آنها بر خود بربندیم و سد راه تکامل شویم و ناخودآگاه با نظریه آنها معامله وحی کنیم.هر گاه کشی بر این بینش و اعتقاد باشد که نباید از آراء و نظرات پیشینیان تخلف ورزید، باید بداند که هیچ گاه روح شریعت شرایط زمان و نیازهای جوامع بشری و مزایای فقه اجتهادی را درک نکرده است.
ج:قرار گرفتن ناخودآگاه مجتهد در دام تقلید که در نتیجه، اجتهاد وی، نوعی پانتومیم به حساب خواهد آمد.
افزون بر این، مجتهد نباید از سنتهای غلط اجتماعی تأثیر پذیرد؛زیرا آن نیز دارای پیامدهایی همانند جهت گرفتن دید او بر خلاف مطلوب شرعی است.
9-نداشتن دید کوتاه و سطحینگری؛زیرا این کوتاهاندیشی باعث میشود که مجتهد نتاند آراء و نظرات خود را با واقع رویدادهای نوین زندگی همگام کند.
نداشتن پیشداوریهای ذهنی را نیز باید به این شرط افزود؛زیرا این پیشداوری موجب میشود که اجتهاد از ماهیت استنباطی خود منسلخ گردد.این گونه اجتهاد که منبعث از پیشداوری است، جهتدار و تحت تأثیر ذهنیتهای مجتهد است، در نتیجه گریزی از انطباق احکام الهی بر آراء و نظریات شخصی نخواهد بود سومین نکته که در اینجا باید افزود نیز نداشتن تعصب است؛زیرا در برخی موارد باعث پیدایش خلاف واقع در بینش مجتهد میگردد.
10-داشتن شجاعت کافی در بیان آنچه حقیقت دارد و مقاومت در برابر اعتراضها و وسوسهها و تلقینهای افراد ناآگاه به موازین فقه اجتهادی و یا مغرضی که، در همه ادوار اجتهاد بودهاند و ما در بررسیهای خود در این زمینه آنها را شناسایی کردهایم، و نیز داشتن توانایی در درک عناوینی که برای احکام، موضوع میباشند و بسنده نکردن بر ظاهر موضوعات و الفاظی که در نصوص وارد شده است افزون بر این، کشف عناوینی که بالذات موضوعات برای احکامند، از مهمترین مراحل استنباط احکام است؛زیرا عدم کشف آنها هم مانع درک واقعیتها و هم باعث جهت دادن انحرافی به بینش او میشود
داشتن توانایی برای درک نیازهای جامعه در ابعاد علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، هنری و روابط بینالملل هم یک ضرورت دیگر است.
11-توجه لازم و کافی به علوم در هر عصر که خود میتواند یکی از وسایل کشف موضوعات و ملاکات واقع شود.البته در آن موضوعاتی که شارع خود به تبیین و تفسیر آنها نپرداخته است.گر چه حتی در این صورت نیز علوم میتواند به لحاظ تفریعی و تطبیقی مفید واقع شود.
12-اعتبار عقل بعنوان منبع استنباطی:اعتبار عقل به عنوان یکی از منابع استنباطی در مستقلات عقلیه و در باب ملازمات عقلیّه که بیان و شرح اینها از حوصله این نوشته خارج است.
13-پذیرش قانون تحول اجتهاد یا به سخن دیگر، پذیرش شیوه اجتهادی نوین که بر اسسا منابع و قانون تحول اجتهاد با تحول شرایط زمان و مکان و احوال قرار دارد:این بدین جهت است که درک شرایط زمان و مکان در تنقیح موضوعات و ملاکات احکام نقش مهمی داردو از عوامل تعیین کننده در مقام تطبیق و تفریع میباشد و عدم درک آنها بزرگترین خطر را برای فقه در ابعاد حکومت اسلامی به دنبال دارد که عدم همگانی فقه با رویدادهای نوین و بیپاسخ ماندن بسیاری از حوادث واقعه و رخدادهای جدید از جمله آنهاست.در این عصر که نظام اسلامی برپاست، تنها با قانون تحول میتوان اجتهاد را فراگیر کرد و به همه جوانب زندگی مادی و معنوی سرایت داد.
14-جامعیت از نظر علمی:در مسائل گوناگون اقتصادی، فرهنگی، حقوقی، سیاسی، حکومتی و...این بدین جهت است که علم و دانش در هر زمینهای که باشد سبب افزونی نور و قدرت اندیشههاست و هر گاه مجتهد از نور و قدرت بیشتری برخوردار باشد، بدیهی است که در راه شناخت احکام موضوعات، سریعتر و قویتر پیش خواهد رفت و اجتهاد او در مقام استنباط فراگیرتر خواهد شد.البته من بر این باور نیستم که مجتهد و مرجع تقلید باید ابعاد یاد شده تخصصی کامل داشته باشد، بلکه باید از رشد و دید و ذهنیتی خاص در بعد فقاهتی، اجتماعی، سیاسی و حکومتی برخوردار باشد تا بتواند بر مسائل جامعه اشراف داشته باشد و در تمام تخصصها با دیدی وسیع، ذهنیتی گسترده و فکری باز بنگرد.
هر گاه مجتهد از نور و قدرت بیشتری برخوردار باشد بدیهی است که در راه شناخت احکام موضوعات، سریعتر و قویتر پیش خواهد رفت و اجتهاد در مقام استنباط فراگیر خواهد شد
15-برخورداری از مدیریت قوی بینشی صحیح و زیرکی و هوشی خاص در غیر این صورت پیامدهای سویی را برای جامعه به بار خواهد آورد.
امام راحل در این زمینه فرمود:«یک مجتهد باید زیرکی و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامی و حتی غیر اسلامی را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدی که در خور شأن مجتهد است واقعا مدیر و مدبر باشد...»(صحیفه نور، ج 21، ص 98).
16-توانایی مجتهد در مطرح کردن مرجعیت در قالب یک نظام خاص و تنظیم برنامه مخصوص برای آن.
مرجعیت در حکومت اسلامی
از دیدگاه من باید به سمت نظاممند شدن حرکت کند و به صورت یک نظام استقرار یابد و دارای تشکیلات فقاهتی مخصوص به خود باشد، به طوری که وقتی مجتهدی بهمقام مرجعیت رسید، بر اساس همان ساختار و نظام خاص عمل کند و مرجع بعدی دنباله کار او را بر همان اساس پیگیری کند و دیدگاهها، نظرات او در همه ابعاد مادی و معنوی سیاسی و اجتماعی در یک مسیر نظاممند به کار افتد.پس نباید کار مرجعیت به صورت شخصی و پراکنده استمرار یابد تا که با رفتن یک مرجع همه کارهای او در بعد دینی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و تجربیات او نامعلوم باشد، بلکه باید تمام کارهای او برای همگان و بخصوص برای مرجع جدید معلوم باشد و حتی باید کارهای او که از کجا شروع کرده و به کجا انجامیده برای مجتهد بعدی معلوم باشد تا مرجع جدید کار را از جایی شروع کند که مرجع گذشته در آن ختم کرده بود تا در نتیجه وی با اندوختهای از تجربیات مرجع پیش روبهرو شود و همه اطلاعات و اسنادی که نمایشگر پاسخگویی او در حل مشکلات و پرکدن خلاءها و برطرف کردن نارساییها در ابعاد گوناگون است، برای مجتهد جدید فراهم آید وی با توجه به آنها کار خود را آغاز کند؛زیرا تنها بااین روش است که میتوان مشکلات را حل کرد.به علاوه، این روش موجب خواهد شد که اولا اندوختههای تجربی در زمینه پاسخگویی و حل معظلات فقاهتی افزایش یابد و ثانیا یک تسلسل کاری در نظام مرجعیت به وجود میآید که این نقشی مهمی را در تسهیل کار مرجع تقلید خواهد داشت.
پس مرجعیت در حکومتی اسلامی نباید وابسته به فرد، یا افراد خاصی باشد و تنها آنها بر کارهای مرجع اشراف داشته باشد.البته این نه بدین معناست که او دارای دستیارانی که خود انتخاب کرده نباشد بلکه بدین معناست که آنان بدون موازین نظام مقرر مرجعیت که همگان از آن آگاهی دارند، نتوانند کاری را انجام دهند.همچنین نباید تصمیمات مرجع بر اساس اطلاعاتی باشد که از برخی از افراد ناصالح و یا اصحابی که حق را باطل و باطل را حق جلوه میدهند، بلکه باید بر اساس اطلاعاتی باشد که از راههای درست و از طریق افراد صالح به دست میآید.از سوی دیگر، چون لازم است که رابطه بین مردمو مرجع بر اساس خوشبینی و اطمینان باشد، باید این رابطه توسط یک نهاد سالم حفظ شود و در صورتی که رابطه دارای این ویژگی نباشد گرفتار نظرهای شوم آنها در زمینه رویدادهای جامعه خواهد شد و این پیامدهای سویی را برای جامعه به بار خواهد آورد.
در صورتی که روش پیشین در برخی از بیوتات مراجع در حکومت اسلامی که مطابق شرایط زمان خودشان بود ادامه یابد، پیامدهای اسف باری را برای مرجعیت به دنبال خواهد داشت.پس باید در تغییر دادن روش و شیوه گذشته کوشید و فرهنگ و باورهای مردم را درباره اجتهاد و مرجعیت متحول کرد، چون با تحول زمان، باید شیوه در هر امری مطابق آن زمان بر اساس مبانی و منابع شرعی متحول گردد.
17-توانایی مجتهد در حفظ اموال بیتالمال و حقوق شرعی و به هدر نرفتن آنها توسط شیادان و چپاولگران و دنیاپرستان.
میدانیم که یکی از مهمترین ارکان مرجعیت بودجه عمومی است که از طریق سهم امام(ع)و دیگر وجوه و حقوق شرعی در اختیار مرجع قرار میگیرد و جهت اصلی این بودجه تقویت حوزههای علمی و در نتیجه ترویج دین است.از این رو باید برای بودجه از نظر مقدار توزعی، مکان، زمان و مورد، یک برنامهریزی بنیادی و منسجم در نظر گرفته شود تا:
اولا، بودجهها بدون تحقق هدف اصلی به وسیله دنیاپرستان و شیادان و برخی از وکلای سودجو هدر نرود؛
ثانیا، در موارد مقرر شرعی به مصرف برسد؛
ثالثا، از حیث زمان و مکان از تقسی متناسبی برخوردار گردد؛
رابعا، در مرحله مصرف با در نظر گرفتن مقتضیات فردی و اجتماعی توزیع شود؛
خامسا رابطه بودجه با شخص مرجع و اولاد و بستگان او بریده شود، آن چنان که حتی خود او نتواند بیرو از ضوابط برنامهریزی شده دخل و تصرفی داشته باشد و خود اوو بستگان وی مانند بقیه افراد حوزه علمیه حقوقبگیر باشد نه آنکه امتیاز خاصی داشته باشد.
بنابر این پیشنهاد میشود که هیأتی مورد اعتماد و اطمینان ا منتخبین حوزه علمیه، زیر نظر مراجع وقت برای برنامهریز و حراست اموال و توزیع و جهت دادن بودجه عمومی تشکیل شود و همه اموال از سهم امام(ع)و خمس و بقیه حقوق در اختیار آن هیأت قرار گیرد.
مزایای تشکیل چنین هیأتی این است که نخست مقدار بودجه همواره برای همگان معلوم است و مقداری که از اموال در اختیار هیأت قرار میگیرد و مقداری که برداشت و مصرف میگردد مشخص میشود.همچنین مرجع جدیدی که تصدی مقام را میکند با یک بودجه معین و حساب شده روبهرو میشود، و بالاخره مرجع جدید کار را در امور مالی از آن جا شروع میکند که مرجع گذشته به پایان رسانده و میتواند تصمیمات مقتضی را در مورد آنها بگیرد.
18-دارا بودن فضائل اخلاقی و صفات برجسته از قبیل تواضع، عطوفت، بلندی طبع و کرامت نفس؛زیرا چنین مجتهدی بیشتر میتواند مردم را به خود جذب کند و در نتیجه برای اسلام فایده بیشتری خواهد داشت.با این بینش، مجتهد دارای مرجعیت، در جایگاه پیشوایی است در بیان احکام شرعی قرار دارد و هر چه لیاقتها و شایستگی روحی و عملی و اخلاقی و صفات نیکوی او بیشتر باشد، بیشتر میتواند در تمام ابعاد مزبور مورد وثوق و اطمینان افزونتر مسلمانان بوده برای اسلام و مسلمین مفید باشد.
19-دوری از عوامزدگی؛زیرا عوام زدگی مجتهد را از بیان حقایق و واقعیات اسلام دور میکند.این عوامزدگی در همه زمانه بزرگترین خطر برای فقه اجتهادی بوده و باعث تأسف است که این عامل خطرناک برای فقه هنوز پابرجاست و ما به گونه وسیعشاهد این میباشیم.
ویژگیها و شرایط مجتهد در هنگام استنباط:
آنچه درباره ویژگیهای مجتهد پیش از آغاز استنباط ارائه شد، زمینه را برای به کارگیری عنصر اجتهاد در منابع استنباط فراهم میسازد.اما شرایط مجتهد در زمان استنباط و بکارگیری اجتهاد در منابع و مبانی فقه اجتهادی عبارتند از:
1-آشنایی به موازین اجتهادی و معیارهای به کارگیری اجتهاد در منابع که در بحثهای اجتهادی تعیین شده است و مجتهد باید با شیوه نوین اجتهادی آنها را بکار گیرد.این بحث مقولهای است گسرتده و تخصصی که مجتهد باید به تفصیل آشنایی داشته باشد تا در راستای اجتهاد بر خلاف واقع فتوایی صادر نکند.اصولا اجتهاد از نسخ قانونگذاری بشری نست که صرفا متکی به اندیشه انسان و بینشهای فردی و مواضع اجتماعی خاص باشد، چنان که از سنخ تقلید هم نیست که تنها به تلقی انفعالی احکام تسنده شود و مجتهد هیچ نقشی در صدور حکم شرعی نداشته باشد، بلکه اجتهاد عبارت است از فعالیت فکری انسان، بر پایه آگاهی به عناصر خاص فقهی و شناخت قواعد اصولی، در جهت فهم و دریافت احکام الهی.اجتهاد با اینکه دارای گردش فعال و غیر انفعالی در روند فقه است، ولی با این وصف به اثبات محتوای احکام آسیب نمیرساند، بلکه در طول ادوار هشتگانه اجتهاد اصل محتوای احکام را پاس داشته و آنها را تا دورترین افقهای حیات انسانی بر پایههای اصول و قوانین کلی خود از نظر مصادیق گسترش میدهد.
2-ارج نهادن مجتهد به منابع معتبر در مقام استنباط و پرهیز از منابع غیر معتبر، مانند خبر ضعیف و اجماعات اجتهادی و یا منقول، مدرکی، تقیهای، مناطی، ریاضتی، تشرفی و شهرت بعد از پیدایش اجتهاد و یا اجماع بعد از پیدایش شهرت، چنان بسیاری ازاجماعات در ادوار فقه از این قبیلاند.
یادآوری این ویژگی از این جهت ضرورت دارد که احیانا مجتهدان علیرغم جستوجوی منابع و آشنایی با کلیه اصول و پایههای معتبر، در مقام به کارگیری اجتهاد، به آنها ارجی ننهاده و به جای استوار ساختن آراء خویش بر منابع اصول و پایههای معتبر، تحت تأثیر منابع ضعیف و یا آراء و فتوای مجتهدان پیشین قرار میگرفته، جرأت اظهار آنچه که از طریق منابع اصیل و معتبر بدان رسیدهاند نمییابند.
3-بررسی دقیق اصول احکام و فروع و قوانین کلی و مصادیق آنها و ارتباط بین فروع و اصول و مصادیق و قوانین کلی، لزوم این بررسی در دل اجتهاد نهفته است؛زیرا در اصول و قوانین کلی احکام به کار گرفته میشود و فروع تازه به وسیله آن به اصول پایه و قوانین کلی بر مصادیق خارجی منطبق میگردد.
4-توجه مجتهد به دیدگاههای اصولی خود:پس اگر مجتهد در مقام بحث و نظریهپردای«اصولی»است باید در مقام اجتهاد و استنباط نیز اصولی باشد، نه آنکه در یک مقام اصولی و در مقام دیگر اخباری.گاه دیده میشود که مجتهدی در مقام بحث و نظریهپردازی، اصولی است ولی در مقام استنباط اخباری و دارای شیوه احتیاط است. رعایت این شرط در این زمان که نظام اسلامی برپاست و همه فرامین آن به صورت یک الگوی اسلامی در جهان مطرح میشود، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛زیرا رعایت این شرط، باعث میگردد که فرامین و احکام، همگام با حکومت و با روح کلی شریعت سازگار شود و در نزد جهانیان مقبولتر افتد.
پس مجتهدی که در بحثهای اصولی در شبهات حکمی تحریمی وجوبی به ادلّه برائت استناد میکند، در مقام استنباط و فتوا هم باید حکم به برائت کند، نه آنکه در هنگام بحث و مناظره، اصولی باشد و در مقام فتوا اخباری، و در نتیجه در شبهات تحریمی، احتیاط واجب بر ترک و در شبهات وجوبی احتیاط واجب بر انجام عمل را قائل شود.در بررسیهایی که در ادوار هشتگانه اجتهاد داشتم به آرا و نظرات بعضی از عالمان شیعه و سنی در زمانهای پیشین برخورد کردم که واقعا قابل هیچ گونه توجیهی نمیباشند و فرسنگها از آراء و نظریات اخباریها عقب ماندهترند.آنها با بیان برخی از احتیاطهای نابجا و بدون مدرک معتبر شرعی طبایع سالم را از فقه اجتهادی جهان شمول متنفر کردهاند، به گونهای که نتوان آن را به جامعه متمدن و جهانیان امروز عرضه کرد.در این زمینه مطالب بسیاری است که بیان آنها از حوصله این مقال خارج است.
5-توجه کامل مجتهد به زمان صدور روایات و به دیگر سخن، توجه کامل به زمان صدور عناصر خاصه استنباط و شرایط آن و نیز توجه دقیق به مکان صدور آن عناصر و شرایط آن و نیز توجه به عناوینی که موضوعات برای آنها میباشند؛زیرا گاه کوتاهی در این امر باعث میشود که حکم بر غیر موضوع اصضلی خوب مترتب شود و یا معلوم نشود که حکم به عنوان اولی است و یا به عنوان ثانوی.افزون براین دقت در عناصر خاصه استنباطی(چه آنها که مشتمل بر علل احکامند و چه آنها که دربردارنده علل احکام نمیباشند)، کوشش در تنقیح مناط حکم در نص به وسیله دلیل عقل از راه بررسی اوصاف و به دست آوردن وصفی که صلاحیت ملاک بودن آن حکم را دارد، نیز کوشش در راستای تخریج مناط حکم در نص به وسیله دلیل عقل از راه بررسی تناسب حکم و موضوع، کوشش در راستای تحقیق مناط، یعنی سعی در شناخت مصادیق حکم، در صورت آشکار بودن مناط و علت حکم برای یک موضوع و سرانجام کوشش در راستای استنباط علت حکم در نص، از اولی بته تنقیح مناط، از دومی به تخریج مناط، از سومی به تحقیق مناط و از چهارمی به استنباط علت تعبیر میشود.در کنار این ضرورتها، کوشش برای به دست آوردن ملاک حکم به وسیله ادلّه شرعیه اجتهادی از راهفحوی الخطاب، مانند به دست آوردن ملاک حرام بودن اذیت پدر و مادر به فحش و زدن از راه خطاب«و لا تقل لهما افّ»(به این بیان که وقتی افّ گفتن به آنها حرام باشد؛فحش و زدن به آنها به طریق اولی حرام خواهد شد)و نیز کوشش برای به دست آوردن ملاک حکم به توسط عقل از راه تنبیه الخطاب و از راه دلیل الخطاب و لحن الخطاب ضرورتهای دیگری هستند که بیان و شرح آنها از حوصله این مقال خارج است.
در هر حال، این کار علاوه بر اینکه پاسخگویی در برابر رویدادها را برای وی آسان میکند، باعث توسعه و گسترش فقه از نظر مصادیق نیز میگردد.
6-همه سونگری مجتهد در مقام استنباط و تک بعدی نشدن در برابر ابعاد گوناگون زندگی و توجه به ارتباط و پیوستگی میان مسائل اعتقادی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، عبادی، نظامی، حقوقی، حکومتی و...و خلاصه، پیوند میان مظاهر مادی و معنوی در زندگی انسان.این گونه اجتهاد تفکر و اندیشه مجتهد ر شکوفا میسازد و در نتیجه استعدادهای پنهان در هر زمینه را از راه تعقل و اندیشه از منابع بیرون میکشد. هر گاه فکر مجتهد تک بعدی شود، یعنی تنها به مسائل فردی و عبادی که پنج درصد از فقه اجتهادی است بیندیشد، اجتهاد او فراگیر و سازنده نخواهد بود ودر نتیجه مسائل اجتماعی، سیاسی و حکومتی بیپاسخ خواهد ماند.آنچه در بند 4 تحت عنوان آگاهی به واقعیتها و عینیتهای زمان آوردیم، گر چه مستلزم همه سو نگری نیز هست ولی اهمیت این زیرمجموعه مقتضی عطف نظر بیشتری است.
7-اشراف مستقیم مجتهد بر مسایل تا از نزدیک بتواند آنها را مورد بررسی قرار دهد.بر این اعتقادم که مجتهد در حکومت اسلامی به طور مداوم باید حوادث جامعه خود و همه جوامع اسلامی بلکه تمام حوادث کلی جهان را پیگیری و مسائل آنها را بررسی کند تأکید میکنم که آگاهییهای او نیز باید مستقیم و یا از طریق گزارش افراد متدین و با تقوا باشد و این چیزی است که میتواند مرجعیت را به عنصری فعال و پویا و بالنده دربرابر حوادث واقعه و رویدادهای درآورد و در مقام بیان احکام آنها دچار تردیدو یا اشتباه نگردد.امام خمینی(ره)شخصا اخبار خبرگزاریهای ایران و جهان را پیگیر بودند و برنامههای رادیو و تلویزیون را زیر نظر داشتند و آنها را در همه ابعاد مورد بررسی قرار میدادند و درباره آنها اظهارنظر میکردند.
8-پرهیز مجتهد از افراط و تفریط در مقام استنباط، بنده در ضمن بررسیهایی که در ادوار هشتگانه اجتهاد داشتم، در بین علمای شیعه و سنی به کسانی برخورد کردهام که در مقام بیان فتوا راه افراط یا تفریط را پیمودهاند.برخی از آنها در مقام فتوا آن چنان تجددگرا شدهاند که تنها معیارشان سلیقه روز و روح حاکم بر زمان بوده است و به نام قانون تحول احکام به سبب تحول شرایط زمان، از اصل اسلام در برابر رخدادهای تازه، مایه میگذاردند و به جای اینکه اسلام را معیار قرار دهند و از راه قانون تحول اجتهاد به تحول زمان و شرایط آن پدیدههای زمان را در برابر آن خاضع کنند، سلیقه و روح حاکم بر زمان را حاکم قرار داده و فقه اسلامی را در برابر آن خاضع میساختهاند.این تجددگرایی افراطی، هم در بعضی از عالمان شعیه و هم در برخی از عالمان و دانشوران جامعه اهل سنت وجود داشته است.در حقیقت این کار عبارت میباد از آراستن اسلام به آنچه که از اسلام نیست.از آن سوی برخی در مقام فتوا آن چنان جمودگرا و متحجّر بودهاند که هیچگاه به مشکلات اصلی جامعه نیاندیشدند و به آنها از راه قانون تحول اجتهاد به تحول زمان و شرایط آن پاسخ نمیدادند، بلکه بگونهای فتوا میدادند که با ظاهر محدود و سطحی الفاظ روایات مطابق باشد.آنان با این شیوه بزرگترین لطمه را بر پیکر فقه اجتهادی و جهان شمول وارد نمودند.این تفریط گرایی در برخی از عالمان فرقههای گوناگون اسلامی از شیعه، حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، ظاهری، تمیمی، اباضی، ثوری، زیدی، شعبی، سفیانی، نخعی، جبیری لیثی، کلبی، بصری، طبری، اوزاعی، راهویه، ابن ابی لیلا، جریحی، ابن شبرمه و جز اینها وجود داشته است.برایجلوگیری از این افراط و تفریط گرایی در مقام استنباط راهی جز بازگشت به فقاهت راستین نیست؛زیرا فقاهت اصیل از یک سو مبتنی است بر شناخت مایههای اصلی شریعت و شیوه بهرهگیری از آن و نیز به کارگیری اصول متقن استنباط، و از سوی دیگر متکی است بر شیوه نوین اجتهادی که بعد از شناخت دقیق موضوعات و ویژگیهای آنها در بستر زمان تحقق میپذیرد.امام راحل هم با نظریه افراط گرایان که بر اساس منابع غیر معتبر، احکامی صادر میکردند مخالف بود و هم با نظریه گرایان که بر اساس دید محدود و سطحینگری احکامی صادر میکردند.
9-توجه به پیامدهای فتوا از نظر اثر و نتیجه در طول زمان؛زیرا عدم توجه به آنها ممکن است آثار سویی را برای مسلمانان پدید آورد.همچنین توجه به اینکه حلال گفتن مشکوک الحکم آسانتر از حرام گفتن آن است؛زیرا حلال گفتن آن موافق با ادلّه اجتهدی و ادلّه فقاهتی است و حرام گفتن آن نه موافق با دلیل اجتهادی است و نه موافق با دلیل فقاهتی، پس از این جهت استکه نیاز به دلیل معتبر دارد.در کنار این دو، سومین ضرورت توجه به قانون اهمّ و مهم و قانون دفع افسد به فاسد است.
10-پرهیز از جمودگرایی و تحجّر و دید کوتاه و نظر محدود؛زیرا اگر مجتهد جمودگرا باشد پیامدهایی به دنبال دارد که به شرح زیر بیان میشود:
الف:بیپاسخ ماندن بسیای از رویدادهای جدید و مسائل تازه در ابعاد گوناگون، بویژه مسائل حکومتی.
ما امروز شاهد آنیم که فقه ما پویش و هماهنگی با حکومت اسلامی به گونه کامل پیدا نکرده و با اینکه عمده منابع مربوط به مسائل اجتماعی و حکومتی است، پانزده سال از انقلاب میگذرد و هنوز میبینم که قوانین اسلامی جایگزین برخی از قوانین طاغوتی نشده است.سبب این مشکل، جمود و تحجر و نیز عدم به کارگیری اجتهاد و منابع سیاسی اجتماعی حقوقی کیفری روابط بینالمللی و حکومتی است.ولی باید دیدچرا اجتهاد در منابع حکومتی به کار گرفته نمیشود؟آیا مانعی در بین است؟خیر، مانعی در بین نیست.پس چرا ما امروز میبینیم قشر روشنفکر میگویند؛این فقهی که مدعی است جهان را میخواهد در همه ابعاد رهبری کند و پاسخگوی نیازها باشد.چرا رسالههای تکراری چاپ کند چرا رسالههای جدید در زمینههای مسائل حکومتی تنظیم نمیشود؟در این جا من پاسخ دارم ولی پاسخ را نمیگویم.روزی بیان خواهم کرد که حتما پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت.
ب:رکود و ایستایی روند فقه و عدم کارآیی آن در برابر مسائل نوین.
ج:جلوه کردن فقه به صورت سنتهای راکد و بیروح و بیملاک.
د:همگام نبودن بعضی از فتاوا با رویدادهای جوامع اسلامی از قبیل است: منحصر شدن حکم احتکار در طعام(گندم، جو، خرما و کشمش)که لازمه چنین انحصاری مشروعیت آن در موارد دیگر مانند دارو و لوازم ساختمانی و زندگی میباشد، با اینکه ملاک این حکم، نیاز جامعه است و این ملاک در این موارد به گونه قویتری وجود دارد؛جواز تصرف در انفالی که برای شیعیان حلال شمرده شده است حتی در مواردی که بتوانند به وسیله ماشینهای امروزی جنگلها را که باعث سلامتی و حفظ محیط زیست است نابود کنند؛جواز مالک شدن بیحد اراضی موات برای شخصی که توانایی احیا آنها را دارد، اگر چه برای جامعه ضرر داشته باشد؛و یا مانند منع از حصر توالد و تناسل به استناد«تناکحوا...»، اگر چه بای جامعه مصلحت نباشد مثل آنجایی که حکومت نتواند امکانات لازم فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و تربیتی را برای جامعه فراهم سازد و با روند ردش اقتصادی و صنعتی و فرهنگی و اجتماعی و تربیتی را برای جامعه فراهم سازد و یا روند رشد اقتصادی و صنعتی و فرهنگی و اجتماعی جامعه گشایش تزاید نامحدود نسلها را نداشته باشد؛منع تخریب مسجد و موقوفه، اگر چه برای جامعه ضر داشته باشد؛منحصر کردن مشروعیت شرط بندی در سبق ورمایه در اسب و تیر و کمان که لازمه آن مشروع نبودن رهان و شرط بندی در مسابقات و تیراندازیها با ابزار و وسایل دیگرمیباشد که امروزه این مطلب به هیچ وجه قابل پذیرش نمیباشد؛زیرا ملاک مشروعیت به گونه قویتری در مسابقات با وسایل و ابزار امروزی وجود دارد و اصولا مسابقه با سبک گذشته که با اسب و تیر و کمان انجام میشد، امروز دیگر مفید اغراض شارع که تمرین بر قتال برای جنگها بوده و هست نمیباشد و به صورت تفریح و سرگرمی درآمده است، لزوم تعطیل حدود و قصاص در زمان غیبت به دلیل عدم حضور امام معصوم(ع)؛عدم مشروعیت دادوستدهایی که در زمان صدور روایات وجود نداشته با اینکه آنها دارای خصوصیت نبوده و شمول دلیل«اوفوا بالعقود»و«احل الله البیع»میباشند؛منحصر شدن ثبوت خیار مجلس بر معاملاتی که خریدار و فروشنده در مجلس معامله حضور دارند، نه آن معاملاتی که تلفنی و یا به طریق دیگر صورت پذیرد؛حلال شدن ربا از راه تغییر کیفیت معامله ربوی؛و عدم مشروعیت تعزیرات با غیر تازیانه و دخیل دانستن شمشیر در اجرای حدود و مانند لزوم پرداخت صد شتر و یا دویست گاو و یا حله یمنی برای دیه به صاحبان دیه قتل عمد و یا شبه آن و عدم کفایت پول و یا چیزهایی که دارای مالیت است.
بسی مایه خوشوقتی است که سدهای پولادین جمود و تحجر و سطحینگری و دید کوتاه و نظر محدود با مطرح شدن قانون تحول اجتهاد با تحول زمان و رویدادهای آنکه در مقام استنباط وجود داشت در هم شکسته و به کنار زده شده
بچاست در این جا نکتهای را بیان کنیم که آن اینکه:بسی مایه خوشوقتی است که سدهای پولادین جمود و تحجّر و سطحینگری و دید کوتاه و نظر محدود با مطرح شدن قانون تحول اجتهاد با تحول زمان و رویدادهای آنکه در مقام استنباط وجود داشت در همشکسته و به کنار زده شده و در نتیجه این تحول توطئههای نادانان و دسیسهها و شعارهای پوچ جوسازان و مقدس مآبان بیشعور و بیادراک و افراد بیسواد خودخواه و متکبر کارآیی خود را در مانع شدن از بروز اندیشههای نو و نظرات جدید به وسیله اجتهاد پویا و فقه بالنده از دست دادهاند و فعالیتهای آنها از راههای گوناگون تهمتها و برچسبها و حرفهای بدون دلیل و منطق صحیح، علیه نو اندیشان و نوپردازان و طرفداران اجتهاد پویا و اندیشههای روشن هیچ گونه اثری ندارد این بدان جهت است که امروزه تفکر و اندیشه آنان طرفدارانی ندارد و بحمد الله بیشتر حوزویان از فکر باز و دید وسیع و ذوق سرشار و اندیشه روشن برخوردارند.
ه:تقدس یافتن آنچه که در حقیقت فاقد تقدس و ارزش است.
و:جایگزین شدن سنت به جای بدعت و بدعت به جای سنت و عناوین ثانوی به جای اسلامی و مصالح خیالی به جای مصالح حقیقی و واقعی.
ز:پیدایش احتیاطهای گوناگون در مقام بیان احکام که دلیل معتبری برای بیشتر آنها در مبانی فقه اجتهادی وجود ندارد و نیز در شیوه رسول خدا و امامان وجود نداشته است؛ چرا که فقه مبتنی بر آسانگیری میباشد و سختگیری با روح آن سازش ندارد.البته در مواردی که دلیل خاص بر مراعات احتیاط وارد شده(مانند:دماء و اعراض و حقوق ناس)و یا در موارد علم اجمالی باید رعایت احتیاط شود.
ح:دور شدن مسلمانان از فقه اجتهادی در زمینههای زندگی نوین.
ط:رواج کارهای بیثمر از نظر فقه و جامعه و تعصبهای نامعقول.
ی:ظهور برخی از امور خرافی و دور از منطق و جانبداری برخی از کج اندیشان و کوتهنظران و ظاهرگرایان و سطحینگران از آنها.
ک:منزوی شدن فقه از مراکز علمی جهان و نیز از صحنههای اجتماعی، سیاسیو حکومتی.
*سخن آخر:
امروز با تشکیل حکومت اسلامی، برای مسلمانان قابل پذیرش نیست که دید و بینش و نظریات مجتهد محدود به برخی از جوانب زندگی و یا مکان و جامعه خاصی باشد، بلکه باید دید و نظریات او نامحدود و جهان شمول و فراگیر و نیز همه جانبه باشد؛زیرا فقه اجتهادی غیر محدود و جهان شمول و حکومت اسلامی نیز جهانی است.باید آراء و نظرات فقهی به گونه موجه و مستدل بر اساس منابع معتبر شرعی که مورد پسند جهانیان است باشد و جهان شمول مطرح گردد نه به گونهای غیر موجه و سست؛زیرا پیامدهایی دارد که با حکومت اسلامی سازش ندارد.
نیز امروزه با برپایی نظام اسلامی، برای مسلمانان(همانگونه که قبلا گفتیم)قابل پذیرش نیست که تنها کار مجتهد و مرجع تقلید به بیان احکام در مسائل فردی و عبادی که در رسالههای عملیه صدها بار توسط گذشتگان تکرار شده است بپردازد و یا مسائلی که هیچ نقشی دراصلاح جامعه و نظام اسلامی ندارد آگاهی داشته باشد، ولی از مسائل نو آیین جامعه و نیاز آن آگاهی نداشته باشد.همچنین برای مسلمانان قابل پذیرش نیست که تنها کرا مجتهد اخذ وجوهات و اداره حوزهها و افراد قاصر و مهجور باشد، بله باید کارآیی او در رفع مشکلات جامعه در ابعاد سیاسی و اقتصادی و حقوقی و روابط بینالمللی و حکومتی باشد؛زیرا اکنون حکومت اسلامی در برابر جهان متحول و قدرتهای سیاسی و دشمنان زخم خورده و کینه توز قرار دارد.
پس، از اولین وظایف مجتهد، رویارویی در برابر هجوم آنهاست که باید با برنامههای دقیق و هماهنگ و با توجه به شرایط روز موضعگیری کند، نه آنکه برخورد انفعالی داشته باشد؛زیرا بدون موضعگیری صحیح و برنامه دقیق در برابر دشمنان
اسلام، آنها میتوانند بزرگترین لطمه را بر حکومت اسلامی و برنامههای آن وراد آورند.
فقیه و مجتهد عادل و باتقوا، ولی بدون آگاهی از مسائل روز برای زمانی مفید بود که اسلام در حاشیه جهان قرار داشت و نظام حکومتی اسلامی برای اداره جامعه مطرح نبود، اما امروز که نظام اسلامی در قلب جهان قرار گرفته و به عنوان اداره کننده جامعه مطرح است و در برابر کلیه مکتبها و نظامهای گوناگون جهان ایستاده و با تمام توان و نیرو از کیان خود محافظت میکند؛مجتهد ناآگاه نمیتواند مجتهد مفیدی برای جایگاه فعلی اسلام باشد.
در هر حال بر همگان آشکار است که در این روزگار، ویژگیهای یاد شده برای مجتهد اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است و هر گاه مرجعی با این شرایط برگزیده شود، دستاوردهای ارزشمندی برای اسلام و مسلمانان در جامعه اسلامی در پی خواهد داشت؛ زیرا تنها اوست که میتواند آراء و نظرات خود را بر اساس مبانی و منابع شرعی با مصالح مسلمین مطابق شرایط زمان همگام کند و نیز کمال هماهنگی را بین مبانی اسلامی و بین رویدادهای متحول زندگی بشر به وجود آورد، اگر مجتهد بدون این ویژگیها برگزیده شود پیامدهای ویرانگر و فاجعه باری برای اسلام و مسلمین به دنبال خواهد داشت.اکنون پس از بیان ویژگیهای مجتهد مطلوب در جامعه و نظام اسلامی، باید لزوم تجمع آنها را در مجتهد مورد توجه اکید قرار دهیم؛زیرا اگر ویژگیها و شرایط یاد شده برای مجتهد در نظام اسلامی فراهم باشد، خواهیم دید که هیچ مشکلی در ابعاد حکومتی و غیر حکومتی بر جای نخواهد ماند، بلکه او صحیحترین و قابل قبولترین احکام را به جامعه عرضه خواهد داشت.همان گونه که بارها گفتهایم؛احکام فقهی، احکامی است عادلانه که پیوند عمیق با عینیتهای خارج و واقعیتهای زندگی بشر دارد و تمام تحولات و تغییرات و دگرگونیهای مختلف زندگی بشر را در بر میگیرد.آشنایی کامل و ادراک صحیح و عمیق همه احکام، نمیتواند در مجتهدی عینیت داشته باشد، مگر آنکه-وی همپای پیشرفت جامعه و جهان در حرکت باشد و نیازهای واقعی جامعه را به گونه کامل درک کند و با بینش همه جانبه، حکم آن را با شیوه پنجم از شیوههای اجتهادی(که در کتاب ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب بیان شده است)از عناصر خاص اجتهاد استنباط کند.این همان حقیقتی است که تنها از طریق اجتهاد مداومی که با ویژگیهای یاد شده مقرون باشد تحقق مییابد.
نظر شما