جهانی شدن یا جهانی نشدن؟
جهانی شدن نتیجه طبیعی تحولات سالهای اخیر و رو به رشد بشر در زمینه فنآوری ارتباطات و رسانههاست و خارج از اراده افراد، گروهها و حکومتها آغاز شده و به سرعت پیش میرود. مرزهای جغرافیایی و سیاسی همچون تودههای برف در حال آب شدن هستند و جهان - به تعبیری خوشبینانه - به سمت وحدت و یکپارچگی در حرکت است. اگر اینگونه بنگریم، جهانی شدن مخالف فرهنگ و هنر قومی و بومی نیست. اما در مقابل این نگاه، نگاه دیگری وجود دارد که جهانی شدن را با روح فرهنگ و هنر مغایر میداند و معتقد است فرهنگ و هنر قومی و بومی از این پدیده آسیب جدی میبیند. جهانی شدن با یکسانسازی الگوهای فرهنگی و ارزشهای هنری، تبلیغ و ایجاد زندگی مصرفی، به دنبال ایجاد تسلط فرهنگی بر جهان است و برای رسیدن به این هدف خواسته یا ناخواسته موجب تضعیف فرهنگهای حاشیهای و قومی میشود. این یکسانی، جهانی بیرنگ و فاقد هر گونه تنوع و تفاوت میآفریند، در این میان تمدنهای بزرگ شرقی همچون ایران، هند، چین و ژاپن به علت وجود خرده فرهنگهای بومی و قومی بسیار، بیشتر با چالش جهانی شدن روبهرو هستند. هند و ایران از دیرباز با یکدیگر اشتراک و در نتیجه ارتباط فرهنگی بسیار داشتهاند و هر دو کشور بستر فرهنگها، زبانها و آیینهای متنوع و فراوان هستند. تعدد شاعران و روزنامهنگاران و هنرمندان پارسی زبان شبه قاره، گویای حضور فرهنگ و هنر ایرانی در هند است، حتی دنیای غرب، آشنایی با فرهنگ ایرانی را از هند وام دارد.
با توجه به آنچه آمد معاونت علمی و پژوهشی فرهنگستان هنر با همکاری خانه هنرمندان ایران در روز دوشنبه سیام شهریور - که اتفاقا با روز جهانی گفتوگوی تمدنها هم مقارن بود - به همایش دو تمدن بزرگ و دیرینه ایران و هند در قالب "اولین هماندیشی جهانی شدن و هنر ایران و هند" پرداخت. در این هماندیشی که در تالار بتهوون خانه هنرمندان برگزار شد، جمعی از اندیشمندان هندی و ایرانی به طرح دیدگاههای متفاوت نسبت به جهانی شدن، نگاه منطقهای و نگاه جهانی به هنر، تحولات فنآوری و عصر مدرنیته و تأثیر آن در آینده فرهنگهای قومی و بومی پرداختند. این هماندیشی گفتوگویی است بین تمدن ایران و هند. گزارش از این هماندیشی یک روزه در برابر شماست.
هنر معماری شبه قاره هند از زمان حرکت قوم آریایی از ایران به طرف شبه قاره تا زمان حکومت هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان به دلیل ارتباطات سیاسی، اجتماعی، تجاری و فرهنگی، هیچگاه از هنر معماری ایران بیبهره نمانده است.
دکتر محمدرضا پورجعفر، رئیس دانشکده هنر که تحت عنوان "بررسی ریشههای هم نهادی هنر معماری ایران وهند" سخنرانی میکرد با بیان این مطلب افزود: شباهت ستون آشوکا به ستونهای کاخهای پادشاهان هخامنشی، معماری معابد دره بامیان و آثار هنری غار "آجانتا" در هند که نشانههایی از هنر اشکانیان و ساسانیان است، دلایل آشکاری از ارتباطات و تعامل فرهنگی بین دو کشور به شمار میرود.
وی همنهادی هنر معماری ایران و هند را به دو عصر قبل و بعد از اسلام تقسیمبندی کرد و گفت: با حضور اعراب مسلمان در دره سند (سال711.م) دوره بعد از اسلام آغاز شد. بعدها در قرون دوازده و سیزده در زمان حکومت غزنویان آثاری چون مسجد قوت الاسلام و منار قطب از شاخصترین آثار معماری ایرانی - هندی، ساخته شد.
پورجعفر حکومتهای لودی، گجرات، سور، مالوا، شیرشاه و سلطنتهای دکن، باربدشاه و عادل شاه را از حکومتهایی برشمرد که کم و بیش از فرهنگ و هنر معماری ایرانی - اسلامی تأثیر گرفته و آثار بسیاری را در هند بنیان نهادند.
وی ادامه داد در عصر معروف مغول و همزمان با حکومت شاه همایون در هند، هنرمندان بسیاری از ایران به هند مهاجرت کردند که تأثیر بسزایی بر هنر معماری هند گذاشتند. پس از همایون، اکبر به سلطنت رسید و غیاثالدین، از شخصیتهای دانشمند ایرانی را به دربار خود آورد. قلعه فتحی پوری سیکری و مقبره شاه در "سکندرا" از آثار معماری این دوره هستند.
پورجعفر، عصر طلایی توسعه معماری "اسلامی - ایرانی - هندی" در شبه قاره را دوران سلطنت اکبر و شاه جهان دانست و افزود: در زمان شاه جهان، آثاری چون تاج محل (مقبره همسر ایرانیتبار شاه) خلق شد که از زیباترین آثار معماری جهان به شمار میآید. وی که طی مدت پانزده سال در شبه قاره هند به آموزش و پژوهش پرداخته است از طراحی معماری مشترک میان ایران و هند نمونههایی چون شاه جهانآباد (دهلی قدیم)، قلعه سرخ، مینا بازار، مسجد جامع دهلی، آرامگاه همایون و تاجمحل را نام برد و خاطرنشان کرد: معماری ایرانی در دورههای مختلف زمانی در هند رواج داشته است و الگوپردازی به سبک معماری ایرانی و تقلید از آثاری چون تخت جمشید و چهارباغ اصفهان، همچنین باغ سازی و درختکاری در حاشیه خیابانها به سبک معماری ایرانی بسیار مورد توجه معماران هندی بوده است، تا جاییکه در مدح معماران هندی گفته میشد: هندوستان را به ایران تبدیل کردهاید.
پروفسور نجمالرضا رضوی در سخنان خود با عنوان "هنر هند و ایرانی؛ گذشته، حال و آینده" جهانی شدن را روندی دانست که طی آن بهترینهای دنیا میتوانند در هر جایی از جهان در دسترس همگان قرار گیرند. در این روند هیچ چیز نمیتواند محدود و در حصار باشد، همه پدیدهها رشد میکنند و گسترش مییابند.
وی با اشاره به هنر چینی کاری که در چین زاده شد و در نهایت از همه جای جهان سربرآورد، گفت: مهاجرت هنرمندان، شاعران و صنعتگران از آسیای میانه و ایران به هند در دوران مغول باعث شد هنر ایرانی به هند گسترش یافته و شبه قاره را از ترکیب جالبی ناشی از آمیزش هنر ایرانی و هندی برخوردار کند. این وضعیت باعث پیدایی سبکهای بیان هنری جدید و متنوع شد که از آن به عنوان هنر هندی - ایرانی(Indo Iranian Art) یاد میشود. پروفسور رضوی این آمیزش فرهنگی را مثال کلاسیکی از جهانی شدن هنر در دوران قبل از مدرن عنوان کرد و افزود: فضل و کمالات هنرمندان هنر هندی - ایرانی باعث شد که نمونههای بارز و حیرت آوری از هنر در شبه قاره هند پدید آید که پدید آمدن بناهای مذهبی و غیر مذهبی در معماری هند از نتایج بارز آن هستند.
وی با اشاره به ماده تاریخهای به جامانده بر روی برخی بناهای شمال هند، این ماده تاریخها را از دو جنبه قابل بررسی دانست: اول آنکه جزییات بیشتری را در خصوص احداث بناها به دست میدهد و دیگر اینکه میتواند به تکامل سبکهای هنر خطاطی منجر شود که به نوبه خود به بررسی عمیقتر شعر، داستان و کتابت منتهی خواهد شد.
پروفسور آتول کومار سینا دیگر سخنران این هماندیشی تحت عنوان "فرهنگ هنر هند و ایرانی" به تحلیل ویژگیهای هنر هندی - ایرانی از جنبه عقاید و آداب و رسوم و وجوه مشترک تاریخ هنر این دو فرهنگ پرداخت. وی با اشاره به نقش هنر در زندگی فرهنگی انسانها و قابلیتهای خلاقانه و زیباییشناسانه انسان از ابتدای تاریخ تاکنون، بر جایگاه فرهنگهای دیرین چون ایران و هند تأکید کرد.
پروفسور سینا ضمن مقایسه شباهتهای دو فرهنگ هخامنشیان در ایران و موریان در هند در هنر معماری و مجسمهسازی گفت: فرهنگ ودایی و زند اوستایی دارای ریشههای مشترکی بین ایران و هند هستند. مفهوم جاودانگی یا "موکسا" در دو فرهنگ "اوپانیشادها" و "اوستایی" در دو فرهنگ باستانی هند و ایران، وجود دارد و مفهومهایی مثل عشق و محبت، عدم خشونت، تقوی و پرهیزکاری، در آنها تعابیر یکسانی دارند. این جهاننگری در فرهنگهای پیشین با جهانی شدن امروز نسبت نزدیکی دارد. وی همچنین متذکر شد: جهانی شدن مبتنی بر اقتصاد و الگوی هزینه - فایده، خالی از هر گونه احساسات، خلاقیت و مفاهیم اخلاقی و انسانی است و پیرو ایده جان استوارت میل (استفاده از هر چیز و سپس دور انداختن آن) شکل گرفته است.
پروفسور سینا در ادامه تصریح کرد: در حال حاضر دیدگاه تک قطبی جهانی شدن با رهبری اقتصادی دولت آمریکا در دنیا تبلیغ میشود. در این وضعیت نقش همکاری ایران و هند مهم و تاریخی است. این همکاری میتواند بشر را از وضعیت کنونی خارج کند و به سمت ارزشهای والای انسانی که در فرهنگ جهانی پیشین هر دو کشور وجود داشته، رهنمون سازد.
بخش دوم این هماندیشی به سخنرانی دکتر نغمه ثمینی، منیژه کنگرانی، محمد رضاییراد و دکتر آبای کومار سینگ اختصاص داشت.
نغمه ثمینی که با عنوان "جهانی شدن و بینش اساطیری" سخنرانی کرد با اشاره به این که در میان اسطورهشناسان دو نگرش متفاوت به اسطوره وجود دارد گفت: واژه اسطوره در کنار مفاهیمی نوین چون جهانی شدن و مدرنیسم، هویت تازهای مییابد. در نگرشی سنتی، اسطوره میراثی کهن است که میتواند تا سالیان دراز حیات موزهای را ادامه دهد. نگرش دیگر، اسطوره را فارغ از محتوای کهن، با توجه به کارکردها و ساختار آن میشناسد. این دو نگرش به دو دسته از اسطورهشناسان تعلق دارد: ایدئولوژیستها و فولکلوریستها. وی با بیان اینکه نمیتوان مرزی قاطع میان این دو دایره شناخت اسطورهای قائل شد و بیگمان این دو نگرش همپوشیهایی با یکدیگر دارند، افزود: نگرش ایدئولوژیک با جهانیسازی (Globalization) و نگرش فولکلوریک با جهانی شدن (Globalizing) معنا پیدا میکند.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: در نگرش ایدئولوژیک به اسطوره، جهانیسازی فرآیندی از پیش برنامهریزی شده با رویکردی اقتصادی است که در پی همگون سازی مظاهر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به تخریب فرهنگ بومی و قومی منجر میشود. جهانیسازی پدیدهای تکآوایی، مطلقنگر و متکی به سرمایهداری است. اسطوره از نگاه سرمایهداران عصر جهانیسازی به مثابه ظرفی است که میتواند به مظروف خود، خصیصههای ویژه ببخشد. این ویژگیها عبارتند از: 1- افزونزدگی و رمزآلودگی 2- تخطئه مسؤولیت فردی مخاطب 3- ارعاب به واسطه فرارفتن از تواناییهای انسانی.
عضو هیأت علمی هماندیشی جهانی شدن و هنر در ادامه گفت: وقتی ذات اسطوره افزون زده است و از تواناییهای انسان فراتر میرود، دیگر مسؤولیت و عقلانیتی که به مسؤولیت منجر شود بیمعناست.
در این جهان، مصرفکننده، غرق در افسون تبلیغات کالای موردنظر، خود را بینیاز از اندیشیدن به ساز و کار تولید آن، حس میکند. به بیان دیگر، پدیده با حضور اسطورهایاش مخاطب را به این بهانه که استفاده از آن همگانی است و به موجی فراگیر میماند، در آیینی جمعی غرق میکند که مسؤولیت فردی در آن بیمفهوم است.
وی در ادامه به تشریح نگرش فولکلوریک به جهانی شدن پرداخت و گفت: جهانی شدن (Globalizing) در معنا با جهانیسازی (Globalization) تفاوت بنیادین دارد که برخی به اشتباه این دو واژه را مترادف دانستهاند. برخی نیز جهانی شدن را نتیجه جهانیسازی دانستهاند. نگاه فولکلوریستها به اسطوره - بر خلاف نگاه نقادانه ایدئولوژیستها - همچنان رنگ و بوی قومی و تاریخی دارد. حیات و هویت قوم در سیطره اسطورههاست و هرگونه تلاشی برای شناساندن خود و قرار گرفتن در روند جهان شدن، خواه ناخواه با اساطیر پیوند میخورد. بر اساس دیدگاه فولکلوریستها اسطوره تحکم آمیز و آمرانه نیست و هدف آن نه مسخ مخاطب، بلکه تنها شناساندنی آگاهانه است. به گفته این استاد دانشگاه در جهانی شدن، شناخت اسطوره حرف نخست را میزند و جهانی شدن معلول عصر مدرنیسم نیست بلکه خصیصهای است که در جهان مدرن تشدید شده است.
ثمینی در ادامه، پدیدههایی چون رسانههای دیداری و شنیداری، کتاب، آثار هنری و صنعت توریسم را نقطه تلاقی جهانیسازی و جهانی شدن عنوان کرد و در خصوص تفاوتهای میان دو واژه جهانی شدن و جهانیسازی گفت: ما دچار کمبود واژه هستیم، در زبان انگلیسی در این باره چندین واژه وجود دارد که ترجمه همه آنها یکسان است. تفاوت کوچکی در دو مصدر "شدن" و "ساختن" نمیتواند فاصله میان این مفاهیم را باز گوید. در روند جهانیسازی هدف بهوجود آوردن پدیدههای یکسان و یا ذائقههای یکسان در برخورد با پدیدههاست که به نظر میرسد در این روند، فرهنگ بومی تخریب میشود. در مقابل، اتفاقا جهانی شدن در قید و بند یکدستسازی نیست و امکان انتخاب را باقی میگذارد. جهانی شدن (Globalizing) یک فرآیند است در حالیکه جهانیسازی (Globalization) یک مفهوم تمام شده است. در واقع مصدر "ساختن" به مفهوم هدایت یکسویه همراه با تعدی و بدون حق انتخاب نظر دارد، در حالی که مصدر "شدن" مفهوم پیوستگی و جاری بودن و پویایی را میرساند.
محمد رضاییراد، دیگر سخنران این بخش با موضوع "هنر موزهای، هنر پویا و مفهوم زمان" سخن گفت. وی هنر پایا و هنر پویا را از باب تدقیق بیشتر به هنر زمانمند و هنر بیزمان تعبیر کرد و گفت: مفهوم زمان از ادوار دور تا آستانه رنسانس، تحولات زیادی از نظر مفهوم را پشت سر گذاشته که جملگی در یک نقطه با هم اتفاق نظر داشتهاند و آن، رویدادی بودن سیر زمان و تاریخ است. اسطوره همواره در پی روشن نمودن مسأله غامض آغاز و پایان زمان است و اسطورهشناسی چیزی جز تفکر و تأمل در باب مفهوم زمان نیست.
وی با اشاره به اینکه زمان حال زمانی نیست که به آینده بپیوندد، زیرا اساسا در همین لحظه حال معلق است، زمان اسطوره را زمانی دانست که ساکن است و در اکنون ابدی شناور است، از همینرو جاودانه و ابدی است. هنر سنتی نیز بر اساس درکی که از زمان دارد میکوشد به بیزمانی یا به عبارت دقیقتر به جاودانگی و ابدیت دست یابد.
رضاییراد، سرمدیت را مفهومی کلان در اسطورههای دینی دانست و گفت: انسان هرگز به ابدیت و انتهای زمان دست نمییابد، زیرا زمان بیکرانه است، انسان اما قادر است مفهوم سرمدیت را در لحظه "حال" تجربه کند.
وی با بیان اینکه هنر قدسی هنری به واقع بیزمان و در پی جاودانگی است، افزود: هنر معنوی کوشیده است تا با شهود عالم قدس و از راه فسخ زمان تاریخی و حال گذرنده به اکنون ابدی سرمدیت در آید. در جوامع سنتی هنرمند نوع خاصی از انسان نیست، بلکه هر انسان نوع خاصی از هنرمند است و هنر معنوی در متن زندگی انسان کاربرد دارد. هنر معنوی دایره وسیعی از همه پیشهها را شامل میشود. با این اوصاف میتوان به سکون و ثبات هنر معنوی پی برد، ثباتی که ذاتی هنر معنوی است نه رویکرد و خواست هنرمند. رضاییراد در ادامه گفت: هنرمند دنیای ماقبل مدرن آفرینشگر نیست. بلکه مقلد صنع الهی است و از طریق کار هنری با خداوند انباز میشود.
دستمایه هنرمند سنتی، خلق نیست، بلکه وحی و اشراق است. آدمی به این دلیل قادر به سرودن شعر، نواختن آهنگ و نگاریدن نقوش است که ساحتقدسی در مثالیترین وجه خویش شاعر و نوازنده و نقاش است. اما آنچه از مدار زمان و سیر خرد کننده و رو به فساد آن میرهد، نه هنرمند بلکه اثر هنری اوست.
رضاییراد با اعلام اینکه معماری قدسی تجلی زمان در کالبد مکان است، تبدیل زمان به مکان را تنها در هنر ایستا - و به کاملترین شکل در معماری - میسر دانست و افزود: در حالت عادی زمان بر مکان غالب است، اما در ساختمان معابد و نیایشگاهها مکان بر زمان پیروز میشود و ابدیت در مکان سکون مییابد. در معرفت اساطیری، مکان خاص خدایان و زمان خاص انسانهاست. انسان هنرمند همواره از زمان در گریز است و میکوشد آنرا به میانجی اسطوره حل کند، به همین دلیل زمان را در مکان به بند میکشد.
رضاییراد در ادامه به کشف اهمیت زمان حال غیر سرمدی در عصر مدرن اشاره کرد و گفت: با ظهور اندیشه مدرن، مفهوم زمان از وابستگی به رویداد جدا گشته به مفهومی انتزاعی تبدیل میشود. این نحوه از زمانبندی، هنر سنتی را از هنر مدرن جدا میکند. در تفکر مدرن تنها زمان حال واقعیت و اصالت دارد. بر خلاف دوران باستان، مهمترین دستاورد هنر نوین، خلاقیت و نبوغ هنری است. در این دوران لئوناردوداوینچی برای نخستین بار به جای کشف و الهام الهی از خلاقیت سخن میگوید.
وی در ادامه معرفت کلگرای سنتی را از درک جزئیات و تنوع اندیشههای مدرن ناتوان دانست و افزود: به همین دلیل هنر مدرن مورد حمله تند و تیز سنتگرایان قرار گرفته است، در حالیکه نقد بنیادین مدرنیته را پیش از سنتگرایان باید نزد خود مدرنیستها جستوجو کرد. به قول "مارشال برمن" برای سراپا مدرن بودن، باید ضدمدرن بود. این نکته خود نشان از سرشت ناتمام مدرنیته دارد. وی در پایان با اشاره به اینکه هنر نمیتواند فارغ از زمانمندی باشد و هنر بیزمان فرزند زمان ایستا و مرده است، یادآور شد: هنر سنتی، خواه ناخواه جزئی از زندگی انداموار گذشته است که برای احضار آن باید آن نوع زندگی را با تمام ویژگیهایش احضار کرد و هراس مدرنیته هم همین است.
دکتر آبای کومار سینگ تحت عنوان "آشوب در هنر: میراث در برابر جهانی شدن" ویژگیهای جهانیسازی را گرایش به سرمایهداری و انسان مصرفی و شرکتهای چند ملیتی برشمرد و گفت: ظهور این پدیده برای ملتهایی که گهواره تمدن بوده، ادعای در دست داشتن تاریخ طولانی و گذشته پرافتخار را دارند، خطرناک است. این تهدید میراث کهن معضل بزرگی است. دکتر سینگ با مروری کوتاه بر تاریخ و سیر تطور هنر در فرهنگ هند و ایران و معرفی مکاتب هنری متعدد و مشترک میان دو فرهنگ، افزود: امروزه نیروهایی که به این تغییر منجر میشوند بسیار مهیب و بزرگ هستند. مفاهیم جدیدی به میان آمده و دیدگاههای نوینی حاکم شده که ریشههای سنتی را نشانه گرفتهاند و دو مفهوم جدید و قدیم را رویاروی هم به صفآرایی وا داشتهاند.
این استاد دانشگاه تنها راه برون رفت از این وضعیت را تقویت ریشه هنر دانست و بیان داشت: ما باید در مورد هدف هنر به تعمق بیشتری بپردازیم و وظایف و الزامات و هنجارهای زیباییشناسی در هنر را شناسایی کنیم و با استفاده از جنبههای گوناگون ابزار هنر به دفاع از سنتها و فرهنگ و هنر برخیزیم. این مقاومت و دفاع به معنای بستن درها نیست. منظور این است که خود را از نظر روانی تجهیز کنیم و باور کنیم که کوچک نیستیم.
وی در ادامه، رنسانس یا نوسازی هنر را به عنوان ضرورت عصر مدرنیته مطرح کرد و افزود: در تاریخ ایران و هند، موارد متعددی از ترکیب و آمیزش هنر به چشم میخورد. میراث مرتبط هنری تمدنهای بزرگ باید به یکدیگر متصل و سنتهای بالنده در هنر تقویت شود. تنها از این راه میتوان با طوفان جهانی شدن به تقابل
ایستاد.
منیژه کنگرانی، عضو فرهنگستان هنر نیز در مقالهای مشترک با دکتر بهمن نامور مطلق، تحت عنوان "نقش هند در جهانی شدن هنر ایران" به بیان ویژگیهای روابط فرهنگی ایران و هند پرداخت. وی گفت: این دو فرهنگ نه تنها در طی سالیان با یکدیگر تعامل داشتهاند و بر غنای هم افزودهاند، بلکه هر یک به عنوان واسطه در معرفی دیگری به سایر فرهنگها نقش قابل توجهی داشتهاند. نقش فرهنگ هندی در ترویج و انتشار هنر و ادبیات ایرانی در آسیای دور و تعدادی از کشورهای غربی همچون انگلیس و کشورهای انگلیسی زبان غیرقابل انکار است.
کنگرانی هنر را به آیندهای تشبیه کرد که موجب انتشار و بازتاب هنر و فرهنگ ایرانی شده است که این بازنمایی، بهویژه در عرصه نقاشی قابل بررسی است. وی افزود: در دوران سلطنت همایون و بعد از او پسرش اکبر هنرمندانی چون عبدالصمد زرین قلم، استاد منصور، میر سید علی مصور، مولانا فارسی، درویش محمد و... هنر نقاشی ایرانی را به هند بردند. سپس هنرمندان اروپا همچون رامبراند از هنر هند تأثیر پذیرفتند که این در واقع تأثیری غیر مستقیم از هنر ایران است.
در بخش دیگر این هماندیشی، پروفسور پراکاش آرورا، دکتر احمد پاکتچی و دکتر عبدالرضا موسوی به ارائه مطالب خود پرداختند.
"تأثیر جهانی شدن بر هنر هند معاصر" موضوعی بود که پروفسور آرورا پیرامون آن به ارائه نظرات خود پرداخت. وی از دوران هخامنشیان به عنوان مهمترین دوره در نزدیکی دو فرهنگ ایرانی و هندی یاد کرد و گفت: مفهوم جهانی شدن با امپراتوری هخامنشیان در ایران آغاز شد. این امپراتوری امکان کنار هم قرار گرفتن و همسایگی فرهنگهای متفاوت از یونان و روم تا شبه قاره هند را فراهم آورد. هندیها بهواسطه ایران با فرهنگ یونان وغرب آشنا شدند و در برخورد با فرهنگی خاص تشخیص اینکه این فرهنگ ایرانی است یا یونانی برای هندیها دشوار بود.
آرورا از شهر بلخ به عنوان منطقهای که هنوز مشترکات زیادی بین فرهنگ دو کشور را تداعی میکند، نام برد و افزود: در دوره بعد از اسلام این تعامل از طریق مغولان ادامه پیدا کرد. مغولان متأثر از فرهنگ ایرانی، این فرهنگ را با خود به هند آوردند و زبان درباری خود - فارسی - را در هند گسترش دادند. اما تنها دلیل این روند، مجاورت فیزیکی نبود، چنانچه با آمدن انگلیسیها به هند، چیزی به نام هنر هند و انگلیس شکل نگرفت.
وی در ادامه با اشاره به نگرش کاپیتالیزم که در اوج خود، پدیده جهانی شدن را رواج داد بیان داشت: اصالت و قطعیت بازار در جهانی شدن میتواند برای یونیورسالیزم، اومانیزم و حوزههای مبتنی بر ارزشهای آزاد (Liberal Values) هشداردهنده باشد، زیرا هضم انسان در مقوله مصرفی شدن میتواند به تخریب خلاقیت هنرمند بیانجامد. اینجاست که نقش هنرمند به عنوان محور تقابل و چالش مطرح میشود.
پروفسور آرورا در ادامه نگرانی خود را از عدم پیوستگی و انسجام و در واقع نوعی آشوب در هنر اعلام کرد و پیشنهادهای خود را در تقابل با جهانی شدن، در سه مرحله خلاصه کرد:
مرحله اول ایجاد پیوستگی با هنر سنتی و ترکیب سنتها با قالبها و تکنیکهای نوین هنر امروزی یا به تعبیری مدرنیته است.
مرحله دوم تقلید نکردن از هنر غرب و انتخاب بخشهایی از هنر غربی با دید انتقادی است.
مرحله سوم به وجود آوردن یک سبک کاملا جدید و منسجم برای رقابت با فرهنگ غربی است.
وی در پایان خاطر نشان کرد: جامعه بشری فراز و فرودهای زیادی را پشت سر گذاشته است و در فضای فقدان هویت فرهنگی نیز بیتردید جنبشیهایی برای مقابله با این تضادها و جایگزین ساختن ارزشهای انسانی بهوجود خواهد آمد. وی اظهار امیدواری کرد میتوان علیه شرایط موجود مبارزه کرد و ارزشهای انسانی را در روز جهانی شدن جایگزین ساخت.
دکتر احمد پاکتچی که با عنوان "ترجمه میان نشانهای، بستری برای تعمیم درک از هنر بومی" سخنرانی میکرد، با اشاره به نظامهای نشانهای دیداری، بزرگترین مانع در راه درک جهانی از هنر بومی را فریفتگی بیننده نسبت به درک نشانهها دانست و گفت: یک مترجم هرگز امکان پیدا نمیکند که همه نشانهها را یک به یک و نظیر به نظیر ترجمه کند. ترجمه میان نشانهای راه دیگری را برمیگزیند. در این روش، متنی که در یک نظام نشانهای تولید شده به یک نظام نشانهای دیگر مثلاً تصویری که قابل درک برای همگان است، تبدیل میشود. با تبدیل زبان متن به زبان نشانهها، ارتباط، بهتر برقرار میشود. وی در ادامه افزود: البته عکس این قضیه هم ممکن است. در مواردی برای آشناییزدایی دست به ترجمه میان نشانهها میزنیم. در این موارد نشانههای دیداری آنقدر آشنا هستند که فکر میکنیم آنها را فهمیدهایم. این احساس کاذب کاربرد ترجمه میان نشانهای را متذکر میشود.
پاکتچی با بیان اینکه ترجمههای میان نشانهای بسیار متنوع هستند تصریح کرد: در عصر جهانیسازی، زبان نشانهها، زبانی مشترک و قابل درک برای همه فرهنگها به نظر میرسد. هرگاه نشانههای متنی به نشانههای تصویری تبدیل شوند، جهانیسازی اتفاق میافتد.
وی در ادامه به تصویر مهاجرت بودا از قصر پدری اشاره کرد و گفت: این تصویر بر سر در یکی از معابد هندوستان در شهر سانچی، بودا رانشان میدهد که به همراه اسب خود خانه پدری را ترک میکند. در این تابلو جزئیاتی ترسیم شده است که در میان خیل داستانهای مهاجرت بودا، بیشترین شباهت را به اصل داستان دارد.
دکتر عبدالرضا موسوی نیز تحت عنوان "بشارت راهی تازه در روند جهانی شدن" با اشاره به واکنش عمده فکری در برابر روند جهانی شدن در ایران گفت: این دو واکنش عبارتند از: 1- جریانی که به استقبال جهانی شدن رفت و از همان ابتدا دلباخته آن شد و به تقلید از آن پرداخت 2- جریانی که رجعت به گذشته و تقلید از مواریث فرهنگی خود را مدار کار قرار میدهد.
وی با بیان اینکه پس از سالها کشمکش هنوز هیچ یک از طرفین بر دیگری غلبه پیدا نکرده است، افزود: غایت رویای مدرنیته، جهانی شدن است، اما مهمترین حامیان و طرفداران جهانی شدن را شرکتها و بنگاههای بزرگ اقتصادی تشکیل میدهند و مخالفان این روند اغلب کشورهای جهان سومی هستند که به علت ضعف اقتصادی در رویارویی با این فرآیند یکسویه، نگران خسران و زیان خویشاند.
موسوی با بیان اینکه هنر مدرن و سنتی دو روی یک سکهاند، به ظهور جریان سومی که تحقیق و تأمل را در هر دو وجه میسر ساخته، اشاره کرد و گفت: در خصوص این راه تازه، "دورخیز" واژه جالبی است. شخصی که دورخیز میکند قصد بازگشت به عقب را ندارد، بلکه درصدد است گام بلندتری بردارد. جریان سوم برخلاف دو جریان دیگر رو به آینده دارد، اما به سوی گذشته گام برمیدارد. این دورخیز ما را به تاریخ مشترک با کشور هند رهنمون میسازد و لزوم ائتلافی فرهنگی را متذکر میشود.
وی در پایان افزود: جای پای گفتار در حوزههای علمی و هنری ایرانیان و همچنین تأثیر عمیق فرهنگ و هنر ایرانی در شعر و حکمت و معماری و موسیقی و نقاشی و به طور کلی زبان و فرهنگ مردم شبه قاره هند در طول هشتصد سال - و حتی پیش از اسلام - حیرتانگیز است، فرهنگهای شرقی برای کاهش ضررهای جهانی شدن نیازمند ائتلافاند و کشور هند یکی از گزینههای این ائتلاف بزرگ به شمار میرود.
گفتنی است در پایان این نشستها، جلسات پرسش و پاسخ در قالب کارگاه و با حضور فرزان سجودی، محمدرضا پورجعفر، پراکاش آرورا، آبای سینگ، مهرداد احمدیان و عبدالرضا موسوی ادامه داشت و همچنین در حاشیه این هماندیشی، نمایشگاه عکسی از برترین آثار معماری و هنری کشور هند در خانه هنرمندان برپا شد.
منبع: / هفته نامه / فرهنگ و پژوهش / 1383 / شماره 146، مهر ۱۳۸۳/۰۷/۱۲
نظر شما