مدرنیزه کردن اسلام و اسلامی کردن مدرنیته
نصر حامد ابوزید
ترجمه: سید محمد موسوی (مهیار)
هفته نامه پگاه حوزه
نوگرایی مستلزم دورهای کردن جدید تاریخ (عتیق، قرون وسطی و نوین) است که در آن تاریخ مدرن دلالت بر دورهای است که خرد و علم بر نوشتههای مذهبی، سنّت و عرف و فائق میآید. در بطن مدرنیته عقایدی مبتنی بر آزادی عمل و آزادی فردی وجود دارد که تجربیات این فرد و هم چنین همکاری او با سایرین به کندوکاو در طبیعت میانجامد و میتواند دنیای جدید و بهتری را بسازد. به هرحال این تعریف بدین معنا نیست که احتمال وجود سایر انواع مدرنیته که پیش از دوره تاریخ مدرن وجود داشته را تعاریفی غیر ممکن سازد و به نفی آنان بپردازد و یا اینکه ادعا کند مدرنیته محدود به غرب است.
مدرنیته مفهومی جهانی است و همواره با آن تناسب داشته است و مطابق با زمان و مکان شکل گرفته است. آنچه که مدرن تلقّی میشود ممکن است پس از گذشت سالها نمونهای عالی و ممتاز ویاحتی از مد افتاده و کهنه جلوه کند. این مسأله در مورد ادبیات هنر، موسیقی، فلسفه و عقاید دیگران نیز صادق است. در نظر گرفتن این واقعیت شخص را قادر میسازد به بحث در مورد مدرنیته و نوگراییهای دیگر به عنوان واژهای که در تفکر اسلامی کلاسیک به کار میرود بپردازد. حتی این گونه مناسب است که از اسلام به عنوان آورنده مدرنیته به جهان در قرن هفتم میلادی صحبت کنیم. حال این امکان وجود دارد که به تجزیه و تحلیل این مسأله پرداخت که چگونه این مدرنیته در قرن دوازدهم تحقق بخشیده شده و بسط داده شده است. هر چند به نظر میرسد که امروزه مسلمانان چندان رغبیتی درخصوص پذیرش مدرنیته معاصر که اکثر ارزشهای آن در تضاد با ارزشهای اسلامی می هستند ، ندارند. بنابراین ضرورت بررسی و ارزیابی این گونه تضادها و تعارضات اخیر در قالب مفهوم تاریخ روشنفکری اسلام مهم به نظر میرسد.
«نوگرایی پیامهای نخستین اسلام»
اسلام از همان آغاز نوگرا و مدرن بود، زیرا از قالب مفاهیم تاریخی و اجتماعی آن چنین برمیآید که معرف راه حلی برای شرایط حاد و بحرانی تاریخی _ اجتماعی شبه جزیره عربستان در آن زمان بوده است و نوگرایی اسلامی در سطوح اعتقادی، اخلاقی و جامعه شناختی آن به وضوح قابل رؤیت است. در سطح اعتقادی،اسلام عقیده وجود خدای واحد را جایگزین خدایان قبیلهای یعنی بتها کرد و از این طریق بشر را از عبادت اشیاء دست ساز خویش رهایی بخشید.
در مفهوم جامعهشناختی، اجتماع مؤمنین به وجود آمد و جایگزین نظام اجتماعی قبیلهای شد و در سطح اصول اخلاقی، رفتارهای منطقی و مستدل جایگزین عقاید مطلق قبیله- که همان عادات دوران جاهلیت است- شد. علاوه بر این عدالت اجتماعی نیز در قالب اعطای صدقات و خیرات و پذیرش فرامین الهی در خصوص رفتاری عادلانه و منصفانه با بردهها عرضه شد. سهم و مشارکت روشنگرانه اسلام در پافشاری بر آزادی اندیشه و تأملات و اندیشههای منطقی بود که به طور همزمان هر گونه پیروی کورکورانه از سنتها و تقلید از گذشته را محکوم میکند.
افزون بر این گونه ابداعات و نوآوریها، اسلام با برخی نظامهای پیشین خود از جمله نهادهایی چون حج که پیش از ظهور اسلام وجود داشتند تلفیق شد و یک نظام جدید مخصوص به خود و منحصر به فرد ساخت به گونهای که کعبه از خانه بتها به خانه خداوند تبدیل شد. با در نظر گرفتن این مفهوم، کعبه که در ابتدا امکانی برای برگزاری ملاقات سران قبایل بود به تدریج به مکانی برای عبادتگاه مسلمانان تبدیل شد.اسلام به منظور قرار دادن پیام خود در رتبه والاترین ، نهاییترین و کاملترین پیامهای مکرر خداوند به بشریت، به احیا و بازسازی مجدد تمامی حکایات و روایات شفاهی مربوط به دوران باستان پرداخت . به طور خلاصه باید گفت که اسلام تنها به معنی یک ایدئولوژی صرف برای درک و توصیف جهان و یا یک اعتقاد و ایمان معنوی صرف نیست ، بلکه به تدریج بر طبیعت و ماهیت خود مبنی بر یک ایدئولوژی برای تغییر جهان تأکید میکند.
نخستین منازعات دینی
بالافاصله پس از اعلام فوت پیامبر ، مشاجرات سختی میان مهاجرین و انصار بر سر جانشینی سیاسی پیامبر رخ داد. این مشاجره آغازگر نخستین منازعات دینی اسلام بود و نخستین علائم درگیری میان سنتگرایی و مدرنیسم را که بعد ها به حد انفجار رسید، آشکار شد. اگر چه درگیریهای سیاسی خشونتبار میان دو گروه با انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه اول تا حدی فروکش کرد، لیکن مقوله خلافت به اصلیترین مانع و مشکل سیاسی و دینی مسلمانان مبدل شد. گروه اقلیت یعنی شیعیان اعتقاد داشتند که پیامبر داماد و عموزاده خویش را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده است. گروه اکثریت یعنی اهل تسنّن بر این باور بودند که پیامبر در مورد جانشینی پس از خویش حرفی به میان نیاورده است و انتصاب وی را به عهده مردم گذاشته تا خود فردی را برای خلافت انتخاب کنند. بر اساس عقاید سنّیها ، تنها شرط احراز مقام خلافت، انتساب به طایفه پیامبر یعنی طائفه قریش بوده است.
گرایش عمده سوم که پیروان آن به نام خوارج شناخته میشوند، با ردّ دو گروه دیگر بر حق تمامی مسلمانان بدون در نظر گرفتن وابستگیهای قبیلهای و نژادی برای عزل یا انتخاب حاکمان خویش تأکید داشتند. اتکای خوارج به آیات قرآن برای تحکیم مواضع سیاسی خود به ظهور الهیات اسلامی با الهام گرفتن از قرآن و تفاسیر فراتر از آن انجامید. بسیاری از منازعات و مباحث بر سر اختلاف میان آیات محکمات و آیات متشابهات بود.
این گونه مجادلات تنها به محدوده معنایی قرآن ختم نمیشد، بلکه به ساختار آن برمیگشت آن چه را که یک خط و مکتب فکری آن را واضح و بدیهی میشمرد ، گروه دیگربه آن به دیده ابهام مینگریست. در مورد معنی متن این کتاب مقدس باید اشاره کرد که الهیات اسلامی به دو گرایش عمده تقسیمبندی شدند، آن دسته که به معنی تحتالقطی آیات قرآن پرداختند و دیگر آن دسته که به فهم استعارهای و تمثیلی آن توجه میکردند. نزاع بین این درو گرایش عمده، جدال بر له یا علیه مدرنیته بوده که کماکان نیز ادامه دارد. هر یک از این دو گرایش تفسیری ، به صراحت و یا به طور تلویحی عقیده و نظری به ماهیت متن قرآن و ارتباط آن با خداوند و فرهنگ و زبان انسانی دارند. گرایش فهم تمثیلی یا استعارهای به متن قرآن به مثابه یک پدیده تاریخی با مفاهیم تاریخی در یک زمان خاص مینگرد . از آنجایی که قرآن بر طبق این نظر، در مکان و زمان خاصی ظاهر شده و یا تجلی کلام خداوندی است ، باید این نکته را مدّ نظر داشت که قرآنی که در قرن هفتم میلادی بر پیامبر اسلام نازل شده یک متن تاریخی است.
تنها یک متن تاریخی است که میتواند به موضوعی برای فهم و تفسیر قرار گیرد، چرا که کلام الهی به مراتب در محدودهای فراتر از فهم و دانش بشری قرار دارد . نتیجه منطقی چنین است که برای درک و فهم متن قرآن باید به تجزیه و تحلیل تاریخی _ اجتماعی آن پرداخت و برای تفسیر آن میبایست از متدولوژی نوین زبان شناسی بهره گرفت. افزون بر این، علاوه بر ردّ تصورات و اندیشههای مبتنی بر این که متون مذهبی دارای ساختار فرهنگی و تعیین زمانی خاصی دارند، صاحبان این اندیشهها نیز به ارتداد محکوم میشوند . این گونه محکومیتها از سوی اندیشههای متعصبانه و جزم اندیشی است که از سوی طبقه خاصی از مکتب اسلامی سنی حمایت میشوند و معتقدند که قرآن کتابی ابدی است و کلام دقیق خداوندی باشد گرچه محققان نوگرا و نواندیش به مکتب معتزله (که معتقدند قرآن خلق شده و در این صورت نمیتواند جاودانه و ابدی باشد) با دقت خاصی مینگرند اما تعداد اندکی از این محققین نیز چنین اعتقادی را قبول دارند.
مکتب تفسیر تمثیلی بر تفسیر مجدد قانون دینی تأکید دارد. زیرا عقیده دارند که کلام خداوندی باید از روح آن درک شود و نه از طریق حروف و کلمات آن. از سوی دیگر اگر کلام الهی جاودانه، خلق نشده و غیر تغییر باشد، عقیده تفسیر مجدد بر اساس تغییرات شرایط زمانی و مکانی مورد تکفیر واقع میشود و هیچ تفاوتی میان حرف و روح قوانین الهی وجود نخواهد داشت و تنها دین شناسان به حراست از آن خواهند پرداخت.
معتزله : نخستین جنبش نوگرا
مکتب معتزله در آغاز به عنوان یک مکتب روشنفکری مطرح نشده بلکه از میان کشمکش امویان علیه عباسیان بیرون آمد و ظهور کرد. عقیده تقدیر و جبر الهی ,اظهار دینی حکومت سیاسی مطلق بنیامیه بود. پافشاری معتزله بر اراده آزاد انسانی با همان اختیار یا حداقل پافشاری بر غیر مشروع بودن مسؤولیت خداوند در برابر گناهان انسان – یکی از موارد مبارزه با بنی امیه بوده است. دلیل دیگری که باعث میشد تا معتزله پایداری عقلانی مستحکمتری داشته باشد، این امر بود که آنان مجبور بودند از اسلام در برابر سایر ادیان دفاع کنند. آنان برای پذیرفته شدن استدلالها و مجادلاتشان میبایست برجنبه عقلانیت مباحث تأکید میکردند. از این رو آنان علاقهمندی خود را به مکتب فلسفی زمان خود یعنی منطق ارسطویی نشان دادند.
معتزلهایها در مباحث خود سه اصل معرفت شناسی عمده را که به فهم عقلانی از جهان ، انسان و ظهور و شکل میبخشید، بسط دادند.
اصل نخست این بود که علم و دانش برگرفته از این جهان است . تنها این امکان وجود دارد که از دنیای نامرئی دیگری بر اساس شواهدی که بر مبنای دنیای پدیدار تدارک دیده شده ، صحبت به میان آوریم. خداوند و نشانههای او را میتوان از طریق انعکاس دانش اکتسابی شناخت نه از طریق دانش مستقیم.
اصل دوم بر این اساس بود که تمامی انسانها از موهبت دانش به یک اندازه برخوردار هستند. میزان دانش بسته به ظرفیت جنبش فکری او از سطح دانش بالقوه به سطح دانش اکتسابی اوست. این جنبش فکری نیازمند هم استنباط و هم استنتاج است که در واقع همان آزمودن شواهد موجود است.
سومین اصل معرفت شناسی شناخت خداوند بود که وظیفهای بود که از سوی خدا بر انسان تحمیل شده بود در نتیجه هدف غایی تمامی انعکاسهای عقلانی بود. مکتب اعتزال این گونه استنباط میکرد که خداوند به انسان موهبت «هوش ذاتی» را عطا کرده تا از طریق آن بدون نیاز به وحی بتواند به اندیشیدن و به دست آوردن دانش برای شناخت رهنمون شود از آنجا که این دیدگاه توازنی میان وحی الهی و دانش اکتسابی معقول فرض میدارد، الهیات معتزله سعی بر ایجاد تلفیقی ماندگار میان خرد انسانی و وحی الهی داشته است. مخالفان فکری معتزلهایها، سنت گرایانی بودند که به تفسیر تحت الفظی و لغت به لغت تمامی آیات معتقد بودند تا حدی که واقعیت وجودی تمامی صفات الهی ، تصاویر ذکر شده درباره آخرت و حتی عقیده قابل رویت بودن خداوند را تأکید و تصریح میکرد.
معتزلهایها به عقاید آنان مبنی بر ترجمه کلمه به کلمه به عنوان یک وظیفه دینی اعتراض داشتند معتزلهایها معتقد بودند که خداوند وظیفه شناخت و کسب دانش در مورد خویش را با آفرینش عقل و خرد در وجود انسان قرار داده است. دومین مورد عمده قابل بحث معتزلهایها با سنت گرایان درباره تقابل با ایده اجماع بود. معتزلهایها بیان میکردند که تأکید سنت گرایان بر اینکه اکثریت نمیتواند اشتباه کند، استدلال نادرستی است. آنان در توجیه بحث خود به پیروان پیامبر اسلام اشاره میکردند که در ابتدا اقلیتی کوچک بودند، اما در نهایت در اثبات رسالت خویش موفق از میدان بیرون آمدند.در مجموع، براساس عقاید و آراء معتزله، سنت گرایان راه خطایش پیش گرفتهاند، چرا که نه اقتدار اکثریت و نه اقتدار سنتگرایی هیچ کدام نمیتواند حقیقت را تضمین کند.
«معتزله و متن»
این پیشینیه توضیح میدهد که چرا معتزله در رابطه بین انسان ، زبان و متون مقدس عقلانی برخورد میکند. آنان به بشر به دیده مخاطب قرآن و آموزههای آن تأکید کرده و چنین اعتقاد داشتند که قرآن خلق شده و بیانات شفاهی و ابدی خداوند نمیباشد.
معتزله با این استدلال که زبان ساخته بشر است و کلام الهی از مجموعه قواعد و قوانین همین زبان تبعیت میکند، باید پلی میان کلام الهی و عقل بشری به وجود آورد. در این خصوص آنان مخالف گرایشی فکری بودند که زبان را اختراعی بشری نمیدانست و به عنوان هدیهای از سوی خداوند به وجود میآید و در نتیجه رابطهای خداوندی است. در نتیجه سخنان خداوند نه تنها عملی خلق شده نیست، بلکه یکی از نشانههای جاودانه او به شمار میآید. این عقیده که قرآن ، گفتار و کلام خداوندی است ، قرنها در میان مسلمانان پذیرفتهشده است. هر چند این سؤال که آیا قرآن کلامی ابدی است یا موقتی و خلق شده ، باعث به وجود آمدن مباحث تند و خشن و حتی موجب آزار و اذیت دو گروه شده است. انتخاب و حمایت از یکی از این دو اندیشه ، کمک بزرگی به درک بشر از خداوند و جهان خواهد بود.
برای مثال، عقیدهای که قرآن را ابدی میداند، اشاره میکند که خداوند تمام چیزهایی را که در قرآن آمده را قبلاً آفریده است . کسانی که این نظر را قبول ندارند – میبایست بپذیرند که قرآن «خلق شده» است. با این وجود، آنهایی که از نظر یگانگی و وحدت مطلق خداوند یعنی توحید طرفداری میکنند، از تقدیس جاودانه قرآن نیز طرفداری میکنند . عقیده اصلی این مقاله بر این است که اندیشه ابدی بودن قرآن به گونهای اجتناب ناپذیر میبایست به تفسیر متن منجر شود.
در نهایت معتزله با توجه به تقسیمبندی آیات قرآن به آیات صریح و آیات مبهم ، در تفسیر آیههای قرآن به زبان تشبیه و استعاره روی آورد. این روش به ابزاری نیرومند در تفسیر متون قرآنی منطبق با معیارها و موازین متعالی اعتزال شد. متون قرآنی در جایی که متناسب با افکار و عقاید آنان بود، صریح و غیر استعاری محسوب میشد و در جایی که مطابق با آراء و ایدههای آنان نبود، مبهم و استعاره به حساب میآمد.
حی بن یقضان : تمثیلی از عقلانیت
اندیشه معتزله در قرن سیزدهم میلادی توسط «ابن طفیل» در قالب داستانی فلسفی حیبن یقضان به تصویر کشیده شد. این قالب داستانی فلسفی داستان دو جزیره است که در یکی از آنها خالی از سکنه است. در این جزیره کودکی پدیدار میشود که یا خود به دنیا میآید و یا اینکه از طریق جعبهای به این جزیره فرستاده میشود. نام این کودک حیابن یقضان است که معنی آن «زندگی پسر آگاهی» است. او توسط یک غزال شیر داده شده و پس از مرگ این مادر خوانده, خود به مانند رابینسون کروزو، با هر آنچه که دارد تنهامیماند. هوش و استعداد ذاتی او در ابتدا ضعیف است که به تدریج تا جایی که پیشرفت میکند که توانایی و تسلط بر محیط – پیرامون خویش را به دست میآورد. او به بلوغ میرسد و از طریق کشف و شهود خویش به دانش جهان فیزیکی نائل میشود. حیابنبقضان هر چه به سن بالاتری میرسد، بیشتر وارد عرصه متافیزیک میشود و برای خود وجود خالقی که از نظر نیرو در حد کمال است را ثابت میکند.
با تمرین و ریاضت ، به دنبال یکی شدن و یگانگی با این روح جاودان ابدی یعنی خداوند متعال است. در نهایت به یک حالت خلسه میرسد و پس از گذر از آخرین مانع متافیزیکی، عقل او با خرد فعال یکی میشود و در هم ادغام میگردد. او اشیاء پیرامون خود را به گونهای درک میکند که گویی نه گوش شنیده و نه چشم آنها را دیده است. بنابراین حیابنیقضان پس از هفت مرحله – هفت سال بدون وجود هیچ پیامبر و یا وحی ، موفق به تکمیل دانش خویش میشود و به سعادت غیر قابل وصفی در یکی شدن با خدای خویش نائل میآید. در همین حال او از وجود هر گونه کشور یا هر بشری بیخبر است. روزی در حالی که در جزیره خویش قدم میزد به موجودی برخورد میکند که از نظر شکل ظاهری شبیه به خود اوست. این موجود، مرد مقدسی به نام ابسال است که از جزیره متمدنی به آنجا آمده است. حاکم این جزیره متمدن سلامان شاه عادل است. که در آنجا قوانین موجود بر اساس قوانین مذهبی پاداش و جزا زندگی مردم را در مسیر نظم و امنیت قرار داده است. عسل به مرحله والاتری از خودآگاهی به نسبت سایر همکیشان خود دست یافته و اعتقاد دارد که ریاضت و خلوت، انسان را به درجات بالاتری میرساند. به همین دلیل نیز به جزیره کوچک حیبنیقضان سفر کرده بود زیرا تصور میکرد که آنجا خالی از سکنه است. او به حیبن یقضان زبان میآموزد و از کشف و مشاهده حقیقت نابی که حی به آن رسیده، شگفت زده میشود . حی برای شناخت وضع مردمانی که در جزیره زندگی میکنند، تصمیم میگیرد که به میان آنان برود و دانش خویش را در اختیار آنان بگذارد. در نهایت با وجود اینکه عسل دوست خود را معرفی کرده بود، اما حی در ارائه مأموریت خویش با شکست مواجه میشود. حقایقی که حی به شرح و بسط آنان میپردازد ، و رای ذهن اکثریت شنوندگان اوست که او را یک پدیده خطرناک مینگرند. ذهنیت آنان در حول وحوش محدوده نظام پاداش و جزا میچرخد . حی به زودی در میابد که روش پیامبر اسلام که در قرآن هم ذکر شده ، بهترین و مؤثرترین روش برای آنان میباشد. او به خاطر مطالبی که مطرح کرده بود عذر خواهی میکند و از آنان میخواهد که هم چنان به راه و ایمان پدرانشان باشند و ادامه دهنده آن ها باشند و عاقبت نیز به همراه دوست مقدس خود یعنی عسل به جزیره متروکه اش باز میگردد.
«ابن رشد»
«ابن رشد» فیلسوفی که آثار عربیاش به اندازه ترجمهها و تفاسیرش در فلسفه ارسطوی سهم به سزایی در دنیای روشنفکری غرب دارد، با گشودن باب ترجمه متن قرآن با استفاده از یافتههای فلسفی، نظام فکری معتزله را گسترش بیشتری داد. وی اعتقاد داشت که قرآن شامل سه عبارت معنایی میشود. دسته نخست «خطابهها» هستند که عموم مردم را مورد خطاب قرار میدهند و عمومیت بیشتری نسبت به دو عبارت معنایی دیگر دارد، دسته دوم «جدلیات» هستند که به منظور مخاطب قرار دادن دین شناسان وضع شدهاند و دسته سوم «برهانیات» میباشند که طرف خطاب آنان فلاسفه میباشند. این نظریه توسط محیالدین عربی بسط داده شد. وی یکی از صوفیان بزرگ بود که در اندولوس اسپانیا به دنیا آمده بود. او بزرگترین رساله خویش به نام «الفتوحات مکیه» را در مکه به رشته تحریر درآورد و سرانجام در سال ۶۳۸ هجری قمری (۱۲۷۹ میلادی) در سوریه درگذشت . ابن عربی در صدد بود تا قرآن را با تمام دانشهای بشری از زمان افلاطون تا ابن رشد در همآمیزد و به صورتی که یک پارچه درآورد. او میخواست اسلام را به صورت یک پروژه در حال رشد تبدیل کند به صورتی که هر کس بتواند از آن به فهمی شخصی دست یابد و شخصاً از آن نتیجهگیری کند.
هدف غایی او به جامعهای اوتوپیایی و آرمان شهری منجر میشد که این ـ آرزو از افزایش تنشها و برخوردها در جامعهاش نشأت میگرفت.
رویارویی اروپا با مکاتب فکری نوین
چهار منازعه مدرن میان سنتگرایان و مدرنیستها
تهاجم اروپائیان به جهان عرب در آغاز قرن نوزدهم میلادی، واکنشهای سیاسی زیادی را در خصوص پذیرش مدرنیته به وجود آورد، با این تصور که ایستادگی در برابر مدرنیته غربی تنها راه مقابله با تهاجم سیاسی اروپائیان به شمار میآمد. پاسخ عقلانی دیگری به چالش اروپائیان در نیمه دوم قرن نوزدهم و در اواسط فرایند مدرنیزاسیون اتفاق افتاد. مهمترین دلیل آن نیز دفاع اسلام و فرهنگ اسلامی در برابر شرق شناسایی که عقیده داشتند عقب افتادگی خاورمیانه بیش از آنکه به لحاظ شرایط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی باشد به خاطر وجود دین اسلام است.مهمترین چالش فکری بر این بود تا اسلام را دینی که مشوق توسعه و پیشرفت هست و از عقلانیت، دانش علمی و پذیرای مدرنیته هست به همگان نشان دهند. بار دیگر سؤالاتی در زمینه طبیعت و ماهیت متون الهی مطرح میشود. اهمیت و پیچیدگی مربوط به الهی بودن قرآن در اندیشه نوین اسلامی با یادآوری اوضاع ناگوار و سختیهایی که روشنفکر اصلاح طلب مصری «محمد عبده» در قرن نهم داشت، بیشتر روشن میشود. او در رساله معروف خویش «رساله التوحید» که به عنوان نخستین رساله مدرن در الهیات اسلامی به شمار میآمد، سعی داشت که «بهترین» و «سودمندترینها» را با ترکیبی از عقاید دگم ,و گفتمان و عقاید الهایت کلاسیک برای جامعه اسلامی انتخاب کند.
گرچه باید به این نکته اشاره کرد که خود عبده نیز در این مرحله مردد بود. در نخستین چاپ کتابش از عقیدهمخلوق بودن قرآن حمایت میکرد ، ولی در چاپ دوم ، او موضعی متفاوت و مخالف را انتخاب کرد. آیا این امر به دلیل ترس از محافظهکاران «الازهر» بوده تا به همین راحتی عقاید خویش را تغییر داده است؟ با منسوخ شدن مقام خلافت توسط کمالیسم در ترکیه در سال ۱۹۲۴ ، مباحث روشنفکری وارد مرحله دوم خود شد. یک سال بعد ، علی عبدالرازق (وفات ۱۹۹۶) که از روحانیان برجسته و عالیرتبه الازهر به شمار میآمد. در کتاب «الاسلام و اصول الحکم» از اندیشه حذف خلافت دفاع کرد. او با استناد به قرآن، گفتارهای نبوی و اقوال اسلامی به بحث و جدل درخصوص جدایی دین از سیاست پرداخت. مرکزیت مباحث علی عبدالزراق حول این محور بود که خلافت هیچ پایه و اساسی در قرآن ، سنت و اجماع ندارد. تحقیقات انتقاد او براساس این سه منبع دینی ثابت کرد که هیچ مدرکی برای وجود و لزوم خلافت وجود ندارد. در نهایت نیز این مشاجرات و مباحث او به اخراج از الازهر انجامید. حتی امروزه نیز اسلام گرایان به تکفیر و تقبیح دو کتابش میپردازند.
سومین حادثه، جنجالی روشنفکری بود که با کتاب «فی شعر الجاهلیت» طه حسین در سال ۱۹۶۲ آغاز شد. طه حسین ابتدا تفسیر ادبی متن مقدس را در برخورد با داستان هجرت ابراهیم ,پسرش اسماعیل و همسرش هاجر این داستان را زیر سؤال برده و مورد تردید قرار میدهد. طه حسین معتقد بود که این داستان به منظور کاهش تنش میان اعراب ساکن یثرب و یهودی تازه وارد به شهر ابداع شده است. طه حسین از این داستان چنین نتیجهگیری میکند که تمامی داستانهای قرآن را نمیتوان واقعیت تاریخی به شمار آورد. نظریه طه حسین درخصوص تاریخی بودن روایتهای قرآن که پیش از او نیز توسط محمدعبده مطرح شده بود زیر سؤال رفته بود، رد شد و خود نیز به اهانت به اسلام محکوم شد.
علیرغم اینکه وی در چاپ دوم کتابش به حذف و سانسور این تئوری پرداخت، اما تا آخر عمر از این جسارت و طرح چنین نظریهای رنج میبرد.
چهارمین واقعه عدم پذیرش رساله دکترای محمداحمد خلف الله در مطالعات اسلامی بود. زمانی او زیر نظر «امین الخول» کار میکرد. هنر داستانسرایی در قرآن موضوع دیدگاهی ادبی بود که توسط استادش بسط داده شده بود. دانشگاه پس از یک سری مباحث مختلف بر سر اعتبار این روش مورد قرآن به رد این رساله پرداخت . در پی رد این رساله، خلفالله به کاری غیر از تدریس در وزارت آموزش منتقل شد در حالی که استاد وی نیز از تدریس محروم شده بود.
«گفتمان مدرن اسلامی»
با وجود چنین تجربیاتی، اندیشههای مدرن اسلامی دچار رکود شدند. گفتمان مدرن اسلامی به طور گستردهای سیاسی، ضد دموکراتیک ، نفتی – پولی و ضد روشنفکری بود. و از ایدئولوژی فکری حنبلیسم پیروی میکند. آموزههای احمدبن حنبل توسط «محمدبن عبدالوهاب» که در رویای تأسیس حکومتی الهی و با حاکمیت شرعی خودش بود، در اندیشه مردن از برجستگی خاصی برخوردار شد. او با شاهزاده محمدبنسعود پیمان بست که حتی با زور و خشونت تأسیس پادشاهی کلمه الهی را ایجاد کند. این پیمان شروعی برای تأسیس دولت وهابی بود که براساس تئوکراسی بنا شده بود. همین ایدئولوژیهای بنیادگرایانه بود که زمینه ساز به وجود آمدن گروههایی چون اخوان شد.
در مصر نیز اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸ توسط حسن النباء تأسیس شد و میتوان آن را رونوشتی از اخوان وهابی به شمار آورد. گروه اخوانالمسلمین تأسیس مجدد خلافت اسلامی را در صدر اهداف خود قرار داد . آنها بر این عقیده بودند که خلیفه کلام خدا را به واقعیات تبدیل میکنند. پایه و اساس این خلافت قرآن بود و جهاد نیز وسیلهای برای رسیدن به این واقعیت بود.
«احیای مباحث ضد مدرنیته اسلامی»
شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ علیه اسرائیل ، شکست خفت بار انقلاب ۱۹۵۲ را تداعی میکرد و آغازگر مرحله جدیدی در رابطه میان اسلام و مدرنیته شد. موفقیت انقلاب اسلامی در مقابل شاه در ایران، اعتبار و باورپذیری شعار «اسلام راه حل است»را بهبود بخشید. دو جنگ خلیج فارس به ویژه طوفان صحرا و حل نشدن مسائل میان اعراب و اسرائیل نه تنها به وجود آمدن تصویری منفی از غرب در اذهان مسلمانان انجامید ، بلکه آنان را از مدرنیته به عنوان نمادی از غرب گریزان ساخت. بخشی از این مباحث در خدمت کسانی درآمد که دورهای در غرب زندگی کرده بودند و بر انتقاد از ارزشهای مدرنیته متمرکز شده بودند و آن را به دیده محصول معرفت شناسی ضد مذهبی مینگریستند.
آیا راه حلّی هست؟
قبل از هر تلاشی برای اینکه تفسیری صورت گیرد، ابتدا باید به تعریف ماهیت متون مقدس پرداخت و باید قواعد حاکم بر آن متون را آزمود.
ذکر این نکته ضروری است که هر گونه تفسیری مجاز نمیباشد. هرمنوتیک مدرن نشان دهنده خطرهایی است که از باز گذاشتن متون مذهبی در برابر هرگونه تغییری به وجود میآید. متون مذهبی، مخصوصاً در اسلام، زندگی اجتماعی و فرهنگی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است. اسلام پیام خداست که از طریق پیامبرش حضرت محمد(ص) که خود نیز یک انسان بوده بر بشریت نازل شده است.
تحلیل و تفسیر قرآن و سنت پیامبر نیز در چارچوب پیش زمینههای مفهومی که در احادیث آمده، امری ضروری است. از آنجایی که تفسیر و اصل متن از هم تفکیک ناپذیرند، قرآنی که در پرتو مفهوم تاریخی ـ فرهنگی و زبانی رمز گشایی میشود بایستی در داخل مفاهیم زبانی همان تفسیر و ساختار درونی آن ثبت شود. از آنجایی که تفسیرهای مجدد یک متن به ناچار به تغییر مطابق، با آن زمان میانجامد، نوعی تنوع و گوناگونی در تفاسیر به وجود میآید. با توجه به همگانی بودن پیام قرآن ، تنوع تفسیر آن نیزی اجتناب ناپذیر است، اما آگاهی از تفاوت بین معنی متن اصل قرآن که به علت تاریخیش ثابت است و مفهوم تغییر پذیر متن، منجر به تفسیری قوی و قابل قبول خواهد شد
نظر شما