زندگی و آثار میرچیا الیاده(3)
مفاهیم و نظریه های کلیدی
نگرش الیاده به دین
الیاده در تفسیر و تاویل پدیدههای دینی روش و نگرش تازهای داشت و بر آن بود که نمادپردازی دینی، بهترین جلوه پاسخ خلاقانهای است که انسان به هیبت هستی و حضور در کیهان ناپیدا کران میدهد. انسان نهایتا با کیهان همسو و همساخت (همان هماهنگی و همسانی جهان صغیر با جهان کبیر که ریشه در اندیشههای دینی و عرفانی کهن دارد) و اساطیر کهن که حکم صور ازلی یا اعیان ثابته را دارند، هنوز و همچنان در ذهن و زندگی انسان جدید نفوذ دارند. وی بر آن بود که تاریخ و تحقیق ادیان، همدلی و انساندوستی به بار میآورد که بسی فراتر و اصیلتر از اومانیسم غیردینی غربی است. روش و نگرش الیاده در اتمام آثارش، تلفیقی و کثرتگرایانه و همراه با وسعت مشرب است و آمیزهای است از مردمشناسی، پدیدارشناسی به شیوه هوسرل، ساختگرایی و تاویل و کشف معنای باطنی یا هرمنوتیک. این نکته هم به عنوان بخشی از نگرش او قابل ذکر است که او تقدس یا امرقدسی، یعنی جوهر مشترک همه جلوههای حیات و فرهنگی دینی را امری اصیل، بسیط، واحد و تحویلپذیر و غیرقابل تجزیه و تحویل به حقایق، امور، عناصر، تجارب و معارف دیگر میداند.
به اعتقاد الیاده، حوزه دین را باید به طور مستقل در نظر گرفت. دین را نباید به امور دیگری مانند جامعهشناسی، روانشناسی و فیزیولوژی، اقتصاد، زبان، هنر و غیره تحویل داد؛ یعنی ماهیت دین را نباید با این امور تبیین کرد. پدیده دین را باید حوزه مستقلی درنظر گرفت و آن را بدون فروکاستن به دیگر حوزههای معرفت بشری تبیین کرد. تبیین دین براساس مقولات دیگر نظیر آنچه ذکر شد، همان تحویلگرایی است. (الیاده، 1367، 56)
تفاوت تحویلگرایی و نظر الیاده درباره دین، نگاه علی و معلولی است. اگر تحویلگرایی را بپذیریم، دین متغیر مستقلی نیست؛ تغییر دین معلول امور دیگری مانند روانشناسی و جامعهشناسی است، یعنی دیگر وجوه زندگی بشر، مانند بعد روانی و اجتماعی و غیره، عامل اصلی در تغییر و نیز تبیین دین خواهند بود. زندگی دینی را باید با این امور تبیین کرد. این همان دید معمولی درباره ماهیت دین است.
اما بنا به نظر الیاده، دین غیرقابل تحویل به این امور است، یعنی دین خود متغیر مستقلی است. دین نقش مستقلی در حیات بشر دارد. دین را باید علتی مستقل درنظر گرفت، نه معلول عوامل دیگر. نگاه علّی آنگاه جایگزین نگاه معلولی میشود که تحویلگرایی را نپذیریم.
پیشفرض دوم الیاده مربوط به روش بررسی دین است. در پیشفرض نخست دین را صرفاً براساس امور اجتماعی و روانی و غیره نمیتوان تبیین کرد. الیاده معتقد است که باید از دو منظر به دین نگریست و مطالعه و تبیین حقیقی دین باید براساس ترکیب این دو منظر صورت گیرد
در گام اول باید از منظر تاریخ به دین نگریست. دینپژوهان باید سیر تاریخی ادیان را بررسی کنند. از این نظر که دینپژوهان پیشینه ادیان و تحولات تاریخی آنها را بررسی میکنند، موضوع مورد بحث آنها تاریخ است.
گام دوم این است که از منظر «مقایسه و تطبیق» به ادیان بنگریم. الیاده میگوید: «بدون مقایسه، هیچ دانش حقیقیای وجود ندارد». در مورد ادیان باید باورها، مراسم و نمادهای هر دینی را با باورها و مراسم و نمادهای ادیان دیگر مقایسه کرد، و پس از آن میان آنها داوری کرد.
البته مورخان هم در بررسیهای تاریخی خود به مقایسه برخی امور میپردازند، ولی به نظر الیاده، پدیدههای متنوع دینی مانند باورها، اعمال، نمادها، اسطورهها، و... را باید بدون درنظر گرفتن مکان و زمان اصلی آنها سنجید. زمانها و مکانهای این مظاهر دینی فرق میکند، امّا همه آنها یکسانند و میتوان همه آنها را در آزمون قیاس نهاد.
مظاهر پدیدههای دینی نیز مکانها و زمانهای معینی برای خود دارند؛ مثلاً در هر دینی عبادت در زمان و مکان خاصی انجام میشود، ولی این عبادتها را بدون درنظر گرفتن زمان و مکان آنها میتوان مقایسه کرد. همچنین به عنوان مثال، زئوس (Zeus) خدای یونانیان بود و آنها زئوس را میپرستیدند. یونانیان به خدایان بیشماری اعتقاد داشتند؛ زئوس خدای مذکر و برتر بود، خدای آسمان بود، در زمانها و مکانهای گوناگونی ظاهر میشد و برای خود همسری داشت. زئوس به یونانیان اختصاص داشت و در ادیان دیگر ملل، وجود ندارد، امّا «خدای آسمان» به یونانیان اختصاصی ندارد و در دیگر ادیان هم میتوان چنین چیزی را یافت. ما با بررسی خدای آسمانی در فرهنگها و ادیان مختلف میتوانیم به حقایق کلی دست بیابیم. این روش بررسی را، الیاده پدیدارشناسی مینامد.
مقدس و نامقدس
به نظر الیاده در تمام ادیان، دینداران میان دو سطح مقدس و نامقدس فرق میگذارند.
نامقدس قلمرو اشیایی است که ما هر روز با آنها سروکار داریم؛ قلمرو اشیای معمولی و غیرمهم. مراد اشیایی است که اهمیت خاص دینی برای ما ندارند. مقدس مقابل چنین اموری است. مقدس فضای امور فوق طبیعی و اشیای غیرعادی است. نامقدس در معرض نابودی و زوال است، ولی مقدس همیشگی، اصیل و واقعی است. نامقدس صحنهای از حیات بشر را دربرمیگیرد که تغییر میپذیرد و کهنه میشود. ولی مقدس عرصهای است که زنده است، و ترتیب و کمال دارد. به نظر الیاده چشمه دین از همین تمایز نهادن میان مقدس و نامقدس میجوشد.
الیاده عنصر اساسی و مشترک میان ادیان را همان امر مقدس میداند. قلمرو دین، تمیز نهاده میان مقدس و نامقدس است، ولی الیاده بر خلاف اتو، امر مقدس را تنها در مواجهه با خداوند جستوجو نمیکند. امر مقدس عمومیترین پدیده مشترک میان همه ادیان است. در تمام امور دینی میتوان اثری از تکنیک مقدس و نامقدس یافت. برای فرد دیندار، مکان همگون و یکسان نیست، یعنی انسان دیندار همه مکانها را یکسان تجربه نمیکند. برخی مکانها برای او مقدسند. به عنوان مثال، برای فرد مسلمان، مساجد نسبت به اماکن عمومی تقدس خاصی دارند؛ پس مسلمان در مسجد، مکان مقدس را تجربه میکند. از این جهت، مکان برای دیندار نامتجانس است. تفکیک امر مقدس از نامقدس در مکان هم جاری است. همچنین دیندار، زمان را به نحو یکسان تجربه نمیکند. زمان از نظر دیندار نامتجانس است. برخی زمانها – بر خلاف دیگر زمانها – مقدسند و دیندار چنین زمانی را به نحو مقدس تجربه میکند.
با این تحلیل الیاده، تفکیک میان مقدس و نامقدس عمومیترین پدیده در تمام ادیان است، و محدودیتهای تحلیل اتو در رهیافت او وجود ندارد. اساساً از نظر الیاده این همین تکفیک نهادن میان مقدس و نامقدس است و تفاوت انسان دیندار و بیدین در همین امور است. برای فرد بیدین زمانها و مکانها متجانسند، ولی برای دیندار زمانها و مکانها نامتجانس و ناهمگونند.
الیاده مدعی است که روش او تطبیقی و جهانی است، یعنی عناصری را از ادیان مختلف جهان با هم مورد تطبیق قرار میدهد و به نتایجی نیز میرسد، ولی بررسی او جهانی نیست. به عنوان مثال ادیان چین و نیز اسلام را درنظر نگرفته است. به عنوان مثال، الیاده تاریخیگری انسان مدرن را معلول سنت یهودی – مسیحی میداند. به عبارت دیگر، خود یهودیت و مسیحیت را عامل پیدایش فلسفههای سکولار میداند. او میگوید: خود عقاید یهودی – مسیحی موجب شد که روند تفکر مدرن به تاریخیگری و سکولاریسم بینجامد. ولی اسلام هم به طور مشخص با یهودیت و مسیحیت در این نکته شریک است که امر مقدس را صرفاً بیرون از تاریخ نمیبیند، بلکه امر مقدس را در همه جا و همهی زمانها حاضر میداند. اگر نفس این تفکر موجب پیدایش سکولاریسم و تاریخیگری در غرب شد، چگونه است که در حوزه اسلام عکس این تحول رخ داد. مسلماً عوامل مهم دیگری باید در کار باشد که بررسی آنها از موضوع بحث ما خارج است. در واقع الیاده بدون بررسی اسلام و یا ادیان چینی، به تعمیمی شتابزده روی آورده است.
از این گذشته، الیاده در ادیان مختلف، نمادها و اسطورههایی را مییابد که نشان میدهند امر مقدس واقعیت دارد و سپس میان ادیان مختلف و دین با ادیان باستانی ارتباط برقرار میکند. امّا به کار بردن چنین روشی در ادیان آسان نیست. در هر یک از ادیان، نمادها و اساطیر فراوانی یافت میشوند که با تحلیل الیاده سرسازگاری ندارد. ارائه نظریهای جهانی درباره دین امر مشکلی است. همه ادیان از ماهیت و عناصر یکسانی برخوردار نیستند و تفاوتهای عمیقی میان آنهاست. لذا نمیتوان با یافتن چند عنصر مشابه، نظریهای کلی درباره همه ادیان ارائه داد و ساختار همه ادیان را از این طریق نمایاند.
انسان مذهبی
«الیاده در جست وجوى چاره هایى است براى برانداختن زمان، زیرا معتقد است که انسان در گذشته مى توانست زمان را براندازد و یا حداقل به حالت تعلیق درآورد.... [از نظر الیاده] انسان مذهبى در جوامع باستانى به دو نوع زمان معتقد بوده است: یکى زمان عادى، ملموس و تاریخى که چون روزگار گذران بر حیات ناسوتى بشر در جهان سپنجى سارى است و به صورت استمرارى برگشت ناپذیر، همراه خود تلاشى و زوال مى آورد و همه چیز را به نابودى مى کشد و به قول هایدگر «زمان مرگ» است؛ و دیگرى زمان مقدس، زمان اساطیرى که پایا و کاستى ناپذیر است، آن لحظه شگفت انگیز «بدایت»ها که نمونه هاى ازلى، کردارهاى بغانه و بالاتر از همه، فعل الهى خلقت ضمن آن به وقوع پیوسته است. زمان مقدس، برخلاف زمان ناسوتى، برگشت ناپذیر نیست، بلکه حرکت دورى دارد و تا بى نهایت در حال نوشدن و تکرار است، نه تغییر پیدا مى کند، نه پایان مى پذیرد .... لحظه اى است جاودانه که در زندگى انسان باستانى مصادف بوده با ایام خجسته جشن ها و هنگام برگزارى آیین ها، زمان عادى و ناسوتى با گذشت خود همه مظاهر حیات را فرتوت و فرسوده مى کند و سرانجام به سوى مرگ مى برد، همه رویدادهاى ناگوار - مصایب و نوایب روزگار که در جریان آن اتفاق مى افتد - خاطره آنها یکجا در ذهن جمعى مردم تاریخ را تشکیل مى دهد، تاریخى که به نوبه خود جان بشر را از هراس و تشویش مى آکند؛ لذا مرز باستانى از زمان تاریخى روگردان است، تا مى تواند در برابرش مى ایستد و با تقلید نمونه هاى ازلى در زندگى روزانه اش و نیز با برگزارى آیین هاى خاص در لحظه هاى معین سال، به طور ادوارى به واژگونى زمان ناسوتى و امحاى تاریخى پرداخته، زمان مقدس را احیا مى کند و دوباره به زمان حال و اکنون فرا مى کشد و این چنین با بازآفرینى زمان، زندگى خود و گیتى را نیز نوآیین مى کند.» (اسطوره بازگشت جاودانه، مقدمه اى بر فلسفه اى از تاریخ، ترجمه بهمن سرکاراتى، نوشته میرچا الیاده، انتشارات نیما، تبریز، چاپ اول ۱۳۶۵)
چندی است که موضوع مورد مطالعه ام را «اسطوره» قرارداده ام و پیرامون آن تحقیق می کنم. خلاصه ای از آن چه خوانده ام را برایتان می نویسم. باشد که به کار علاقمندان آید.
اسطوره در اندیشه الیاده
اسطوره داستانی است که بیان کننده منشأ پدیده های طبیعت، همچنین آئین ها و عقاید موروثی به نحوی ساده و عامه پسند می باشد. در این نوع داستان تاثیر قوای مافوق طبیعی در امور طبیعی و انسانی شرح داده می شود. مرز میان افسانه و تاریخ در اساطیر، چنان در تحول است که گاهی یک انسان تاریخی و متعلق به زمان عینی-زمان محدود متعین و قابل توجه- تبدیل به موجود اسطوره ایی و متعلق به زمان ذهنی –زمان نامحدود و ابدی– می گردد، و در توجیه پیدایش پدیده ها و آئین ها نقشی همچون نقش نیروهای تشخص یافته ماوراء طبیعی به خود می گیرد.
به زعم میرچاده الیاده اسطوره پیش از آن که هر چیز دیگری باشد داستان است و جاذبه ای که اسطوره برای زندگی انسان امروزی دارد نشان دهنده میل درونی انسان به شنیدن داستان است. ولی این سادگی فریبنده است چرا که اسطوره در باطن خود متضمن چگونگی و چیستی بوجودآمدن پدیده ها و حتی خلقت جهان است و اینکه پس از خلقت برآن ها چه گذشته است. بنابراین هر داستانی را نمی توان اسطوره دانست بلکه فقط آن داستان هائی را می توان اسطوره نامید که پیدایش یا آفرینش چیزها و جهان را به ما نشان می دهد.
نشان دادن یعنی آشکار کردن چیزی با کنار زدن پوشش آن که تا چیزی وجود نداشته باشد تلاشی جهت آشکار شدن آن انجام نمی-پذیرد. از سوی دیگر اسطوره به معنای داستان غیرواقعی و دروغ است. بنابراین از تعاریف الیاده چنین برداشت می شود که حقایقی درباره چگونگی پیدایش چیزها از پیش وجود دارد و انسان ها با ساختن اسطوره ها (داستان های دروغ) یا افسانه سرایی سعی درآشکار نمودن این حقایق دارند.
البته باید بدانیم که الیاده آفرینش را به دو معنای محدود و وسیع در نظر دارد. در معنای محدود منظور او آفرینش جهان به اراده آفریدگار است و در معنای وسیع؛ پیدایش هر چیزی از سنت و رسم و رفتار اخلاقی گرفته تا نهادهای اجتماعی و حکومتی و....
به اصطلاح خود الیاده «اسطوره شناسی» (به معنای مجموعه افسانه های آفرینش) بطور کلی همان «ائتوفانی» (تجلی هستی) است و «ائتوفانی» همیشه با «تئوفانی» (تجلی ذات الهی) همراه است.
فیلسوفان و محققان درباره پیدایش این داستان ها نظریات مختلفی ارائه نموده اند:
1. نظریه کتاب مقدس: بر اساس این نظریه؛ تمامی افسانه های اسطوره ایی بر اساس روایات کتاب مقدس می باشند؛ اگر چه حقایق آن پنهان مانده و تفسیر و تاویل شده اند. بدین ترتیب «دئوکالیون» فقط نام دیگر «نوح» است، «هرکول» نام دیگر «سامسون» و «اریون» همان «یوحنا» است! 2. نظریه تاریخی: قهرمانان و اساطیر؛ همه شخصیت هائی واقعی بوده اند اما روایات افسانه ایی در ازمنه بعدی چیزهائی بر آن افزوده است
3. نظریه مجازی: تمامی اساطیر کهن، سمبولیک و نمادین هستند و حاوی حقایق اخلاقی و امور دینی و یا تاریخی ای می باشند که در طول زمان جنبه ی واقعیت به خود گرفته اند.
4. نظریه مادی: در ایام باستان عناصری همچون باد، آتش، آب و هوا عناصری الهی بودند که مورد پرستش واقع شدند. رب النوع های اصلی آنان منشأ قدرت طبیعی این عناصر بر روی زمین محسوب می شدند که اساطیر قدیمی حول محور آنها شکل گرفته است.
نقش اساسی اسطوره متعلق به منشأ نمادین آن است. زمانی که واقعیت های غائی، ماهیت توصیف ناپذیری می یابند؛ راهی بجز تبیین آن ها از طریق شعر و نماد پردازی نیست.
مهمتر از همه آنکه اسطوره نیازهای عمیق دینی و اخلاقی را برآورده می کند. حتی در مواردی اسطوره می تواند پاسخگوی نیازهای روزمره انسان ها نیز باشد. اسطوره را باید جزء لاینفک تمدن بشری بشمار آورد و نه یک داستان بیهوده. اسطوره در پیشبرد اهداف و آرمان های اجتماعی و دینی نیروئی کارساز است.
بنابراین کارکردهای اسطوره را می توان بصورت ذیل دسته بندی و خلاصه کرد:
1. توضیح و توجیه حقایق طبیعی و فرهنگی
2. تایید یا ارزش گذاری و توضیح دهنده ی آئین ها و شعایر.
3. توصیف سرچشمه و پایان جهان و موضوعاتی همچون بهشت و... که مردم هرگز ندیده اند
4. درمان. بهبود. الهام بنا به تعریف میرچا الیاده، اسطوره (Myth، Mythos) نقل کنندهی سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعهای است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده است. به بیانی دیگر، اسطوره حکایت میکند که چگونه از دولت سر و به برکت کارهای نمایان و برجستهی موجودات مافوق طبیعی، واقعیتی- چه کل واقعیت (کیهان)، یا فقط جزئی از واقعیت (جزیرهای، نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی، نهادی) پا به عرصه وجود نهاده است. بنابر این اسطوره همیشه متضمن روایت یک " خلقت" است، یعنی میگوید چگونه چیزی پدید آمده، موجود شده، و هستی خود را آغاز کرده است(چشم اندازهای اسطوره، میرچا الیاده، ص122).
«میرچا الیاده» معتقد است که دانشمندان اسطورهشناس فعلى به اسطوره همچون دانشمندان قرن نوزده نمىنگرند. آنها از اسطوره معناى [ fable] و [invention] و [ fiction] اراده نمىکنند، بلکه اسطوره را به همان معنایى که در جوامع کهن - جوامعى که اسطوره در حیات آنها آگاهانه جریان و نقش داشته است - تعبیر مىکنند; چرا که برخلاف علماى گذشته، در اسطوره مفهوم «سرگذشت واقعى»، «ارزشمند و گرانقدر»، «قدسى»، «اسوه» و «پرمعنى» را درمىیابند.
الیاده با ریشهیابى واژه اسطوره، به این حقیقت اشاره مىکند که ذهن خردورز و فلسفهپرداز یونان باستان، از گذشتههاى بسیار دور، بخصوص با اندیشه «کسینوفانوس» (حدود 470 - 565 ق.م) اسطورهپیرایى و اسطورهستیزى را آغاز کرد. «کسینوفانوس» اولین کسى است که خدایان اساطیرى اومیروس [Homere] و هسیودوس [Hesiode] را نقد و طرد کرد، و جنبههاى شرکآلود و انسانوارگى آنها را از مفهوم الوهیت جدا نمود. بدین ترتیب، یونانیان بتدریج تمام معنا و ارزش دینى و مابعدالطبیعى واژه [mythos] را پالودند و آن را در مقابل کلمه [Logos] قرار دادند. اسطوره رفتهرفته معناى مخالف [Historia] را پیدا کرد و سرانجام معناى «هر چیزى که نمىتواند واقعا وجود داشته باشد»، به خود پذیرفت; از طرف دیگر، علماى مسیحیت و یهودیت، هرچه را که با نص عهد عتیق و جدید - تورات و انجیل - منطبق نبود و مخالفت داشت و نمىتوانست مورد تایید کتاب مقدس قرار بگیرد، جزو حوزه دروغ و پندار و فریب محسوب مىکردند و بدین ترتیب، همه مطالب و روایتها و ماجراهاى دینى و غیردینى پیش از یهود و مسیحیت یهودىتبار، در پوشش واژه اسطوره، مهر دروغ و باطل مىخورد و در حوزه موهومات قرار مىگرفت. شاید از همینجا اسطوره و بناچار واژه اساطیرالاولین با چنین بار معنایى به زبان عرب راه یافته باشد و قرآن نیز از این کلمه با استناد به شناخت و استعمال کفار عربزبان، سود جسته باشد.
به هر حال الیاده با بررسى در تاریخچه این واژه، تعریف و شناخت اسطورهشناسان امروزى را با توجه به حیات و زمان اسطورهباوران، نه اسطورهستیزان، این گونه بیان مىکند:
«اسطوره، نقلکننده سرگذشت قدسى و مینوى است، راوى واقعهاى است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همهچیز رخ داده است. به بیانى دیگر، اسطوره حکایت مىکند که چگونه از دولتسر و به برکت کارهاى نمایان و برجسته موجودات مافوق طبیعى، واقعیتى - چه کل واقعیت: کیهان، یا فقط اجزایى از واقعیت: جزیرهاى - نوع نباتى خاص سلوکى و کردارى انسانى، نهادى پا به عرصه وجود نهاده است.» (32)
الیاده با توجه به اینکه اساطیر، اصل و پیدایش جهان، جانوارن، گیاهان و انسان را شرح مىدهند و همه وقایع اولین و اصلى را که منجر به شکلگیرى انسان - به صورت کنونى - شدهاند، توضیح مىدهند یعنى حوادثى را که باعثشدهاند انسان به شکل موجودى میرا و متشکل به هیات اجتماع درآید و صاحب نفس شده مجبور به کارکردن براى زندهماندن و زیستن و کارکردن بر حسب بعضى قوانین و سنتها و قواعد بشود، شرح و بسط مىدهند، ساختار و کارکردهاى اساطیر را به ترتیب زیر تنظیم مىکند:
«بهطور کلى مىتوان گفت که اسطوره آن گونه که جوامع کهن با آن زندگى مىکنند و در آن جوامع حیات دارد:
1 - تاریخ کارهاى موجودات فوق طبیعى را تشکیل مىدهد;
2 - این تاریخ و سرگذشت مطلقا درست و راست و قدسى تلقى مىشود; [زیرا واقعیات را بیان مىکند و دستاورد موجودات مافوق طبیعى است.]
3 - اسطوره همیشه به آفرینش و تکوین مربوط مىشود، حکایت مىکند چگونه چیزى به عرصه وجود رسید یا چگونه رفتارى، نهادى نحوه کار و عملى بنیان نهاده شده;
4 - شناخت اسطوره به معنى شناخت اصل اشیاء و دانستن چگونگى پیدایش آنهاست که بر اثر آن دانش و شناخت، توفیق تسلطیافتن بر اشیاء، در اختیارگرفتن و دستکارى آنها و دخل و تصرف رواداشتن در آنها به اراده و دلخواه حاصل مىآید،
5 - در هر حال، اسطوره همیشه به نوعى زنده است و حیات دارد و با آن زندگى مىکنند، بدینوجه که تحت تاثیر قدرت قدسى و برانگیزاننده حوادثى که آنها را به یاد مىآورند و در زمان حال دوباره متحقق مىسازند، قرار مىگیرند.»
"میرچاالیاده" در تلاش برای تعریف اسطوره چنین میگوید: «اسطورهواقعیت فرهنگی به غایت پیچیدهای است که از دیدگاههای مختلف و مکمل یکدیگر، ممکناست مورد بررسی و تفسیر قرار گیرد. تعریفی که به نظر من از دیگر تعریفها کمتر نقصدارد، زیرا گستردهتر از بقیهی آنهاست، این است: اسطوره نقل کنندهی سرگذشتی قدسیو مینوی است، راوی واقعهایست که در زمان اولین، زمان شگرفت بدایت همه چیز رخداده است. به بیانی دیگر اسطوره حکایت میکند که چگونه از دولت سرو به برکت کارهاینمایان و برجستهی موجودات فوق طبیعی، واقعیت ـکیهانـ یا فقط جزیی از واقعیتـجزیرهای، نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی، نهادیـ پا به عرصهی وجودنهاده است. بنابر این اسطوره همیشه متضمن روایت یک «خلقت» است. یعنی میگوید چگونهچیزی پدید آمده، موجود شده و هستی خود را آغاز کرده است. اسطوره فقط از چیزی کهواقعاً روی داده و به تمامی پدیدار گشته سخن نمیگوید. آدمهای اسطوره، موجوداتفوق طبیعیاند و خاصه به خاطر کارهایی که در زمان پر ارج و اعتبار سرآغاز همه چیزانجام دادهاند شناختهاند و شهرت دارند. اساطیر کار خلاق آنان را باز مینمایند وقداست (یا فقط فوق طبیعی بودن) اقدامات و اعمالشان را عیان میسازند. خلاصه آنکه، اساطیر ورود و دخولهای گوناگون ناگهانی و گاه فاجعهآمیز مینوی (یا فوق طبیعی) رادر عالم وصف میکنند. این فوران طغیان عصر مینوی است که واقعاً عالم را میسازد. بنیان مینهد و آن را بدان گونه که امروزه هست در میآورد، بالاتر از این، بر اثرمداخلات موجودات فوق طبیعی که انسان آنچه امروزه هست، شده است. یعنی موجودیمیرنده، صاحب جنس و فرهنگ پذیر…
معرفی آثار
آثار الیاده عبارتند از:
- سیاحت معنوی
- تاریخ تطبیقی تکنیکهای یوگا
- منشا عرفان هندی
- تاریخ ادیان
- شمنیسم
- یوگا
- رویاها و رمزها
- ولادت عارفانه
- اسطوره و نماد
- چشماندازهای اسطوره
- باورها و عقاید دینی
- سرویراستاری دایرهٔالمعارف دین
از انتشار دائره المعارف دین (شانزده جلدی) با سر ویراستاری میر چا الیاده (1987حدود بیست و هشت سال می گذرد. این دائره المعارف از مهمترین منابع محققان در قلمرو دین شناسی، مطالعات مقایسه ای دین و شاخه المعارف اخلاق و دین های وابسته از جمله روشهای دین پژوهی است. اینک محققان این عرصه با محصولی تقریبا جدید مواجه اند و آن ویراست جدیدی از دائره المعارف دین است. در این ویراست که در یک پروژه تحقیقاتی پنج ساله با همکاری بیش از سیصد نفر از استادان دانشگاههای امریکائی به سامان رسیده است، لیندسی جونز استاد مطالعات مقایسه ای دانشگاه اهایو عمدتاو امریکا سر ویراستاری آن را بر عهده دارد. تیم جونز بعد از بازنگری همه مقالات ویراست اول، تصمیم به چنین کاری گرفته اند. نویسندگان به تعبیر سرویراستار کمتر همدیگر را دیده اند و فقط با مقالاتشان کنار یکدیگر جمع شده اند. کوشش شده است مقالات ویراست دوم به گونه ای عرضه شوند که هم متخصصان رشته را قانع کند و هم مخاطبانی را که در این قلمرو کمتر صاحب نظرند. پاره ای از نویسندگان در ویراست دوم حاضر نشدند مقالات خود را کوتاه کنند یا از تعداد منابع بکاهند، از این رو مقاله آنها با امضای خودشان و تاریخ 1987 به چاپ رسیده است. پاره ای دیگر کار بازبینی را به تیم ناظر سپردند و از این رو مقاله با امضای نویسنده و تاریخ 1987 و مقاله یا افزوده های بازبین در ذیل همان مقاله با ذکر تاریخ 2005 چاپ شده است. بعضی نویسندگان خود کار باز بینی را به انجام رسانده اند که در این صورت نامشان با دو تاریخ ذکر شده است. تعداد کمی از مقالات هم فقط منابع آن عوض شده و در آخر مقاله از این تغییر یاد شده است
در بازنگری، بعضی مقالات مثل تغییر آئین، ثنویت گرایی و سنت به کلی حذف شده و بعضی دیگر دوباره نوشته شده است، مانند: آئین کنفوسیوس، ادیان ژرمنی، تاریخ مطالعه غنوصی گری، روشهای مطالعه دین، روان شناسی دین، کاریزما، فولکلور، تجربه دینی، هنگامه مقدس و یهودیت
هیچ مقاله ای از ویراست اول نیست که در بازنگری دست نخورده مانده باشد و در بعضی موضوعات قلمرو بحث فراختر شده است؛ مثلا در مقاله "دنیای پس از مرگ" در ویراست اول فقط دیدگاههای چینی و یهودی ذکر شده بود اما در ویراست دوم دیدگاههای مسیحی، یونانی، اسلامی و ژرمنی نیز لحاظ شده اند. در این ویراست برخی از موضوعات بسط فوق العاده و شاید مطلوبی یافته اند مثلا مدخل "قانون و دین" حاوی سیزده مقاله در شش قلمرو مختلف است؛ رابطه دین و قانون با ادبیات، دین و قانون با اخلاق، با نظریه نقد، با حقوق بشر، با تهضتهای جدید دینی و با عقوبت. مقاله دین و سیاست هم به ده مقاله فرعی تر تبدیل شده است در .
تحولات دنیای جدید پس از 1987 نیز مد نظر تیم سرویراستار بوده و از این رو مقالاتی هم به دائره المعارف دین افزوده شده اند که در ویراست اول سابقه ای ندارند مانند: جهانی شدن و دین، معنویت، ادیان جهانی، نهضتهای جدید دینی، شرق شناسی، دینداری غیر مصرح یا ضمنی.
معرفی آثار فارسی و تأثیر آنها در ایران
مانی صالحی علامه که چندی پیش ترجمهای از کتاب از جادو درمانگران تا اسلام، اثر میرچا الیاده را ارائه کرده بود، بزودی ترجمهای دیگر از کتاب الیاده با عنوان متون مقدس بنیادین از سراسر جهان را منتشر خواهد کرد.
وی درباره این کتاب گفت: متون مقدس بنیادین از سراسر جهان را الیاده در سال 1967 در چهار جلد توسط انتشارات هارپرکالینج منتشر کرده بود که اخیرا این کتاب از سوی همان ناشر در یک جلد 700 منتشر شده که من نیز همین کتاب یک جلدی را ترجمه کردهام.
صالحی علامه در ادامه گفت: مطالب عمده این کتاب که گزیده و گردآوری از متون مقدس سراسر جهان است، این موضوعات را دربر دارد: توصیف خدایان اساطیر آفرینش و پیدایش جهان، زندگی پس از مرگ، ارتباط انسان با عالم مقدسات و ماورا، آیینها و مناسک دینی، ادعیه و سرودههای مقدس. همچنین الیاده از کتابهای مقدس سراسر جهان از جمله: قرآن، ریگ ودا، گیتا، سرودهای هومری و روایات شفاهی بومیان امریکا، افریقا، استرالیا و شمنهای آسیای مرکزی استفاده کرده و توضیحاتی نیز ارائه کرده است. منابع مورده استفاده الیاده درباره اسلام نیز از قرآن و تاریخ طبری بوده است.
این مترجم، کتاب هفت جلدی مجموعه اساطیر جهان از انتشارات لاروس فرانسه را در دست ترجمه دارد و ترجمه چهار جلد آن را به پایان رسانده است.
الیاده کتاب مشهور خود، اسطوره بازگشت جاودانه، را در پایان نیمه اول قرن بیستم به زبان فرانسه منتشر مى کند و سرکاراتى آن را نیز به فارسى برگردانده است. با این کتاب تحولى در اسطوره شناسى آغاز مى شود و «معقولیت اسطوره ها» چیزى که از ارسطو تا جنبش روشنگرى همواره مغفول مانده و حتى انکار شده بود، به زبانى تازه آشکار مى شود. «زمان» مهمترین دلمشغولى فلسفه جدید، از نیوتن و برگسون تا نیچه و هایدگر و انیشتین، بوده است و اسطوره ها در طى تاریخ بشر همواره مقاومتى در برابر زمان بوده اند.
«اسطوره بازگشت جاودانه» عنوان کتابى به قلم میرحا الیاده، اسطوره شناسى صاحبنام است که با ترجمه بهمن سرکاراتى منتشر شده است. (الیاده، 1374، 95)
کتاب حاضر معتبرترین اثر الیاده درباره زمان و تاریخ شناخته مى شود. وى در بسیارى از بررسى هاى خود به گزارش پنداشت هاى اساطیرى پیشینیان پرداخته است. الیاده در این کتاب نیز با گردآورى انبوهى از نمادها، افسانه ها و آیین هاى باستانى و تفسیر آنها مطابق جهان بینى خاص خویش که بر مبناى نوعى هستى شناسى ثنوى _ تقابل لاهوت و ناسوت _ استوار است. به این نتیجه مى رسد که انسان مذهبى در جوامع باستانى به دو نوع زمان معتقد بوده، یکى زمان عادى و معدود و تاریخى که به صورت استمرارى برگشت ناپذیر، همراه خود تلاش و زوال مى آورد. به قول هایدگر که زمان مرگ است و دیگرى زمان مقدس، زمان اساطیرى و پایا، که فعل الهى خلقت ضمن آن به وقوع پیوسته است. گزارش الیاده از برداشت پیشینیان از زمان را در این کتاب مى خوانید.این کتاب در چهار فصل و در ۲۰۵ صفحه به فارسى برگردانده شده از سوى انتشارات طهورى به بازار آمد.
بنا به تعریف میرچا الیاده، یکی از اسطوره شناسان بزرگ، اسطوره (Myth، Mythos) نقل کنندهی سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعهای است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده است. به بیانی دیگر، اسطوره حکایت میکند که چگونه از دولت سر و به برکت کارهای نمایان و برجستهی موجودات مافوق طبیعی، واقعیتی- چه کل واقعیت (کیهان)، یا فقط جزئی از واقعیت (جزیرهای، نوع نباتی خاص، سلوکی و کرداری انسانی، نهادی) پا به عرصه وجود نهاده است. بنابر این اسطوره همیشه متضمن روایت یک " خلقت" است، یعنی میگوید چگونه چیزی پدید آمده، موجود شده، و هستی خود را آغاز کرده است(چشم اندازهای اسطوره، میرچا الیاده، ترجمه جلال ستاری).
میرچا الیاده را می توان از مهمترین دین پژوهان دانست. الیاده در تفسیر و تاویل پدیدههای دینی روش و نگرش تازه ای داشت و بر آن بود که نمادپردازی دینی، بهترین جلوه پاسخ خلاقانهای است که انسان به هیبت هستی و حضور در کیهان ناپیدا کران میدهد. انسان نهایتا با کیهان همسو و همساخت (همان هماهنگی و همسانی جهان صغیر با جهان کبیر که ریشه در اندیشههای دینی و عرفانی کهن دارد) و اساطیر کهن که حکم صور ازلی یا اعیان ثابته را دارند، هنوز و همچنان در ذهن و زندگی انسان جدید نفوذ دارند. وی بر آن بود که تاریخ و تحقیق ادیان، همدلی و انساندوستی به بار میآورد که بسی فراتر و اصیلتر از اومانیسم غیردینی غربی است.
روش و نگرش الیاده در اتمام آثارش، تلفیقی و کثرت گرایانه و همراه با وسعت مشرب است و آمیزه ای از مردمشناسی، پدیدارشناسی به شیوه هوسرل، ساختگرایی و تاویل و کشف معنای باطنی یا هرمنوتیک است. این نکته هم به عنوان بخشی از نگرش او قابل ذکر است که او تقدس یا امرقدسی، یعنی جوهر مشترک همه جلوههای حیات و فرهنگی دینی را امری اصیل، بسیط، واحد و تحویلپذیر و غیرقابل تجزیه و تحویل به حقایق، امور، عناصر، تجارب و معارف دیگر میداند.
به اعتقاد الیاده، حوزه دین را باید به طور مستقل در نظر گرفت. دین را نباید به امور دیگری مانند جامعهشناسی، روانشناسی و فیزیولوژی، اقتصاد، زبان، هنر و غیره تحویل داد، یعنی ماهیت دین را نباید با این امور تبیین کرد. پدیده دین را باید حوزه مستقلی درنظر گرفت و آن را بدون فروکاستن به دیگر حوزههای معرفت بشری تبیین کرد. تبیین دین براساس مقولات دیگر نظیر آنچه ذکر شد، همان تحویلگرایی است.
میرچا الیاده، استاد بزرگ ادیان تطبیقی جهان، در یک مجموعهی گرانقدر، که مشتمل بر چهار مجلد میباشد، متون و روایات دینی و باورهای معنوی را از سراسر جهان گردآوری و طبقهبندی کرده است. مجلد سوم، به موضوع مرگ، زندگی پس از مرگ و رستاخیز آخرت اختصاص یافته و بخشهای مختلفی همچون خدایان در دنیای زیرین، مرگ و وضعیت میانه به روایت اوپانیشادها و متون بودایی، مراسم و آیینهای تدفین در ملل مختلف، اعتقادات ملل باستانی دربارهی مرگ و بیمرگی یا جاودانگی، انواع بهشتها و سرانجام بحث مفصلی دربارهی رستاخیز به اعتقاد اقوام و ادیان مختلف را دربرمیگیرد.
رابطه نظریات الیاده با نظریات سایر نظریه پردازان
اسطوره ها روایت های زنده ای هستند که در رویای جمعی انسان ها و تمامی جوامع بشری وجود دارند و به حیات خود ادامه می دهند.اگر چه اسطوره ها در زمان و مکان تغییر شکل می دهند اما در کارکرد یکسان هستند.و دنیای مدرن نیز از اسطوره بی بهره نبوده است. به نظر متفکران علم اسطوره شناسی، در دنیای مدرن اسطوره های کهن به علم و تکنولوژی و با انگیزه های سیاسی- اقتصادی آمیخته بودند.
"رولان بارت" به انتها رسیدن اسطوره را به معنای بی حرکت شدن جهان می داند. "میرچا الیاده" جهان بشری را وابسته به اسطوره می داند و بر این اندیشه است که اساطیر در تمامی جوامع بشری حضوری زنده دارند. اما اگر اسطوره ها هستی دارند، در جهانِ مدرن کجایند. جایگاه گوهرینی که اسطوره در جوامع سنتی داشت چه شد. می توان پذیرفت انسان مدرن اسطوره ها را به مرتبه ای نازل کشاند و چندان اعتنایی به شناسایی شهودی طبیعت و رستگاری خویش نمی کرد و یکسره به " پراکسیس" (= راه و رسم و کاربرد) صرف، استثمار طبیعت و شرایط اقتصادی زندگی می اندیشید. آنگونه که "م. لوفلر- دلاشور" عناصر دنیای مدرن را در دو مقوله خلاصه کرده است:
الف) شتاب زندگی در سایه اختراعات بشری
ب) گذر انسان از خلاقیت و تفکر انتزاعی- ذهنی به تفکر عینی
و همین عوامل را باعث تحلیل رفتن اسطوره ها در دنیای نو می دانست.
با آنکه در دنیای مدرن؛ علم، تکنولوژی و سلطه ی بشر بر نیروهای طبیعی، کارکرد و باور اساطیری کهن را کاهش داد. اما آمال و ترس های جدید جایگزین آنها شدند، انگیزه و ترس های امروزی همه چیز- حتی اسطوره- را در سیطره ی سیاسی – اقتصادی نظیر؛ تولید، مصرف، و رقابت قرار داد. بنابراین اساطیر مدرن؛ دمکراسی، آزادی، برابری، کمونیسم، جامعه اشتراکی، زوال قدرت، پول، رفاه، عمل و شتاب شدند که بازتابی از ترس ها و انگیزه های دنیای نو بود. (سیلورمن، 1382، 98)
"فرانسوا لاپلانتین" اساطیر دنیای نو را، " اسطوره تکنیک" و "اسطوره تاریخ" می خواند. وی بر این باور است که:" تکنیک وقتی بیانگر همه توانی جامعه تلقی می شود و مردم باور دارند که قطعاً و حتماً می تواند بشریت را پله پله به خوشبختی مطلق یعنی بهشت روی زمین برساند؛ محمل تام و تمام اسطوره ای حقیقی، پیشرو و نجات بخش می گردد. درک و فهم ما از تاریخ، بعینه همان درک و فهم انسان به اصطلاح بدوی از اسطوره است. در اندیشه ی ما، کنش تاریخ، چون کنش اسطوره است و حتی مهمتر از این، تاریخ خود اسطوره است". " پواور دارور"رب النوع های کهن و نو و برابری آنها را اینگونه بیان می کند: رایانه معادل" منموزیه"و تجسم حافظه یا" منمون" (= کسی که به خاطر دارد یا به یاد می آورد) در یونان باستان است. رب النوع هایی که در یونان باستان حماسه روایت می کردند و همزمان چنگ می نواختند. وی همچنین به اساطیر بسیاری در دنیای امروز اشاره می کند که از حفظ و نگهداری جنازه های منجمد شده تا ویدئو را در بر می گیرد. جنازه های منجمد، رویای جاودانگی روحِ پس از مرگ را به خاطر می آورند که می خواسته اند با نوشیدن مهرداروی اساطیری به نوشدگی برسند. همچنین "ویدئو" را برابر با گفته دکارت می خواند آنجا که دکارت گفته بود " می اندیشم پس هستم". " اما در نظر دکارت، مصدر کمال مطلق، خداست و اندیشه ی موهبتی است که او به آدمی ارزانی داشته است و در مورد ویدئو؛ برعکس، آنکه با ویدئو فیلم برداری می کند خود، خداست. " (موریس، 1383، 67)
رولان بارت یکی از اساطیر مدرن را بورژوازی در عالم هنر می داند و آن را اینگونه تعریف می کند: " توهّم بی مسئولیتی یا نوعی "معصومیت" است که آدم نابغه و کودک و شاعر، سه سیمای تلطیف شده و والایش یافته ی این اسطوره محسوب می شوند. امروزه با پیروزی بورژوازی، هدف مطلوب این است که هر چه بیشتر کودک بمانیم. کودکی و کودک و شیء، معیار صفا و صداقت و سادگی و خردگریزی و نزدیکی به طبیعت و فطرت اصلی شده است. "
" جوزف کمبل"(10) به نوعی دیگر اسطوره های نو را مطرح می کند. وی از اتومبیل و هواپیما یاد می کند که برابر با اساطیر کهن شده اند و درون رویاهای بشرامروزی راه یافته اند و با تخیل او درآمیخته اند. اتومبیل و هواپیما بازتابی از تخیل رها شدن و نمادی از پرنده اند؛ بیانگر رهایی روح از قید زمین می باشند.[9 – ص41] " ژرژ سورل"(11) اساطیر مدرن را با مسائل سیاسی- اجتماعی پیوند می زند و به اعتصاب کارگران در اوایل نیمه دوم قرن بیستم به عنوان اسطوره اشاره می کند. وی بر این اعتقاد است که هدف های کارگران- که به خاطر ان دست به اعتصاب زدند- هیچگاه تحقق نپذیرفت و نخواهد پذیرفت اما یک واقعیت تاریخی اند و بیانگر اسطوره آینده بشری.
ادامه دارد...
منبع: / سایت / فرهنگ شناسی ۱۳۸۸/۰۴/۲۵
نویسنده : صفا بوغیری
نظر شما