موضوع : پژوهش | مقاله

نقد دیدگاه سها در باره خطاهای نوشتاری قرآن

محبوبه میرزایی 
حمید الهی دوست 
ابراهیم رضایی آدریانی
چکیده
ازجمله نشانه‌های اعجاز قرآن کریم، بلاغت و فصاحت آن است؛ گرچه تحدی قرآن شاهد بر بطلان انگاره بشری بودن آن بوده و هست؛ اما از آغاز نزول آن تاکنون تلاش های نافرجامی در مصاف با قرآن کریم صورت گرفته است. از جمله کتاب « نقد قرآن» منسوب به شخصی موهوم با نام مستعار «دکتر سها» که در بخشی از کتاب خود طی فرآیندی با اثبات خطا در نوشتار، عدم وحیانی بودن قرآن سپس وجود خداوند و نبوت را انکار نموده است. در این پژوهش سه انگاره‌ متهافت دکتر سها با روش تحلیلی، تطبیقی به‌صورت کتابخانه‌ای بررسی و نقد شد. مباحث این نوشتار ذیل سه آیه (طه/63)، (نساء/162) و (بقره /۶۲) و با استناد به قواعد ادبی سامان یافته و در بررسی اقوال نحویان و مفسران، پاسخ برتر با وجه رجحان ذکر و یا با جمع‌بندی اقوال، رویه‌ای واحد اتخاذ شد تا اقوال نه‌تنها با یکدیگر تنافی نداشته؛ بلکه بنابر قاعده «اَلجَمعُ مَهما اَمکَن اَولَی مِنَ الطَرحِ» یکدیگر را تائید کنند و ضمن اثبات اعجاز قرآن، ادعای مذکور مستشرقان نیز باطل گردد.
واژگان کلیدی: تحدی، خطاهای نوشتاری، نقد قرآن، مستشرقان، دکتر سها.

مقدمه
بی‌تردید بلاغت و فصاحت قرآن، اعجاز آن را به‌خوبی نمایان می‌کند؛ چنانکه یکی از مواردی که در قرآن به آن تحدی شده، فصاحت و بلاغت آن است. عدم ناتوانی بشر در همانند آوری برای قرآن، دعوی فوق بشری بودن آن را اثبات می‌کند. (یونس /38) از بدو نزول قرآن کریم، این کتاب آسمانی مخالفانش را به مبارزه طلبید. ادیبان بزرگی مانند الطفیل بن عمرو الدوسی شاعر اشراف عرب در برابر قرآن سر فرود آورده و به فصاحت و بلاغت آن اذعان نموده. (معرفت،103،1391) و بر این باورند که قرآن کریم بزرگ‌ترین کتاب عربی و اثر ادبی است که زبان عربی را جاودانه ساخت و زیور میراث آن گردیده و خود با زبان عربی جاودانه مانده است؛ (اسعدی،298،2،1397) اما در مقابل عده‌ای یا مغرضانه مانند ابوسفیان بن حرب، ابوجهل بن هشام والاخنس بن شریق الثقفی عناد ورزیده و قران را مورد طعن قرار داده‌اند. (همان،108) و یا به علت عدم آگاهی از قواعد و لغت عرب مدعی هستند که در قرآن ضعف‌های فراوانی ازنظر نوشتار و دستور زبان عربی وجود دارد. این غلط‌ها نشانگر عدم اعجاز و نزول قران از طرف خداوند است. برخی نیز به قرائات غیر مشهور استناد کرده‌اند. (فخر رازی،66،22،1420) (ابن عطیه اندلسى،1422، 220،2) (قمى مشهدى،1368، 326،8)
طرح مسأله
با گسترش فضای مجازی در بستر جامعه و دسترسی آسان همگان به آن، برخی از مستشرقان به پیروی از سلف، طی فرآیندی از پیش سازمان‌دهی شده اعتقادات مذهبی مسلمانان را مورد هجمه قرار داده و به القای شبهاتی در محتوا و صورت قرآن کریم می‌پردازند تا به مقاصد شوم خود نائل شوند. رابرت هیوم می‌نویسد: اسلام یگانه دین استبدادی است که بر مبنای مخالفت با مسیحیت آغاز به کار نمود. از دیدگاه نقادی ادبی می‌توان گفت کاری از اعتقادات و فولکلور سنتی عرب و پاره‌ای از آثار خاخامی از تلموذ یهودی‌ها و مسیحیان است و ریشه در تعالیم دین زرتشتی دارد. (هیوم، 1369، 310 ـ 295) خدای محمد بتی مانند بت‌های دیگر است. (جفری پاریندر،72،1389) همچنین اطمینان قلبی پیامبر به وحی، از طرف خداوند به‌واسطه ورقه بن نوفل بود که با اهل تورات و انجیل نشست‌وبرخاست داشت. (عبدالمحمدی،162،1392)
کتاب «نقد قرآن» بانام مستعار دکتر سها در فضای مجازی منتشرشده است. وی ابتدا خود را خداباور معرفی می‌کند که به دنبال حقیقت است ولی با ایجاد شبهه به ساحت مقدس قرآن درصدد است تا عدم وحیانی بودن آن را با اشکالات فراوان جلوه دهد. (رضایی اصفهانی،15،1394) هدف او انکار خداوند است. وی ادعای فصاحت و بلاغت قرآن و مافوق توان بشری بودن آن را به چالش می‌کشد و می‌گوید: برخی از آیات قرآنی عیناً از گفته‌های شاعران قبل از محمد گرفته‌شده است. (سها،829،1393) او با مغالطه در قالب قیاس استثنایی با رفع تالی، رفع مقدم می‌کند. وی می‌گوید اگر قرآن از طرف خداوند باشد ضعفی در نوشتار آن نیست لیکن در نوشتار آن ضعف است پس از طرف خداوند نیست. با اثبات ضعف در نوشتار، عدم وحیانی بودن قرآن، توهین به ساحت مقدس پیامبر صلوات‌الله‌علیه و انکار نبوت و مذاهب ساخته دست بشر، نیز اثبات می‌شود. درنتیجه تمام گزاره‌های قرآنی که راهی به‌سوی هدایت بشر است خدشه‌دار می‌گردد.
با توجه به پندار خطاهای ادبی قرآن در این کتاب، سه مورد از این آیات که منطبق با حدیث منتسب به عایشه در کتاب نقد قرآن آمده (طه/63؛ نساء/162؛ بقره /۶۲) مطمح نظر است.
پیشینه
قرآن کتاب هدایت است و سبب رشد روحی و معنوی انسان و زمینه‌ساز نیل به سعادت و تکامل اوست؛ لازمه هدایت قرآن، اعجاز بیانی آن است که اقتضا دارد عاری از هرگونه ابهامی در بلاغت و فصاحت آن باشد؛ زیرا افزون بر این‌که از خداوند حکیم و علیم، ناقص صادر نمی‌گردد؛ قرآن نیز به‌صورت متواتر از نسلی به نسل دیگر منتقل‌شده است و افرادی که قرآن را با الفاظ، عبارات و اعراب‌گذاری‌ آن برای ما نقل کرده‌اند، فراوان‌اند، بنابراین احتمال توطئه و توافق آن‌ها بر دروغ کاملاً منتفی است. (ساکی، شاکر،1393، 59 ـ 84) آنچه به نظر می‌رسد با توجه به این‌که عرب دارای لهجه‌های متفاوتی است قرآن در اوج بلاغت به لغت عرب نازل‌شده است. (بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ؛ به زبان عربى روشن و گویا. شعراء/195) ازاین‌رو در بعضی از آیات به خاطر اغراضی مانند زیادت بیان اعراب کلمات بر طبق لهجه‌های متفاوت عرب است و در آن تضادی نیست.
در خصوص پاسخ به شبهات کتاب نقد قرآن دکتر سها پژوهش‌هایی صورت گرفته است. در آثار یادشده یا اصلاً به شبهات ادبی موردبحث پرداخته نشده مانند مقاله «باورمندی به قرآن و سنت، نقد دکتر سها» که ضمن نقد آراء دکتر سها با دلایل عقلی و نقلی، اعجاز قران را اثبات می‌کند. در این مقاله به سه شبهه برگرفته از حدیث منتسب به عایشه که مورد طعن دکتر سها در بخش فصاحت و بلاغت است؛ پاسخ داده نشده است. (پرسمان دانشگاهیان،1394) یا مانند کتاب «توطئه جدید» برخی از شبهات پاسخ‌داده‌شده است. (مکارم شیرازی، صص،61 ـ 68) همچنین در مقاله «بررسی و نقد شبهه انکار اعجاز بلاغی قرآن با ادعای جهان‌شمولی قرآن کریم» سه شبهه برگرفته از حدیث منتسب به عایشه در فصل خطاهای ادبی کتاب «نقد قرآن» سها را بررسی ننموده است؛ وی درصدد پاسخ به مسائلی ازجمله مطابقت نداشتن اعجاز بلاغی قرآن با جهان‌شمولی و عدم تناسب با تمامی نیازهای انسان در طول تاریخ است که سها مطرح کرده است؛ می‌باشد. (موسوی مقدم،www.andisheqom.com) همچنین در کتاب «بررسی مبانی کتاب نقد قرآن دکترسها» در فصل دوم، دو آیه مورد اعتراض دکترسها را مطرح و به‌طور مختصر در یک صفحه بیان‌شده است. (رضایی اصفهانی،26،1394)
در برخی نوشتارها دیدگاه‌های ادیبان همراه نکات تفسیری به‌طور مختصر بیان گردیده است و بررسی جامعی اعم از دیدگاه‌های لغویان، ادیبان عرب و مفسران در مورد انگاره‌های ادبی دکتر سها ارائه نشده است. البته اخیراً گروه عباد الرحمن در کتاب «کشف نیرنگ و رد بهتان در رد کتاب نقد قرآن» به‌نقد این مسئله پرداخته‌اند و سه شبهه برگرفته از حدیث منتسب به عایشه در فصل خطاهای ادبی کتاب «نقد قرآن» سها را بررسی نموده‌اند. ولی در بررسی برخی از آیات، بدون در نظر گرفتن نکات بلاغی، دیدگاه مفسران را به‌طور مختصر بیان‌شده و برخی آیات بدون بررسی دیدگاه مفسران، ازنظر بلاغت و فصاحت موردبررسی قرارگرفته است که از بین دیدگاه ادیبان عرب یک دیدگاه آن‌هم بدون مرجح بیان گردیده است. همچنین در پایان‌نامه‌ی «نقد شبهات ناظر به برخی اشکالات ادبی در قرآن بر اساس کتاب دکتر سها» سه شبهه برگرفته از حدیث منتسب به عایشه در فصل خطاهای ادبی کتاب «نقد قرآن» سها را بررسی نموده است؛ ولی برخی از دیدگاه‌های مفسران و ادیبان عرب بدون مرجح بیان گردیده است. (فرهادیان، تاریخ دفاع،1395) نیز مقاله «نقد دلایل مستشرقان در ادعای اغلاط نحوی قرآن» به 14 مورد از شبهات مستشرقان، در مورد غلط‌های نحوی به‌صورت مختصر پاسخ داده است. (علی کریم پور قراملکی و محمدامینی، (1398)، نقد دلایل مستشرقان در ادعای اغلاط نحوی قرآن، دو فصلنامه علمی قرآن‌پژوهی خاورشناسان، ش ۲۷، ص 95)؛ بنابراین تحقیق جامعی در مورد صحت‌وسقم ادعاهای دکتر سها کاملاً ضروری است.
این نوشتار با رویکردی متفاوت در پی آن است تا با بررسی آرای نحویان و مفسران فریقین به‌نقد و داوری سه انگاره‌ دکتر سها که برگرفته از حدیث منتسب به عایشه است؛ بپردازد. ضمن بررسی اقوال متعدد و ذکر دلایل آنان، قول برتر را با ذکر وجه رجحان آن برگزیده و یا بنا بر قاعده «اَلجَمعُ مَهما اَمکَن اَولَی مِنَ الطَرحِ» به جمع‌بندی اقوال بپردازد. درنتیجه با تواتر و عدم خطا در نوشتار ضمن اثبات اعجاز بیانی قرآن و احراز عدم شبهه، ادعای مستشرقان نیز باطل می‌شود تا مخاطبین با اطمینان خاطر سیر و سلوک معنوی را طی کرده و به هدف غایی از نزول قرآن دست پیدا کنند.
مفاهیم:
أ) مستشرقان: واژه مستشرق که در زبان فارسی با اصطلاح «خاورشناس» یا «شرق شناس» از آن یاد می شود ترجمه کلمه «Orientalism» است. مستشرق اغلب به «به هر اسلام‌شناس غیرمسلمان اعم از غربی و شرقی اطلاق می‌شود.» (محمدحسن زمانی، 1385، 27/ رضوان،23،1،1413)  نیز به هر محققی که میراث شرق به‌ویژه هر چیزی که به تاریخ، زبان‌ها، ادبیات، هنر، علوم، سنت‌ها و آداب‌ورسوم آن مربوط می‌شود را مطالعه می‌کند، مستشرق گویند. (عمر بن ابراهیم، 1413، 24) بررسی این میراث باید با ابزاری مانند تسلط بر زبان شرق و تخصص در برجسته‌ترین آثار تاریخ هنر ادبیات و علوم که زبان عربی است؛ باشد تا به ثمره‌های مطلوب برسد و تا زمانی که به زبان‌های شرق تسلط نداشته باشند به نتایج صحیحی نمی‌رسد. (على الصغیر،11،1420) مستشرقان با توجه به تفاوت‌های موجود در دیدگاه‌ها، باورها و خاستگاه فکری‌شان از دریچه‌ای متفاوت اعم از مثبت و منفی به اسلام نگریسته‌اند و در برخی موارد مسلمات آن را نپذیرفته‌اند. آثار علمی هر دو گروه با ملاک یکسان در دستور کار نقادی اندیشمندان مسلمان قرارگرفته است. (محمدحسن زمانی، 1385، 27)
ب) مفسران فریقین: به مفسران قرآن کریم اعم از شیعه و اهل سنت اطلاق می‌شود.
ج) کتاب نقد قرآن: کتاب نقد قرآن بانام مستعار دکتر سها در فضای مجازی منتشرشده است. «به نظر می‌رسد کتاب‌ نقد قرآن حاصل کار گروهی بوده و صاحبان قلم با اصطلاحات حوزوی و علوم قرآنی آشنا بوده‌اند.» (رضایی اصفهانی، 1394، 15)
د) دکتر سها: دکتر سها مستشرقی است که در مقالاتی اقدام به بیان ایراداتی علیه قرآن نموده است. «وی تقریباً همه شبهات قرآنی را جمع‌آوری و دسته‌بندی کرده است و تصریح کرده که دکتر سها نام دارد ولی سها نام واقعی او نیست؛ به زبان فارسی و روان و تا حدودی مؤدبانه خود را خداباور معرفی می‌کند که به دنبال حقیقت است.» (رضایی اصفهانی، 1394، 15)
وی ابتدا در مقدمه کتاب «نقد قرآن» می‌نویسد: «اگر قرآن کتاب خدا باشد باید صد درصد و ازهرجهتی درست باشد زیرا کلام خداست و خدا عالم و عاقل است و خطا نمی‌کند.» (سها،25،1393) و «اگر کار خدا بود بدون غلط و ضعف بود.» (همان،829) او بیان می‌کند ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤﻲ از ﻛﺎر ﻣﻔﺴﺮان ﺑﺰرگ، اﺻﻼح و ﺳﺮﭘﻮش ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺧﻄﺎﻫﺎﺳﺖ. ﺟﺎی ﺗﻌﺠﺐ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺎﻟﻤﺎن باوجوداین ﺧﻄﺎﻫﺎ ﺑﺎزﻫﻢ ادﻋﺎ می‌کنند ﻛﻪ ﻧﻮﺷﺘﺎر ﻗﺮآن ﻣﻌﺠﺰه اﺳﺖ. اﻋﺘﻘﺎد ﻣﺬﻫﺒﻲ انسان‌ها را اﺣﻤﻖ می‌کند! (همان،880) ولی در آخرین صفحه کتاب «نقد قرآن» بعد از بیان اینکه ادﻳﺎن هر آﻧﭽﻪ خواسته‌اند ﺑﻪ ﺧﺪا ﻧﺴﺒﺖ داده‌اند، اصل وجود خدا را انکار کرده است. (همان،933)
ه) انگاره خطاهای ادبی قرآن کریم برگرفته از احادیث صدراسلام
دکتر سها اولین کسی نیست که چنین ادعایی می‌کند؛ اشکالات ادبی او ناظر به سؤالى است که براى بعضى از مسلمانان در آغاز و ابتدای اسلام مطرح بوده‏ است. او سه اشکال در اول کتاب نقد قرآن در فصل خطاهای ادبی قرآن کریم می‌آورد که دقیقاً از روایت عایشه و دیگر روایات نامعتبر نشئت‌گرفته است؛ مانند روایت نقل‌شده از عایشه که «عروه مى‏گوید: از عایشه در مورد جمله «الْمُقیمینَ‏ الصَّلاةَ» در آیه شریفه «نساء/162» و نیز از کلمه «الصَّابِئینَ» در آیه شریفه «مائده/69» و از کلمه «إِنْ هذانِ» در آیه شریفه ‏ (طه/63) پرسیدم که چرا «الْمُقیمینَ‏ و الصَّابِئینَ» منصوب و «هذانِ» به رفع خوانده‌شده، بااینکه کلمه «إن» مخفف‏ کلمه «إنَّ» است و اسم خود را نصب مى‏دهد. عایشه در پاسخ من گفت: اى خواهرزاده من، این اشتباه‏ها از ناحیه نویسندگان قرآن پیداشده است.» (ابن مالک، بی‌تا،75،1/ فخر رازی،66،22،1420)
همچنین از عثمان روایت «روى عن عثمان أنه نظر فى المصحف، فقال: أرى فیه لحنا و ستقیمه العرب بألسنتها؛ در کتاب خدا اشتباه‏هایى ازنظر خط و کتابت رخ‌داده که به‌زودی عرب با قواعد ادبى خود اصلاحش مى‏کند.» (ابن مالک، بی‌تا،75،1) و روایتى دیگر نیز از عثمان می‌آورند «عن أبى عمرو أنه قال: إنّى لأستحیى أن أقرأ؛ حیا می‌کنم که «إِنْ هذانِ لَساحِرانِ» بخوانم.» (ابن مالک، بی‌تا،75،1/ فخر رازی،66،22،1420) که بعضى از افراد «با یک بیان سفسطه آمیز آیات فوق را دلیل بر عدم ایجاز بلاغت قرآن دانسته‌اند.» (مکارم شیرازى، 27،5،1374) درصورتی‌که معارضان قرآن خود از افراد بلیغ و آشنا به قواعد عربی بوده‌اند. در صورت صحت شبهات فوق، آن‌ها خودشان به آن‌ها اشاره می‌نمودند؛ بنابراین نمی‌توان ادعای ناهمخوانی آیات قرآن، با قواعد عربی را مستدلل نمود. (علی کریم پور قراملکی و محمدامینی، (1398)، نقد دلایل مستشرقان در ادعای اغلاط نحوی قرآن، دو فصلنامه علمی قرآن‌پژوهشی خاورشناسان، ش ۲۷، ص 95)
1 ـ انگاره‌های ادبی مطرح در کتاب نقد قرآن
نامبرده در فصل خطاهای نوشتاری قران می‌نویسد: «قرآن مدعی است که معجزه است. عده‌ای ادعا کرده‌اند که قرآن ازنظر نوشتاری معجزه است یعنی جملات قرآن ازنظر زیبایی و فصاحت و بلاغت به نحوی هستند که هیچ قشری در هیچ زمانی قادر نیست همانند آن را بیاورد. به‌بیان‌دیگر قرآن برترین نوشتار را در تمام ادوار زندگی بشر بر کره زمین را داشته و مافوق توان بشری است.» (سها،828،1393) سپس این ادعا را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که «علاوه بر صدها غلط دیگر در قرآن ایرادات و ضعف‌های فراوانی ازنظر نوشتار و دستور زبان عربی وجود دارند که اثبات می‌کنند قرآن کار خدا نیست چون اگر کار خدا بود بدون غلط و ضعف و ایراد بود. نوشتار قرآن نه‌تنها فوق توان بشری نیست بلکه نوشتار آن بسیار پایین‌تر از نوشته‌های ادیبان بزرگ جهان است و برخی از آیات قرآنی عیناً از گفته‌های شاعران قبل از محمد گرفته‌شده است.» (همان،829)
1 ـ 1 ـ انگاره اول
یکی از چالش‌هایی که دکتر سها وارد کرده است آیه شریفه است:
قالُوا إِنْ هذانِ لَساحِرانِ یُریدانِ أَنْ یُخْرِجاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِما وَ یَذْهَبا بِطَریقَتِکُمُ الْمُثْلى‏؛ گفتند: مسلماً این دو نفر جادوگرند، مى‏خواهند شمارا با جادویشان از سرزمینتان بیرون کنند و آیین برتر شمارا از بین ببرند. (طه/63)
وی بیان می‌کند که بنا بر قواعد عرب اسم «إنَّ» باید منصوب باشد (إنَّ و أنَّ، کأنَّ، لَیتَ، لکنَّ، لعلَّ، ناصب اسم‌اند و رافع در خبر) ولی در مواردی مانند آیه مذکور در قرآن اسم «إنَّ» مرفوع آورده شده است. «هذانِ» اسم اشاره و مرفوع است. باید «هذین» باشد. (سها،830،1393)
از دیدگاه نحویان عرب و مفسران در این اشکالات ابتدایی، بلاغتی نهفته است که پاسخگوی این قبیل ادعاهاست. اینک دیدگاه ادیبان عرب و سپس مفسران بیان می‌شود تا منشأ این توهمات مشخص شود. علماى نحو و مفسران فریقین در اینکه چرا کلمه «هذانِ» مرفوع آمده است اقوال مختلفی را ذکر کرده‏ و این‌گونه رفع ایراد نموده‌اند: 
دیدگاه اول : برخی بر این باورند که در آیه «إِنْ» مخففه از ثقیله و مهمله است. «هذانِ» اسم اشاره مبتدا در محل رفع است. «لَساحِرانِ» خبر «هذانِ» و بر سر خبر «لام» آمده تا نشانگر این باشد که «إِنْ» مخففه از ثقیله و مهمله است که به آن لام فارقه یا مزحلقه می‌گویند. (ابن مالک، بی‌تا،74،1/ فخر رازی،66،22،1420)
دیدگاه دوم: بنا بر لغت حارث بن کعب «هذانِ» اسم «إِن» است. (ابن عطیه اندلسى،1422، 51،4/فخر رازی،66،22،1420) و الف «هذانِ» تثنیه و اعراب آن تقدیری است. (قمى مشهدى،1368، 326،8) بعضی می‌گویند اسم «إِن» ضمیر شأن محذوف است و خبر آن «هذانِ لَساحِرانِ» است اشکالی که بر آن وارد است «لام» بر سر خبر مبتدا نمی‌آید. (همان)
دیدگاه سوم: برخی بر این باورند که «اگر «إنَّ» مخفف بشود عمل نکردن آن ترجیح دارد.» (شرتونی،1423 ،111،4) وقتی‌که «إنَّ» مخفف شود اگر در کنار آن اسم بیاید غالباً و کثیرا ملغی از عمل می‌شود.» (غلایینی،325،2،1330) زیرا «إِن» اختصاص به اسم دارد. گاهی نیز «إِنْ» مخففه عمل می‌کند ولی بسیار نادر است در آیه شریفه «وَ إِنَ‏ کُلاًّ لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ‏ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ؛ و یقیناً پروردگارت [پاداشِ‏] اعمال همه آنان را [در قیامت‏] کامل و تمام‌پرداخت خواهد کرد؛ زیرا او به آنچه انجام مى‏دهند، آگاه است‏. هود/111) عمل کرده است و می‌تواند «إنَّ» بر سر فعل هم بیاید در این صورت واجب است که ملغی از عمل شود. (سیوطی،123،1،1409)
گر چه برخی نیز با استناد به قرائات غیر مشهور، آیه مذکور را با قرائات دیگری نیز خوانده‌اند. «أبوعمرو و عیسى بن عمر با استناد به روایت عایشه «إن هذین لساحران» منصوب خوانده‌اند. عبدالله بن مسعود «أن هذان ساحران» أن را به فتح الف و جزم نون و ساحران را بدون الف و لام خوانده است.» (فخر رازی،66،22،1420) نافع و ابن عامر و حمزة و کسائی «إنّ هذان» با تشدید نون خوانده‌اند.» (ابن عطیه اندلسى،1422، 220،2) و «ابوعمرو «إنّ هذین» خوانده است.» (قمى مشهدى،1368، 326،8)
بررسی اقوال: از بین اقوال مذکور «إِنْ» مخففه از ثقیله و مهمله است. «هذانِ» مبتدا در محل رفع است؛ مشهور است. گر چه همه اقوال ادیبان صحیح است. با توجه به اینکه «قواعد عربی از قرآن و حدیث و اقوال عرب و شعر و نثر استخراج‌شده‌اند. این قواعد شامل همه حالات کلام عرب نمی‌شود زیرا لغت وسیع‌تر است از اینکه قواعد را در بربگیرد و نزد ما قرآن بر قواعد حاکم است نه اینکه قواعد را حاکم بر قرآن قرار دهیم.» (صافى،1418، 241،6) از محققان معاصر امین خولی می‌نویسد: قرآن کریم بزرگ‌ترین کتاب عربی و عظیم‌ترین اثر ادبی است که زبان عربی را جاودانه ساخت و زیور میراث آن گردیده و خود با زبان عربی جاودانه مانده است. (اسعدی،298،2،1397) افزون بر اینکه قرآن به یک قرائت منحصر نیست؛ بلکه طبق قرائت‌های دیگر به‌آسانی می‌توان انطباق قران با قواعد عربی را اثبات نمود. (علی کریم پور قراملکی و محمدامینی، (1398)، نقد دلایل مستشرقان در ادعای اغلاط نحوی قرآن، دو فصلنامه علمی قرآن‌پژوهشی خاورشناسان، ش ۲۷، ص 95) اختلاف قرائت در صورت تغییر معنا، مطرود است؛ ولی اگر تغییری در معنای آیه و مفاد و مدلول جدی آن ایجاد نکند؛ خللی در قرائت قرآن به‌خصوص در خارج از نماز ایجاد نمی‌کند. (همان،110)
1 ـ 2 ـ انگاره دوم
یکی دیگر از چالش‌هایی که دکتر سها وارد کرده، آیه شریفه ذیل است:
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ یقیناً کسانى که [از روى ظاهر] به اسلام گرویده‏اند و یهودى‏ها و صابئان و نصارى، هرکدام [از این گروه‏ها در زمان هر پیامبرى از روى یقین و اخلاص‏] به خدا و روز قیامت ایمان آورده و کار شایسته انجام داده باشند، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهگین مى‏شوند.» (مائده/69)
وی ادعا می‌کند که آیه (مائده/69) تکرار آیه (بقره/62) است. این دو آیه فقط در لغت «الصَّابِئینَ» و «الصَّابِئُونَ» اختلاف دارند که ازنظر قواعد نحوی «الصَّابِئُونَ» غلط است چون به اسم «إِنَّ» عطف شده و باید مانند آیه (بقره/62) منصوب باشد. (سها،829،1393)
صاحب نظران نحو و مفسران فریقین در اینکه چرا کلمه «الصَّابِئُونَ» مرفوع آمده است اقوال مختلفی را ذکر کرده‏ و این‌گونه رفع ایراد نموده‌اند:
دیدگاه اول  : برخی بر این باورند که «الصَّابِئُونَ» برحسب ظاهر عطف بر محل «الَّذِینَ آمَنُوا» است؛ که قبل از آمدن «إِنَّ» مبتدا و مرفوع بود. (ابو حیان،325،4،1420/ صافى،1418، 411،6/ نیشابوری،618،2،1416/ طباطبایی،67،6،1417)  ولیکن جماعتى از علماى نحو این را جایز ندانسته و گفته‏اند: «قبل از آنکه خبر «إِنَّ» در کلام بیاید چیزى را نمى‏توان بر محل اسم آن عطف کرد. ولیکن اجتهادشان اجتهاد در مقابل نص است، براى اینکه خود این آیه دلیل بر جواز آن است، زیرا در این آیه «الصَّابِئُونَ» که در حالت رفع است به محل اسم «إِنَّ» که کلمه «الَّذِینَ» است عطف شده است.» (همان)
دیدگاه دوم: برخی مانند کسایى بر این باورند که «عطف بر ضمیر «هادوا» است.» (نیشابورى، 279،1،1415) زجاج می‌گوید: اولاً: این مطلب صحیح نیست، «زیرا بنابراین باید «صابئی ها» در یهودیت، شریک «یهود» باشند. حال‌آنکه چنین نیست. صابئی، غیر از یهودى است. ثانیاً: عطف بر ضمیر مرفوع، بدون تأکید آن قبیح است.» (طبرسى،347،3،1372/ ابن عطیه اندلسى،1422، 220،2)
برخی مانند فراء بر این باورند که هرگاه اسم «إِنَّ» از کلماتى باشد که اعراب آن ظاهر نشود، عطف اسم مرفوع بر آن جایز است. مثل: «انى و زید قائمان» زیرا «إِنَّ» در عمل ضعیف است؛ اما این قول نیز به‌وسیله زجاج رد شده است. (ابو حیان،325،4،1420/نیشابورى، 279،1،1415/ طبرسى،347،3،1372)
دیدگاه سوم: برخی مانند سیبویه و خلیل و همه بصریان در اعراب «وَ الصَّابِئُونَ» بر این باورند که «الواو» استینافیة است. «الصَّابِئُونَ» مبتدا و مرفوع و خبرش محذوف است؛ که خبر «إِنَّ» دلالت بر خبر «الصَّابِئُونَ» می‌کند. «الصَّابِئُونَ» در تقدیر، در انتهاى کلام قرار دارد. یعنى: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا مَنْ آمَنَ مِنهُم بِاللَّهِ ... وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصارى‏ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ...» (نیشابورى، 279،1،1415/ صافى،1418، 411،6/ مغنیه،161،3،1378/ طبرسى،347،3،1372) و یا «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى حُکمُهُم کَذا، وَ الصَّابِئُونَ کَذلک.» (درویش،1415 ،526،2/ ابن عطیه اندلسى،1422، 220،2/ بیضاوى، 136،2،1418/ نیشابوری،618،2،1416) و مقدم شدن «الصَّابِئُونَ» بر خبر «إِنَّ» نشانگر این است «که اینان زیاده‌روی در گمراهی می‌کنند و در پیروی از هوی و هوس گستاخ‌اند و هیچ عقیده‌ای را نمی‌پذیرند.» (درویش،1415 ،526،2) همچنین نشان مى‏دهد که تأکید مستفاد از «إِنَّ» در مورد صائبی‌ها وجود ندارد. تنها انتساب به ادیان الهى بدون ایمان واقعى به خدا و قیامت و انجام عمل صالح، سعادت آفرین نخواهد بود.» (هاشمی رفسنجانی،369،4،1386)
آلوسی می نویسد: «قرآن جملگی معجزه است و اینکه اعراب بعضی از قسمت‌های یک آیه با آیه دیگری مانند کلمه «الصَّابِئُونَ» (69/مائده) با کلمه «الصَّابِئینَ»(بقره/62) متفاوت باشد ضرر به اعجاز قرآن نمی‌زند. علمای کلام در وجه اعجاز قرآن دلایل بسیار روشنی آورده‌اند که در این نوشتار جای بحث آن‌ها نیست.» (آلوسی،1415 ،32،1)
البته کلمه «الصَّابِئُونَ» در آیه (مائده/69) با قرائت دیگری نیز خوانده‌شده است. «جمهور و قراء سبعه و همچنین در مصحف‌های شهرها کلمه «وَ الصَّابِئُونَ» را مرفوع خوانده‌اند اما عثمان بن عفان و عایشه و ابی بن کعب و سعید بن جبیر و الحجدری «الصَّابِئینَ» منصوب خوانده‌اند.» گفته‌شده است که در مصحف ابن مسعود «وَ الْمُقِیمِونَ الصَّلاةَ» به رفع قرائت‌شده است. سعید بن جبیر و عاصم حجدری نیز «وَ الْمُقِیمِونَ الصَّلاةَ» را به رفع قرائت کرده‌اند. (ابن عطیه اندلسى،1422، 220،2)
بررسی اقوال: علاوه بر صحت اقوال مذکور نیم‌نگاهی در ظاهر آیات مذکور به‌راحتی این نکته را به دست می‌دهد که او این آیات تکرار یکدیگر و مانند هم نیستند؛ زیرا در ادبیات عرب روابط هم‌نشینی و تأثیرپذیری از واژه پیش از خود امری بدیهی است. میان «هادُوا» و «الصَّابِئُونَ» (مائده/69) تناسب لفظی برقرار است زیرا هر دو واژه جمع مذکر که با «واو» عطف شده‌اند؛ «هادُوا» فعل ماضی و مبنی است؛ گویا «الصَّابِئُونَ» نیز اسمی مبنی است که اعراب آن ظاهر نمی‌شود. همان‌سان که نصب واژه «الصَّابِئینَ» (بقره /۶۲) به مناسبت هم‌جواری با «النَّصارى‏» که مفردش نصرانی است ترجیح داده‌شده است؛ تا شبیه مفرد «الصَّابِئی» باشد. (داوری، خانی مقدم، فرهادیان،187،1398)
1 ـ 3 ـ انگاره سوم
یکی دیگر از چالش‌هایی که دکتر سها وارد کرده، این آیه است:
«لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقیمینَ‏ الصَّلاةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أُولئِکَ سَنُؤْتیهِمْ أَجْراً عَظیماً؛ ولى از میان آنان، استواران در دانش، مؤمنانِ [از یارانت‏]، [به‌ویژه] نمازگزاران، زکات دهندگان و ایمان آورندگان به خدا و روز قیامت به آنچه بر تو و پیش از تو نازل‌شده ایمان مى‏آورند؛ که به‌زودی همه آنان را پاداشى بزرگ خواهیم داد.» (نساء/162)
او ادعا می‌کند که «الْمُقیمینَ‏» ﻣﻨﺼﻮب اﺳﺖ و بقیه‌ی اﺳﻤﺎء ﻣﺮﻓﻮع آورده شده‌اند درحالی‌که ﻫﻤﮕﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺮﻓﻮع باشند (اﮔﺮ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﺴﻮب ﺷﻮﻧﺪ) ﻳﺎ ﻣﻨﺼﻮب ﺑﺎﺷﻨﺪ (اﮔﺮ ﻣﺒﺘﺪا ﻣﺤﺴﻮب ﺷﻮﻧﺪ). (سها،830،1393) نا گفته نماند منظور او از مبتدا، اسم لکن است.
علماى نحو و مفسران در اینکه چرا جمله: «وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» منصوب آمده است اقوال مختلفی را ذکر کرده‏ و این‌گونه رفع ایراد نموده‌اند:  هرگاه (لکن) مخففه از ثقیله باشد «حرف استدراک است و عامل نیست.» (صافى،1418، 240،6) بنابراین «الرَّاسِخُونَ، الْمُؤْمِنُونَ» به ادعای سها نمی‌توانند ﻣﻨﺼﻮب ﺑﺎﺷﻨﺪ اﮔﺮ ﻣﺒﺘﺪا ﻣﺤﺴﻮب ﺷﻮﻧﺪ. منظور دکترسها از مبتدا اسم لکن است. ولی بنا بر دیدگاه أخفش و یونس «جایز است (لکن) مخففه از ثقیله عمل کند و اسم خود را منصوب و خبرش را رفع دهد.» (همان) اما واجب نیست.
در مورد منصوب بودن کلمه: «الْمُقِیمِینَ» شش دیدگاه بیان‌شده است.
دیدگاه اول: گاهى در مواردى به خاطر اختصار و وجود قرینه فعل حذف مى‏شود «یکی از مواردى که حذف فعل واجب مى‏شود چیزى را به چیزى مخصوص کردن «باب اختصاص» است. مثل: (نحن العرب اسخى من بذل؛ ما عرب‌ها در بخشش سخاوتمندترین هستیم) که نَخُصُّ الْعَرَبَ بوده و فعل حذف‌شده است.» (صفایى حائرى،1381، 231/ شیخلى،1427، 522،2) «غرض از اختصاص فخر یا تواضع یا زیادت بیان است.» (شرتونی،191،4،1423)
در آیه مذکور جمله «وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» منصوب به فعل «اَخُصُّ یا اُعنِی» برای زیادت بیان است «که فضیلت نماز را بیان می‌کند؛ زیرا نمازگزاران بر وجه کمال نماز را انجام می‌دهند و اینان سزاوارترین مؤمنان به راسخ بودن ایمانشان هستند. منصوب بودن «الْمُقِیمِینَ» بنا بر مدح عنایتی است که در کلام بلیغ برای نکته‌ای می‌آید که به خاطر مزیت نماز است و تغییر اعراب در کلمه بین امثالش ذهن را به وجود تأمل در نماز متنبه می‌کند و فکر را برای به‌سوی مزیت نماز هدایت می‌کند و این‌یکی از ارکان بلاغت است مثل‌اینکه سخنران باکم و زیاد کردن صدایش مخاطب را متنبه می‌کند.» (درویش،1415 ،376،2)
اشکال بر دیدگاه اول: اینکه زمخشری می‌گوید «الْمُقِیمِینَ» از باب اختصاص منصوب است باید «اسم مخصوص ظاهر و معرفه باشد که بعد از ضمیر متکلم یا مخاطب بیاید و منصوب به فعل محذوف «اَخُصُّ» است.» (شرتونی،191،4،1423) ولی در این موضع قبل از «الْمُقِیمِینَ» ضمیری ذکر نشده است.
جواب بر اشکال دیدگاه اول: اکثر نحویان ازجمله زمخشری و ابن جریر این اشکال را باطل می‌کنند و منصوب بودن «وَ الْمُقِیمِینَ» بنا بر اختصاص را اثبات می‌کنند به‌عنوان شاهد مثال به «النازلین» در شعر ذیل استناد می‌کنند:
«لایبعدن قومی الذین هم * أسد العداة و آفة الجزر»
«النازلین بکل معترک * و الطیبون معاقد الأزر»
با توجه به اینکه «النازلین» اگر صفت «آفة الجزر» باشد واجب است مرفوع شود ولی شاعر بنا بر اختصاص «النازلین» را منصوب کرده و بعد از «النازلین» کلمه «الطیبون» مرفوع است زیرا عطف به «أسد العداة و آفة الجزر» است.  (صافى،1418، 241،6/ نحاس،250،1،1421/ خلیل بن احمد، بی تا،62/ سیبویه،بی‌تا،290،1) ضمیری هم قبل از «النازلین» نیامده است.
دیدگاه دوم: برخی نیز بر این باورند که جمله: «وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» «عطف بر کلمه: «الرَّاسِخُونَ» است. اگر به حالت نصب آمده «الْمُقِیمِینَ» اسم منصوب مفعولٌ به برای فعل محذوف از باب مدح است و تقدیر آن «اَمدَحُ الْمُقِیمِینَ؛ اقامه کنندگان نماز را مدح مى‏کنم» است. (دعاس، حمیدان، قاسم، 1425،‏1، 235 / صافى،1418، 241،6/ نحاس،250،1،1421/ مدنی، بی‌تا،522/ خلیل بن احمد، بی‌تا،62/طوسی،390،3/طبری،18،6،1412) و جمله منصوب است نظر به سپاس از حال آن‌ها که همواره در پنج وقت نماز را بپا می‌دارند و به اداءِ فریضه قیام می‌نمایند. (حسینى همدانى،283،4،1404)
سیبویه و بصریان گفته‏اند: «از باب مدح است و تقدیر آن «اُعنِى الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» است. بنا بر تعظیم نصب گرفته است.» (درویش،1415 ،376،2) و جمله «وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» معترضه است که محلی از اعراب ندارد.» (دعاس، حمیدان و قاسم، 1425،‏1، 235)
اشکال بر دیدگاه دوم: برخی می‌گویند: «جمله «أُولئِکَ سَنُؤْتیهِمْ أَجْراً عَظیماً» خبر «الرَّاسِخُونَ» است. اگر «أُولئِکَ سَنُؤْتیهِمْ أَجْراً عَظیماً» خبر باشد منصوب بودن «وَ الْمُقِیمِینَ» بنا بر مدح بعید است زیرا مدح بعد از اتمام خبر می‌آید.» (نحاس،250،1،1421)
جواب اشکال بر دیدگاه دوم: برخی می‌گویند: «الرَّاسِخُونَ» مبتدا و جمله «یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ» خبر «الرَّاسِخُونَ» است.» (صافى،1418، 240،6/ نحاس،250،1،1421/ دعاس، حمیدان، قاسم، 1425،‏1، 235) اگر «یُؤْمِنُونَ» خبر باشد منصوب بودن بر مدح صحیح است؛ بنابراین جمله «وَ الْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» عطف بر جمله مستأنفه «الرَّاسِخُونَ ... یُؤْمِنُونَ» است که محلی از اعراب ندارد.» (صافى،240،6،1418)
دیدگاه سوم: بعضى دیگر گفته‏اند: عطف است بر کاف در کلمه: «مِنْ قَبْلِکَ» و معناى آیه این است که راسخان در علم به آنچه قبل از تو و قبل از نمازگزاران نازل‌شده ایمان مى‏آورند.» (نحاس،250،1،1421/ صافى،1418، 240،6)
دیدگاه چهارم: قومى دیگر گفته‏اند: کلمه «الْمُقِیمِینَ» عطف است بر «هم» در کلمه «مِنْهُمْ» و معناى آیه چنین است که «لیکن راسخان در علم از اهل کتاب و از نمازگزاران چنین و چنان مى‏کنند.» (نحاس،250،1،1421/ صافى،1418، 240،6)
دیدگاه پنجم: بعضى دیگر گفته‏اند: این کلمه عطف است بر کاف در کلمه «إِلَیْکَ» است. (همان)
اشکال بر دیدگاه سوم، چهارم و پنجم: این «سه وجه اخیر ازنظر علماى بصرى جایز نیست، چون آن‌ها جایز نمى‏دانند که اسم ظاهر بر ضمیر مجرور عطف شود مگر آنکه حرف جرى که بر سر ضمیر آمده دوباره بر سر اسم ظاهر بیاید و در آیه باید فرموده باشد: «بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ بِالْمُقیمینَ» و یا «مِنْ قَبْلِکَ وَ مِنْ قَبْلِ الْمُقیمینَ» و یا «بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ اِلَى الْمُقیمینَ» و چون در آیه چنین نشده این وجوه نادرست است.» (نحاس،250،1،1421)
جواب اشکال بر دیدگاه سوم، چهارم و پنجم: ازنظر علماى بصرى جایز نیست، ولی نحویان غیر از علماى بصرى جایز می‌دانند.
دیدگاه ششم: کسایى گفته است: «موضع کلمه «الْمُقِیمِینَ» مجرور است و عطف است بر کلمه «ما» در جمله: «بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏» یعنى «وَ بالْمُقِیمِینَ الصَّلاةَ» است و هر جا عامل جر از کلمه‏اى ساقط شود منصوب به نزع خافض است.» (شیخلى،1427، 522،2/ ابن هشام،1384، 85)
اشکال بر دیدگاه ششم: برخی بر این ترکیب اشکال گرفته می‌نویسند: این ترکیب به معناى آیه ضرر می‌رساند. معناى آیه این است که راسخان در علم و مؤمنان بدان چه بر تو و بر انبیاى قبل از تو نازل‌شده و به نمازگزاران ایمان مى‏آورند.
جواب اشکال دیدگاه ششم: بعضى در جواب گفته‏اند: «الْمُقِیمِینَ» عطف است بر «بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ‏» و مراد از «الْمُقِیمِینَ» پیغمبران یا ملائکه یا ائمه اطهارند.«(ثقفى تهرانى،155،2،1398) برخی نیز گفته‌اند: انبیاء هستند.» (ابن هشام،1384، 8) بنابراین نظر به معناى آیه ضرر نمی‌رساند.
بررسی اقوال: علاوه بر صحت اقوال مذکور به نظر می‌رسد اقوال شش‌گانه نه‌تنها با یکدیگر تنافی ندارند؛ بلکه باقاعده «اَلجَمعُ مَهما اَمکَن اَولَی مِنَ الطَرحِ» یکدیگر را تائید می‌کنند. اگر بنا بر دیدگاه ششم مراد از «الْمُقِیمِینَ» پیغمبران یا ملائکه یا ائمه اطهار باشد معنای جامع و کلی آن عبارت از: اقامه کنندگان واقعی نماز ما هستیم که مورد مدح واقع‌شده و راسخان در علم و مؤمنان بدان چه بر تو و بر انبیاى قبل از تو نازل‌شده و به اقامه کنندگان نماز ایمان مى‏آورند؛ زیرا کتب آسمانی و ائمه اطهار (ع) ثقل یکدیگرند.
2 ـ ارزیابی روایات مبتنی بر خطاهای ادبی قرآن کریم
2 ـ 1 ـ ارزیابی روایت منتسب به عایشه: صاحب مجمع‌البیان بر این باور است که روایت عایشه قابل‌اعتنا نیست زیرا اگر چنین بود صحابه این غلط‌های خطى را به مردم تعلیم نمى‏دادند و چگونه چنین چیزى ممکن است بااینکه آنان مقتداى مردم بودند و قرآن را از رسول خدا (ص) گرفته بودند؟! (طبرسی،1372 ،3 ،215) همچنین «مسلمانان اجماع کرده‌اند این قرآنی که خداوند بر محمد (ص) نازل فرموده، همین «مابین ‌الدّفّتین» است که اکنون در دسترس مردم است و چیزی بیشتر از آن نیست» (ساکی و شاکر،1393، 59 ـ 84/ فخر رازی،66،22،1420) و جایز نیست که در کلام خداوند غلط باشد به همین علت نحویان وجه صحیح قراءت مشهور را ذکر کرده‌اند.» (ابن مالک، بی‌تا،76،1)
2 ـ 2 ـ ارزیابی روایت اول عثمان: با توجه به اینکه «ذات اقدس الهی قرآن را بر اساس فرهنگ محاوره نازل کرده است.» (جوادی املی،95،1376) «گروهی کوته‌فکر که شیوه‌ها و اسلوب‌های کلام عرب را نمی‌شناسند توهم کردند که در مصحف شریف خطا واقع‌شده است به گمان اینان گویا بزرگان علم و ادب از این خطا غافل بوده‌اند. چگونه ممکن است رسول خدا (ص) و صحابه گرامی که از صمیم عرب و از سلامت سلیقه و فصاحت عرب آگاه بوده و کلام او را می‌شناختند این ادعای خطا بودن ازنظر آنان پوشیده باشد.» (صافى،1418، 241،6)
2 ـ 3 ـ ارزیابی روایت دوم عثمان: قرائت «إِنْ هذانِ لَساحِرانِ» مشهور است و «طعنه زدن به قرائت مشهور در روایت «إنّى لأستحیى أن أقرأ «إِنْ هذانِ لَساحِرانِ» باطل است زیرا اگر حکم به بطلان قرائت مشهور بشود جایز است که در کل قرآن این حکم جاری شود که به قرآن و متواتر بودن آن ضرر می‌رساند و خبر واحدی که از قرائت بعضی صحابه نقل‌شده است نمی‌تواند معارض با قرائت مشهور باشد.» (ابن مالک، بی‌تا،75،1/ فخر رازی،66،22،1420) همچنین «جایز بودن قرائات غیر مشهور نوعی زیادت و نقصان و تغییر را در قرآن به دنبال دارد و قرآن را از حجت بودن خارج می‌کند که با غرض اصلی نزول آن منافات دارد و هرچه غیر از قرائات مشهور باشد باطل است.» (ابن مالک، بی‌تا،75،1)
دانشمندان معاصر نیز این مسئله را بیان و بر آن تأکید کرده‌اند که «قرآن متواتر است و بدون هیچ شک و شبهه‌ای واجب است به آنچه امروز در اختیار ماست، عمل کنیم. تواتر همیشه از راه حفظ و نگهداری در سینه‌ها امکان‌پذیر است و قرآن موجود طی اعصار و قرون و در جمیع طبقات علما و اندیشمندان مسلمانان به همین نحو نقل و قرائت‌شده است.» (ساکی و شاکر،1393، 59 ـ 84/ فخر رازی،66،22،1420) از طرفی در متواتر بودن قرآن «هیچ‌یک از نسل‌ها در اینکه این همان قرآنی است که پیامبر آورده است، تردید نکرده‌اند؛ یعنی افرادی که قرآن را با الفاظ، عبارات و اعراب‌گذاری‌ آن برای ما نقل کرده‌اند، ازنظر فراوانی به‌اندازه‌ای هستند که احتمال توطئه و توافق آن‌ها بر دروغ دربارۀ ایشان تصوّر نمی‌شود.» (ساکی، شاکر،1393، 59 ـ 84) به‌علاوه در مباحث نحوی و اعرابی و بلاغی آیات قرآن خود متن قرآن باید داور و معیار مطالعه و تفسیر باشد مفسر، قواعد نحوی و بلاغی را بر آیات قرآن عرضه می‌کند و هرکدام از این قواعد را که با آیات سازگار بود می‌پذیرد و بقیه را مردود می‌شمارد نه آن‌که آیات قرآن بر قواعد عربی عرضه شوند آنگاه برای مطابقت قرآن با قواعد نحو و بلاغت به تأویل آیات دست بزنیم. (اسعدی،307،2،1397) ازجمله مستشرقان، فیلیپ می‌نویسد: از حیث فصاحت و بلاغت هیچ کتابی به مقام قرآن نمی‌رسد قران نخستین اثر منثور زبان عرب بود و هنوز نیز بهترین نمونه نثر عربی است و خارج از ضوابط زبان عربی نیست. (علی کریم پور قراملکی و محمدامینی، (1398)، نقد دلایل مستشرقان در ادعای اغلاط نحوی قرآن، دو فصلنامه علمی قرآن‌پژوهشی خاورشناسان، ش ۲۷، ص 95) کارلتون اس گون می‌نویسد: یکی از مزایای عظیم قرآن، بلاغت آن است. (اعظم شاهد،116،1386) جان دیون داونپورت می‌نویسد: موقع قیام محمد (ص) فصاحت و بلاغت، دارای اهمیت و شعر و خطابه در اوج اعتبار بود که محمد (ص) با تحدی، قرآن را معجزه و دلیل رسالتش اعلام کرد. (دین پورت، بی‌تا،69)
نتیجه:
از مجموع مباحثی که در این نوشتار بیان شد، نتایجی به شرح ذیل به دست آمد:
در پاسخ انگاره‌های دکتر سها، ضمن بررسی و تتبع در لغت عرب و قواعد آن، اقوال متعدد نحویان و مفسران فریقین بیان و ارزیابی شد. آنچه در این پژوهش محقق شد: در (طه/63) از بین اقوال مذکور آنچه مرجح و مشهور است اینکه «إِنْ» مخففه از ثقیله و مهمله است. در (نساء/162) علاوه بر صحت اقوال شش‌گانه ادیبان نه‌تنها اقوال با یکدیگر تنافی نداشتند؛ بلکه باقاعده «اَلجَمعُ مَهما اَمکَن اَولَی مِنَ الطَرحِ» یکدیگر را تائید کردند. در انگاره سوم روابط هم‌نشینی و تأثیرپذیری واژگان از یکدیگر باعث شد که واژه «الصَّابِئینَ» (بقره /۶۲) به مناسبت هم‌جواری با «النَّصارى‏» که مفردش نصرانی است؛ منصوب شود، همان‌سان که میان «هادُوا» و «الصَّابِئُونَ» (مائده/69) تناسب لفظی برقرار است. علاوه بر اینکه در مباحث نحوی و اعرابی و بلاغی آیات قرآن، متن قرآن داور و معیار است. باید قواعد سازگار با آیات را پذیرفته و بقیه را مردود شود؛ نه آن‌که آیات قرآن بر قواعد عربی عرضه شوند آنگاه برای مطابقت قرآن با قواعد نحو و بلاغت، آیات تأویل شوند.
همچنین به دست آمد که دکتر سها از روش (گام‌به‌گام) استفاده نموده و با به کار بردن این روش ابتدا بیان می‌کند که در قرآن خطاهای نوشتاری فراوانی است پس از طرف خداوند نیست. او با اثبات عدم وحیانی بودن قرآن، وجود خداوند و نبوت را انکار نموده و ساختگی بودن مذاهب به دست بشر را نیز اثبات کرده است.
همچنین به دست آمد که اظهارنظر چند پژوهش‌گر ناآشنا با زبان عرب نمی‌تواند معیار سنجش فصاحت و بلاغت آیات الهی به شمار آید. آنچه مبرهن است نقد نویسنده به قرآن، متوجه پیامبر (ص) و کاستی و ناسازگاری در قرآن نیست؛ بلکه کنایه‌آمیز است و درنهایت معترض وجود خداوند است. درنتیجه با تواتر و عدم خطا در نوشتار قرآن ضمن اثبات اعجاز بیانی آن و احراز عدم شبهه، ادعای مستشرقان نیز باطل شد تا مخاطبین با اطمینان خاطر سیر و سلوک معنوی را طی کرده و به هدف غایی از نزول قرآن دست پیدا کنند.

منابع
* قرآن کریم (ترجمهحسین انصاریان، اسوه‏، قم، چاپ اول،1383)
ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، بیروت‏، دارالکتب العلمیه‏، چاپ اول،1422 ق‏.
ابن مالک، محمد بن عبد الله‏، شرح الکافیة الشافیة، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، بی تا.
ابن هشام، عبد الله بن یوسف، شرح شذور الذهب فی معرفة کلام العرب‏، دار الکوخ، تهران، چاپ اول،1384.
ابوحیان، محمد بن یوسف‏، البحر المحیط فى التفسیر، بیروت‏، دار الفکر، چاپ اول،1420 ق
اسعدی، محمد، جمعی از محققان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، آسیب شناسی جریانهای تفسیری، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ سوم، 1397.
اعظم شاهد، رئیس، اعجاز قرآن از دیدگاه مستشرقان، قم، انتشارات مرکز جهان اسلامی، چاپ اول، 1386.
آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم‏، بیروت‏، دارالکتب العلمیه، چاپ اول،1415.
بیضاوى، عبد الله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل‏، بیروت‏، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول،1418.
بلاشری، رژی، در آستانه قرآن، ترجمه محمود رامیار، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، تهران‏: نشر انتشارات برهان‏، چاپ سوم‏،1398.
جفری پاریندر، جان، دین‌پژوهی تطبیقی، ترجمه: جمشید آزادگان، تهران، سیب سبز، چاپ اول، 1389.
جوادی املی، عبدالله، زن در ایینه جمال و جلال، قم، اسراء، چاپ دوم،1376.
حسینى همدانى، سید محمد‏، انوار درخشان، ‏ تهران‏: نشر کتابفروشى لطفى، چاپ اول ‏،1404.
خلیل بن احمد، الجمل فی النحو، استقلال، تهران، چاپ اول، بی تا.
درویش، محیى الدین، اعراب القرآن و بیانه، سوریه‏، دارالارشاد، چاپ چهارم،1415.
دعاس، حمیدان، قاسم، اعراب القرآن الکریم، دمشق‏، دارالمنیر و دارالفارابى، چاپ اول، 1425.
دیون داونپورت، جان، عذر تقصیر به پیشگاه محمد ص و قران، ترجمه: سید غلام‌رضا سعیدی، قم، دارالتبلیغ، بی‌تا.
رضایی اصفهانی، محمدعلی، منطق تفسیر قرآن جلد چهارم، المصطفی، قم، چاپ دوم،1393.
رضوان، عمر بن ابراهیم‏، رضوان، آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره‏، عربستان- ریاض‏، دار طیبه‏، چاپ اول،1413.
زمانی، محمد حسن، مجله قرآن و مستشرقان، شماره اول، زمستان 1385،ص27.
سیوطی، جلال الدین، البهجه المرضیه، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم،1368.
سیبویه، عمرو بن عثمان‏، کتاب سیبویه و یلیه تحصیل عین الذهب، من معدن جوهر الأدب فی علم مجازات العرب‏، موسسه اعلمی‏، بیروت- لبنان، چاپ سوم، بی تا.
شرتونی، رشید، مبادی العربیه 4، قم، دار العلم، دوره نهم،1423.
شیخلى، بهجت عبد الواحد، اعراب القرآن الکریم، دار الفکر، بیروت‏، چاپ اول،1427 ق‏
صافى، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فى اعراب القرآن، دار الرشید مؤسسة الإیمان، بیروت، چاپ چهارم،1418 ق‏.
صفایى حائرى، علی، استاد و درس، لیلة القدر، قم، چاپ اول،1381.
طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن‏، چاپ پنجم، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،1417.
طبرسی، فضل بن حسن‏، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران‏، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم،1372.
طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فى تفسیر القرآن‏، بیروت‏، دار المعرفه، چاپ اول،1412‏.
طوسى، محمد بن حسن، ‏التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت‏، دار احیاء التراث العربى، چاپ اول، بی تا.
عبدالمحمدی، حسین، مستشرقان و پیامبر اعظم، قم، نشر المصطفی، چاپ اول،1392.
على‌الصغیر، محمدحسین، المستشرقون و الدراسات القرآنیة، بیروت‏، دار المؤرخ العربى‏، چاپ اوّل‏، 1420.
الغلایینی، مصطفی، جامع الدروس العربیه، بیروت، بی چا،1330 ه.
فخر رازى، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب‏، بیروت‏، دار احیاء التراث العربی‏، چاپ سوم‏،1420.
مدنى، علیخان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح الفوائد الصمدیة، قم، ذوی القربى، چاپ اول ‏، بی تا.
معرفت،محمد هادی،تلخیص التمهید، قم، منشورات ذوی القربی،چاپ دوم، 1391.
مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، تهران،‏ دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول،1424 ق‏.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول،1374 ش.
نحاس، احمد بن محمد، اعراب القرآن، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول،1421 ق‏.
نیشابورى، محمود بن ابو الحسن‏، إیجازالبیان عن معانی القرآن‏، بیروت‏، دار الغرب الاسلامى‏، چاپ اول،1415 ق‏.
نیشابورى، نظام الدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول،1416.
هاشمى رفسنجانى، اکبر، تفسیر راهنما، قم‏، بوستان کتاب، چاپ پنجم،1386 ش‏.
هیوم، رابرت، ادیان زنده جهان، ترجمه: عبدالکریم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول،1369.
مقالات:
پرسمان دانشگاهیان https://www.porseman.com باورمندی به قرآن و سنت در نقد دکتر سها،1394.
پور قراملکی، علی کریم پور و امینی، مخمد، نقد دلایل مستشرقان در ادعای اغلاط نحوی قرآن، دو فصلنامه علمی قرآن‌پژوهشی خاورشناسان، سال چهاردهم، شماره ۲۷، پاییز و زمستان ۱۳۹۸، صص ۹۳ تا ۱۱۴
داوری، خانی مقدم، فرهادیان (1398) تحلیل انتقادیانگاره خطاهای نحوی قرآن در کتاب نقد قرآن، شماره اول، صص:187 ـ 189.
ساکی، شاکر، تواتر قرآن و چالش های فرارو، دانشگاه شهید چمران، قم دوره 5، ش 17. 1393.
دکتر سها، نقد قرآن، دیجیتال، DRsoha2012gmai.com.

نظر شما