تسلیم یا طغیان دختران؟
فیلم «دختران فراری»که به بیان دلایل اجتماعی و فرهنگی فرار دختران از خانه و باز جست ریشه های این معضل اجتماعی و فرهنگی در خانواده و جامعه می پردازد و پیامدهای منفی آنرا در چشم اندازی وسیع پیش روی بینندگان خود می گذارد، از جمله فیلم هایی تاثیر گذاری است که احتمالا به راحتی مخاطب خود را رها نسازد. این احتمال هنگامی به یقین می پیوندد که خود را با طیف گسترده ای از تحلیلها و داوریها مختلف بینندگان روبه رو می بینیم که بعضا معارض یا مکمل یکدیگرند. بنابراین می توان گفت نقطه ی پایان نمایش فیلم، آغاز حیات اجتماعی آن در ذهن و زبان مخاطبان خویش محسوب می شود.
نگارنده نیز با وقوف به این نکته کوشیده است که از مجموع دیدگاهای مثبت و منفی موجود در خارج از کشور دربازه ی این فیلم، تحلیلی مردم شناسانه عرضه کند. اما این تحلیل فقط بر پایه ی آرای صاحب نظران یا بینندگان حرفه ای سینما که به کار نقد و بررسی فیلم اشراف دارند، استوار نیست بلکه چون مشاهدات دقیق بازتاب این گونه فیلم ها در جامعه (به طور عام)و مطالعه ی عمیق واکنش هایی که از پس نمایش در بینندگان ایجاد خواهد شد، مراد و منظور کرده است، حلقه ی بررسی نیز فراتر از گروه یا قشر خاص است.
این مقاله ابتدا با مروری بر فیلم «فراری» محصول مشترک خانم زیبا میر حسینی و خانم کیم لانجیناتو، به تحلیل آن از منظر مردم نگاری می پردازد و سپس ضمن بیان دیدگاهها بینندگان غربی و ایرانی تحلیلی از این دیدگاهها عرضه می کند. واژگان کلیدی: دختران فراری، مردم نگاری، خشونت خانگی، شکاف نسلها، فرار از خانه
«فراری» فیلم مردم نگاری مستندی است که خانم زیبا میر حسینی و خانم کیم لانجیناتو (فیلمسازو کارگردان بریتانیایی) درباره ی فرار دختران از خانه در 2001 میلادی ساخته اند. این فیلم دومین کار مشترک میرحسینی و لانجیناتو است. آنها پیش از این فیلم «طلاق به سبک ایرانی» (1998) را ساخته بودند که بر گزفته از پژوهش انسان شناختی میرحسینی با عنوان «ازدواج در بوته ی آزمون»(1993) بود. «طلاق به سبک ایرانی» جوایز بین المللی مختلفی را دریافت کرد و مورد توجه محافل فرهنگی بین المللی و ایران قرار گرفت. این موفقیت انگیزه ی سازندگان فیلم را در توجه به مسئله ی زنان در ایران افزود و آنها را به ساختن فیلمهای بیشتر ترغیب نمود. فیلم فراری حاصل آن پی جوییهاست. این فیلم در شنبه دهم دسامبر 2001 م. ساعت شش و سی دقیقه عصر از شبکه چهارم بریتانیا پخش شد و در معرض دید و قضاوت عمومی قرار گرفت. «فراری» را پیش از پخش تلویزیونی آن دیده و با توجه به کشش عاطفی فیلم، شدیدا تحت تاثیر آن قرار گرفته بودم. بعد از تماشای فیلم، دریافتم خشونت کلامی و خانوادگی یکی از مسائل مهم جامعه ی ماست. تا حدی هم برایم موجب شگفتی بود که چرا تا آن لحظه درباره ی آن نیندیشیده و به علل و پیامدهای آن توجه نکرده بودم. اکنون «فراری»این طغیان را ترسیم می کرد و مردان را به تامل و و در خود نگریستن، و زنان را به شهامت فرا می خواند.
به هر حال برای ابراز تشکر از سازنده ی فیلم با خانم میرحسینی تماس گرفتم و برداشت اولیه ام را از فیلم برایش توضیح دادم. او از شنیدن صحبتهایم به شوق آمد و آن را به درستی نشانه ی موفقیت فیلم در ایفای رسالت فرهنگی و فکری اش دانست و با هیجان گفت: خدا را شکر!خدا کند همه فیلم را این گونه دیده باشند. تمام آن چیزی که آرزو می کردم این فیلم در مخاطبانش به وجود آورده باشد، همین توجه به خود است. ما برای این منظور فیلم را ساخته ایم که تغییری در نگاه مردان و خانواده ها ایجاد کنیم. تجربه ی این فیلم و نیز «طلاق به سبک ایرانی» این موضوع را ثابت کرد که در وضعیت مدرن امروزی دیگر نمی توان به شکل سنتی به دختران نگاه کرد. همان طور که جامعه خشونت سیاسی را نمی پذیرد، دختران نیز دیگر خشونت خانوادگی را نمی پذیرند. این فیلم صدای دخترانی است که خانواده ها را به صلح و دوستی و مهربانی دعوت می کنند و خواهان پایان خشونت مردان و خانواده ها با آنها هستند. البته به ایشان گفتم که این انتقاد به فیلم وارد است، تنها علل اجتماعی خشونت چون اعتیاد، طلاق، فقر و بی سوادی را برجسته کرده و دلایل فرهنگی که خشونت را برای مردان و خانواده ها موجه و معنا دار می کند، نادیده گرفته است. دلایل فرهنگی توجیهاتی است که اجازه می دهد خشونت نه تنها در خانواده های آسیب پذیر اجتماعی بلکه در خانواده هایی که تحصیلکرده، ثروتمند و متعلق به طبقه ی متوسط هستند، نیز امری پذیرفته و اعمال شود.
همچنین یادآور شدم که فیلم تنها به آن دسته از ناسازگاریهای دخترانی پرداخته که جهانی است و در هر جامعه ای وجود دارد، اما مسئله ی شکاف نسلها یا آن دسته از عواملی را که خاص جامعه ی ایران است را نشان نداده است. این افکار چنان در ذهنم نشست که مسئله ی خشونت خانوادگی تا مدتی یکی از ددغه ها ی ذهنی ام شد. اگر چه برایم اندکی غیر عادی می نمود که به موضوعی زنانه بیندیشم. کم کم علاقه مند شدم که ببینم پخش این فیلم چه تاثیری در بینندگان دیگر گذاشته است و آیا دیگران نیز پیام فیلم را نفی خشونت خانوادگی دانسته اند؟آیا تلقی زنان و مردان از فیلم یکسان است یا متفاوت؟پس از پخش فیلم از تلویزیون، جویای نظرهای دیگران شدم. در نخستین گفت و گو با یکی از دوستان ایرانی دریافتم که او نیز از فیلم متاثر شده است، اما به گونه ای دیگر؛فیلم خشم او را بر انگیخته بود. از دید او «فراری»، مثل فیلمهای دیگر غربی درباره ی ایران، برخاسته از نیات پلید سیاسی و تبلیغاتی است و محتوای و پیام آن، ایرانی را تحقیر می کند و نشان می دهد در ایران زنان تحت ستم هستند و فقر و فساد و اعتیاد و بدبختی همه جا را فرا گرفته است. در حالی که به درستی مشخص نیست به تلویزیون انگلیس چه ارتباطی دارد که مردم ایران با بچه های شان چگونه زندگی و رفتار می کنند و اگر ریگی به کفش ندارند چرا همواره می کوشند بدیها و کاستیهای ایران را نشاند دهند و از وجود روابط عاطفی و پیوند های محکم خانوادگی در ایران صحبتی نمی کنند و هرگز نمی گویند که جامعه ی ایرانی انسانی تر از جوامع غرب است.
من تحلیل خودم را از فیلم با او در میان گذاشتم و در نهایت با تعجب دریافتیم که ما به دو فهم متضاد از فیلم رسید ه ایم. به تدریج ارزیابیها و واکنشهای بینندگان غیر ایرانی را نیز شنیدم و متوجه شدم که دو گروه ایرانی و غیر ایرانی برداشتهای کاملا متفاوت و گاه متعارضی از فیلم دارند. اگرچه در میان بینندگان ایرانی نیز همه ی نظرها واحد نبود، اما ارزیابیها و برداشتهای غیر ایرانیان بسیار آشکار تر بود.
همچنین با میر حسینی چندین نوبت مفصل و مکرر گفت و گو کردم. در این گفت و گو ها دریافتم آنچه نیت و منظور سازندگان فیلم بوده است با آنچه اغلب بینندگان ایرانی فهمیده اند، متفاوت است. این امر انگیزه ای شد تا ریشه های اختلاف در فهم یک فیلم را بررسی کنم. در نتیجه به بررسی این پرسشها پرداختم که فیلم فراری چه می گوید و چرا متفاوت فهم می شود؟آیا ریشه ی اختلاف فهم ها در فیلم نهفته است یا در نحوه ی نگریستن افراد به فیلم؟ آیا سازندگان فیلم در ارائه آنچه منظور داشته اند ناموفق بوده اند؟یا موانع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ادراکی بینندگان باعث کژتابی و اختلاف در فهم فیلم می شود؟
در این بررسی ابتدا فیلم و محتوای آن را مرور کرده ام سپس کوشیده ام تا به شکلی روشمند محتوای فیلم را تحلیل و توصیف کنم. دیدگاههای بینندگان ایرانی و غیر ایرانی را به تفکیک نقل کرده ام. این دیدگاهها برخاسته از گفت و گوهای مفصلی است که با افراد مختلف داشته ام یا اظهار نظرهای افراد درباره ی فیلم به نقل از منابع دیگر است. در بخش پایانی به تحلیل و بررسی دیدگاههای مذکور و فیلم پرداخته ام. توضیح این نکته ضروری است که در بررسی حاضر هدف نقد هنری نبوده و تنها تلاش شده است با نگاهی انسان شناختی فیلم و فهمهای مختلف از آن تحلیل شود. از این رو این بررسی بیشتر مردم نگاری تماشای فیلم است تا نقد آن. مطالبی که به مثابه دیدگاه ایرانیان درباره ی فیلم نقد شده است، هیچ یک نقل قول مستقیم نیستند بلکه با توجه به گفت و گوهایی که با بینندگان ایرانی داشته ام دیدگاههای مختلف آنها را به صورت نقل قول اول شخص باز نویسی کرده ام. مروری بر فیلم «فراری» در 1379 ه. ش در شهر تهران در مرکز حمایت از دختران فراری موسوم به «خانه ریحانه» ساخته شده است. فیلم روایتگر زندگی پنج دختر نوجون و جوان کمتر از بیست سال است که از خانه و خانواده خود گریخته اند. آنها نمایده آن دسته از دختران فراری هستند که کاسه صبرشان لبریز شده و دیگر طاقت مدارا و سازگاری با امر و نهی های خانواده، تهیدستی، نامهربانی، سوء استفاده و خشونت جنسی، کتک کاری، زور گویی و تحقیر برادر، شوهر، پدر و مادر خود را ندارند. به همین دلیل علیه خانواده و ارزشهای سنتی آن عصیان کرده و در جست و جوی مکانی امن تر، آزاد تر، و عاری از خشونت سر به بیابان نهاده اند. این دختران، نومید از زندگی ای که در خانه ای خویش داشته اند، برای کسب آزادی، آینده بهتر و تحقق آرزوهای خود تصمیم گرفته اند که شجاعانه سرنوشتشان را رقم زنند. غافل از اینکه خیابانها پر از گرگهایی است که در کمین آن نشسته اند.
خانه ریحانه، کانونی متشکل از زنان مشاور همراه با امکانات کافی، مدیریت توانمند و پشتیبانی دولت است و می خواهد برای نجات دختران از چنگال گرگها و باز گرداندن آنها به خانواده هایشان کمک کند. فیلم بدون مقدمه گزارشگر، با تصویر دخترک نوجوانی به نام الناز شروع می شود که یکی از فراریان است، ملبس به پوشش اسلامی، ایستاده بر سکویی بلند در حال سر دادن اذان ظهر است. در حالی که پشت سر او تصویر بزرگی از امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای قرار دارد. این صحنه بسیار کوتاه که نظیر آن دیگر در فیلم دیده نمی شود، نقش یک مقدمه و پیش درامد روشنگر را ایفا می کند و نما مپیام و منطق فیلم را در خود نهفته دارد: این جا جمهوری اسلامی ایران است و دختر نوجوان مسلمانی مقید به دین خدا شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و اذان، سرود رهایی در اسلام است، فریاد رهایی از هرگونه بندگی جز بندگی خداوند بزرگ. کارگردان از تمام ظرفیت اذان – که دختران هر روز سه بار آن را در مرکز سر می دهند- برای بیان خواسته ی دختران بهره می گیرد. اذان، نماد طغیان علیه بردگی و ستم در تاریخ اسلام است. بلال حبشی، برده ی سیاهی که اسلام آورد نخستین اذان را در اسلام سر داد و مردم را به رهایی از بردگی و عبادت خدا دعوت کرد و خود را بردگی رها شد. این درکی است که انسان مسلمان از اذان دارد، و این درک، با توجه به تحلیل شریعتی از بلال و اذان او، در گفتمان روشنفکری ایران اهمیت نمادین والایی دارد.
صحنه عوض می شود و دوربین قسمتهای مختلف ساختمان این مرکز را نشان می دهد؛ساختمانی نو با معماری مدرن، حساط زیبا، نمای سنگ سفید که مجهز به امکانات مدرن است. دفتر خانم شیرازی-رئیس مرکز- با مبلمان گرانقیمت، و اتاق محل سکونت دختران با تخت انفرادی و سایر امکانات. همه چیز حکایت از آن سرمایه گذاری و توجه به رفاه دختران و زندگی در فضایی مدرن، مرفه و آزاد دارد. همان الگویی از زندگی که دختران در جست و جوی آن خانه خویش را ترک کرده اند. سیاست کلی مرکز حمایت از دختران و تلاش برای بازگرداندن آنها به کانون خانواده و ایجاد تغییر در رفتار خانواده هاست؛این سیاست اغلب با موفقیت همراه است زیرا خواسته دختران نیز در نهایت پیوستن به خانواده های خویش است، اگر چه ابتدا به گونه ای دیگر رفتار می کنند. دختران، گروه همدردی هستند که به خوبی احساسات هم را درک می کنند و می کوشند یکدیگر را دلجویی دهند. هر یک از دختران، داستان جداگانه ای دارند که معرف یکی از علل اصلی فرار است، اما خشونت و فقرعاطفی در همه داستان دیده می شود. الناز، منیره، مریم، ستاره، پریسا و آتنا قهرمانان اصلی فیلم هستند. فیلم با حکایت منیره آغاز می شود. منیره خواهان آزادی بیشتر است و می خواسته است بداند آیا در زندگی حقی ندارد؟او می خواسته مادرش به آزادی فردی او تا حدی احترام بگذارد. مریم دختری دوازده ساله است که از ضربات شلاق برادرش گریخته است؛ضرباتی که به گفته ی مریم "هر که بخوره سه روز و سه شب توی تخت می افته". ستاره نوزده سال دارد. وی بعد از فوت مادرش در چنگل پدر معتادش اسیر می شود و پدرش او را وا می دارد برای تامین مواد مخدر او خود فروشی کند. اما پلیس او را دستگیر می کند و به مرکز می آورد.
پریسا، هفده ساله نامزد دارد. وی چون، در امتحان مدرسه نمره ی قبولی نمی آورد، از ترس می گریزد. آتنا، هیجده ساله، دو بار ازدواج کرده و ظلاق گرفته که باز اول آن در 12 سالگی بوده است، اما پس از طلاق و بازگشت به منزل، نا پدری اش قصد تجاوز به او را می کند. مادرش پس از اطلاع از موضوع آتنا را مقصر می داند و او را دز منزل نمی پذیرد و آتنا مجددا ازدواج می کند. اما همسر دوم هم معتاد از آب در می آید و ناگزیر طلاق می گیرد و عاقبت سر از مرکز در می آورد. فیلم نشان میدهد که چگونه مرکز به حل همه ی مشکلات این دختران می پردازد و برای هر یک از آنها به صورتهای مختلف – اعم از تهیه شغل، محل مناسب زندگی، یا بازگشت به خانواده – راه حلی میابد. فیلم با این حکایت تمام می شود که برادز و پدر معتاد پریسا برای بازگرداندن او به مرکز می آیند و نشان می دهند که متنبه شده اند. و آنها متعهد می شوند که دیگر به خواسته های پریسا احترام بگذارند و هرگز رفتار خشونت آمیز با او نداشته باشند. وقتی پریسا برای نخستین بار طعم محبت پدر و برادرش را می چشد چشمانش از شادی می درخشد و وبا صورتی خندان می پذیرد که با میل خود به خانواده اش بازگردد. گفت و گوهای میان افراد بسیار ارزشمند و منبعی غنی از داده های مردم شناسی است؛داده هایی که از ابعاد مختلف امکان تجزیه و تحلیل دارند. گفت و شنودها عموما میان دختران مرگز با یکدیگر، دختران با مدد کاران و مدد کاران با خانواده هاست. تمام تلاش برای ایجاد تفاهم از راه گفت و گوست.
در زیر یک نمونه از این گفت و گو ها را که مربوط به آغاز فیلم است ذکر می شود. این گفت و گو میان یکی از مددکاران و منیره است. خانواده ی منیره برای بازگرداندن او آمده اند و منیره از بازگشت به خانواده خود اکراه دارد و گریه می کند و مشاور مرکز می کوشد او را به رفتن متقاعد کند:
مددکار: چرا گریه می کنی؟منیره: چه می دانم. مدد کار: وقتی می خواهند ببرندت از چی ناراحتی؟چرا نمی خوای پیش آنها بروی؟اینجا یه مکان موقته. ما اینجا فقط برای کمک هستیم. من می دونم سخته. می دونم مخدودیت تو خانه سخته. اما شاید باید با اون شرایط توی خانه، خودت را وفق بدهی.
منیره: هیچکس نمی تونه با خانواده من بسازه. مددکار: می دونم. همه می گن. من مادرت را دیدم. من هم باشم شاید نتونم با اونها کنار بیام. اما چاره چیه؟چاره فرار از خونه اس؟فریاد بزنم : آی ملت بیایید کمک کنید که من نمی تونم با خانواده ام بسازم؟هیچکس باز مثل خانواده ات نمی تونه کمکت کنه.
منیره: خانم آخه شما کنار خانواده تون راحتید، صبح تا ظهر اینجا هستید. شما آخه نمی تونید ما رو درک کنید.
مددکار: با فرار که چیزی حل نمی شه. به کجا می خوای پناه ببری؟به کی می خوای پناه ببری؟اینها هم گرگ اند. اینها چی از تو می خوان. یه دختر زیبا مثل تو؟مادرت دلسوزه که سخت گیری می کنه. منیره: نمی خوام. دلسوزیش بخوره تو سرش. وقتی می زان فکرش رو نمی کنن. تند تند می زان. تحلیلی «فراری» از منظر مردم نگاری«فراری» فیلم مستند اجتماعی است که با همکاری یک انسان شناس و یک کارگردان ساخته شده سات از این رو شایسته است از منظر انسان شناسی تحلیل شود. هدف فیلمهای مردم نگاری مطالعه و ضبط حتی الامکان عینی و نظام یافته نمونه هایی از رفتار واقعی (نه ساختگی) از طریق صدا و سیما است(ویکلند. 1995. 47) فیلم های انسان شناختی همانند دیگرداده ها و تحقیقات انسان شناختی هنگامی اهمیت و اعتبار میابند که علاوه بر رعایت نسب و بی طرفی و عینیت، انتقادی و بر شناخت مسئله یا مشکله استوار باشد. ارزش و اعتبار این گونه فیلم ها تابع میزان آگاهی و روشنگری انتقادی است که ایجاد می کنند، نه تابع توتان گزارشگری و توصیف ساده و گزارش گونه از رخداد یک حادثه. انسان شناس حرفه ای مانند پزشک است. فرد بیمار از پزشک انتظار ندارد که پزشک نقاط سالم بدن او را کانون توجه خود سازد و برای مثال به توصیف قدرت بدنی و سلامتی دستگاههای او بپردازد، بلکه بالعکس انتظار دارد از بخش آسیب دیده او سخن گوید. ملاحظه این نکته در ارزیابی فیلم «فراری» بسیار ضروری است، زیرا یکی زا مهمترین پرسشهایی که پس از پخش این فیلم از جانب مخاطبان ایرانی مطرح شد، این بود که چرا از میان هزاران موضوغ اجتماعی و فرهنگی، سازندگان فیلم بر موضوع فرار دختران انگشت نهاده اند. موضوعی که به نوعی حکایت از ناسازگاری و نابهنجاری اجتماعی در ایران دارد. یکی از بینندگان منتقد ایرانی می پرسید، امروزه در ایران، دختران بیش از پسران در دانشگاهها و فعالیتهای علمی حضور دارند. اگر فیلم سازان ایران و اروپایی در نگاه خود به ایران بی طرف و صادق هستند چرا درباره یان موفقیتها فیلم نمی سازند؟پاسخ این است که البته معرفی و شناخت این گونه موضوعات، کارکرد تبلیغی و اجتماعی چشمگیری دارد، اما به سختی در قالب یک طرح انسانی شناختی متناسب با ارزشهای حاکم بر گفتمان انتقادی روشنفکرانه می گنجد. فراری گزارشی از یک مسئله اجتماعی با رویکردی انسان شناختی است؛رویکردی که اغلب بیانگر درونی ترین فهم از یک مسئله است. در شناخت و تحلیل مسئله اجتماعی کسی که آن را به منزله یک مسئله تعریف می کند، تعیین کننده ترین نقش را در نحوه رویکرد و برخورد با آن دارد. معمولا چهار گروه در تعریف و درک یک مسئله می تواند سهیم باشد: 1 – رهبران، مدیران و برنامه ریزان اجتماعی2 – صاحبنظران و کارشناسان اجتماعی3 - مردم و افکار عمومی 4- خود کسانی که درگیر و کرفتار مسئله هستند. هر یک از این گروهها برمبنای منافع و میزان قدرت خود، تلقی متفاوتی از مسائل دارند. در نظامهای دموکراتیک و مدرن تمام این گروها در تعریف و فهم مسائل مشارکت دارند ولی در نهایت به دلیل غلبه ارزشههای فرد گرایانه، میل و خواست افکار عمومی و خود افراد درگیر، بیشترین سهم را در تعریف و شناخت مسائل اجتماعی دارند. اما در جوامع غیر دموکراتیک به ندرت مسائل اجتماعی از منظر کسانی که درگیر آن هستند، دیده یا فهم و درک می شودَ، زیرا نظان سیاستگذاری، نگرشی کل گرایانه و از بالا به پایین به امور دارد در حالی که جایگاه کسانی که مخاطب برنامه های اجتماعی هستند، جایگاهی ثانویه و دیدگاه آنها کم اهمیت تلقی می شود. به همین دلیل اغلب سطح مشارکت داوطلبانه افراد در برنامه ریزی های اجتماعی دولت اندک است، و بسیاری از برنامه ها به رغم صرف هزینه های سنگین، بدون حصول نتیجه خاتمه می یابند.
فیلم فراری با گزارشی از طرز تلقی و درک دخترانی که خود درگییر مشکل هستند این امکان را فراهم می سازد تا صدای کسانی را که برای بیان دیدگاههای خود هیچ گونه تریبونی در اختیار ندارند و اغلب، جامعه آنها را افرادی ناسازگار، بزهکار، و به لحاظ اجتماعی مطرود و نظر آنها را بی اهمیت یا تماما نادرست بر می شمارد و شاید اصولا یکی از دلایل درگیر شدن آنها در کشمکشهای مختلف به دلیل همین نادیده گرفته شدن خواسته ها و نظرهای آنها برگزدد. دختران بر اساس آنچه که فیلم نشان می دهدد در نتیجه سرکوبگری، اختناق، تحقیر، فشارهای اجتماعی و روحی که خانواده و اجتماع به آنها تحمیل می کنند، ناگزیر به ترک خانه شده و سر به بیابان و خیابان نهاده و از این طریق علیه نظم خانوادگی ظغیان کرده اند. حال آنکه به نظر می رسد این گروه اگر مجال می یافت که نظر و دید خود را از زندگی بیان کند و اقتدار و مشروعیت به دست آورد کمتر این احتمال وجود داشت که به کام بحرانها و ورطه های هولناک فرو افتد. زیرا فرصت دهی به آنها راهی است تا خانواده ها دریابند که اولا خواسته و درک فرزندانشان از زندگی چیست و ار چه مشکلی رنج می برند. ثانیا، به روشی منطقی آنها را با پذیرش شرایط زندگی مجاب، یا ناگزیر به تغییر و اصلاح کنند. وضعیت رقت بار دختران و رفتار های تند و خشونت آمیز خانواده هایشان در مقابل آنها، احساس همدلی و همدردی شدیدی را در بیننده ایجاد می کند. به همین دلیل پخش این فیلم از رسانه های ایران ممکن است منشـا تغییر دیدگاه والدین شود. بخشی از روشنگری انتقادی فیلم در این نکته نهفته است که یلم هر یک از خانواده ها را به بازبینی نقادانه رفتارهای خود با دختران فرا می خواند و با قدرت تاثیر گذاری عاطفی شدیدی که داراست، احساس ندامت از رفتار های خشونت آمیز در حق دختران را در بیننده بر می انگیزد.
همچنین فیلم یکی از نگرشهای عمومی و تثبیت شده درباره ی فرار دختران را به چالش می کشاند. این رویکرد آن« است که مسئله فرار دختران ناشی از فریب خوردگی، هوس بازی و غلبه شهوات، نفوذ فرهنگ غرب از طریق رسانه ها، سادگی و ساده لوحی دختران، سست شدن ارزشهای دینی، دوستان ناباب و نا اهل، و ناتوانی دولت در تامین خواسته های نوجوانان و جوانان به ویژه در زمینه سرگرمی و تفریح است. در مقابل این رویکرد، «فراری» ریشه های مسئله را به درون خانواده و روابط و و شرایط حاکم بر آن نسبت می دهد و سهم عوامل بیرون از خانواده و نظریه توطئه را نفی می کند. از دریچه فیلم «فراری» ریشه های این بحران را در نگرش سوکوبگرانه و استبداد سالاری، فقر و ناتوانی خانواده ها در تامین نیاز های اولیه فرزندان، فقدان شرایط مطلوب و بعضا فراهم نبودن حداقل امکانات زندگی، نابرابری و تبعیض جنسیتی، اعتیاد والدین به مواد مخدر، بیسوادی، ناتوانی خانواده ها در درک نیازهای عاطفی و اخلاقی نوجوانان و جوانان، و بالاخره شکاف ارزشی میان دو نسل و فقدان زبان مشترک برای گفت و گو و مفاهمه و درک متقابل را باید جست و جو کرد. البته این سخن که فیلمهای انسان شناختی می کوشند حتی الامکان عینی و روش مند و انتقادی باشند به معنای بی طرفی ارزشی فیلمها و دوری آنها از جهتگیریهای سیاسی، ایدئولوژیک و فکری به صورت مطلق نیست. فیلم مستند، خاصه فیلم مردم نگاری، اگر چه ضبط مجموعه ای از وقایع یا واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی است و می کوشد تا آنجا که مقدور است واقع گرا باشد و تصویری عینی از واقعیت ارائه دهد، در نهایت ناگزیر است از فیلتر ذهن و زبان سازندگان فیلم عبور کند و رنگ ذهنیت سازندگان را بر خود بپذیرد. بنابر این، می توان این مفروض را پذیرفت که نه تنها ذهن دوربین که ذهنیت سازندگان نیز قادر نیست واقعیتها را آن گونه که هست تصویر کند بلکه واقعیت را با گزنیش برخی وقایع و حذف برخی دیگر، چارچوبهای فکری و ارزشی سازندگان فیلم منطبق می کند و سپس به جلوی دوربین می کشاند. از این رو هر فیلمی پیش از آنکه گویای تصویری از واقعیتها باشد، بیانگر طرز تلقی و بینش و منش خاص سازندگان آن است. این نکته را نیز نباید از خاطر دور داشت که دوربین فی نفسه نمی تواند بی طرف باشد؛ خواه ناخواه محدودیتهایی در ضبط واقعیت ایجاد می کند و بر چگونگی رفتار کساتی که در مقابل آن قرار می گیرند تاثیر مستقیم می گذارد. چنانکه در این فیلم برخی گفت و گو ها به نحو آشکا رغیر طبیعی هستند و دختران، اغلب متوجه ایفای نقش در مقابل دوربین اند تا بروز رفتار های معمول خودشان. البته کارگردان باید بتواند این تاثیر را به حداقل کاهش دهد، اما «فراری» از این منظر توفیق چندانی ندارد. برای درک تاثیر چارچوبهای ذهنی و فکری سازندگان فیلم « فراری» بر اساس آنچه گفتیم، باید ابتدا شناختی از هویت و ذهنیت سازندگان آن داشته باشیم. سازندگان «فراری» از حیث زن بودن و زندگی در بریتانیا به هم شباهت دارند ولی از حیث تعقلات فکری، مذهبی، سیاسی و وپیشینه و هویت با هم متفاوتند. زیبا میر حسینی انسان شناس مسلمان ایرانبی است که سالهاست به بریتانیا مهجرت کرده و در محافل دانشگاهی و علمی به فعالیت مشغول است. با یک تحلیل دقیق می توان تاثیر هر یک از ویژگی های مذکور را در کم و کیف فیلمهای میر حسینی دید. او زنی ایرانی است که در ایران پرورش یافته و به همین دلیل درکی درونی و همدلانه از فرهنگ و جامعه ایران دارد و می داند چگونه با زنان ایرانی ارتباط برقرار کند و به اندرون و خلوت آنها راه یابد و آنان را متقاعد سازد که با میل و رغبت جلوی دوربین بیایند و حدیث و حکایت تلخ و دشوار زندگی خود را بیان دارند. این موضوع که سازندان فیلم چگونه توانسته اند با موفقیت رضایت دولت ایران و دختران و زناند مشارکت کننده را برای حضور در فیلم جلب نمایند موضوعی است که تحسین بینندگان خاصه بینندگان ایرانی را که می دانند ایرانیان تا چه میزان محجوب و خود دار هستند بر انگیخته است.
به عقیده نگارنده بخشی از پاسخ این پرسش را همانطور که گفته شد می توان به هویت و تجارب میرحسینی نسبت داد. بر اساس کتابها و تحقیقاتی که میرحسینی منتشر کرده است می توان گفت مسئله زن بودن در اسلام (به طور عام) و زن در ایران (به طور خاص) برای او دغدغه فکری ومشغله دانشگاهی است نه سوژه ای سینمایی یا تلویزیون پسند و به لحاظ تجاری پولساز. کتابهای میرحسینی به خصوص «اسلام و جنسیت 1999» نشان می دهد که آرمان روشنفکری او ایجاد تغییر در نحوه ی نگرش مسلمانان به زنان است. تغییری که لاجرم باید از نقادی مسائل بینابینی که زنان امروز گرفتار آن هستند آغاز شود نظیر برداشتهای سنتی و نامتناسب با نیازهای امروز زنان از فقه و حقوق اسلامی، تبعیض و نابرابریهای عرفی و فرهنگی میان زنان و مردان، وصعیت نامتناسب اجتماعی و شغلی زنان، و مسائل جنسی و بحرانهای اخلاقی پیامد آن. خانم کیم لانجیناتو، کارگردان و بریتانیایی است، و به طبع مسائل زنان و کارهای هنری خود را بیشتر از زاویه ی فیلم و منظر زیبا شناسانه و ارزشهای اروپایی و بریتانیایی می بیند. بنابر این بدیهی است که بیش از مخاطبان ایرانی، در اندیشه ی مخاطبان اروپایی فیلم باشد. برای او اساسا تغییر نگرش اروپاییها به جامعه ایران و زن ایرانی هدف اولیه ی فیلم است، نه تغییر نگرش مسلمانان و ایرانیان به زن. او می خواهد به مردم انگلیسی زبان چیزهایی درباره کشور و فرهنگ دیگری منتقل سازد. ضمن اینکه سرگرم کردن و لذت بخشیدن به بینندگان نیز همچون سایر کارگردانان غربی، دغدغه و هدف اوست؛دغدغه ای که برای رسانه های ایرانی چندان اهمیتی ندارد. فراری از دیدگاه بینندگان آن: فیلمهای انسان شناختی، در صورتی که مجال اکران عمومی و پخش در رسانه ها را بیابند، اغلب با ارزیابیهای جامعه شناختی عامه مردم مواجه می شوند، زیرا اغلب این فیلمها با تمرکز بر نظام ارزشها و باورهای مردم و همچنین با انگشت نهادن بر امور روزمره و امور ظاهرا بی اهمیت یا فراموش شده و برجسته ساختن و قرار دادن آنها در کانون توجه عموم و مجادلات اجتماعی، به سهولت حساسیت عموم را بر می انگیزد. این مهمترین کارکرد و موفقیت فرهنگی یک فیلم انسان شناختی در حوزه ی بیرون از اجتماع علمی و دانشگاهی است. از منظر عموم مردم، کارکردهای فرهنگی و اجتماعی یک فیلم بیش از مسائل هنری، پژوهشی و تحقیقی، پرسش برانگیز است. همان طور که پیش از این نیز ذکر شد، دو گروه ایرانیان و غیر ایرانیان ارزیابیهای متفاوتی از فیلم داشته اند که در اینجا ابتدا گزارشی از این ارزیابیها ارائه داده و سپس آنها را تحلیل می کنیم. «فراری» از منظر ایرانیان_ که موضوع فیلم درباره جامعه آنهاست_ به کارکردهای فیلم بیش از ابعاد دیگر آن توجه کرده اند. وقتی فیلمی درباره ی ایران از رسانه های کشور دیگری پخش می شود، برای مخاطب ایرانی آنچه بیش از درستی یا نادرستی پیام و محتوای فیلم مهم است، تصویر و سیمایی است که از جامعه و فرهنگی ایرانی نزد دیگران ترسیم شده است و اینکه بعد از تماشای فیلم چه قضاوتی درباره ی ایرانیان و ایران خواهد داشت. انگیزه یک فیلمساز خارجی برای اقدام به ساخت و پخش فیلمی درباره زندگی و فرهنگ ایرانیان چیست؟ یک کارگردان خارجی از صرف وقت و سرمایه خود به شناخت و معرفی زندگی ایرانیان چه انگیزهای را دنبال می کند دولتهای خارجی چه انگیزهای از اجازه دادن و فراهم کردن امکان پخش فیلم درباره ایران برای رسانههای داخلی خود دارند ایرانیان درباره پخش فیلمهایی که به مسائل اجتماعی آنها مربوط میشود حساسیتهای اخلاقی و مذهبی خاصی دارند که در اروپاییها اصلا دیده نمی شود نمونه هایی از این واکنشها در اینجا بیان می شود. در روز سیزدهم دسامبر فیلم فراری در مدرسه مطالعات آفریقا و خاورمیانه دانشگاه لندن در آمفی تئاتر عمومی با حضور سازندگان فیلم و جمعی از بینندگان ایرانی و غیر ایرانی نقد و بررسی شد در بخش گفت و گو حضار به نقد و بررسی فیلم پرداختند گروهی از بینندگان ایرانی محتوای فیلم را ضد ارزش و فرهنگ ایرانی توصیف کردند و معتقد بودند که فیلم جامعه ایران را جامعه ای سیاه و بحرانی نشان داده است. به نظر این گروه فیلم سازان به دلایل مختلفی چون کسب جوایز جشنوارههای بینالمللی که تمایل به حمایت از منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی دارند یا بنا به سفارش تلویزیونهای غربی که می کوشند دولت ایران را تحت فشار تبلیغاتی قرار دهند درصدند تا سیمای منفی از جامعه ایران ترسیم کنند عده ای دیگر از منقدان فیلم این نکته را طرح کردند که فراری یک مطالعه موردی است و حتی اگر نمونه های عینی آن را در واقعیت مشاهده کنیم نمی توانیم نتیجه فیلم را به تمام جامعه ایران تعمیم دهیم گرچه بیننده عامی و غیرمتخصص آن را به تمام ایران تعمیم خواهد داد به نظر این گروه در این فیلم تعدادی خانواده بحران زده در مقام نمایندگان خانوادههای ایرانی یا جامعه ایران برای عامه مردم بریتا نیا که از محدودیتهای روش مطالعه موردی آگاه نیستند تصویر می شوند و انها را به این پندار دچار می کنند که زن و خانواده ایرانی به طور کلی همان گونه است که در فیلم نشان داده شده است به نظر یکی دیگر از بینندگان ایرانی اینکه چرا از میان موضوعات مختلف یک مسئله حاد اجتماعی برای فیلم انتخاب شده و به موضوعات مثبت دیگری چون موفقیتهای علمی دانشجویان و پژوهشگران ایرانی در سالهای اخیر و راهیابی دختران به مقطع آموزش عالی به مراتب بیش از پسران اعتنا نشده یا نمی شود خود بسیار پرسش برانگیز است. نگارنده طی گفت و گوهای متعددی که با دانشجویان ایرانی مقیم لندن و خانواده های آنها داشته دریافته است که بینندگان از وجوه دیگری نیز به فیلم نگریستهاند یکی از زنان ایرانی معتقد بود که پخش این فیلم در خارج از ایران مشکلی ندارد حتی ممکن است تاثیر مثبت هم بر بینندگان بگذارد زیرا خارجیها در می یابند که در ایران هم مثل اروپا به مسائل زنان آسیب دیده رسیدگی می شود اما پخش آن در ایران روابط خانوادهها و فرزندان را دچار اختلال و آشفتگی می کند و ناسازگاریها وخشونتهای خانوادگی را افزایش می دهد زیرا برخی دختران که با خانواده های خود مشکل وناسازگاری دارند و تنها از سر ناچاری با مشکلات خانواده خود کنار می آیند چنانچه بدانند در کشور جایی وجود دارد که به شیوه نمایش داده شده در فیلم از آنها در مقابل خانوادههایشان حمایت می کند دیگر در خانه نخواهند ماند برخی دختران به خصوص در آغاز بلوغ و نوجوانی تا سنین 18-19 سالگی خواستههایی دارند که یا خانوادهها قادر به تامین آنها نیستند و در واقع فراتر از توان مالی آنهاست یا آن خواستهها از نظر فرهنگی و اجتماعی غیر قابل قبولاند. پخش این گونه فیلمها موجب می شود دختران خانوادههای خود را تحت فشار بیشتری قرار دهند و هر لحظه آنها را تهدید به فرار کنند تا این خواستههای ناممکن تامین شود در جوامع اروپایی اگر دختران از خانواده زود جدا می شوند به این دلیل است که دولت امکانات لازم برای حمایت از آنها را فراهم کرده است اما این مسئولیت در ایران به شکل سنتی توسط خانواده ها انجام می شود در جامعه ما دختران تا پیش از آنکه ازدواج کنند تحت حمایت خانواده هستند بنابراین دولت نباید به دخالت در روابط میان دختران و والدین تشویق شود زیرا اگر دختران علیه نظام سنتی خانواده قیام کنند دولت توانایی حمایت از آنان را ندارد. ضمن اینکه باید به این نکته مهم توجه کرد که در ایران محدودیتهای اخلاقی و فرهنگی مانع از پخش و نمایش عمومی این گونه فیلمها و برنامه های مربوط به مسائل اجتماعی می شود. فرهنگ ایرانی بر پایه ارزشهای دینی و اخلاقی اجازه اعتراف به گناه یا عمل زشت و خلاف را در حضور دیگران نمی دهد از دیدگاه اسلام خداوند ستارالعیوب است و خطاهای ما را می پوشاند پس ما نیز موظف هستیم که از اقرار و اظهار به گنار یا اعمال آن در انظار عموم اجتناب کنیم در حالی که امروز در رسانه های غرب اقرار به بدترین اعمال نوعی سرگرمی شده است و برنامههای شبکههای تلویزیونی در بریتانیا را حضور زنان ومردانی شامل می شود که اعمال و مسائل خصوصی هر یک از آنها شگفتی و تاثر همه را بر می انگیزد جامعه نیز حساسیتی در برابر پخش و نمایش آنها ندارد زیرا معتقد است برخی با دیدن این برنامه ها سرگرم می شوند برخی عبرت می گیرند یا راهی برای حل مشکل خود می یابند نمونه این برنامه ها شو تریشا است که هر صبح از شبکه 3 بریتانیا پخش می شود تلویزیونهای غرب با این شوها وقت خود را پر و جیب و مغز مردم را خالی می کنند در شوهای معروف امریکایی نظیر اوپرا جری اسپرینگر و رکی که امروز در بیش از چهل شبکه تلویزیون جهان از جمله بریتانیا پخش می شوند موضوعات حول و حوش اعترافات مردم به سرد و سرهای سکسی و خیانت افراد به یکدیگر و دعواهای خانوادگی و فرار و از این قبیل مسائل دور می زند این برنامه ها خوراک مطبوعاتی برای سرگرمی مردم عامی غرب است.
در گزارشی از روزنامه گاردین آمده است که خانم اوپرا مجری شو اوپرا ثروتمندترین زن سیاه پوست امریکاست زیرا هشتاد میلیون دلار بابت برنامه شو تا تابستان 2001 دریافت کرده ست اما در ایران مستندسازی مسائل اجتماعی به این شکل امکانپذیر نیست زیرا جامعه به حیثیت اخلاقی و اجتماعی افراد حساس است مردم ایران هم تحمل این همه ابتذال را که غربیها پذیرفته بدان فخر میفروشند ندارند. مطمئناً اگر تلویزیون ایران یکی از برنامههای جری اسپرینگر را پخش کند احساسات عمومی جریحهدار می شود البته ممکن است عدهای نوجوان و جوان از آن استقبال کنند ولی واکنش عمومی عمان است که ذکر شد از سوی دیگر پخش این گونه برنامهها از تلویزیون برای عموم مردم اگرچه ممکن است برای عدهای درس عبرت باشد نوعی مشروعیت بخشیدن به مسئله و دامن زدن و گسترش دادن آن نیز هست فراری از نظر طرح و ریشهیابی یک مسئله اجتماعی اثری موفق و برای کارشناسان و جامعهشناسان و روانشناسانی که درباره مسائل اجتماعی تحقیق می کنند مناسب است زیرا آکنده از انبوهی از دادههای دست اول تحقیقی درباره موضوع دختران فراری است که تحلیل محتوای آن برای برنامهریزان اجتماعی و دانشجویان علوم اجتماعی بسیار مفید است اما متاسفانه ما در ایران کمتر به این گونه مستندسازیهای اجتماعی دسترسی داریم. وجه دیگر انتقاد از این فیلم معطوف به گمراه کردن مردم از مسیر کسب شناخت واقعی از جامعه ایران است ستدلالها و برداشتهای بینندگان ایرانی به ویژه دانشگاهیان در این باره به شرح زیر است:
یکی از دلایل بارز تلویزیون برای تهیه و پخش فیلمهای مستند اطلاع رسانی و آگاهی بخشی است برای بیننده ایرانی این پرسش وجود دارد که مردم عادی بریتانیا با آگاه شدن از اینکه در ایران دختران فراری چه وضعیتی دارند چه شناخت مفیدی از ایران به دست می آوردند این شناخت در چه زمینه ای به آنها کمک می کند بدون تردید برای محققان مسائل اجتماعی این فیلم در تحقیقات تطبیقی مفید است اما برای عامه مردم بریتانیا که هیچ شناختی از جامعه ایران ندارند آیا گمراه کننده نخواهد بود؟ آیا این احتمال وجود ندارد که مردم عامی با تعمیم بخشیدن تصاویر این فیلم به تمام جامعه ایرانی ذهنیت و شناخت نادرستی از ایران امروز به دست آورند؟و دراین صورت آیا این احتمال وجود ندارد که اشتیاق مردم بای دیدن و سفر کردن به ایران کاهش یابد و در آمد ایران از صنعت توریسم لطمه ببیند؟ این البته یک مثال است که نشان می دهد اگر فیلم اطلاعاتی به مردم بدهد که سودی برای آنها نداشته باشد پیامدهای آن برای مردم ایران ممکن است زیانبار باشد یعنی امروز نقش رسانهها درایجاد تلقی درست یا نادرست به مراتب بیش از توریسم است ما در ایران قربانی تصاویر نادرست رسانهای از غرب شدهایم. تلویزیون و سینمای ایران فقط فیلمهای سینمایی غربی و گاهی اخبار سیاسی از غرب را نشان می دهند بنابراین مردمی که هرگز غرب را از نزدیک ندیدهاند یک تصویر تخیلی رمانتیک و نهایتا پلیسی از غرب دارند اما شاید کمتر کسی در ایران بداند که در بریتانیا هم فقر نابرابری اجتماعی خشونت جنسی تبعیض نژادی مشکلات بهداشت و درمان سوءتغذیه بیخانمانی کودک آزاری اعتیاد به مواد مخدر سرقت بیماریهای حاد جنسی یاس و سرخوردگیهای اجتماعی خودکشی فروپاشی خانوادگی بیکاری گرانی و بالا بودن هزینه زندگی و دهها مسئله دیگر وجود دارد مردم ایران به رغم مشکلات فراوان به مراتب زندگی بهتری نسبت به مردم بریتانیا دارند اما نبود تصویر درست از غرب هر روز عده زیادی از جوانان ایرانی را در جست و جوی زندگی بهتر و پذیرش پناهندگی به بریتانیا میکشاند این امر تا حدی نتیجه عملکرد رسانههاست فراری فیلمی مستند و ساخته یک انسان شناس است و همین ایجاب می کند که دانشگاهیان به ویژه آنان که در این رشته تحصیل می کنند با این فیلم با حساسیت بیشتری رو به رو شوند زیرا انسانشناسی از نظر تاریخی آل دست استعمارگران برای مخدوش کردن چهره یک جامعه یا فرهنک آن بوده است بنابراین همانطور که استفاده از علم شیمی برای ساخت سلاحهای کشتار جمعی زیر پا نهادن اخلاق علمی است استفاده از انسانشناسی برای ایجاد تصویر نادرست از یک جامعه و فرهنگ آن نیز نوعی کشتار فرهنگی از طریق تکثیر انبوه ویروس جهل است. وجه دیگر از انتقادات به مغایرت مضمون و محتوای فیلم و پخش آن با اخلاق علمی و تعهدات اخلاقی انسان شناسی بر می گردد در این انتقاد گفته می شود که منطق رسانه های غرب سرگرمکنندگی است این اصلی است که بر تمام فعالیتهای رسانهای حاکمیت دارد حتی تهیهکنندگان اخبار نیز می کوشند خبرهایی را پخش کنند که مردم را شگفتزده هیجان زده شاد و غرق لذت یا وحشت زده کنند اینها استراترژیهایی برای سرگرم کردن مردم هستند تلویزیون در غرب در خدما عامه و غیر نخبگان است.
در حالی که تلویزیون ایران مانند روزنامه ها و مطبوعات نخبهگراست و بیشتر از هر جایی با فیلسوفان خطبا و دانشگاهیان سر و کار داردالبته به همین دلیل هم تیراژ مطبوعات در ایران در مقایسه با اروپا بسیار پایین است چنانکه کل مطبوعات ایران به اندازه نیمی از تراژ پنج میلیونی روزنامه سان بریتانیا تیراژ دارند و تمام شبکه های تلویزیونی ایران کمتر از یکی از شبکه های بریتانیا بیننده دارد منطق فراری نیز تابع اصل سرگرمی است زیرا هم با سکس سر و کار دارد هم با خشونت و سکس و خشونت مهمترین ابزارهای سرگرمی به شمار می روند البته این دو موضوع به روشهای بسیار متنوع اعم از قالب فیلم داستانی یا قالب بحثهای انسان شناسی تاریخ هنر علم میزگردهای تلویزیونی نمایش داده می شوند یا درباره آنها صحبت می شود برای تلویزیون بریتانیا فراری فیلمی کاملاً پذیرفتنی است زیرا مطابق الگوهای برنامهسازی روز است گرچه سازندگان فیلم قصد و منظور دیگری ورای سرگرم کردن مردم نیز داشته اند و گفته می شود از منظر علمی یا تحقیقی قابل تحلیل است و در شناخت یک مسئله اجتماعی به اهل فن کمک می کند همچنین قصد اصلاح طلبی دارد و در مجموعه گفتمانهای روشنفکری ایران جایی برای آن می توان در نظر گرفت به همین دلیل نمی توان این ادعا را که فیلم به منظور تبلیغ علیه دولت ایران ساخته شده است دربست پذیرفت اما جای این پرسش وجود دارد که اگر سازندگان فیلم هم می پذیرند که در رسانههای غرب سرگرمی مبنای همه چیز است چگونه اجازه میدهند که رسانهها با نیت سرگرمی نه آموزش و انتقال دانش از ساختههای آنها استفاده کنن و یا نمایش زندگی خصوصی دختران ایرانی اسباب لذت دیگران را فراهم آورند. از دیگر انتقادات به فیلم فراری بیتوجهی سازندگان فیلم به زمینههای تاریخی اجتماعی و سیاسی ایران و غرب است از این دیدگاه منتقدان ایرانی چنین استدلال میکنند که نگاه غرب و کشورهای صنعتی به ایران و کشورهای نظیر ایران همواره نگاه عاقل اندر سفیه و برخاسته از نوعی اندیشه تکامل گرایی بوده است که در این اندیشه اروپا در اوج پیشرفت و بقیه کشورها در حضیض ذلت قرار دارند تلویزیونهای غربی پیرو همین پیشداوری نژادپرستانه و تبعیض آمیز از جهان سوم است که همواره کوشیدهاند بدبختیها و مشکلات آنها را تصویر کنند تلویزیونهای بریتانیا درباره فقر خشونت از هم گسیختگی خانواده نابرابری اجتماعی و تبعیض نژادی در کشورهای آلمان ایتالیا امریکا فرانسه و.. هرگز فیلم مستند یا برنامهای خاص پخش نمیکنند در حالی که اینها مشکلات شناخته شده جامعه غربی است به همین دلیل مردم بریتانیا تصویری که از همسایگان اروپایی خود دارند همیشه و همه جا زیبا دوست داشتنی و بهشتی است زیرا جامعه آنها با صفاتی چون فراوانی نعمت امنیت تکنولوژی علم آزادی دموکراسی عقلانیت عشقهای رمانتیک و علم و دانش تصویر شده است در مقابل مثلا درباره افریقا فقط و فقط رنگ سیاه پوست آنها قبایل دوی حیوانات وحشی بیماری ایدز آداب و رسوم عجیب و غریب جادو و خرافات و کودکانی با شکمهای از گرسنگی ورم کرده را به خاطر دارند از خاورمیانه و جهان اسلام چیزی جز تروریسم سرکوب زنان بیسوادی استبداد شاهزادههای ثروتمند اما احمق چاههای نفت و داستانهای هزار و یک شب نشنیدهاند و امریکای لاتین با شبکه پیچیده مافیایی مواد مخدر فحشا اوباشیگری فقر کودتا و فوتبال در ذهن آنها تداعی میشود.
بنابراین آیا در چنین فضای ذهنی که غرب خودخواه و خودبرتربین در یک سو و جهان سوم تحقیر شده در سوی دیگر قرار دارد پخش یک فیلم مستند درباره فرار دختران یا مسائل اجتماعی دیگر ایران جز دامن زدن به این نگاه تحقیر آمیز نتیجه دیگری خواهد داشت؟ آیا کارگردانان ایرانی که برای تلویزیونهای غربی فیلم میسازند این زمینهها را در نظر دارند؟ هنگامی که ویژگیهای مثبت جامعه ایرانی برای غربیها نمایش داده شده و غربیها نمیدانند نزدیک به 90 درصد مردم ایران باسوادند و در مقایسه با تمام کشورهای اسلامی عربی آفریقایی امریکای لاتین از نظام سیاسی دموکراتیک تری بهرهمندند پانزدهمین تولیدکننده کتاب در جهان هستند زنانشان بیش از مردان کرسیهای دانشگاه را تصاحب کردهاند سینمای آنها جهانی است و صدها ویژگی دیگر آیا فقط مشکلات این جامعه را نمایش دادن تلاشی برای دامن زدن به سیاست غرب برای منزوی کردن ایران و ایرانی از نقشه تمدن امروز جهان نیست؟آخرین نکته انتقادی مربوط به تاثیر احتمالی نمایش این فیلم و فیلمهای انتقادی از این دست بر روابط ایران مقیم غرب با غربیهاست به عبارت دیگر فیلمهایی که مشکلات جامعه ایران را نشان میدهند نه تنها تصویر کنونی دولت یا جامعه ایران را خراب میکنند بلکه هویت و شخصیت ایرانی را خدشهدار میسازند و موجب میشوند غربیها در مراودات و برخوردهای اجتماعیشان با ایرانیان تحت تاثیر اینگونه فیلمها به ایرانیان ساکن غرب به دیده تحقیر بنگرند. بنابراین ایرانیان مقیم غرب نخستین کسانی هستند که مستقیماً از پخش این فیلمها خسارت میبینند این موضوع در بریتانیا که با آسیاییها تعارضات قومی شدید دارند شدت بیشتر و حادتری دارد یکی از زنان ایرانی چنین اظهار میداشت که: هرگاه یک فیلم ایرانی در سینمای بریتانیا یا تلویزیون پخش میشود تا مدتی نزد همکارانم شرمنده هستم و ناگزیرم برایشان توضیح دهم که این یک مورد خاص است و درباره جامعه ایرانی به طور کل صدق نمیکند و هرگز معرف جامعه ایران نیست چون همه واقعیت ایران را بیان نمیکند گرچه تاکنون از بریتانیاییها هیچ گونه رفتار بد یا توهین آمیز ندیدهام و اصولاً آنها را مردمی محترم و خوددار یافتهام که به خود اجازه نمیدهند درباره کسی قضاوت کنند اما از این سو ما نیز باید بکوشیم با سیلی صورت خودمان را سرخ نگه داریم تا دیگران پی به زردی رخ ما نبرند. اگر کم و کاستی در ایران هست باید برای مردم ایران شناخته شود نه مردم دیگر دنیا ما باید غرور و شخصیت ایرانی خود را حفظ کنیم.
در کنار همه این انتقادها برخی از بینندگان ایرانی نیز فیلم را مثبت ارزیابی کردهاند برای مثال یکی از دانشجویان درباره نقش این فیلم در خارج کردن ایران از انزوای رسانهای غرب میگوید: در بین مردم ایران این تصور وجود دارد که غربیها ما را زیر ذرهبین گذاشتهاند یا از تمام حرکات و سکنات ما عکس میگیرند یا فیلم تهیه میکنند مردمشناسان و جاسوسان غربی چیرهدستانه نبض احساسات ما را کنترل میکنند یکی از آن افراد که این گونه فکر میکرد خود من بودم به همین دلیل خیلی علاقه داشتم بدانم غربیها از آن همه مطالعات و گزارشها و فیلمهایی که درباره ما تهیه کردهاند چگونه بهره میگیرند و چه تصویری از ما در ذهن خویش دارند این باور را هم داشتم که غربیها به پشتوانه علم و امکانات و ابزارهای بهتر درک واقعبینانهتری از ما دارند و چون میخواهند از مطالعات خود بهره گیرند خود را گول نمیزنند. وقتی به اینجا آمدم در رسانهها جز چند گزارش خبری کوتاه و چهار پنج فیلم و گزارش مستند بلند چیز بیشتری ندیدم در کتاب ایران شناسی در اروپا نوشته جمعی از محققان نیز فقط سخت از افول یا پایان مطالعات ایرانشناسی است بنابراین به تدریج دریافتم غربیها دیگر نیم نگاهی هم به ایران ندارند گویی دیگر از قبل ایران سودی برای آنها حاصل نمیشود به همین دلیل وقت و سرمایه خود را جای دیگری هزینه میکنند کم کم فهمیدم این تصور که ما برای غربیها خیلی مهم هستیم قرین به واقعیت نیست و شاید چیزی جز تو هم ناشی از تفکر توطئه اندیشی نباشد در اینجا یک روشنفکر یا محقق ایرانی ناچار است چقدر زحمت بکشد و تلاش کند تا سازمانهای غربی را که سالیانه میلیاردها دلار صرف کارهای فرهنگی میکنند متقاعد سازد اندکی نیز به ایران توجه کنند وبرای چاپ یک کتاب یا ساخت یک فیلم سرمایهگذاری کنند و آنگاه که حاصل کار آنها به صورت یک کتاب یا فیلم بیرون میآید ما ایرانیان به جای تشویق آنها اغلب کتابهایشان را نخوانده و فیلمهایشان را ندیده حکم به خیانت آنان به فرهنگ و ملت و دین ایران میکنیم حتی پس از مشاهده آثارشان نیز به دلیل اینکه عینک بدبینی و توطئهاندیشی به چشم داریم آثار آنها را آنگونه درک میکنیم که از پیش تصور میکردیم فیلم فراری هم از جمله آثاری است که با عینک بدبینی دیده شده است این فیلم از یک واقعیت اجتماعی در جامعه ما سخن میگوید واقعیتی که روز به روز در حال گسترش است و پنهان کردن آن نیز مشکلی را حل نمیکند مسائل اجتماعی تا در رسانهها منعکس نشوند و مورد توجه عموم مردم قرار نگیرند حل نخواهند شد فرار دختران فقط مشکل چند نفر یا چند خانواده نیست بلکه یک مشکل ملی است بنابر گزارشی از روزنامه ایران هر ماه بین 850 تا 1000 کودک و نوجوان از خانههای خود فرار میکنند که بیش از نیمی از آنها دختران هستند آمارهای مربوط به سال 1378 ه. ش از 1224 مورد فرار دختران حکایت میکند. گزارشهای آماری سه ماهه اول سال 1380 نشانگر رشد فرار دختران است تنها در ماه خرداد 1380 برای 203 مورد فرار دختران پرونده تشکیل شده است که این تعداد نسبت به سال قبل 88 مورد بیشتر است البته باید توجه کرد که این مقدار را باید به مواردی از فرار دختران که اغلب خانوادهها برای حفظ آبروی خود به پلیس گزارش نمیکنند اضافه کرد با توجه به آمارها میتوان گفت فیلم فراری گوشهای از یک واقعیت تلخ را نشان میدهد وباید برای مواجهه صحیح با این پدیده ابتدا آن را پذیرفت و به رسمیت شناخت سپس به حمایت از کسانی پرداخت که با ابزارهای مختلف به مطالعه و شناخت این پدیده اقدام کردهاند و در نهایت به آموزش مردم برای برخورد سنجیده و درست با این مشکل اهتمام کرد فیلم فراری ابزاری برای تحقق این سه مرحله در اختیار میگذارد زیرا هم در جلب افکار عمومی و هم در آموزش و آگاهی بخشی آنها موفق است به همین دلایل میتوان امیدوار بود که به زودی این فیلم از تلویزیون ایران پخش شود. خود نگارنده از جمله بینندگانی هستم که فیلم را از نظر محتوایی مثبت تلقی میکنم و برخی از انتقادات را نادرست میدانم پاسخگویی به پرسشهای منتقدان وظیفه سازندگان فیلم است و من فقط در مقام بیننده فیلم ارزیابی خود را بیان میکنم و بر آنم منطق کسانی که فیلم را منفی یافتهاند زمانی قابل قبول و صادق است که با همین منطق بتوانند نشان دهند چه چیزی در فیلم وجود دارد که نادرست یا دارای تاثیر منفی است اگر آنها نگران بازتاب بینالمللی این فیلم و تاثیر پخش چنین فیلمهایی بر دیدگاه بینندگان غیر ایرانی هستند جالب است بدانند که اغلب اظهارنظرهای غریبان بیانگر آن است که آنها فیلم را بسیار روشنفکرانه و حاوی نکاتی دانستهاند که معیارهای ایرانی آنها را مثبت تلقی میکند و در مجموع تصویر خوشایندی از ایران به دست میدهد در زیر این اظهارنظرها آمدهاند اما بار دیگر بر این نکته تاکید میکنم که ما اغلب بدون هیچ گونه بررسی تجربی و صرفاً بر پایه تحلیلهای برخاسته از حدس و گمان یا به کمک معیارهای نادرستی که بیان خواهد شد ادعا میکنیم که انتشار فلان کتاب یا پخش به همان فیلم در داخل یا خارج کشور تاثیر منفی دارد در حالی که واقعیت ممکن است چیز دیگری باشد.
در بخش تحلیل دیدگاهها درک و ارزیابی نگارنده از فیلم آمده است.
نظر غربی ها
ارزیابی دقیق بازتاب و تاثیر فراری بر مردم بریتانیا نیازمند بررسی تجربی است که هنوز این بررسی تحقق نیافته است اما برای اینکه بدانیم این فیلم چه تصویری از جامعه ایران در ذهن مخاطبان انگلیسی ایجاد کرده است در اینجا مطالب نوشته شده درباره این فیلم و قضاوتهای شفاهی که در گفت و گو با آنها شنیدهایم ذکر میشود. ارزیابی و تحلیل بینندگان غیر ایرانی و اروپایی از فیلم کاملا با ارزیابیهای ایرانیان متفاوت است. آنان چیزهای دیگری در فیلم دیدهاند که این ادعای ایرانیان مبنی بر تاثیر پخش این گونه فیلمها بر منفی کردن تلقی و تصور خارجیها درباره مردم و جامعه ایران را رد میکند.
از دیدگاه عدهای از بریتانیاییها فیلم جالب و دیدنی بوده است زیرا آنها گمان میکردهاند فرار دختران فقط یک مسئله اجتماعی حاد ویژه کشورهای غربی و اروپایی است ولی با مشاهده این فیلم دریافتهاند در کشورهای دیگر نیز این پدیده یک مسئله جدی است برای برخی دیگر فیلم ناباورانه بوده است زیرا گمان نمیکردهاند دولت ایران تا این حد بکوشد که از دختران در مقابل رفتارهای خشونتبار حمایت کند یکی از بینندگان ایتالیایی گفته است: شنیده بودم زنان در ایران از حقوق انسانی محروم هستند زیرا دولت ایران طبق قوانین اسلام به مردان اجازه میدهد هر گونه که میخواهند با زنان رفتار کنند. اما در این فیلم دیدم که مسئولان خانه ریحانه با چه شدتی از حقوق دختران در مقابل مردان و خانواده آنها حمایت میکنند این میزان دفاع و حمایت گمان نمیکنم در ایتالیا هم وجود داشته باشد. یک خانم بریتانیایی که از مشاهده وجود خدمات اجتماعی در ایران به شگفت آمده بود گفته است فیلم نشان میدهد دخترانی که از خانه فرار کردهاند و بیخانمان هستند به مکانی آمده اند که تمام امکانات زندگی را دارد و به قول یکی از دختران بازیگر این فیلم خانه ریحانه مثل بهشت است این امکانات برای مردم بیخانمان در بریتانیا وجود ندارد شما صدها زن بی خانمان در بریتانیا میبینید که سالهاست کنار خیابان زندگی میکنند و کسی هم به فکر آنهانیست. یکی دیگر از خانمهای انگلیسی که در آمفی تئانر برای جمع سخت میگفت چنین اظهار داشته است من سی سال در دبیرستانهای لندن معلم بوده ام و با مسائل دختران آشنایی نزدیم دارم این فیلم به درستی تلقی دختران از زندگی و مشکلات خودشان را بیان می کند آنچه برای من شگفت انگیز و جالب است اینکه میبینم چگونه در ایران زنان خودشان بای حل مسائل و مشکلات خوی تلاش می کنند در این فیلم تمام کارکنان خانه ریحانه زن هستند و با اعتماد به نفس و فداکاری و شهامت بسیار در تلاش اند همچنین وجه دیگر مثبت این فیلم این است که در بردارنده اطلاعات تازه و شنیدنی درباره ایران است و این برای مردم انگلیس که دچار قحطی اطلاعات درباره ایران هستند و بسیار مفید است زیرا می تواند اندکی عطش آنها برای دانستن درباره ایران را فرو نشاند. یکی دیگر از بینندگان که خانمی ایرانی و بیست و پنج ساله و ساکن بریتانیا بود درباره زیبایی مکان و امکانات مناسب موجود در خانه ریحانه گفته است برایم باور کردنی نبود در ایران تا این حد امکاناتی را صرف دختران فراری کنند که از نظر اجتماعی سرکوب شده اند خانه ریحانه چقدر حیاط زیبایی دارد و اتاق زندگی دختران چقدر مجهز و راحت است. یکی از بینندگان که یک خانم دانشجوی آلمانی بود از من پرسید من می دانم اگر زنی در اسلام با مردی غیر از شوهرش بخوابد او را آنقدر با سنگ میزنند تا بمیرد اما در این فیلم ذهتر اعتراف می کند که قبل از آمدن به خانه ریحانه هر شب در خانه یک مرد بوده و با او می خوابیده است چگونه است که دولت نه تنها او را نکشته بلکه تلاش کرده است برایش شغل و محل مناسب زندگی فراهم کند آیا دولت ایران واقعا ت این اندازه به حقوق زنان توجه دارد؟خانمی دیگر که تحت تاثیر وجود پیوندهای شدید خانوادگی در ایران قرار گرفته بود گفت یکی از دختران با وجود آنکه شدیدا تحت آزار و ستم مادر و ناپدری خود قرار داشته است وقتی مادرش او را به خانه دعوت می کند به رغم توصیه مشاوران خانه ریحانه مبنی بر اینکه دعوت مادرش را نپذیرد با گریه و التماس به طرف مادرش می رود ما بریتانیاییها معتقدیم کسی را باید دوست داشت که ما را دوست داشته باشد اما این دختر به سادگی فراموش می کند که پیش از این مادرش سعی کرده بود او را آتش بزند. یکی از دوستان جامعه شناس ایرانی از تاثیر فیلم بر بینندگان بریتانیایی چنین نقل می کرد برخی بینندگان بریتانیایی از مشاهده اینکه سیاست حاکم بر خانه ریحانه بازگرداندن دختران به خانواده ها یا دفاع از حقوق آنهاست تعجب کرده بودند زیرا این فیلم بیانگر آن است که در ایران همه نهادهای اجتماعی تلاش می کنند تا نهاد خانواده استحکام خود را از دست ندهد و اگر مشکلی میان اعضای خانواده پیش می آید بکوشند تا آنها را با هم آشتی دهند و دوباره به هم برسانند در حالی که در غرب تلاش برای حفظ هویت و حقوق فردی دختران است و جایی برای دفاع از خانواده منظور نشده است ای همان روش خاص ایرانی حمایت از زنان است که بهتر است روشهای رایج غربیهاست. ما یک هرتشین در نقدی به فیلم با عنوان زندگی به سبک ایرانی ابدا به تحلیل از سینمای ایران پرداخته و این سالها را عصر طلایی سینمای ملی ایران نامیده است سپس توضیح داده است که در فیلم فراری سازندگان شیوه های حل اختلافات خانوادگی در ایران را نشان داده اند و ما می بینیم که به جای قاضی گروهی زنان مشاور حرفه ای یا متخصص فعالیت می کنند و این برخلاف تصور کلیشه ای ما غربیها از زنان ایرانی است زیرا ما با زنان تحصیل کرده هوشیار و توانا در قبول مسئولیت رو به رو هستیم. چنانکه گاه این احساس به بیننده دست می دهد که این زنان تحصیل کرده و هوشیار و مسئول هستند که تقریبا کشور را می چرخانند. روزنامه های بریتانیا نیز به تمجید این فیلم پرداخته و آن را نشانه وجود تحولات جدید در عرصه بهبود و اصلاح مسائل ایران ارزیابی کرده اند.
تایمز آوت در شماره دهم نوامبر صفحه 181 با ذکر این نکته تحلیل خود را آغاز می کند که 59 درصد دانشجویان دانشگاه های ایران را دختران تشکیل می دهند رقمی که به خوبی موجب تعجب است همچنین به این نکته اشاره می کند که فیلم نشاندهنده آن است که جامعه ایران در حال یک انتقال بزرگ است سپس به نقل از لانجنیاتو مینویسد من نمی خواستم چهره بدی از ایران نشان دهم بلکه می خواستم نشان دهم که چگونه ایران در تلاش برای انطباق و سازگاری با یک تغییر عظیم است در فیلم همه گونه تنش و محدودیت برخاسته از برخورد میان سنت و جهان مدرن وجود داردو این همان چیزی است که ایران را تا این حد جذاب می کند روزنامه معتبر فاینشنال تایمز در همان روز طی یک بررسی فیلم را معرف این واقعیت می داند که جامعه ایران در بردارنده دو عنصر سنت و مدرن مذهب و سکولار در کنار هم است. این نظرها عموماً از سوی دانشجویان و افراد تحصیل کرده و متخصص ابراز شده است در میان توده های مردم نگارنده نتوانست گفت و گوهای مفصل داشته باشد زیرا کمتر کسی بود که فیلم را دیده باشد این امر ناشی از دو دلیل است نخست عامه مردم بریتانیا استقبال چندانی از فیلمهای مستند اجتماعی نمی کنند چنانکه وقتی برای مردم توضیح می دادم که این فیلم از مجموع برنامه های مستند داستانهای واقعی است که سالهاست از شبکه چهار پخش می شود کسی نام داستانهای واقعی را نشنیده بود دوم فیلم هنگامی پخش شده بود که همزمانی با پخش مسابقات فوتبال داشت بنابراین اکثر کسانی که به سراغ آنها رفتن می گفتند آن هنگام در حال تماشای برنامه ورزشی بوده اند یادم می آید بعد از پخش فیلم یکی از کارمندان ساختمان محل سکونتم با حالتی شگفت زده از من پرسید آقا واقعا خانواده ها در کشور شما به اندازه ای سخت می گیرند که دختران خیابان را به خانه ترجیح می دهند در گفت و گویی دیگر با پیرمردی که در همسایگی ما منزل داشت دریافتم او فیلم را به تمام جامعه ایران تعمیم داده و گمان کرده است ایران و افغانستان و عراق کشورهایی به یک میزان عقب مانده و نیازمند کمکهای انسان دوستانه بین المللی هستند به همین دلیل از سر همدردی چنین ابراز داشت چون غربیها با دولت ایران اختلاف دارند جلوی هرگونه کمک بین المللی به ایران را می گیرند اینگونه فیلمها افکار عمومی جهان را آگاه می کند و دولتهای غربی را به تجدید نظر درباره ایران وادار می نماید با توجه به این دو مورد دشوار بتوان تاثیر فیلم بر افراد عادی را سنجید ولی این احتمال را می توان داد کسانی که هیچگونه آشنایی با ایران و فیلم مستند ندارند ممکن است برداشتهای منفی از فیلم داشته باشند. تحلیل دیدگاه های بینندگاناختلاف در فهم فیلم از یک دیدگاه طبیعی و نشانه موفقیت فیلم است فراری مانند هر تولید فرهنگی دیگر برخاسته از پرسش یا پرسشهای خاص فکری سیاسی و فرهنگی است که سازندگان فیلم به نمایندگی از جامعه طرح و کوشیدهاند به آنها پاسخ دهند اما در عین حال مانند هر ساخته فرهنگی دیگر پس از تولید پرسشهای تازه دیگری را فراروی مخاطبان خود قرار داده است. میزان ماندگاری و تاثیر هر اثر هنری وتولید فرهنگی در توفیق آنها به طرح پرسشهای تازه و تحریک کننده ذهن بیننده به اندیشه و چالش بیشتر است باید دانست که این خصلت پرسشگری و پرسش انگیزی فیلم محصول گفت و گو و تعامل و ارتباط چند سویه ای است که فیلم بین گروههای مختلف ایجاد می کند چگونگی این ارتباط و گفت و گو نیز به میزان خصلت آیینگی فیلم بستگی دارد هر فیلمی تا حدودی از این خاصیت بهرهمند است یعنی هم بازنمای جامعه و سازندگان آن است و هم آیینهای است که هر کس به نوعی تصویر خود را در آن میبیند از این رو شاید درستتر باشد که بگوییم ما فیلم را نمیبینیم بلکه در فیلم به تماشای خود مینشینیم بر این اساس است که مخاطبان مختلف همواره به درجات متفاوت و اغلب متضاد از درک یک فیلم دست می یابند همچنین میبینیم اغلب آنان که شباهتهای اجتماعی و شخصیتی و تجارب مشترک بیشتری دارند در کشان از یک فیلم به یکدیگر نزدیک تر است و بالعکس آنان که متفاوت ترند برداشت متفاوت تری خواهند داشت در این میان فیلمهایی که بتوانند گروه هایی بیشتری را با خصلتهای متفاوت تری به گفت و گو و چالش با خود بکشانند و در نتیجه طیف وسیعتری از برداشتها و درکها را در سطح جامعه ایجاد کنند غنا و ارزش بیشتری دارند این ویژگیای است که شاید بتوان به تمام آثار هنری نسبت داد برای مثال شعر حافظ از آن حیث ماندگار و مورد توجه همه است که هر ایرانی اعم از دانشمند یا رند عالم سوز یا عامی بیسواد می توان با آن ارتباط برقرار کند و به نوعی حدیث و حکایت دل خود را در آن بیابد.
مروری بر دیدگاه منقدان نشان می دهد که موضوع انتقاد ایرانیان متوجه دو محور اصلی بوده است نخست موضوع فیلم که فرار دختران دوم پخش فیلم از یک شبکه تلویزیونی خارجی تابو بودن موضوع فیلم و قرار گرفتن فهم فیلم در چارچوب تقابل میان ما و دیگری عملا امکان فهم عمیق فیلم را از بیننده ایرانی می گیرد نگاهی به نقدهای ایرانیان نشان می دهد هیچ یک از منتقدان به محتوای فیلم اشاره نکرده و اساساً به نوع نگاه فیلم به مسئله فرار دختران توجه نشان نداده اند بیننده ایرانی به جای آنکه بپرسد فیلم چه چیزی را نشان می دهد و چه می گوید تمام هم خود را صرف بررسی این پرسش می کند که چه کسی با چه ابزاری و چرا درباره فرار دختران سخن گفته است.
در اینجا من به برخی وجوه بارز فیلم اشاره می کنم تا مشخص شود چه نکاتی از دیدگاه ایرانیان منتقد مغفول مانده است.
بررسی اجمالی از ساختار فیلم نشان می دهد که فیلم در چارچوب ارزشهای مورد قبول مردم ودر جهت ترسیم تصویری مثبت از دولت ایران تدوین شده است از آن رو که:
1- این فیلم از معدود گزارشها و فیلمهای رسانه ای غربی درباره ایران است که نمیکوشد در چارچوب نظام ارزشهای غربی مسئله اجتماعی یا سیاسی خاصی را در ایران تعریف کند یا موضوعی را مشکل جدی جامعه ایران بنامد که از نظر ایرانیان بیاهمیت است همان طور که ارقام و امارهای ذکر شده نشان می دهد فرار دختران یک مشکل جدی در ایران است و مردم و دولت ایران هم آن را یک معضل اجتماعی تلقی می کنند.
2- فیلم به ارائه تبیین سیاسی در مسئله فرار دختران اقدام نکرده و موضوع را در سطح عوامل اجتماعی و خانوادگی تحلیل کرده است در حالی که اغلب رسانه های غربی تلاش می کنند به هر قیمت شده ریشه های هر مسئلهای را به نقلاب اسلام یا دولت ایران مرتبط کنند.
3- در اغلب فیلمهای مربوط به ایران که در کشورهای خارج به نمایش در می آید فقط از بروز یک بحران یا مسئله حاد اجتماعی در ایران سخن گفته می شود بدون آنکه در کنار آن در تلاش جامعه و دولت ایران برای حل آن سخنی به میان آید در حالی که فراری اساسا بر چگونگی رویارویی و حل مسئله متمرکز شده و نشان داده است چگونه دولت از طریق تاسیس خانه ریحانه به حمایت از دختران پرداخته و خانواده نیز همپای تلاشهای مشاوران این مراکز در این اقدام همکاری کرده اند و کوشیدهاند به خواستههایی که دخترانشان برای دستیابی به آنها ناچار شده اند علیه خانواده خود قیام کنند و عملا آبروی خانوادهشان را خدشه ار سازند احترام بگذارند و حقوق دخترانشان را به رسمیت بشناسند در نگاه فمینیستی غرب این موضوع بسیار اهمیت دارد و با درک آنها از جوامع سنتی منطبق نیست.
4- فیلم در کنار نمایش فرار دختران و پرداختن به دلایل آن و صحه گذاشتن بر وجود وضعیت نابسامان درایران زنانی را نیز تصویر می کند که در مقام رئیس و مشاور یک مرکز دولتی حضوری توانمند و چشمگیر دارند. خانم شیرازی به عنوان رئیس مرکز چنان اقتدار توانایی و مهارت در مدیریت و هدایت مرکز از خود نشان می دهد که به اندازه تمام صحنههای دیگر فیلم می تواند بیننده را متاثر سازد اغراق نیست اگر گفته شود حضور زنان چنان در فیلم برجسته است که گویی هدف فیلم نمایش مشارکت زنان در عرصه اجتماع است.
5- نکته مثبت دیگر فیلم عدم مبالغه در طرح مسائل اجتماعی در ایران است یک موضوع حساس و بحرانی مانند فرار دختران می توانست به اشکال مختلف تجزیه و تحلیل و بزرگنمایی شود اما می بینیم که فیلم صرفا بر کمتر از ده مورد از دختران اشاره دارد و مرکز نیز اغلب عاری از ازدحام دختران این چنینی است در حالی که ارقام حکایت از وضعیت بدتری می کند نبود گزارشگر و گوینده در فیلم به بیننده این امکان را می دهد که خود با موضوع ارتباط برقرار کگند و واقعیت را بدون تحریف یا تحلیلهای جهت دار بینند در حالی که اگر سازندگان فیلم اغراض سیاسی خارجی را دنبال می کردند بیننده را در تماشای فیلم به حال خود نمی گذاشتند و با تحلیلهای خود ذهنیت ویژه ای برای او خلق می کردند این امر حکایت از بی طرفی آنها و دقت علمی در ارائه گزارش داد.
6- فیلم از داده های روان شناختی جامعه شناختی و انسان شناختی فراوان سرشار است که هر یک در شناخت مسئله فرار دختران ارزش کاربردی بسیاری دارد و می تواند زمینه مطالعات تطبیقی به منظور شناخت بهتر ایران را فراهم کند. برخلاف ایرانیان بینندگان غربی به جزئیات و محتوای فیلم بیشتر توجه کرده اندو درباره اینکه سازنده فیلم چه کسی بوده و چرا ایم فیلم را ساخته است کنجکاوی نشان نداده اند البته دلیل این امر واضح است برای بینندگان اروپایی شبکههای بریتانیا به منزله تلویزیون محلی است که برای آنها هویتی آشنا و خودی ست ودیگر دلیل ندارد که از کیستی یا انگیزه سازندگان فیلم پرسش کنند بینندگان غربی در چارچوب درکی خاص از جامعه ایران به فیلم نگریستهان درکی که در سالهای اخیر در نتیجه تعارضات سیاسی ایران و غرب به وجود آمده است و از جمله تبعات آن اظهار شگفتی از مشاهده حضور زنان تحصیل کرده و توانا در مدیریت مرکز است در حالی که اگر کسی اندکی ایران را بشناسد از شگفتی غربیان باید به شگفت آید زیرا اولاً اشتغال زنان در ایران در تمام سطوح امری عادی وهمانند اروپا و غرب است ثانیا در ایران اغلب مراکزی که به مسائل خاص زنان می پردازند عموماً توسط زنان مدیریت می شوند برای بیننده غربی اختصاص یک ساختمان زیبا و مجهز به زنان برای حل مشکلاتشان تحسین برانگیز است. اما برای ما جای تعجب است که چگونه در عصر ارتباطات و ماهواره که امکان سیر و سفر بسیار فراهم است غربیان تا این حد از اوضاع ایران بیاطلاعاند که گمان میکنند زنان ایرانی در بیغولهها به سر میبرند و دولت ایران کمترین سرمایهگذاری درباره آنها نمی کند وجود این وضعیت حکایت از موفقیت سیاستمداران غربی در فریب افکار عمومی و نیز قحطی اطلاعات غربیان درباره ایران است و این هر دو در کنار هم اهمیت و ارزش فیلم فراری را بیشتر آشکار می کند مهمترین نکته ای که تمام منتقدان فیلم به آن اشاره کرده اند آن است که جامعه ایران به رویکرد تازه ای به زن دست یافته است و از آنچه غربیان سرکوبگری زنان توسط دولت اسلامی مینامند در این فیلم خبری نیست بلکه نشاندهنده آن است که جامعه ایران جامعهای پویاست که در آن تعامل سنت مدرنیته به پویایی جامعه منجر شده است. با توجه به مطالب مذکور یک پرسش اساسی وجود دارد که شایسته بررسی است چرا به رغم محتوای مثبت فیلم بینندگان ایرانی آن را منفی ارزیابی می کنند و چرا فیلم را نوعی اهانت به ایران می دانند پاسخهای متعدید به این پرسش میتوان داد از جمله می توان به نظریه های موجود درباره شخصیت و رفتار ایرانیاندر عصر حاضر و همچنین نظریههای مربوط به جوامع در حال توسعه مراجعه کرد چنانکه اغلب تحلیلگران در مواجهه با این گونه پرسشها به نظریههای زیر توسل می جویند:
1) نظریه توطئه: براساس تفکر دایی جان ناپلئونی ایرانیها همواره دست پنهان انگلیس پشت هر حادثهای وجود دارد به همین دلیل نتیجه می گیرند که منافع نامشروع خارجیها انگیزه و هدف ساخت این گونه فیلمهاست.
2) نظریه خود کم بینی: کشورهایجهان سوم اعتماد به نفس خود را در نتیجه عقب ماندگی از دست داده اند و همواره تصوری تحقیر و خوار شده از خود دارند به همین دلیل مایل به بازتاب تصویر خود در آیینه فیلمهایی که در خارج از ایران ساخته و پخش می شوند نیستند.
3) نظریه خود بزرگ بینی و قوم مداری: ایرانیان با تکیه بر تاریخ کهن و پیشینه امپراتوری باستانی همواره خود را بزرگتر از آنچه امروز هستند می بینند و حاضر به پذیرش کاستیهای خود نیستند.
4) نظریه بیگانه ستیزی و بیگانه گریزی ایرانیان: جنگها و تجاوزات متعدد کشورهای خارجی به ایران در دو قرن اخیر ایرانیان را دچار نوعی واهمه و ترس و نفرت عمیق از آنها کرده است در نتیجه هرگونه ارتباط با خارج و خارجی را با نگرشی منفی ارزیابی می کنند. اما هیچ یک از این نظریه ها قادر به تبیین این پرسش که چرا ایرانیان ارزیابی غیر واقع بینانه ای از فیلم فراری دارند نیست زیرا به رغم انکه این نظریه ها در تبیین مسائل ایران بسیار عمومیت دارند ولی درستی و صحت هیچ یک از آنها تا کنون به شکل علمی تبیین نشده است به اعتماد نگارنده دو موضوع می تواند نوری تازه به انی پرسش بیفکند نخست عدم آشنایی ایرانیان با گفتمانهای فرهنگی حاکم بر سینما و رسانه های غرب و اروپا دوم تفاوت درک ایرانیان از رسانه و علم با درک غربیان ازاین دو نهاد اجتماعی همان طور که در ابتدای مقاله گفته شد نقد عنصر تعیین کننده اصلی در فعالیتهای فرهنگی روشنفکرانه است و نمی توان انتظار دیگری جز این از فیلم مستند مردم شناسانه داشت از سوی دیگر رسانه ها در غرب و ایران وضعیت کاملا متفاوتی دارند در ادامه این موضوع بررسی می شود. فراری و تلویزیون بریتانیاهمانطور که ذکر شد یکی از پرسشهایی که ایرانیان درباره فیلم فراری و تمام فیلمهای انتقادی دیگر که تلویزیونهای خارجی درباره ایران پخش می کنند طرح کردهاند این است که چرا و با چه انگیزههایی تلویزیونهای خارجی به ساخت و پخش فیلم درباره ایران اقدام میکنند با این عقیده که رسانههای غربی طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی کوشیدهاند تصویری سیاه از جامعه ایران خصوصاً وضعیت زنان ترسیم کنند هم عقیده هستم نگارنده اگرچه نباید از نظر دور داشت که این نگرش در حال دگرگونی است و مطبوعات و رسانه های غرب تا حد زیادی به نقد عملکرد گذشته خود پرداخته اند و در سالهای اخیر که برنامههای تلویزیونها و مطالب روزنامه های بریتانیا را دیده ام اغلب نگاهی واقع بینانه توام با جهت گیری مثبت دارند معمولا این پرسش تنها درباره فیلمها و گزارشهایی طرح می شود که تا حدی جنبه انتقادی دارند و با ارزشهای سیاسی یا فرهنگی ایران سازگار نیستند دولت و مردم ایران اغلب در برابر فیلمها و گزارشهایی که غیر انتقادی باشند سکوت یا با افتخار از آن یاد می کنند در پاسخ به این پرسش که چرا فیلمهای انتقادی پخش می کنند یکی از پاسخها و البته پاسخی که تاکنون اغلب پذیرفته شده آن است که این کار با نیت سیاسی و به منظور تبلیغ علیه دولت ایران انجام می گیرد دلایلی که در اثبات این سخن گفته می شود آن است که دولتهای غربی با جمهوری اسلامی اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک دارند و فرض بدیهی این است که غربیان از رسانه های خود علیه ایران استفاده کنند من در اینجا قصد نفی یا نقد این رویکرد را ندارم و در اینکه رسانه ها در خدمت سیاست هستند هم نمی توانم تردید کنم اما مایل هستم تجربه و درک شخصی خودم را که محصول سه سال تماشای تلویزیونهای بریتانیا در لندن است درباره پخش فیلمهایی از نوع فراری بنویسم شاید کمک بهتری برای درک ما از رسانه ها در غرب باشد. نکته نخست ان است که فیلم فراری از شبکه چهار بریتانیا پخش شده است که شبکهای روشنفکرانه است و هجده سال پیش به منزله رقیبی برای شبکه دوم بی بی سی در ارائه برنامه های فکری و فرهنگی به ویژه در زمینه شناخت فرهنگهای دیگر و مباحث چند فرهنگی شدن تاسیس شد این شبکه غیردولتی است و نمی توان فیلمهایی را که از این شبکه پخش می شوند مستقیماً متاثر از یا نتیجه سیاست دولت بریتانیا با ایران دانست شاید اگر چالشهای کلان سیاسی میان ایران و کشورهای اروپایی و غرب وجود نداشت رسانه های غربی نیز تمایل چندانی برای سرمایه گذاری برای ساخت و پخش فیلم درباره مسائل اجتماعی ایران نداشتند و همین اندک توجه را هم به ایران نمی کردند همانطور که به بسیاری از کشورهای دیگر نیز توجهی نمی کنند ولی به هر حال این وضعیت برای ما فرصت خوبی است تا با زبانی که با زبان رسانه های غرب سازگار باشد و ارزشهای جامعه ایران را خدشه دار نکند واقعیتهای جامعه ایران را به اطلاع مردم غرب برسانیم و ذهنیت غیر واقع بینانه آنان را به واقعیت ایران نزدیک کنیم. نکته دوم آن است که پخش بررسیهای اجتماعی انتقادی از تلویزیونهای اروپایی و بریتانیایی امری معمول است و رسانه ها آیینه انتقادی جامعه شناخته می شوند در این زمینه اگر خطوط قرمز خاصی وجود داشته باشد نیز محسوس نیست چرا که چنین به نظر می رسد رسانه ها در نقد جامعه خودشان از هیچ چیز فروگذار نمی کنند از این رو در شبکههای تلویزیونی موضوعاتی منعکس می شوند که ابعاد بحرانی و مسئله زا دارند و انعکاس آنها جامعه را به تامل وا می دارد بنابراین نقد برای رسانه های غربی امری عادی است و تصور اینکه تلویزیون برنامه های مستند انتقادی را به منظور تخریب و تضعیف یک جامعه انجام دهد با منطق کار آنها ناسازگار است زیرا در آن صورت باید تلویزیون را عامل ایجاد کننده اختلال در نظم اجتماعی و امنیت این جوامع بدانیم در حالی که این گونه نیست بر این اساس باید در نظر داشت فیلم فراری که در مجموعه داستانهای واقعی پخش شد تا حدی متاثر از سیاست رسانه ای در این جامعه است سیاستی که در پی انعکاس کاستیها و نقصانهاست نه تبلیغ و مدح جامعه اگر از این زاویه نگاه کنیم می توان گفت حتی اگر فیلم فراری صرفاً وجوه منفی ایران را هم نمایش می دهد سازندگان و تلویزیون را نمی توان متهم ساخت که آن را تعمداً برای اهانت به فرهنگ و جامعه ایران ساخته و پخش کرده اند گمان نمی کنم اگر تلویزیون ایران فیلم انتقادی مستندی درباره بریتانی پخش کند کسی در بریتانیا آن را یک اهانت برنامهریزی شده علیه مردم بریتانیا تلقی کند چرا که همه روزه بریتانیاییها خود دست اندر کار نقد خود هستند و هر روزه انبوهی از داده ها و مطالب و فیلم های مستند در نقد خود تولید و به همگان ارائه می کنند این نحوه رویکرد به تلویزیون البته با آنچه در ایران متداول است تا حدودی تفاوت دارد در ایران برنامه های مستند انتقادی تابع اصول و سیاستهای خاصی است و محدودیتهایی وجود دارد که اجازه نمی دهد تلویزیون همیشه و همه جا آیینه انتقادی جامعه باشد از سویی دیگر بسیاری از مسائل که در ایران تابو شناخته می شوند در جامعه غرب جنبه متعارف و عادی دارد فرار دختران در سنین جوانی و درگیری آنها با مسائل جنسی اگرچه یک مسئله اجتماعی است اا برای مردم غرب امری تابو و نامتعارف نیست بنابراین آنها از دیدن اینگونه فیلمها چندان تصور سیاهی از ایران نخواهند یافت جز آنکه همانطور که دیدیم بپرسند مگر در ایران هم مثل غرب برخی دختران از خانه فرار می کنند؟در خاتمه لازم می دانم به چند نکته اشاره کنم: نخست آنکه امروزه رسانهها عملا مرزهای سیاسی و ملی را در نوردیده و به اشکال مختلف در حال تصویربرداری و پخش تصاویری از ما و همه مردم هستند مشکل بتوان از زیر نظر دوربینها فرار کرد بنابراین بهتر است خود را برای زیستن دائمی مقابل دوربینها آماده سازیم و طوری شرایط جامعه و افراد را بهبود بخشیم و اصلاح کنیم که نگرانی از بازتاب زندگی خود در تلویزیون خودمان یا هیچ کشور دیگری نداشته باشیم. دوم آنکه در ارزیابی محصولات فرهنگی از نظر سیاسی و اجتماعی وجود تفاوتهای احتمالی میان ایران و جوامع غربی نقش مهمی ایفا می کند مقولات رسانه سینما هنر علم پژوهش و فیلم در غرب و ایران یا در ذهن ایرانی و غربی یکسان تلقی و فهم نمیشوند. به خصوص در زمینه کارکرد رسانه ها این تفاوت بارز است رسانه تلویزیون در غرب سرگرمی اطلاع رسانی تبلیغ تجاری و نقد اجتماعی را مهمترین کارکردهای خود می شناسد اما برای ایرانیان تلویزیون مدرسه ای است که در آن کارکردهایی چون آموزش علم تبلیغ دین و کمک به اصلاح جامعه مقدم بر کارکرد سرگرمکنندگی است به همین دلیل ممکن است بینندگان ایرانی و غربی درباره نتایج و تاثیرات پخش یک فیلم راجع به ایران در خارج کاملاً متفاوت از هم فکر کنند از این رو گاهی بررسی تجربی تاثیر یک فیلم بر بینندگان بهتر از تحلیل محتوای آن می تواند میزان تاثیرگذاری سیاسی یا اجتماعی یک فیلم را نشان دهند. سوم اینکه اگرچه نمیتوان سیاست رسانه و فرهنگ را مقولاتی کاملا مستقل از یکدیگر دید اما فیلم و رسانه نیز تماماً در قالب سیاست و قدرت قابل فهم نیستند برخی محصولات فرهنگی در چارچوب مرجعهای دیگر مانند علم و پژوهش و ارزشهای خاص حاکم بر اجتماعات دانشگاهی تفسیر و درک می شوند همان طور که درباره فیلم فراری می بینیم نگاه انسان دوستانه در کنار ارزیابیهای هنری درک فیلم را میسرتر می سازد برخی از ارزیابیها بر پایه مفروضات ذهنی و قالبهای فکری است که عملا با منطق فیلم یا هر محصول فرهنگی دیگر منطبق نیست.
منبع: / سایت / فرهنگ شناسی
نظر شما