موضوع : دانشنامه | س

ژوزه ساراماگو


خوزه ساراماگو


ژوزه ساراماگو ((José de Sousa Saramago ، شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس یکی از برجسته ترین چهره های ادبی پرتغال است که در سال ۱۹۲۲ در ده کوچکی در Golega در یک خانواده فقیر کشاورز به دنیا آمد. در سه سالگی با خانواده به لیسبون رفت. در آنجا بود که پدرش به عنوان مأمور پلیس مشغول به کار شد. ژوزه علیرغم نمرات بسیار خوب در مدرسه، به دلیل مشکلات مالی خانواده نتوانست تحصیل در دبیرستان را ادامه دهد و حرفه آهنگری را فراگرفت. بعدها به عنوان طراح صنعتی و کارمند اداری و سپس در یک انتشارات به عنوان خبرنگار کار کرد.
چهل ساله بود که نگارش را آغاز کرد. اولین رمانش با نام کشور گناه در ۱۹۴۷ به چاپ رسید. به دلیل ناکامی در یافتن نداشتن ناشر برای رمان دوم، نوشتن را کنار گذاشت.
در سال ۱۹۶۶ مجموعه شعر اشعار محتمل به چاپ رسید. ساراماگو به فعالیت سیاسی نیز پرداخت و با حفظ مواضع انتقادی خود در ۱۹۶۹ عضو حزب کمونیست شد. در رمان امیدواری در آلن تیو به نگارش یکنواختی زندگی کارگران کشاورزی پرداخت که زیر فشار ساختار فئودالی صدها ساله تا به امروز زندگی می کنند.
بعدها با انتشار کتاب بالتازار و بلموندا در ۱۹۸۲ به شهرتی جهانی رسید. رمانی که به انحطاط دربار پرتغال در قرن شانزدهم میلادی می پردازد. ساراماگو از دوران کودکی خود که آن را تا پانزده سالگی به رشته تحریر در آورد، می گوید: «این دوران بیشترین تأثیر را در شکل گیری شخصیت من داشت و من در واقع به عنوان یک بچه رعیت باقی ماندم..»
از روی رمان خاطرات کودکی وی اپرایی توسط Azio Corghi ساخته شده است که در سالن بزرگ اپرای شهر میلان در ایتالیا به روی صحنه رفت. بسیاری از منتقدان ادبی ساراماگو را در ردیف نویسندگان سوررئالیست و به اصطلاح رئالیسم جادویی قرار داده و آثار او را نزدیک به نویسندگان آمریکای جنوبی از جمله گارسیا مارکز می دانند. اگرچه او خود آثارش را در ادامه سنت ادبی اروپایی می خواند.
داستان های او که با لحنی طنزآمیز نگاشته شده اند، معمولا شرح رویدادهای تاریخی و یا حوادث تخیلی اند که در واقع به انتقاد وضع موجود در جامعه می پردازند. انتقاد به سنت های مذهبی و بی عدالتی اجتماعی در محور آثار این نویسنده قرار دارند.
او در باره شخصیت های رمانش می گوید: شخصیت های من آدم های ساده هستند، نه خیلی زیبا و نه خیلی زشت که در موقعیت های خاص به دلیل احساس دوستی و یا عشق، به یکدیگر می رسند. نگارش برای ساراماگو یک مسئله شخصی است که در آن نویسنده نظرات، تجارب و داستان زندگی خود را با استعداد و قریحه خاص خود، به رشته تحریر درمی آورد: «اثر یک نویسنده تعبیر وی از جهان است.»
او معتقد است که حقیقت واحدی وجود ندارد که برای همه به یک اندازه با ارزش باشد. ساراماگو می گوید که ایدئولوژی و جهان بینی یک نویسنده در رده دوم قرار دارد: «آنچه که ما آن را به عنوان ادبیات سیاسی فعال می نامیم، غالبا به نتایج فاجعه بار ادبی ختم می شود. مطمئنا موارد دیگری نیز وجود دارد اما نه انقلاب و نه ادبیات از آن ها سود جسته اند.»
ساراماگو در سال ۱۹۸۸ با Pilarel Rio ژورنالیست اسپانیایی ازدواج کرد و اکنون با همسرش در جزیره لانزاروته در اسپانیا زندگی می کند. در ۱۹۹۲ هفتمین رمان خود به نام انجیل به روایت عیسی مسیح را نوشت که در آن مسیح حتی به اعتقادات خود شک می کند. این کتاب به دلیل جریحه دار کردن احساسات مذهبی مردم توسط دولت وقت پرتغال از فهرست کتب پیشنهادی برای دریافت جایزه کتاب اروپا حذف شد. او در اعتراض به تصمیم دولت محافظه کار پرتغال این کشور را ترک کرد و برای زندگی به اسپانیا رفت.
ژوزه ساراماگو که در برخی از ترجمه ها در ایران با تلفظ اسپانیایی خوزه ساراماگو، خوانده شده، جوایز بسیار ادبی را در پرتغال و در سطح بین المللی دریافت کرده است. از جمله این جوایز می توان از جایزه ادبی کامو در ۱۹۹۵ و ۱۹۹۸ در سن ۷۶ سالگی جایزه نوبل نام برد. واتیکان در ۱۹۹۸ زمانی که ساراماگو به دریافت جایزه نوبل نائل شد آن را تأسف بار خواند و از تصمیم گیری سیاسی در اهدای جایزه به وی نام برد.
رمان مشهور کوری ژوزه ساراماگو که تا بحال با سه ترجمه متفاوت در ایران نیز به چاپ رسیده است، به عنوان داستان فیلم و موضوع نمایشنامه مورد توجه فیلمسازان و کارگردانان تئاتر در جهان قرار گرفته است.
شخصیت های این داستان بدون نامند. داستان تخیلی در یک شهر ناشناخته اتفاق می افتد. بدنبال شیوع بیماری مسری کوری، تعداد زیادی در شهر بدان مبتلا می شوند. دولت برای جلوگیری از سرایت این بیماری، مبتلایان را در بیمارستانی در خارج از شهر در قرنطینه نگاهداری می کند. در این کتاب سردرگمی انسان ها و مناسبات اجتماعی نا درست و اطاعت کورکورانه به انتقاد کشیده می شوند. در واقع بیماری کوری برای او نوعی تمثیل برای نابینایی در عقل و قدرت درک انسان هاست.
ژوزه ساراماگو با علاقه در مورد موضوع های سیاسی روز اظهار نظر می کند. در دیداری که از رام الله داشت او اشغال مناطق فلسطینی نشین را توسط اسرائیل با روش حکومت نازی ها و بوجود آوردن اردوگاه های کار اجباری آشویس و بوخن والد مقایسه کرد و گفت: ”اسرائیلی ها زندگی فلسطینیان را در یک اردوگاه اداره می کنند.“ و علیرغم اعتراض هایی که به این اظهارات شد، او حرف خود را پس نگرفت.
وی در رمان مقاله ای درباره شفافیت به واکنش های یک دولت در نظام دموکراسی به انتخاباتی می پردازد که مورد مخالف شرکت کنندگان در انتخابات قرار گرفته است. ساراماگو درباره این داستان تخیلی که لحنی طنزآمیز و پیامی سیاسی دارد، می گوید: «من پیغمبر نیستم، در اقتصاد دست ندارم، سیاستمدار و نظامی هم نیستم. من فقط یک نویسنده ام و می خواهم توجه انسان ها را به این موضوع جلب کنم که سیستم دموکراسی کارکرد درستی ندارد. من نمی دانم که چه بهتر است و چطور می توان جهان را نجات داد. من فقط این را می دانم که دنیای فعلی بیمار است.»
در رمان مقاله ای درباره شفافیت که به عنوان کتاب بینایی و یا بینایی نیز ترجمه شده، در یک سرزمین نامعین به یکباره در انتخابات درصد زیادی با آراء سفید شرکت می کنند. انتخاباتی دوباره صورت می گیرد ولی باز درصد آراء سفید در صندوق های رأی بیشتر می شود. در اینجا حکومت به دنبال مقصر این موضوع در همه جا می گردد و رفته رفته به استفاده از خشونت و ابزار نظام دیکتاتوری سوق می یابد. شرایط فوق العاده اعلام می شود و نهادهای اجتماعی بسیاری تعطیل می گردند و در نهایت دولت خود به دنبال جنایتکارانی می گردد که فرد مقصر را به قتل برسانند.
در این کتاب ساراماگو چهره دوگانه دموکراسی را به انتقاد می کشد: «مهمترین ابزار قدرت در جهان را سیاست در اختیار ندارد، بلکه قدرت اصلی در اختیار اقتصاد است. شرایط مسخره ایست. قدرت واقعی در دست نهادهایی است که دموکراتیک نیستند. به بیان دیگر من به عنوان یک شهروند نمی توانم مدیریت میتسوبیشی یا زیمنس و یا شرکت های چند ملیتی دیگر را تعیین کنم. دولت ها ابزار سیاسی در دست قدرت اقتصادی هستند.»
علیرغم شهرت ساراماگو به عنوان نویسنده ای بدبین و نزدیکی آثارش به کافکا، در کتاب های وی اعتقاد ریشه دار به اصل خوبی در انسان ها و جهان و تحسین انسانیت وجود دارد.
از آثار دیگر او می توان از ”در غیاب مرگ“ نام برد که در آن با طنز ویژه خود، ساراماگو زندگی را به تمسخر می گیرد. در این کتاب مردم پیر می شوند اما نمی میرند. بدنبال آن کلیسا به مبارزه ای برای بازگشت مرگ می پردازد. در واقع پیام ساراماگو در این کتاب روشن میشود، تنها شرط زندگی کردن، مردن است.

فهرست آثار
1947ـ رمان «سرزمین گناه» (The Land of Sin)
1966 ـ مجموعه شعر «اشعار محتمل» (Possible Poems)
1970ـ مجموعه شعر «شاید شادمانی» (Probably Joy)
1971 ـ مجموعه مقالات «از این جهان و آن دیگری» (From this World and the Other)
1973ـ مجموعه مقالات «چمدان مسافر» (Traveller's Baggage)
1974ـ کتاب «عقاید دی ال هاد» (The Opinions the DL Had)
1975ـ شعر بلند «سال 1993» (The Year of 1993)
؟197ـ مجموعه مقالات سیاسی «یادداشت ها» (Notes)
1977ـ رمان «فرهنگ نقاشی و خوش نویسی» (Manual of Painting and Calligraphy)
1978ـ مجموعه داستان «تقریبا یک شیء» (Quasi Object)
1979ـ نمایش نامه «شب» (The Night)
1980ـ نمایش نامه «من باید با این کتاب چه کنم؟» (What shall I do with this Book?)
1980ـ رمان «برخاسته از زمین» (Risen from the Ground)
1981ـ کتاب «سفر به پرتغال» (Journey to Portugal)
1982ـ رمان «بالتازار و بلیموندا» (Baltazar and Blimunda)
1984ـ رمان «سال مرگ ریکاردو ریش» (The Year of the Death of Ricardo Reis)
1986ـ رمان «بلم سنگی» (The Stone Raft)
1987ـ نمایش نامه «زندگانی دوباره فرانسیس اسیسی» (The Second Life of Francis of Assisi)
1989ـ رمان «تاریخ محاصره لیسبون» (The History of the Siege of Lisbon)
1991ـ رمان «انجیل به روایت عیسی مسیح» (The Gospel According to Jesus Christ)
1993ـ کتاب«روزنوشتهای لانزاروته» (Lanzarote Diaries)
1994ـ رمان «گذرنامه ای برای پرتغال» (Passport to Portugal)
1995ـ رمان «کوری» (Blindness)
1997ـ رمان «همه نام ها» (All the Names)
1999ـ کتاب «پرتغال» (Portugal)
1999ـ رمان «قصه جزیره ناشناخته» (The Tale of The Unknown Island)
2000ـ رمان «غار/دخمه» (The cave)
2004ـ رمان «دوبل» (The Double)
2005ـ نمایش نامه «دون جیووانی»
2005ـ رمان «ضربان مرگ / مرگ مکرر»

سبک ادبی
منحصربه فردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم کاربرد نشانگان سجاوندی به صورت متداول و استفاده از جملات بسیار طولانی است، که گاه در درون آن زمان نیز تغییر می کند. او از میان علائم نگارشی تنها از نقطه و ویرگول استفاده می کند و از سایر علامات که مثلاً جمله سئوالی را مشخص می کند یا آن را در گیومه می گذارد و...مطلقا می پرهیزد. گفتگوهای شخصیت های داستان را پشت سرهم می نویسد و مشخص نمی کند که کدام جمله را چه کسی گفته و به ندرت یک پاراگراف را تمام می کند.
اگرچه بسیاری از منتقدان ادبی ساراماگو را در ردیف نویسندگان پیرو سبک رئالیسم جادویی قرار داده وآثار او را با نویسندگان اسپانیایی زبان امریکای لاتین مقایسه می کنند اما او خود را ادامه دهنده ادبیات اروپا و تأثیر پذیری خود را بیشتر از گوگول و سروانتس می داند.
ساراماگو گاه در دل داستان های خود از جملات طعنه آمیزی استفاده می کند که ذهن خواننده را از حوادث تخیلی و غالبا تاریخی داستان خود به واقعیت های جامعه امروز معطوف می کند. نوک پیکان کنایه های ساراماگو معمولاً مقدسات مذهبی، حکومتهای خودکامه و نابرابری های اجتماعی است. رویکرد ساراماگو علیه مذهب آنچنان در رمان ها و مقالات او آشکار است که وزیر کشور پرتغال در سال ۱۹۹۲ در پی انتشار کتاب انجیل به روایت عیسی مسیح نام او را از لیست نامزدهای جایزه ادبی اروپا حذف کرد و این کتاب را توهینی به جامعه کاتولیک پرتغال خواند، ساراماگو پس از آن به همراه همسر اسپانیایی اش به تبعیدی خودخواسته به لانساروت جزیره ای آتشفشانی در جزایر قناری در اقیانوس اطلس رفت و تاکنون در آنجا زندگی می کند. اعلام نام او به عنوان برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۹۸ نیز خشم واتیکان را برانگیخت.
ژوزه ساراماگو با رمان کوری ترجمهٔ مینو مشیری. جشنواره سن سباستین، سپتامبر ۲۰۰۶علی رغم تمام انتقاداتی که از نگرش بدبینانه ساراماگو به دنیا می شود، اثار او چه در سطح عامه مردم و چه در میان نویسندگان و خوانندگان حرفه ای مورد اقبال زیادی واقع شده است. هارولد بلوم او را خوش ذوق ترین نویسنده زنده دنیا میداند و فدریکو فلینی کتاب کوری را زیباترین رمانی که خوانده توصیف کرده است. شهرت ساراماگو در ایران با ترجمه فارسی همین کتاب در سال ۱۳۷۸ آغاز شد، تاکنون سه ترجمه مختلف از کوری صورت گرفته و آن را یکی از محبوبترین نمونه های ادبیات داستانی روز دنیا در ایران ساخته است.

منابع:
1. http://fa.wikipedia.org
2. http://www.tardid.com/archives/1384/08/post_34.php
3. http://www.dw-world.de/popups/popup_printcontent/0,,2925563,00.html نوشته: شیرین جزایری

نظر شما