ابوالفضل مصفی
استاد ابوالفضل مصفی ادیب و شاعر برجسته متولد سال ۱۳۰۲ در تفرش بودند، ایشان تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات متوسطۀ خود را در قم و در دبیرستان حکیم نظامی این شهر طی نمودند سپس برای ادامۀ تحصیل راهی تهران شده و در سال ۱۳۲۰ موفق به دریافت دیپلم ادبی از دبیرستان دارالفنون گردیدند.
ایشان در سال ۱۳۲۱ به دانشسرای عالی تهران راه یافت و در رشتۀ ادبیات فارسی مشغول به تحصیل و در سال ۱۳۲۵ موفق به دریافت دانشنامۀ لیسانس گردید. وی در مدت تحصیل ضمن تدریس در مدارس مختلف با روزنامه هایی همچون کسری همکاری و به انشار مقاله های ادبی و اجتماعی مباردت می ورزید.
استاد در یکی از روزهای شهریور ۱۳۲۹ به فکر ادامۀ خدمت در قم و تدریس در دبیرستان های این شهر می افتد، ایشان در این رابطه در مقاله ای با عنوان “فقدان جبران ناپذیر” که به مناسبت سالروز وفات استاد حسین کریمان در کتاب نامۀ کریمان به چاپ رسیده است می نویسد:
“…در شهریور ۱۳۲۹، نویسنده این سطور، به خیال انتقال به قم و ادامه خدمت دبیری در فرهنگ آن شهر افتادم. اگرچه مولد من تفرش است، اما وطن مألوف و خاستگاه مأنوس من شهر قم بود و قم را همانطور که بود، نه همانطور که هست دوست می داشتم ولی انتقال به فرهنگ آن جا، به دلیل یا به بهانه نبودن محل خدمت که عنوان می شد امکان پذیر نبود. روزهای پیاپی، در حیاط بزرگ وزارت فرهنگ، در خیابان اکباتان، عمارت سپهسالار پرسه می زدم و از این اطاق به آن اطاق مأیوسانه سر می کشیدم که ناگاه چشمم به سیمای نجیب و آرام کریمان افتاد و امیدی تازه ولی مرموز از این دیدار در دلم رخنه کرد. بعد از سلام و احوالپرسی ماجری را به او گفتم و مشکل تراشی سردمداران امر انتقال را با وی در میان نهادم، که او با تعجب و هیجان و با لحنی که هنوز صدای آن در ضمیرم طنین انداز است گفت: همین امروز ابلاغ انتقال من از قم به تهران صادر شده و محل خدمت من در قم خالی است، شما می توانید از آن محل و ردیف آن استفاده کنید و راهنمائیم کرد. با تشکر و خداحافظی دستهای گرم او را فشردم و بدون فوت وقت به جای آنکه به فرهنگ شهرستانها بروم و نبودن محل خالی را مثل همیشه به رخم بکشند، یکراست به سراغ وزیر فرهنگ وقت که مرحوم دکتر جزایری بود رفتم. در اطاق او در صف انتظار نشستم چون نوبت به من رسید در صندلی کنار میز او قرار گرفتم و درخواست خود را با این مقدمه مطرح نمودم: جناب وزیر، من می توانم برای شما از اشخاص مؤثر و بلند پایه ای توصیه بیاورم ولی شخص شما را در سمت وزارت فرهنگ از هرکس نزدیک تر و دلسوزتر می بینم، پرسید مشکل شما چیست؟ گفتم: مشکل من انتقال محل خدمت من به قم است و اتصال به خانواده خود، برای ادامه خدمت بهتر و بیشتر، اما می گویند محل نیست، و هم اکنون محل آقای کریمان خالی است. نگاهی به من کرد و مجددا پرسید: پنج سال خدمت دبیری خود را در شهرستانها تمام کرده اید؟ جواب دادم خیر. اگر هم تمام شود مایلم تمامی مدت عمر خدمتم در قم سپری شود. ظاهرا احساس صداقتی از این جواب به وی دست داده بود دستش به سراغ یادداشتی رفت و چیزی روی آن نوشت و به دست من داد، نوشته بود: آقای دکتر نصیری، آقای (فلان) می باید فوراً به قم منتقل شوند. نوشته را همان ساعت نزد دکتر نصیری رئیس فرهنگ شهرستانها بردم. ترتیب انتقال زودتر از آنچه انتظار می رفت داده شد و آرزویم با نیت پاک کریمان جامه عمل پوشید. پس از گرفتن ابلاغ، فاتحانه راهی قم شدم و با معرفی اداره فرهنگ قم به دبیری دبیرستان حکیم نظامی که روزگاری دانش آموز آنجا بودم مشغول گردیدم. هر لحظه که به یاد می آوردم که به جای کریمان آمده ام، با تفاوتی که در سن و سابقه و شخصیت با او داشتم، احساس میکردم که جای خالی او را در تدریس نتوانستم بگیرم، با خود میگفتم: بجای شمع کافوری چراغ از نفت میسوزد! و امروز آن شمع کافوری برای همیشه خاموش شد و این چراغ نفتی هنوز کورسویی در تاریکی دارد….”
دکتر مصفی در مدت خدمت خود در قم موفق به انجام خدمات علمی و فرهنگی زیادی از جمله انتشار نشریۀ فرهنگ قم، نشریۀ دبیرستان صدوق و انشار مقالاتی در نشریه پیکار مردان شد.
ایشان محبوبیت زیادی در بین فرهنگیان و دانش آموزان قم داشتند و در سال ۱۳۳۵ به ریاست دبیرستان صدوق و در شهریور ۱۳۴۸ به مدیریت دبیرستان حکیم نظامی منصوب شدند.
استاد مصفی در طول خدمت از تحصیل غافل نشده و در این مدت موفق به گذراندن دورۀ دکترای ادبیات فارسی در دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۴۲ از پایان نامۀ خود با عنوان “اختران فلکی در شعر فارسی” دفاع و با درجۀ عالی موفق به دریافت مدرک دکترای ادبیات فارسی گردید.
ایشان پس از حدود ۲۰ سال خدمت در قم در اواخر سال ۱۳۴۸به دانشگاه تبریز انتقال یافته و تا سال ۱۳۵۷عضو هیئت علمی آن دانشگاه بودند و پس از آن نیز مدتی در دانشگاه های تهران و دانشگاه آزاد به تدریس اشتغال داشتند .
از استاد مصفی آثار و تألیفات ارزنده ای به جا مانده که از آن میان می توان به:
فرهنگ اساطیری شاهنامه؛ فرهنگ ده هزار واژه از دیوان حافظ؛ فرهنگ اصطلاحات نجومی در شعر فارسی؛ با حافظ بیشتر آشنا شویم؛ ماه نو و شعر کهن و مجموعه شعرهای رهاود و بدرود اشاره نمود.
سرانجام ایشان در بیست و یکم شهریور سال ۱۳۸۶ پس از طی یک دوره بیماری به دیار باقی شتافتند و در بهشت معصومۀ قم به خاک آرمیدند.
منابع:
کتاب نامۀ کریمان، یادمان شادروان دکتر حسین کریمان
اسناد موجود در بایگانی دبیرستان ماندگار امام صادق (ع)- حکیم نظامی
سایت ویکیجو: دانشنامه آزاد پارسی و وبلاگ بیوگرافی
گردآوری و تنظیم:مجید داداش نژاد
نظر شما