مقاومت هنرمندان اصیل در برابر هنر مدرن
در حالیکه هنوز عامه مردم و اقلیتی از خواص و اهل بصیرت باطناً در عالم دینی سکنی گزیدهاند. آنها با ذهن تأویلی مشرقزمینی و اسلامی، مقاومت خویش را در برابر تمدن غرب نشان میدهند و علاوه بر آن، در مقام اثبات، در جستجوی فرد آمدن معنوی و اصیلاند و از اینجا هنرمند مسلمان با جهانی بیگانه در ستیز است که هنر و تفکّر معنوی هنر دینی را مورد هجوم قرار داده است. او باید چنان به جماعت تجددزده نزدیک شود که بهوسیلهی جماعت هضم و مصادره نشود، یعنی نه چنان افتد که بقول شاعر:
شد غلامی که آب جوی آرد
آب جوی آمد و غلام ببرد
اگر هنرمندی چنین بختی داشت که واقعاً ورای این کثرت غفلتزای شگفت سامریوار، باطل بودن بسیاری از این تماشاهای انفعالی را درک کند، بخت و توفیق رهایی نیز دارد.
این هنرمند و متفکر معنوی اسیر موج خودبنیادی نمیشود و با این کثرتی که امروز در جهان بهوجود آمده، واعظ حقیقی انسان میشود، تأمل و تأویل مشرقی و اسلامی او در حقیقت متذکر انسانیت انسان است. شاعر یا هنرمند یا هرکس دیگری اگر از ورای این تماشاها، آن دو سه نکتهای را که حوائج واقعی آدمی است درک کند فریفته نمیشود و اگر تا حدودی هم قدرت تأویل داشته باشد، توفیق مییابد.
ما اکنون در جهانی بسر میبریم که انتقال از عالمی به عالمی دیگر بسیار دشوار است، برخلاف گذشته که کثرت فرهنگها وجود داشت، از یک قریه فرهنگی با چند گام به قریه و حوزه فرهنگی دیگری وارد میشدیم، امّا امروز کوچیدن از وضع موجود به آسانی ممکن نیست. هنرمند بارها و بارها خودش را از چنگ آن چیزی که اسیرش کرده بود خلاص میکند، امّا باز صبح که بیدار میشود چون گرفتاران سرگردان «تیه» نفس، خود را سرجای سابقش میبیند، بیآنکه سیر و صیرورتی اتفاق افتاده باشد. گرفتاری آنجا فزونی میگیرد که دیگر تفاوتی میان هنرهای بدیل و اصیل اسلامی و شرقی نمیبیند. البته این گرفتاری در عالمی که آینهی مغربنماست بیربط با بیعنایتی حق نیست.
به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود
محال باشد کاین کار بیحواله برآید
انسان دینی گرچه با گریز از امواج مدرنیسم هنری میتواند قدری خویش را از سیر و نفوذ تمدن غربی رهایی بخشد، امّا نهایت آنکه باید تزکیه کند و در طلب و تمنای فتوح ساحت قدس و عنایت الهی باشد. در نقطه مقابل این وضع، انسان مدرن با خویش مخاطبه میکند و صرفاً نظر به نفس خویش دارد و گرفتار قفس انانیت و فردیت نفسانی است. البته انانیت و نحنانیت مدرن خود امری استعلایی است نه شخصی و خصوصی. نفس با عالم مدرنیته حجاب اسماء الهی میشود و صورت فوق بشری پیدا میکند، که نفس فردی انسان مظهر تام و تمام آن است.
بنابراین کوگتیوی دکارتی و سوبژکتیویته کانتی و هر وجهه نظر نفسانی عصر مدرن، به نحوی معنایی استعلایی و شبه متعالی دارد و به اخلاق و مسئله رذیلت و فضیلت بشری محدود نمیشود، بلکه به ایدهای بازمیگردد که امر جهانی و فوق بشری و در ضمن بشری است. هنرهای باطل قدیم و جدید نیز به این امر شبه متعالی، که حجاب اسماء حسنای الهی است، مانند حجاب متافیزیک یونانی و از آنجا خدایان شرک رومی و هندی و بینالنهرینی و مصری، بازمیگردد و هنرمند دینی باید بکوشد از سویی با تزکیه نفس و از سوی دیگر با طلب و تمنای ظهور اسمی از ورای افق حجابهای استعلایی که در آخرالزمان و عصر غیبت و فتنهالکبری بر جهان سایه افکنده است، به لطف الهی دوباره شاعرانه در زمین سکنی گزیند و در انتظار آمادهگر ظهور بقیهالله باشد.
منبع: سایت پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۳۸۷/۰۲/۱۹به نقل از: کتاب «حکمت انسی»، نوشته محمد مددپور
نویسنده : محمد مددپور
نظر شما