علم، شگفتی و خرد کهن
موضوع : پژوهش | مقاله

علم، شگفتی و خرد کهن

علم تنها کسب دانش نیست و تنها در اختیار دانشمندان قرار ندارد. علم راه پر پیچ و خمی است که از میان غایت و واقعیت بنیادی تجربه های ذهن ناآرام عبور می کند و بر همگان درود می فرستد. دروازه های آن به روی همگان باز است.
به گفته پروفسور ریچارد داوکینز- زیست شناس بزرگ معاصر - ارسطو بحرالعلوم بود؛ دایره المعارفی همواره باهوش و خردمند. با وجود این، شما بیش از او درباره جهان می دانید و هستی را بیش از او می شناسید. شما همچنین درک و شناخت عمیق تری از عملکرد هر چیزی دارید و این امتیازی است که به سبب زندگی در عصر پس از نیوتن، داروین، اینشتین، پلانک، واتسون، کریک و همکارانشان حاصل آمده است.
مقصود آن نیست که شما از ارسطو باهوش تر یا خردمند تر هستید. بر همه روشن است که ارسطو هوشمندترین انسانی است که تاکنون بر پهنه این سیاره زیسته، اما نکته اصلی آن است که علم، ماهیت و جوهری انباشت شونده دارد و ما پس از او بر این کره ظاهر شده ایم و به گذراندن زندگی مشغولیم.
ارسطو در اخترشناسی، زیست شناسی و فیزیک، سخن فراوانی برای گفتن داشت، اما نقطه نظرها و دیدگاه های او امروزه ساده و عجیب به نظر می رسد. در مدتی کوتاه، در مسیر علم راه درازی را پیموده ایم. ارسطو می توانست به سمیناری مدرن و امروزی درباره اخلاق، الهیات یا فلسفه اخلاق قدم بگذارد، اما ورود او به یک کلاس علمی مدرن و امروزی، بر باد رفتن ذهن و روانش را در پی داشت و این زایل شدن عقل نه به سبب زبان فنی و تخصصی علم مدرن، که به علت رویارویی با کوه انباشته ای از علوم مدرن و پیشرفته رخ می نمود.
اینجا نمونه هایی از آنچه می توانید در رویارویی با ارسطو یا هر فیلسوف دیگری از یونان باستان به وی بگویید، آورده می شود؛ واقعیت هایی که می تواند حیرت و شیفتگی این فیلسوفان را سبب شود. این حیرت نه به واسطه خود فاکت ها، بلکه به سبب ظرافت نهفته در پیوند و وحدت آنها با یکدیگر رخ خواهد نمود.

درسنامه ای برای ارسطو
کره زمین مرکز جهان نیست، بلکه پیرامون خورشید در گردش است؛ خورشیدی که خود ستاره ای بیش نیست. موسیقی کرات وجود خارجی ندارد، بلکه این عناصر شیمیایی هستند که با آرایش های ویژه ای مانند قرارگیری در قالب یک هشت ضلعی، تمامی انواع مواد را شکل می بخشند. جهان نه از چهار عنصر، بلکه از حدود یکصد عنصر گوناگون تشکیل شده و خاک، هوا، آتش و آب در میان این عناصر وجود ندارد.
گونه های زنده، انواع ایزوله شده ای با هستی و ماهیت تغییر ناپذیر نیستند و افزون بر این، در زمانی طولانی که تصور آن برای آدمیان دشوار است، از اجداد مشترک انشعاب یافته و گونه های زنده جدیدی را به وجود آورده اند و این روند انشعاب و واگرایی همچنان در جریان است.
وظیفه مغز، خنک کردن خون موجود در رگ ها نیست، بلکه مغز اندامی است که با بهره گیری از آن، می توانید به منطق و متافیزیک روی آورید. این عضو در واقع، ماز سه بعدی و پر پیچ و خمی متشکل از میلیون ها میلیون سلول عصبی یا نورون شکل یافته است و هر یک از آنها بسان یک سیم ویژه، پیام های عصبی خاصی را حمل می کند.
اگر سلول ها و رشته های عصبی موجود در مغز خود را در راستای یک خط ردیف کنید، طناب شکل گرفته از نورون های مغز شما می تواند 25 مرتبه به دور کره زمین بپیچد. تنها در مغز کوچک یک سهره، در حدود 4 میلیون اتصال عصبی وجود دارد و این تعداد در مغز ما انسان ها، به طور چشمگیری افزایش یافته است.

آنچه برای آموختن باقی است
هنگامی که از این منظر به گذشته و حال می نگرید، وجودتان را احساسات آمیخته و درهمی درباره این موضوع ها فرا خواهد گرفت؛ غروری ناشی از آنچه انسان اکنون می داند و پیش از این نمی دانسته است و از سوی دیگر، احساس ناآرام و پریشانی نسبت به این که آیا این غرور به کل، نشانگر از خود راضی بودن ما نیست؟ در مورد نیاکان و اجدادمان چطور؟ به راستی اجداد ما چه چیزی برای گفتن به ما دارند؟
به یقین، فرآیند انباشتگی همیشگی و مستمر علم و دانش، با ما پایان نمی پذیرد. بینش ما نسبت به جهان پیوسته در حال تغییر است و روز به روز با اصلاح مداوم و مستمر، صحیح تر می شود، اما آیا این امر به مفهوم آن است که هرآنچه می دانیم نادرست است؟
چیزهای فراوانی وجود دارد که اکنون از آنها چیزی نمی دانیم و دانش درستی نسبت به آنها نداریم، اما به یقین اعتقاد ما به این که زمین گرد است و نه مسطح، همچنین اینکه به دور خورشید می چرخد، چیزی نیست که با مرور زمان تغییری در آن حاصل شود و دانش کنونی ما در این زمینه نادرست و جهل آمیز باشد.
بسیاری از اعتقادات و عقاید امروزی ما تغییر عمده ای نخواهد کرد و فقط جزئیات آن بیش از پیش کامل خواهد شد. با وجود این، چیزهای زیادی نیز وجود دارند که برای کسب دانش درباره آنها باید در انتظار آینده بنشینیم و چشم اندازی از تلاش برای درک و فهم بیشتر را فرا روی بشر قرار می دهد.

شگفتی علم
امروزه، باورهای نادرستی نیز درباره علم وجود دارد که نیازمند اصلاح آنان هستیم. یکی از آنها این باور عمومی است که علم را دشوار یا حتی گیج و خرفت می پندارد. بدیهی است که چنین افکاری نیازمند روشنگری و اصلاح هستند.
در واقع، آنچه امروزه در بسیاری از کلاس های درسی ما می گذرد را باید از علم، فعالیت علمی و نگرش علمی جدا کرد. علم، مقوله ای رو به تعالی است که باید شگفتی نهفته در آن و نگرش مبتنی بر آن را دریافت و آن را در نهاد خویش پذیرا شد.
این علم و اندیشه علمی است که در برابر انواع خرافات، اسطوره های خیالی و افکار غیر واقعی ما سربر می آورد و چارچوبی مناسب را برای اصلاح بینش، شیوه تفکر و درک انسان فراهم می کند.
البته باید هشیار بود که در چنین میدان جنگی که علم از یک سو و خرافات و افکار موهوم از سوی دیگر، به جنگ با یکدیگر می شتابند، شبه علم یا علم دروغین نیز سر بر می آورد تا ماهی خود را از آب گل آلود صید کند.
در چنین عرصه ای است که کوته فکران و بد اندیشان بر علم دروغین دامن می زنند و با نقابی بر صورت، اندیشه کج و خرفت خویش را ترویج می کنند، اما به یقین دانش و علم واقعی بشر به اتکای گنجینه معرفتی انباشته شده در طول تاریخ، با بهره گیری از روش های علمی و نیز با نگاهی به افق پیش رو، بر تمامی آنها فایق می آید.

خرد کهن در سلول های شما
شما حاوی یک تریلیون نسخه از یک سند نوشته شده هستید؛ سندی همچون مجموعه کدهای دیجیتالی که با دقتی شگرف نگارش یافته است. این سند چیزی جز DNA موجود در سلول های بدنتان نیست.
این کدها در واقع سیاهه ای از پیکر شما هستند و در عین حال، دستور کاری که وجود شما از روی آن پا به عرصه وجود نهاده است. این کدها تعبیر دیگری نیز دارند که شاید کمی عجیب به نظر آید. آنها متن به رمز درآمده ای از کلمات باستانی هستند که چگونگی زندگی گذشتگان ما را شرح می دهند و اسرار باستانی فراوانی را در بطن خویش نهفته دارند.
آری در یکایک سلول های ما دانش و خردی بس عظیم نشسته است که رازهای بسیاری برای گفتن دارد؛ برای گفتن به هوشمندانی که آن را دریابند و درصدد شناخت هرچه بیشتر از روزهای پیشین گونه زیستی خود و اجداد خویش باشند.
امروزه شاید حدود 30 میلیون گونه زنده مختلف روی این سیاره وجود داشته باشد و این یعنی 30میلیون گنجینه وراثتی گوناگون و 30 میلیون شیوه متفاوت برای ظهور و خلق حیات و زندگی. آری دانش عظیمی در سلول های زنده نهفته است؛ خردی کهن که باید آن را به دقت دریابیم.


منبع: روزنامه همشهری ۱۳۸۴/۱۱/۰۱
مترجم : فرهاد رضایی

نظر شما